بحث:ادعای مهدویت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نویسنده: آقای ظرافتی

پاسخ تفصیلی

اهمیت مهدویت

  • مهدویت موضوعی است که از زمان پیامبر (ص) به آن پرداخته شده است و رسول خدا (ص) در فرمایشات خود به آن اشاره نموده است. علاوه بر آن ائمه (ع) نیز همواره به این موضوع می‌‌پرداختند. از این روی بود که در اعصار مختلف کسانی در قالب ادعاهای مختلف به دروغ خود را مهدی آخرالزمان می‌‌نامیدند و باعث گمراهی گروهی نیز می‌‌شدند. در میان آنان کسانی به صراحت ادعای مهدویت نموده و برخی نیز با ادعای نیابت یا باب رابطۀ حضرت بودن، سعی در ادعای ارتباط با حضرت مهدی (ع) را داشتند. این امر حتی پیش از تولد آن جناب رخ داده است[۱].
  • "مهدویت" و آموزه‌های آن، سابقه‌ای بس طولانی در اسلام دارد و نقش تأثیرگذار آن بر کسی پوشیده نیست و از طرفی مسلمانان ـ به خصوص شیعیان ـ به این امر بنیادین، اعتقاد راسخ دارند و آن را یکی از باورهای اصولی و اصیل خویش برمی‌شمرند. روشن است، هرچه باوری، واقعی و اصیل بوده و در قلوب توده‌های مردم رسوخ کرده و برای آنان با اهمیت باشد؛چشم طمع افراد سود انگار و منحرف، بیشتر متوجه آن شده، درصدد سوءاستفاده برخواهند آمد. مهدویت به جهت ویژگی‌های اصیل و پرجاذبۀ آن برای مسلمانان، بیشتر در معرض بهره‌جویی و استفاده افراد منحرف قرار گرفته است. پیشینه طولانی فرقه‌های منحرف ـ که به قرن نخست بازمی‌گردد ـ دلیلی بر این مدعا است؛ زیرا تا باوری اصیل و واقعی وجود نداشته باشد، باورهای دروغین و غیرواقعی بی‌معنا و لغو خواهد بود. پس گروه‌های منحرف و کثرت آنها دو چیز را در مورد مهدویت آشکار می‌کند:
  1. وجود اصل مهدویت به عنوان یکی از باورهای اصیل مسلمانان؛
  2. مهم بودن اعتقاد به مهدویت در اذهان و قلوب آنان[۲].
  • ابن خلدون (۸۰۸-۷۳۲ ه‍‌. ق) باتوجه به زمینه تب مهدی‌پرستی و گرم بودن بازار مهدویت در عصر خود، در شش قرن پیش می‌نویسد: "این است که غالبا بسیاری از کم‌خردان، ریاکارانه، برای تبلیغ و دعوت بدان جایگاه می‌شتابند و خیالات پوچ و احمقانه‌ای در سر می‌پرورند که به منظور خویش نائل آیند و دعوت خود را به کمال رسانند، در حالی که بیشتر آنان جان خود را در این راه از دست داده و به قتل رسیده‌اند"[۳]. چون در عصر ابن خلدون نظر به شرایط‍‌ خاصی که در جهان اسلام پیش‌آمده و تب مهدی‌پرستی بالا گرفته بود، افراد فرصت‌طلب برای پیشبرد اهداف خود از عنوان مهدی موعود استفاده می‌کرده‌اند، لذا ابن خلدون به خاطر سوءاستفاده از این حقیقت، به خود عقیده نیز بی‌اعتقاد شده و در صحت احادیث شبهه کرده است. ولی تا هنگامی که مهدی موعود قیام نکرده است، همواره اشتیاق به برترین رهبر و منجی بزرگ، قلب توده‌ها را مالامال خواهد کرد و تا این اشتیاق هم دامنگیر توده‌هاست، همواره مدعیان دروغین، ایفای نقشی چنین بزرگ نیز خواهند کرد، نهایت هرروز به شکلی و در میان هر قومی به اسمی[۴].

مدعیان دروغین

  1. گروهی که از نظر نسب، هویت، هدف و مذهب ناشناخته‌اند؛
  2. جمعی که با کارهای جنون‌آمیز خویش، خود را از نظرها ساقط کردند؛
  3. برخی نام و نشان و دعوت و پیروانشان از صفحه روزگار، به گونه‌ای محو شده که نشانی از آنها نیست؛
  4. عده‌ای نیز اگرچه مرده‌اند؛ اما نام و یادی از آنان هست.
  1. کسانی که دیگران روی انگیزه‌های خاصی، آنان را "مهدی" نجات‌بخش خواندند. این واقعیت از تاریخ به دست می‌آید برخی از کسانی که ادعای مهدویت به آنها نسبت داده شده، نه از سوی خود آنان سرچشمه گرفته است و نه خود بدان راضی بوده‌اند؛ بلکه یاران و پیروانشان چنین ادعایی را به آنها نسبت داده و این اندیشه را گسترش دادند! البته می‌بایست خود آنان، چنین ادعاهای دروغین و نسبت‌های نادرست را به شدت نفی می‌کردند؛ اما روشن نیست چرا خود آنان در برابر این عنوان ساختگی، فریاد اعتراض بلند نکردند و پیروانشان کوشیدند تا برخی علایم و نشانه‌های حضرت مهدی را به این چهره‌ها تطبیق و تفسیر نمایند! برای نمونه از این گروه می‌توان بدین چهره‌ها اشاره کرد: محمد حنفیه؛زید فرزند امام سجاد (ع) و محمد بن عبد الله محض [۸].
  2. کسانی که به انگیزه جاه‌طلبی و قدرت‌خواهی، چنین ادعای دروغینی داشتند. اینان کسانی بودند که به انگیزه‌های فریبکارانه و جاه‌طلبانه، ادعای مهدویت نمودند و برای جلب عواطف و به دست آوردن قدرت به دروغ خود را مهدی نجات‌بخش معرفی کردند! از جملۀ این گروه، "مهدی عباسی" است. پدرش منصور دوانیقی ادعا کرد: پسرش "مهدی عباسی"، همان مهدی موعود است! این در حالی است که خود او پیش از این ادعا، به محمد بن عبد الله محض ـ به عنوان مهدی نجات‌بخش است ـ دست بیعت داده بود و او را مهدی نجات‌بخش می‌دانست! [۹].
  3. کسانی که طبق نقشه استعمار و به اشاره بیدادگران، به چنین فریبی دست یازیدند و خود را مهدی نجات‌بخش، معرفی کردند. اینان عناصری بودند که براساس نقشه و خواست استعمارگران، ادعای مهدویت نمودند! استعمار پلید برای درهم کوبیدن اسلام و ایجاد اختلاف و کینه‌توزی در جامعه اسلامی، نقشه‌های خائنانه بسیاری کشید تا به هدف خویش برسد و جهان اسلام را ببلعد! از جمله نقشه‌های شیطانی آن در این میدان، ساختن مرام‌ها و مسلک‌های رنگارنگ در میان مسلمانان و بازی با مفاهیم و اعتقادات دینی آنان بود تا بدین وسیله، بی‌ایمانی و سست‌باوری و تزلزل دل‌ها را در جامعه اسلامی، پدید آورد! از چیزهایی که از آن در این میدان سوءاستفاده کرد، اندیشه و عقیده به مهدی موعود بود. در این راه برخی عناصر را به دلخواه خویش تربیت کرد و به آنان دستور داد تا ادعای مهدویت کنند و با همه امکانات آنان را در این راه یاری رساند!! [۱۰].





آزمون غیبت [۱۲].

مقدمه

  • در طول تاریخ اسلام افراد بسیاری ادعای مهدویت کرده‌اند و شاید شماره مدعیان مهدویت در اسلام کمتر از مسیحیت نباشد. در این‌باره "دارمس‌ته‌تر" خاورشناس فرانسوی، هنگام بحث درباره ظهور و قیام محمد احمد متمهدی سودانی، چهار ماه قبل از مرگ نابهنگام متمهدی، ضمن اعتراف به اصالت عقیده منجی بزرگ می‌گوید: ... در این دنیا به‌ویژه در جهان اسلام، تاریخ با چنان وضع غریبی تکرار می‌شود که اگر سرگذشت متمهدی‌های گذشته را برای شما نقل کند، مثل این است که تاریخ ماضی و حال و آینده مهدی امروزی را بیان کرده باشند.
  • متمهدی امروزی، در نوع خود نمونه نخستین نیست که ظهور کرده است و مسلّما آخرین نفر هم نخواهد بود. مدعیان مهدویت بسیار بوده‌اند و بعد از او نیز خواهند بود. تاریخچه نفوذ این مردمان و نوید دادن، و کامیابی آنان و نومیدی که ناچار در آخر کار رخ می‌دهد مکرر در عالم اسلام رخ نشان داده و بعد از این هم مکررا هویدا خواهد شد. ظهور مهدی را از نخستین ایام پیدایش اسلام انتظار داشته‌اند و تا زمانی که یک نفر مسلمان باقی باشد، مهدی‌ها ظهور خواهند کرد[۱۳].
  • ابن خلدون (۸۰۸-۷۳۲ ه‍‌. ق) باتوجه به زمینه تب مهدی‌پرستی و گرم بودن بازار مهدویت در عصر خود، در شش قرن پیش می‌نویسد: این است که غالبا بسیاری از کم‌خردان، ریاکارانه، برای تبلیغ و دعوت بدان جایگاه می‌شتابند و خیالات پوچ و احمقانه‌ای در سر می‌پرورند که به منظور خویش نائل آیند و دعوت خود را به کمال رسانند، در حالی که بیشتر آنان جان خود را در این راه از دست داده و به قتل رسیده‌اند[۱۴].
  • چون در عصر ابن خلدون نظر به شرایط‍‌ خاصی که در جهان اسلام پیش‌آمده و تب مهدی‌پرستی بالا گرفته بود، افراد فرصت‌طلب برای پیشبرد اهداف خود از عنوان مهدی موعود استفاده می‌کرده‌اند، لذا ابن خلدون به خاطر سوءاستفاده از این حقیقت، به خود عقیده نیز، بی‌اعتقاد شده و در صحت احادیث شبهه کرده است.
  • تا هنگامی که مهدی موعود قیام نکرده است، همواره اشتیاق به برترین رهبر و منجی بزرگ، قلب توده‌ها را مالامال خواهد کرد و تا این اشتیاق هم دامنگیر توده‌هاست، همواره مدعیان دروغین، ایفای نقشی چنین بزرگ نیز خواهند کرد، نهایت هرروز به شکلی و در میان هر قومی به اسمی[۱۵][۱۶].

در فرهنگنامه آخرالزمان

مقدمه

  • کسانی که در تاریخ بدین عنوان شهرت یافته‏‌اند، به اعتباری بر سه گروه قابل تقسیم هستند:
  1. کسانی که دیگران روی انگیزه‌‏های خاصی، آنان را مهدی نجات ‏بخش خواندند؛
  2. کسانی که به انگیزه جاه‌طلبی و قدرت‌خواهی، چنین ادعای دروغینی داشتند؛
  3. کسانی که طبق نقشه استعمار و به اشاره بیدادگران، به چنین فریبی دست یازیدند و خود را مهدی نجات بخش، معرفی کردند.

متشحط در موعودنامه

مدعیان مهدویت در موعودنامه

  1. کسانی که دیگران روی انگیزه‌های خاصی، آنان را مهدی موعود خواندند. (مانند: محمد حنفیه، زید، محمد بن عبدالله محض
  2. کسانی که به انگیزه جاه‌طلبی و قدرت‌خواهی، چنین ادعای دروغین نمودند (مانند: مهدی عباسی
  3. کسانی که طبق نقشه استعمار و به اشاره بیدادگران، به چنین دجال‌گری و فریب، دست یازیدند و خود را مهدی موعود معرفی کردند (مانند: علی محمد باب)[۲۲][۲۳].

مدعیان مهدویت در درسنامه

  • "مهدویت" و آموزه‌های آن، سابقه‌ای بس طولانی در اسلام دارد و نقش تأثیرگذار آن بر کسی پوشیده نیست و از طرفی مسلمانان- به خصوص شیعیان- به این امر بنیادین، اعتقاد راسخ دارند و آن را یکی از باورهای اصولی و اصیل خویش برمی‌شمرند. روشن است، هرچه باوری، واقعی و اصیل بوده و در قلوب توده‌های مردم رسوخ کرده و برای آنان با اهمیت باشد؛ چشم طمع افراد سود انگار و منحرف، بیشتر متوجه آن شده، درصدد سوءاستفاده بر خواهند آمد. مهدویت به جهت ویژگی‌های اصیل و پرجاذبه آن برای مسلمانان، بیشتر در معرض بهره‌جویی و استفاده افراد منحرف قرار گرفته است. پیشینه طولانی فرقه‌های منحرف- که به قرن نخست بازمی‌گردد- دلیلی بر این مدعا است؛ زیرا تا باوری اصیل و واقعی وجود نداشته باشد، باورهای دروغین و غیرواقعی بی‌معنا و لغو خواهد بود. پس گروه‌های منحرف و کثرت آنها دو چیز را در مورد مهدویت آشکار می‌کند:
  1. وجود اصل مهدویت به عنوان یکی از باورهای اصیل مسلمانان؛
  2. مهم بودن اعتقاد به مهدویت در اذهان و قلوب آنان.[۲۴].

مدعیان مهدویت‌

  1. گروهی که از نظر نسب، هویت، هدف و مذهب ناشناخته‌اند.
  2. جمعی که با کارهای جنون‌آمیز خویش، خود را از نظرها ساقط کردند.
  3. برخی نام و نشان و دعوت و پیروانشان از صفحه روزگار، به‌گونه‌ای محو شده که نشانی از آنها نیست.
  4. عده‌ای نیز اگرچه مرده‌اند؛ اما نام و یادی از آنان هست.

کیسانیه

زیدیه

باقریه

نفس زکیه‌

ناووسیه

اسماعیلیه

موسویه

محمدیه

عسکریه

علت پیدایش ادعاهای دروغین نیابت

شکل‌گیری مدعیان دروغین

سه گروه مدعی مهدویت‌

  • از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت، کسانی که در تاریخ بدین عنوان شهرت یافته‌اند، به اعتباری بر سه گروه قابل تقسیم‌اند:
  1. کسانی که دیگران روی انگیزه‌های خاصی، آنان را "مهدی" نجات‌بخش خواندند.
  2. کسانی که به انگیزه جاه‌طلبی و قدرت‌خواهی، چنین ادعای دروغینی داشتند.
  3. کسانی که طبق نقشه استعمار و به اشاره بیدادگران، به چنین فریبی دست یازیدند و خود را مهدی نجات‌بخش، معرفی کردند.

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۵۳۹-۵۴۰.
  2. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
  3. مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۶۴۱ ترجمه گنابادی.
  4. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۸۱.
  5. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۸۱.
  6. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۰۱.
  7. ر.ک: بهشتی، محمد، ادیان و مهدویت، ص ۵۴.
  8. ر.ک: قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۵۶۶؛ امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، ص ۵۶۵ تا ۵۷۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۱۲، ۱۱۳.
  9. ر.ک: قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۵۶۶؛ امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، ص ۵۶۵ تا ۵۷۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۱۲، ۱۱۳.
  10. ر.ک: قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۵۶۶؛ امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، ص ۵۶۵ تا ۵۷۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۱۲، ۱۱۳.
  11. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۵۳۹-۵۴۰.
  12. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷.
  13. مهدى، دارمس ته‌تر، ترجمه محسن جهانسوز، ص ۳.
  14. مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۶۴۱ ترجمه گنابادى.
  15. آخرین امید، داود الهامى، ص ۲۰۰.
  16. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۸۱.
  17. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۵۳۹-۵۴۰.
  18. ر. ک: سید محمد کاظم قزوینی، امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف از ولادت تا ظهور، ص ۵۶۵- ۵۷۲.
  19. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۸۹ - ۳۹۰.
  20. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۱۰.
  21. ادیان و مهدویت، محمد بهشتی، ص ۵۴.
  22. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۵۶۶.
  23. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۸.
  24. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۰۱.
  25. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۰۱، ۱۰۲.
  26. ر.ک: امام مهدی (ع) از ولادت تا ظهور، ص ۵۶۵ تا ۵۷۲.
  27. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۱۲، ۱۱۳.