بحث:بدعت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

بدعت: داخل کردن چیزی که جزء دین نیست، در دین[۱]. معنای آن در لغت یعنی نوآوری، ابداع، کار یا چیز بی‌سابقه. امّا در اصطلاح، هر کار و برنامه و عمل و روشی که در دین اسلام سابقه ندارد و بر خلاف آیین و شریعت است، وقتی به نام دین مطرح و ترویج گردد بدعت است.

مقدمه

واژه‌شناسی لغوی

  • بدعت در لغت به معنای نوآوری یا اختراع چیزی بدون نمونه پیشین است[۱۲] و در اصطلاح متون و منابع اسلامی عبارت است از عملی که اصل و پایه‌ای در شریعت نداشته باشد[۱۳] یا وارد ساختن چیزی که جزء دین به شمار نمی‌رود در دین[۱۴].
  • برخی دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزی در دین یا کم کردن از آن دانسته‌اند[۱۵]. برخی‌ فقیهان اهل سنت هرگونه نوآوری را بدعت شمرده، آن را به بدعت پسندیده و ناپسند تقسیم‌ کرده‌اند[۱۶]. گروهی دیگر از اینان بدعت را به‌ ۵ قسم واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کرده‌اند[۱۷]؛ ولی در روایات فراوانی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده به گونه مطلق هر بدعتی عامل گمراهی[۱۸] و دور شدن از سنت به شمار رفته[۱۹] و مسلمانان به برائت جستن از آنها مأمور گشته‌اند[۲۰]، بر این اساس، باید تقسیمات یاد شده را به بدعت لغوی مربوط دانست؛ نه بدعت اصطلاحی، زیرا نوآوری گاهی پسندیده و گاهی ناپسند است[۲۱]، چنان‌که از نظر تکلیفی نیز می‌تواند یکی از احکام پنج‌گانه مذکور را داشته باشد؛ اما افزودن چیزی بر دین همواره ناپسند و حرام است[۲۲].
  • برخی علت این تقسیم‌بندی را توجیه سخن خلیفه دوم درباره نماز تراویح دانسته‌اند که پس از امر به جماعت خواندن آن این کار را بدعتی نیکو شمرد[۲۳]. درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادی را در برمی‌گیرد یا شامل امور عادی نیز می‌شود فقها اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخی برمی‌آید که نوآوری در امور عادی زندگی نیز در صورتی که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است[۲۴]؛ ولی برخی دیگر این‌گونه نوآوری‌ها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتی که نوآوری در امور عادی با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است؛ نه بدعت، زیرا نوآوری او به نام دین نبوده است[۲۵][۲۶]

بدعت در قرآن

بدعت‌گذاری در شرایع و ملل پیشین

بدعت‌های اهل کتاب

بدعت‌های عصر جاهلیت

عوامل و انگیزه‌های بدعت

آثار و پیامدهای بدعت

احکام فقهی بدعت

بدعت در فرهنگ مطهر

بدعت یعنی آن چیزی که جزء دین نیست. ولی نام دین به خودش گرفته است و مردم خیال می‌کنند مال دین است[۲۷]. و “بدعت” یعنی کسی در دین خدا چیزی را وارد کند که از دین نیست، از پیش خود چیزی را جعل کند که مربوط به دین نیست[۲۸]. “بدعت” یعنی نوآوری در دین[۲۹]. امروز “نوآوری” را می‌گویند، “بدعت”. نو آوری در غیر امر دین عیبی ندارد. یک کسی در شعر می‌خواهد نوآور باشد، یک کسی در هنر می‌خواهد نوآور باشد، یک کسی در فلسفه می‌خواهد نوآور باشد. این مانعی ندارد ولی در دین، نوآوری معنی ندارد چون آورنده دین ما نیستیم. یعنی افرادی که در دین چیزهایی جعل می‌کنند و می‌آورند که جزء دین نیست. ادخال ما لیس فی‌الدین فی‌الدین را بدعت می‌گویند، یعنی کسی بیاید چیزی را که جزء دین نیست به نام دین وارد دین بکند به طوری که مردم خیال کنند، این جزء دین است. عکسش هم هست چیزی را که جزء دین هست کاری بکند که مردم خیال کنند این جزء دین نیست. هر دو صورتش بدعت است[۳۰].

بدعت در دین

بدعت در دین یعنی چیزی را که جزء سنّت نیست جزء سنّت وانمود کردن، چیزهایی را که جزء دین نیست جزء دین و سنت قلمداد کردن. این بدعت و نوآوری در دین حرام و محکوم است، مثل عمل ابو هریره که وقتی حاکم مکّه بود، مرد بیچاره‌ای پیاز از عکّه آورده بود که در مکّه بفروشد، اما کسی از او نخریده بود و نزدیک بود خراب شود، دست به دامان ابوهریره شد که چه کار کنم، ورشکست می‌شوم. ابوهریره روز جمعه بالای منبر رفت و گفت: سمعت من حبیبی رسول الله من اکل بصل عکه بمکه وجبت له الجنه. هر کس پیاز عکه را در مکه بخورد بهشت بر او واجب می‌شود! مردم هم مثل مور و ملخ ریختند و تمام پیازهایش را خریدند. کسی حق این طور نوآوری را ندارد[۳۱][۳۲]

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. برجی، یعقوب علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳.
  3. « كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّار»؛ اصول کافی، ج ۱ ص ۵۷ ح ۱۲(ص ۷۴ باب البدع... ملاحظه شود)
  4. «مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَكَ بِهَا سُنَّة»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۸، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵(صبحی صالح، با اندکی تفاوت در عبارت)
  5. از جمله ر. ک: «کشف الارتیاب»، علامه سیّد محسن امین، «سیرتنا و سنّتنا» و «الغدیر»، علامۀ امینی، «البدعة و آثارها الموبقه» جعفر سبحانی: «السنّة و البدعه» عبد اللّه محفوظ محمّد حدّاد، «البدعة» جعفر الباقری، «حقیقة التوسّل و الوسیلة علی ضوء الکتاب و السنه» موسی محمّد علی، «التبرک» علی الأحمدی، «التوسّل، او الأستغاثة بالأرواح المقدسه» جعفر سبحانی، «التبرک، انواعه و احکامه» ناصر بن عبد الرحمن الجدیع، «البدعة؛ تحدیدها و موقف الاسلام منها» عزت علی عطیه، «الزیاره» محمّد الحسّون، «السجود علی التربة الحسینیّه» سیّد محمّد مهدی موسوی الخرسان، «الإستشفاء بالتربة الحسینیّه» محمّد الکلباسی الاصفهانی، «زیارت» و «تبرک و توسّل» ترجمه جواد محدثی، «زیارت»، مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۳ ص۱۴۵ واژۀ بدعت، «البدعة، مفهومها و حدودها» مرکز الرساله.
  6. الغدیر، ج ۲ ص ۱۰۱
  7. تشیّع علوی و تشیّع صفوی (مجموعه آثار "۹") ص ۲۱۶
  8. در این زمینه ر. ک: «الشیعة هم اهل السنة» تیجانی و ترجمه‌اش: «اهل سنّت واقعی
  9. مانند آیه‌های: آل عمران ۱۳۷، نساء ۲۶، غافر ۸۵، احزاب ۳۸ و ۶۲، انفال ۳۸، فتح ۲۳ و... در این زمینۀ این سنت از جمله ر. ک: «جامعه و تاریخ» شهید مطهری، «سنّت» شکوری
  10. « أَظْلَمُ النَّاسِ مَنْ سَنَّ سُنَنَ الْجَوْرِ وَ مَحَا سُنَنَ الْعَدْلِ »؛ قصار الجمل، ج ۱ ص ۳۲۷
  11. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
  12. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۰۹، «بدع».
  13. الاعتصام، ج‌۱، ص‌۲۳؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۲.
  14. الروضة البهیه، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷.
  15. رسائل، ج‌۲، ص‌۲۶۴؛ البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌.
  16. فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۲؛ مغنی المحتاج، ج‌۴، ص‌۴۳۶؛ حواشی الشروانی، ج‌۱۰، ص‌۲۳۵.
  17. حاشیة رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۳.
  18. الکافی، ج۱، ص۵۶‌؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۲۳۵؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌۱، ص‌۱۶.
  19. الکافی، ج‌۱، ص‌۵۸‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۱۲، ص‌۳۲۴.
  20. کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۳۸۸؛ وسائل الشیعه، ج‌۱۶، ص‌۲۶۷.
  21. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۴.
  22. بحارالانوار، ج‌۳۱، ص‌۱۴.
  23. بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۳؛ البدعه، باقری، ص‌۱۴۱‌ـ‌۱۴۳.
  24. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانی، ص‌۷۶.
  25. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانی، ص‌۷۶.
  26. برجی، یعقوب علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۴۰۹ - ۴۱۹.
  27. ده گفتار، ص۱۵۰.
  28. آشنایی با قرآن، جلد چهارم، ص۴۲.
  29. سیری در سیره نبوی، ص۱۲۷.
  30. سیری در سیره نبوی، ص۱۲۶.
  31. مجموعه آثار، ج۳، ص۴۴۴.
  32. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۸۸.