حج به عنوان یکی از فروع دین اسلام، آیینی عبادی ـ سیاسی است به معنای انجام مناسکی خاص در خانه خدا. این اعمال دارای رمز و رازهای فراوانی است. وجوب حج بر انسان‌های مستطیع است که در ماه دی الحجه انجام می‌گیرد هر چند عمره مفرده که مستحب است در هر زمانی قابلیت انجام دارد. حج نماد وحدت مسلمانان است که مسأله احیاء و ترویج فرهنگ اهل بیت (ع) در آن می‌تواند صورت بگیرد و اصولا روح حج همان امامت است.

مقدمه

حج آیینی عبادی سیاسی و از فروع دین اسلام است. واژه حج در لغت به معنای قصد و آهنگ زیارت و در اصطلاح، سفر به خانه خدا برای برگزاری مناسک خاص در ایام ذی‌الحجه است[۱]. حج بر عهده کسانی است که توانایی مالی و جسمی داشته باشد. مناسک حج، علاوه بر آنکه سرشار از احکام دقیق است، رمز و رازهای اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و... فراوانی دارد[۲].[۳]

فریضه حج در شهر مکه و در کنار خانه کعبه برگزار می‌شود. افزون بر این، حاجیان در منا و عرفات در روزهایی خاص از ماه ذی‌الحجه مراسمی برگزار می‌کنند. نخستین حج در دوره پس از اسلام در سال دهم هجری انجام شد، پیامبر اکرم در این حج که به حجة الوداع معروف است، مردم را به حج فراخواند و به ‌آنها فرمود مناسب حج را از من بیاموزید[۴].

حج در شریعت اسلام دو گونه است: نخست حج واجب یا تمتّع که افراد، تحت شرایطی خاصّ مکلّف به انجام آن می‌شوند و در صورت ترک آن، مرتکب گناه کبیره خواهند شد. حج تمتّع برای هر فرد مکلّف یک بار در طول عمر تکلیف شرعی است. دوم، عمره مفرده که مستحب است و افراد در ایامی غیر از ایام حج تمتّع، آهنگ مکه می‌کنند و به زیارت و مناسک حج می‌پردازند[۵].

آیین حج را مناسک گویند. مناسک به‌معنای مکان یا زمان عبادت، عبادت کردن و محل ذبح است که گسترش معنایی یافته و در مجموع به اعمال واجب در حج اطلاق شده است.

قرآن کریم در آیاتی چند موضوع حج را مورد توجه قرار داده است. حج و وجوب آن به زمان حضرت ابراهیم (ع) بازمی‌گردد. مطابق با کلام قرآن کریم، نخستین کسی که دستور حج را ابلاغ کرد، حضرت ابراهیم (ع) بود[۶]. مناسک حج در زمانی معین همراه با رسیدن ماه ذی‌حجه آغاز می‌شود[۷].[۸]

حج، یکی از پرشکوه‌ترین اجتماعات دینی سالانه مسلمانان در کنار کعبه مقدّس و مظهر وحدت و همبستگی آنان است و دیدار قبله و مسجد الحرام و سپس به زیارت مرقد رسول خدا (ص) رفتن بنیان‌های اعتقادی مسلمانان را تقویت می‌کند. پیامبران گذشته نیز خانه خدا را زیارت می‌کردند. حضرت ابراهیم (ع) به کمک فرزندش اسماعیل، این خانه را بازسازی کرد و مسلمانان با رفتن به حج، با ابراهیم بت‌شکن، تجدید پیمان می‌کنند. حج، از باارزش‌ترین عبادت‌هاست و موجب آمرزش گناهان می‌شود. کسی که به این سفر می‌رود، "حاجی" می‌شود. "حج"، نام یکی از سوره‌های قرآن نیز هست[۹].

حج و احیای فرهنگ اهل بیت (ع)

در مسأله ترویج و احیای فرهنگ اهل بیت (ع)، از جمله سنگرها و پایگاه‌هایی که می‌توانست ـ و باید ـ نقش عظیم و سرنوشت‌سازی داشته باشد، حج و زیارت خانه خدا بود. اعتقاد داشتن به امامت ائمه معصوم (ع) و التزام به رهبری آنان، در همه ابعاد مکتب و فروعِ دین، نقش اساسی دارد و مسائل اسلام، تنها در ارتباط با امامت، و اعتقاد به رهبری و ولایت امام معصوم یا جانشینان اوست که در جهت صحیح خویش، سیر می‌کند، ولی از این میان، به فریضه بزرگِ حجّ می‌‌پردازیم که با بحث زیارت، تناسب و پیوند دارد و مکه، خود، یکی از زیارتگاه‌های بزرگ اسلامی است و کعبه مقدس و حرم خدا و رسول، از مزارهای بسیار شریف و پرارج، در نظر همه مذاهب و فرقه‌های اسلامی و ملیت‌های مختلف این امت عظیم است. و کنگره عظیم سالانه را به کانونی فعّال، در جهت هدایت و وحدت مسلمین و اتحاد قوا و صفوف و قلوب، در برابر دشمن، تبدیل کند و از آن، مرکزیّتی برای رشد فرهنگ دینی و تعلیمات اسلام پدید آورد.

حج، تنها یک عبادت نیست که به هر صورت، انجام گیرد. فلسفه و اهداف این مناسک مهم، اگر درست شناخته و پی‌گیری و پیاده شود، آنگاه ادا شده است. در حج، مهم، اقامه آن است، برپا داشتن! سفارش امیرالمؤمنین (ع) به "قثم بن عباس" که از طرف آن حضرت، حکمفرمای مکه بود، این است که: «فَاقِمْ لِلناسِ الحجَّ وذَکِّرهُمْ بایّام اللهِ»[۱۰]حج را برای مردم برپای دار، و آنان را به یاد "ایام الله" بیانداز. یادآوری و احیای ایام الله، در کنار اقامه حج و برپایی این مراسم بیان شده است، توجه به سازندگی این دو کار، مهم است.

پس، روح حج، امامت است و این عبادت، تنها در پیوند با رهبری است که سیاست صحیح قرآن را پیاده خواهد کرد و کعبه، قیاماً للناس خواهد شد و منافع و سودهای عظیم این فریضه الهی، عاید مسلمانان خواهد گشت[۱۱].[۱۲]

حج، عبادتی سیاسی

حج، بیش از هرچیز، درونمایه توحیدی و تأثیر تربیتی و عرفانی و آموزش اطاعت و تعبّد دارد و بازآفرینی خاطره ابراهیم بت‌شکن و عشق و اخلاص و ایثار او در راه خداست و حضور، در کلاسی است که انبیای بزرگ و اولیاء الله، آموزگار آن هستند، عامل تقویت تقوا و ایمان و مبارزه با نفسانیت و هواپرستی و خودخواهی و غرور و تکبر و دنیادوستی است. این بحث، در جای خود مسلّم است. لکن، بُعد سیاسی این اجتماع عظیم، به خصوص در رابطه با رهبری، نباید مورد غفلت قرار گیرد که اگر حج، فاقد این بُعد باشد، آن سود لازم را نخواهد داشت و نیروی عظیمی که در حج، متمرکز و متبلور می‌شود، هدر و هرز خواهد رفت[۱۳].

تمامیت زیارت حج

حج، باید پیام‌آور وحدت و بیداری و تحکیم کننده آثار و اخبار و طرح‌ها و برنامه‌های دینی و فرهنگی در خطّ امامت و دارای بهره‌های سیاسی و اجتماعی باشد وگرنه حج، حج نخواهد بود. این اهداف، در زیارت حج، هم از طریق برخورد عینی و رابطه حضوری با امام معصوم (ع) در مراسم حج تحقق پیدا می‌کند، هم به ملاقات و دیدار امام رفتن در ارتباط و در پی این سفر عظیم و الهی و هم با الهام‌گیری از فرهنگ اهل بیت (ع) و علوم و معارف معصومین (ع): از رهگذر این زیارت، و هم از راه تبعیّت از جانشینان بر حق و شایسته ائمه، در عصر غیبت حجت خدا.

شناخت شیوه عمل و سیره ائمه در این موضوع، ضروری و مفید است. ببینیم آنان در این باره چه می‌کرده و چه می‌گفته‌اند و رهنمودشان چه بوده است؟ وقتی که امامان معصوم (ع) را، وارثان خلف و صالح پیامبر و احیاگر سنت آن حضرت می‌دانیم، روشن است که معالم دین و سرمشق عمل و معارف اسلام و چه باید کردها را هم باید از آنان بگیریم و بیاموزیم. پذیرش امامت و ولایت و هدایت و رهبری آنان، که معلمان پرارج امت اسلام‌اند دین و عبادات و احکام را در مسیر حق قرار می‌دهد. در واقع، روح اعمال مذهبی و تکالیف شرعی، ولایت آنان است.

ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند که: امام زین العابدین (ع) به ما گفت: - کدامیک از بقعه‌های روی زمین برتر است؟ گفتم: خدا و رسولش و فرزند رسولش داناترند. فرمود: آگاه باش! که با فضیلت ترین محلّ، بینِ رکن و مقام- در مسجدالحرام- است. و اگر کسی به درازای نهصد و پنجاه سال عمر نوح، با نماز و روزه و عبادت در این مکان، به سر برد و خدا را در حالی ملاقات کند که بدون ولایت ما باشد، آن همه عبادت، سودی نخواهد بخشید[۱۴]. روشن است که نمی‌توان ولایت را تنها در محدوده محبت قلبی و اعتقاد درونی خلاصه کرد. این شناخت و محبت و ولایت، باید آثار خارجی و تأثیرگذاری در فکر و عمل و اقدام و موضعگیری داشته باشد. اگر تنها به حج آمدن و تلاش و سعی بی هدف و بدون رابطه با امام و بدون پیوند با رهبری و ولایت باشد، فاقد ارزش است و به طواف و قربانی جاهلیت می‌ماند که تکرار برخی اعمال بیهوده و بی محتوا و بی جهت و بی خط و بدون سازندگی است. این، سخن و شعار یک هوادار ائمه نیست، سخن خود آن معصومان است که جز با اتکاء به خدا و مکتب، سخنی نگفته اند.

ابوحمزه ثمالی، مورد دیگری را از زبان امام باقر (ع) نقل می‌کند و می‌گوید: امام (ع)، در حالی که در آستانه دری مُشرِف به مسجدالحرام نشسته بود و مردم را در حال طواف می‌‌نگریست، به من گفت: ای اباحمزه! این مردم به چه چیز امر شده‌اند؟ من ندانستم که در پاسخ، چه بگویم. حضرت فرمود: «انّما امِروا انْ یَطوفوا بهذه الأحجار، ثُمّ یأتونا فَیُعْلِمونا ولایَتهم»[۱۵]. و در نقلِ محجه البیضاء، این اضافه را دارد که: «فَیُخبرونا بولایتهم ویَعرضوا علینا نَصرهم»[۱۶]. یعنی: مردم مأمور شده‌اند که این سنگ‌ها (ی کعبه) را طواف کنند، سپس پیش «ما» آمده و ولایت خود را به ما خبر دهند و اعلام کنند و یاری خویش را بر ما عرضه بدارند. مسأله "عرضه نصر" و "اعلام ولایت" و "دیدار با امام" و "اعلان مودّت" و این قبیل تعبیرات، که در اینگونه روایات آمده است، بسیار آموزنده و جالب است. الزام می‌کند که زائران خانه خدا، در آنجا امام را ملاقات کنند و اعلام آمادگی برای تبعیت و اطاعت و یاری بنمایند. یعنی اگر نیرویی، امکاناتی، عِدّه و عُدّه‌ای دارند، به اطلاعِ ولیّ خدا برسانند، مواضعشان را در اطاعت از رهبری ائمه، صریح و آشکار، بیان کنند تا اگر نیازی به آنان بود، ائمه از وجودشان در مسیر اهداف، استفاده کنند.

در حدیثی دیگر، فضیل نقل می‌کند که: در حج، امام باقر (ع) نگاه به مردمی کرد که گِرد کعبه طواف می‌کردند، فرمود: "در جاهلیت هم اینگونه طواف می‌کردند (یعنی بدون هدف و معرفت و شناخت و جهت) اینان امر شده‌اند که کعبه را طواف کنند، آنگاه به سوی ما حرکت کنند و ولایت و مودّت خویش را به ما اعلام کنند و نصرت و یاری خود را به ما عرضه نمایند، ولی چون چنین نمی‌کردند، حج آنان هم چون اعمالِ جاهلی بود"[۱۷]. مرحوم فیض کاشانی در "وافی"، در توضیح این حدیث می‌گوید: «معنای سخن امام، این است که آنان، بدون شناخت مقصود اصلی از آمدن به زیارت کعبه و طواف خانه خدا چنین می‌کنند. حضرت ابراهیم وقتی کعبه را ساخت و ذریه خویش را در آنجا ساکن نمود، از خدا خواست که در پاداش آن، دل‌های مردم را به سوی ذریه‌اش جذب کند. خدا هم دعایش را پذیرفت و مردم را فرمان داد تا از هرجا به حج آیند و محبت و نصرت و ولایت خویش را بر ذریه او که پیامبر (ص) و اولادش هستند عرضه و اعلام بدارند، تا بدین سبب، نجات یابند و درجاتشان بالا رود و راهی باشد برای شناخت احکام دین و تقویتِ ایمان و یقین. عرضه داشتنِ نصرت به این است که به آنان بگویند: آیا در کاری از کارها، به یاریِ ما نیازتان هست؟...[۱۸]. آنچه در این حدیث، محور کلام است، تقویت ایمان و شناخت احکام و اعلام یاری به نفع حق و در رکاب و تحت امر اولاد ابراهیم- که ائمه معصومین‌اند- می‌باشد. مرحوم علامه مجلسی در شرح این روایت می‌گوید: «... از شرایط قبولی حج آنان، اسلام و ایمان است و آنان به خاطر نداشتن ولایت، مثل آن است که فاقد ایمان و اسلامند. و در این، توجه دادن به این نکته است که علت وجوبِ حج، به حضور امام رسیدن و عرضه کردن ولایت و یاری به آنان و فرا گرفتن احکام از آنان است. آنگاه درباره عرضه نصرت، می‌گوید: "به امامان بگویند: ما از شیعیان شماییم، و آماه یاری تان. اگر ما را به خروج و جهاد، یا هر کار دیگر فرمان دهید، شما را اطاعت می‌کنیم"[۱۹].

شبیه آنچه که امت آگاه و انقلابی ایران، در دیدارهایشان با رهبر بزرگ انقلاب، حضرت امام خمینی، مرتباً عرضه نصر و مودّت و اعلام حمایت و اطاعت می‌کردند و با شعار "ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی" با رهبر خویش، تجدید بیعت می‌کردند. در حدیث دیگری که همین مضمون نقل شده، راوی، سدیر است. بنا به نقلِ او، امام باقر (ع) پس از انتقادی که از حلقه‌های بحث و جلساتی که در مسجد، از سوی ابوحنیف و سفیان ثوری و... تشکیل می‌شد، کار آنان به نوعی جلوگیری از دین خدا شمرده و آنان را موانع هدایت، قلمداد کرده، و آرزو کرده است که: "کاش اینان در خانه‌هایشان می‌‌نشستند و مردم می‌گشتند و کسی را که از خدا و رسول، به آنان خبر دهد، نمی‌یافتند، آنگاه پیش ما می‌آمدند تا از خدا و رسول به مردم خبر دهیم"[۲۰]. یعنی راه آموزش احکام خدا و معارف دین، اهل بیت (ع) هستند. راهی مطمئن، که دین خدا را به دور از پیرایه‌ها و آرایش‌ها و بدعت‌ها و آراء شخصی به مردم بیان می‌کنند. این مسأله، به خصوص در روزگار امام محمد باقر (ع) که مذهب‌سازی‌ها و فرقه‌بازی‌ها و جریانات ناسالم فرهنگی و سیاسی گوناگون و تبعیّت از آراء و اهواء، رواج بیشتری داشته و برای خیلی‌ها، امر حق و باطل مشتبه می‌شده و خطّ اصلی را گم می‌کردند، بیشتر اهمیت داشت. و از امام باقر (ع) سخنانِ مکرّری در این زمینه روایت شده است. از ابوعبیده نقل شده است که: "امام باقر (ع) وقتی مردم و کارهایشان را در مکه دید، فرمود: کاری است همچون کارهای جاهلیت! به خدا سوگند، اینان مأمورند که آلودگی‌ها را از خود دور کنند-اشاره به آیه ۲۹ سوره حج:  ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  - و به نذرهای خود وفا کنند و بر ما بگذرند و ولایت خویش را به ما خبر دهند و نصرت خویش را بر ما عرضه بدارند"[۲۱]. قرآن کریم، از جمله تکالیف زائران حج را دور کردن و زدودن چرک‌ها و آلودگی‌ها از خویش می‌شمارد[۲۲]. و این در سایه دیدار با امام میسّر است که الهام بخش خیر و تقوا و اخلاق شایسته و معارف والای دین است و پاک کننده دل و جان و فکر و ذهن. در آیه فوق، امام صادق (ع)، کلمه "تَفَث" را به دیدار و ملاقات امام تفسیر می‌کند:«التَفَثُ لقی الأمام، یا: لِقاءُ الامام»[۲۳] چرا که از این طریق، مناسک حج مسلمین جهت یافته و در مسیر سازنده تری هدایت می‌شود[۲۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المفردات فی غریب القرآن.
  2. نک: صهبای حج، جوادی آملی؛ حج، محسن قرائتی؛ حج در قرآن، شهید بهشتی و....
  3. شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «حج»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۸۱.
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۷۴.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۷۴.
  6.  وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ؛ سوره حج، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  7.  يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  8. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۷۵.
  9. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۱.
  10. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه۶۷.
  11. آیات ۹۷ مائده، ۲۵ حج، ۹۶ آل عمران، ۱۲۵ و ۱۵۹ بقره مطالعه شود.
  12. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۳۳-۱۳۵.
  13. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۳۵-۱۴۰.
  14. محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۳؛ به نقل از "من لا یحضره الفقیه".
  15. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۵۴، حدیث۹.
  16. امحجه البیضاء، ج۲، ص۱۸۳؛ بحار الانوار، ج۹۶ بیروتی، ص۳۷۴.
  17. اصول کافی عربی، جلد۱، ص۳۹۲، حدیث۱.
  18. اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲ پاورقی.
  19. مرآه العقول، ج۴، ص۲۸۵.
  20. اصول کافی، ج۱، ص ۳۹۳.
  21. اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲، حدیث۲.
  22. حج، ۲۹.
  23. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص ۲۵۳، حدیث ۳و ۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۴۹۲.
  24. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۴۰-۱۴۵.