حدیث غدیر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
حدیث غدیر
متن حدیث
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه»
ترجمه حدیث
کسی که من مولای او هستم پس علی هم مولای اوست
مشخصات حدیث
صادره ازپیامبر اکرم (ص)
راویان
محتوای حدیث
سبب صدورمعرفی جانشین بعد از پیامبر
دلالت حدیث
منابع حدیث
اعتبار سندمتواتر
منابع شیعه
منابع اهل سنت

پیامبر خدا (ص) روز هجدهم ذی حجه سال دهم هجرت بعد از اعمال حجة الوداع در محلی به نام غدیر خم دستور دادند همه حاجیان جمع شوند؛ حضرت بعد از ایراد خطبه‌ای فرمودند: « مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏» و دوستداران و یاوران او را دعا کرد. حدیث غدیر که حدیثی متواتر هست، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در جوامع شیعه و سنّی از رسول خدا (ص) بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) نقل شده است.

پیامبر خدا (ص) روز هجدهم ذی حجه سال دهم هجرت بعد از اعمال حجة الوداع در محلی به نام غدیر خم دستور دادند همه حاجیان جمع شوند؛ حضرت بعد از ایراد خطبه‌ای فرمودند: « مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏» و دوستداران و یاوران او را دعا کرد. حدیث غدیر که حدیثی متواتر هست، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در جوامع شیعه و سنّی از رسول خدا (ص) بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) نقل شده است.

مقدمه

یکی از روایات نبوی که دلالت بر امامت حضرت علی (ع) دارد حدیث غدیر است. این حدیث در حد تواتر است و به قدری راویان و محدثان، آن را نقل کرده‌اند که جای شک و تردید در صدور آن از پیغمبر باقی نمی‌ماند، خصوصاً این که روایت از طریق اهل تسنن آمده است:

وقتی پیغمبر اکرم از «حجة الوداع» برمی‌گشت در غدیر خم، آیه يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ نازل شد. پیغمبر مردم را جمع کرد و نماز ظهر را خواند و سپس برخاست و فرمود: «ألست أولی بکم من أنفسکم[۱]، قالوا: بلی» آیا من از خود شما بر شما اولویت ندارم؟ گفتند: بلی، بعد فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» معلوم است که حضرت می‌خواهد همان اولویت خودش بر نفوس را برای علی تصویب کند، و هنوز مردم متفرق نشده بودند که جبرئیل امین نازل شد و آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۲] را آورد[۳].

حادثه غدیر

بیش از یکصد صحابه پیامبر (ص) روایت کرده‌اند پیامبر خدا (ص) در سال دهم هجرت، آهنگ حج کرد و مردمان را از این قصد، آگاه کرد. لذا افراد بسیاری برای انجام اعمال حج راهی مکه شدند تا با پیامبر خدا حج بگزارند و مناسک حج را از آن بزرگوار بیاموزند، این مناسک در تاریخ با نام‌هایی مانند حجه‌الوداع، حجه‌الاسلام، حجه‌البلاغ، حجه‌الکمال و حجه‌التمام خوانده شده است. پیامبر (ص) با مسلمانان، حج گزارد و به سوی مدینه حرکت کرد.

روز هجدهم ذی حجه، پیامبر خاتم (ص)، در حالی که افراد بسیاری قبل از ایشان و قافله‌های بسیاری نیز پس از وی حرکت می‌کردند، به سرزمینی با نام "غدیر خم"، در وادی جُحفه (محل‌ جدا شدن راه اهل مدینه و مصری‌ها و...) رسید، در شرایطی که آفتاب، اوج گرفته بود و بی‌امان، بر زمینْ حرارت می‌ریخت. پیامبر (ص) به فرمان الهی، دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حضرت بر انبوهی از جهاز شتران، رفت و خطبه‌ای را آغاز کرد. خدای را سپاس گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، سخن گفت و از آنان خواست درباره چگونگی انجام رسالت وی، گواهی دهند. مردم، همگی فریاد برآوردند: گواهی می‌دهیم که تو ابلاغ کردی و خیرخواهی و مجاهده نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهد! سپس، برای آماده‌سازی مردمان برای شنیدن پیام آخرین، بارها از صداقت خویش در ابلاغ و از "ثقلین"سخن گفت و جایگاه والای خود را در میان امت، برنمود و بر اولویت خود بر آنان، گواهی خواست که پاسخ‌های بلند و یک صدا شنید. آن گاه، دست علی (ع) را گرفت و بالا آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏»[۴]. پیامبر (ص) سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان ولایت علی (ع) و دوستداران و یاوران او دعا کرد. تعداد شرکت‌کننده‌ها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، ثبت کرده‌اند[۵].

متواتر بودن حدیث غدیر

درباره جمله پیامبر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» نکاتی را یادآور می‌شویم:

۱. جمله بالا از حدیث غدیر، بهترین نمونه برای حدیث متواتر است. اگر به صدور این کلام اطمینان پیدا نشود، مطمئناً هیچ نقل متواتر دیگری نیز علم‌آور نخواهد بود. چون این کلام بیش‌ترین تعداد گزارش کننده را دارا است و جالب آن‌که ناقلان آن از نحله‌های فکری متفاوت بود‌اند. علامه امینی حدیث غدیر را از صد و ده صحابی گزارش کرده است و در پایان تصریح می‌کند که این، تمامی آن چیزی نیست که وجود دارد[۶]. سید عبدالعزیز طباطبایی اسامی صحابه دیگری را نیز به دست آورده‌اند[۷]. طبقه دوم سند (تابعین) نیز شامل فهرست بلندی از نام ۸۲ نفر است[۸]. همچنین جلال الدین سیوطی[۹] و ابن کثیر[۱۰] و ناصر الدین البانی[۱۱] به تواتر حدیث گواهی داده‌اند.

گفتنی است، حدیث «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ...» که در کتب علوم حدیث نمونه روشن حدیث متواتر شمرده شده است، تنها کمی بیش از ۶۰ نفر راوی دارد[۱۲].

۲. بسیاری از بزرگان اهل سنت، به صحت حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» تصریح کرده‌اند. حاکم نیشابوری[۱۳]، ترمذی[۱۴]، ابن حبان[۱۵]، علامه ذهبی[۱۶]، ابن جریر طبری[۱۷]، ابن حجر عسقلانی[۱۸]، ابوجعفر طحاوی[۱۹]، ابن عبدالبر[۲۰] و ناصرالدین الالبانی[۲۱] از این گروهند.

۳. مصادری که این کلام را نقل کرده‌اند، بسیار متعدد و متنوعند؛ مهم‌ترین آنها بدین قرار است: ترمذی، السنن، ج۵، ص۶۳۳؛ ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۵؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۴۷ و ص۱۵۵؛ ابن حنبل، المسند، ج۹، ص۴۳ و ج۱، ص۳۲۱؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۳، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۷۹ و ج۵، ص۱۹۵ و ج۱۹، ص۲۹۱؛ طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۷۱؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۱، ص۱۱۲ و ج۸، ص۲۱۳؛ ابن أبی شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۰۶ و ۴۹۶ و ۴۹۴؛ ابن حبان، الصحیح، ج۳، ص۱۴۴؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۵۵؛ ابونعیم، تاریخ أصبهان، ج۱، ص۱۶۲ و ص۲۸۳؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۲۳؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۸۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۴۸۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۱؛ ابو العباس الطبری، ذخائر العقبی، ص۱۵۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۲؛ البانی، سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۰؛ اسلم بن سهل، تاریخ واسط، ص۱۵۴؛ خوارزمی، المناقب، ص۱۵۷؛ ابن مغازلی، المناقب، ص۲۴؛ ابن أبی عاصم، السنه، ص۵۹۲. همچنین ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۴؛‌ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۱۱.

۴. ابن عقده و ابن جریر طبری و شمس الدین ذهبی، در خصوص این حدیث و طریق‌های نقل آن، کتاب‌هایی تألیف کرده‌اند. ابن حجر درباره کتاب ابن عقده گفته است: «بسیاری از سندهای ذکر شده در این کتاب، صحیح و حسن هستند»[۲۲] و «از بیش از هفتاد صحابه نقل شده‌اند»[۲۳]. ذهبی نیز گفته است: «یک جلد از کتاب ابن جریر را دیدم و از بسیاری طرق آن مدهوش شدم»[۲۴]. ابن کثیر در توصیف این کتاب گفته است: «من این کتاب را در دو مجلد قطور، دیده‌ام»[۲۵].

کتاب ذهبی با نام طرق حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ‌» اخیراً با تصحیح کتاب‌شناس خبره و فقید علم و تحقیق، مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی، چاپ شده است. درباره کتاب‌هایی که در این حدیث و این واقعه نوشته شده است، رجوع شود به: الغدیر، ج۱، ص۱۵۸ - ۱۵۲؛ سید عبدالعزیز طباطبایی، الغدیر فی التراث الإسلامی.

۵. برخلاف تمامی محققان و محدثان شیعه و اهل سنت، ابن تیمیه، صحت انتساب حدیث بالا را به رسول الله(ص) انکار کرده است[۲۶]. شیخ ناصرالدین البانی – که یکی از محدثان پرکار اهل سنت در عصر حاضر و از سخت‌گیرترین محدثان در بررسی اسناد است و ضمناً از مبلغان مکتب ابن تیمیه نیز می‌باشد - به مخالفت با او پرداخته، صحت حدیث را اثبات می‌کند. او در کلام بسیار مفصلی به اثبات صحت کامل متن «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» پرداخته[۲۷]، در پایان می‌گوید: «هر دو قسمت این حدیث صحیح است و قسمت اول آن متواتر است.»..[۲۸]. و «سبب آن‌که به تحریر صحت این حدیث پرداختم آن بود که شیخ الاسلام ابن تیمیه، قسمت اول حدیث را تضعیف کرده و قسمت دوم را دروغ دانسته است»[۲۹] و «این کلام او ناشی از مبالغه او است که به واسطه تضعیف سریع احادیث - قبل از آن‌که تمامی طرق آن را جمع کرده، مورد دقت قرار دهد- برای او حاصل شده است»[۳۰].[۳۱]

اهمیت حدیث غدیر

حدیث غدیر، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در جوامع شیعه و سنّی از رسول خدا (ص) بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) نقل شده است و هیچ حدیثی از رسول خدا (ص) مانند حدیث غدیر در اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان (ع) جلوه ندارد، به‌گونه‌ای که ۱۱۰ نفر از اصحاب رسول خدا (ص)، ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ نفر از عالمان اهل سنت نیز، این حدیث را نقل کرده‌اند[۳۲].[۳۳]

اهمیت سخنرانی رسول اکرم (ص) در غدیر خم با توجه به جهان شمولی اسلام و اختتام رسالت با وفات نبی اکرم (ص) آشکارتر می‌گردد؛ زیرا برای استمرار هدایت الهی، ختم رسالت باید همراه با شروع امامت باشد. بر همین اساس خداوند در سال آخر عمر پیامبر (ص) وی را مامور ابلاغ برنامه مهم برای استمرار رهبری الهی در اسلام می‌کند.

نازل شدن آیاتی از قرآن کریم درباره ماجرای غدیر خم و خطابه سرنوشت‌ساز نبی اکرم (ص) در حجه‌الوداع نشان‌گر اهتمام فراوان به مسأله امامت و جانشینی رسول الله (ص) است. خداوند تعالی با این کار مانع از فراموشی امامت می‌شود و تا قرآن باقی است و این آیات قرائت می‌شود غدیر و موضوع امامت و جانشینی رسول خدا هم یادآوری می‌شود[۳۴].[۳۵]

ویژگی‌های خطابه غدیر

برای حدیث غدیر نسبت به سایر نصوص امامت امیر المؤمنین (ع) ویژگی‌ها و امتیازاتی است:

اول: احادیث دیگر در حضور نمایندگان همه طوائف مسلمین نبود و این حدیث در جائی صادر گشت که از هر طائفه گروهی به حج آمده بودند و پیغمبر (ص) آن را به گوش همه رسانید و آن دلالت روشن دارد بر عنایت خدا و رسول (ص) به امری بسیار مهم و عظیم.

دوم: آن را هنگام جدا شدن قوافل از پیغمبر و حجاج مدینه فرمود و سخن آخرین بهتر در یاد شنونده می‌ماند و اگر در مکه و منی به این تأکید می‌فرمود مطلب ولایت با دیگر مطالب آمیخته می‌گشت و در ذهن‌ها مخلوط می‌شد.

سوم: مردم عادت دارند از هر کس آخرین وصیت او را فرا گیرند و آنکه در طول عمر خود برای بعضی دوستان گفته باشد اما هنگام مرگ چیزی نگفت چندان در نظر آنان مؤکد نیست و گاه در آن شک می‌کنند مردم گویند رأیش برگشته یا آرزوئی بوده است و قصد جدی نداشت اما اگر هنگام مرگ سفارش کند مسجدی بسازید، بی‌شبهه باید ساخت.

چهارم: مراد پیغمبر (ص) در حدیث غدیر روشن و صریح است چون فرمود آیا من به شما اولی نیستم از خودتان یعنی آنکه می‌خواهم بگویم شما باید بپذیرید هرچند رغبت شما چیز دیگر باشد آنها گفتند تو اولی هستی فرمود «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذَا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والَاهُ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ انْصُرْ مَنْ‏ نَصَرَهُ‏ وَاخْذُلُ‏ مَنْ‏ خَذَلَهُ‏» یعنی هرکس من اولی به او هستم علی هم به او اولی است و مولای بنده کسی است که به تصرف و تدبیر امور او اولی است.

پنجم: از این جهت نیز ترجیح داد که سایر روایات و احادیث از جهت سند چنان نیست که تواتر آن را همه مردم از عوام و خواص بدانند[۳۶].[۳۷]

واژه مولی و دلالت بر امامت امیرالمؤمنین (ع)

1. واژه «مولی» معانی متعددی دارد؛ اگرچه تعداد هفتاد معنا که شهرت یافته، اغراق آمیز است. علامه امینی بیست و هفت معنا برای آن شمرده است که بعضی معانی مثل رب، عم، ابن عم و ابن، مطمئناً مقصود نیست و بعضی دیگر مثل صاحب و همسایه در اینجا بی‌معنا و سخیف است. تنها چند معنا مثل محب و ناصر و اولی بالشیء و سید و متصرف فی الامر و متولی الامر می‌توانند مقصود باشند[۳۸].

مسلماً رسول خدا(ص) در آن بیابان گرم، ده‌ها هزار نفر را جمع نکرد تا برای آنان سخن مبهم و مجمل بگوید؛ بلکه موقعیت به گونه‌ای بود که تمامی شنوندگان، مقصود پیامبر را دریافتند. آیا معنا دارد پیامبری که «أَفصَحُ مَن نَطَقَ بالضَّادِ» است، برای این جمع عظیم به گونه‌ای سخن گوید که معنای آن روشن نباشد؟ بنابراین مسلماً کلام ایشان دارای معنای خاص و روشنی بوده است.

به اعتقاد ما «مولی» در واقعه غدیر به معنای «زعیم» و «شایسته‌تر برای تصرف» (اولی بالامر) بوده و رسول الله(ص) در آن هنگامه شگرف و عظیم و جاودانه، چیزی جز ولایت امام علی(ع) را بیان نکرده است. به گفته علامه امینی، معنای حقیقی مولی، همان اولی بالامر است و این معنا، جامع بین تمامی معانی است[۳۹]. به حتم پیامبر گرامی(ص) نیز همین معنا را اراده فرموده‌اند؛ حتی اگر این معنا را معنای حقیقی «مولی» ندانیم.

2. در متون کهن - اعم از ادبی و لغوی و تفسیری - یکی از معانی روشن «مولی»، سرپرست و شایسته‌تر برای تصرف در امور و زعامت و امامت آمده است. ابوعبیده، معمر بن مثنی در تفسیر آیه ۱۵ سوره حدید ...هِيَ مَوْلَاكُمْ...[۴۰] نوشته است: يَعْنِي: أَوْلى بِكُمْ[۴۱]. فراء (ادیب و مفسر بزرگ کوفی) نیز آیه را این‌گونه معنا کرده است: هِيَ مَوْلَاكُمْ أَيْ أَوْلى بِكُمْ. اخفش و زجاج و ابن الانباری[۴۲] نیز همین را گفته‌اند. همچنین مبرد در تفسیر آیه ۱۱ سوره محمد ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا[۴۳] نوشته است: الولي و المولى معناهما سواء و هو الحقيق بخلقه المتولي لأمورهم[۴۴]. راغب اصفهانیمفسر، ادیب و قرآن پژوه بزرگ قرن چهارم- نیز نوشته است: «ولایت به معنای تولیت امر است و ولی و مولی دو واژه برای این معنا هستند»[۴۵]. ابن اثیر در اثر بزرگ و ارجمند خود النهایه که به شرح واژه‌های غریب پرداخته، در تفسیر واژه مولی آورده است: لفظ مولی، مکرر در حدیث آمده است... و به معنای کسی است که تولیت امری را بر عهده گیرد یا بدان قیام نماید». او حدیث غدیر منطبق بر این معنا می‌داند و به سخن خلیفه دوم استناد می‌کند که به امام علی(ع) گفت: «أَصْبَحْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ‌»، و آن را به «وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ‌» تفسیر می‌کند[۴۶].

3. قراین - حالی و مقالی - فراوانی دلالت دارند که اراده معنایی غیر از این، مخالف فصاحت و بلاغت بوده و جای اعتراض داشته است. این قراین عبارتند از:

  1. جمع کردن نزدیک به صد هزار نفر در هوای گرم و در بیابانی بی‌آب و علف.
  2. امر به بازگشتن آنان که گذشته‌اند و رسیدن آنان که عقب‌ترند.
  3. نزول آیات اکمال الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۴۷] و تبلیغ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۴۸] حول این واقعه.
  4. اعلان پیامبر به این که به زودی از میان مسلمانان خواهد رفت. طبیعی است که این سخن، اذهان را به اندیشیدن درباره مسئله جانشینی وا می‌دارد.
  5. اعتراف گرفتن از آنان بر این که پیامبر اولی به مسلمانان است، حتی از خود آنان.
  6. اضافه کردن «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‌».
  7. عمامه گذاردن بر سر امام علی(ع) بعد از خطبه العمائم تیجان العرب[۴۹]. با توجه به اینکه در فرهنگ عرب، عمامه تاج شمرده می‌شده و نشان دهنده سیادت و سروری بوده است، عمامه نهادن پس از آن خطبه و در آن حال و هوا، تنها به معنای تثبیت ولایت و امامت علی(ع) می‌تواند باشد.
  8. دستور پیامبر به مسلمانان پس از خطبه که بر علی(ع) با عنوان «امیرالمؤمنین» سلام گویند[۵۰].
  9. تهنیت بزرگان صحابه امثال عمر و ابوبکر به امام علی(ع) پس از این واقعه[۵۱].
  10. شعر حسان بن ثابت که با الهام از سخنان پیامبر در همان مراسم سروده و در ضمن آن آورده است: «فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي‌ رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً»[۵۲].
  11. نزول عذاب بر شخص تیره بختی که بر «نصب» امام علی(ع) خرده گرفت و خواست که اگر این امر از جانب خدا است، عذاب بر او نازل شود[۵۳].[۵۴]

تقطیع در حدیث غدیر

این خطبه به گونه‌های مختلف روایت شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله. متن این حدیث، چنان تقطیع شده است که در هیچ روایت نبوی پیشینه ندارد. مفصل‌ترین نقل این خطبه، در جلد نخست کتاب احتجاج شیخ طبرسی آمده است که در آن، رسول خدا (ص) مردم را با خطاب "معاشر الناس" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاه‌ترین متن نیز، در کتب عامه آمده است، که لفظ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ» را در بر گرفته است. حتی دعای «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ‌» را پس از جمله «مَنْ كُنْتُ» نیاورده‌اند. این تقطیع در فن حدیث، بسیار شگفت‌انگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با بیان یک جمله پایان نیافته و دست‌کم، باید حمد و ثنای الهی و مقدمه‌ای کوتاه همراه با مؤخّره‌ای نیز، داشته باشد، ولی تعصب مذهبی سبب شده است که حدیث، این‌چنین پاره‌پاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفته‌های رسول خدا (ص) را نقل نمایند.

آنچه در این بررسی به دست می‌آید آن است که، قطعاً متن حدیث غدیر، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیار می‌رود که این حذف، از سانسور فرهنگی در زمان حکومت بنی امیه ناشی باشد که توسط معاویه و سپس خلفا بنی‌مروان، به شدّت اعمال شده است، ولی محل استشهاد نیز همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده نصب، خللی وارد نمی‌سازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، امامت و ولایت است[۵۵].

دیدگاه دانشمندان اهل سنت

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. این جمله اشاره است به آیه ۶ سوره احزاب: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پیغمبر چون از جانب خداست بر جان و مال و بر همه چیز مردم از خود آنان اولویت دارد، هر کس اختیار مال و جان خود را دارد اما پیغمبر در همین اختیارداری‌ها از خود صاحب آن، اختیاردارتر است، البته پیامبر به میل شخصی عمل نمی‌کند بلکه مصالح جامعه اسلامی را در نظر می‌گیرد چون او امام و رهبر جامعه اسلامی است.
  2. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۵۲.
  4. هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰-۱۱۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۲۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  6. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴- ۶۱.
  7. ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴۴.
  8. امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۲ – ۷۲. نیز ر.ک: حسینی میلانی، نفحات الازهار، ج۶، ص۳۷۷ به بعد.
  9. سیوطی، الازهار المتناثرة فی الاخبار المتواترة، ص۷۶.
  10. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۴.
  11. البانی، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۳.
  12. ر.ک: شهید ثانی، الرعایة، ص۶۸.
  13. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸ و ص۶۱۳.
  14. سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۳.
  15. صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۵.
  16. ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۴۱۵؛ همو، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.
  17. به نقل از: ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳.
  18. ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  19. ازدی طحاوی، مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۸.
  20. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۳.
  21. البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴ – ۳۳۰.
  22. فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  23. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷.
  24. تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳.
  25. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۴۶. درباره کتاب الولایه نوشته طبری رجوع شود به الغدیر، ج۱، ص۱۵۳ – ۱۵۲.
  26. عاصمی نجدی، عبدالرحمان، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۴۱۸ – ۴۱۷.
  27. سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳ - ۳۳۰.
  28. سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳.
  29. مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۴۱۸ – ۴۱۷.
  30. مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۳۴۴.
  31. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۰۵.
  32. ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.
  33. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۲۸.
  34. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص ۲۵ اهمیه الغدیر فی التاریخ. در درس ۱۰ آیات مربوط به غدیر را توضیح می‌دهیم.
  35. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  36. شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۷.
  37. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  38. امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۷۰ – ۳۶۲.
  39. ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ – ۳۷۰.
  40. «پس، امروز از شما و از کافران سربهایی پذیرفته نیست، جایگاهتان آتش (دوزخ) است، همان (دوزخ) یار شماست و این پایانه، بد است» سوره حدید، آیه ۱۵.
  41. ابو عبیده، معمر بن مثنی، مجاز القرآن، ج۲، ص۲۵۴.
  42. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ – ۳۴۵؛ نفحات الازهار، ج۶، ص۸۶-۱۶.
  43. «این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است» سوره محمد، آیه ۱۱.
  44. شریف، مرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۲۷۱ به نقل از مبرد.
  45. راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ص۸۵۵.
  46. ابن أثیر النهایة فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۸۸.
  47. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  48. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  49. قضاعی، محمد بن سلامه، مسند الشهاب، ج۱، ص۷۵، ح۴۷؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۹۹.
  50. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۶؛ اعلام الوری، ج۱، ص۲۶۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص٣۵٣.
  51. «كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فنودي فِينَا: الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَ كُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّي الظُّهْرَ وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْه فَقَالَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قَالُوا بَلَى. قال: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ قَالَ فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ هَنِياءً يَا بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»؛ (مسند ابن حنبل، ج۶، ص۴۰۱: فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۶ و ص۶۱۰؛ المصنف لابن أبی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۹ و ج۷ ص۳۵۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۲۰ و ص۲۲۱).
  52. خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵.
  53. «قوله تعالى: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. قيل: إن السائل هنا هو الحارث بن النعمان الفهري. و ذلك أنه لما بلغه قول النبي(ص) في علي - رضي الله عنه – «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» ركب ناقته فجاء حتى أناخ راحلته بالأبطح، ثم قال: يا محمد! أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله و أنك رسول الله، فقبلناه منك، و أن نصلي خمساً، فقبلناه منك، و نزكي أموالنا، فقبلناه منك، و أن نصوم شهر رمضان في كل عام، فقبلناه منك، و أن نحج، فقبلناه منك. ثم لم ترض بهذا حتى فضلت ابن عمك علينا! أفهذا شيء منك أم من الله؟! فقال النبي(ص): و الله الذي لا إله إلا هو ما هو إلا من الله. فولى الحارث و هو يقول: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ فو الله ما وصل إلى ناقته حتى رماه الله بحجر، فوقع على دماغه، فخرج من دبره فقتله! فنزلت: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ واقع الآية». (تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۷۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۲۷۴).
  54. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۰۵.
  55. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۲۹.