دجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های نشانه‌های ظهور امام مهدی است. "دجال" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دجال (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • "دجّال" در زبان عربی به معنای "آب طلا" و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغ‏گو که باطل را حق جلوه می‌‏دهند "دجّال" نامیده می‌‏شوند[۱][۲].
  • از روایات استفاده می‏شود دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‏‌های هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی می‌‏گویند: دجّال تولد یافته و زنده است[۳][۴].
  • در روایاتی چند از خروج "دجّال" به عنوان نشانه ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از "اشراط الساعه" یاد شده است. این نشانه، در کتاب‌‏های اهل سنت بیشتر، یکی از نشانه‌‏های برپایی قیامت دانسته شده است[۵]؛ ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن به عنوان حادثه‌‏ای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی(ع)‏ رخ خواهد داد؛ یاد شده است[۶][۷].
  • درباره دجّال، چند احتمال وجود دارد[۸]:
  1. دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بی‌‏اساس و با توسل به حیله‌‏گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. این‏که در روایات، از "دجّال"‌های فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت می‌‏کند. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: قیامت، برپا نمی‌‏شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمی‌‏کند، تا وقتی که شصت دروغ‏گو خروج کنند و هرکدام بگوید: من پیامبرم[۹]. در روایات، از این "دجّال"‌ها و دروغ‏گویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجّال آمده است[۱۰]. از میان این "دجّال"‌ها، فردی که در دروغ‏گویی، حیله‌‏گری و مردم‌‏فریبی سرآمد همه دجالان و فتنه‌‏اش از همه بزرگ‏تر است، نشانه ظهور مهدی(ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همه "دجّال"ها می‏‌آید و دیگری گروهی شیاد و دروغ‏گویند که دست به فریب‏کاری، تحمیق و گمراهی مردم می‏زنند. پیامبر اکرم(ص) می‌‏فرماید: پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد[۱۱]. حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریب‌کار و منافق که معتقد به نظام‌‏های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‏‌هایند، برای نگه‏داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار می‌‏گیرند و با سوءاستفاده از زمینه‌‏های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌‏گری می‏زنند. در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع)‏، چنین خطری پیش‏بینی شده است. از آن‏جا که این انقلاب از همه انقلاب‏های تاریخ بزرگ‏تر و گسترده‌‏تر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‌‏تر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آن‏ها را از نتیجه آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال می‏‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‏ها- صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است- نشانه ظهور باشد[۱۲].
  2. احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام "دجّال" در دوره غیبت- با همان ویژگی‌‏هایی که برای وی بیان شده است- خروج می‌‏کند و مردم را به انحراف می‏‌کشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده می‌‏دانند؛ برای مثال گفته می‌‏شود او در زمان حضرت رسول اکرم(ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند[۱۳]. برخی از کتاب‏‌ها و فیلم‌‏ها نام "دجّال" بر خود دارند. "دجّال" لقب دغل‌‏بازی است که نزد یهودیان "آرمیلوس" و نزد مسلمانان "صائد بن صید" نامیده می‌‏شود[۱۴]. اصل داستان "دجّال" در کتاب‌‏های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه "دجّال" بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح(ع) باشند یا "پدر و پسر" را انکار کنند، "دجّال" یاد شده است: دروغ‏گو کیست، جز آن‏که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند[۱۵]. طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کرده‏‌اند که اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) پرسید: "ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند[۱۶]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‏‌درخشد. در آن، نقطه علقه‌‏ای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: "کافر" و هرخواننده و بی‌‏سواد آن را می‌‏خواند. در دریاها فرو می‏رود و آفتاب با او می‏‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌‏کنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج می‌‏کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آن‏که فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همه جن و انس و شیاطین- در شرق و غرب- عالم آن را می‌‏شنوند، فریاد کند: "ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن‏که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما". دشمن خدا دروغ می‏گوید. او یک چشمی است که غذا می‏خورد و در بازارها راه می‏رود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا می‌‏خورد، نه راه می‏رود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستین‏های سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنه‏ای که آن را افیق نامند به دست کسی که حضرت عیسی(ع) پشت سرش نماز می‌‏خواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.
  3. برخی نیز این احتمال را مطرح کرده‌‏اند که مراد از "دجّال" همان سفیانی است که در کتاب‏های اهل سنت بیشتر با عنوان "دجّال" و در کتاب‏های شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است[۱۷][۱۸].
  4. دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر جهان است[۱۹].
  • برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگی‌‏هایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگی‌‏های استکبار جهانی برابر دانسته‌‏اند. "استکبار" به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیم ملت‏‌ها می‌‏داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌‏کند و همه را به زیر سلطه خویش می‏‌آورد[۲۰][۲۱].
  • از نکات شگف‌‏آور و تأمل‏‌برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجّال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شده‏‌اند[۲۲]. در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی(ع) است[۲۳][۲۴].

دجال در ادیان آسمانی

  • دجال که تجسّم کفر، فریب و گمراهی است، در آخر الزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش می‌خواند. برخی از مفسران، تفسیر آیه ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ[۲۵] را به ظهور دجّال ناظر دانسته‌اند که در دید مردم، عظیم‌ترین موجود جلوه می‌کند؛ [۲۶] در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک‌تر می‌شمارد.[۲۷] سرانجام این پدیده به دست عیسی (ع) محو و نابود خواهد شد[۲۸][۲۹].

مباحث فرعی

  1. بحران معنویت؛
  2. وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار؛
  3. ظهور دجال؛
  4. وقوع مصائب؛
  5. ندای آسمانی؛
  6. ظهور منجی بزرگ بشر؛
  7. نزول عیسی (ع)؛
  8. خروج جنبنده‌ای از زمین؛
  9. هجوم یأجوج و مأجوج؛
  10. رجعت؛
  11. صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان.

خروج دجال در موعودنامه

  • این نشانه، در کتاب‌های اهل سنت از نشانه برپایی قیامت دانسته شده است[۳۰]، ولی در منابع روایی شیعه، از نشانه‌های ظهور[۳۱]. البته هیچ اشکالی ندارد که رخدادهایی چون خروج دجّال، هم نشانه ظهور باشند و هم نشانه قیامت. دجّال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (ع) خروج می‌کند و با انجام کارهای شگفت‌انگیز جمع بسیاری از مردم را می‌فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه "لد" در منطقه شام، به هلاکت می‌رسد[۳۲].
  • از "نزّال بن سبره" آورده‌اند که می‌گوید: امیر مؤمنان (ع) برای ما سخن می‌گفت که: نخست سپاس خدا را به‌جا آورد و او را ستود و بر پیامبر و خاندانش (ع) درود فرستاد، انگاه سه بار فرمود: "سلونی -ایها النّاس!- قبل أن تفقدونی..." یعنی: مردم! تا مرا از دست نداده‌اید، هر آن‌چه می‌خواهید بپرسید.
  • "صعصعة بن صوحان" بپا خاست و گفت: چه زمانی "دجّال" خواهد آمد؟ علی (ع) فرمود: "بنشین! خدا سخن تو را شنید و منظورت را دانست... برای خروج "دجّال" نشانه‌ها و علایمی است که دسته‌دسته هرکدام پس از دیگری روی خواهد داد اگر می‌خواهی تو را از آن‌ها آگاه سازم‌؟" صعصعة پاسخ داد: "آری! ای امیر مؤمنان!" فرمود: پس به خاطر بسپار و حفظ‍‌ کن که این‌ها علایم و نشانه‌های آن است: هنگامی که مردم راه و رسم و فرهنگ و معنویت نماز را نابود ساختند و به پوسته آن قناعت کردند و ویژگی امانت و امانتداری را ضایع ساختند و دروغ‌پردازی را روا شمردند و رباخوارگی و ربا را مباح دانستند و رشوه دادند و گرفتند و دین به دنیا فروختند و سفیهان و کم‌خردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطع‌رحم کردند و هواهای دل را پیروی کردند و ریختن خون‌ها را آسان ساختند. هنگامی که بردباری، ناتوانی شمرده شد و بیدادگری، باعث افتخار گردید و زمامداران فاجر و بدکار! و وزیران، ستمکار شدند و مأموران و مجریان عدالت، خیانت پیشه ساختند و گویندگان و قاریان قرآن، به فسق و گناه روی آوردند و شهادت‌های دروغین در جامعه پدیدار شد و کارهای ناپسند و تهمت‌تراشی‌ها و گناهکاری و تجاوزگری علنی گردید، ان‌گاه که قرآن به صورت زیبایی چاپ و جلد و تزیین گردید و مسجدها آراسته شد و مناره‌ها سر به آسمان سایید و اشرار مورد تجلیل قرار گرفتند و صف‌های جماعت فشرده و دل‌ها از هم دور شد و عهدها و پیمان‌ها گسسته و آن وعده بزرگ نزدیک گردید و زنان به خاطر حرص به دنیا، در کسب و کار همسران خود شرکت کردند و به بازارها و مغازه‌ها و کارخانه‌ها سرازیر گشتند. صدای آواز فاسقان، همه‌جا پخش و به گوش‌ها رسید و هرچه گفتند و خواندند از آنان پذیرفته شد. رهبری جامعه‌ها به دست اراذل واگذاشته شد و با فاجر به خاطر ترس از شرارتش، مدارا گردید و دروغساز و دروغپرداز، تصدیق و تأیید شد و خیانتکار، امین شمرده شد.
  • هنگامی که کنیزان آوازه‌خوان و رقاصه‌ها و آلات لهو و موسیقی، به کار گرفته شد و نسل‌های آخرین به نسل‌های پیشین نفرین کردند و زنان بر زین‌ها سوار شدند و تلاش کردند خود را شبیه مردان سازند و مردان نیز خود را در ظاهر و اخلاق بسان زنان ساختند، و شاهد بی‌آن‌که از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد، و دیگری برخلاف حق و عدالت و بدون آگاهی، به خاطر رفاقت با کسی، به نفع او به دروغ گواهی کرد... آری! در این شرایط‍‌ منحطّ‍‌ و وخامت‌بارو گناه‌آلود جامعه‌ها و تمدّن‌های اسلامی و جهانی است که دجّال ظاهر می‌گردد و درآمدن شتاب می‌کند...[۳۳][۳۴].

دجال در موعودنامه

  • از نشانه‌های ظهور، خروج دجّال است. "دجال" از ریشه "دجل" به‌معنای دروغ‌گوی حیله‌گر است. در زبان عربی به‌معنای آب طلا است و به همین علّت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه می‌دهند، دجّال نامیده می‌شوند. در روایات دجال‌ها و دروغ‌گویان فراوانی نام برده شده است. در برخی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است[۳۵]. از میان این دجّال‌ها، فردی که در دروغ‌گویی و حیله‌گری سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگ‌تر است، نشانه ظهور مهدی (ع)[۳۶] و یا برپایی قیامت[۳۷] است. بر این اساس باید گفت دو نوع دجال داریم، یکی دجال حقیقی که پس از همه دجال‌ها می‌آید و دیگری گروهی شیاد و دروغ‌گو که به فریب مردم و گمراهی آنان دست می‌زنند.
  • دجّال در روایات اسلامی این‌چنین توصیف شده است: "او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است، چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط‍‌ پیشانی اوست و مانند ستاره صبح می‌درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. داخل دریاها می‌شود و آفتاب با او می‌گردد. کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست. اسمان به دستور وی باران می‌دهد و زمین گیاه می‌رویاند. اختیار گنج‌های زمین با اوست. مرده را زنده می‌کند. با صدای بلندی که تمام جهانیان صدای او را می‌شنوند، می‌گوید: من خدای بزرگ هستم که شما را آفریده و روزی‌رسان هستم، به سوی من بشتابید"[۳۸]. وی از همه‌جا می‌گذرد و فقط‍‌ در مکه و مدینه قدم نمی‌گذارد[۳۹]. بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عرب‌های بیابانی است. اصل او را از اصفهان یا بجستان و یا خراسان گفته‌اند[۴۰]. اصل داستان دجّال در کتاب‌های مقدس مسیحیان آمده و بارها واژه "دجال" در انجیل به کار رفته است. درباره دجال، صرف‌نظر از ویژگی‌های او، چند احتمال وجود دارد:
  1. دجّال، نام شخص معینی نیست. هرکسی که با ادعاهای پوچ و بی‌اساس و با توسّل به حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. بر این اساس دجّال‌ها خواهند بود و این‌که در روایات از دجّال‌های فراوان (دوازده، سی، شصت و هفتاد) سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت می‌کند.
  2. فردی معین و مشخص به‌عنوان "دجّال" در دوره غیبت، با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده، خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند.
  3. این احتمال نیز وجود دارد که مراد از "دجّال"، همان سفیانی باشد که در کتاب‌های عامه، بیشتر به‌عنوان "دجّال" و در کتاب‌های خاصه به‌عنوان "سفیانی" آمده است[۴۱].
  4. دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادّی بر همه جهان است. استکبار، به‌معنای واقعی، دجّال است. استکبار خود را قیم ملت‌ها می‌داند و با تکیه بر ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد، در همه‌جای زمین دخالت می‌کند و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد[۴۲]. موضوع دجّال، بیش از آن چه در روایات شیعه است، از طریق اهل سنت نقل شده است و قسمت عمده آن را "احمد بن حنبل" در کتاب مسند "ترمذی" در صحیح خود و "ابن ماجه" در سنن، و "مسلم" در صحیح، و "ابن اثیر" در نهایه از "عبدالله بن عمر" و "ابو سعید خدری" و "جابر بن عبدالله انصاری" نقل کرده‌اند[۴۳]. مرحوم صدوق در این زمینه می‌گوید: متعصّبین اهل سنت، این‌گونه اخبار را تصدیق می‌کنند و آن را درباره دجّال و غیبت وی و زنده بودنش را در این مدّت طولانی روایت نموده‌اند که در آخر الزمان خروج می‌کند، ولی درباره قائم باور نمی‌کنند که او مدت طولانی غائب می‌شود، آن‌گاه آشکار می‌گردد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند، چنان‌که از ظلم و جور پر شده باشد، با این‌که پیامبر (ص) و امامان (ع) از این موضوع، صریحاً سخن گفته‌اند[۴۴]. همچنین موضوع دجال، اختصاص به اسلام ندارد، بلکه ریشه داستان دجال را باید در کتاب مقدس مسیحیان جست‌وجو کرد. در رساله اول یوحنا نوشته است: "دروغ‌گو کیست، جز آن‌که مسیح بودن عیسی را انکار کند، ان دجّال است که پدر و پسر را انکار می‌نماید"[۴۵][۴۶].

پرسش‌های وابسته

  1. دجال که خروجش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)
  2. دجال کیست؟ (پرسش)
  3. معنا و مفهوم دجال چیست؟ (پرسش)
  4. دجال در منابع شیعی و سنی چگونه بیان شده است؟ (پرسش)
  5. چه ارتباطی میان دجال و اشراط الساعة وجود دارد؟ (پرسش)
  6. خروج دجال چه ارتباطی با رویداد آخر الزمان و ظهور دارد؟ (پرسش)
  7. هشدار پیامبران درباره خروج دجال چیست؟ (پرسش)
  8. چه ویژگی‌های برای دجال شمرده‌ شده است؟ (پرسش)
  9. سرانجام دجال چیست؟ (پرسش)
  10. برداشت‌های رمزی و کنایی از دجال چیست؟ (پرسش)
  11. دجال و سفیانی کیستند؟ آیا آنان واقعا به جنگ با امام مهدی خواهند پرداخت؟ (پرسش)
  12. مقصود از خروج دجال که از نشانه‌های ظهور به حساب آمده چیست؟ (پرسش)
  13. آیا دجال واقعا به جنگ با امام مهدی خواهد پرداخت؟ (پرسش)
  14. از آن‏جا که دجال قبل از امام مهدی می‏آید آیا می‏توانیم به سخنان او گوش دهیم؟ (پرسش)
  15. آیا دجال اشاره به شخص خاصی دارد؟ (پرسش)
  16. در روایات چه صفاتی برای دجال بیان شده است؟ (پرسش)
  17. نظر مهدی‌پژوهان معاصر درباره دجال چیست؟ (پرسش)
  18. دجال در اندیشه مسیحیت چگونه معرفی شده است؟ (پرسش)
  19. آیا دجال شخص است یا جریان فکری می‌باشد؟ (پرسش)

منابع وابسته

کتب مستقل درباره دجال

  1. 100 سؤال حول الدجال، حیدر کامل، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، چ اول.
  2. الفتن (کتاب)، ابی علی حنبل بن اسحاق شیبانی، بیروت: دارالشائر الإسلامیه، 1419ق، چ اول.
  3. المسیح الدجال و معرکة هرمجدون، هشام محمد ابوحاکمه، عمان: دارالاسراء، 2001 م، چ اول.
  4. دجال افسانه یا واقعیت، مهناز شفائی، تهران: الف، 1374، چ اول.
  5. عصر المسیح الدجال، هشام کمال عبد الحمید، قاهره: مرکز العربیه، 1999م، چ اول.
  6. المسیح الدجال حقیقة لا خیال، عبداللطیف عاشور، قاهره: مکتبـة القرآن، [بی‌تا]، چ اول.
  7. المسیح الدجال قراءة سیاسیة فی الاصول الدیانات الکبری، سعید ایوب، قاهره: دارالفتح للأعلام العربی، 1420، چ اول.
  8. المسیح الدجال منبع الکفر و الضلال، عماد‌الدین بن اسماعیل ابن کثیر دمشقی، بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیـة، 1419ق، چ اول.

فصول یا صفحاتی از کتاب

  1. 500 سؤال حول الإمام المهدی، ماجد ناصر الزبیدی، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، 1425ق، چ اول، صص123-129.
  2. آخرین امام، (ولادت، زندگی و ظهور قائم آل محمد)، حمید قلندری بردسیری، تهران: آفرینه، 1379، چ اول، صص129ـ 134.
  3. ادیان و مهدویت، محمد بهشتی، تهران: مرآتی، 1361، چ اول، صص176-183.
  4. اشراط الساعة الصغری و الکبری، صلاح‌الدین محمود، بیروت: دار الغد الجدید، 2004 م، صص120-149.
  5. الإذاعة لما کان و ما یکون بین یدی الساعة، ابی الطیب محمد صدیق خان بن حسن بن علی بن لطف الله حسینی بخاری قنوجی، بیروت: دار ابن حزم، 1421ق، چ اول، صص188-197.
  6. الجفر و الفتن و أشراط الساعة، عکاشـة عبدالمنان الطیبی، بیروت: دارالیوسف، [بی‌تا]، چ اول، صص80-83.
  7. الحتمیات من علائم الظهور، فاروق الموسوی، قم: مؤسسـة السبطین العالمیـة، 1427 ق، چ اول، صص294-314.
  8. الدر المنتظم فی السر الاعظم، شیخ کمال‌الدین محمدبن طلعه شافعی، بیروت: دارالهدی، 1425ق، اول صص 67-79.
  9. الرجعة، محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادی، قم: دارالاعتصام، 1417ق، چ اول، صص175-181.
  10. العبقری الحسان فی أحوال مولانا صاحب الزمان، ج2، علی اکبر نهاوندی، تهران: دبستانی، [بی‌تا]، چ اول، صص43-50.
  11. العد التنازلی فی علائم ظهور المهدی، عباس تبریزیان، تهران: سیدالشهداء، 1383، چ اول، صص549-557.
  12. الفتن، ابی عبدالله نعیم بن حماد المروزی، بیروت: ‌دارالفکر للطباعـة و النشر و التوزیع، 1424ق، چ اول، صص 315-345.
  13. الفتن و الملاحم الواقعه فی آخرالزمان، ابی الفداء اسماعیل بن کثیر الشافعی الدمشقی، دمشق: دار ابن کثیر، 1414ق، چ اول، ص87-171.
  14. المسیح الموعود و المهدی المنتظر، یوسف محمد عمرو، بیروت: دارالمؤرخ العربی، 1430 ق، چ اول، صص 175-180.
  15. المفاجاة بشراک یا قدس، محمد عیسی داوود، [بی‌جا]: مدبولی الصغیر، 2001 م، چ اول، صص419-435، 552-561.
  16. الملاحم و الفتن، ابن طاووس، تهران: اسلامیه، [بی‌تا]، چ اول، صص64-68، 144-146.
  17. الملاحم یا علائم ظهور حضرت مهدی، محمد حسین همدانی طاوئی، تهران: کتابخانة صدر، [بی‌تا]، چ اول، صص30-32.
  18. الممهدون للمهدی، (دراسه فی السیاسة العصر ظهور (کتاب))، علی کورانی، قم:‌ مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1405ق، چ اول، صص28-30.
  19. النهایة فی الفتن و الملاحم، الجزء الاول، اسماعیل بن کثیر القرشی الدمشقی، بیروت: دارالمعرفـة، 1420ق، چ اول، صص75-141.
  20. الیوم الآخر فی ظلال القرآن، احمد فائز، بیروت: موسسـة‌الرسالـة، 1421ق، چ دوم، صص107-123.
  21. الیوم الآخر و نهایة الزمان، خالد صنادیقی، دمشق، دار علاء الدین، 2001 م، چ اول، صص100-113.
  22. جهان در سیطرة صاحب‌الزمان، محمد رضا قاسمی، مشهد: الف، [بی‌تا]، چ اول، صص141-166.
  23. چشم به راه مهدی، جمعی از نویسندگان مجلة حوزه، قم: حوزة علمیة قم، 1378، چ دوم، صص289-296.
  24. چهرة درخشان امام زمان، جلد دوم و سوم، علی حائری یزدی، مترجم: محمد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی، 1401ق، چ اول، صص184 ـ 200.
  25. حضرت مهدی از ظهور تا پیروزی، حسین تقوی، قم: نورالاصفیاء، 1381، اول، صص316-327.
  26. حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، قم: جمکران، 1380، چ ششم، صص102-106.
  27. حکومت جهانی مهدی، ناصر مکارم شیرازی، قم: نسل جوان، 1380، چ11، صص171-180.
  28. حکومت عدل‌گستر در دست مهدی منتظر، حسین حیدری کاشانی، تهران: اندیشه، 1362، چ اول، صص172-175.
  29. حیاة الامام المحمد المهدی، باقر شریف القرشی، نجف:‌ فرزند مؤلف، 1471 ق، چ اول، صص263-271.
  30. خصائص المهدی یا ویژگی‌های حضرت مهدی، محمد راجی قمی، تهران: مؤلف،1381، اول، 290-292.
  31. دادگستر جهان، ابراهیم امینی، تهران: دارالفکر 1352، چ چهارم، صص343-350.
  32. دارالسلام در احوالات حضرت مهدی و علایم ظهور، محمود عراقی میثمی، قم: ‌ایران رنگین، 1380، چ اول، صص633-642.
  33. در انتظار خورشید ولایت، عبدالرحمن انصاری، قم: انصار المهدی(ع)، 1373، دوم،‌ صص112-117.
  34. در مسیر نور تا خورشید، رجبعلی مظلومی، [بی‌جا]: مکتب امام(ع) 1366، چ اول، صص513-521.
  35. دولة الامام المهدی و عصر الظهور، شیخ کاظم المصباح، بیروت: دارالکاتب العربی، 2008 م، صص142-151.
  36. دولة المهدی یا حکومت امام زمان، محمد حسینی بهارانچی، اصفهان: مؤلف، 1381، چ اول، صص 403-412.
  37. رخسار آفتاب، مجتبی غیوری، قم: مهدیه، 1380، چ اول، صص79-82.
  38. روزگار رهایی، ج2، کامل سلیمان، مترجم: ‌علی اکبر مهدی پور، تهران: آفاق، 1371، چ دوم، صص1142-1159.
  39. زندگانی خاتم اوصیاء امام مهدی، باقر شریف القرشی، مترجم:‌ ابوالفضل اسلامی، قم: مؤسسة نشر فقاهت، 1377، چ دوم، صص 298-306.
  40. صحیح اشراط الساعة، مصطفی ابونصر شبلی، بیروت: مکتبـة السوادی للتوزیع، 1423ق، چ دوم، صص201-242.
  41. طلوع آفتاب مهدی، جمعی از نویسندگان، تهران: الغدیر، 1401ق، چ اول، صص206-212، 220-223، 760-764
  42. عبر امة الاسلام و تنبؤات نهایة العالم، بیروت، دارالیوسف، 2002 م، چ اول، صص65-74.
  43. عدل منتظر، تهران: ستاد برگزاری جشن‌های میلاد حضرت مهدی(ع)، 1304، چ اول، صص183-190.
  44. عقد الدرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن علی بن عبدالعزیز مقدسی شافعی، بیروت: دارالکتب عربی، 1418ق، چ اول، صص 179-208.
  45. علامات القیامة الکبری من بعثه النبی حتی نزول عیسی، عبدالله حجاج، قاهره: مکتبـة التراث الاسلامی، 1407ق، چ اول، صص93-130.
  46. علامات قیامت به روایت اهل سنت، عاشق الهی بلند شهری؛ غلام محمد سربازی، زاهدان: صدیقی، 1381، چ اول، صص79-94.
  47. علامات یوم القیامه، الحافظ القرطبی، [بی‌جا]:‌ المکتبـة التوفیقیـة، [بی‌تا]، چ اول، صص54-84.
  48. علائم آخرالزمان در ادیان و ملل مختلف، مریم امجدی، تهران:‌ امیر، 1382، چ اول، صص66-70.
  49. فتن فی عصر الظهور الشریف، عبدالحلیم الغزی، بیروت: مکتبـة الفردوس، 1424 ق، چ اول، صص352-359، 463-476.
  50. فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی بیدگلی، قم:‌ ناصر، 1367، چ اول، ذیل موضوعات، دجال، صائدبن صید، کناسه و یهودیه.
  51. فرهنگنامه مهدویت، خدامراد سیلیمان، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(ع)، 1383، چ اول، ذیل موضوعات: خروج دجال، دجال و صائدبن صید.
  52. قصة النهایة و علامات الساعة الصغری و الکبری، محمد عمار، کویت: مکتبـة ابن کثیر، 1423ق، چ اول، صص158-175.
  53. کتاب الرجعه، احمدبن زین الدین الاحسایی، بیروت: الدار العالمیـ[، 1414 ق، چ اول، صص62-72.
  54. کشف الحق،(اربعین خاتون آبادی (کتاب))، محمد صادق خاتون آبادی، تهران: مؤسسـة الامام المهدی (بنیاد بعثت)، 1361، چ اول، صص190-201.
  55. کمال‌الدین و تمام النعمه، ج 2، شیخ صدوق، مترجم: آیت‌الله کمره‌ای، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1397 ق، چ2، صص205-212.
  56. ما قبل نهایة التاریخ ظهور المهدی المنتظر، جعفر عتریسی، بیروت: دارالمحجة البیضاء، 1423 ق، چ اول، صص311-365.
  57. مژدة ظهور، ج2، سلیمان مدنی تنکابنی، قم: مؤلف، 1383، چ اول، صص70-72، 162-164.
  58. مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، هادی خسروشاهی، تهران: اطلاعات، 1374، چ2، صص205-213.
  59. مصلح غیبی، حسن ابطحی، قم: بطحا، 1380، چ1، صص258-261.
  60. مع المهدی المنتظر فی دراسة مقارنة بین الفکر الشیعی و السنی، مهدی حمد الفتلاوی، بیروت: الدار الاسلامیـ[، 1421، چ2، صص104-109.
  61. معجم احادیث الامام المهدی، ج1، 2، 3 و4:‌ احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اول، صص33، 88-92.
  62. معجم الملاحم و الفتن، الجز الثانی، محمود بن سید مهدی الموسوی الده سرخی الاصفهانی، [بی‌جا]:‌ مؤلف، 1420 ق، چ اول، صص196-239.
  63. ملاقات با طاووس بهشت حضرت مهدی، رحمت‌الله ابراهیمی، قم، مشهور، 1381، چ اول، صص84-85، 110-118.
  64. منتخب‌الأثر فی الإمام الثانی عشر، ج3، لطف‌الله صافی گلپایگانی، قم: سلمان فارسی،1422ق، چ اول، صص103-112، 162-164، 276-305.
  65. منقذ البشریة، ابراهیم امینی، بیروت: دارالهادی، 1413ق، اول، صص210-215.
  66. مه عاشق‌کش، (حضرت مهدی در آینة پرسش و پاسخ (کتاب))، علی دژاکام، تهران: معارف، 1383، چ اول، صص133-135.
  67. مهدی انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، قم: ‌هدف، 1398 ق، چ اول، صص192-202.
  68. مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری شاهرودی، قم: جمکران، 1380، چ اول، صص89-93، 251.
  69. مهدی موعود، (ترجمة‌ جلد سیزدهم بحارالانوار)، محمد باقر مجلسی، مترجم: علی دوانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1380ق، چ چهاردهم، صص964-977.
  70. مهدی موعود صاحب‌الزمان و مخالفان، هاشم دل خوشنواز، تهران: رشیدی، 2536 شاهنشاهی، چ اول، صص129-133.
  71. مهدی موعود قرآن، علیرضا رجالی تهرانی، قم: خادم الرضا، 1383، چ ششم، صص121-125.
  72. موسوعة احادیث امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، (ماروی عنه حول الامام المهدی)، قم: الهیئة العلمیة فی مؤسسة نهج البلاغه، 1416ق، چ اول، صص231-239.
  73. موعودنامه، مجتبی تونه‌ای، قم: مشهور، 1383، چ اول، ذیل موضوعات: خروج دجال، دجال، صائدبن صید، عذاب دجال.
  74. نورالانوار، علی اصغر بروجردی، تهران، چاپخانة برادران کتابچی، 1347، چ اول، صص120-134.
  75. یوسف زهرا یا مهدی صاحب‌الزمان، ابوطالب احسانی، قم: دارالکتاب، 1381، چ اول، صص263-267.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۲۹۴
  2. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  3. ر. ک: متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۳۲۳- ۲۸۲
  4. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  5. مسلم، صحیح، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح ۱؛ ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۵۰۷؛ ابو داوود، سنن، ج ۴، ص ۱۱۵
  6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰
  7. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  8. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  9. " لَا تَقُومُ‏ السَّاعَةُ حَتَّى‏ يَخْرُجَ‏ الْمَهْدِيُ‏ مِنْ‏ وُلْدِي‏ وَ لَا يَخْرُجُ‏ الْمَهْدِيُ‏ حَتَّى‏ يَخْرُجَ‏ سِتُّونَ‏ كَذَّاباً كُلُّهُمْ‏ يَقُولُ‏ أَنَا نَبِيٌ‏‏ ‏‏"، شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۱
  10. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸- ۲۰۰
  11. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۰۰
  12. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  13. ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۳، ح ۸۶
  14. حسین توفیقی، هزاره‏گرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص ۲۶
  15. رساله یوحنا، باب ۲،: ۱۸ و ۲۲
  16. در پاره‏ای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰
  17. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۷، ح ۱؛( با فرض پذیرش روایت، بعید نیست بسیاری از آنچه ذکر شده است، معنایی کنایی داشته باشد).
  18. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  19. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  20. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۶۳
  21. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  22. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۸، ح ۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۶۶۱
  23. تفسیر طبری، ج ۳، ص ۲۹۰، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۷۹
  24. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  25. به یقین آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر از آفرینش مردم است؛ سوره غافر، آیه ۵۷.
  26. تاریخ مابعدالظهور، ص۱۳۹ ـ ۱۴۲؛ علائم آخرالزمان، ص‌۳۰۳ ـ ۳۱۶.
  27. کشف‌الأسرار، ج‌۸‌، ص‌۴۸۲ ـ ۴۸۴.
  28. کشف‌الأسرار، ج۲، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳؛ الدر المنثور، ج۵، ص۶۷۴ و ۶۷۵‌.
  29. دائرة المعارف قرآن کریم: ج۱، ص ۱۱۹-۱۲۰
  30. سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۷؛ صحیح مسلم، ج ۱۸، ص ۴۶ و ۸۱.
  31. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۳؛ کمال الدین، ص ۵۲۵.
  32. برترین‌های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص ۲۳۳.
  33. کمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۵ و ۵۲۶.
  34. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۲۹۲.
  35. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸.
  36. طبق کتب شیعه.
  37. طبق کتب اهل تسنن.
  38. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴ (به نقل از آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۲).
  39. الزام الناصب، ص ۷۴.
  40. آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۳.
  41. غیبة طوسی، ص ۴۶۳.
  42. برترین‌های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص ۲۳۹.
  43. آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۳.
  44. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۰.
  45. رساله یوحنا، باب ۲، آیه ۲۲.
  46. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۳۱۸.

پیوند به بیرون