سیره قضایی امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مهم‌ترین رسالت حضرت مهدی (ع) اجرای کامل احکام و قوانین اسلام است، بدون شک سیره قضایی آن حضرت نیز چیزی جز احیای سنّت جدش و تحقق کامل دستورات معطّل مانده دین اسلام در جامعه نخواهد بود. شیوه قضاوت امام مهدی (ع) چنان نیست که با شواهد و دلایل ظاهری باشد؛ بلکه معیار قضاوت مهدوی، به واسطه دانش الهی علم باطنی است.

مقدمه

از موضوعاتی که روایات پرشماری دربارۀ آن نقل شده است، چگونگی قضاوت امام زمان (ع) میان مردم و حل مشکلات قضائی انسان است. شیوۀ قضاوت حضرت مهدی (ع) با آنچه در نظام‌های قضائی بشری مرسوم است، تفاوت بنیادی دارد. آن حضرت (ع) با شواهد و دلایل ظاهری قضاوت نمی‌کند؛ بلکه معیار قضاوت مهدوی، علم باطنی است. امام (ع) با دیدن هر کس، به درون او راه می‌یابد و می‌داند چه کس بر حق است و چه کس بر باطل. حضرت مهدی (ع) از دانشی الهی بهره‌مند است که از گذر آن حتی میان اهل کتاب به کتاب ایشان قضاوت می‌کند[۱]. در روایتی از امام صادق (ع) نقل است: «قائم به حکم داوود و آل داوود و سلیمان داوری می‌کند و بینه طلب نمی‌کند»[۲]

خداوند به او الهام می‌کند و بر اساس علم خویش به داوری برمی‌خیزد و هر قومی را به آنچه پنهان می‌دارند، آگاه می‌سازد. دوست را از دشمن، به چهره بازمی‌شناسد[۳]. از برخی روایات برمی‌آید امام (ع) برای قضاوت نمایندگانی به این سوی و آن سوی جهان می‌فرستد و آنان با تعالیم و به یاری آن حضرت (ع) از گونه‌ای علم غیبی برخوردارند و در قضاوت از آن بهره می‌گیرند[۴].[۵]

سیره قضائی امام مهدی (ع)

مهم‌ترین رسالت حضرت مهدی (ع) به عنوان خاتم اوصیای رسول اکرم (ص) اجرای کامل احکام و قوانین اسلام است، بدون شک سیره قضایی آن حضرت نیز چیزی جز احیای سنّت جدش و تحقق کامل دستورات معطّل مانده دین اسلام در جامعه نخواهد بود.

قضاوت به ظاهر (بینه)

حضرت مهدی (ع) مأموریتی ویژه در اقامه عدل و احقاق حق مظلومان بر دوش دارد، از این رو، بر اساس روایات داوری‌های آن حضرت نیز دو گونه است؛ هم بر اساس ظواهر و بینه و شاهد که سیره اجداد طاهرینش می‌باشد حکم می‌کند و هم در مواردی که لازم بداند بر اساس علم خود بدون بینه و شاهد حکم می‌کند، همانند پیامبر اکرم (ص) که فرمود: "من تنها بر اساس سوگندها و اقامه شواهد و گواهی در میان شما به داوری می‌پردازم و چون در مقام دلیل آوردن، بعضی از شما زیرک‌تر از برخی دیگر است، پس اگر در مواردی من بر اساس بیّنه و سوگند، برای فردی از مال برادرش چیزی مقرّر کردم و در واقع این گونه نبود، تکه‌ای از آتش را برایش مقرّر کرده‌ام"[۶].

در واقع حضرت می‌فرماید اگر حکمی صادر کردم که مثلاً فلان زمین از آن فلان شخص است، ولی در واقع این گونه نباشد، گو اینکه قطعه‌ای از آتش را برای او بریده امم (یعنی او حقّ تصرّف در آن را ندارد و در واقع برایش حلال نمی‌شود)[۷].

قضاوت به باطن (علم)

طبق ظاهر برخی روایات، حضرت مهدی (ع) در زمان ظهور، بر اساس حکم واقعی و علم به آن قضاوت می‌کند و بینه و شاهد نمی‌خواهد. در حالی که اجداد گرامی‌اش، در منازعات قضایی، بر اساس ظاهر و با استناد به شهادت و قسم، حکم می‌کردند. امام صادق (ع) در بیان شیوه قضاوت حضرت مهدی (ع) پس از ظهور فرمود: "دنیا پایان نیابد تا آنکه مردی از فرزندان من بیرون آید که طبق حکومت آل داود حکم کند، گواه نخواهد و حق هر کس را به او عطا کند"[۸].

همچنین ابوعبیده حذاء نقل می‌کند که امام صادق (ع) به من فرمود: "ای ابا عبیده! زمانی که قائم آل محمد (ع) قیام کند، به حکم داود و سلیمان حکم دهد و گواه نطلبد"[۹].

امام عسکری (ع) در توصیف شیوه قضایی فرزندش حضرت مهدی (ع) فرمود: "چون او قیام نماید، بین مردم بر اساس دانش خود حکم کند، همانند قضاوت حضرت داود، و درخواست شاهد نمی‌کند"[۱۰].

جابر گوید: مردی خدمت حضرت باقر (ع) رسید و من نیز آنجا حاضر بودم؛ حضرت فرمود: "بدین جهت «مهدی» نامیده‌اند که مردم را به امر مخفی و نهانی هدایت می‌فرماید، آن جناب تورات و تمام کتب آسمانی دیگر را از غاری که در انطاکیه هست بیرون آورده و بین اهل تورات به تورات و بین اهل انجیل به انجیل و بین اهل زبور به زبور و بین اهل فرقان به فرقان حکم می‌فرماید"[۱۱].

علی بن عقبه از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: "هنگامی که قائم (ع) قیام کند بر اساس عدل قضاوت خواهد کرد و ظلم و جور در ایام حکومت او رخت بر بسته و هر حقّی به اهل آن باز می‌گردد و اهل هیچ کیش و آئینی به جای نماند جز اینکه همگی اظهار اسلام کنند و اعتراف به ایمان نمایند، مگر نشنیده‌ای که خدای سبحان فرماید: «و برای او اسلام آورد هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه و به سوی او بازگردانیده می‌شوند» و به حکم حضرت داود (ع) و حضرت محمد (ص) در میان مردم حکومت کند"[۱۲].

حضرت داود (ع) بر اساس علمی که خدا در اختیارش گذاشته بود. در داوری میان افراد و قضاوت بین متخاصمین به علم الهی خود عمل می‌کرد و طبق آن حکم صادر می‌کرد، نه آنکه از مدّعی، شاهد بخواهد. گاهی در شیوه‌های رایج، مدعی شاهد ندارد، یا شهود دروغین در محکمه گواهی می‌دهند، یا قسم‌های دروغ می‌خورند و حقّ و نا حق می‌شود. اما حضرت بر اساس علم معصومانه و غیبی خود حکم صادر می‌کند و هیچ حقّی ضایع نمی‌گردد.

در عصر ظهور حضرت مهدی (ع) چونان داود نبی (ع) و جدش حضرت محمد (ص) حکم و قضاوت خواهد نمود. حکم داودی، حکم بر اساس حق و عدالت است؛ چنانکه قرآن فرمود: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ[۱۳] و حکم محمدی (ص) قضاوت بر اساس عدالت و دستور الهی است: وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ[۱۴]؛ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ[۱۵] محوریت عدالت و دستورات الهی در سیره قضایی حضرت مهدی (ع) سبب می‌شود که در هیچ گوشه‌ای از جهان بر کسی ظلم و ستم روا نگردد و همگان از نعمت عدالت بهره مند گردند.

داوری امام مهدی (ع) بر طبق قانون دادرسی رسول خدا (ص) و داود (ع) و سلیمان (ع) به این نکته اشاره دارد که آن حضرت، هم از موازین ظاهری دادرسی اسلامی همچون اقرار و گواهی گواهان و مانند آن استفاده می‌کند و هم از شیوه‌های روانی و علمی برای کشف مجرمان اصلی آن چنانکه پاره‌ای از نمونه‌های آن در عصر داود (ع) نقل شده است بهره می‌برد. به علاوه در عصر او به موازات پیشرفت علوم و دانش‌ها و تکنیک و صنعت آنقدر وسایل کشف جرم تکامل می‌یابد که کمتر مجرمی می‌تواند ردپایی که با آن شناخته شود از خود به جا نگذارد.

از این رو، امام مهدی (ع) بر پایه علم غیبی خود و با استفاده از شیوه‌های روان‌شناسی، مجرمان را شناسایی کرده و درباره او داوری می‌کند، چنانکه عبدالله بن عجلان از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که فرمود: "آن زمان که قائم آل محمد (ع) قیام کند، مانند داوود میان مردم قضاوت می‌کند و به بیّنه و شاهد نیاز ندارد چون خداوند به او الهام می‌کند و او براساس علم خدادادی خود به قضاوت می‌پردازد و از باطن همگان اطلاع می‌دهد و از روی قیافه، دوستش را از دشمنش تشخیص می‌دهد"[۱۶].

البته حکم بر اساس علم غیب و واقع، بر خلاف شیوه معمول در زمان پیامبر اکرم (ص) و دیگر ائمه (ع) می‌باشد، چون قضاوت رایج در زمان ائمه (ع) و زمان قبل از ظهور بر اساس حکم ظاهر بوده است؛ چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: "من تنها بر اساس سوگندها و اقامه شواهد و گواهی در میان شما به داوری می‌پردازم"[۱۷]؛ امّا سیره قضایی آخرین امام (ع) با آن تفاوت دارد. شاید دلیل این تفاوت این باشد که حکم به واقع و داوری بر پایه علم امام (ع) با دو محذور مواجه بوده است: یکی اینکه در عصر غیبت امام (ع)، قاضیان علم به واقع ندارند و شاید در بسیاری از موارد علم شان در حقیقت جهل مرکب باشد. دوم اینکه مردم نیز تحمّل حکم به واقع را ندارند و داوری داودی برای بسیاری از مردم غیر قابل تحمّل است؛ لذا از حکم به واقع چشم پوشی شده و حکم به بیّنه و قسم، به عنوان روش قضاوت کردن معیّن گردیده است.

امّا در عصر ظهور امام مهدی (ع) با توجه به تحول ژرف، عمیق و همه جانبه‌ای که به یمن وجود حضرت پدید می‌آید، زمینه اجرای این حکم اوّلی اسلام، یعنی حکم به واقع پدید می‌آید و دو مانعی که این حکم بر سر راه دارد، برداشته می‌شود. از این رو، با شرایطی که در زمان ظهور پدید می‌آید زمینه حکم به واقع فراهم می‌گردد و حضرت در زمان ظهور طبق واقع حکم می‌کند و بیّنه و شاهد نمی‌طلبد. بنابراین، جواز داوری به واقع در صورتی که قاضی مانند امام معصوم از واقع با خبر باشد هیچ ایرادی ندارد و اگر قضاوت طبق واقع صورت نمی‌گیرد به دلیل عدم تحمّل مردم و عدم علم قاضی به واقع است.

مرحوم مجلسی اول نیز در این باره معتقد است که حق داوری به واقع، برای امامان معصوم (ع) به ویژه امیرالمؤمنین (ع) برای آن است که آنان علم به واقع دارند، اگرچه داوری به واقع بر آنان واجب نیست مگر در زمان حضرت قائم (ع)؛ زیرا دراخبار متواتر آمده هنگامی که حضرت قائم (ع) ظهور می‌کند، مانند آل داوود قضاوت می‌کند و بیّنه نمی‌طلبد[۱۸]. به عقیده مرحوم محمد تقی مجلسی، روایات مربوط به داوری داوودی حضرت مهدی (ع) در حد تواتر است[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بحارالانوار، ج ۵۱ ص۲۹.
  2. «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (ع)حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ لَا یَحْتَاجُ إِلَی بَیِّنَة»؛ بحارالانوار، ج، ۵۲، ص۳۳۹.
  3. بحارالانوار، ج ۵۲، ص۳۳۹.
  4. بحارالانوار، ج ۵۲، ص۳۳۹.
  5. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۲۹۰.
  6. «‌إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ وَ بَعْضُكُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَيُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِيهِ شَيْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ»؛ الکافی، ج۷، ص۴۱۴.
  7. صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۷۴.
  8. «لَا يَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنِّي يَحْكُمُ بِحُكُومَةِ آلِ دَاوُدَ لَا يَسْأَلُ عَنْ بَيِّنَةٍ يُعْطِي كُلَّ نَفْسٍ حُكْمَهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۳۹۸؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۶۰؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۰.
  9. «يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً»؛ الکافی، ج۱، ص۳۹۷؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۸۶.
  10. «فَإِذَا قَامَ قَضَى بَيْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضَاءِ دَاوُدَ (ع) لَا يَسْأَلُ الْبَيِّنَةَ»؛ الکافی، ج۱، ص۵۰۹؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۳۱؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۲.
  11. «فَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيَ لِأَنَّهُ يَهْدِي لِأَمْرٍ خَفِيٍّ يَسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ كُتُبِ اللَّهِ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاكِيَّةَ فَيَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِالْفُرْقَانِ»؛ الغیبه، نعمانی، ص۲۳۷؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۶۱؛ همان‌گونه که جد بزرگوارش امیر مؤمنان (ع) این چنین فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِّيَتْ لِيَ الْوِسَادَةُ لَقَضَيْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ، وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ، وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ»؛ «به خدا قسم اگر مسند برایم بیندازند و بر آن نشینم به أهل تورات و أهل انجیل و أهل زبور و أهل قرآن به کتاب خودشان قضاء و داوری نمایم» (الإحتجاج، ج۱، ص۲۶۳).
  12. «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) حَكَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِي أَيَّامِهِ الْجَوْرُ وَ آمَنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا وَ رُدَّ كُلُّ حَقٍّ إِلَى أَهْلِهِ وَ لَمْ يَبْقَ أَهْلُ دِينٍ حَتَّى يُظْهِرُوا الْإِسْلَامَ وَ يَعْتَرِفُوا بِالْإِيمَانِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ وَ حَكَمَ بَيْنَ النَّاسِ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ حُكْمِ مُحَمَّدٍ (ص)»؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۴؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۲۶۵؛ کشف الغمه فی معرفة الأئمه (ع)، ج۲، ص۴۶۵.
  13. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
  14. «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۲.
  15. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
  16. «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) حَكَمَ بَيْنَ النَّاسِ بِحُكْمِ دَاوُدَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى بَيِّنَةٍ يُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَيَحْكُمُ بِعِلْمِهِ وَ يُخْبِرُ كُلَّ قَوْمٍ بِمَا اسْتَبْطَنُوهُ وَ يَعْرِفُ وَلِيَّهُ مِنْ عَدُوِّهِ بِالتَّوَسُّمِ»؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۶؛ إعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۴.
  17. «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ‌»؛ الکافی، ج۷، ص۴۱۴.
  18. الحكم بالواقع من الائمة المعصومين سيما امير المؤمنين صلوات الله عليهم لعلمهم بالواقع في الوقايع و إن كان لم يجب عليهم ذلك إلّا في زمان القائم (ع)؛ (روضة المتقین، ج۶، ص۵۹).
  19. صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۷۵.