سیره نظامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

سیره نظامی پیامبر خاتم (ص) به گونه‌ای است که نمی‌توان ایشان را جنگ‌طلب نامید، بلکه تأکید ایشان همواره بر صلح و دوستی بوده است. اما اگر نیاز به عملیات نظامی بعد از گفتگو و دعوت بود آن حضرت روش‌هایی را اعمال می‌کردند مانند: استفاده از نیروی کار آزموده و ماهر؛ گردآوری اطلاعات؛ تشکیل شورای نظامی‌؛ روحیه دادن در مواقع بحرانی و... .

مقدمه

رفتار عملی پیامبر اکرم (ص) از آغاز تا پایان به گونه‌ای بود که به هیچ وجه نمی‌توان به ایشان برچسب جنگ‌طلبی زد. تأکید رسول صلح و دوستی در درجه اول، بر صلح و آشتی و سازش بود، اما این برنامه، مرز ویژه‌ای داشت.

رسول خدا (ص) اگر چه جبهه ظلم را به صلح و سازش و رعایت حق و عدالت دعوت می‌کرد؛ ولی هیچ گاه با ستم، سازش نکرد. گام اول ایشان در رویارویی با ظالمان، دعوت و انذار بود نه جنگ و خشونت؛ جنگ و خشونت، آخرین راهی بود که پیامبر برای رویارویی با ظالمان و طاغوت‌های زمان به کار می‌گرفت[۱].

اهداف جنگ در سیره نبوی (ص)

مدارا و گفتگو؛ اساس دعوت‌

اساس رسالت پیامبر (ص) بر گذشت و مدارا[۲] بود و تا جایی که اعتقادات و حدود الهی محفوظ بماند، با مشرکان و اهل کتاب به عطوفت و رأفت، رفتار و از حقوق شخصی خویش چشم پوشی می‌کرد[۳]

شیوه‌هایی همچون ارسال مبلغان مذهبی[۴]، گفتگو، نوشتن نامه به سران کشورها[۵]، فدیه گرفتن برای آزادی اسیران کفار به جای کشتن آنان[۶]، انعقاد پیمان صلح با قبایل (مشرکان و اهل کتاب)[۷]، اختصاص دادن سهمی از غنایم به نومسلمانان[۸]، آزادی بدون فدیه اسیرانی که سهم پیامبر (ص) و بنی عبدالمطلب بودند[۹] (غزوه طائف) و... از کارهای ایشان بود[۱۰].

هدایت و ارشاد؛ پیش از جنگیدن‌

پیامبر (ص) زمانی که ناچار به جنگ بود، غالباً سپاهیان را به سه مسئله سفارش می‌فرمود:

  1. دشمن را به اسلام فراخوانند؛ اگر پذیرفتند، اسلام آنان را بپذیرند؛ ‌
  2. اگر نپذیرفتند، آنان را به زیستن در پناه مسلمانان و پرداخت جزیه فراخوانند؛
  3. اگر بر جنگ اصرار داشتند، با توکل به خدا با آنها بجنگند و متعرض غیر نظامیان نشوند؛ درختی را قطع نکنند[۱۱] و خانه یا زراعتی را ویران نکنند و از چهارپایان حلال گوشت به مقدار نیاز اکتفا کنند[۱۲].[۱۳]

معرفی حقانیت دین اسلام

آن هنگام که دشمن سرسخت و مغرور با اصرار تمام، نیروی خود را آماده کرده، بر مسلمانان می‌تاخت، پیامبر (ص) در اندیشه آن بود که چگونه دریچه‌ای از مهر و عطوفت پروردگارش را بر دل‌های پر کینه آنان بگشاید و شقاوت‌ها و تیرگی‌های وجودشان را با نور ایمان بزداید و آنان را با حقایق دین اسلام آشنا سازد[۱۴].

رسول خدا (ص) و سیره نظامی‌

به طور کلی در سیره نظامی پیامبر اکرم (ص) در مقابله با دشمنان اسلام به مؤلفه‌های بسیاری توجه شده است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

فرماندهی

پیامبر (ص) همه ویژگی‌های فرمانده کامل را دارا بود: عقلانیت، شجاعت، قدرت، درایت، به کار‌گیری اصول نظامی و از خودگذشتگی پیامبر (ص) توانست افرادی را که پراکنده و دشمن یکدیگر بودند، نظم و پیوستگی بخشد و با شناخت عمیق از توانایی‌هایشان و گماردن آنها به مناصبی که کارآیی بالایی برای انجام آن داشتند، آنان را به مسئولیت‌پذیری و اطاعتی آگاهانه وادارد؛ چنانکه با وجود تنگدستی و تجهیزات اندک، بر سراسر شبه جزیره عربستان چیره شدند[۱۵].

پیامبر (ص) پس از هجرت به مدینه، حدود ۲۷ غزوه را با فرماندهی هوشمندانه خویش هدایت کرد و به پیروزی رسانید[۱۶]؛ اما معیار انتخاب فرماندهان جنگی در سریه‌ها میزان آگاهی و شناخت فرمانده از وضعیت نیروهای دشمن، وجود ویژگی‌های شخصیتی لازم در فرمانده برای در هم شکستن دشمن و تخصص‌های او بود و نه موقعیت اجتماعی، سابقه نظامی و یا سابقه افراد در پذیرش اسلام[۱۷].

استفاده از نیروی کار آزموده و ماهر

در هر نبردی، به تخصص‌های نظامی گوناگونی نیاز هست؛ سپاه اسلام هم برای رسیدن به اهداف مطلوب در هر نبرد به جمع‌آوری اطلاعات"، "سواره‌نظام"، "نیروی پیاده"، "تیراندازان" و... نیازمند است؛ پیامبر (ص) نیز در هر جنگی افراد را بر اساس مهارت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی که در هر گروه به آن نیاز بود، بدون توجه به رابطه خویشاوندی برمی گزید و در منصب‌های نظامی قرار می‌داد؛ مثلاً برای مأموریت‌های اطلاعاتی از شخصیت‌های آگاه، توانا، بردبار و رازدار، مانند "حباب بن منذر[۱۸]، عبدالله بن جحش[۱۹] و حذیفة بن یمان"[۲۰] بهره می‌جست. پرچمدار سپاه را از میان افراد شجاع و جسور همچون علی (ع) و حمزة بن عبدالمطلب[۲۱] و سوارکاران را از افرادی انتخاب می‌کرد که محکم و استوار بر اسب می‌جنگیدند[۲۲].[۲۳]

گردآوری اطلاعات

تصمیم‌گیری صحیح جنگی بر اساس اطلاعات دقیق و کامل از دشمن ممکن است؛ پیامبر (ص) نیز با توجه ویژه به این بخش از راه‌هایی همچون استقرار مأموران اطلاعاتی در مناطق ورودی و خروجی[۲۴] سرزمین یا منطقه عملیاتی دشمن[۲۵]، قرار گرفتن در مسیر تجّار و مسافران[۲۶] و بازجویی از اسیران[۲۷] کسب خبر می‌کرد.

بنابر اهمیّت زیاد اطلاعات و معلومات کسب شده از دشمن، خاتم انبیا (ص) در برنامه‌ریزی و هدایت جنگ به سوی پیروزی، خود، فرماندهی کل اداره اطلاعات را بر عهده می‌گرفت و گاهی حتی نقشه‌ها و تدابیر را از نیروهای اطلاعاتی پنهان نگه می‌داشت[۲۸].

تقسیم کار

در زمان رسول اکرم (ص) مشاغل نظامی و مناصب نظامی ثابت و رسمی نبود؛ به این دلیل، تقسیم کار به عواملی از قبیل: نوع مأمورریت، (اطلاعاتی، جنگی و...) نوع نبرد، قدرت دشمن و سلاح‌های آنان، توان جنگی لازم برای مقابله و مکان جنگی بستگی داشت؛ اما تعیین افراد در مناصب نظامی بر اساس میزان تخصص و کارآیی آنان در سیره پیامبر (ص)، روشی ثابت بود. ‌ بر این اساس، حضرت، نیروها را به یگان‌هایی تقسیم و وظیفه هرگروه و دسته را مشخص می‌کرد. این شیوه سازماندهی نیروها امر فرماندهی و تسلّط بر نیروها را در زمان جنگ، آسان و تحرک یا استقرار را ممکن می‌ساخت؛ چنانکه پیامبر (ص) در فتح مکه البته بر حسب شرایط، مهاجران را در سه ستون دویست نفری، اوس را در شش ستون ۳۵۰ نفری و قبیله اسلم را در یک ستون دویست نفری، منظم[۲۹] و فرماندهی هر ستون را به رئیس قبیله واگذار کرد؛ برای نمونه "بریدة بن الحصیب و ناجیة بن الأعجم" از فرماندهان قبیله اسلم بودند که هر یک، فرماندهی افراد قبیله خود را عهده دار شدند[۳۰].[۳۱]

تشکیل شورای نظامی‌

پیامبر (ص) پیش از نبرد، با افراد خبره و کارآزموده درباره شیوه و مکان جنگیدن و استفاده از جدید‌ترین سلاح‌ها و روش‌های جنگی مشورت می‌کرد. کندن خندق به پیشنهاد سلمان فارسی[۳۲] و استفاده از منجنیق و دبابّه[۳۳] در غزوه طائف[۳۴] از این موارد است[۳۵].

استفاده از اصل غافلگیری

هدف از این شیوه، شکست دادن نیروهای مادی و معنوی دشمن و واداشتن آنان به تسلیم برای جلوگیری از تلفات جانی کمتر بود؛ به این دلیل، پیامبر همواره مسیر نهایی و تدابیر در نظر گرفته شده را حتی از نیروهای اطلاعاتی پنهان می‌داشت و فقط فرماندهان و معاونان آنان از آنها باخبر بودند و جز تبوک[۳۶]، در تمامی نبردها مانند سریه عبدالله بن جحش و فتح مکه[۳۷] و غزوه بنی لحیان[۳۸] این شیوه به کار گرفته شد[۳۹].

انتخاب بهترین نقطه برای استقرار نیروها

این اقدام بر اساس شرایط ذیل صورت می‌پذیرفت:

  1. استقرار نیرو برای تحرک آسان نیروهای خودی و سخت شدن تحرکات سپاه دشمن؛
  2. واقع شدن خورشید، پشت سر نیروها (همانند نبرد بدر)[۴۰]؛ ‌
  3. قرار گرفتن استحکامات طبیعی در پشت سر نیروها (همچون غزوه احد)[۴۱]؛
  4. نزدیک بودن به چشمه آب و راه‌ها[۴۲]؛
  5. دارا بودن شرایط مناسب بهداشتی[۴۳].[۴۴]

جنگ ضربتی

یعنی یورش ناگهانی در زمان و مکان مناسب که خسارات انسانی و مادی کمتری در پی داشت و برتری کمّی نیروهای دشمن را جبران می‌کرد[۴۵].

روحیه دادن در مواقع بحرانی

پیامبر (ص) هنگام کندن خندق برای رویارویی با احزاب، با دادن نوید فتح ایران و روم، مسلمانان نگران را به تلاش و حفظ آرامش دعوت کرد[۴۶].[۴۷]

استفاده از جنگ روانی هزار

این روش ‌از مهم‌ترین روش‌های جنگی پیامبر (ص) بود؛ مسلمانان در فتح مکه در ده هزار نقطه آتش برافروختند تا با ایجاد وحشت، مشرکان را به فرار یا تسلیم وادار کنند[۴۸].[۴۹]

جنگ بازدارنده

نوعی دفاع در برابر خطر احتمالی دشمن پیش از آمادگی کامل او برای حمله به مسلمانان بود و مسلمانان با پیشی گرفتن، آنان را در سرزمین خود گرفتار می‌کردند و با سرعت، تحرک و استتار همراه بود[۵۰]؛ برای مثال، در جنگ بنی‌مصطلق، مسلمانان به یکباره به دشمن حمله کردند[۵۱].[۵۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۰.
  2. آل عمران: ۱۵۹؛ شعرا: ۲۱۴ و ۲۱۵؛ حجر: ۸۸ و اعراف: ۱۹۹.
  3. موارد نقل شده در کتب سیره به حدی است که می‌توان گفت این مسئله از ویژگی‌های شخصیتی پیامبر (ص) بوده است. ر. ک: ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۷۳؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱ و البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۳۳.
  4. برای نمونه ر. ک: الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۲ - ۴۳ و ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۳۵۴، ۳۵۵ و ۳۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۶۹ - ۱۷۰ و ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴ و أحمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵.
  5. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ ـ ۲۲۷ و خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۳۵.
  6. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۶؛ أحمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۶؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۳۳۲ - ۳۳۳ و تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۱۱۵.
  7. ر. ک: تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۵۴ – ۵۵؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۰۸ - ۳۱۵ و ۳۵۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۲۴؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۱۶۴ - ۱۶۷ و... .
  8. تاریخ الطبری ج ۳، ص ۹۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۳؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۹۳ و طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۳۶.
  9. المغازی، ج ۳، ص ۹۵۰ - ۹۵۱؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۸۶ - ۸۷؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۸ و عیون الاثر، ج ۳، ص ۱۷۸ - ۱۷۹.
  10. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۳۰ ـ ۴۳۱.
  11. المغازی، ج ۲، ص ۷۵۷ - ۷۵۸ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۳۸ - ۳۳۹.
  12. کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۲۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۳۸ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۵، ص ۵۹.
  13. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۱.
  14. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۲.
  15. محمد رواس قلعه‌جی، دراسة تحلیلیه لشخصیة الرسول (ع)، ص ۲۲۶ - ۲۳۲.
  16. المغازی، ج ۱، ص ۷؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۵۲، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۸ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۳.
  17. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  18. المغازی، ج ۱، ص ۲۰۷؛ امتاع الأسماع، ج ۱، ص ۱۳۲، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۸ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۳ - ۱۴.
  19. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۲.
  20. عیون الاثر، ج ۲، ص ۹۶ - ۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۳۱؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۳۷ - ۲۳۸ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۸۰.
  21. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۶ - ۳۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۱۸؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۶.
  22. المغازی، ج۲، ص۸۱۳.
  23. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۴.
  24. امتاع الأسماع، ج۱، ص۱۳۲؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۸ و عیون الاثر، ج۲، ص۱۳.
  25. المغازی، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸.
  26. دلائل النبوه، ج۳، ص۳۷۱.
  27. المغازی، ج۲، ص۸۰۴- ۸۰۶؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۳۳ - ۲۳۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۲۱۲.
  28. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵.
  29. المغازی، ج ۲، ص ۸۰۰ - ۸۱۳ و ۸۱۹ - ۸۲۰؛ امتاع الاسماع، ج ۷، ص ۱۶۸ - ۱۷۱ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۱۹ – ۲۲۱.
  30. المغازی، ج ۲، ص ۸۱۹ - و امتاع الأسماع، ج ۷، ص۱۶۹.
  31. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۶.
  32. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۶۶؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۰ و السیرة النبویه، ج۲، ‌ ص۲۲۴.
  33. دبابه، وسیله‌ای ساخته شده از چوب و پوست که رزمندگان در آن، وارد و به دیوار قلعه نزدیک می‌شدند تا به کمک آن از تیرها و آن‌چه که از بالا به سوی‌شان پرت می‌شد، حفظ شوند. (ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ‌ ص۳۷۱.) گونه‌ای ابزار جنگی قدیمی که هنگام محاصره شهر با آن دیوار شهر را خراب و به داخل آن نفوذ می‌کردند، ‌ چیزی شبیه به تانک با نفربر امروزی. (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۱۳.)
  34. المغازی، ج۳، ‌ ص۹۲۷؛ اعلام الوری، ج۱، ص۲۳۴ و دلائل النبوه، ج۵، ص۱۶۱.
  35. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۶-۴۳۷.
  36. المغازی، ج۳، ‌ ص۹۹۰؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج۱، ص۵۴۷؛ عیون الاثر، ج۲، ‌ ص۲۷۶ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۳.
  37. المغازی، ج۲، ص۷۹۷-۸۰۶.
  38. تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۹۵؛ عیون الاثر، ج۲، ‌ ص۱۱۹؛ الإکتفاء، ج۱، ص۴۴۸ و امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۵۸.
  39. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۷.
  40. المغازی، ج۱، ص۵۶؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۸ و سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۳۳.
  41. المغازی، ج۱، ص۲۲۰؛ الطبقات الکبری، ج۲، ‌ ص۳۰ و الکامل، ج۲، ص۱۵۲.
  42. المغازی، ج ۱، ص ۵۳ - ۵۴؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۹۷.
  43. المغازی، ج ۲، ص۶۴۶؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۲۴۲ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۷۸.
  44. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۷-۴۳۸.
  45. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۸.
  46. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۲۸۸ - ۲۸۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۲: السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۲۲ و المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹.
  47. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۸.
  48. المغازی، ج ۲، ص۸۱۴ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۵۸.
  49. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۸.
  50. المغازی، ج ۱، ص۱۸۲-۱۸۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۱۱؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۱۶۷ - ۱۶۸ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۶.
  51. دلائل النبوه، ج ۴، ص ۴۶ - ۴۷؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۸ - ۴۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۰۴ و السیرة، ج ۱، ص ۲۹۰ - ۲۹۱.
  52. ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۸.