معجزه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل معجزه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معجزه فعل خارق‌العاده‌ای است که مدعی نبوت آنرا دلیلی بر بعثت از طرف خداوند می‌داند[۱] و لذا معجزه، یکی از راه‌های اثبات نبوت پیامبران(ع) است.

واژه‌شناسی لغوی

  • اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع‌ ـ‌ ج‌ ـ‌ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی به‌کار رفته [۲] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است:﴿ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ [۳][۴]. واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از باب افعال به معنای ناتوان‌کننده است [۵].

واژه شناسی اصطلاحی

  • معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانه‌ای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن. [۶].
  • شرایط و خصوصیات آن عبارت‌اند از:
  1. هیچ انسانی حتی نوابغ، به اتکای قدرت بشری توانایی بر انجام آن نداشته باشد.
  2. آورنده معجزه باید دیگران را به مقابله دعوت کند "تحدی" و در این میدان مغلوب دیگران نشود.
  3. همراه با ادعای نبوت باشد [۷] [۸].
  • اگر کسی به‌ راستی توانست امور خارق‌العاده را انجام دهد و همگان در برابر او عاجز شوند، یقین پیدا می‌شود که او پشتوانه‌ای الهی دارد و از طرف خداست.

مفهوم معجزه

  • معجزه را می‌توان این‌چنین تعریف کرد: معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت می‌گیرد و به‌اصطلاح مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص[۹] به عبارت دیگر: در تعریف معجزه این‌جور باید بگوییم که معجزه آن کار و اثری است که از پیغمبری به‌عنوان تحدی- یعنی برای اثبات مدعای خودش- آورده بشود و نشانه‌ای بشری است به‌طورکلی[۱۰] بر اساس این تعریف، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارت‌اند از:
  1. معجزه آیت و نشانه الهی است. مقصود از آیت الهی بودن یعنی کاری که با نمایاندن قدرت خداوند به مردم همراه است که از این رکن در تعریف‌های متکلمان مسلمان با قید "خارق عادت" یاد شده است.
  2. معجزه اثبات‌گر مأموریت الهی است. گاهی از مأموریت الهی با عنوان "منصبی از مناصب الهی" یاد می‌شود که مقصود از آن مقام رسالت و نبوت است. زیرا رسول یا نبی از سوی خداوند مأموریت ابلاغ پیام‌ها و دستوراتی است.
  3. معجزه همراه با تحدی و هم آورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از مردم خواسته می‌شود اگر در صداقت و رسالت و ادعای اعجاز تردید دارند، می‌توانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند.
  4. معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که پیامبران در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات رسالت و نبوت بوده و ضرورت داشت برای اثبات این منصب معجزه ارائه شود، بنا به اذن و فرمان الهی معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه می‌کردند و چنان نبود که طبق دلخواه مردم، به درخواست‌ها و فزون‌طلبی‌های آنان یکسره پاسخ مثبت داده معجزاتی را ارائه کنند. بدین‌جهت قرآن تأکید می‌کند که رسول اکرم(ص) در برابر درخواست‌های مکرر مشرکان برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانه‌ای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و اراده الهی کاری از او ساخته نیست[۱۱] از سویی دیگر باید هم‌صدا با دیگر اندیشوران میان معجزه و کرامت تفاوت قائل شد و باید بگوییم که کرامت از دو جهت با معجزه متفاوت است: کرامت همراه با ادعای مأموریت الهی نیست؛ کرامت مشروط به شرایط خاص هم نیست. یعنی یک شخص بنا به قدرت روحی، معنوی و نفسانی خود می‌تواند کارهای خارق‌العاده‌‌‌‌‌‌‌ای در سطوح مختلف ارائه کند. بر این اساس: کرامت یک امر خارق‌العاده است که صرفاً اثر قوت روح و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه‌کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این‌چنین امری فراوان رخ می‌دهد و حتی می‌توان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خدا است که شخصی را تأیید می‌کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست[۱۲][۱۳].

معجزه و خرق عادت

  • پدیده‌هایی که در این جهان، پدید می‌آید غالباً از راه اسباب و عللی است که با آزمایش‌های گوناگون، قابل شناخت می‌باشد مانند اکثریت قریب به اتفاق پدیده‌های فیزیکی و شیمیایی و زیستی و روانی. ولی در موارد نادری، پاره‌ای از این پدیده‌ها به گونۀ دیگری تحقق می‌یابد و می‌توان کلیّه اسباب و علل آنها را به وسیله آزمایش‌های حسی شناخت و شواهدی یافت می‌شود که در پیدایش اینگونه پدیده‌ها نوع دیگری از عوامل، مؤثر است مانند کارهای شگفت انگیزی که مرتاضان، انجام می‌دهند و متخصصان علوم مختلف، گواهی می‌دهند این کارها براساس قوانین علوم مادی و تجربی، انجام نمی‌یابد. چنین اموری را "خارق‌العاده" می‌نامند[۱۴].
  • امور خارق‌العاده را می‌توان به دو بخش کلی، تقسیم کرد: یک: اموری که هر چند اسباب و علل عادی ندارد، اما اسباب غیرعادی آنها کم و بیش در اختیار بشر قرار می‌گیرد و می‌توان با آموزش‌ها و تمرین‌های ویژه‌ای به آنها دست یافت، مانند کارهای مرتاضان. بخش دیگر، کارهای خارق‌العاده‌ای است که تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهی می‌باشد و اختیار آنها به دست افرادی که ارتباط با خدای متعال ندارند سپرده نمی‌شود و از اینروی دارای دو ویژگی اساسی است. اولا قابل تعلیم و تعلّم نیست، و ثانیاً تحت تأثیر نیروی قویتری قرار نمی‌گیرد و مغلوب عاملِ دیگری واقع نمی‌شود. اینگونه خوارق عادت، مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمی‌افتد ولی اختصاص به پیامبران ندارد بلکه گاهی سایر اولیاء خدا هم از آنها برخوردار می‌شوند و از اینروی، به اصطلاح کلامی، همه آنها را "معجزه" نمی‌خوانند و معمولاً چنین کارهایی که از غیر پیامبران سر می زند بنام "کرامت" موسوم می‌گردد چنانکه علم‌های غیرعادی الهی هم منحصر به "وحی نبوت" نیست و هنگامی که چنین علم‌هایی به دیگران داده شود بنام "الهام" و "تحدیث" و مانند آنها نامیده می‌شود.
  • ضمناً راه بازشناسی این دو نوع از خوارق عادت "الهی و غیر الهی" نیز معلوم شد یعنی اگر انجام دادن امر خارق‌العاده‌ای قابل تعلیم و تعلّم باشد یا فاعل دیگری بتواند جلو ایجاد یا ادامه آنرا بگیرد و اثرش را خنثی سازد از قبیل خوارق عادت الهی نخواهد بود. چنانکه تبهکاری و فساد عقاید و اخلاق شخص را می‌توان نشانه دیگری بر عدم ارتباط وی با خدای متعال، و شیطانی یا نفسانی بودن کارهایش به حساب آورد.[۱۵].

معجزه و همراهی با ادعای پیامبری

  • سومین مطلبی که در تعریف معجزه، به آن اشاره شد که معجزات پیامبران، نشانه صدق ادّعای ایشان است. از اینروی، زمانی امر خارق‌العاده‌ای "معجزه" نامیده می‌شود که علاوه بر استناد به اذن خاص الهی، به عنوان دلیلی بر پیامبری پیامبران پدید آید. و با اندکی تعمیم در مفهوم آن، شامل امور خارق‌العاده‌ای نیز می‌شود که به‌ عنوان دلیل بر صدق ادّعای امامت، انجام یابد. بدین ترتیب، اصطلاح "کرامت" اختصاص می‌یابد به سایر خارق‌العاده‌های الهی که از اولیاء خدا صادر می‌شود در برابر خوارق عادتی که مستند به نیروهای نفسانی و شیطانی است مانند سحر و کهانت و اعمال مرتاضان، اینگونه اعمال، هم قابل تعلیم و تعلّم است و هم بوسیله نیروی قوی‌تری مغلوب می‌گردد و معمولاً الهی نبودنِ آنها را می‌توان از راه فساد عقاید و اخلاقِ صاحبانشان نیز شناخت[۱۶].
  • نکته‌ای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که آنچه را معجزات انبیاء(ع) مستقیماً اثبات می‌کند صدق ایشان در ادعای نبوت است و اما صحّت محتوای رسالت، و لزوم اطاعت از فرمان‌هایی که ابلاغ می‌کنند مع الواسطه و بطور غیرمستقیم، ثابت می‌شود. و به دیگر سخن: نبوت انبیا(ع) با دلیل عقلی، و اعتبار محتوای پیام‌هایشان با دلیل تعبّدی، اثبات می‌گردد[۱۷].

معجزه و تحدی

  • تحدی آن است، شخص مدعی پیامبری، از مخالفان خود بخواهد امری همانند، با آنچه او آورده است، بیاورند. تصریح زبانی پیامبر به تحدی ضرورتی ندارد، بلکه دلالت شواهد و قراین کفایت می‌کند [۱۸].

معجزه یکی از راه های اثبات نبوت

  • یکی از راه‌های اثبات حقّ، ظهور معجزه به‌دست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوت پیامبران را از این طریق می‌شناختند. همه پیامبران در این‌که از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات می‌کردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده در زمان حضرت موسی(ع) سحر رواج داشت[۱۹]؛ بدین سبب معجزه اصلی او عصا و ید بیضا بود: ﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ [۲۰]؛ ﴿ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ [۲۱] در پی ارائه این معجزه از سوی حضرت موسی(ع)[۲۲]، ساحران به حضرت موسی(ع) ایمان آوردند: ﴿ قَالُواْ آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ [۲۳]. در زمان حضرت عیسی علم پزشکی[۲۴] رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت شفا دادن امراض صعب‌العلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود: ﴿ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ [۲۵] و نیز آیه‌ ۱۱۰ سوره مائده قریب به این مضمون است. در زمان پیامبر اکرم(ص) در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیش‌تری داشت؛ بدین‌سبب معجزه اصلی و جاوید پیامبر اکرم(ص) قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمان‌ها سرآمد است[۲۶]. معجزات برخی پیامبران نیز دلیل خاصّی داشته است؛ مانند معجزه پدیدار‌شدن ناقه از دل کوه به‌وسیله حضرت صالح که در‌پی درخواست قوم وی صورت پذیرفته است[۲۷] ﴿ وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ [۲۸].
  • دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۲، ص: ۲۰۴ - ۲۱۵

نکات معجزه

  1. اعجاز تنها راه اطمینان آور برای شناخت پیامبران است که انحصاری در برخی انبیا و یا گروهی از مردم ندارد؛ این مطلب از قرآن کریم نیز استفاده می‌شود.
  2. قرآن معجزه را از آن جهت که نشانه ارتباط وحیانی پیامبران با خداست، "آیه" یا "برهان" می‌خواند [۲۹]. و این واژه‌ها در قرآن، در معانی دیگری نیز به کار رفته‌اند [۳۰].
  3. تحقق معجزه، محال ذاتی نیست، چون فرض آن مستلزم تناقض نیست، همچنین با توجه به قدرت مطلق خداوند و توانایی انسان، محال وقوعی نیز شمرده نمی‌شود و نمی‌توان گفت که معلولی بدون علت است.
  4. وقوع معجزه منافاتی با ثبات سنت‌های الهی، که در قرآن به آنها اشاره شده است، ندارد، زیرا اولاً معجزه نیز معلولی دارای علت است و ثانیاً سنت مذکور، مربوط به امور انسانی است و ربطی به امور طبیعی ندارد.
  5. و نیز حقیقت اعجاز با برهان نظم تعارضی ندارد زیرا معجزه مصداقی از نظم ناشناخته است که توسط پیامبران شناخته می‌شوند.
  6. دلالت معجزه بر نبوت آورنده آن، در صورتی که آن شخص ادعای نبوت و طلب هماوردی کند، برهانی است، زیرا در چنین شرایطی اگر وی دروغگو باشد و خداوند رسوایش نکند، مردم گمراه خواهند شد [۳۱].
  7. وقوع معجزه بعد از اتمام‌ حجت، از باب تفضل و تابع مصالحی است که فقط خداوند می‌داند [۳۲].
  8. با توجه به آیات قرآن مثل ﴿إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي‏ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني‏ إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ‏ و آیاتی مثل ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ‏ می‌توان علت معجزات پیامبران را از یک جهت نفس نبوی و از جهت دیگر حق‌تعالی دانست.

چگونگی دلالت معجزه بر صدق مدعیان پیامبری

  • رابطه معجزه با صدق ادعای نبوت، برهانی است، زیرا خدای عادل و حکیم، گمراهی انسان‌ها را نمی‌خواهد. پس امکان ندارد قدرت اعجاز را به مدعی دروغگو بدهد [۳۳].
  • معجزه با ادعای نبوت و دریافت وحی همراه است و کرامت خالی از این ادعاست. معجزه به‌ حکم قاعده "حکم الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد" نشان می‌دهد چنان‌ که می‌توان عصایی را با قدرت غیبی، اژدها کرد، می‌توان سخن خدا را هم از غیب گرفت و به دیگران رساند. اما نقش معجزه بیشتر برای اثبات وقوع وحی است نه امکان آن.
  • سؤال: آیا نمی‌توان فردی دروغگو را تصور کرد که از آوردن معجزه نیز برخوردار باشد؟
  • پاسخ: با توجه به حکمت الهی، نمی‌توان وضعیتی را فرض کرد که خدای متعال شخصی دروغگو را بر انجام کارهای خارق‌العاده قادر سازد به‌ طوری‌ که کسی نتواند مثل آن را بیاورد. [۳۴].
    • مقدمه اول: خداوند حکیم است و نقض غرض نمی‌کند و غرض هدایت بشر است.
    • مقدمه دوم: تواناسازی دروغگویان بر معجزه، نقض غرض است.
    • نتیجه: خداوند دروغگویان را قادر بر معجزه نمی‌کند. [۳۵].
  • در زمان ما نیز معجزه در پیش چشم خود داریم که اگر دل خود را پیراسته کنیم و با چشم عقل در آن قرآن بنگریم، تصدیق خواهیم کرد صاحب معجزه محمدی را [۳۶].

امکان عقلی و علمی معجزه

  • آیا معجزه با احکام عقلی و بدیهی تعارض ندارد؟
  • معجزه کار خارق عادت است و با احکام بدیهی و عقلی تعارضی ندارند.
  • معجزه کاری خلاف علم و عقل نیست. برای نشان دادن این واقعیت می‌توان برخی معجزات انجام‌شده توسط پیامبران الهی را مورد بررسی قرار داد. همه شنیده‌اند از معجزات حضرت مسیح زنده کردن مردگان و درمان بیماران غیرقابل علاج بوده است، آیا هیچ دلیل علمی و عقلی وجود دارد که انسان بعد از آنکه دستگاه‌های بدنش از کار افتاد و خاموش شد نتواند مجدداً به زندگی بازگردد؟ و آیا هیچ دلیلی علمی و عقلی وجود دارد بیماری سرطان که انسان از درمانش عاجز است، درمان نداشته باشد؟
  • بدون شک انسان‌ها با نیرویی که در اختیار دارند، هرچند تمام پزشکان جهان دست‌ به‌ دست هم دهند و تجربه و معلومات خود را به یاری طلبند، قادر به زنده کردن مردگان و یا درمان پاره‌ای از بیماری‌ها نیستند. ولی چه مانعی دارد انسانی با یک نیروی الهی و با آگاهی خاصی که از دریای بیکران علم خدا دریافته است، بتواند روح را به کالبد مرده‌ای بازگرداند و بیمار لاعلاجی را شفا بخشد؟ درست است علم بشری خود را ناتوان از این عمل می‌داند، اما هرگز نمی‌گوید ممکن نیست و نامعقول است.
  • حال به این مثال توجه کنید: سفر به کره ماه بدون استفاده از سفینه فضایی برای هیچ انسانی ممکن نیست، اما درعین‌ حال چه مانعی دارد نیرویی برتر از نیروی انسان و مَرکب مرموزی فراتر از ابزارهایی که بشر اختراع کرده است، در اختیار کسی قرار گیرد و بدون استفاده از سفینه فضایی به کره ماه یا کرات بالاتر برود؟
  • البته معجزات را نباید با خرافات آمیخت، همیشه افراط و تفریط‌ها منشأ تباهی و تیرگی چهره حقیقت بوده است. در مورد معجزه نیز همین امر صادق است. در حالی که بعضی از روشنفکرنماها آشکار یا پنهان به نفی هرگونه معجزه می‌پردازند، گروهی دیگر، چهره علمی معجزات را با افسانه‌های ساختگی و اوهام بی‌اساس می‌پوشانند.

ضرورت و معقولیت معجزه

  1. روش عقلا این است، وقتی شخصی ادعا می‌کند از جانب مقامی مأمور به کاری شده است از او نشانه‌ای می‌خواهند.
  2. استحکام و قوتِ دلیل و شاهد باید متناسب با فرستنده پیام باشد.
  3. ادعای پیام‌آوری از جانب خداوند عالم، آن‌ هم در مسئله مهم سعادت ابدی انسان، از این قاعده مستثنا نیست.
  • تا نشانه‌ای نباشد، حجت بر مردم تمام نمی‌شود، پس بر خداوند لازم است تا نقض غرض نفرماید [۳۷].

فرق معجزه با اعمال ساحران و مرتاضان

  • تفاوت معجزه با اعمال ساحران و مرتاضان چیست؟
  • معجزه از آن جهت برای مدعی نبوت آیه و بینه به شمار می‌آید که با سایر امور خارق‌العاده در خصوصیات زیر تفاوت دارند:
  1. آموزش ناپذیری: آورنده معجزه بدون سابقۀ هر نوع آموزش، دست به اعجاز می‌زند، در حالی که انجام یافتن امور خارق‌العادۀ دیگر، نتیجه یک رشته آموزش‌ها و تمرین‌هاست. خداوند متعال در قرآن کریم درباره موسی بن عمران (ع) می‌فرماید: پس از سپری کردن دوران جوانی راهی مصر شد. در نیمه راه به نبوت و رسالت مبعوث گردید و خطاب آمد: "ای موسی عصا را بیفکن. چون افکند، ناگهان به‌ صورت اژدها درآمد، به‌ گونه‌ای که خود موسی وحشت کرد". نیز به موسی خطاب شد: "دست خود را از بغل بیرون آر، چون برآورد، نوری از آن درخشش نمود که چشم را خیره می‌ساخت"[۳۸] وقوع این حوادث به نحوی است که نشان می‌دهد حضرت موسی نه‌ تنها در این کارها آموزشی از قبل ندیده است، بلکه وقوع آنها برای خود وی نیز تازگی داشته است. ولی قرآن کریم درباره ساحران عصر حضرت سلیمان چنین یادآوری می‌شود: ﴿يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ... فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ [۳۹]. شیاطین سحر را به مردم می‌آموختند... و مردم نیز از آن دو ملک، مطالبی می‌آموختند که به‌ واسطه آن میان زن و شوهر جدایی می‌انداختند.
  2. معارضه ناپذیری: معجزه از آنجا که از قدرت نامتناهی الهی سرچشمه می‌گیرد، معارضه ناپذیر است، در حالی که جادو و سحر و کارهای مرتاضان چون از قدرت محدود بشر سرچشمه می‌گیرد، قابل معارضه و هماوردی است.
  3. عدم محدودیت: معجزات پیامبران محدود به یک یا چند نوع خاص نیست و به‌ قدری مختلف و متنوع است که نمی‌توان در میان آنها قدر مشترکی یافت. مثلاً انداختن عصا و تبدیل شدن آن به اژدها کجا و دست از گریبان بیرون آوردن و درخشش آن کجا؟ نیز این دو معجزه کجا و جاری شدن چشمه‌های آب توسط زدن عصا به سنگ کجا؟ [۴۰] همچنین این سه معجزه با زدن عصا به دریا و شکافتن آب دریا کاملاً مختلف و نامشابه است[۴۱] درباره حضرت عیسی نیز می‌خوانیم که از گل پرنده‌ای می‌ساخت، سپس در آن می‌دمید و به اذن خدا حیات می‌یافت. افزون بر این عمل، با کشیدن دست بر روی نابینایان و بیماران مبتلا به پیسی آنها را شفا می‌بخشید. همچنین مردگان را زنده می‌کرد و از اندوخته‌های داخل خانه‌ها خبر می‌داد[۴۲]
  4. تفاوت در اغراض: اصولاً آورندگان معجزه با کسان دیگری چون ساحران که دست به کارهای خارق‌العاده می‌زنند، هم از نظر هدف، و هم از جهت روحیات متمایزند. گروه نخست اهداف والایی را تعقیب می‌کنند، در حالی گروه دوم اهداف دنیوی دارند و طبعاً روحیات آنها نیز باهم متفاوت است.

تفاوت معجزه با کرامت

  • تفاوت معجزه با کرامتی که از طرف اولیای الهی انجام می شود چیست؟
  • انجام کار خارق‌العاده که همراه یا هماهنگ با دعوی نبوت باشد، "معجزه" نام دارد. اما اگر کار خارق‌العاده از بنده صالح خدا سربزند که مدعی نبوت نباشد، "کرامت" نامیده می‌شود. گواه این امر که بندگان صالح خدا "از غیر پیامبران" نیز می‌توانند مبدأ کارهای خارق‌العاده شوند، نزول مائده آسمانی برای حضرت مریم و انتقال تخت ملکه سبا در یک‌ لحظه از یمن به فلسطین توسط فردی برجسته از یاران حضرت سلیمان "آصف بن برخیا" می‌باشد. قرآن کریم درباره مریم می‌فرماید: ﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا [۴۳].
  • درباره ماجرای تخت بلقیس نیز می‌فرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ [۴۴].

تناسب معجزه با شرایط زمان

  • شبهه ای مطرح شده است که چرا معجزات پیامبران با اینکه هدف آنها یکی است با همدیگر متفاوت است؟ در پاسخ گفته شده است:
  • بررسی معجزات پیامبران الهی نشان می‌دهد، معجزات اصلی پیامبران هرکدام متناسب با شرایط علمی و فنی زمان خودشان بوده است. مثلاً معجزات حضرت موسی در زمینه سحر و جادوست و معجزات حضرت عیسی در زمینه علوم پزشکی است و معجزه جاودان پیامبر اسلام، یعنی قرآن کریم، در حوزه ادبیات و هنر است. راز تفاوت این معجزات را امام هادی (ع) در پاسخ به پرسشی در همین زمینه، چنین بیان فرموده‌اند: «خداوند آنگاه حضرت موسی (ع) را مبعوث فرمود که روش رایج و غالب در عصر او سحر و جادو بود، لذا حضرت موسی (ع) از جانب خداوند آیه‌ای را ارائه فرمود که انجام نظیر آن در توانایی ایشان نبود، و با این آیه سحر آنها را باطل نمود، و حجت را بر آنها تمام کرد. خداوند حضرت عیسی (ع) را زمانی مبعوث فرمود که بیماری‌های مُزمن و فلج شایع بود، و مردم به طبابت نیاز داشتند، لذا حضرت عیسی (ع) از جانب خداوند آیه‌ای را ارائه فرمود که نظیرش نزد ایشان نبود، آیه‌ای که با آن به اذن الهی مردگان را زنده می‌کرد، و کور مادرزاد و پیسی را شفا می‌داد، و با آن حجت را بر آنها تمام می‌کرد. خداوند حضرت محمد (ص) را زمانی مبعوث فرمود که فن جاری در میان مردم آن زمان، خطابه و سخنوری بود، لذا حضرت از جانب خداوند مواعظ و حکمت‌هایی آورد که گفتار ایشان را باطل نماید، و حجت را بر ایشان تمام کند. [۴۵].
  • با دقت در این سخنان، دو نکته به دست می‌آید: یکی اینکه میان آیات و بینات ارائه‌ شده و فنون و علوم جاری میان مردم هر عصر معمولاً نوعی ارتباط و هماهنگی وجود داشته است. و دیگر اینکه هدف از ارائه بینه و معجزه، اتمام‌ حجت بر مردم بوده است تا بدانند پیامبری از جانب خداوند آمده است و به دنبال آن، به فرامین الهی عمل نموده و پیرو مکتب انبیا شوند. ازاین‌رو تناسب میان معجزه و شرایط زندگی عادی انسان‌ها می‌تواند در پذیرش و همراهی ذهنی و قلبی مردم مؤثر باشد.

اعجاز و قانون علیت

  • آیا اعجار منافاتی با قانون علیت ندارد؟ چرا که بر اساس قانون کلی علیت هر چیزی باید علتی داشته باشد؟ در پاسخ گفته شده است:
  • معجزات از یک علتی پدید آمده‌اند، لکن نه علت مادیِ عادی که برای همگان آشکار است.
  • معجزات از طریق علل عادی پدید نمی‌آیند اما این به معنای بدون علت بودن نمی‌باشد، زیرا این امکان هست که معجزه از طرق عللی صورت پذیرد که برای ما ناشناخته است، به این ترتیب قانون علیت را که یک قانون عقلی و استثناناپذیر است، نقض نمی‌کند [۴۶].
  • اینکه ناگهان به هیچ علتی معجزه رخ دهد نه‌ فقط خلاف اصل بدیهی عقل است که با فرهنگ خود قرآن منافات دارد. زیرا اگر بناست معجزه بدون علت باشد، چرا کل عالم ممکنات بدون علت موجود نشده باشد، که دیگر نیاز به خدا هم نباشد.
  • به اعتقاد اشاعره، علت تحقق معجزه، اراده خداوند است و همان جا که آتش گرمی می‌بخشد، خواست خداوند علت است و اگر سرد می‌کند باز به اراده اوست. تفاوت تنها در این است که اولی فراوان تکرار شده.
  • اما به باور حکیمان به جهان طبیعت، نظام ضروری اسباب و مسببات حاکم است، گرما بخشیدن آتش یک ضرورت است.
  • بر این اساس در تبیین چگونگی معجزه دو نظر وجود دارد:
  1. معجزه، علم انبیا به روندهای جایگزین است که ما به آنها واقف نیستیم.
  • اشکال: اولاً جای این سؤال هست که آیا تحصیل چنین علمی از راه معمول تعلم از دیگران صورت گرفته؟ چرا دانشمندان هر عصری در چنین کاری پیشگام نبوده‌اند؟ و ثانیاً اگر عالم شدن از راه غیرطبیعی ممکن بوده چرا تبدیل عصا به اژدها از راه غیرطبیعی ممکن نباشد؟
  • جواب: پیامبر با استمداد از غیب، قدرتی شگرف پیدا می‌کند که این دخل و تصرف در روند طبیعی امور، در چارچوب قواعد خاصی صورت می‌گیرد و به معنای باطل کردن اسباب طبیعی نیست. به‌ عبارت‌ دیگر، معجزه با نقض قانون طبیعی صورت نمی‌گیرد، بلکه چگونگی استفاده از قانون طبیعی و اعمال یک نیروی غیرطبیعی بر آن است. اعمال مرتاضان برخلاف معجزه اولاً برای دیگران نیز قابل تحصیل است و ثانیاً همواره مغلوب قدرت غیبی است [۴۷].
  • فاعل معجزه کیست؟ نفس پیامبر و مقامات روحی او در ایجاد معجزه تأثیر می‌گذارد، اما این تأثیر در حوزه مشیت و اذن خاص خداوند قرار دارد. در آیه ۱۱۱۰ سوره مائده ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ، معجزاتی مانند دمیدن نفخه حیات‌بخش در پرندگان ساخته‌شده از گل و... به عیسی (ع) نسبت داده شد اما برای آنکه گمان استدلال او در این امور پیش نیاید، فرمود: ﴿بِإِذْنِي [۴۸].

اعجاز و تواتر

  • سؤال: کسانی که شاهد عینی وقوع معجزه نیستند، چگونه می‌توانند به حقانیت آورنده آن اطمینان یابند؟
  • جواب: وقوع معجزه برای حاضران از طریق مشاهده حسی و برای غائبان، از طریق تواتر ثابت می‌گردد [۴۹].

عدم ادعای معجزه و انکار وقوع آن

  • برخی از مخالفان برای خدشه در معجزه که برای اثبات نبوت یک راهکار است، گفته اند: "اصلاً پیامبران مدعی آوردن معجزه‌ای نبوده‌اند" و به این آیه استشهاد کرده‌اند: ﴿قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً که ادعای آوردن معجزه وجود ندارد.
  • پاسخ:
  1. نگاه اولیه به منابع تاریخی نشان می‌دهد اکثریت پیامبران برای اثبات نبوت معجزاتی آورده‌اند.
  2. پیامبران حتی در آوردن معجزات هم همیشه مطیع فرمان خداوند بودند نه اینکه با درخواست مخالفان، معجزه کنند؛ پس اگر آیه‌ای بر عدم صدور معجزه دلالت می‌کند. به این معنی است که پیامبران بدون عنایت الهی بر انجام معجزات قادر نیستند [۵۰].

معجزات پیامبر خاتم

معجزه قرآن

منابع

جستارهای وابسته

الفاظ مترادف

منبع‌شناسی جامع معجزه


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۴.
  2. مفردات، ص‌۵۴۷؛ لسان العرب، ج‌۹، ص‌۵۸، «عجز».
  3. و شما به ستوه آورنده‌ی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
  4. دشتی، سید محمود و عزیزی، غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص:۵۵۸ - ۵۶۴.
  5. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
  6. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
  7. پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، درس چهارم.
  8. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید
  9. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵ ص ۴۲۷
  10. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵ ص ۴۲۷
  11. اسراء، آیات ۹۷-۹۳
  12. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۶۲.
  13. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۴۸.
  14. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید
  15. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید
  16. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید
  17. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید
  18. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۳۸-۴۰.
  19. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  20. دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید؛ سوره قصص، آیه: ۳۲.
  21. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۷.
  22. تفسیر مراغی، مج‌۳، ج‌۹، ص‌۳۱.
  23. گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۱.
  24. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۵۳.
  25. و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
  26. روح‌المعانی، مج‌، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  27. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۱۳.
  28. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد؛ سوره هود، آیه: ۶۴.
  29. راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
  30. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۶.
  31. راه و راهنماشناسی، ص ۲۰۱ و ۲۰۲.
  32. راه و راهنماشناسی، ص ۲۲۴.
  33. کلام نوین اسلامی، ص ۱۰۶ و ۱۰۷.
  34. انسان‌شناسی، ص ۱۲۵.
  35. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۴ و ۴۵.
  36. معارف اسلامی، ج ۲، ص ۵۳ و ۵۴.
  37. انسان‌شناسی، ص ۱۲۴.
  38. سوره قصص؛ آیه: ۳۱ و ۳۲.
  39. سوره بقره؛ آیه: ۱۰۲.
  40. سوره بقره؛ آیه: ۶۰.
  41. سوره شعراء؛ آیه: ۶۳.
  42. سوره آل عمران؛ آیه: ۴۲.
  43. سوره آل عمران؛ آیه: ۳۷. (ترجمه: هر وقت که زکریا وارد محراب او می‌شد پیش او خوردنی می‌یافت می‌گفت ای مریم اینها برای تو از کجاست؟! مریم می‌گفت از جانب خدا).
  44. سوره نمل؛ آیه: ۴۰. (ترجمه: آن کس که نزد او دانشی از کتاب بود، گفت من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو می‌آورم).
  45. الکافی، ج ۱، ص ۲۴.
  46. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۲ و ۴۳.
  47. معارف اسلامی، ج ۲، ص ۵۰-۵۳.
  48. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۳ و ۴۴.
  49. آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۵ و ۴۶.
  50. دین و نبوت، ص ۲۶۱-۲۶۳.