حضرت نوح علیه السلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از نوح)

حضرت نوح (ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است که در سرزمین بابل به پیامبری رسید و نزدیک به هزار سال مردم را به توحید دعوت کرد و جز عده کمی به دین او نگرویدند و او را آزار و مسخره می‌کردند. نوح به امر خدا کشتی بزرگی ساخت و همه مؤمنان و از هر حیوانی یک جفت را سوار بر آن کرد، همه جا را آب فراگرفت و کافران همه غرق شدند. آن باران فراگیر را "طوفان نوح" گویند، که عذاب الهی بود و کفار را نابود ساخت. حتی پسر نوح که به او ایمان نیاورده بود، غرق شد. سپس به امر خدا طوفان فرو نشست و کشتی بر کوه "جودی" از رشته کوه‌های آرارات در ترکیه فرود آمد و مردم بیرون آمدند و زندگی تازه‌ای را آغاز کردند.

حضرت نوح را به دلیل عمر طولانی‌اش (تا ۲۵۰۰ سال هم گفته‌اند) شیخ الأنبیاء می‌نامند. طبق برخی روایات، قبر حضرت نوح نزدیک قبر امیرالمؤمنین در نجف است. "نوح" نام یکی از سوره‌های قرآن نیز هست که درباره این پیامبر اولوالعزم است.

نام و نسب

اسم نوح(ع) «عبدالغفار» یا «عبدالملک» یا «عبدالاعلی» بوده و لقب «نوح» از این نظر به او داده شده است که سالیان دراز بر خویشتن یا بر قوم خود نوحه‌گری می‌کرد، نام پدرش «لمک» یا «لامک» بود و در مقدار عمرش اختلاف است، بعضی ۱۴۹۰ سال و در بعضی از روایات ۲۵۰۰ سال آمده و درباره قوم او نیز عمرهای طولانی در حدود ۳۰۰ سال نوشته‌اند، آنچه مسلم است اینکه او عمری بسیار طولانی داشت، و طبق صریح قرآن ۹۵۰ سال در میان قومش درنگ کرد (و مشغول تبلیغ بود)[۱].

خانواده و فرزندان

همسر حضرت نوح

قرآن به ذکر سرنوشت فشردۀ دو نفر از زنان بی‌تقوا که در خانۀ دو پیامبر بزرگ خدا بودند، و سرنوشت دو زن مؤمن و ایثارگر که یکی از آنها در خانۀ یکی از جبارترین مردان تاریخ بود می‌پردازد. می‌فرماید: «خداوند مثلی برای کافران زده است، مثلی به همسر نوح و همسر لوط آنها تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند. اما ارتباط آنها با این دو پیامبر بزرگ سودی به حالشان در برابر عذاب الهی نداشت»[۲].

اسم همسر حضرت نوح «والهة» و اسم همسر حضرت لوط «والعه» بوده است و بعضی عکس این را نوشته‌اند، یعنی نام همسر نوح را «والعه» و همسر لوط را «والهه» یا «واهله» گفته‌اند.

به هر حال این دو زن به این دو پیامبر بزرگ خیانت کردند، البته خیانت آنها هرگز انحراف از جادۀ عفت نبود؛ زیرا هرگز همسر هیچ پیامبری آلوده به بی‌عفتی نشده است، چنانکه در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) صریحاً آمده است. «همسر هیچ پیامبری هرگز آلودۀ عمل منافی عفت نشد». خیانت همسر «لوط» این بود که با دشمنان آن پیامبر(ع) همکاری می‌کرد و اسرار خانۀ او را به دشمن می‌سپرد، و همسر نوح نیز چنین بود. قرآن در پایان می‌گوید: «به آنها گفته می‌شود با سایر دوزخیان وارد جهنم شوید»[۳] یعنی میان شما و دیگران از این نظر هیچ امتیازی نیست![۴]

فرزندان

نوح سه فرزند داشت «حام» و «سام» و «یافث»؛ مورخان معتقدند که تمام نژادهای امروز کره زمین به آن سه فرزند باز می‌گردد، گروهی نژاد «حامی» هستند که در منطقه آفریقا ساکنند و گروه دیگری از نژاد «سامی» هستند که در خاورمیانه و خاور نزدیک سکنی دارند، و نژاد «یافث» را ساکنان چین می‌دانند.

«نوح» فرزند دیگری داشت بنام «کنعان» که با پدر مخالفت نمود حتی حاضر نشد در کشتی نجات به او ملحق شود، و با بدان بنشست و ارزش خاندان نبوت را گم کرد و طبق صریح قرآن سرانجام همچون سایر کفار در طوفان غرق شد[۵].

سرگذشت فرزند گنهکار

«نوح فرزندش را که در کناری جدا از پدر قرار گرفته بود مخاطب ساخت و فریاد زد پسرم! با ما سوار شو و با کافران مباش»[۶] که فنا و نابودی دامنت را خواهد گرفت. نوح این پیامبر بزرگ نه تنها به عنوان یک پدر، بلکه به عنوان یک مربی خستگی‌ناپذیر و پر امید، حتی در آخرین لحظه دست از وظیفۀ خود برنداشت به این امید که سخنش در قلب سخت فرزند اثر کند.

اما متأسفانه تأثیر همنشین بد بیش از آن بود که گفتار این پدر دلسوز تأثیر مطلوب خود را ببخشد. لذا این فرزند لجوج و کوتاه فکر به گمان اینکه با خشم خدا می‌توان به مبارزه برخاست «فریاد زد پدر برای من جوش نزن به زودی به سوی کوهی پناه می‌برم که دست این سیلاب به دامنش هرگز نخواهد رسید و مرا در دامان خود پناه خواهد داد»[۷].

نوح باز مأیوس نشد، بار دیگر به اندرز و نصیحت پرداخت شاید فرزند کوتاه فکر از مرکب غرور و خیره‌سری فرود آید و راه حق پیش گیرد، به او «گفت: فرزندم امروز هیچ قدرتی برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد تنها نجات از آن کسی است که مشمول رحمت خدا باشد و بس»[۸]. کوه که سهل است، کرۀ زمین که سهل است، خورشید و تمام منظومۀ شمسی با آن عظمت خیره‌کننده‌اش در برابر قدرت لایزال او ذرۀ بی‌مقداری بیش نیست.

در همین هنگام موجی برخاست و جلو آمد و جلوتر و فرزند نوح را همچون پر کاهی از جا کند و در لابلای خود در هم کوبید «و میان پدر و فرزند جدائی افکند و او را در صف غرق‌شدگان قرار داد»![۹]

وقتی نوح فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفۀ پدری به جوش آمد و به یاد وعدۀ الهی دربارۀ نجات فرزندش افتاد، رو به درگاه خدا کرد و گفت: «پروردگارا! پسرم از اهل من و خاندان من است، و تو وعده فرمودی که خاندان مرا از طوفان و هلاکت رهائی بخشی»[۱۰].

این وعده اشاره به همان چیزی است که در سوره هود آمده است، آنجا که می‌فرماید: «ما به نوح فرمان دادیم که از هر نوعی از انواع حیوانات یک جفت بر کشتی و سوار کن و همچنین خانوادۀ خود را جز آن کسی که به فرمان خدا محکوم به نابودی است»[۱۱]. نوح چنین فکر می‌کرد که منظور از جملۀ «جز آن کس که به فرمان خدا محکوم به نابودی است». تنها همسر بی‌ایمان و مشرک او است و فرزندش کنعان جزء آنها نیست، و لذا چنین سخنی را به پیشگاه خدا عرضه داشت.

اما بلافاصله پاسخ شنید، پاسخی تکان‌دهنده و روشنگر از یک واقعیت بزرگ واقعیتی که پیوند مکتبی را ما فوق پیوند نسبی و خویشاوندی قرار می‌دهد: «ای نوح! او از اهل تو نیست! بلکه او عملی است غیر صالح»[۱۲]. فرد ناشایسته‌ای است که بر اثر بریدن پیوند مکتبیش از تو، پیوند خانوادگیش به چیزی شمرده نمی‌شود. «حال که چنین است، آنچه را از آن آگاه نیستی از من تقاضا مکن. من به تو موعظه می‌کنم تا از جاهلان نباشی»[۱۳].

نوح دریافت که این تقاضا از پیشگاه پروردگار درست نبوده است و هرگز نباید نجات چنین فرزندی را مشمول وعدۀ الهی بر نجات خاندانش بداند؛ لذا رو به درگاه پروردگار کرد و گفت: «پروردگارا من به تو پناه می‌برم از اینکه چیزی از تو بخواهم که به آن آگاهی ندارم و اگر مرا نبخشی و مشمول رحمتت قرار ندهی از زیانکاران خواهم بود»[۱۴].[۱۵]

دین و آیین

شماری از مفسران در تفسیر آیه ۲۱۳سوره بقره براین باورند که انسان‌ها پس از حضرت آدم (ع) تا زمان حضرت نوح (ع) و زندگی اجتماعی ساده‌ای داشتند و عموماً براساس فطرت بشری می‌زیستند تا اینکه به تدریج خودبرتربینی و برتری جویی، استثمار دیگران، بت‌پرستی، اختلافات طبقاتی و در نهایت درگیری‌های اجتماعی پدید آمدند[۱۶] و در زمان حضرت نوح (ع) با فساد و تباهی میان مردم گسترش یافت[۱۷].[۱۸]

توحید و یگانه‌پرستی از میان مردم رخت بربست و بت‌پرستی رواج یافت[۱۹]. کسانی که ثروت و فرزندان بیشتری داشتند به استثمار و بهره‌کشی از ناتوانان پرداختند. عدالت برچیده شد و توانمندان براساس خواهش‌های نفسانی خویش بر مردم حاکم شدند. در چنین اوضاع اجتماعی و دینی، حضرت نوح (ع) با کتاب و دین و شریعت الهی برانگیخته شده و با انذار و تبشیر، مردم را به باورها و ارزش‌های توحیدی فراخواند[۲۰].[۲۱].[۲۲]

نبوت و رسالت

امامت و ولایت

ویژگی‌ها و فضایل

عصمت

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۳۹.
  2. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند» سوره تحریم، آیه ۱۰.
  3. وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ «و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۸.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۳۹.
  6. وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ «و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانه‌ای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۲.
  7. قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ «او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد» سوره هود، آیه ۴۳.
  8. قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ «(نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.
  9. وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ «و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.
  10. وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است» سوره هود، آیه ۴۵.
  11. قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ «گفتیم در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) بردار و (نیز) خانواده‌ات را- جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۴۰.
  12. قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۶.
  13. فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ «پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
  14. قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.
  15. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۲.
  16. جوامع الجامع، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷؛ الاصفی، ج۱، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  17. سوره اعراف، آیه ۵۹- ۶۰ و سوره هود، آیه ۲۵- ۳۰.
  18. المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  19. سوره نوح، آیه ۱- ۳ و آیه ۲۳.
  20. سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  21. الميزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  22. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۱۳- ۲۱۴.