وساطت در فیض الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

از جمله مقامات امامان معصوم (ع) مقام واسطه فیض الهی که در زیارت جامعه کبیره با عبارت «مَسَاكِنِ‏ بَرَكَةِ اللَّهِ‏‏» آمده است.

وساطت فیض

یکی از شئون مهم امامت در عالم هستی، شأن وساطت فيض است. دراین‌باره، روایاتی پرشمار وجود دارد که فراوانی آنها موجب اطمینان نسبت به صدور مضمون آنها از معصوم (ع) می‌شود. در توضیح این شأن باید گفت که خداوند متعال عادتاً امور و افعال خود را براساس نظام اسباب و مسببات انجام می‌دهد: "أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلاَّ بِالْأَسْبَابِ"؛ چنان‌که دراین‌باره روایاتی نیز وجود دارد.[۱] برای توضیح این رویه می‌توان چنین مثال زد: آن‌گاه که خداوند متعال اراده کند تا فرزندی به‌نام «احمد» لباس وجود بر تن کرده، پا به عرصه هستی نهد، چنین امری زمانی محقق خواهد شد که پدر و مادر او ازدواج کرده، با حفظ دیگر شرایط و اسباب، "احمد" به دنیا خواهد آمد. چنین فرایندی در کارهای مستند به خداوند جاری است. بر پایه روایاتی که خواهد آمد، نشان داده خواهد شد که خداوند متعال، رحمت‌ها و نعمت‌های خود را نیز از مجرای وسایطی به بندگان خود می‌رساند که آن وسایط، همان بندگان برگزیده، یعنی حجت‌های الهی، از جمله امامان (ع) هستند. به دیگر سخن، اصل رسیدن رحمت‌ها و نعمت‌های الهی، افزون بر داشتن شرایط طبیعیِ مربوط به خود، نیازمند واسطه‌ای دیگر است که از آن، به واسطه فیض تعبير، و آنها را بر امام (ع) تطبیق می‌کنیم. برای نمونه، اگرچه نزول باران، از راه تراکم ابرها و دیگر شرایط جوّی محقق می‌شود، برای آنکه این شرایطْ عمل کرده، باران نازل شود، واسطه‌ای دیگر (یعنی وجود امام (ع)) نیز لازم است. با نگاهی کلان به مجموعه نظام هستی می‌توان گفت: این مجموعه که در حقیقت چیزی جز فیض خداوند نیست، قوام و دوام خود را نیز از راه وجود وسایطی به دست می‌آورد که در روایات بر حجت‌ها تطبيق شده است. نکته دیگر در این بحث آن است که قلمرو حجت بودن حجت بر انسان‌ها خلاصه نمی‌شود؛ بلکه حجت کسی است که بر تمام آفریدگان (اعم از انسان و غیرانسان) حجیت دارد؛ چنان‌که پیامبر خدا در روایتی با عبارت «حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ»[۲] به وصف امام علی (ع) پرداختند. پیامبر (ع) در روایتی دیگر آن‌گاه که در مقام بیان نام امامان پس از خود بودند، از حضرت مهدی (ع) با عنوان «حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ» یاد کردند.[۳] این حقیقت از سوی امامان پس از ایشان نیز تأکید شده است؛ چنان‌که امام صادق (ع) در روایتی با همین تعبیر از امامان شیعه یاد کردند.[۴] امام هادی (ع) نیز هنگام زیارت قبر پدر بزرگوارش، امام جواد (ع) فرمودند: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ... حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى»؛[۵] خدایا بر محمد بن علی... حجتت بر هرکسی که بر بالای زمین‌ها و زیر خاک است، درود فرست». امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره با فراز «حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ»[۶] از شمول حجیت ائمه (ع)، حتی بر غیرانسان‌ها یاد کردند[۷].

روایات موجود در‌این‌باره را می‌توان در دو دسته کلی ارائه کرد:

دسته اول: در برخی از‌این‌روایات، به‌طور کلی بر این مسئله تأکید شده است که نبودِ امام در عالم، فروپاشی نظام هستی را در پی خواهد داشت؛ چنان‌که ابوحمزه ثمالی در روایتی صحیح هنگامی که از امام صادق (ع) پرسید: آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ امام فرمودند: «لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ».[۸] ایشان در روایتی دیگر نیز تصریح کردند که اگر لحظه‌ای امام روی زمین نباشد، زمین آنچه در خود دارد، بیرون ریخته و آنچه که روی خود دارد، در خود فرو می‌برد.[۹] از برخی روایات به دست می‌آید که روایت پیشین میان اصحاب ائمه (ع) شناخته‌شده بوده است؛ چنان‌که محمد بن فضیل در روایتی صحیح، سخن ّامام صادق (ع) را برای امام رضا (ع) نقل کرده، ایشان نیز سخن یادشده را تأیید کردند.[۱۰] گاهی نیز امامان با مفاهیمی همچون اركان الارض بر این حقیقت تأكید می‌کردند. چنان‌که مفضل‌بن‌عمر در روایتی صحیح از امام صادق (ع) چنین نقل می‌کند که خداوند امامان را اركان زمین قرار داد تا زمین، اهلش را نلرزاند.[۱۱] از هم پاشیده شدن نظام هستی، یادآور فرارسیدن روز قیامت و آغاز ورود به مرحله‌ای دیگر از حیات است. از‌این‌رو براساس این روایت، قوام و دوام این نظام، به وجود امام (ع) در این دنیا وابسته است. ممکن است گفته شود که در این روایات، تنها از مفهوم ارض استفاده شده است و نمی‌توان امام را واسطه فیض تمام هستی به‌شمار آورد. در پاسخ باید گفت: چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، براساس روایات، امام بر تمام کائنات حجت است؛ بنابراین، مفهوم ارض در این‌گونه روایات، کنایه از نظام هستی است. افزون بر آن، چنان‌که در ادامه نیز خواهد آمد، وساطت فيض امام، در زمین و موجودات آن منحصر نیست.

دسته دوم: در برخی دیگر از روایات، مسئله واسطه فیض بودن امامان (ع) از حالت اجمال خارج شده، جزئیات این مسئله نیز بیان می‌شود. این روایات نیز پرشمارند. براساس نقل کتاب تفسیر فرات کوفی (که از قدیمی‌ترین منابع تفسیری شیعه به‌شمار می‌آید) ابوذر غفاری از رسول گرامی اسلام (ص) نقل کرد که فرمودند: "به‌واسطه ماست که دعا مستجاب، و بلا دفع، و باران از آسمان نازل می‌شود.[۱۲] پیامبر خدا (ص) در سخنی دیگر به امام علی (ع) همین مطلب را بیان کردند.[۱۳] امام باقر (ع) سخنی از رسول گرامی اسلام (ص) نقل کردند که ایشان افزون بر موارد یادشده، امامان را واسطه در رزق و نیز آبادانی شهرها و نیز کسانی دانستند که خداوند به‌واسطه آنها به گنهکاران مهلت می‌دهد.[۱۴] پس از رسول گرامی اسلام (ص)، این آموزه در سخنان امام علی (ع)،[۱۵] امام باقر،[۱۶] امام صادق،[۱۷] امام رضا[۱۸] و امام هادی (ع)[۱۹] نیز تکرار شده که البته گاهی با جزئیات بیشتری نیز بیان شده است. برای نمونه، امام سجاد (ع) در بیانی جامع فرمودند: "ما کسانی هستیم که خداوند به‌واسطه ما نمی‌گذارد که آسمان بر زمین بیفتد؛ مگر به اذن خودش، و به‌واسطه ماست که ابرها باریده و رحمت نشر داده شده و برکات زمین خارج می‌شود و اگر ما روی زمین نبودیم، زمین اهل خود را در خود فرو می‌برد".[۲۰] از آنچه گذشت می‌توان بدین نتیجه رسید که امام (ع) واسطه فیض خداوند است؛ بدین معنا که اولاً، به‌دلیل شرافت و بزرگی امام (ع) است که خداوند از مجرای وجود او نعمت‌ها و رحمت‌های خود را بر بندگان نازل می‌کند؛ ثانياً، قوام و دوام این عالم به وجود امام (ع) وابسته است[۲۱].[۲۲]

تاکنون اثبات کردیم که امام (ع) واسطه فیض است؛ اما چیستی این وساطت نیز باید تبیین شود. به نظر می‌رسد چند تصویر از آموزه فيض ارائه‌شدنی است:

  1. وجود فیزیکی و عنصری امام (ع) در این عالم موجب نزول بركات و به‌طور کلی قوام آسمان‌ها و زمین است؛ اما بدین صورت که خود وی نقشی دراین‌باره ندارد. برای نمونه می‌توان این فرض را به این مسئله تشبیه کرد که لوله‌های منازل که آب از آنها جاری می‌شود، به‌گونه‌ای هستند که فقط نقش وساطت صِرف را دارند؛ بدین معنا که کسی باید شیر آب را باز کند تا آب به دست ما برسد. به دیگر سخن، لوله‌ها آب‌دهنده نیستند؛ بلکه تنها یک مجرا هستند. مثال دیگر آنکه، فرض بگیریم در خانه‌ای ده نفر وجود دارند که یکی از آنها برای ما بسیار بزرگ و محترم است و ما به دلیل وجود او به دیگران نیز غذا می‌دهیم؛ بی‌آنکه خود او چیزی از ما خواسته باشد؛
  2. وجود نوری ائمه (ع) که نخستین آفریده‌های هستی هستند به‌گونه‌ای است که پایداری عالم و نزول فيض به عالم به وجود آنها وابسته است؛
  3. امام (ع) از خداوند متعال درخواستی کرده و در پی آن، نزول فيض جریان می‌یابد. براساس این تصویر، افزون بر وجود امام، درخواست او نیز برای رسیدن فيض به بندگان اثرگذار است؛
  4. امام (ع) به اذن خداوند و به‌گونه طولی در حال رتق و فتق امور است. در حقیقت وقتی گفته می‌شود بنا يرزق الله، بیان توحیدگونه آن است که نحن نرزق بإذن الله. روشن است که اسنادهایی از این دست با ادبیات قرآنی و روایی مخالف نیست؛ اما این همان فرضی است که پیش‌تر، از آن به‌نام تفويض مطلق نام بردیم و اثبات کردیم که دلیلی بر آن وجود ندارد. به‌نظر می‌رسد فرض دوم و چهارم از محل بحث خارج است؛ زیرا فرض دوم با تعابیری همچون بنا ينزل الغيث و... ناسازگار است؛ چراکه تعبير بنا که خطاب به مردم بیان شده است، چیزی جز وجود کنونی امام در عرصه دنیای مادی نیست و نمی‌توان مقصود از آن را وجود نوری امامان (ع) دانست. به دیگر بیان، اینکه امام به مردم بفرماید: "به واسطه ماست که باران نازل می‌شود" و مقصود او غیر از وجود کنونی‌اش در دنیا باشد، خلاف ظاهر است. فرض چهارم نیز که همان آموزه تفويض مطلق است پیش‌تر، از آن سخن به میان آمد. ظاهر روایاتی که با عباراتی همچون «لولا الحجة...» يا «بنا ينزل الغيث، بنا يرزق الله...» آغاز می‌شود، از پذیرش این معنا که خداوند متعال کار عالم را به ایشان واگذار کرده تا آنها به‌طور طولی به اداره عالم بپردازند، به دور است و آنچه در نگاه نخست به ذهن متبادر می‌شود، همان فرض اول یا سوم است. از‌این‌رو تنها فرض اول و سوم باقی می‌ماند. مشکلی که فرض سوم دارد، آن است که باید امام را همواره در حال درخواست برای نزول رزق، خلق و... دانست که امری بعید می‌نماید. اگر هم بُعدی نداشته باشد، تنها روایتی که نگارنده برای تأیید آن یافته، توقیعی است که از سوی امام عصر (ع) درباره مسئله تفویض صادر شده است. آن حضرت فرمودند: «اما امامان (ع)؛ پس آنها از خداوند درخواست می‌کنند. پس خداوند می‌آفریند و روزی می‌دهد؛ برای پاسخ به درخواست آنها و بزرگداشت حق آنها».[۲۳] این روایت به وسيله على بن احمد دلّال قمی برای نخستین بار در کتاب الغيبة شیخ طوسی آمده و خود راوی یادشده به لحاظ رجالی مهمل است. افزون بر آن، به لحاظ دلالت نیز می‌توان گفت که معنای روایت، با مسئله وساطت فيض به‌گونه اول منافاتی ندارد؛ بدین بیان که ایشان در موارد جزئی برای افرادی خاص نیز دعا کرده و خداوند به برکت دعای ایشان، به کسی روزی ویژه‌ای عنایت کند. چنان‌که در روایات پرشماری نیز آموزش داده می‌شود که انسان‌ها در دعاهای خود، امامان را واسطه قرار دهند تا خداوند متعال دعای آنها را مستجاب کند؛ چنان‌که امام صادق (ع) در روایتی صحیح فرمودند: «لاَ يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».[۲۴] یا آنکه گفته می‌شود هنگام رفتن به زیارت معصومان (ع) به ایشان متوسل شده، دعا کنید تا خداوند به برکت ایشان حاجتتان را برآورده سازد. بنابر آنچه گذشت، به نظر می‌رسد تصویر صحیح از وساطت فیض، همان است که وجود عنصری امام (ع) موجب پایداری عالم شده است و به واسطه وجود ایشان، خداوند به بندگان روزی داده، فیض خود را به موجودات هستی ارزانی می‌دارد. اینک پرسشی که پیش روی ماست آن است که آیا شأن وساطت فيض در انحصار امامان شیعه است؟ اگر چنین است، پیش از ایشان، این عالم از مجرای چه کسانی باقی مانده است؟ به دیگر سخن، امامان شیعه (یعنی وجود دنیوی آنها) در دوره زمانی خاصی در این دنیا حضور داشته‌اند؛ درحالی‌که دنیا و نظام هستی پیش از آنها نیز وجود داشته است. بنابراین چگونه می‌توان پذیرفت که وجود امامان (ع) موجب حفظ و پایداری عالم است؟ با مراجعه به روایات، این پرسش نیز چنین پاسخ داده می‌شود که اولاً، در هر دوران در نظام هستی، امام و حجتی وجود دارد و عالم هیچ‌گاه از امام و حجت خالی نیست؛ و ثانياً، در هر دوره، آن حجتْ واسطه فیض خداوند برای حفظ دنیاست. دراین‌باره از امام حسن عسکری (ع) چنین نقل شده است: "همانا خداوند تبارک و تعالی از زمانی که حضرت آدم (ع) را آفرید، تا روز قیامت، زمین را از حجت خود بر مردم خالی نگذاشته است و به وسیله او بلا را از اهل زمین دفع، و باران را نازل، و برکات زمین را خارج می‌کند".[۲۵] ابوحمزه نیز در روایتی صحیح از امام صادق (ع) پرسید که آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ امام صادق (ع) فرمودند: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ».[۲۶] بنابراین نظام هستی هیچ‌گاه از امام خالی نیست و اگر لحظه‌ای بدون امام باشد، در هم فرو می‌ریزد؛ چنان‌که امام باقر (ع) نیز فرمودند: "اگر امام لحظه‌ای از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را مضطرب ساخته، مواج می‌کند؛ همان‌گونه که دریا اهل خود را چنین می‌کند".[۲۷] تعبیر موجود در حدیث (يعنی لماجت بأهلها) کنایه از بی‌نظمی در نظام آفرینش است. در حقیقت وجود امام موجب امنیت و نظم در نظام هستی است. با توجه به آنچه گفته شد، روشن می‌شود که همواره در عالم، امامانی وجود دارد که واسطه فیض خداوندند. پس از وفات پیامبر اسلام (ص) نیز این شأن در هر دوره در اختیار یک امام بوده است[۲۸].

منابع

پانویس

  1. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۲، ص۴۶۷.
  2. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۰۶؛ علی بن محمد خزاز قمی، كفاية الاثر، ص۱۸۹-۱۸۷.
  3. علی بن محمد خزاز قمی، كفاية الاثر، ص۱۸۹.
  4. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۱۳.
  5. جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۰۲؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۱.
  6. همو، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۹؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.
  7. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۸؛ علی بن حسین بن بابویه قمی، الامامة و التبصرة من الحيرة، ص۳۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۱؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.
  9. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، كمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۲. این مضمون در روایتی که از چند طریق از امام رضا (ع) نقل شده نیز تکرار شده است (ر. ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۷۲).
  10. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹؛ نیز ر. ک: علی بن حسین بن بابویه قمی، الامامة و التبصرة من الحيرة، ص۳۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۷۲؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۲؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۹.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶. البته ممکن است گفته شود که مقصود از ارکان، ارکان اعتقادی و فرهنگی است، نه تکوینی. اما به‌نظر می‌رسد چون در روایت آمده است: «جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا»، ظهور در امر تکوینی دارد؛ چراکه بحث لرزاندن زمین مطرح شده است و دلیلی نیز برای دست برداشتن از این ظهور نداریم.
  12. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۲۵۸.
  13. «اَلْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ بِهِمْ تُسْقَى أُمَّتِي الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ وَ بِهِمْ يَصْرِفُ اللَّهُ عَنْهُمُ الْبَلاَءَ وَ بِهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ» محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۶ و ۲۰۷؛ همو، الامالی، ص۴۰۱).
  14. همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۴. این مضمون در روایتی دیگر نیز تکرار شده است. (همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۹ و ۲۶۰).
  15. «بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ بِنَا يَمْحُوا اللّٰهُ مٰا يَشٰاءُ وَ [بِنَا] يُثْبِتُ وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ» (فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۳۶۷ و نیز ر.ک: حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص۱۱۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۶۲۶).
  16. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۲ و ۶۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۵ و ۲۰۶.
  17. «وَ تَسْتَهِلُّ بِنُورِهِمُ الْبِلاَدُ وَ يَنْمُو بِبَرَكَتِهِمُ التِّلاَدُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ حَيَاةً لِلْأَنَامِ...». این روایت، صحیح است (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۴).
  18. این روایت صحیح است. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۵۶.
  19. همو، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰-۶۱۳؛ همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۷۲-۲۷۴.
  20. همو، الامالی، ص۱۸۶؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۲؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۱۷.
  21. با توجه به همین نکته است که می‌توان گفت یکی از ضرورت‌های وجود امام در جامعه آن است که نبودِ او موجب فروپاشی نظام آفرینش خواهد شد. ازهمین‌روست که امام اگرچه از دیدگان غایب باشد، وجودش ضروری است. این نکته پاسخ‌گوی برخی شبهاتی است که در مسئله غیبت امام عصر (ع) از دیرباز از جانب برخی اهل سنت مبنی بر بی‌فایده بودن وجود امام غایب مطرح شده است. برای نمونه، ر.ک: احمد بن عبدالحليم بن تيمية حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۳، ص۳۷۸؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۰.
  22. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
  23. «وَ أَمَّا الْأَئِمَّةُ (ع) فَإِنَّهُمْ يَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى فَيَخْلُقُ وَ يَسْأَلُونَهُ فَيَرْزُقُ إِيجَاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَ إِعْظَاماً لِحَقِّهِمْ» (محمد بن حسن طوسی، الغيبة، ص۲۹۴؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۱).
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۹۱. این روایت در برخی منابع از رسول خدا (ص) نقل شده است (ر. ک: علی بن محمد خزاز قمی، كفاية الاثر، ص۳۹).
  25. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ (ع) وَ لاَ يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ الْبَلاَءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۸۴). گفتنی است تمام افراد در سلسله سند این حدیث، موثق‌اند؛ جز علی بن عبدالله وراق که از مشایخ صدوق است؛ اما درباره او توثیقی وارد نشده است.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹.
  27. همان.
  28. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.