وساطت در فیض الهی در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از جمله مقاماتی که برای حجت الله در روایاتی متعدد و مستفیض، تبیین شده است، واسطه فیض بودن حجت الله برای عالمیان یا همان امامت تکوینی است؛ بدین معنا که بر اساس روایات متعدد و مستفیض، خداوند متعال که فیاض مطلق است، به واسطه حضور حجت خود در عالم، فیضش را به اهل عالم عطا می‌کند. به دیگر سخن، جهان با فیض خداوند متعال پایدار مانده است و بر اساس روایات مستفیض، فیض خداوند به واسطه وجود حجت الله در عالم فیض متجلی می‌شود و عالم پایدار می‌ماند. پایداری این عالم، به وجود نعمت‌ها، نزول باران، بر جای ماندن آسمان و زمین و... است؛ چنان‌که در قرآن کریم آمده است: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۱].

در این آیه، از نگه داشتن آسمان از فرود آمدنش بر زمین، خبر داده شده است. در روایات نیز، چنان‌که خواهد آمد، تصریح شده است که خداوند متعال به واسطه حجت الله و امامان چنین می‌کند. در این باره، ابو حمزه ثمالی به طریقی صحیح از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: “اگر زمین بدون امام باقی بماند، در هم فرو ریزد”[۲].

احمد بن اسحاق اشعری در روایتی صحیح، از امام حسن عسکری (ع) نقل می‌کند که ایشان فرمودند: “ای احمد بن اسحاق! همانا خداوند تبارک و تعالی از روزی که حضرت آدم (ع) را آفرید تا روز قیامت، زمین را از حجت خود بر بندگانش خالی نمی‌گذارد. به واسطه او بلا از اهل زمین دور می‌شود و باران می‌بارد و برکات زمین بیرون می‌آید”[۳].

در روایات متعدد دیگری که پیش‌تر نقل شد و در ادامه نیز خواهد آمد، امامان معصوم (ع) خود را حجت الله نامیده‌اند. ایشان در روایات متعددی نیز از مصادیق واسطه فیض سخن به میان آورده و خود را واسطه فیض خداوند معرفی کرده‌اند؛ اگرچه از واژه “وساطت فیض” سخن به میان نیاورده‌اند؛ «بِنَا يَنْزِلُ الْغَيْثُ»[۴]؛ “به واسطه ماست که خداوند باران را نازل می‌کند”. در همین باره، امام رضا (ع) نیز فرمودند: “... خداوند به وسیله ماست که مانع از زوال آسمان‌ها و زمین می‌شود و به واسطه ماست که باران می‌بارد و رحمت خداوند گسترده می‌شود... اگر روزی زمین از حجت خالی بماند، اهل آن در آن غرق می‌شوند؛ چنان‌که دریا اهل آن را در خود غرق می‌کند”[۵].

این حقیقت به بیانی زیبا در کلام امام سجاد (ع) نیز متجلی شده است. ایشان تصویری جامع از مقام امامت ترسیم می‌کنند و با تأکید بر اینکه ائمه حجت‌های خدا روی زمین‌اند، می‌فرماید: “ما امام مسلمانان و حجت‌های خدا بر عالمیان... هستیم و ما موجب امان اهل زمینیم، چنان‌که ستاره‌ها موجب امان اهل آسمان‌اند. ماییم که خدا به وسیله ما آسمان را نگاه داشته تا بر زمین نیفتد جز به اجازه او، و برای ما آن را نگه داشته تا بر اهلش موج نزند و برای ما باران ببارد و رحمت خویش را منتشر سازد و زمین برکات خود را بیرون دهد؛ و اگر امام در زمین نباشد، زمین اهل خود را فرو برد”[۶].

امام باقر (ع) نیز همچون امام سجاد (ع) بر واسطه فیض بودن حجت خدا تأکید می‌کند و می‌فرماید: “خداوند به واسطه ما رحمت نازل می‌کند و باران می‌بارد و... ”[۷]. امام هادی (ع) نیز در زیارت جامعه کبیره بر این مدعا تأکید کرده است و می‌فرماید: «وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏»[۸]؛ “به واسطه شماست که خداوند باران را می‌فرستد و به واسطه شماست که آسمان را از اینکه بر زمین واقع شود، نگاه می‌دارد، مگر به اذن او”. امام رضا (ع) نیز فرمودند: “اگر زمین به اندازه یک چشم بر هم زدن از حجت خالی بماند، در هم فرو ریزد”[۹]. از مجموع این روایات که تنها بخشی از آنها نقل شد، به دست می‌آید که مقام حجت اللهی مقامی است که منشأ و منبع فیض خداوند روی زمین است و خداوند متعال به برکت وجود او نظام کیهانی را استوار می‌سازد. به دیگر سخن، قوام و پایداری عالم به وجود حجت الله و امام در آن است؛ از این‌رو، می‌توان مدعی شد که وقوع روز قیامت نیز هنگامی است که دنیا از امام تهی شود[۱۰].

وساطت فیض

در برخی روایات، مفهوم «أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ»، به گونه‌ای تبیین شده است که می‌تواند نشان از شأن وساطت فیض داشته باشد. امام باقر (ع) در این باره فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ أَمَاناً فِي الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ لَمْ يَزَالُوا فِي أَمَانٍ مِنْ أَنْ تَسِيخَ بِهِمُ الْأَرْضُ مَا دُمْنَا بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ»[۱۱]؛ “همانا خداوند تبارک و تعالی ما را حجت روی زمین و موجب امان روزی زمین، برای اهل آن قرار داد. آنها مادامی که ما میانشان باشیم، از اینکه زمین در هم پیچیده شود، در امان‌اند”. در این روایت به خوبی بیان شده که اگر امام امان برای اهل زمین است، بدین معناست که وجود او مانع از فروپاشی زمین می‌شود؛ اما گفتنی است که روایت یاد شده به لحاظ سندی دارای اعتبار لازم نیست[۱۲]. در روایات دیگری نیز پس از بیان نقش «أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ»، از مسئله وساطت فیض ایشانسخن به میان آمده است؛ چنان‌که جابر بن یزید جعفی از امام باقر (ع) پرسید، برای چه چیز نیاز به پیامبر و امام است؟ امام فرمود: “برای آن‌که عالم بر استواری خود باقی بماند و خداوند هنگامی که پیامبر یا امام میان مردم، در دنیا باشد، عذاب را از اهل زمین برمی‌دارد. خداوند فرمود: "مادامی که تو (پیامبر) در میان آنها باشی، خداوند آنها را عذاب نمی‌کند" و پیامبر خدا (ص) فرمود: "ستارگان موجب امان برای اهل آسمان‌اند و اهل بیت من نیز موجب امان برای اهل زمین‌اند... آنها کسانی‌اند که خداوند به واسطه آنها بندگانش را روزی می‌دهد و شهرها را آباد می‌گرداند و به واسطه آنهاست که باران از آسمان نازل می‌شود و... ”[۱۳] در این روایت نیز «أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ»، به وساطت فیض تفسیر شده است؛ اما باید گفت که این روایت به لحاظ سندی مخدوش است[۱۴]. البته اینکه امام (ع) نقش وساطت فیض را در عالم هستی دارد، امری انکارناپذیر است؛ چنان‌که در گذشته از آن سخن به میان آمد. با وجود این، سخن در این است که چنین واقعیتی از مفهوم «أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ» استفاده نمی‌شود و روایات موجود در این باره نیز به اندازه‌ای نیستند که اطمینان به صدور آنها حاصل شود[۱۵].

چنان‌که بارها بیان شد، وساطت فیض بدین معناست که خداوند متعال که فیاض مطلق است، فیض خود را از طریق بندگان برگزیده خود به عالم هستی ارزانی می‌دارد. قوام و پایداری این عالم که خود جلوه فیض خداوند است، با حضور آن بندگان برگزیده دوام خواهد داشت و با خالی شدن هستی از وجود ایشان، بساط این دنیا نیز برچیده خواهد شد. با توجه به آنچه در تبیین معنای لغوی رکن گفته شد، ویژگی وساطت فیض برای صاحبان مفهوم «أَرْكَان الْأَرْضِ» تداعی می‌شود. در روایتی صحیح از امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان راجع به ائمه‌(ع)، به مفضل بن عمر فرمودند:"خداوند آنها را ارکان زمین قرار داد که اهل آن را در خود فرو نبرد"[۱۶]. ایشان خطاب به سعید الاعرج و سلیمان بن خالد نیز همین سخن را تکرار کرده‌اند[۱۷]. امام باقر (ع) نیز در روایتی همان تعبیر را به کار برده‌اند و بر ائمّه اطهار (ع) اطلاق کرده‌اند[۱۸]. با توجه به آنچه گذشت، می‌توان نتیجه گرفت که امام (ع) واسطه فیض خداوند است که بدون وجود او، نظام هستی برچیده خواهد شد[۱۹].

وساطت فیض و وجود نورانی اهل بیت

در روایات تأکید شده است که مخلوق نخستین الهی وجود نورانی حضرت محمّد (ص)‌ به همراه وجود نورانی اهل‌البیت (چهارده معصوم) می‌‌باشد که انوار نورانی امامان شیعه و حضرت زهرا (س) با وجود نورانی پیامبر اعظم (ص)‌ متحقق و متحد بودند و فیض الهی در ادامه و استمرار خود از طریق وجود نورانی آن بزرگواران به دیگران منتقل می‌‌شد. از این‌رو پیامبر اسلام (ص)‌ خود را پیامبر نخستین توصیف نمود که در آن وقت هنوز بر کالبد مادی حضرت آدم روح قدسی دمیده نشده بود: «کنتُ نبیّاً و آدم بین الروح و الجسد؛ کنتُ أنا و علیّ بین یدی الله عزوجل قبل أن یخلق آدم...».

پیامبر اسلام (ص)‌ خطاب به حضرت علی (ع)‌ فرمود: «أنت منی و انا منک. انت کروحی من جسدی انت منی کالضوء من الضوء». همچنین فرمود: «بُعث علیّ مع کل نبی سرّاً و معی جهراً». در یک روایت صحیح اهل سنت پیامبر (ص)‌ فرمود: «کنتُ أنا و علیّ بن ابی‌طالب نوراً بین یدی الله تعالی قبل ان یخلق آدم باربعة آلاف عام. فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور قسمی‌ن: فجزء انا و جزء علیّ».

پیامبر (ص)‌ در روایتی در پاسخ جابر بن‌عبدالله انصاری از تولد حضرت علی (ع)‌ فرمود: «ان الله تبارک و تعالی خلق علیّاً من نوری و خلقنی من نوره و کلانا من نور واحد». مشابه همین روایات از پیامبر اسلام (ص)‌ در منابع فریقین متعدد نقل و گزارش شده است.

آن حضرت در روایت دیگر، خود و اهل‌بیتش را افضل از ملائکه توصیف نموده و دلیل آن را سبقت در وجود و در پرتو آن سبقت در شناخت قمان ربوبی ذکر می‌‌فرماید: «ما خلق‌الله عزوجل خلقاً افضل منی و لا اکرم علیه منی... لولا نحن ما خلق آدم و لاحوا و لا الجنة و لا سماء و لا ارض فکیف لانکون أفضل من الملائکه و قد سبقنا هم الی معرفة ربنا و تسبیحه و تهلیله و تقدسیه؟! لان اوّل ما خلق الله عزوجل ارواحنا فانطقنا بتوحیده و تحمیده».

امام علی (ع)‌ نیز به مقام جانشینی پیامبر خاتم و ولایت و امامت خود- که مافوق مقام نبوت است و تبیین آن در فصل‌های بعد خواهد‌ آمد- اشاره نمود و آن را پیش از حضرت آدم وصف می‌-کند، «کنتُ وصیاً و آدم بین الماء و الطین». امام صادق (ع)‌ در روایتی وجود حضرت محمد (ص)‌ و علی (ع)‌ را دو نور متحد نخستین توصیف می‌‌کند که پیش از آن دو وجودی [البته جز وجود خدا] نبود، آن دو در اصلاب طاهره نیز متحد بودند تا در صلب عبدالله (پدر پیامبر (ص)‌) و ابوطالب (پدر حضرت علی (ع)‌) متفرق شدند. آن حضرت وجود خودشان را اولین و آخرین خلقت الهی توصیف می‌‌کند: «بنا فتح‌الله و بنا ختم الله و نحن الأولون و نحن الاخرون... نحن علة الوجود».

در روایات نبوی در منابع فر یقین نیز آمده است که حضرت‌ آدم بعد از آفرینش خود چشمش در عرش الهی به پنج نور مشابه خود می‌‌افتد و از خداوند درباره آنها سؤال می‌‌کند، خداوند در جواب فرمود: «لولاهم ما خلقتک... یا آدم هؤلاء صفوتی من خلقی، هم أنجبیهم و هم أهلکهم فاذا کان لک الیّ حاجة فبهولاء توسّل».

در روایات فریقین تأکید شده است که اهل بیت (ع) نه‌تنها واسطه فیض الهی بلکه واسطه بقا و حفظ اصل هستی عالم امکان می‌‌باشد، به دیگر سخن جهان هستی از وجود امام معصوم به دلیل مزبور (امام واسطه فیض حدوثاً و بقائاً) هیچ‌وقت تهی نخواهد ماند. مطلب مزبور مورد تأکید و تأیید عرفان و عرفاس که از آن به قطب عالم و مقام ولایت تعبیر می‌‌کنند. این نکته در روایت فریقین نیز تأکید شده است.

حضرت علی (ع)‌ فرمود: بار خدایا! آری زمین خالی و تهی نمی‌‌ماند از کسی که با حجت و دلیل دین خدا را برپا دارد، یا آشکار و مشهور است یا ترسان و پنهان تا حجت‌ها و دلیل‌های روشن خدا از بین نرود[۲۰].

ابن‌فضیل از امام رضا (ع)‌ پرسید آیا زمین بدون امام باقی خواهد ماند؟ حضرت فرمود: نه. وی دوباره از حضرت پرسید که از امام صادق (ع)‌ چنین روایت شده است که اگر زمین بدون امام باشد خداوند بر اهل زمین و یا بندگان خشم می‌‌گیرد، حضرت فرمود: «لا، لا تبقی اذاً لساخت»، نه، [زمین از حجت] خالی باقی نمی‌‌ماند، در این صورت زمین نابود می‌‌شود.

امام سجاد (ع)‌ در روایتی بلند تصریح می‌‌کند خداوند با ما آسمان را از فروریختن بر زمین نگه می‌‌دارد و با ما باران، رحمت و خروج ثمرات زمین تحقق می‌‌یابد: ما امان و حافظ اهل زمینیم، چنان‌که ستارگان حافظ آسمان‌اند. خداوند با ما آسمان را از فرود آمدن بر زمین و زمین را از فشار و اضطراب آوردن بر اهلش نگه ‌می‌‌دارد. به واسطه‌ ما باران نازل و رحمت منتشر و برکات و ثمرات زمین خارج می‌‌شود. اگر آنچه در زمین بود از ما نبود زمین اهل خود را فرو می‌‌برد[۲۱]. فقرات مختلف زیارت جامعه نیز در این مضمون وارد شده است.

امام صادق (ع)‌: «ان الأرض لاتخلو الا و فیها امام». این مسئله مورد تأیید فلاسفه اسلامی نیز قرار گرفته است.

حاصل آنکه:

  1. وجود امامان در عالم امر جدید و حادث نبوده، بلکه وجود شریف نورانی آنان پیش از خلقت عالم ماده و پیش از هر وجودی متحد با وجود نورانی پیامبر اعظم (ص)‌ به صورت وجودهای شریف و بلندمرتبه حاصل در مقام قرب الهی تحقق داشته است و تنها ظهورات آنان در عالم مادی در کالبد انسانی ظهور پیدا کرده‌اند و به تعبیری وجود آنها لازمه و ذاتی اصل خلقت عالم ممکن بوده و گفته‌اند که: "الذاتی لا یعلل" ذاتی یک شیء علت نیست.
  2. به دلیل شرافت و منزلت وجودی امامان، اصل وجود عالم امکان به وجود آنان متقوم است و وجود آن عامل حدوث و بقای دیگر وجودها می‌‌باشد و با نبود آنان عالم به نیستی مبدل می‌‌گردد. پس وجود آنان برای حفظ وجود اصل هستی امر لازم و ضروری می‌‌باشد می‌‌گیرد[۲۲].

منابع

پانویس

  1. «آیا ندیده‌ای که خداوند آنچه را در زمین است و (نیز) کشتی‌ها را که در دریا به فرمان وی روانند، برای شما رام کرده است و آسمان را از فرو افتادن روی زمین -جز به اذن وی- باز می‌دارد؟» سوره حج، آیه ۶۵.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹.
  3. «يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ (ع) وَ لَا يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ». شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۸۴.
  4. شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۶ و نیز، ر. ک: حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۱۵.
  5. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۰۸. گفتنی است، در سلسله راویان این حدیث، محمد بن فضیل صیرفی وجود دارد که برخی او را به غلو متهم کرده‌اند. ابن‌داود حلی، رجال ابن داود، ص۵۱۰. با وجود این، به نظر می‌رسد که وی مورد تأیید محدثانی همچون محمد بن حسن صفار، کلینی، ابن قولویه شیخ صدوق بوده است؛ بدین دلیل که در آثار ایشان نام وی بسیار به چشم می‌خورد، در حالی که برخی از ایشان همچون صفار، خود در شناخت غالیان چیره دست بوده و از همین رو بوده است که کتابی در رد غالیان نوشته است. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۵۴. کلینی نیز بیش از ۱۶۰ بار از وی روایت نقل کرده است. برخی دیگر از ایشان، همچون ابن قولویه نیز در مقدمه کتاب کامل الزیارات تصریح می‌کند که تنها از افراد موثق روایت نقل کرده است. ر. ک: ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۴. شایان ذکر است، مرحوم خویی بر اساس همین سخن ابن قولویه، راویانی را که ارباب علم رجال به وثاقت ایشان تصریحی نکرده‌اند، اما ابن قولویه از آنها روایت نقل کرده است، افرادی ثقه و معتمد دانسته است. ر. ک: سید ابوالقاسم موسوی خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۰. شیخ صدوق نیز در کتاب من لا یحضره الفقیه، بارها از وی روایت نقل می‌کند، در حالی که خود در ابتدای کتاب تصریح می‌کند که آنچه در این کتاب آمده است، فتاوای او به شمار می‌آید. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳. با توجه به آنچه گذشت، می‌توان محمد بن فضیل را نزد شیخ صدوق، راوی‌ای معتمد به شمار آورد و در نتیجه، اتهام غلو را از وی دور ساخت. افزون بر آن، با توجه به آن‌که مضمون این روایت در دیگر روایات معتبر نیز آمده است، دست کم می‌توان به عنوان مؤید به آن استناد کرد.
  6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۱۸۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۹؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷.
  7. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۰۵-۲۰۶.
  8. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۵.
  9. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۸۹.
  10. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۷۵.
  11. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۴.
  12. اعتبار نداشتن این روایت، بدین دلیل است که ثابت بن هرمز که این سخن را از امام باقر (ع) نقل کرده، فردی زیدی مذهب است که به لحاظ رجالی مجهول است. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۱۶-۱۱۷؛ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص۲۳۴. افزون بر آن، ابو سعید عصفوری نیز که در سلسله راویان این حدیث قرار دارد، فردی مهمل است.
  13. متن کل روایت چنین است: «عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ (ع) لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ قَالَ النَّبِيُّ (ص) النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ تُعْمَرُ بِلَادُهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ». شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.
  14. معتبر نبودن این روایت بدین دلیل است که در سلسله سند آن، عمرو بن شمر قرار دارد که ارباب رجال او را شدیداً تضعیف کرده‌اند؛ برای نمونه، ر. ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۲۸۷. افزون بر آن، رجاء بن سلمة و نیز مغیرة بن محمد که در سلسله راویان این حدیث هستند، راویانی مهمل‌اند.
  15. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۱۹.
  16. «جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا». محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۰-۲۰۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷.
  18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۹۹؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۲۰۵.
  19. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۷۸.
  20. «اللهم بلی لاتخلو الأرض من قائم لله بحجة امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مغموراً لئلا تبطل حجج الله و بیناته».
  21. «نحن امان اهل الأرض کما ان النجوم امان اهل السماء و نحن الذین بنا یمسک الله السماء اَن تقع علی الأرض الا باذنه و بنا یسمک باهلها و بنا یُنزِّل الغیث و ینشر الرحمة و یخرج برکات الأرض و لولا ما فی الأرض منّا لساخت الأرض بأهلها... و لم تخل الأرض – منذ خلق الله آدم- من حجة لله فیهما ظاهر مشهور او غائب مستور».
  22. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲، ص ۴۸-۵۳.