استنصار

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استنصار (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

استنصار به معناى يارى‌خواهى براى احقاق حق و زدودن باطل.[۱]

مقدمه

  • امير المؤمنين(ع) كه صاحب حق ولايت و خلافت بر امّت بود، براى اتمام حجّت از مردم مى‌خواست تا حقّ او را بپذيرند و گردن نهند. روز سقيفه كه على(ع) و اهل بيت(ع) مشغول كفن و دفن پيامبر(ص) بودند و ديگران ديگرى را به كرسى خلافت نشاندند، شب على و فاطمه (ع) دست حسنين(ع) را گرفته و در خانۀ يكايك مهاجران و انصار رفتند، حق على(ع) را ياد كرده و آنان را به يارى امام حق فراخواندند. عدّۀ معدودى قول يارى دادند، امّا باز كوتاهى كردند. على خانه‌نشين شد و به جمع‌آورى قرآن پرداخت. پس از چند روز به مسجد رفت و پيش ابو بكر و حاضران با صداى بلند اعلام كرد: من پس از رحلت پيامبر(ص) مشغول غسل و دفن او و سپس جمع‌آورى قرآن بودم. آن قرآن را بر آنان عرضه كرد، سپس فرمود: روز قيامت نگوييد كه من شما را به يارى خويش فرانخواندم و حق خود را به شما يادآورى نكردم و شما را به كتاب خدا فرانخواندم! . . . چند روز گذشت و بازهم نسبت به درخواست ابوبكر و عمر كه از او مى‌خواستند بيعت كند اعتنا نكرد و فرمود: چه زود عهد پيامبر(ص) را فراموش كرديد! بازهم شب شد و همراه همسر و فرزندانش به در خانۀ اصحاب پيامبر رفت و با يادآورى حق خود و يارى‌خواهى از آنان، استنصار كرد، تنها چهار نفر پاسخ مثبت دادند. آن حضرت حجت را تمام كرد، امّا چون يارى‌خواهى او را جواب ندادند، خانه‌نشين شد، حوادث بعدى و حمله به خانۀ فاطمه و بردن على به مسجد براى بيعت و. . . پيش آمد.[۲] سال‌ها بعد نيز وقتى گزارش آن وقايع را مى‌داد، فرمود: چون درنگريستم، ديدم جز خانواده‌ام ياورى ندارم. جام زهر نوشيدم و پلك بر خار فروبستم و به تلخى روزگار گذراندم: فنظرت فاذا ليس لى معين إلاّ أهل بيتى[۳][۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۶۹.
  2. منابع تاريخى، از جمله بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۶۴ به بعد
  3. نهج البلاغه، خطبه ۲۶
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۶۹.