قرآن ناطق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قرآن ناطق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

قرآن ناطق تجسّم عینی قرآن کریم، در وجود و زندگی و گفتار و رفتار امام معصوم است. قرآن صامت، همین کلام اللّه مکتوب بر اوراق است و قرآن ناطق، امام است. این تعبیر بخصوص دربارۀ حضرت علی(ع) به‌کار رفته و خود آن حضرت نیز خود را قرآن ناطق شمرده است[۱].


مقدمه

  • وقتی در جنگ صفین، شامیان به نیرنگ قرآن بر سر نیزه کردند و عدّه‌ای ساده‌لوح در سپاه امام، فریب خوردند، حضرت فرمود انا القرآن النّاطق.[۲] نیز نقل شده که: انا کلام اللّه النّاطق[۳] وقتی زندگی کسی چون علی(ع) تبلور و تجسّم احکام و معارف قرآن باشد، شناخت او شناخت قرآن می‌شود و همچنان‌که کلام الهی مبین اسلام و خواستۀ دین و پروردگار است، وجود امام نیز مفسّر و مبیّن و ترجمان قرآن است و در موارد شبهه و شک و در فتنه‌ها و ضلالت‌ها آن‌کس که از امام معصوم و علی بن ابی طالب پیروی کند، از حق پیروی کرده است، ازاین‌رو حضرت علی(ع) در جنگ صفین وقتی دید برخی از سطحی‌نگران، فریب قرآن بر نیزه‌کردن دشمن را خورده‌اند و در نبرد با قاسطین سست شده‌اند، فرمود: قرآن ناطق و تجسّم قرآن منم، قرآن صامت را (که وسیلۀ فریب شده) واگذارید و دنبال من آیید، چراکه جز من تعبیرکننده و مفسّری برای قرآن نیست: هذا کتاب اللّه الصّامت و أنا المعبّر عنه، فخذوا بکتاب اللّه النّاطق و ذروا الحکم بکتاب اللّه الصّامت، اذ لا معبّر عنه غیری[۴] این مضمون در سخنی چنین بیان شده است: "اسلام با کلمات، "قرآن" است و با انسان‌ها، "امام" و با حرکات، "حج"...[۵][۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۴۸۴.
  2. ینابیع المودّة، ج ۱ ص ۲۱۴
  3. بحار الأنوار، ج ۷۹ ص ۱۹۹
  4. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۸ ص ۲۰۷
  5. تحلیلی از مناس حج، شریعتی، ص ۳۱
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۴۸۴.