ولایت فقیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ولایت فقیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ولایت فقیه جهانی و همیشگی بودن آیین اسلام، ایجاب می‌کرد که پس از رحلت پیامبر، حکومت دینی آن حضرت تداوم یابد و رهبری امت اسلامی پس از او در قالب امامت و ولایت امام معصوم، برعهدۀ اولی الأمر باشد. غدیر، فلسفۀ سیاسی اسلام بود و ضامن تداوم آن اهداف و نظام. به همان دلیل که با درگذشت پیامبر خدا(ع) اسلام پایان نیافت و رهبری به دوش امیر مؤمنان و امامان دیگر قرار گرفت، در عصر غیبت امام زمان(ع) نیز این رهبری بر دوش صالح‌ترین و دین‌شناس‌ترین و آگاه‌ترین رهبران اسلامی است که از آن به "ولایت فقیه" تعبیر می‌شود. [۱].

مقدمه

ولایت، واژه‏‌ای عربی است که از نگاه لغوی، از ریشه "و ل ی" گرفته شده است و به کسر و فتح "واو" خوانده می‏‌شود. "ولی" در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آن‏که فاصله‌‏ای میان آن دو باشد؛ از این‌‏رو، این واژه در معانی دوستی، یاری، پیروی، تصدّی امر غیر و سرپرستی استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی، قرب معنوی است[۲].

  • از میان این معانی، معنای سرپرستی و تصرّف در کار دیگری، با آنچه از ولایت فقیه اراده می‏شود، هم‌خوانی بیشتری دارد. کسی که عهده‏‌دار کاری می‌‏شود، بر آن ولایت یافته و مولا و ولی آن امر محسوب می‏شود؛ بنابراین، کلمه ولایت و هم‏‌ریشه‌‏های آن "مانند ولی، تولیت، متولّی و والی" بر معنای سرپرستی، تدبیر و تصرّف، دلالت دارد.
  • واژه فقیه در لغت، به معنای کسی است که فهمی عمیق و دقیق دارد و از ریشه "ف ق ه" گرفته شده که به معنای غلبه علم و فهم و ادراک درباره چیزی است. در اصطلاح، فقیه کسی است که بتواند احکام شرعی را از آیات قرآن و سخنان معصومان(ع) استنباط و استخراج کند[۳].
  • مسأله ولایت فقیه که پیشینه آن، به آغاز فقه بازمی‌‏گردد، یکی از مهم‏ترین مسایل جامعه شیعی است؛ به گونه‌‏ای که اندیشه سیاسی پیروان مکتب اهل بیت(ع) در عصر غیبت کبرا- به ویژه دوران معاصر- با آن گره خورده است. از آن‏جا که در دوران معاصر، بزرگ‏ترین تحوّل اجتماعی در امت اسلامی، به نام انقلاب اسلامی ایران، بر این باور سترگ بنا شده، بحث درباره آن، امری ضروری و اجتناب‏ ناپذیر است[۴].
  • از سوی دیگر، یگانه فریاد ظلم‏‌ستیزی و مقابله با زیاده‏‌خواهی استکبار جهانی، برخاسته از این تفکر ارجمند و اصل مترقی است که دشمنی‌‏های فراوانی را از سوی ستمگران و استکبار جهانی در پی داشته است. این خود، اهمیت پرداختن به این بحث را دو چندان ساخته است[۵].

ادله ولایت فقیه‏

  • ولایت فقیه هم از راه عقل و هم از راه روایات و احادیث ثابت است. از آن‏جا که در مدخل نیابت عام، به برخی روایات در این‏ باره اشاره شد، این‏جا به صورت مختصر به دلیل عقلی اشاره می‏‌کنیم: از آن‏جا که در عصر غیبت، دسترسی به پیشوای معصوم(ع) امکان پذیر نیست و تشکیل حکومت هم ضروری است، باید فردی ولایت و حکومت را بر عهده بگیرد. بدین منظور، سه راه پیش رو داریم: یا این که ولایت غیر فقیه را بپذیریم یا فقیه‏ غیر عادل یا ولایت فقیه عادل را[۶].
  • عقل هرانسان حکم می‏‌کند غیر فقیه و فقیه غیر عادل شایسته ولایت و حکومت نیست؛ چرا که این‏جا تشکیل حکومت اسلامی مورد بحث است و برای پیاده کردن حکومت اسلامی و اجرای احکام دین، باید فردی زمام این امر را به عهده گیرد که به احکام اسلامی به طور ژرف و اساسی آشنا بوده و شیوه اداره حکومت را هم بداند در عین‏حال، پرهیزگار و متعهد باشد، تا امر حکومت را فدای خواسته‏‌های نفسانی و امیال شیطانی خود نکند. افزون بر آن، این‏که نه فقط درباره حکومت اسلامی، بلکه درباره هر حکومتی، عقل حکم می‌‏کند جاهلان، جاه‌‏طلبان و هوس‌رانان شایستگی زمامداری را ندارند؛ بنابراین فقیهی که به احکام اسلامی و اوضاع سیاسی- اجتماعی زمان خود آگاه بوده از تقوا و عدالت و تدبیر و مدیریت و کمالات لازم برخوردار باشد، برای حکومت، شایسته‏‌تر از دیگران است[۷].
  • حقّ سرپرستی امّت از سوی ولیّ فقیه و هدایت و رهبری مردم در این روزگار، هم به دلایل نقل و روایی و هم به دلیل عقلی با فقیهان جامع الشرایط است. آنگونه که امامان حجت الهی بر مردمند، فقها نیز از سوی ائمه به عنوان حجت بر مردم معرفی شده‌اند و به تعبیر امام زمان در حدیث حوادث واقعه: فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة اللّه[۸]، که می‌رساند آنان حجت آن حضرت بر مردمند و او حجت خداست بر مردم. دلیل عقلی آن نیز از خود قوانین دین و کیفیّت آیین اسلام برمی‌آید.
  • امام خمینی می‌فرماید: ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصوّر آنها موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد. به این معنی که هرکس عقاید و احکام اسلام را حتّی اجمالا دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت[۹].
  • ولایت فقیه به معنای ادارۀ جامعۀ اسلامی در عصر غیبت زیر نظر و رهبری فقیهی است که هم علم به قانون خدا داشته باشد و هم عدالت و پاکی و لیاقت و مدیریّت و کفایت داشته باشد و این همان "تداوم غدیر در عصر غیبت امام معصوم" است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مشروعیت نظام در سایۀ ولایت فقیه دانسته شده و حدود و اختیارات آن ترسیم گشته است[۱۰]. در زمینۀ ولایت فقیه، مباحثی از این قبیل وجود دارد: فقیه کیست؟ مجتهد کیست؟ مرجع تقلید کدام است؟ چه کسی می‌تواند مجتهد و فقیه شود و کدام فقیه و با چه شرایطی ولایت دارد؟ ولیّ فقیه چگونه انتخاب می‌شود و حدود و اختیارات و مدّت آن کدام است و... که در کتاب‌های مفصّل‌تر و اختصاصی به این مباحث پرداخته است[۱۱][۱۲]

ولایت فقیه در موعودنامه

  • از یک سو می‌دانیم که در دوران غیبت، هیچ‌یک از احکام اسلام تعطیل نشده و باید تا آمدن امام عصر (ع) به همه آن‌چه اسلام از ما خواسته است، عمل کنیم و از سوی دیگر می‌دانیم که امکان دسترسی به امام معصوم (ع) و فراگرفتن مستقیم احکام دین از ایشان برای ما وجود ندارد. در این شرایط‍‌ آیا دست روی دست بگذاریم و به هیچ‌یک از احکام اسلام عمل نکنیم، یا به هرآن‌چه خود احتمال می‌دهیم درست باشد، عمل کنیم‌؟ قطعا هیچ‌یک از این دو راه ما را به مقصود نمی‌رساند. اما آیا امامان معصوم (ع) فکری برای شیعیان خود در زمان غیبت کرده‌اند؟ در پاسخ باید گفت: ائمه (ع)، تکلیف ما را در زمان غیبت و عدم دسترسی به امام معصوم مشخص کرده و به ما امر فرموده‌اند که به فقهای جامع الشرایط‍‌ مراجعه کنیم. چنان‌که امام عصر (ع) در یکی از توقیعات خود در پاسخ اسحاق بن یعقوب می‌فرماید:... و اما در رویدادهایی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آن‌ها حجت بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان[۱۳].
  • چنان‌که می‌دانید در طول ۶۹ سال غیبت صغری، (از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ ه‍‌ ق) چهار تن از بزرگان شیعه به‌عنوان نائب خاص، واسطه بین امام مهدی (ع) و امت بودند. آن‌ها پرسش‌های علما و بزرگان شیعه و حتی برخی از مردم معمولی را با آن حضرت مطرح می‌کردند و ایشان نیز پاسخ آن‌ها را می‌دادند. اما با پایان یافتن دوران غیبت صغری و آغاز غیبت کبری، دیگر کسی به عنوان نائب خاص معرفی نشده و مردم موظف شدند برای یافتن پاسخ پرسش‌های دینی خود به راویان احادیث اهل بیت (ع) که همان فقهای جامع الشرایط‍‌ بودند، مراجعه کنند. از آن زمان به بعد، فقها به‌عنوان نواب عام امام عصر (ع) مطرح شدند و رسالت هدایت شیعه را در عصر غیبت برعهده گرفتند. بنابراین بر همه منتظران امام عصر (ع) لازم است که بنا به فرموده امامان خود، با پیروی از فقها و مجتهدان واجد الشرایط‍‌، اعمال دینی خود را انجام دهند. در زمینه امور اجتماعی و سیاسی نیز وظیفه مردم، اطاعت از فقیهی است که از سوی بزرگان شیعه به‌عنوان "ولی فقیه" انتخاب شده است[۱۴].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۵۹۸.
  2. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۶۳ - ۴۷۵.
  3. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۶۳ - ۴۷۵.
  4. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۶۳ - ۴۷۵.
  5. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۶۳ - ۴۷۵.
  6. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۶۳ - ۴۷۵.
  7. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۴۶۳ - ۴۷۵.
  8. وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص ۱۰۱
  9. حکومت اسلامی، امام خمینی
  10. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل‌های ۵ و ۱۰۷ تا ۱۱۲
  11. از جمله ر.ک: «حکومت اسلامی» امام خمینی، «سرچشمه‌های قدرت» شهید صدر، «حاکمیت در اسلام» موسوی خلخالی «ولایت فقیه و حاکمیت ملّی» طاهری خرّم آبادی، «نظریة ولایة الفقیه» حیدر آل حیدر، «حکومت اسلامی و ولایت فقیه» مصباح یزدی، «ولایت فقیه به زبان ساده» جواد محدثی
  12. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۵۹۸.
  13. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۳.
  14. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۷۶۲.