آیا آصف بن برخیا علم غیب داشت؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آصف بن برخیا علم غیب داشت؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا آصف بن برخیا علم غیب داشت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

مکارم شیرازی

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در این‌باره گفته‌ است:

«در اینجا دو راه دیگر برای اثبات این واقعیت که پیامبر (ص)و امامان معصوم (ع) اجمالا از اسرار غیب آگاه بودند وجود دارد:

  1. می‌دانیم دایره مأموریت آنها محدود به مکان و زمان خاصی نبوده، بلکه رسالت پیامبر (ص) و امامت امامان (ع) جهانی و جاودانی است، چگونه ممکن است کسی چنین مأموریت گسترده‌ای داشته باشد؟ در حالی که هیچگونه آگاهی جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسی را که مثلا مأمور امارت و استانداری بخش عظیمی از کشوری می‌کنند می‌تواند از آن منطقه آگاهی نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبی انجام دهد؟!. به تعبیر دیگر: پیامبر (ص)و امام (ع) در مدت حیات خود باید آن چنان احکام الهی را بیان و اجرا کند که جوابگوی نیازمندی‌های همه انسان‌ها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشی از اسرار غیب را بداند.
  2. سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر (ص) و امامان (ع) از آن روشن می‌شود: (...) قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۱] در آیه دیگر می‌خوانیم: ...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲] از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین می‌خوانیم که: ابو سعید خدری می‌گوید از رسول خدا (ص) معنی الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داوود بود، گفتم مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ کیست؟ فرمود: "ذلک اخی علی بن أبی طالب" "او برادرم علی بن ابی طالب است»؛[۳] با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی (ع) آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی "آصف" و علی (ع) روشن می‌گردد. از سوی سوم در آیه ۸۹ سوره نحل می‌خوانیم: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۴] روشن است کسی که عالم به اسرار چنین کتابی باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلی است آشکار بر اینکه ممکن است انسانی از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»[۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است:

«خداوند می‌فرماید: قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۶]. از این آیه استفاده می‌شود کسی که به تمامی کتاب به شهادت الف و لام که برای استغراق یا جنس است. علم دارد، می‌تواند بر صدق رسالت رسول گواهی دهد و کسی می‌تواند این گواهی را بدهد که بتواند ارتباط رسول را با عالم غیب به واسطه وحی درک کرده باشد. بنابراین هرکسی نمی‌تواند گواه باشد، لذا ائمه (ع) در روایات فرموده‌اند: ما چنین افرادی هستیم، از امام صادق (ع) از معنای این آیه سؤال می‌شود: آن کسی که نزد او علمی از کتاب بود آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان به آن حضرت عرض کرد: من تخت بلقیس را قبل از اینکه چشم برهم زنی برایت می‌آوردم، راوی گوید: امام صادق (ع) انگشتان مبارکش را باز کرده و بر سینه‌اش گذارد و فرمود: و به خدا سوگند تمامی علم کتاب نزد ما می‌باشد[۷] یعنی وزیر حضرت سلیمان با داشتن علم و حرفی از کتاب الهی در یک چشم برهم زدن تخت بلقیس را که در یمن بود نزد حضرت سلیمان که در فلسطین و شامات حکومت داشت[۸] آورد، لکن ایشان به تمامی کتاب آگاهی داشتند، و در مورد این‌ که ایشان علم انبیاء (ع) را داشتند روایتی در رابطه با مقصود از ام‌ الکتاب بیان گردید.

این علم به گونه است که همراه با تسلط بر عالم است یعنی به هر اندازه که گستره‌اش بیشتر باشد تسلط صاحبش بر عالم بیشتر است پس نمی‌تواند از قبیل علم حصولی یا الفاظ باشد بلکه اِشرافی خاص همراه با تسلط روحی بر عالم است و لذا برای فهمیدن ما، از این علم به حرف تعبیر شده است، از امام هادی (ع) نقل شده است: بزرگ‌ترین اسم خداوند هفتاد و سه حرف است، نزد آصف یک حرف بود و به آن تکلم کرد و زمین برایش بین او و بین سبأ شکافته شد و تخت سلطنت بلقیس را گرفت تا این که به سوی سلیمان آورد، سپس زمین در کمتر از چشم برهم زدنی به هم پیوست، و لکن نزد ما هفتاد و دو حرف از آن می‌باشد و یک حرف در علم غیب نزد خداوند می‌باشد که مختص به اوست[۹]»[۱۰].
۲. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در پایان‌نامه دکتری خود «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در این‌باره گفته است:

«خداوند به پیامبران خود، از غیب خبر داده است و تعالیم قرآن و سنت از نمونه‌های روشن علوم غیبی است که خداوند به پیامبرش آموخته است. همچنین تردیدی نیست که پیروان پیامبران و سایر انسان‌ها به واسطه پیامبران از امور غیبی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و... آگاه شده‌اند؛ آن چه بیشتر مورد تأمل است، پاسخ این پرسش است که آیا افراد دیگری غیر از پیامبران علم به غیب دارند؟ شواهد قرآنی نشان می‌دهد، افزون بر پیامبران، خداوند به غیر پیامبران نیز در مواردی علم به غیب عطا کرده است. نمونه‌ای از علم غیب غیر پیامبران، علم ائمه (ع) به اعمال مردم است که به کمک روایات می‌توان از آیه وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[۱۱]استنباط کرد. افزون بر آن، آگاهی حضرت مریم (س) از تولد و مقام حضرت عیسی (ع) از خبرهای غیبی است که خداوند به آن حضرت عطا کرد. آگاهی مادر حضرت موسی (ع) نیز از بازگشت نوزادش به او و پیامبری او از خبرهای غیبی خداوند به ایشان است. آگاهی حضرت ساره (س) از فرزنددار شدن نیز از خبرهای غیبی است که خداوند به وسیله فرشتگان به ایشان ابلاغ کرد. همه این آگاهی‌های غیبی به شیوه‌ای غیر متعارف و خارق العاده در اختیار این برگزیدگان قرار گرفته است. قرآن خبر می‌دهد که جناب آصف، وزیر حضرت سلیمان (ع) به بخشی از علم الکتاب، آگاه بود. این دانش به او توانایی ویژه‌ای داد که توانست در چشم برهم زدنی، تخت بزرگ بلقیس، ملکه سرزمین سبا را به نزد حضرت حضرت سلیمان (ع) بیاورد. در برخی روایات این مطلب بیان شده است که اسم اعظم هفتاد و سه حرف دارد. جناب آصف تنها یک حرف از این ۷۳ حرف را می‌دانست و به وسیله آن توانست که تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن جابجا کند. جناب آصف از پیامبران نبوده، بلکه وصی حضرت سلیمان (ع) بوده است. گویا او این دانش را از حضرت سلیمان (ع) فراگرفته بوده است. از آن جا که چنین دانشی از دسترس عموم مردم خارج است، علم به غیب به شمار می‌آید که خداوند در اختیار غیر پیامبران نیز گذارده است.

خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* في كِتَابٍ مَّكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[۱۲] ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" اگر به مرجع نزدیک‌تر بازگردد، به کتاب مکنون اشاره دارد و اگر آن را به مرجع دورتر بازگردانیم، به قرآن کریم از آن جهت که در کتاب مکنون سرچشمه دارد، اشاره دارد. کتاب مکنون یا همان لوح محفوظ منبع و سرچشمه تمام علوم الهی است. بنابر تفسیر اول، عده‌ای از انسان‌ها که از آنها با عنوان "مطهرون" یعنی پاکیزگان یاد شده است، به کتاب مکنون یا همان لوح محفوظ دسترسی دارند. با توجه به محتوای آیه، مقصود از پاکیزگی در این آیه، پاکیزگی معنوی و برخورداری از کمالات الهی است. به شهادت آیه تطهیر، اهل بیت پیامبر (ع)، از پاکان هستند: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۳] چنان که می‌دانیم، مقصود از اهل بیت (ع) در این آیه، پیامبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، حضرت فاطمه (س)، امام حسن و امام حسین (ع) می‌باشند که البته علوم آنان به سایر ائمه (ع) منتقل شده است. بنابراین از این آیات این گونه استنباط می‌شود که این بزرگواران به علومی ویژه از لوح محفوظ دست‌رسی داشته‌اند که از علوم غیبی به شمار می‌آید و دیگران از آن محرومند. قابل توجه است که حتی اگر ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" را به قرآن بازگردانیم، این آیه به علوم ظاهری قرآن اشاره ندارد، بلکه به علوم غیبی آن اشاره دارد که سرچشمه در لوح محفوظ داشته و غیر از عده‌ای خاص (پاکیزگان) به آن دسترسی ندارند. این نمونه‌ها، نه تنها نشان می‌دهد که آگاهی از غیب از طریق عطای خداوند ممکن است، بلکه اختصاص به پیامبران نداشته و حتی افرادی مانند حضرت مریم (س)، مادر موسی، همسر حضرت ابراهیم (ع) و جناب آصف (ع) به عنایت الهی به برخی از علوم غیبی دست یافته بودند که خبرهای آن در قرآن کریم آمده است. همچنین می‌توان با استدلال به برخی از آیات یاد شده، ثابت نمود که اهل‌ بیت پیامبر (ع) نیز به علوم غیبی به معنای یاد شده دسترسی داشته‌اند»[۱۴].
۳. حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی در مقاله «علم غیب معصوم» در این باره گفته است:

«منابع عمده علوم امامان (ع) از دید روایات چنین است:

  1. نزد ائمه (ع) اسم اعظم است: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه (ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به علم من الکتاب تعبیر کرده است.
  2. نزد امامان (ع) مواهب انبیا است: برخی روایات خبر از وجود آیات و مواهب انبیا (ع) در نزد ائمه (ع) می‌دهند، مانند الواح حضرت موسی (ع) و انگشتر حضرت سلیمان (ع). این موضوع ثابت می‌کند که امامان (ع) از علم و قدرت عالی برخوردارند.
  3. نزد ائمه (ع) هزاران باب علمی است که رسول اکرم (ص) به امام علی (ع) آموخته است: امام صادق (ع) فرمود: «انّ النبّی (ص) حدّث علیآً بالف باب یوم توفی رسول الله وکل باب یفتح الف باب فذلک الف الف باب» امام صادق (ع) ضمن تأیید این منبع، سه منبع دیگر (الجامعه، مصحف فاطمه و جفر) را می‌افزاید»[۱۵].
۴. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین صالحی مالستانی در مقاله «علم غیب و علم لدنی پیامبر» در این‌باره گفته‌است: «امام خمینی که عرفان و برهان را از خرمن قرآن و سنت گرفته، با تکیه بر روایات به بیان عرفانی علم پیامبر (ص) پرداخته و در ضمن آن مراتب علمی انبیا را نیز بیان می‌کند، بیان امام چنین است: "اما اسم اعظمی که به حسب حقیقت غیبیه است و جز خدا هیچ کس بدون استثنا از آن آگاهی‏ ندارد به همان اعتباری که از پیش گفتیم عبارت است از حرف هفتاد و سوم که خداوند آن را برای خود نگاه داشته، چنان‌که در روایت کافی است در باب آنچه به ائمه دین (ع) از اسم اعظم عطا شده، سند به امام باقر (ع) می‌‏رسد که فرمود: "همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است، و از آن در نزد آصف یک حرف بود که به آن یک حرف سخن گفت و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود درهم فرو رفت و او دست دراز کرده تخت را با دست خود برگرفت، سپس زمین به همان حالتی که بود بازگشت، و این جریان در فاصله‌‏ای کمتر از یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. و از آن اسم اعظم هفتاد و دو حرف نزد ماست و یک حرف آن نزد خدای تعالی است که آن را در علم غیب برای خود اختصاص داده» [۱۶].
۵. حجت الاسلام و المسلمین خراسانی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی خراسانی در مقاله «آصف بن برخیا» در این‌باره گفته است:

«اغلب مفسّران در ذیل آیه ۴۰ سوره نمل که به داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا پرداخته، از آصف‌ بن‌ برخیا نام برده‌اند. شرح داستان بر اساس آیات ۳۸ تا ۴۰ سوره نمل چنین است: سلیمان از یاران خود خواست که پیش از وارد شدن ملکه سبا، تخت او را در پیش‌گاه وی حاضر سازند. یکی از جنّیان مجلس گفت: من آن را پیش از آن که از مسند قضا که از بامداد تا ظهر ادامه داشته[۱۷] برخیزی، نزد تو می‌آورم و بر این کار نیرومند و امینم. حضرت سلیمان گفت: سریع‌تر می‌خواهم[۱۸]. قرآن چنین ادامه می‌دهد: قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ [۱۹].

مفسّران درباره شخصی که چنین دانشی داشته و چنین پیشنهادی کرده، بر یک نظر نیستند و احتمال داده‌اند که او آصف‌ بن‌ برخیا، خضر، ضبّة‌ بن‌اد، مردی صالح از جزیره، یملیخا، ملیخا، تملیخا، بلیخا، بلخ، اسطوم، اسطوس، اسطوع، سلیمان، جبرئیل، یکی از فرشتگان، ذوالنّور[۲۰]، یا هود بوده است؛ ولی بیش‌تر مفسّران با استناد به روایات بر این عقیده‌اند که این شخص، آصف‌ بن‌ برخیا وزیر و دانشمند و فرد قابل اعتماد سلیمان بوده[۲۱] که اسم اعظم پروردگار را می‌دانسته است؛ اسمی که هرگاه خداوند به آن خوانده شود، اجابت می‌کند[۲۲]؛ از این‌ رو آصف‌ را مستجاب‌ الدعوه می‌دانند[۲۳]. روایات فراوانی از طریق اهل بیت (ع) آصف‌ بن‌ برخیا را وصیّ سلیمان معرّفی کرده و مقصود از الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ را همین شخص دانسته است. بر پایه روایتی، رسول گرامی (ص) می‌فرماید: آورنده تخت بلقیس، وصیّ برادرم سلیمان‌ بن‌ داوود بود[۲۴]. بنا به نقلی، علی (ع) نیز در موردی که کار خارق‌العاده‌ای انجام داد و با شگفتی یاران مواجه شد، فرمود: آیا نمی‌دانید که آصف‌ بن‌ برخیا وصیّ سلیمان‌ بن‌ داوود بود؟ و نتیجه می‌گیرد که چون پیامبر اکرم (ص) نزد خدا گرامی‌تر از سلیمان است، وصیّ او نیز از وصیّ سلیمان گرامی‌تر است[۲۵]. مسعودی می‌نویسد: چون مرگ سلیمان فرا رسید، خداوند به او وحی کرد که آصف را وصیّ خود قرار دهد و میراث، نور و حکمت را به وی بسپارد[۲۶][۲۷]»[۲۸].
۶. حجت الاسلام و المسلمین بیابانی اسکوئی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد بیابانی اسکوئی در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است: «اسم اعظم از هفتاد و سه حرف تشکیل یافته است. خداوند متعال هفتاد و دو حرف آن را برای ائمه اهل بیت: آشکار کرده و علم یک حرف از آن به خداوند سبحانه اختصاص دارد و از همه بندگان پنهان است آصف بن برخیا یک حرف از آن را دارا بوده و به واسطه آن تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن پیش سلیمان حاضر کرد. حضرت عیسی (ع) دو حرف از آن را می‌دانست و با آن دو حرف مردگان را زنده می‌کرد و کور مادر زاد را شفا می‌داد. امام صادق (ع) می‌فرماید:خدای عزوجل اسم اعظم خویش را هفتاد و سه حرف قرار داد. از آن، بیست و پنج حرف به حضرت آدم (ع) داد. و بیست و پنج حرف هم به نوح عطا کرد. و به ابراهیم (ع) هشت حرف عطا فرمود. و موسی را چهار حرف داد. و عیسی را دو حرف عطا فرمود. و او با آن دو حرف مرده‌ها را زنده می‌کرد و کور مادرزاد و شخص پیس‌دار را شفا می‌داد. و محمد (ص) را هفتاد و دو حرف داد. و یکی را مخفی داشت تا آنچه پیش اوست دانسته نشود و آنچه را بندگان دارند، بداند [۲۹]. و در حدیثی دیگر امام‌ هادی (ع) می‌فرماید:حرفی از آن نزد آصف بود و با به زبان آوردن آن، زمین برای او محلی که او قرار داشت تا محل قوم سبا شکافته شد و او تخت بلقیس را گرفت و در کمتر از یک چشم به هم زدن آن را پیش سلیمان آورد و زمین به هم آمد[۳۰]. البته داشتن تعداد بیشتر حروف دلالت بر فزونی علم صاحب آن نمی‌کند مگر این‌ که اثبات شود در میان همین حروف آن حرفی که دیگری هم دارد، وجود داشته باشد. به عنوان مثال معلوم نیست ۲۵ حرف حضرت آدم (ع) همان هشت حرف حضرت ابراهیم را هم در بر گرفته است. و نیز روشن نیست حروف چه امتیازاتی نسبت به همدیگر دارند»[۳۱].
۷. آقای دکتر اس‍دی‌ گ‍رم‍ارودی‌ (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب «علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان» در این‌باره گفته است: «در آیات آمده: آن کس که علمی از کتاب در نزد او بود گفت: من این کار را در یک چشم به هم زدن انجام می‌دهم و انجام داد. شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که این فرد آصف بن برخیا خواهرزاده و وزیر حضرت سلیمان (ع) بوده است[۳۲] او چون بهره‌ای از علم کتاب داشت، گفت می‌توانم چنین کنم و همین کار را هم کرد. آنجا که بهره‌مندان از علم کتاب جلوه‌ای به این عظمت دارند، اگر کسانی عالِم به همه علم کتاب باشند چه خواهد شد؟»[۳۳].
۸. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در این‌باره گفته‌ است: «در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی به میان آمده است که دارای علم‌الکتاب است و بر حقانیت رسول خدا (ص) گواهی می‌دهد[۳۴]. روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی بن ابی‌ طالب (ع) دانسته‌اند[۳۵]؛ چنان‌که خود آن حضرت می‌فرماید: "منم آن کس که دارنده علم‌الکتاب است"[۳۶]. از سوی دیگر، درباره مقصود از علم‌الکتاب، نظریه‌هایی گوناگون مطرح است[۳۷] که در این نوشتار نمی‌توان بدان پرداخت؛ اما از مقایسه این عبارت با تعبیر دیگر قرآنی که می‌فرماید: عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ[۳۸]. می‌توان به این نتیجه رسید که دارنده علم‌الکتاب به درجاتی بالا از علم و معرفت دست یافته است و از حقایقی آگاهی دارد که انسان‌های عادی از آن بی‌بهره‌اند. آصف بن برخیا، یکی از کارگزاران سلیمان نبی (ع)، به دلیل برخورداری از دانش اندکی از کتاب عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ[۳۹] توانست تخت ملكه سبا را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد؛ در حالی که امیر مؤمنان (ع) دانش همه کتاب علم‌الکتاب را یک‌جا در اختیار دارد[۴۰] و به فرموده خود، همه علومش را نزد فرزندان معصوم خویش میراث گذاشته است[۴۱]. امام علی (ع) در گفتاری دیگر، برخورداری از علم‌الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده، می‌فرماید: آصف بن برخیا، تنها یک حرف از اسم اعظم را می‌دانست... در حالی که ما هفتاد و دو حرف را می‌دانیم، و البته یک حرف در علم غیب خدا باقی مانده و برای کسی آشکار نگشته است[۴۲]»[۴۳].
۹. آقای دکتر رستمی و خانم آل‌بویه؛
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آل‌بویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند: «امام باقر (ع) می‌فرماید: به راستی اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و همانا یک حرف از آن را آصف داشت و آن را به زبان آورد و زمین میان او در فلسطین و میان تخت بلقیس در یمن تا شد و به هم در نوردید تا آن تخت به دستش رسید و سپس زمین به‌ حال خود برگشت. این کار در کمتر از چشم به‌هم زدنی انجام شد. هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ما است و یک حرف از آن مخصوص خداست[۴۴]»[۴۵].
۱۰. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در این‌باره گفته است: «بر طبق روایات اهل بیت (ع)، اسم اعظم، هفتاد و سه حرف است که خداوند هفتاد و دو حرف آن را برای اهل بیت (ع) آشکار کرده و علم یک حرف از آن را از بندگانش پنهان داشته و مختص به خود نموده است. شیخ کلینی می‌نویسد: جابر از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: همانا، اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف دارد و آصف بن برخیا، یک حرف از آن را داشت و بدان تکلّم نمود و زمین ما بین خود و تخت بلقیس را شکافت تا تخت را با دست خود گرفت و نزد سلیمان آورد، سپس زمین به حالت اول خود بازگشت. و این اتفاق سریع‌تر از یک چشم بر هم زدن بود و حال آن که هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف از آن نزد خدا در علم غیب است که خدا آن را مخصوص خود قرار داده و هیچ حول و قوه‌ای نیست مگر به خدای بالا مقام و عظیم الشأن[۴۶]. بر اساس روایات این باب، اسم اعظم الهی، منبع عظیمی از علم است که حضرت عیسی (ع) فقط با داشتن دو حرف از آن، مردگان را زنده می‌کرد و بیماران را شفا می‌داد. و ائمه (ع)، هفتاد و دو حرف از آن را دارا هستند. همچنین در این دسته از روایات تصریح شده است که آصف بن برخیا، یک حرف از اسم اعظم را داشت که قرآن از او چنین تعبیر می‌کند: قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ [۴۷]. و حال آن که بر اساس حدیث امام صادق (ع)، همه علم کتاب، نزد ائمه (ع) است[۴۸]. امام باقر (ع) در پاسخ برید بن معاویه که در مورد آیه قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۴۹]. سؤال می‌کند، می‌فرماید: «إِيَّانَا عَنَى‏ وَ عَلِيٌ‏(ع) أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِي (ص)‏»[۵۰]. علامه مجلسی، معتقد است که ظاهر روایت، بیانگر آن است که مراد از کتاب، قرآن است. همچنین احتمال دارد منظور، جنس کتاب باشد، پس معنا چنین می‌شود که "علم همه کتب، نزد ماست..."[۵۱]. بنابراین، روشن است که اسم اعظم یا علم کتاب، یکی از منابع ائمه (ع) است. همچنین تمام هفتاد و دو حرف اسم اعظم، در کتاب است و امام (ع) نیز دارای کلّ علم کتاب است»[۵۲].
۱۱. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است: «مطابق آیه در قرآن مجید، گواه صدق رسالت و حقانیت رسول خدا (ص) کسی است که دارای علم الکتاب است. روایات فراوانی از شیعه و سنی مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی (ع) و ائمه معصومین (ع) دانسته‌اند. یکی از آنها روایتی است که ابو سعید خدری از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند و می‌گوید: «از پیامبر (ص) درباره قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ [۵۳] پرسیدم، فرمود: او جانشین برادرم سلیمان بود آصف بن برخیا. عرض کردم: از چه کسی سخن می‌گوید و اشاره به کیست؟ فرمود: او برادرم علی بن ابی‌طالب (ع) است. برید بن معاویه از امام صادق (ع) نقل می‌کند که آن حضرت در تفسیر آیة مورد بحث فرمود «مقصود ما اهل‌بیت (ع) هستیم و علی (ع) اول ما و افضل ما و بهترین فرد بعد از رسول خدا (ص) است». این آیه را وقتی در کنار آیة وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتَابِ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۵۴]، قرار دهیم، ابعاد علوم اهل بیت (ع) که مطابق روایات، مصداق مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۵۵] هستند، تا حدودی روشن می‌شود. در برخی روایات، ائمه (ع)، علم الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم الهی پیوند زده‌اند و فرموده‌اند: اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد «آصف» بود و چنان کار خارق عادت انجام داد و در یک چشم برهم زدن، تخت ملکه سبا را نزد سلیمان نبی حاضر کرد، و نزد امامان هفتاد و دو حرف آن است و یک حرف آن مخصوص ذات باری تعالی است.[۵۶]»[۵۷].
۱۲. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«از بعضی احادیث استفاده می‌گردد که اسم اعظم در داخل سوره حمد و یا اول سوره آل عمران و یا آیه الکرسی می‌باشد و کسی جز امام (ع) و یا خواص از آن اطلاعی ندارد. در هر حال قرآن مجید فی الجمله وجود اسم اعظم‌ را تأیید نموده، و این که آصف بن برخیا در یک چشم بهم زدن توانست تخت بلقیس ملکه سبأ را در کنار حضرت سلیمان (ع) حاضر کند، از برکت اسم اعظم بوده است. و همچنین در مورد بلعم باعور‌ نیز قرآن مجید می‌فرماید: [وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا در تفسیر این آیه از امام رضا (ع) آمده است که مراد از آن شخص بلعم باعورا است و مراد از آیات، موهبتی به نام اسم اعظم است که بلعم به دستور فرعون زمانش در حالی که بر چهارپایی سوار بود، با استفاده از اسم اعظم الهی اراده داشت، موسی (ع) را نفرین کرده و علیه او قیام نماید ولی خدا این علم را از او گرفت. برخی دیگر از روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه (ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف موجود بود.

امام صادق (ع) می‌فرماید: حضرت عیسی (ع) که آن همه قدرت نمائی می‌کرد فقط دو حرف از اسم اعظم الهی را دارا بود و به حضرت موسی (ع) چهار حرف و به حضرت ابراهیم (ع) هشت حرف، و به حضرت نوح (ع) پانزده حرف و به حضرت آدم (ع) بیست پنج حرف از آن را داده بودند، اما خداوند همه اینها را به پیامبر خدا (ص) و اهل بیتش مرحمت فرموده است، و اسم اعظم که دارای هفتاد و سه حرف است فقط یک حرفش مخصوص و منحصر خداوند است و بقیه به رسول خدا (ص) اعطاء گردیده است»[۵۸].
۱۳. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: «یکی دیگر از منابعی که از آن علم ائمه (ع) نشأت می‌‌گیرد و افزایش پیدا می‌کند اسم اعظم خداوند می‌باشد که خود خداوند متعال به ائمه (ع) داده است. امام هادی (ع) می‌فرماید: اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است که آصف تنها یک حرف آن را می‌دانست و آن را بر زبان جاری ساخت و زمین میان او سبأ شکافته شد و تخت بلقیس را بر گرفت و به سلیمان رساند و سپس زمین در مدت یک چشم بر هم زدن هموار گشت و هفتاد و دو حرف نزد ما است و خداوند یک حرف را در علم غیب خود اختصاص داده است»[۵۹].
۱۴. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» این‌باره گفته‌ است:

«آیات و روایات موجود در قرآن و سنت،‌ چند گروه از افراد را از بهره‌مندان از علم غیب معرفی کرده است مانند اولیاء الهی و بندگان خاص: زندگانی اولیاء الله حکایت از تحقق علم غیب برای غیر انبیاء نیز دارد. اگر حتی حکایت‌های نقل شده در این باره را نیز نپذیریم،‌ قرآن کریم به عنوان کلام تحریف نشده خداوند،‌ دلالت بر مدعای ما دارد، چرا که حضرت مریم، مادر حضرت موسی (ع) و یا آصف بن برخیا هیچکدام از انبیاء‌ الهی نبودند،‌ اما خداوند حکیم آنها را در مواردی آگاه به غیب کرده است. وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۶۰] مطابق با این آیه می‌توان گفت که اولا وحی در این آیه همان الهام است که یکی از طرق دست یابی به غیب است؛ ثانیا افزون بر آن،‌ بازگشت حضرت موسی (ع) به دامان مادر،‌ به مادر موسی اطلاع داده شد؛ ثالثا اینکه حضرت موسی در آینده به مقام رسالت می‌رسد،‌ نیز خبر دیگری بود که به مادر آن حضرت داده شد. خداوند متعال راجع به آصف بن برخیا نیز فرموده است: "کسی که نزد او علمی از کتاب بود گفت من قبل از آن که تو پلک چشم‌هایت را به هم بزنی تخت بلقیس را برایت حاضر می‌کنم." پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود علم غیب نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنج‌گانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت علم غیب منحصر به شخص آصف بن برخیا نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. امامان معصوم شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: امام باقر (ع) راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: "خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما امامان ۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در علم غیب خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است. امام صادق (ع) فرمودند: هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می‌کند.

از این روایات روشن می‌شود که امامان معصوم نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند»[۶۱].
۱۵. پژوهشگران پایگاه تحقیقاتی غدیر؛
پژوهشگران «پایگاه تحقیقاتی غدیر» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «شیعه معتقد است علم غیب بالذات که احتیاج به تحصیل، کسب و اذن ندارد مخصوص خداست و به نص قرآن، خداوند، علم به غیب را برای انبیا، اوصیاء و اولیا و محبین خود عطا فرموده است؛ در این زمینه آیات، روایات و دلایل عقلی زیاد است. مطهرون «آنهائی که خداوند رجس و پلیدی را از آنها بدور داشته» به لوح محفوظ عالم‌اند و اینها اهل بیت پیامبر (ص) هستند و اهل بیت پیامبر کسی جز علی (ع) و فاطمه (س) و فرزندانش نیست. به یک نمونه از دلایلی که با استفاده از قرآن کریم و روایات، بر صحت علم اوصیاء الهی به غیب بیان شده است اشاره می‌کنیم: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[۶۲] لوح مکنون همان لوح محفوظ است که در آنجا علم غیب است. و مطهرون و پاکانی که صلاحیت درک لوح محفوظ را دارند، همان کسانی هستند که قرآن مجید فرموده إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۶۳] طبق روایات شیعه و اهل سنت، اهل بیت پیامبر (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و فرزندان آنها هستند. همچنین قرآن مجید، علم به لوح محفوظ را برای یکی از همراهان حضرت سلیمان (آصف بن برخیا) ثابت می‌داند: کسی که دانشی از کتاب داشت گفت پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد»[۶۴].
۱۶. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
  • «علم الکتاب: در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی به میان آمده است که دارای علم الکتاب است و بر حقانیت رسول خدا (ص) گواهی می‌دهد. قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۶۵] روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی بن ابی طالب (ع) دانسته‌اند[۶۶]چنانکه خود آن حضرت می‌فرماید: منم آن کس که دارنده علم الکتاب است[۶۷] از سوی دیگر، درباره مقصود از علم الکتاب، نظریه‌هایی گوناگون مطرح است .[۶۸] که در این نوشتار نمی‌توان بدان پرداخت؛ اما از مقایسه این عبارت با تعبیر دیگر قرآنی که می‌فرماید: عِلْمُ الْكِتَابِ می‌توان به این نتیجه رسید که دارنده علم الکتاب به درجاتی بالا از عمل علم و معرفت دست یافته است و از حقایق آگاهی دارد که انسان‌های عادی از آن بهره‌اند. آصف بن برخیا، یکی از کارگزاران سلیمان نبی (ع)، به دلیل برخورداری از دانش اندکی از کتاب عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ توانست ملکه سبا را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد؛ در حالی که امیرمؤمنان (ع) دانش همه کتاب را یکجا در اختیار دارد[۶۹] و به فرموده خود،‌ همه علومش را نزد فرزندان معصوم خویش میراث گذشته است [۷۰]. امام علی (ع) در گفتاری دیگر، برخورداری از علم الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده، می‌فرماید: آصف بن برخیا،‌ تنها یک حرف از اسم اعظم را می‌دانست ... در حالی که ما هفتاد دو حرف را می‌دانیم و البته یک حرف در علم غیب خدا باقی مانده و برای کسی آشکار نگشته است[۷۱]»[۷۲].
  • «در این آیه تصریح شده که وزیر حضرت سلیمان، آصف بن برخیا، بخشی از علم کتاب را داشته و توانسته است با آن علم تخت بلقیس را در چشم بر هم زدنی از یمن تا فلسطین منتقل نماید. پس به یقین او دارای علمی غیبی بوده، چرا که از راه علوم عادی انجام چنین کاری غیر ممکن می‌باشد. در این آیه تصریح شده که حتی جنّ‌ها نیز از داشتن چنین قدرتی عاجزند. در روایات اهل بیت (ع) با اشاره به همین آیه فرموده‌اند ما اهل بیت عالم به جمیع علم‌الکتاب هستیم و قدرت تصرّف ما از آصف بن برخیا افزون‌تر است»[۷۳].
۱۷. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در این‌باره گفته‌اند: «قرآن در مورد کسى که تخت ملکه "سبا" را در یک چشم بر هم زدن نزد سلیمان آورد (یعنى آصف بن برخیا) می‏‌گوید: قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۷۴] (...) از سوى دیگر در احادیث می‌خوانیم که ابو سعید خدرى می‌گوید: از رسول خدا (ص) معناى الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ... را سؤال کردم، پیامبر فرمود: "او وصى برادرم سلیمان بن داوود بود"، گفتم: ...وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ کیست؟ فرمود: "او برادرم على بن ابی‌طالب است".[۷۵] با توجه به این‌که عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ که در مورد آصف آمده، "علم جزئى" را می‌گوید، و عِلْمُ الْكِتَابِ که درباره على (ع) آمده "علم کلى" را می‌گوید، تفاوت میان مقام علمى آصف بن برخیا و حضرت على (ع) روشن می‌گردد.[۷۶] از سوى دیگر در آیه ۸۹ سوره نحل می‌خوانیم: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۷۷] روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر این‌که ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به امر الهی آگاه گردد»[۷۸].

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. آیا حضرت خضر علم غیب داشت؟ (پرسش)
  2. آیا حضرت مریم علم غیب داشت؟ (پرسش)
  3. آیا همسر ابراهیم پیامبر علم غیب داشت؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. "(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‏‌آورم یا کفران می‏‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‏‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  2. "... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.
  3. وسائل الشیعة، ج ۲۷ ص۱۸۹.
  4. "ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».
  5. تفسیر نمونه، ج۲۵، ص١۵۲
  6. بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛ سوره رعد، آیه:۴۳.
  7. «وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ‏ عِلْمُ‏ الْكِتَابِ‏ كُلُّه‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۹، روایت ۵.
  8. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۷۰، روایت ۷.
  9. «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً كَانَ‏ عِنْدَ آصَفَ‏ حَرْفٌ‏ فَتَكَلَّمَ‏ بِهِ‏ فَانْخَرَقَتْ‏ لَهُ‏ الْأَرْضُ‏ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَبَإٍ فَتَنَاوَلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ حَتَّى صَيَّرَهُ إِلَى سُلَيْمَانَ ثُمَّ انْبَسَطَتِ الْأَرْضُ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا مِنْهُ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْب‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۰، روایت ۱- ۳؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۱۳، روایت ۵-۹.
  10. جلوه‌های لاهوتی، ج ۲، ص ۱۳۷.
  11. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه آیه۱۰۵.
  12. سوره واقعه، آیه ۷۷و۷۸و۷۹.
  13. سوره احزاب، آیه ۳۳.
  14. قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه.
  15. علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸، ص۱۰-۱۶.
  16. علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸.
  17. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۶۹.
  18. بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۲۶۹.
  19. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  20. کشف‌ الأسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲؛ مجمع‌ البیان، ج‌۷، ص‌۳۴۹؛ مفحمات‌ الاقران، ص‌۱۵۴.
  21. سمرقندی، ج‌۲، ص‌۴۹۷.
  22. مجمع‌ البیان، ج‌۷، ص‌۳۴۹.
  23. کشف‌ الأسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
  24. نور الثقلین، ج‌۴، ص‌۸۸‌.
  25. البرهان، ج‌۴، ص‌۲۲۰.
  26. اثبات الوصیه، ص‌۷۶.
  27. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۱، ص۲۷۳ - ۲۷۴
  28. آصف بن برخیا.
  29. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ اسْمَهُ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ‏ حَرْفاً فَأَعْطَى‏ آدَمَ‏ مِنْهَا خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ أَعْطَى نُوحاً مِنْهَا خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ أَعْطَى مِنْهَا إِبْرَاهِيمَ ثَمَانِيَةَ أَحْرُفٍ وَ أَعْطَى مُوسَى مِنْهَا أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أَعْطَى عِيسَى مِنْهَا حَرْفَيْنِ وَ كَانَ يُحْيِي بِهِمَا الْمَوْتَى وَ يُبْرِئُ بِهِمَا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أَعْطَى مُحَمَّداً اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ احْتَجَبَ حَرْفاً لِئَلَّا يُعْلَمَ مَا فِي نَفْسِهِ وَ يَعْلَمَ مَا فِي نَفْسِ الْعِبَادِ‏»؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص ۲۱۱.
  30. «كَانَ‏ عِنْدَ آصَفَ‏ حَرْفٌ‏ فَتَكَلَّمَ‏ بِهِ‏ فَانْخَرَقَتْ‏ لَهُ‏ الْأَرْضُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَبَإٍ فَتَنَاوَلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ حَتَّى صَيَّرَهُ إِلَى سُلَيْمَانَ ثُمَّ انْبَسَطَتِ الْأَرْضُ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْن‏»؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص ۳۱۱.
  31. امامت ص ۱۴۵.
  32. اگر سؤال شود که چرا خود حضرت سلیمان (ع) این کار را نکردند و فرمودند چه کسی می‌تواند چنین کند؟ در جواب می‌گوییم: ایشان می‌خواهند بفهمانند که حتّی در زمان انبیا، افراد دیگری هم هستند که بتوانند چنین قدرت‌هایی داشته باشند و عقیده به توانمندی انسان بر انجام این امور، غلوّ و شرک نیست.
  33. علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص۵۳.
  34. قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب و آگاهى بر قرآن نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛ سوره رعد، آیه: ۴۳ .
  35. ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی‌ طالب، ص ۳۱۴، قرطبی، محمد، الجامع لاحکام‌القرآن، ج ۵، ص ۲۳۶؛ حاکم حسکانی، عبيدالله، شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۳۱۰-۳۰۷.
  36. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۶۸؛ کتاب سلیم بن قيس‌الهلالی، ص ۴۲۳؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص ۲۱۶.
  37. الميزان، ج ۱۱، ص۳۸۷ -۳۸۴.
  38. دانشى از کتاب آسمانى داشت؛ نمل، آیه ۴۰.
  39. دانشى از کتاب آسمانى داشت؛ نمل، آیه ۴۰.
  40. ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷، ۲۲۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسيرالقمی، ج ۱، ص ۳۶۷: ابن عبدالوهاب، حسین، عیون‌المعجزات، ص ۳۹؛ بحرانی، سید هاشم، ینابيع‌ المعاجز، ص ۲۲- ۱۳.
  41. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۷۹.
  42. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسير القرآن، ج ۵، ص ۸۵؛ همو، ينابيع‌ المعاجز، ص۳۴.
  43. علم غیب امام، ص۳۵۲.
  44. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۴۵.
  45. علم امام
  46. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَ‏ اسْمَ‏ اللَّهِ‏ الْأَعْظَمَ‏ عَلَى‏ ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ‏ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.»الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۳۰.
  47. امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد!؛ سوره نمل، آیه:۴۰.
  48. الکافی، ج۱، ۲۲۹.
  49. بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛ سوره رعد، آیه:۴۳.
  50. منظور، ما اهل بیت (ع) هستیم و علی، اوّل ما و افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر اکرم (ص) است؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۲۹
  51. مرآة العقول، ج ۳، ص ۳۴
  52. آفاق علم امام در الکافی، مجموعه مقالات فارسی کنگره بین‌المللی ثقة‌الاسلام کلینی.
  53. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  54. ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  55. «کسى که علم کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه۴۳.
  56. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۷.
  57. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۷.
  58. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۹۹.
  59. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۶۹.
  60. «و ما به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده،‌ پس وقتی که ترسیدی او را در دریا بینداز و نترس و غمگین نباش، چرا که ما او را به تو برگردانیده و او را از مرسلین قرار خواهیم داد» سوره قصص، آیه ۷.
  61. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی
  62. «به درستیکه آن قرآن کریم است که در لوح مکنون است و آن لوح مکنون را غیر از مطهرون نمی‌توانند لمس کنند (درک و فهم کنند)»؛ سوره واقعه، آیه۷۷ - ۷۹.
  63. سوره احزاب، آیه۳۳.
  64. پایگاه تحقیقاتی غدیر
  65. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  66. ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۳۱۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۰۷ - ۳۱۰.
  67. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج۱، ص۳۶۸؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی،‌ ص۴۲۳؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۲۱۶.
  68. المیزان، ج۱۱، ص۳۸۷-۳۸۴.
  69. الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ۲۲۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۷؛ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۳۹؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۳ - ۲۲
  70. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹
  71. بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۷، بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القران، ج۵، ص۵۸، همو، ینابیع المعاجز، ص۳۴
  72. پژوهشگران وبگاه پرسمان دانشجویی
  73. وبگاه پرسمان.
  74. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  75. شیخ صدوق، الأمالی، ص ۵۶۴ و ۵۶۵.
  76. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‏۲۵، ص ۱۵۳.
  77. «ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».
  78. وبگاه اسلام کوئست