آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیه مورد اشاره پرسش

وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ.

و سلیمان از داوود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است.

پاسخ نخست

ناصر مکارم شیرازی

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن مجید نسبت به حالات سلیمان (ع) اشاره به نوع دیگری از علم و آگاهی او شده است که در بدو توجّه امر عجیبی به نظر می‌رسد؛ و آن مسأله آگاهی از سخن گفتن با پرندگان و آشنایی به گفتار آنها است. در آیه ۱۶ سوره نمل سخن بسیار است: آیا به راستی حیوانات سخن می‌گویند؟ سخن گفتن آنها چگونه است؟ همین صداهای مختلفی است که در حالات گوناگون از خود بیرون می‌فرستند، یا برنامه مرموز دیگری است؟ شکی نیست که پرندگان در حالات مختلف مانند: خشم و رضا و گرسنگی و تشنگی و بیماری و ناراحتی، صداهای متفاوتی دارند، و کسانی که آشنایی مختصری با وضع آنها داشته باشند مفهوم آنها را می‌فهمند. ولی بعید است آیات فوق و مانند آن ناظر به این معنا باشد؛ چه این که از مطالب دقیق‌تر و باریک‌تر و بالاتری حکایت می‌کند. بحث آیات از تفاهم و گفتگوی آنها با انسان، و سخن گفتن از یک سلسله مفاهیم بلند و بالااست. اگرچه ممکن است کسانی امثال این آیات را حمل بر کنایات و یا زبان اسطوره‌ها کنند؛ به گمان این که چنین چیزی درباره حیوانات امکان ندارد، اما معجزه داشتن سلیمان (ع) و آگاهی او از علوم خاص الهی هرگز محال نیست، مسأله این است که آیا حیوانات اصولا چنین فهم و شعوری را دارند مثلا درباره آفتاب پرستی ملکه سبا و مشرک بودن او سخن بگویند؟ ولی بادقت در اسرار زندگانی پرندگان و مطالب عجیبی که دانشمندان از هوش و مهارت و دقّت آنها نقل می‌کنند نشان می‌دهد که فرض بی‌شعوری حیوانات مخصوصاً پرندگان یک فرض سطحی و نادرست است؛ زیرا: مطالعات دانشمندان نشان می‌دهد که بسیاری از حیوانات، وضع هوا را حتّی از چند ماه قبل پیش بینی می‌کنند؛ در حالی که انسان‌ها با تمام وسایلی که دارند نسبت به پیش بینی وضع هوا در چند ساعت آینده گاه گرفتار اشتباه می‌شوند! حیوانات غالباً از زلزله‌ها قبل از وقوع آن باخبر می‌شوند و عکس‌العمل نشان می‌دهند؛ حتّی پیش از آن که زلزله سنج‌های دقیق مقدمات آن را ثبت کنند. عجائب زندگی زنبوران عسل، و ردیابی حیرت انگیز آنها نسبت به مراکز گل‌ها، کارهای شگفت‌آور مورچگان و تمدّن پیچیده آنان، آگاهی پرندگان مهاجراز وضع راه‌ها که گاه فاصله قطب شمال و جنوب زمین را طی می‌کنند، با خبر بودن بعضی از پرندگان از وضع نوزادان آینده خود و پیش بینی دقیق نیازهای آنها باتوجّه نداشتن تجربه قبلی و امور دیگری از این قبیل که در کتاب‌های معتبر و مستند امروز آمده است، همگی نشان می‌دهد که جای تعجب نیست اگر آنها تکلم مخصوصی داشته باشند، و بتوانند با کسی که از الفبای تکلّم آنها آگاه است سخن بگویند و رابطه برقرار سازند. آیات متعدّدی از قرآن مجید نشان می‌دهد که حیوانات برخلاف آنچه ساده اندیشان می‌پندارند برای خود درک و دیدی دارند؛ و حتّی به عقیده بعضی تمام ذرّات این جهان حتّی جمادات دارای نوعی شعورند، و به همین دلیل تسبیح عمومی آنها را یک تسبیح آمیخته با شعور می‌دانند. مسأله آگاهی بعضی از پیامبران (ع) از «مَنطِقُ الطَّیرِ» و سخن گفتن با پاره‌ای از حیوانات است که نه به عنوان یک علم ضروری برای ادای رسالت؛ بلکه به عنوان علمی که سبب کمال نبوّت می‌شد را دارا بوده‌اند[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است: «دربارۀ منطق‌ الطیر یعنی‌ زبان‌ پرندگان‌، سخن‌ بسیار گفته‌اند. بعضی‌ برآنند که‌ آنها هم‌ مانند انسان‌ لغت‌ دارند و تمام‌ مفاهیم‌ و مقاصد خود را بدان‌ تفهیم‌ می‌نمایند. و بعضی‌ برآنند که‌ آنها با انواع‌ اصوات‌ و اشکال‌، مقاصد خود را در حدود نیازشان‌ تفهیم‌ می‌نمایند. و نیز در اینکه‌ کسی‌ که‌ به‌ زبان‌ مرغان‌ اطلاع‌ پیدا می‌کند و گفتارشان‌ را می‌فهمد همچون‌ حضرت‌ سلیمان‌(ع) که‌ علّمنا منطق‌ الطیر دربارۀ او وارد شده‌ است‌، سخن‌ بسیار گفته‌اند. بعضی‌ معتقدند که‌ خداوند لغات‌ طیور را به‌ او تعلیم‌ نمود و سلیمان‌ بر اساس‌ لغات‌ مختلفه‌ به‌ انواع‌ زبانها و السنة‌ طیور، عالم‌ شد. ولی‌ ظاهراً تعلیم‌ حضرت‌ سلیمان‌(ع) و مولانا أمیرالمؤمنین‌(ع) و سایر أئمه‌(ع) و حضرت‌ امام‌ رضا (ع) که‌ با آهو سخن‌ گفتند و گفتار وحوش‌ باغ‌ وحش‌ و برکة‌ السباع‌ که‌ حضرت‌ هادی‌(ع) را در آن‌ انداختند از باب‌ تعلیم‌ و تعلم‌ لغات‌ با وجود کثرت‌ آنها نباشد بلکه‌ از باب‌ سیطرۀ نفس‌ امام‌(ع) و پیغمبر (ص) بر ملکوت‌ آنها و ادراک‌ مقاصد آنها از راه‌ احاطۀ نفسانی‌ بر آنهاست‌. نفس‌ مؤمن‌ چون‌ تقویت‌ شود و از هوا بگذرد سعه‌ واحاطه‌ای‌ پیدا می‌کند که‌ بر ملکوت‌ موجودات‌ واقف‌ می‌شود چه‌ پرنده‌ و چه‌ درنده‌ و چه‌ آدمیان‌ و جن‌، و چه‌ حیوانات‌ بحری‌ و دریایی‌، و چه‌ نفس‌ نباتات‌ و اشجار و جمادات‌، و در این‌ صورت‌ مؤمن‌ محیط‌ و مسیطر بر نفوس‌، با نفس‌ هر موجودی‌ تکلم‌ و گفتگو می‌کند اعم‌ از این‌ که‌ زبان‌ خود را هم‌ طبق‌ لسان‌ آنها به‌ حرکت‌ در بیاورد و یا نیاورد. و تکلم‌ با مردمان‌ غیر همزبان‌ با زبان‌ مادری‌ مؤمن‌ نیز از همین‌ قبیل‌ است‌»[۲].
۲. آیت‌الله سبحانی؛
آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:

«در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا را از امور پنهان از حس، تصدیق می‌کند و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی می‌داند پس از دقت در مفاد آنها، نمی‌تواند در این مسأله تردید داشته باشد (...):

  • وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ آیا آشنا بودن داوود و سلیمان به زبان پرندگان و آگاه بودن از مقصود آنان جز آگاهی از غیب است؟
  • حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ[۳] آیا آگاه بودن از زبان مورچگان آگاهی از غیب، آگاهی خارج از قلمرو حس عادی بشر نیست؟
  • وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ...[۴] آیا فهمیدن زبان هدهد آگاهی از غیب نیست؟».[۵]
۳. آیت الله جوادی آملی؛
آیت الله جوادی آملی در کتاب «سیره پیامبران در قرآن» در این‌باره گفته است:

«حضرت سلیمان (ع) در بیان برخی از علومی که نصیب وی و پدر بزرگوارش حضرت داوود شده می‏‌فرماید: ما زبان و منطق پرنده‌ها را می‏‌دانیم. خداوند آنچه را لازمه ارشاد و هدایت در این نظام است به ما داده است، چه در مسایل تشریع و چه در مسایل تکوین، و بسیاری از امور را مسخّر ما کرده است و این فضلی آشکار است. در قیامت آنگاه که انسان‌ها از شهادت اعضا و جوارح تعّجب کرده، از آنها می‌‏پرسند: چرا علیه ما گواهی داده‌اید؟ می‏‌گویند: خدایی که همه چیز را به سخن درآورد، ما را گویا کرده است: معلوم می‌شود نطق خاصی است که خدای سبحان با آن نطق موجودات را اِنطاق می‏‌کند. پس غیر از آن اصوات و علایم و شواهدی که نشانه امور مشخصی است، منطقی هم هست که موجودات عالم از آن برخوردارند، لکن فهم آن نصیب افراد عادّی نیست، چنانکه تحصیل آن با علم ‏الدراسه میسور نیست. سلیمان و داوود منطق الطیر را می‏‌دانستند اما نه به این معنا که تنها از علایم و رفتار حیوانات پی به مقاصدشان ببرند، بلکه افکار و اندیشه‏‌های حیوانات را هم به ‏وسیله حروف یا غیر حروف تشخیص می‏‌دادند. نمونه‌هایش داستان نمل و هدهد است. سلیمان و داوود از استدلال، طرز تفکر و اندیشه‌های این حیوانات باخبر بودند، ولی ما انسان‌های عادی، چون اعضا و جوارح و مشاعرمان به گناه آلوده است نسبت به این علوم و عوالم محروم و نامحرمیم. نه این که کسی جلوی مدارک و مشاعر ما را گرفته، یا خداوند بر چهره و جمالِ آفرینش پرده آویخته باشد، بلکه این پرده که تار و پود آن گناهان است دستباف خود ماست که بر دیدگان خود آویخته‌ایم. این گناه است که پرده چشم و گوش شده و موجب ناشنوایی و نابینایی آنهاست. اگر گناه نکنیم این پرده‏‌ها رقیق شده و کم کم برطرف می‌‏گردد و ما هم آنچه را دیگران شنیده و دیده‏‌اند، می‌شنویم و می‌‏بینیم. آنگاه معلوم می‌‏شود که در شنیدن تسبیح جهان آفرینش و مشاهده جمال طبیعت، چه لذّتی است. ما چون آن لذّت‌ها را نچشیدیم، خود را در لذایذ موهوم سرگرم کرده‌‏ایم. خداوند در قصه سلیمان می‏‌فرماید: وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ[۶] جمع کردن چیزی را با قدرت، فشار و سلطه، حشر گویند. در قیامت که روز حشر است، همه با فشار از جای خود کنده شده، به‏ پیشگاه خداوند و صحنه قیامت احضار و کشانده می‌شوند.

راز این که در این آیه کریمه، ابتدا نام جنّ آمده، آن است که تسخیر و حشر جن دشوارتر از تسخیر و حشر انس است، زیرا اِنس زودتر اُنس می‏‌گیرد» [۷].
۴. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
آیت‌الله محمد جواد فاضل لنکرانی در بیاناتی با موضوع «همگرایی قیام امام حسین با علم حضرت به شهادت خود و یارانش» در این‌باره گفته‌ است: «ائمه (ع) ما نه تنها به تمام لغات بشری بلکه به منطق الطیر، نطق پرندگان و نطق همه‌ حیوانات آگاهند. و عجیب این است نویسنده همان کتاب مکتب در فرایند تکامل می‌گوید از جمله روایات و افکار جعلی که مفوضه در مکتب شیعه وارد کرده‌اند علم ائمه (ع) به نطق حیوانات است. شما که می‌گوئید مفوضه این حدیث را جعل کرده‌اند، راجع به این آیه شریفه مربوط به حضرت سلیمان چه می‌گویید که قرآن می‌فرمایدوَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ مرحوم تنکابنی می‌گوید: بدون شک پیامبر (ص) و ائمه (ع) ما که افضل از سلیمان بن داوود هستند چه‌طور می‌شود سلیمان عالم به منطق الطیر باشد اما پیامبر (ص) و ائمه (ع) عالم به آن نباشند؟!»[۸].
۵. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«سیاق این آیه شهادت می‌دهد که سلیمان از نعمتی حدیث کند که اختصاص به خودش بوده و در عامه مردم نبوده که به آن دست یابند، لذا او به عموم مردم اهل زمان و عصر خود اعلان می‌نمود که پروردگار تعلیم وجودی،[۹] منطق‌الطیر و پرندگان را به او اهداء و ارزانی فرموده است، تا دلیل آشکار بر رسالت و دعوی رسالت وی و قیام به دعوت حق باشد.

علامه طباطبایی می‌فرماید: مقصود از منطق طیر در آیه شریفه، معنایِ ظاهری آن که مرغ‌ها به آن طریق مقاصد خود را با هم مبادله می‌کنند، نیست، بلکه معنایی است دقیق‌تر و وسیع‌تر از آن، به چند دلیل:

اول این‌ که: سیاق آیه گواهی می‌دهد بر این که سلیمان (ع) از نعمتی حدیث می‌کند که اختصاصی خودش بوده و در وسع عامه مردم نبوده، که به آن دست یابند و او که بدان دست یافته به عنایت خاص الهی بوده است. و این معنای ظاهری که برای منطق طیر کردیم چیزی نیست که غیر از سلیمان (ع) کسی بدان دست نیابد، بلکه هر کسی می‌تواند در زندگی حیوانات دقت نموده زبان آنها را بفهمد، مثلا چه صدایی علامت خشم، و چه صدایی علامت رضا است، چه صدایی علامت گرسنگی و چه صدایی علامت تشنگی و امثال آن است»[۱۰].
۶. حجج الاسلام و المسلمین شهبازیان و رضانژاد؛
حجج الاسلام و المسلمین محمد شهبازیان و عزالدین رضانژاد در مقاله «واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین» در این‌باره گفته‌اند:

«مشایخ و محدثانی مانند شیخ کلینی و شیخ صدوق با توجه به روایات متعدد و حداقل مستفیض، به علم امام به لغات قائل می‌باشند؛ از جمله این روایات :

الف) "عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ: فَقَالَ: بِخِصَالٍ ... وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ ... إِذَا كُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِيبُكَ فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْ‏ءٍ فِيهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَامٍ"[۱۱]

ب) "عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: كَانَ الرِّضَا (ع) يُكَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ كَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِكَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهَا فَقَالَ: يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أُوتِينَا فَصْلَ الْخِطابِ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَاتِ "[۱۲]

ج) "سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ غَیْرَ مَرَّهٍ یُکَلِّمُ غِلْمَانَهُ بِلُغَاتِهِمْ- تُرْکٍ وَ رُومٍ وَ صَقَالِبَهٍ…فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَیَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سَائِرِ خَلْقِهِ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ یُعْطِیهِ‏ اللُّغَاتِ‏ وَ مَعْرِفَهَ الْأَنْسَابِ وَ الْآجَالِ وَ الْحَوَادِثِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ الْحُجَّهِ وَ الْمَحْجُوجِ فَرْقٌ"[۱۳]

"أَبُو حَمْزَةَ نُصَيْرٌ الْخَادِمُ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ غَيْرَ مَرَّةٍ يُكَلِّمُ غِلْمَانَهُ بِلُغَاتِهِمْ- تُرْكٍ وَ رُومٍ وَ صَقَالِبَةٍ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِكَ وَ قُلْتُ هَذَا وُلِدَ بِالْمَدِينَةِ وَ لَمْ يَظْهَرْ لِأَحَدٍ حَتَّى مَضَى أَبُو الْحَسَنِ (ع) وَ لَا رَآهُ أَحَدٌ فَكَيْفَ هَذَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِذَلِكَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَيَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سَائِرِ خَلْقِهِ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ يُعْطِيهِ اللُّغَاتِ وَ مَعْرِفَةَ الْأَنْسَابِ وَ الْآجَالِ وَ الْحَوَادِثِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الْحُجَّةِ وَ الْمَحْجُوجِ فَرْق‏"[۱۴].

د) در روایتی دیگر تصریح شده که پس از شهادت امام کاظم (ع) و تردید در امامت امام رضا (ع)، ایشان کراماتی را به منتقدان خود نشان داده و در یکی از مخالفان امامت ایشان به نام عمرو بن هذاب در جلسه‌ای با حضور منتقدان اظهار داشت:محمد بن فضل هاشمی از شما چیزهایی نقل کرد که انسان نمی‌تواند بپذیرد. حضرت رضا (ع) فرمود: چه حرف‌هایی؟ عمرو جواب داد: می‌گفت شما به هر چه خدا نازل نموده، عالم هستی و تمام زبان‌ها و لغات را می‌دانی. امام فرمود: درست گفته است. هر چه می‌خواهی بپرس. عمرو گفت: ما شما را آزمایش می‌کنیم پیش از هر چیز در مورد زبان‌ها و لغات. این شخص رومی است آن دیگری هندی و این شخص ترک زبان است. قبلا آنها را آورده‏‌ام شما با آنها به زبانشان صحبت کنید. فرمود: هر چه مایلند به‌ زبان خود بپرسند تا جواب بدهم. هر کدام سؤالی به‌ زبان خود مطرح کردند و امام رضا (ع) به زبان خودشان جواب آنها را داده، به‌ طوری که در شگفت شدند و اعتراف کردند که آن جناب به زبان آنها از خودشان گویاتر و واردتر است. در کتاب بصائر الدرجات صفار قمی روایات متعددی آورده شده و در عنوان فصل چنین می‌گوید: "باب فی أن رسول الله (ص) کان یقرأ و یکتب بکل لسان". در این باب، سه روایت ذکر کرده که بر علم پیامبر (ص) به لغات و زبان‌ها دلالت دارد. سپس بابی را تحت عنوان "فی الأئمه: أنهم یتکلمون الألسن کلها" که در این باب پانزده روایت مبنی بر قدرت تکلم ائمه معصومین (ع): به زبان‌های مختلف آورده است و پس از آن، فصل دیگر و جداگانه‌ای با هفت روایت آورده است: "فی الأئمه (ع): أنهم یعرفون الألسن کلها".

در باب‌هایی دیگر مانند "فی الأئمه (ع): أنهم یقرءون الکتب التی نزلت علی الأنبیاء باختلاف ألسنتهم التوراه و الإنجیل و غیر ذلک" [۱۵] و "ما عند الأئمه (ع) من کتب الأولین کتب الأنبیاء التوراه و الإنجیل و الزبور و صحف إبراهیم"‏؛ علم ائمه (ع): به زبان کتاب‌های تورات و انجیل و در باب دیگر با عنوان "فی الأئمه (ع) أنهم یعرفون منطق الطیر"؛ علاوه بر علم ائمه: به لغات و زبان انسان‌های مختلف؛ به علم آنان به زبان حیوانات و پرندگان نیز اشاره شده است و این، همان علمی است که به اذن الهی، داوود و سلیمان نیز بدان آگاه بوده‌اند.

افزون بر منابع مذکور، اگر انتساب کتاب اختصاص را به شیخ مفید بپذیریم، ایشان خود در بابی به تعدادی از روایات در مورد علم ائمه (ع) به لغات اشاره کرده است.

در نتیجه با توجه به این‌که :

اولاً: افرادی مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، اگر چه این مطلب را ثابت شده از طرف عقل ندانسته؛ وقوع آن را ممتنع نمی‌دانند؛

ثانیاً: روایات متعدد و موجود در منابع معتبر شیعه بدان اشاره نموده است؛ علم به لغات را باید از ویژگی‌های امام دانست و این، راهی است برای تشخیص حجت حق از مدعی دروغین و باطل دانستن این روایات غیر ممکن خواهد بود. نکته قابل توجه این است که عبارت‌های موجود در روایات گذشته مانند "بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ"، "ما کان الله لیتخذ حجه علی قوم و هو لا یعرف لغاتهم"، "فَلَمَّا مَضَی مُوسَی عَلِمْتُ کُلَّ لِسَانٍ"، "فإنا نختبرک" و "أنا اعرف جمیع اللغات"؛ مشخص می‌کند که علم به لغات از صفات ثابت و مستمر ائمه (ع) می‌باشد و برای شناخت امام حق استفاده می‌شده است. همچنین این علم نمی‌تواند برای مواردی خاص و به عنوان معجزه استفاده شده باشد، چرا که روایات متعدد در بهره‌گیری این مطلب به‌ صورت مستمر به‌ کار رفته است. همچنین اهل بیت (ع) در مواردی مانند گفت‌وگو با غلامان خود، به زبان خودشان سخن گفته‌اند لذا علامه مجلسی بدین نکته و ذیل عبارت منقول از شیخ مفید چنین اشاره کرده است:

اما این مطلب که ائمه (ع) به لغات عالم هستند، مبتنی بر روایاتی است نزدیک به حد تواتر؛ و با توجه به روایاتی که به صورت عام به علم ائمه (ع) اشاره دارد، در این ویژگی منحصر به فرد برای ائمه (ع) شکی باقی نمی‌گذارد. اما حکم عقل در لزوم این ویژگی‌ها (علم لغت و صنعت‌های مختلف) توقف است و این، در حالی است که آن را ممتنع نیز نمی‌داند.

ثالثاً: تواتر و یا حداقل استفاضه روایات، ما را از بحث سندی بی‌نیاز می‌کند؛ اما در این میان روایت‌های معتبر و صحیح السند نیز وجود دارد که به عنوان نمونه به روایت دوم از شیخ صدوق می‌توان اشاره کرد»[۱۶].
۷. حجت الاسلام و المسلمین رفيعى؛
حجت الاسلام و المسلمین رمضان علی رفیعی در کتاب «تاريخ زندگانى امام محمد تقى» در این‌باره گفته‌ است:

«علم امامان (ع) منحصر به فهم زبان‌های گوناگون یا سخن گفتن با گویش‌های مختلف نیست بلکه آن بزرگواران زبان حیوانات را درک می‌کردند و قادر بودند با آنها تکلم کنند و گاه آنها را به سخن گفتن با دیگران امر می‌کردند.

امامان معصوم (ع) همه کمالاتی را که انبیا سلف داشتند دارا بودند و منطق الطیر نیز می‌دانستند. به دو نمونه در این باره توجه فرمایید.

عبداللّه بن قطر می‌گوید: محمد بن علی بُرخی به من گفت: امام جواد (ع) را دیدم که با گاو سخن می‌گفت و گاو سرش را تکان می‌داد. من تعجب کردم. حضرت فرمود: خداوند به ما زبان گاو را تعلیم داده و علم هر چیز را به ما عنایت کرده است. من به گاو دستور می‌دهم. با تو سخن بگوید. سپس حضرت به گاو فرمود: بگو "لا اِلَهَ اِلا اللّهُ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ" گاو نیز گفت در حالی که سرش را به بدن امام (ع) می‌مالید[۱۷].

علی بن اسباط می‌گوید: همراه ابو جعفر (ع) از کوفه خارج شدم. آن حضرت بر الاغی سوار بود در راه به گله‌ای از گوسفندان رسیدیم ناگهان گوسفندی که می‌چرید گله را ترک کرد و در حالی که صدا را در گلو پیچانده بود نزد امام جواد (ع) آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: این گوسفند از تو شکایت می‌کند که تو بر او ستم می‌کنی و همه شیر او را می‌دوشی و هنگامی که غروب به خانه می‌رود صاحبش شیری در پستان آن نمی‌بیند. اگر از این به بعد به این حیوان ظلم نکنی که هیچ وگرنه از خداوند می‌خواهم که عمر تو را کوتاه کند. چوپان گفت : "اءَشْهَدُ اءَنْ لا اِلهَ إِلا اللّهُ وَ اءَشْهَدُ اءنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ وَ اءَنَّکَ وَصیُّهُ" پس ادامه داد از تو می‌خواهم بفرمایید که از کجا این مطلب را فهمیدی. امام جواد (ع) فرمود: ما خزانه دار علم خدا، معدن حکمت او، وصی انبیاء الهی و بندگان مکرّم خداوندیم [۱۸][۱۹].
۸. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در این‌باره گفته‌ است:

«طبق روایات امامان (ع) با زبان حیوانات آشنا هستند: «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) فَلَمَّا انْتَشَرْنَ الْعَصَافِيرُ وَ صَوَّتْنَ فَقَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ: أَ تَدْرِي مَا يَقُلْنَ فَقُلْتُ: لَا قَالَ: يُقَدِّسْنَ رَبَّهُنَّ وَ يَسْأَلْنَهُ قُوتَ يَوْمِهِنَّ ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا حَمْزَةَ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ء»[۲۰]

شیخ مفید در کتاب اختصاص، روایات فراوانی را راجع به علم امام (ع) به زبان پرندگان، و حیوانات آورده است، که ما با رعایت اختصار، خلاصه یکی از روایات را بیان می‌کنیم: «سلیمان خالد می‌گوید نزد امام صادق (ع) بودیم که ناگاه، آهویی آمد پیش حضرت، امام (ع) فرمود: ان شاء االله انجام می‌دهم، سپس حضرت به من فرمود می‌دانید که این آهو چه می‌گوید؟ گفتیم خداوند و رسول و فرزندان رسول خدا آگاهترند، حضرت فرمود: او می‌گوید بعضی از مردم مدینه آهوی ماده را که بچه شیر می‌دهد، صید کرده‌اند، از من خواست که او را آزاد کنند تا بچه‌هایش را شیر دهد، تا علف‌خوار شوند، آن وقت او را بر می‌گرداند ، و تحویل صیاد می‌دهد، امام فرمود: او را قسم دادم که این کار را خواهد کرد؟ او در جواب گفت از ولایت شما بیزار باشم اگر وفا نکنم. اگر خدا بخواهد انجام می‌دهم. یکی از افراد، که حضور داشت پیش امام، به نام ابو عبداالله بلخی، گفت این دانش، سنتی است در میان شما، همانند سنت سلیمان[۲۱]»[۲۲].
۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:

«علامه مجلسی در مورد علم منطق الطیر اهل‌ بیت (ع)، بیان زیبایی دارد. وی می‌نویسد: اعلم أن رد الاخبار المستفيضة الواردة عن أئمة الانامعليهم الصلاة والسلام بمحض استبعاد الاوهام أو تقليد الفلاسفة الذين استبدوا بالاحلام ولم يؤمنوا بما جاءت به الانبياء الكرام، لايليق بالافاضل الاعلام، كيف وقد ورد أمثالها في القرآن الكريم من تسبيح الطير مع داوود (ع)؛ و قصة الهدهد و نملة مع سلمیان و قوله تعالی وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ [۲۳] و غیر ذلک[۲۴] مراد علامه مجلسی از بیان این مطالب این است که انکار منطق الطیر، منجر به انکار قرآن می‌شود، چون مسئله منطق الطیر در قرآن کریم با صراحت بیان شده است[۲۵]»

[۲۶].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. پیام قرآن؛ ج۷، ص ۲۵۱.
  2. امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۹۵.
  3. «تا این که سپاهیان سلیمان (ع) به وادی مورچگان رسیدند. مورچه‌ای گفت: ای مورچگان به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و سپاهیان او از روی غفلت شما را لگدکوب نکنند. سلیمان از گفتار آن مورچه لبخندی زد و خندان شد». همان سوره، آیه ١٨ و ١٩.
  4. «سلیمان گفت : چرا هدهد را نمی‌بینم؟ مگر او غایب است؟...کمی بعد، هدهد آمد و به سلیمان گفت: چیزی دیده‌ام که تو ندیده‌ای و برای تو از "سبا" خبری درست و یقینی آورده‌ام...». همان سوره، آیه ٢٠ - ٢٢.
  5. آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۱ و ۱۰۳
  6. و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به‌هم‌پیوستند سوره نمل، آیه ۱۷.
  7. وبگاه تبیان.
  8. وبگاه پاسخ‌دهنده (محمد جواد فاضل لنکرانی).
  9. تعلیم وجودی نیرویی غیبی است که حد وجودی او قرار دارد و هرگز قابل زوال و تزلزل نخواهد بود، مانند تعلیم اسماء که ساحت پروردگار به آدم ابوالبشر (ع) موهبت فرمود و بر فرشتگان و قدسیان فضیلت یافت و رکن ایمان فرشتگان اقرار به فضیلت آدم از قدسیان گشت؛ انوار درخشان، سید محمد حسین حسینی همدانی، ج۱۲، ص۱۱۹.
  10. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۸۰.
  11. ابو بصیر می‌گوید: به‌ حضرت ابو الحسن (ع) عرض‌ کردم: قربانت گردم؛ امام به چه معیارهایی شناخته شود؟ فرمود: به چند خصلت: … و به هر لغتی با مردم سخن گوید،...اگر من نتوانم خوب جوابت گویم، چه فضیلتی بر تو دارم؟! سپس به‌ من فرمود: ای ابا محمد! همانا سخن هیچ یک از مردم بر امام پوشیده نیست و نه سخن پرندگان و نه سخن چارپایان و نه سخن هیچ جانداری. هر که این صفات را نداشته باشد، امام نیست؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص ۲۸۵.
  12. ابو الصّلت هرویّ روایت کرد که حضرت رضا (ع) با افراد به زبان خودشان گفت وگو می‌کرد به‌ خدا قسم وی فصیح‌ترین مردمان و عالم‌ترین اشخاص به هر زبان و لغتی بود. روزی به‌ حضرتش عرض‌ کردم: یا ابن رسول اللَّه! من در شگفتم از این‌ که شما به‌ تمامی لغات، این طور تسلّط و آگاهی دارید. فرمود: ای پسر صلت! من حجّت خدا بر بندگان اویم. خداوند حجّتی بر قومی نمی‌‏انگیزد که زبان آنان را نفهمد و لغاتشان را نداند. آیا این خبر به‌ تو نرسیده که امیر المؤمنین علی (ع) فرمود: ما داده‏ شده‌‏ایم نیروی داوری و سخن قاطع، پس آیا این نیرو جز معرفت به هر لغت و زبانی است؟؛ عيون أخبار الرضا (ع)، ج‏۲، ص ۲۲۸.
  13. نصیر خادم می‌گوید: بارها شنیدم که امام حسن عسکری با غلامان ترک و رومی و صقالبی خود به لغت خودشان سخن می‌گفت. … حضرت به‌من متوجه شد و فرمود: همانا خدای تبارک و تعالی حجت خود را متفاوت از بندگان قرار داده و علم به نسب‌ها، زبان‌های مختلف، زمان مرگ افراد و پیشآمدها را به او عطا فرموده و اگر چنین نبود، میان امام و مردم عادی فرق نبود (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ص۵۰۹ و مفید، ۱۴۱۳: ج۲، ص۳۳۰).
  14. نصیر خادم می‌گوید: بارها شنیدم که امام حسن عسکری (ع) با غلامان ترک و رومی و صقالبی خود به لغت خودشان سخن می‌گفت. ...حضرت به‌ من متوجه شد و فرمود: همانا خدای تبارک و تعالی حجت خود را متفاوت از بندگان قرار داده و علم به نسب‌ها، زبان‌های مختلف، زمان مرگ افراد و پیشآمدها را به او عطا فرموده و اگر چنین نبود، میان امام و مردم عادی فرق نبود؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص ۵۰۹.
  15. در خصوص امامان معصوم (ع): ایشان کتب آسمانی تورات و انجیل و کتب دیگر را که بر پیامبران این ادیان فرود آمده است، با وجود اختلاف زبان ها، قرائت می‌نمایند.
  16. واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین
  17. مدينه المعاجز، ص ۵۲۴ و حياة اولى النهى ، ص ۱۴۶.
  18. مدينه المعاجز، ص ۵۲۴ و حياة اولى النهى ص ۱۴۷.
  19. تاریخ زندگانی ائمه(امام محمد تقی (ع))
  20. ابی حمزه ثمالی می‌گوید: در محضر امام علی بن الحسین (ع) بودم، گنجشکان با سر و صدا پراکنده می‌شدند، آقا فرمود: ای ابی حمزه! میدانی که آنها چه می‌گویند؟ عرض کردم خیر. امام فرمود: آنها پروردگار را تقدیس می‌کنند و خوراک امروزشان را می‌خواهند از خداوند، سپس فرمود ای ابی حمزه! ما منطق پرندگان را می‌دانیم و به همه چیز آگاهی داریم؛ الإختصاص، ص ۲۹۳
  21. الإختصاص، ص ۲۹۸
  22. بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۰.
  23. پرندگان گشاده‌بال، خداوند را به پاکی می‌ستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است؛ سوره نور، آیه ۴۱.
  24. بدان که ردّ اخبار مستفیض (که درباره علم منطق الطیر امامان (ع) وارد شده‌اند) تنها به این جهت که با وهم و خیال آدمی ناسازگار است و یا صرفاً به پیروی از فلاسفه شایسته افراد فاضل و اندیشمند نیست، چرا که امثال آن در قرآن فراوان آمده است مانند تسبیح پرندگان با حضرت داوود و...
  25. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۷۳.
  26. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۰.