آیا امام جواد علم غیب داشت؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا امام جواد علم غیب داشت؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا امام جواد (ع) علم غیب داشت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

ابراهیم امینی

آیت‌الله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«عمران بن محمد اشعری‌ می‌‏گوید: خدمت حضرت جواد (ع) مشرف شدم. بعد از آن که کارهایم را انجام دادم عرض کردم: ام الحسن سلام رسانید و تقاضا کرد یکی‌ از لباس‌هایت را به او عطا کنی‌ تا کفنش قرار دهد، فرمود: بی‌‌نیاز شد. من خارج شدم ولی‌ غرض حضرت را نفهمیدم. تا خبر آمد که ام‏ الحسن سیزده روز قبل از دنیا رفته است»[۱][۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌؛
آیت‌الله محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌ در کتاب «دانشنامهٔ امام مهدی» در این باره گفته است:

«خبر دادن امام جواد (ع) از غیبت امام مهدی (ع):

«عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ: يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»[۳].

«عَنِ الصَّقْرِ بْنِ دُلَفَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا (ع) يَقُولُ: إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِي ابْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَكَى (ع) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ: إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ قَالَ: لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِه‏»[۴] [۵].
۲. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
آقای عبدالرحیم موسوی حُصَینی، در کتاب «آگاهی امامان از غیب» در این‌باره گفته‌ است: «پیروان مکتب اهل بیت قایل به عصمت همه امامان هستند، حتی امام جواد که در سن هفت سالگی به امامت رسیدند. امام به همه چیز عالم است، نه فقط احکام نماز و حج بلکه همه امور. او خدا را نافرمانی نمی‌کند و حتی اشتباه هم نمی‌کند. دشمنان اهل بیت در آن زمان که حکومت را در دست داشتند از این عقیده شیعیان آگاه بودند. این یک عقیده سرى و پنهان نبود، آنها می‌دانستند که شیعیان قایل به عصمت امامان خویش هستند. حکومت با تمام امکانات و ابزارهای خود کوشید تا این واقعیت را تکذیب کند اما موفق نشد. امام جواد را که خردسال بودند می‌آوردند و دانشمندان و در رأس آنان قاضی یحیی بن اکثم را نیز جمع می‌کردند. یحیی بن اکثم در جایگاه قضاوت خود می‌نشست و به امام جواد رو می‌کرد و می‌گفت: سؤالی بپرسم؟ امام فرمود: "برخیز و همچون سؤال کننده‌اى در برابر سؤال شونده بنشین (و آنگاه سؤال کن)". و یحیی بن اکثم با وجود کهنسالی بر می‌خیزد و هم‌چون سؤال کننده‌ای مؤدبانه در برابر امام زانو می‌زند. یحیی بن اکثم با خود اندیشید درباره چه چیز از امام سؤال کنم؟ آیا درباره نماز و احکام آن بپرسم، در حالی که او می‌دانست امام و خانواده‌اش هر روز نماز می‌خوانند پس احکام نماز را می‌داند. با خود گفت این پسر در بغداد زندگی می‌کند و به حج نرفته است زیرا انسان در طول حیات خود فقط یکبار حج واجب انجام می‌دهد و اگر توفیق پیدا کند مثلا ده بار آن را انجام می‌دهد، گذشته از آن امام هنوز کودک است و به حج نرفته است، پس به امام گفت: ای پسر رسول خدا نظر شما درباره محرمی که صیدی را کشته است چیست؟ امام جواب داد: او را در حل کشته است یا در حرم؟ حکم مسأله را می‌دانسته یا نه؟ از روی عمد کشته است یا اشتباها؟ محرم، آزاد بوده یا عبد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار کشته یا برای چندمین بار؟ آن صید پرنده بوده یا غیر پرنده؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا بر کار خود پافشاری می‌کند یا پشیمان است؟ شب آن حیوان را کشته یا روز؟ در هنگام کشتن، برای عمره محرم بوده یا برای حج؟ یحیی بن اکثم حیرت زده شد و آثار عجز و ناتوانی در چهره‌اش آشکار گشت. سپس امام به تفصیل جواب مسأله را داد که در کتاب‌ها آمده است.[۶] این ماجرا نشانه این است که امام دارای عصمت مورد عنایت خداوند است که علم حضوری را نیز در بر دارد.[۷] علمی که امام معصوم دارد و در اثر آن به اشیاء شناخت کامل پیدا می‌کند و اهداف رسالت با آن تحقق می‌یابد، موهبتی است از طرف خداوند، بدون اینکه خود امام آن را کسب کرده باشد. هدف خداوند از اعطای این علم این است که امام قدرت کامل برای محقق ساختن اهداف الهی که شایسته است به کامل‌ترین شکل محقق شود داشته باشد و آن را بر همه دین‌ها پیروز گرداند»[۸].
۳. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در کتاب «ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه» در این‌باره گفته‌ است: «محمد علی کراجکی در موردی دیگر ضمن اشاره به علم امام جواد (ع) در سن کودکی، آن را از راه الهام و به طور خارق‌العاده و موهوبی معرفی کرده است نه از طریق اکتساب؛ زیرا سن آن حضرت در آن هنگام ۸ یا ۹ سال بوده که نمی‌توانسته چنان علومی را از کسی بیاموزد[۹]»[۱۰].
۴. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در این‌باره گفته‌اند:

«برخی منابع، داستانی از دوران کودکی امام جواد (ع) و برخورد ایشان با مأمون را ذکر کرده‌اند: محمد بن طلحه نقل می‌کند که یک سال پس از شهادت امام رضا (ع)، مأمون به بغداد آمده بود. روزی به شکار رفت، در مسیر رفتن، امام جواد همراه کودکان مشغول بازی بود و در آن زمان حدود یازده سال داشت. مأمون که رسید، بچه‌ها فرار کردند ولی امام جواد ایستاد و از جای خود تکان نخورد. خلیفه نزدیک شد، نگاهی به سیمای ایشان کرده و خداوند اثری بر دل مأمون گذاشت که همان‌جا ایستاد و گفت چه شد که تو با بچه‌ها فرار نکردی. امام جواد فرمود: ای امیرالمؤمنین! راه تنگ نبود تا من با کنار رفتن خود آن را وسیع کنم؛ کار بدی نیز نکرده بودم که بترسم. همچنین به شما خوش‌گمان بودم و می‌دانستم که شما کسی را که گناهی نکرده، اذیت نمی‌کنید و به همین جهت ایستادم. مأمون از سخنان آن حضرت خرسند شده گفت: اسم شما چیست؟ فرمود: محمد. پرسید پسر کیستی؟ فرمود: پسر علی بن موسی الرضا. مأمون به یاد امام رضا افتاد و تقاضای رحمت و مغفرت برای آن بزرگوار کرد و دستی بر صورت امام کشید. سپس مأمون به راه خود ادامه داده و رفت مأمون چند بازشکاری به همراه داشت. از شهر که دور شد یکی از بازها را برای صید دراجی به پرواز در آورد. مدتی از نظر پنهان شد آن‌گاه از آسمان فرود آمد در منقار خود ماهی کوچکی داشت که هنوز زنده بود، خلیفه از دیدن ماهی به منقار باز، تعجب کرد. آن ماهی را در دست گرفت و از همان راهی که رفته بود به منزل برگشت. به همان محل که رسید بچه‌ها را در حال بازی دید. آنها از دیدن مأمون متفرق شدند ولی امام جواد در همان‌جا ایستاد. خلیفه به امام نزدیک شده گفت: محمد! امام:بلی. مأمون: در دست من چیست؟ خداوند به امام الهام نموده و ایشان در جواب گفت: خداوند با اراده خود در دریای بیکران قدرت خویش ماهی‌های کوچکی آفریده که به‌وسیله باز شکاری پادشاهان و خلفا صید شوند و این‌گونه اولاد پیامبر را آزمایش ‌کنند!. مأمون از شنیدن جواب ایشان بسیار در شگفت شد با دقت تمام در چهره آن‌جناب خیره شده و گفت: تو به راستی فرزند حضرت رضا هستی و سپس مهربانی بیشتری نسبت به ایشان فرمود. پیرامون این نقل، باید به این نکات توجه داشت:

  1. این روایت مانند بسیاری از نقل‌های تاریخی، از سند محکمی برخوردار نیست. البته در عموم این نوع روایات، پذیرش روایات محدود به وجود سند قوی نیست و با عدم وجود اشکال محتوایی، می‌توان آن‌را پذیرفت.
  2. اما در تحلیل این روایت، می‌توان به چند نکته اشاره کرد: یک: امام جواد در سال ۱۹۵ متولد شده و امام رضا در سال ۲۰۳ شهید شده است. بنابر این امام جواد یک سال پس از شهادت پدرشان نهایت نه ساله بوده است؛ و نه یازده ساله. دوم: از همان روزهای اول امامت امام جواد، حضرتشان، تحت مراقبت بوده و به دستور مأمون، ایشان را از مدینه به بغداد آورده بودند و حال، چگونه می‌توان پذیرفت که مأمون ایشان را نمی‌شناخته است. سوم: امام با این موقعیت اجتماعی و مناظرات علمی که در همان زمان انجام داده، بعید به نظر می‌رسد که در شهری که تازه وارد آن شده، به کوچه‌ها رفته و در آن‌جا با کودکان به بازی پرداخته باشد. با این حال، می‌توان با توجیهاتی کلیات این روایت را پذیرفت و کلام امام در انتهای این نقل، هم می‌تواند، کلامی جدلی و در ساکت کردن مخاطب و هم می‌تواند، اشاره به غصب خلافت توسط مأمون بوده باشد. در ضمن، در روایت نیامده که باز شکاری، ماهی را از آسمان شکار کرده تا به آن ایراد شود، بلکه باز شکاری، به آسمان پرواز کرده و مدتی غایب بود که شاید در آن مدت، به رودخانه‌ای رفته و شکاری به دست آورده بود»[۱۱].

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. اثبات الهداة، ج۶، ص ۱۸۶
  2. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۸۷.
  3. به نقل از عبدالعظیم حسنی: بر سرورم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی ابی طالب امام جواد (ع) وارد شدم و می‌خواستم درباره قائم از او بپرسم که: آیا همان مهدی یا غیر اوست؟ اما ایشان قبل از پرسش من فرمود: ای ابوالقاسم! قائم ما، همان مهدی است که لازم است در غیبتش، منتظر او باشند و در ظهورش اطاعتش کنند و او نسل سوم مناست، و سوگند به کسی که محمد را به نبوت برانگیخت و ما را به امامت ویژه ساخت، اگر از دنیا تنها یک روز بماند، خداوند، آن روز را طولانی می‌نماید تا در آن، قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند، همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۳۷۶، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۴۲، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۵۶ ح ۱.
  4. به نقل از صقر بن ابی دلف: شنیدم که امام جواد (ع) می‌فرماید: امام پس از من، فرزندم علی است. فرمان او، فرمان من، سخن او، سخن من و اطاعت از او، اطاعت از من است، و امام پس از او، فرزندش حسن است و فرمان او، فرمان پدرش، سخن او، سخن پدرش و اطاعت از او، اطاعت از پدرش است و سپس ساکت شد. به ایشان گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! امام پس از حسن کیست؟ ایشان به شدت گریست و سپس فرمود: پس از حسن، فرزندش قائم به حق است که انتظارش را می‌شکند. به ایشان گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! چرا قائم نامیده شده است؟ فرمود: زیرا پس از آن که دیگر، یادی از او نمی‌شود و بیشتر باورمندان به امامتش، از عقیده به او بر می‌گردند، قیام می‌کند؛ کمال الدین: ص ۳۷۸، ح ۳، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۴۳، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۳۰ ح ۴.
  5. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۲۰ - ۱۲۲.
  6. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۷۶
  7. مراجعه شود به کتاب العصمة و شروط الحفاظ على النظام، سید مهدى الحکیم (نسخه دست نویس) و هم چنین کتاب بحث حول الإمامة، سید کمال حیدرى و نیز کتاب الإمامة و الولایة گروهى از نویسندگان
  8. آگاهی امامان از غیب، ص ۳۹-۴۱.
  9. محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج‏۱، ص۳۷۰.
  10. ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
  11. وبگاه اسلام کوئست