آیا امکان دارد که یک انسان قرنهای بسیار زندگی کند تا امام مهدی را مصداق چنین عمری بگیریم؟ (پرسش)
آیا امکان دارد که یک انسان قرنهای بسیار زندگی کند تا امام مهدی را مصداق چنین عمری بگیریم؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا امکان دارد که یک انسان قرنهای بسیار زندگی کند تا امام مهدی را مصداق چنین عمری بگیریم؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«برای بررسی و تبیین مسئله طول عمر امام زمان (ع)، بایستی پیرامون دو مسئله بحث شود: یکی اینکه، آیا ممکن است انسانی سالها و قرنهای طولانی، که از حدّ معمول عمر همه انسانها متجاوز است، عمر کرده و زنده بماند؟ و دوّم اینکه، به فرض امکان، آیا این مسئله در طول تاریخ به وقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد یا نه؟ اگر این دو مسئله ثابت گردد، مسلّم میشود که هیچگونه استبعادی ندارد، که امام غایب حضرت حجّة بن الحسن (ع) نیز از چنین عمر طولانی برخوردار باشد.
در پاسخ به پرسش مورد بحث باید گفت که امکان میتواند یکی از سه معنای زیر را داشته باشد: ۱- امکان عملی، ۲- امکان علمی، ۳- امکان منطقی یا فلسفی.
مقصود از امکان عملی آن است که یک امر تا آن حد شدنی جلوه نماید که در وجود هرکس قابلیت نمود داشته باشد. برای مثال: سفر به اقیانوسها و رسیدن به عمق دریاها و رفتن به کره ماه، اموری هستند که امروزه امکان عملی یافتهاند. مقصود از امکان علمی آن است که اگرچه امری به مرحله امکان عملی نرسیده باشد - که با ساختهها و پدیدههای تمدّن کنونی، به انجام آن مبادرت کنیم- امّا در آستان دانش و در برابر موضعگیریهای پویای علم، نتوانیم دلیلی بیابیم که امکان آن امور و وقوعشان را نفی کند. برای مثال: فرود آمدن انسان در کره زهره، از دیدگاه دانش، به هیچوجه نشدنی نمینماید و انگیزهای برای نفی وقوع آن وجود ندارد، بلکه موضعگیریهایی کنونی دانش میرساند که: اگرچه این آرزو تا به امروز تحقّق نیافته، ولی در امکان وقوعی آن تردیدی نیست. زیرا که میان فرود آمدن انسان در کره زهره و کره ماه، بیش از یک درجه فاصله نیست، و با گذاشتن از دشواریهایی که دورتر بودن راه پدید میآورد؛ فرود آمدن در زهره را -گرچه عملا امکان نیافته- از نظر عملی میتوان ممکن شمرد. برعکس رفتن به خورشید از نظر علمی هم، ناممکن است. زیرا دانش و تجربه، جایی برای تصوّر آن ندارد، که مثلا اختراع پوششی را ممکن بدانیم، که جان انسان را در برابر کوره وحشتناک و سهمگین خورشید، محافظت کند.
و بالاخره، مقصود از امکان فلسفی یا منطقی نیز، آن است که امری در برابر عقل یا با در نظر گرفتن تجربههای پیشین و قوانین گذشته -مانعی برای تصوّر وقوع نیابد تا حکم به محال بودن امکان آن دهد. برای مثال: امکان منطقی ندارد سه پرتقال به دو بخش مساوی تقسیم شوند، بدون آنکه یکی را به دو نیم کنیم. زیرا عقل پیش از تجربه و عمل گوید که سه یک عدد فرد است و هیچگاه زوج نمیشود، پس عقلا ممکن نیست که سه پرتقال را به دو بخش مساوی تقسیم نماییم. زیرا بخشپذیری آن به دو قسمت مساوی، مستلزم آن است که سه در آن واحد، هم فرد باشد و هم زوج! و این تناقض است و تناقض، محال منطقی است. امّا رفتن انسان به درون آتش، بدون آنکه بسوزد، و نیز رفتن آدمی به کره خورشید -بیآنکه گرمای خورشید در او اثر کند- امری نیست که از جنبه منطقی محال باشد، چون مستلزم هیچ تناقضی نیست.
بنابراین درمییابیم که امکان منطقی، دایرهای وسیعتر از امکان عملی دارد و دایره این یکی نیز نسبت به دایره عملی از وسعت بیشتری برخوردار است. شکی نیست که از نظر منطقی، امکان زندگانی هزاران ساله برای انسان وجود دارد، زیرا این مسئله از نظر عقلی محال نیست، و در اینگونه فرضیهها تناقضی دیده نمیشود، زیرا زندگی مفهومی است که مرگ زودرس را در خود نهفته ندارد و در این امر نیز تردیدی نیست. همچنین مسلّم است که زندگانی طولانی، فعلا امکان عملی ندارد. امّا از نظر علمی، این مسئله صورت دیگری مییابد و باید گفت که دانش امروز دلیلی نمیبیند که امکان عمر طولانی را از جنبه نظری نفی کند.
بررسی علمی و بحث مسئله طول عمر، در حقیقت بستگی دارد به نوع تغییری که علم فیزیولوژی از پیری و فرسودگی دارد. این قانون که پیری و فرسودگی زاییده یک قانون طبیعی حاکم بر بافتهای پیکره انسانی است، و ضروری است که بدن پس از رسیدن به آخرین مرحله رشد، کمکم فرسوده شده، برای ادامه زندگی، کارآیی کمتری داشته باشد، تا آنگاه که در لحظهای معین از کار بیفتد آیا حتی در مورد بدنی هم که از هرگونه تأثیر خارجی برکنار مانده صادق است؟ یا اینکه فرسودگی و کاهشی که در کارآیی بافت و نسوج مجموعه بدن انسان به چشم میخورد، نتیجه نبرد با عوامل بیرونی- مانند میکروبها و سموم- است که به بدن انسان راه مییابند؟ این پرسشی است که دانش امروز، از خود میکند، و در راه پاسخ دادن به آن هم میکوشد. در محدوده برداشتهای علمی معاصر، به این پرسش پاسخهای گوناگونی داده شده است: اگر پیری و فرسودگی، نتیجه مبارزه جسم با عوامل بیرونی معین، و تأثیر پذیری از آنها باشد؛ از جنبه نظری امکان دارد که بافتهای تشکیلدهنده بدن انسان را از عوامل معین و مؤثر در آن، برکنار داشت؛ تا زندگی بشر طولانی گردد. امّا چنانچه از دیدگاه دیگر به بررسی بپردازیم، به این نتیجه میرسیم که پیری یک قانون طبیعی است و هر بافت و اندام زندهای، در درون خود، عامل نیستی حتمی خود را نهفته دارد که در اثر مرور زمان، موجود زنده را خواهناخواه به مرحله فرسودگی و مرگ میرساند. ولی نگریستن از این دیدگاه نیز مستلزم آن نیست که هیچگونه انعطافی در این قانون طبیعی راه نیابد، بلکه اگر همچنین قانونی مسلّم انگاشته شود، تازه قانون انعطافپذیری است. زیرا هم ما، در زندگی معمولی خود میبینیم، و هم دانشمندان در آزمایشگاههای علمی خویش مشاهده میکنند که: پیری یک پدیده فیزیولوژیکی است و ربطی به زمان ندارد. گاهی زود فرا میرسد و گاهی نیز با فاصله زمانی بیشتری آشکار میگردد. تا آنجا که برخی از سالمندان را میبینیم که نشانههای پیری بر اعضاء آنان ظاهر نشده و از نرمی و تازگی برخوردارند[۱].
امروزه در علم طب ثابت شده که: عمر انسان به ۷۰- ۸۰ سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان جداجدا برای یک زندگی طولانی ساختهشده است. و علّت اصلی مرگ حدوث اختلالاتی است که در همه اعضای رئیسه بدن یا یکی از آنها رخ میدهد، و تا آن اختلالات حادث نشود مرگ فرا نمیرسد، آن اختلالات اگر قبل از سنین پیری و عمر طبیعی حادث شدند انسان، جوانمرگ میشود، امّا اگر از گزند حوادث نامحفوظ بماند، معمولا حدوث آن حوادث در سنین پیری حتمی است. ولی اگر فرد ممتازی پیدا شود که عمر درازی کرده امّا به واسطه ترکیب جسمانی ویژه خود و اجتماع سایر شرایط، در هیچیک از اعضایش اختلالی رخ نداده، نفس طول عمر باعث مرگش نخواهد شد.[۲]
درگذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمر طبیعی در موجودات زنده داشتند، مثلا: پاولوف عقیده داشت عمر طبیعی انسان ۱۰۰ سال است. مچینکوف میگفت: عمر طبیعی یک انسان ۱۵۰ تا ۱۶۰ سال؛ و کوفلاند، پزشک آلمانی ۲۰۰ سال؛ فلوگر، فیزیولوژیست معروف ۶۰۰ سال؛ و بیکن، فیلسوف و دانشمند انگلیسی ۱۰۰۰ سال برای عمر طبیعی انسان، معین کردهاند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیستهای امروز درهم شکسته شده و مسأله حدّ ثابت در عمر طبیعی ابطال گردیده است. به گفته پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا؛ همانگونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده و وسایل نقلیهای با سرعتی مافوق صوت به وجود آمد، یک روز دیوار سنّ انسانی نیز شکسته خواهد شد، و از آنچه تاکنون دیدهایم فراتر خواهد رفت[۳].
بنابراین برای مدّت زندگانی انسان، حدّی که تجاوز از آن محال باشد معین نشده است. از آزمایشهای دکتر کارل که در ماه ژانویه سال ۱۹۱۲ میلادی آغاز شدند، نتایج زیر به دست آمد:
- این اجزای سلّولی، تا هنگامی که سبب مرگ آنها -از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها- تحقّق نیابد؛ زنده باقی میمانند.
- نه تنها زنده میمانند، بلکه سلّولهای آنها در حال رشد و تکثیر هستند، گویی که در جسم حیوان قرار دارند.
- شدّت و ضعف رشد و تکثیر سلّولها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارد.
- گذشت زمان در ناتوانی و پیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری درباره پیری آنها آشکار نیست، و در هر زمان مانند زمانهای قبل رشد و تکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی از آن است که تا هروقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، و آنها را غذای کامل میدادند، همچنان به زنده بودن ادامه میدادند[۴]
با آنچه گفته شد این نتیجه را میگیریم که عمر طولانی و غیرمتعارف امام زمان (ع) امری غیرممکن نیست، بلکه علم امروزی، عمر طولانی را با حفظ نیروی جوانی و شادابی یک امر کاملا ممکن میداند. حال باتوجه به این امر که وجود امام برای بقای جهان و نوع انسان ضروری است و از طرفی تعداد امامان معصوم از دوازده نفر بیشتر نیستند -چنانکه روایات بسیاری بر این امر دلالت دارد- اثبات میگردد که مهدی موعود که بعد از پنج سالگی غایب گشت، زنده بود و در حال غیبت به سر میبرد»[۵].