آیا جهان غیب و شهادت ارتباطی با عالم جبروت و ملکوت دارند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا جهان غیب و شهادت ارتباطی با عالم جبروت و ملکوت دارند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا جهان غیب و شهادت ارتباطی با عالم جبروت و ملکوت دارند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید علی هاشمی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در پایان‌نامه دکتری خود «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در این‌باره گفته است:

«در قرآن کریم آمده است: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ [۱]. "ملکوت" از مصدر "مُلک" و به معنای سلطنت و فرمانروایی است. برخی لغویان این واژه را مختص فرمانروایی و سلطنت خداوند دانسته‌اند. مراد از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین به حضرت ابراهیم (ع) این است که خداوند عظمت و سلطنت خود را در آسمان‌ها و زمین به ایشان نشان داد. روشن است که عظمت و سلطنت الهی وجودی مستقل ندارد که مشاهده شود؛ بلکه مقصود نشان دادن اموری است که این عظمت و سلطنت را می‌رسانند. برخی از مفسران، بر این نکته تصریح کرده‌اند که این مشاهده، امری اعجاز گونه نبوده است؛ بلکه تدبر و تعمق در همان پدیده‌هایی است که بسیاری از انسان‌ها در اطراف خود می‌بینند؛ اما به سادگی از کنار آن می‌گذرند؛ اما حضرت ابراهیم (ع) در آنها تدبر کرده و اندیشید و دست قدرت خداوند را در آنها مشاهده کرد.

در مقابل دیدگاه یاد شده، دیدگاه دیگری معتقد است که خداوند حقایقی پنهان از آسمان‌ها و زمین را به حضرت ابراهیم (ع) نشان داد؛ حقایقی که از دسترس معرفت و مشاهده عادی خارج است. ملکوت اشیاء، همان بعدی است که توسط حواس انسان‌ها قابل مشاهده نیست و وابستگی جهان به خداوند و قدرت و سلطنت او را به خوبی نشان می‌دهد.

به نظر می‌رسد تفسیر دوم درست است. شواهد تفسیری موجود در خود این آیه نیز همین برداشت را تأیید می‌کند. در این آیه کریمه، سخن از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین است، نه دیدن آنها. این کار نشان دادن به خداوند نسبت داده شده است؛ در حالی که دیدن کار حضرت ابراهیم (ع) است. این تعبیر به این نکته اشاره دارد که این کار، عنایت خاص خداوند به ایشان بوده و با مشاهده عادی خود حضرت ابراهیم (ع) انجام نشده است. چنان که بیان هدف این کار نیز از اختصاصی بودن آن حکایت می‌کند: لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ . خداوند این عنایت را با هدفی خاص انجام داد که شامل همه نمی‌شد. بنابراین خداوند در این مورد، حقایقی پنهان را به حضرت ابراهیم (ع) نشان داد، نه آن که حضرت ابراهیم (ع) در اموری تدبر کرده باشند و به نتایجی رسیده باشند.

افزون بر آن، در تعبیر قرآن از ملکوت «آسمان‌ها» و زمین سخن گفته شده است. اگر این مشاهده از نوع تدبر در پدیده‌های مشهود جهان می‌بود، تعبیر «آسمان‌ها» جا نداشت؛ زیرا انسان با تدبر و تعمق نمی‌تواند به آسمان‌های هفتگانه راه یابد. حداکثر می‌تواند حقایقی را از آسمان اول بشناسد. ظهور آیات قرآنی دلالت بر آن دارد که تمام ستاره‌ها و سیارات و آن چه قابل مشاهده برای انسان است، مربوط به آسمان اول است؛ اما در آیه مورد بحث، از نشان دادن ملکوت آسمان‌ها و زمین به حضرت ابراهیم (ع) سخن گفته شده است. پس این مشاهده به حقایقی مربوط بوده که همه یا بخشی از آنها از دسترس مشاهده عادی انسان‌ها خارج است.

معراج رسول خدا (ص) مصداق دیگری از مشاهده ملکوت است. قرآن کریم، در سوره‌ اسراء به این نکته تصریح می‌کند که خداوند آن حضرت را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد تا آیاتی از عظمت خود را به او نشان دهد: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [۲] در این آیه کریمه، هدف و غایت این مسافرت شبانه، نشان دادن برخی از آیات الهی به آن حضرت معرفی شده است. در آیه‌ای دیگر تصریح شده است که آیات نشان داده شده به آن حضرت، حقایقی عظیم و بزرگ بوده است: لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى [۳]قرآن کریم در سوره مبارکه نجم نیز از مشاهده حقایق ملکوتی و متعالی جهان توسط پیامبر اعظم (ص) خبر داده است.

ظاهر برخی از این آیات و تصریح برخی روایات نشان می‌دهد که معراج دو بار رخ داده است. بنابر بیان اجمالی آیات یاد شده و آن چه به طور جزئی‌تر در برخی روایات آمده است، خداوند در این دو بار، به آن حضرت حقایق پنهان و عظیم جهان مانند آسمان‌های هفتگانه، بهشت و جهنم، عرش و سدرة المنتهی را نشان داد و آن حضرت با برخی انبیاء، فرشتگان و مردم سخن گفتند.

به هر حال، مطالب یاد شده، این برداشت را تأیید می‌کنند که مشاهده ملکوت آسمان‌ها و زمین یکی از مصادیق علم به غیب است که خداوند آن را در اختیار حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) قرار داد.»[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«یکى دیگر از منابع علم امامان آگاهى آنها از عالم ملکوت است که بسیارى از علوم و معارف خود را از طریق مشاهده ملکوت، دریافت مى‌کنند و با دید و درک غیرظاهرى خود به حقایق مى‌رسند. این منبع، ویژه پیامبران، صالحان و مؤمنان خاص خداوند است که ائمه اطهار (ع) از مصادیق کامل آن مى‌باشند. آیات، روایات و شواهد تاریخى، وجود چنین منبعى را تأیید مى‌کند که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‌نماییم.

امام صادق (ع) از جدش امیرمؤمنان (ع) نقل مى‌کند که ایشان فرمود: ... و به درستى من در ملکوت آسمان به اذن پروردگار نگاه کردم پس پنهان نیست از من آنچه پیش از من بوده و آنچه بعد از من مى‌آید ...[۱۱]

  • شواهد تاریخى:‌ در روایتى چنین مى‌خوانیم که امام زین‌العابدین (ع) فرمود: گویا مى‌بینم که قصرها و خانه‌هاى زیبا اطراف قبر حسین (ع) بنا شده است و گویا مى‌بینم که بازارها از هر طرف، اطراف قبر او را گرفته است. شب‌ها و روزها نمى‌گذرد تا اینکه از مناطق مختلف روى زمین به سراغ آن مى‌آیند و این هنگامى است که حکومت بنى‌مروان منقرض مى‌شود.[۱۲] همین مضمون در روایت دیگرى از حضرت على (ع) نقل شده است.[۱۳]»[۱۴].
۲. خانم دکتر رمضانی (پژوهشگر دانشگاه علوم و تحقیقات تهران)؛
خانم معصومه رمضانی استارمی در مقاله «نقش ایمان به غیب در امیدبخشی به زندگی» در این‌باره گفته‌ است:

«ملاصدرا، غیب را در برابر شهادت می‌داند و معتقد است که انسان را سیری است که به واسطۀ قبول فیض نور الهی و تربیت خویش می‌تواند از عالم شهادت به عالم غیب که عالم ملکوت است راه یابد و برتر از آن به عالم جبروت و بالاخره از انوار جلال و جمال حق بهره‌مند شود. وی برای عالم، سه نشئه قائل است: طبیعت، مثال و عقل و متناظر با هر یک از این عوالم، ادراک را نیز دارای سه مرتبۀ حسی، خیالی و مثالی و عقلی می‌داند. طبق این مراتب وجودی و معرفتی، عالم مثال و عالم عقل، فراتر از شناخت حسی انسان هستند. از این رو در حیطۀ امور غیبی قرار می‌گیرند. سیر کمال وجودی انسان نیز اکتفا‌نکردن به قوای حسی و بهره‌مندی از قوای برتر معرفتی -ادراکات مثالی و عقلی- در عوالم وجودی است. نفس انسان در این سیر طولی از طریق اتصال با عقل فعال به ادراک حقایق و معارفی می‌رسد که در قلب او مستقر می‌شوند و قلب، همان مرتبۀ تجرد مثالی است که آنچه درک می‌کند از دسترس حس و تجربه حسی دور است. بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که از دیدگاه صدرالمتألهین، ایمان به غیب، استقرار حقایق مثالی و عقلی در قلب انسان است.

ابن سینا، اطلاع پیداکردن از غیب را بر اساس تجربه و قیاس ممکن می‌شمارد. همان طور که نفس انسان، در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا می‌کند بعید نیست و منعی ندارد که وصول به غیب در بیداری نیز اتفاق بیفتد مگر این که مانعی این امکان را از بین ببرد. مثل اشتغال داشتن به محسوسات. و اما تجربه، با دو امر تسامع و تعارف ثابت می‌شود. تسامع به اعتبار اینکه شخص دیگری از خواب نائم اطلاع یابد و دومی به اعتبار اطلاع یافتن خود ناظر از آن خواب. از نظر وی اگر چه فساد مزاج و قصور قو‌ۀ تخیل و تذکر و... مانعی برای اطلاع‌یافتن از چنین خوابی است ولی این تجربه چنان فراگیر است که همه انسان‌ها خودشان آن را در می‌یابند»[۱۵].
۳. پژوهشگران مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن؛
پژوهشگران «مركز آموزش تخصصي تفسير و علوم قرآن» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «راه دیگر علوم پیامبران، ارتباط روحی و معنوی با عالم غیب است. خداوند چشم حقیقت‌بین آنان را چنان گشوده است که حجاب‌های عالم غیب را شکافته، به ماوراء آن راه پیدا کرده، و به حقایق زیادی دست یافتنه‌اند؛ چنان که خداوند سبحان درباره حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۱۶][۱۷].
۴. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«عوالم هستی، با نظام و ترتیب خاصی از ذات حق که در مظاهر اسما متجلی است سرچشمه گرفته و عوالم وجود از آثار و جلوه‌‎های اسمای الهی است. اولین عالم، "عالم تجرّد و جبروت" است که عالم بالاتر و نزدیک‌تر به مبدأ متعال است و از عدم‌ها و نیستی‌ها و آنچه از آثار و تبعات ضعف وجود می‌باشد، پاک‌تر است. به همین جهت، «عالم جبروت» نامیده می‌شود؛ یعنی، عالمی که خود آن و موجودات آن، همه از فقدان‌ها و کمبودها که در عوالم پایین‌تر وجود دارد پاک بوده و این نقیصه‌ها با قرب به مبدأ متعال و تابش شدید و کامل نور وجود و برخورداری از اشراقات ربانی، جبران گشته و جای آنها را کمالات گرفته است. عالم بعدی، "عالم مثال، برزخ یا ملکوت" است که مترتّب بر عالم تجرّد و متأخر و نشأت گرفته از آن است. این عالم، جلوه‌های آخرین عالم از عوالم تجرد بوده که در آن، حقایق مجرد این عالم در مرتبه نازله‌ای و در حدود، اندازه‌ها و قالب‌ها متجلّی است. "عالم برزخ" هم به جای خود، دارای عوالم بوده و برخی برتر از بعضی و بعضی مترتب بر برخی دیگر و نشأت گرفته از آن است. عالم آخر، "عالم جسم و یا نظام مادی" است که "عالم ناسوت" و در اصطلاح قرآن "شهادت" نیز نامیده می‌شود. این عالم، متأخر از عالم برزخ و نشأت گرفته و مترتب بر آن است. عالم مادی، دورترین عالم از مبدأ متعال بوده و وجود ضعیف‌تری دارد. در واقع، حقایق عالم ماده، ظهورات و تابش‌های نازله و محدود حقایق مثالی است که در ماده جلوه می‌کند. بر اساس این نوع ترتیب، صورت‌های بالاتر و کامل‌تر آنچه در عالم ماده وجود دارد، در عالم مثال نیز وجود دارد؛ اما به صورت مثالی که با عالم مثال ساخته و متناسب با احکام، قوانین و آثار آن عالم باشد. همین طور آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و کامل‌تر آن در عالم تجرّد وجود دارد؛ ولی به صورت تجرّدی که با عالم تجرّد و معیارهای آن متناسب باشد همچنین آنچه در عالم تجرد موجود است، صورت بالاتر و کامل‌تر آن در "عالم اسمای حُسنای الهی" وجود دارد؛ اما به صورت اسمی که با عالم اسما و احکام و سنن مختص به آن عالم متناسب باشد. هر حقیقتی که در عالم ماده وجود دارد، در عالم مثال، عالم تجرد و عالم اسما به نحو کامل‌تر و متناسب با آن نظام‌ها نیز وجود دارد.

عوالم وجود: جهان هستی دارای عوالم گوناگونی است: عالم اسمای الهی، عالم تجرد، عالم مثال و عالم مادی. میان عالم مادی و اسمای الهی دو عالم تجرد و مثال وجود دارد. در فلسفه اسلامی به ویژه در حکمت متعالیه مستدل شده است که عوالم هستی با نظام و ترتیب خاصی از ذات حق که در مظاهر اسما متجلی است سرچشمه گرفته است. عوالم وجود از آثار و جلوه‌های اسمای الهی‌اند. نخستین عالم پس از عالم اسمای الهی عالم تجّرد و جبروت است. این عالم از آثار ضعف وجود پاک است، و از این رو عالم "جبروت" نامیده می‌شود؛ یعنی، عالمی که با قرب به مبدأ متعال و برخورداری از اشراق‌های ربانی، کمبودهایش جبران گشته و جای آنها را کمالات گرفته است. عالم بعدی، عالم مثال، برزخ یا ملکوت است. این عالم مترتب بر عالم تجرد، و نشأت‌ گرفته از آن است. این عالم، جلوه آخرین عوالم تجرد است که در آن حقایق مجرد، در مرتبه نازل و در حد و اندازه‌ها و قالب‌ها جلوه‌گر است. عالم برزخ هم دارای عوالم دیگری است که برخی برتر از برخی دیگر و بعضی مترتب بر بعضی دیگر و نشأت‌گرفته از آن می باشند. عالم آخر، عالم جسم و نظام مادی است که عالم "ناسوت" و در اصطلاح قرآن عالم "شهادت" نیز نامیده می‌شود. این عالم متأخر از عالم برزخ و نشأت‌ گرفته از آن است. عالم مادی، دورترین عالم از مبدأ متعال بوده، از وجود ضعیف تری برخوردار است. حقایق عالم مادی، ظهورات و تابش های نازله و محدود حقایق مثالی است که در ماده جلوه می‌کند.[۱۸]

بر اساس ترتیب عوالم وجود و ارتباط آنها با یکدیگر آنچه در عالم ماده موجود است، صورت‌های بالاتر و کامل‌تری در عالم مثال دارند. اما به صورت مثالی و متناسب با احکام، قوانین و آثار عالم مثال می‌باشند و آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و کامل‌تر آن در عالم تجرد وجود دارد؛ لکن به صورت تجردی که با عالم تجرد و معیارهای آن متناسب است. صورت بالاتر و کامل‌تر آنچه در عالم تجرد موجود است، در عالم اسمای الهی وجود دارد؛ ولی به صورت اسمی و متناسب با احکام و سنن مختص به عالم اسمی است. بنابراین، عوالم وجود باهم تطابق داشته، از یکدیگر جدا نیستند؛ بلکه باطن و اصل عالم مادی، عالم مثال است و این عالم، بر عالم مادی محیط است. باطن و اصل عالم مثال نیز همان عالم تجرد است که بر عالم مثال محیط است. باطن و اصل عالم تجرد نیز، همان عالم اسمای الهی است البته در این مرتبه، کامل‌تر و متناسب با قوانین، احکام و آثار آن این مرتبه می‌باشد. به عنوان مثال آب به عنوان یک حقیقت، در عالم مثال موجود است؛ ولی نه با کم و کیف آب عالم مادی؛ بلکه با خصوصیات متناسب با عالم مثال. همچنین آب در عالم تجرد نیز موجود است، ولی آبی متناسب با قوانین عالم تجرد. حتی روابط و نسبتی هم که میان آب و موجودات دیگر در عالم مادی وجود دارد. مثل اصل رابطه آب و آتش یا آب و خاک در عالم مثال، تجرد و اسما نیز وجود دارد؛ ولی نوع آن به اقتضای احکام و سنن آن عوالم، با یکدیگر متفاوت است. آیات قرآنی نیز این تحلیل عقلی را تأیید می‌کند که فرصت طرح آن نیست.[۱۹] آری برای حقایق هستی در عالم‌های مختلف، مراتبی وجود دارد که جلوه هستی یگانه خداوند است»[۲۰].

پرسش‌های وابسته

  1. غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  2. غیب در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  3. حقیقت غیب چیست؟ (پرسش)
  4. جهان غیب چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)
  5. قرآن در مورد جهان غیب چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  6. چه احادیثی در مورد جهان غیب وجود دارد؟ (پرسش)
  7. جهان شهادت چیست؟ (پرسش)
  8. قرآن در مورد جهان شهادت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  9. چه احادیثی در مورد جهان شهادت وجود دارد؟ (پرسش)
  10. ایمان به غیب به چه معناست؟ (پرسش)
  11. علم غیب چیست؟ (پرسش)
  12. فرق بین کار‌های خارق‌العاده و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  13. فرق بین پیشگویی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  14. فرق بین طالع‌بینی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  15. آگاه از غیب کیست؟ (پرسش)
  16. بحث از علم غیب چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  17. آیا انسان نیازی به ارتباط با جهان غیب دارد؟ (پرسش)
  18. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  19. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  20. دیدگاه‌های دانشمندان اصول دین اسلام در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  21. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  22. دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)

پانویس

  1. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  2. پاکا آن خداوند که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱.
  3. بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است؛ سوره نجم ، آیه: ۱۸.
  4. قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه.
  5. «و این‌گونه، ملکوت آسمان‌ها و زمین [و حاکمیت مطلق خداوند بر آنها] را به ابراهیم پیامبر نشان دادیم تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد»؛ سوره انعام، آیه ٧۵.
  6. بصائر الدرجات، الجزء الثانى، صص١۵١-١۵٣.
  7. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید»؛ سوره توبه، آیه ١٠۵.
  8. «از امام صادق (ع) تفسیر این کلام خداى عزوجل را پرسیدم که مى‌فرماید: "عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‌بینند". حضرت فرمود: "مؤمنان، ائمه (ع) هستند"»؛ کافى، ج١، ص٢١٩؛ بصائر الدرجات، جزء٩، صص ۵۵٧-۵۵٩.
  9. «و این‌گونه، ملکوت آسمان‌ها و زمین [و حاکمیت مطلق خداوند بر آنها] را به ابراهیم نشان دادیم تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد»؛ سوره انعام، آیه ٧۵.
  10. «كُشطَ لِإِبْرَاهِيمَ (ع) السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ حَتَّى نَظَرَ إِلَى مَا فَوْقَ الْعَرْشِ وَ كُشطَ لَهُ الْأَرْضُ حَتَّى رَأَى مَا فِي الْهَوَاءِ وَ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ (ص) مِثْلُ ذَلِكَ وَ إِنِّي لَأَرَى صَاحِبَكُمْ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ قَدْ فُعِلَ بِهِمْ مِثْلُ ذَلِك»؛ بصائر الدرجات، تک جلدى، ص ١٠٧.
  11. «أُعْطِيتُ تِسْعاً لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلِي سِوَى النَّبِيِّ (ص) لَقَدْ فُتِحَتْ لِيَ السُّبُلُ وَ عَلِمْتُ المَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فِي المَلَكُوتِ بِإِذْنِ رَبِّي فَمَا غَابَ عَنِّي مَا كَانَ قَبْلِي وَ لَا مَا يَأْتِي بَعْدِي...».«»؛ الامالى (للطوسى)، ص٢٠۵.
  12. «كَأَنِّي بِالْقُصُور وَ قَدْ شُيِّدَتْ حَوْلَ قَبْرِ الحُسَيْنِ وَ كَأَنِّي بِالْأَسْوَاقِ قَدْ حُفَّتْ حَوْلَ قَبْرِ الحُسَيْنِ فَلَا تَذْهَبُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يُسَارَ إِلَيْهِ مِنَ الْآفَاقِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ انْقِطَاعِ مُلْكِ بَنِي مَرْوَان». بحارالانوار، ج٩٨، ص١١۴.
  13. مسند زید بن على، زید بن على، ص۴٧٠؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج١، ص۵٣؛ مسند الإمام الرضا (ع)، الشیخ عزیزالله عطاردى، ص١۵١.
  14. منابع علم امامان شیعه، ص ۱۵۴-۱۵۷.
  15. نقش ایمان به غیب در امیدبخشی به زندگی
  16. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه ۷۵.
  17. مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن
  18. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج۱، ص ۲۲۶ و ۲۱۲.
  19. تجسم عمل و شفاعت، مبحث تطابق عوالم وجود.
  20. وبگاه پرسمان.