آیا علم‌الکتاب علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم‌الکتاب علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا علم الکتاب علم غیب است و معصوم (ع) از آن آگاهی دارد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «مهم‌ترین مصادیق علم غیب کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در این‌باره گفته‌ است:

«منظور از کتاب، قرآن کریم است، و معنای آن این است که هر کس این کتاب را فرا گرفته و بدان عالم گشته و در آن تخصص یافته باشد، او گواه است بر اینکه قرآن از ناحیه خداست، و من هم که آورنده آنم فرستاده خدایم، در نتیجه خاتمه سوره به ابتداء آن برمی‌گردد، که فرموده بود: تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِيَ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُون[۱]و آخر سوره به اول آن و همچنین به وسط آن عطف می‌شود که فرمود: أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۲] و این گفتار از خدای سبحان در حقیقت یاری کردن قرآن و دفاع از آن است، در قبال توهینی که کفار از آن کرده، و مکرر گفتند: لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ[۳]. البته برای افاده این معنا جا داشت که صریحاً متعرض وضع قرآن شده بفرماید قرآن بزرگترین آیت بر رسالت است، و لکن فرمود: قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۴]تا این غرض را ایفاء کرده باشد، و از بزرگترین شواهد این معنایی که برای آیه کردیم این است که آیه شریفه مثل بقیه آیات این سوره در مکّه نازل شده است[۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آموزش عقاید» در این‌باره گفته است:

«بی‌شک اهل بیت پیغمبر (ص) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت، بهره‌مند بودند چنانکه درباره ایشان فرمود: "لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْکم" [۶] مخصوصاً شخص امیرمؤمنان (ع) که از دوران کودکی در دامان رسول خدا (ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم (ص) بود، و درباره وی فرمود: "اَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَليٌ بابُها" [۷]. (...) ولی علوم ائمه اهل بیت (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به‌صورت "الهام" و "تحدیث" [۸] به ایشان افاضه می‌شده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین [۹] و حضرت مریم و مادر موسی (ع) شده [۱۰] و بعضاً در قرآن کریم، تعبیر به "وحی" گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار (ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت می‌رسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند.

این مطلب از روایات فراوانی که از خود ائمه اطهار (ع) نقل شده و با توجه به عصمت ایشان، حجیت آنها ثابت است استفاده می‌شود. ولی پیش از آنکه به ذکر نمونه‌ای از آنها بپردازیم به آیه: از قرآن کریم، اشاره می‌کنیم که از شخص یا اشخاصی به‌عنوان مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ [۱۱] یاد کرده به‌عنوان شاهد بر حقانیت پیغمبر اکرم (ص) معرفی می‌کند، و آن آیه: این است: قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ [۱۲] بگو برای شهادت میان من و شما، خدا و کسی که علم الکتاب دارد کفایت می‌کند. بدون شک، چنین کسی که شهادت او قرین شهادت خدای متعال قرار داده شده و داشتن علم الکتاب، او را شایسته چنین شهادتی کرده دارای مقامی بس ارجمند بوده است. (...) اهمیت داشتن "علم الکتاب" هنگامی روشن می‌شود که در داستان حضرت سلیمان (ع) و احضار تخت بلقیس که در قرآن کریم آمده است دقت کنیم در آنجا که می‌فرماید: قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏ ... [۱۳] یعنی کسی که بهره‌ای از علم الکتاب داشت گفت: من تخت بلقیس را حاضر می‌کنم پیش از آنکه چشم به هم زنی... . از این آیه، استفاده می‌شود که آگاه بودن از برخی از علم الکتاب چنین اثر شگفت انگیزی داشته است، و از اینجا، می‌توان حدس زد که داشتن همه علم الکتاب چه آثار عظیم‌تری را در بر خواهد داشت. و این، نکته‌ای است که امام صادق (ع) در حدیثی که "سدیر" نقل کرده خاطر نشان ساخته‌اند: سدیر گوید: من و ابوبصیر و یحیای بزّاز و داوود بن کثیر در مجلس "بیرونی" امام صادق (ع) بودیم که آن حضرت با حالت غضب، وارد شدند و پس از نشستن فرمودند: تعجب است از مردمی که گمان می‌کنند ما علم غیب داریم! در صورتی که جز خدای متعال کسی علم غیب ندارد، و من خواستم کنیزم را تنبیه کنم، او فرار کرد. و ندانستم در کدام اطاق رفته است.

سدیر گوید: هنگامی که حضرت برخاستند که به منزلشان "اندرونی" بروند من و ابوبصیر و میسر، همراه آن حضرت رفتیم و عرض کردیم، فدایت شویم، ما سخنانی که درباره کنیز گفتید شنیدیم، و ما معتقدیم که شما علوم فراوانی دارید ولی ادّعای علم غیب درباره شما نمی‌کنیم. حضرت فرمود: ای سدیر، مگر قرآن نخوانده‌ای؟ عرض کردم چرا. فرمود: این آیه: را خوانده‌ای: قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏...[۱۴] گفتم: فدایت شوم، خوانده‌ام. فرمود: می‌دانی که این شخص چه اندازه از علم الکتاب داشت؟ عرض کردم: شما بفرمایید. فرمود: به اندازه قطره‌ای از دریای پهناور! سپس فرمود: آیا این آیه: را خوانده‌ای قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ؟[۱۵] گفتم: آری. فرمود: آن کسی که علم همه کتاب را دارد داناتر است یا کسی که بهره اندکی از علم الکتاب دارد؟ عرض کردم: آن کسی که علم همه کتاب را دارد. پس با اشاره به سینه مبارکش فرمود: به خدا قسم، علم همه کتاب نزد ماست، به خدا قسم علم همه کتاب نزد ماست [۱۶]. اینک به ذکر نمونه‌های دیگری از روایات وارده در علوم اهل بیت (ع) اشاره می‌کنیم»[۱۷].
۲. حجت الاسلام و المسلمین مطهری؛
حجج الاسلام و المسلمین مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌» در این‌باره گفته‌اند: «در قسمتی از گفتگوی جمعی با امام صادق (ع) در حدیثی چنین آمده است: عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدم و ما میدانیم که شما علم زیادی دارید و علم غیب را بشما نسبت ندهیم(؟). فرمود: ای سدیر! مگر تو قرآن را نمی‌خوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: در آنچه از کتاب خدای عزوجل‏ خوانده‏‌ای؟ این آیه را دیده‏‌ای؟ ‏قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۱۸] عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خوانده‏‌ام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (بحر محیط) عرض کردم: قربانت گردم، چه کم!! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزوجل نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر می‌دهم چه بسیار است آن مقدار برای کسی‌که خدای عزوجل او را به علمی که اکنون به تو خبر می‌ دهم نسبت نداده است. ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عزوجل خوانده‌ای این آیه را دیده‏‌ای؟ قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۹] عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خوانده‌‏ام. فرمود: آیا کسی‌ که تمام علم کتاب را می‌داند دانشمندتر است یا کسی که بعضی از کتاب را بداند گفتم: البته آن کس که تمام کتاب را بداند، آنگاه حضرت با دست اشاره به سینه‏‌اش نمود و فرمود: بخدا تمام علم کتاب نزد ماست، بخدا تمام علم کتاب نزد ماست[۲۰]. از این حدیث معلوم می‌شود که دانستن قرآن نقش مهمی در دانستن مسائل غیبی و قدرت امور خارق‌العاده‌ دارد زیرا طبق بعضی از روایات و شواهد دیگر مقصود از کتاب در آیه مبارکه همان قرآن کریم است. چنان‌که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این معنی را تأیید می‌کند و می‌گوید: با این شواهد تأیید می‌گردد آن‌چه جمعی گفته‌اند و بر طبق آن روایاتی از طرق ائمه اهل بیت وارد شده است که آیه درباره علی (ع) نازل شده پس اگر آیه وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲۱] بر کسی از پیروان پیامبر (ص) انطباق داشته باشد همانا بر علی (ع) تطبیق می‌گردد، زیرا او دانشمندترین فرد امت به کتاب خداست و روایات صحیحه بسیاری بر آن وارد شده است و اگر نبود جز حدیث متواتر ثقلین که از طریق فریقین وارد شده: «لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی‌ یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ»[۲۲] همانا در این باره کافی بود.[۲۳] در نتیجه می‌توان گفت آیهٔ مبارکهٔ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۲۴] اختصاص به امور مربوط به هدایت ندارد بلکه قرآن در مراحل اعلی مشتمل بر تمام امور غیبی است و کسی که عالم به علم قرآن با تمام مراحل آن است تمام امور غیبی را می‌تواند استفاده کند»[۲۵].
۳. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد نجفی یزدی در کتاب «پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن مجید، علم‌الکتاب را اقیانوسی از دانش می‌داند که اسرار هستی در آن نهان است، مثلاً در یک‌جا می‌فرماید: وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[۲۶] و در جای دیگر می‌فرماید: لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۲۷] و در جای دیگر به طور واضح می‌فرماید: کلیدهای غیب نزد خداوند است، به جز او کسی از آن آگاه نیست، او می‌داند آنچه در خشکی و دریاست، هیچ برگی بر زمین نمی‌افتد؛ مگر اینکه می‌داند، هیچ دانه‌ای در تاریکی زمین و هیچ ‌تر و خشکی نیست؛ مگر اینکه در کتابی واضح قرار دارد. وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[۲۸] و بالأخره برای اینکه به عظمت این علم‌الکتاب بیشتر آگاه شویم، نگاهی می‌اندازیم به داستان حضرت سلیمان (ع) و بلقیس که در قرآن مجید آمده است. در این جریان، حضرت سلیمان (ع) از اطرافیان خود پرسید: کدام یک از شما تخت بلقیس را قبل از اینکه او و افرادش بیایند نزد من حاضر می‌کند؟ یکی از جنّیان گفت: من آن تخت را قبل از اینکه شما از جای خود برخیزی حاضر می‌کنم! در این میان قرآن می‌گوید: کسی که در نزد او دانشی بود قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ[۲۹] گفت: من آن را زودتر از به هم خوردن پلک چشم تو، حاضر می‌کنم و این کار را کرد.

توجه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد می‌کند و از این نکته معلوم می‌شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند می‌کند و بنابراین در احادیث متعدّد از اهل البیت (ع) ذکر شده است که فرمودند: «دانش آنکه بخشی از علم‌الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا!!»[۳۰]. آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّه‌ای از اصحاب امام صادق (ع) مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از امام صادق (ع) شنیدند که می‌فرمود: «من می‌دانم آنچه در زمین‌ها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا می‌دانم، خداوند می‌فرماید: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۳۱][۳۲].

روایات اهل بیت (ع) قاطعانه اعلام می‌دارد که صاحب این علم، امیرالمؤمنین (ع) و پس از او ائمه اطهار (ع)، از اولاد معصومان او می‌باشند. پیامبر اکرم (ص) به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم علی بن ابی‌طالب (ع) است. [۳۳]. و امام صادق (ع) در حدیث صحیح فرمود: «الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين‏(ع)[۳۴]. امام (ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی در مورد موسی (ع) فرمود: وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً [۳۵] و نفرمود: تمامی موعظه‌ها را و در مورد عیسی (ع) فرمود: وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ [۳۶] تا عیسی برای شما برخی از موارد اختلاف را بیان کند و نفرمود: همه آن را، اما در مورد امیرالمؤمنین (ع) فرمود: قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۳۷] و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۳۸] آنگاه حضرت صادق (ع) فرمود: «علم این کتاب با این عظمت نزد علی (ع) است [۳۹].».[۴۰]
۴. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در این‌باره گفته‌‌اند: «از دیگر مستندات غیب‌دانی ائمه (ع)، نزد محدثان قم، آگاهی آنها از اسم اعظم و علم‌الکتاب است. روایت آورده که از وجود اسم اعظم و علم‌الکتاب نزد امامان (ع) خبر می‌دهد. وی در توضیح ماهیت و حروف اسم اعظم هم، ۱۰ روایت نقل کرده که طبق آنها، اسم اعظم خداوند ۷۳ حرف دارد که ۷۲ حرفش نزد امامان (ع) و ۱ حرف آن مختص خدا و نزد او محفوظ است. وی دربارۀ علم‌‌الکتاب هم، ذیل آیۀ ۴۳ سورۀ رعد نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: منظور از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۴۱] ماییم و علی (ع) اولین و بهترین ما و با فضیلت‌ترین ماست. شیخ صدوق معتقد است اسمای اعظم الهی، در حروف مقطعۀ قرآن قرار دارد و در اختیار کسانی قرار می‌گیرد که به وسیلۀ آنها بتوانند بر حقانیت خود دلیل بیاورند»[۴۲].
۵. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» در این‌باره گفته است: «خداوند در قرآن از کسی که نزد او علم‌الکتاب است، به عنوان شاهدی بر درستی نبوت رسول خدا (ص) یاد شده است: وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۴۳] برخی اندیشه‌وران‌، آیه یادشده را این‌گونه تفسیر کرده‌اند که مراد از «الکتاب»، همان لوح محفوظ یا کتاب مبین است. سرچشمه همه دانش‌ها لوح محفوظ است که از آن با نام‌های دیگری مانند «کتاب مکنون»، أُمُّ الْكِتَابِ[۴۴] و إِمَامٍ مُبِينٍ [۴۵] نیز در قرآن کریم یاد شده است. بنابراین تفسیر، صاحب علم‌الکتاب به تمام حقایق هستی دسترسی دارد. در روایات مستفیضی، ائمه (ع) صاحب علم‌الکتاب معرفی شده‌اند. این تفسیر، تأیید کننده تام بودن علوم ائمه (ع) است»[۴۶].
٦. حجت الاسلام و المسلمین بخارایی‌زاده؛
حجت الاسلام و المسلمین سید حبیب بخارایی‌زاده در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت» در این‌باره گفته‌ است:

«در این آیه شریفه سخن از کسانی به میان آمده که دارای علم الکتابند. اطلاق "علم الکتاب" دلالت دارد بر آنکه تمامی علوم موجود در کتاب نزد آنان است نه مقداری از آن که در آیه کریمه: قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۴۷]. بدان اشاره رفته است. چه آنکه فرق واضحی است بین "علم من الکتاب" و "علم الکتاب". "علم من الکتاب» یعنی مقداری از علوم موجود در کتاب و «علم الکتاب» یعنی تمامی علوم موجود در کتاب.

در اینجا سه سؤال مطرح است:

۱. حقیقت کتابی که در این آیه شریفه وارد شده است، چیست؟

۲. در این کتاب -حقیقتش هر چه باشد– چه علومی موجود است که حضرت آصف بن برخیا (ع) با آن علم و قدرتِ تصرف در کائنات، فقط دارای بعضی از آن علوم است؟

۳. «من عنده علم الکتاب» که واجد تمامی علوم «کتاب» هستند، چه کسانی‌اند؟

پاسخ سؤال اول، ارتباط وثیقی به بحث فعلی ما ندارد. اینکه حقیقت «کتاب» همان «کتاب مبین» در آیات دیگر است که فرمود: لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏[۴۸]، وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين[۴۹] و یا اینکه حقیقت آن، همین قرآن کریم است و یا لوح محفوظ و یا چیز دیگر؟ هیچ یک از اینها دخلی به بحث علم غیب امام (ع) نداشته و تأثیری در نتیجه آن نخواهد گذاشت. بنابراین از ورود به آن بحث خودداری می‌نماییم.

و اما پاسخ سؤال دوم که محدوده علوم موجود در «کتاب» باشد را خود قرآن کریم در دو آیه بیان فرموده است:

الف. مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ[۵۰]

ب. نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۵۱]

مفاد این دو آیه شریفه آن است که علم همه اشیاء در «کتاب» موجود است و هیچ چیزی که «شیء» بر آن صادق باشد نیست، مگر آنکه در "کتاب" بیان گشته است. بنابراین علمِ تمامی عوالم وجود، چه مادی و چه مجرد، در «کتاب» موجود است و کسانی هم هستند که واجد تمامی این علومند و نه فقط مقداری از آن. حال باید دانست این‌ها چه کسانی‌اند؟ پاسخ سؤال سوم را روایات مشخص نموده‌اند. روایات فراوانی در این باب وارد شده است که تعیین می‌نماید «من عنده علم الکتاب»، ائمه هدی (ع) می‌باشند. فقط در کتاب شریف بصائر الدرجات، بیست و سه روایت وجود دارد که صریحاً مصداق آیه شریفه را امامان معصوم (ع) معرفی می‌کند. بیست و یک روایت از این روایات، مجتمعاً در اولین باب جزء پنجم، زیر عنوان «باب ممّا عند الائمه (ع) من اسم الله الاعظم و علم الکتاب» آورده شده است و دو روایت دیگر در ابواب دیگرند. در اینجا به عنوان نمونه یکی از این روایات را نقل می‌کنیم:

سدیر می‌گوید: من و ابوبصیر و میسر و یحیی بزاز و داوود رقی در مجلس امام صادق (ع) بودیم... (امام (ع) بعد از تشبیه علم من الکتاب به قطره و علم الکتاب، به دریای سبز) فرمود: ای سدیر آیا در قرآن این آیه را دیده‌ای قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ [۵۲]؟ و با دست خویش به سینه‌اش اشاره نموده و سه بار فرمود: به خداوند سوگند تمامی علم کتاب نزد ماست.»[۵۳].
٧. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در این‌باره گفته‌ است: «در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی به میان آمده است که دارای علم‌الکتاب است و بر حقانیت رسول خدا (ص) گواهی می‌دهد[۵۴]. روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی بن ابی‌ طالب (ع) دانسته‌اند[۵۵]؛ چنان‌که خود آن حضرت می‌فرماید: "منم آن کس که دارنده علم‌الکتاب است"[۵۶]. از سوی دیگر، درباره مقصود از علم‌الکتاب، نظریه‌هایی گوناگون مطرح است[۵۷] که در این نوشتار نمی‌توان بدان پرداخت؛ اما از مقایسه این عبارت با تعبیر دیگر قرآنی که می‌فرماید: عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ[۵۸]. می‌توان به این نتیجه رسید که دارنده علم‌الکتاب به درجاتی بالا از علم و معرفت دست یافته است و از حقایقی آگاهی دارد که انسان‌های عادی از آن بی‌بهره‌اند. آصف بن برخیا، یکی از کارگزاران سلیمان نبی (ع)، به دلیل برخورداری از دانش اندکی از کتاب عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ[۵۹] توانست تخت ملكه سبا را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد؛ در حالی که امیر مؤمنان (ع) دانش همه کتاب علم‌الکتاب را یک‌جا در اختیار دارد[۶۰] و به فرموده خود، همه علومش را نزد فرزندان معصوم خویش میراث گذاشته است[۶۱]. امام علی (ع) در گفتاری دیگر، برخورداری از علم‌الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده، می‌فرماید: آصف بن برخیا، تنها یک حرف از اسم اعظم را می‌دانست... در حالی که ما هفتاد و دو حرف را می‌دانیم، و البته یک حرف در علم غیب خدا باقی مانده و برای کسی آشکار نگشته است[۶۲]»[۶۳].
٨. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است: «مطابق آیه در قرآن مجید، گواه صدق رسالت و حقانیت رسول خدا (ص) کسی است که دارای علم‌الکتاب است. روایات فراوانی از شیعه و سنی مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی (ع) و ائمه معصومین (ع) دانسته‌اند. یکی از آنها روایتی است که ابو سعید خدری از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند و می‌گوید: «از پیامبر (ص) درباره قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ[۶۴] پرسیدم، فرمود: او جانشین برادرم سلیمان بود آصف بن برخیا. عرض کردم: از چه کسی سخن می‌گوید و اشاره به کیست؟ فرمود: او برادرم علی بن ابی‌طالب (ع) است. برید بن معاویه از امام صادق (ع) نقل می‌کند که آن حضرت در تفسیر آیة مورد بحث فرمود «مقصود ما اهل‌بیت (ع) هستیم و علی (ع) اول ما و افضل ما و بهترین فرد بعد از رسول خدا (ص) است». این آیه را وقتی در کنار آیة وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتَابِ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۶۵]، قرار دهیم، ابعاد علوم اهل بیت (ع) که مطابق روایات، مصداق مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۶۶] هستند، تا حدودی روشن می‌شود. در برخی روایات، ائمه (ع)، علم‌الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم الهی پیوند زده‌اند و فرموده‌اند: اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد «آصف» بود و چنان کار خارق عادت انجام داد و در یک چشم برهم زدن، تخت ملکه سبا را نزد سلیمان نبی حاضر کرد، و نزد امامان (ع) هفتاد و دو حرف آن است و یک حرف آن مخصوص ذات باری تعالی است. [۶۷][۶۸].
٩. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:
  • تفسیر قمی می‌نویسد: ابی عبد الله (ع) فرمود کسی که در نزد او علم‌الکتاب است أمیر‌المؤمنین (ع) می‌باشد و امیر المؤمنین (ع) فرموده است همانا علمی که به حضرت آدم (ع) داده شده و جمیع آنچه به انبیا الهی تا خاتم الانبیاء (ص) داده شده نزد عترت نبی اسلام (ص) می‌باشد.
  • محمد بن حسن طوسی چندین قول در این مورد بیان می کند: قول اول از ابن عباس که گفته مراد اسلام آورندگان از اهل کتاب می‌باشد. قول دوم از قتاده و مجاهد که گفته‌اند آنها عبد اللَّه بن سلام، و سلمان الفارسی، و تمیم الداری هستند. و حسن گفته که آن شخص خداوند است و ابو جعفر و ابو عبد اللَّه (ع) فرموده‌اند که آنها ائمه (ع) می‌باشند.
  • بسیاری از مفسرین شیعه من جمله سید هاشم بحرانی بیست و پنج روایت و عبد علی بن جمعه عروسی حویزی بیش از ۱۶ روایت در ذیل آیه نقل کرده‌اند که تمامی آنها دلالت دارد بر اینکه مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ حضرت علی (ع) می‌باشد.
  • محمود بن ابوالحسن نیشابوری در تفسیر آیه می‌نویسد، مراد از علم به کتاب علم به جنس آن همانند تورات و انجیل می‌باشد که اهل این دو کتاب می‌دانند صحت رسالت نبی اسلام (ص) را و از این امر خبر داده افرادی از اینها که مسلمان شده‌اند همانند عبدالله بن سلام و سلمان فارسی و تمیم الداری.
  • ابن العربی در ذیل آیه می‌گوید: علما درباره کسی که علم کتاب دارد اختلاف نموده‌اند و چهار قول در این مورد بیان کرده‌اند: قول اول اینکه مراد از آن ایمان آورندگان از یهود و نصاری؛ قول دوم مراد عبدالله بن سلام؛ قول سوم مراد از آن علی بن ابی طالب؛ قول چهارم تمامی مؤمنین. وی در ادامه می‌نویسد که کسانی که مراد از صاحب علم را علی بن أبی طالب دانسته‌اند به دو دلیل بوده یکی اینکه او أعلم مؤمنین است که این درست نیست زیرا ابوبکر و عمر و عثمان از او أعلم‌تر بوده‌اند و دلیل دیگر قول پیامبر است که فرمود «أنا مدینه العلم و علی بابها‏»؛[۶۹] و این حدیث باطل است زیرا که ابواب علم نبی اصحاب او هستند هر یک به میزان منزلت و علمشان به علوم. اما قول صحیح این است که مراد جمیع مؤمنین باشد زیرا تمامی مؤمنین کتاب را می‌دانند و درک می‌کنند وجه اعجاز آن را و شهادت می‌دهند بر نبی بر صدق.
  • محمد بن یوسف اندلسی بیان کرده که برخی گفته‌اند که مراد از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ علمای اهل کتاب است که اسلام آورده‌اند همانند عبد الله بن سلام و تمیم‌الداری و سلمان فارسی و این قول در صورت می‌تواند صحیح باشد که آیه مدنی باشد ولی جمهور مفسران گفته‌اند که آیه مکی است لذا نمی‌تواند در مورد آنها باشد و محمد بن الحنفیه، و باقر گفته‌اند که مراد علی بن ابی طالب (ع) است و گفته شده که مراد جبریل است، و کتاب همان لوح محفوظ می‌باشد. ابن جوزی نیز در تفسیر خود هفت قول را در این باب بیان می‌کند و قول پنجم را از ابن الحنفیه نقل می‌کند که مراد علی بن ابی طالب (ع) است.
  • ابن عجیبه می‌گوید، مراد علم حقیقی است و مربوط به عبد اللّه بن سلام، و ایمان آوردندگان از یهود و نصاری است که صفات رسول اکرم (ص) را می‌دانستند از طریق تورات و انجیل یا اینکه مراد لوح محفوظ است و مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ، خداوند است.
  • عبید الله بن احمد حسکانی سه روایت به شرح ذیل بیان کرده و مراد از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ را حضرت علی (ع) می‌داند: از أبی سعید الخدری که گفت از رسول خدا (ص) سؤال کردم در مورد وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ فرمودند وی برادرم علی بن أبی طالب (ع) است. از ابن عباس روایت شده که مراد علی بن أبی طالب می‌باشد. ابن الحنفیه نیز گفته که مراد علی بن أبی طالب است.
  • ابو اسحاق احمد بن ابراهیم‏ ثعلبی نیشابوری‌ می‌نویسد: از سعید بن عثمان عن أبی مریم و بن عبد الله ابن عطاء نقل شده که گفت همراه با أبی جعفر در مسجد بودم که دیدم ابن عبد الله بن سلام نیز در مسجد نشسته است به ایشان عرض کردم گمان می‌کنند که آن کسی که مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ است عبد الله بن سلام می‌باشد فرمودند همانا آن علی بن أبی طالب (ع) است، و نیز از ابن الحنیفه در این مورد نقل شده که مراد علی بن أبی طالب می‌باشد.

بررسی و جمع‌بندی دیدگاه‌ها:

  1. مراد از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ از دیدگاه‌های مفسران مذهب اهل بیت (ع) عبارتند از‏: امام علی (ع)؛ ائمه (ع)؛ اسلام آورندگان از اهل کتاب؛ عبدالله بن سلام، سلمان فارسی، تمیم الداری؛ خداوند؛ البته مفسران شیعه با توجه به روایات وارده در مورد اینکه مراد حضرت علی (ع) یا ائمه (ع)باشند، اتفاق نظر دارند.
  2. مراد از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ در نزد آنها عبارتند از: عبدالله به سلام؛ علی (ع)؛ تمامی مؤمنین؛ علمای اهل کتاب که اسلام آورده‌اند عبدالله بن سلام، سلمان فارسی، تمیم الداری؛ ایمان آورندگان از یهود و نصاری؛ مراد جبرئیل است و کتاب هم لوح محفوظ می‌باشد؛ خداوند.

با توجه به دیدگاه مفسرین فریقین در بررسی آیه می‌توان بیان کرد:

  1. از کلمه عِندَهُ استفاده می‌‏شود که علم او به‌طور تحقق و از سنخ علوم موهوبی است و از تعلیمات غیبی و الهامات باطنی سر چشمه گرفته است و از قبیل علوم اکتسابی نیست که معرض فراموشی و یا اشتباه و یا خطاء باشد.
  2. از کلمه عِلْمُ الْكِتَابِ به‌طور اطلاق استفاده می‌‏شود که بر معارف الهی و اسرار و حقایق بسیاری از آیات کریمه احاطه داشته نه بر بعض و به پاره‏‌ای از حقایق آن هم چنانکه آیه قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۷۰] استفاده می‌‏شود که وزیر سلیمان نبی آصف (ع) بهره‌‏ای به‌طور ابهام از معارف الهی داشته است.
  3. تعبیر به کلمه مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ شاهد بر اینکه کاملا به اسرار و حقایق آیات قرآنی آگاهی دارد و وظیفه او قیام به هدایت جامعه بشر و دعوت به حق و تعلیم آیات قرآنی است.
  4. در مورد دیدگاه برخی از مفسرین که گفته‏‌اند مقصود از "کتاب" لوح محفوظ است. و بنابر این تفسیر، مقصود، خداوند خواهد بود، و آیه می گوید: "کفایت می‏‌کند در شهادت خدایی که نزد اوست علم کتاب". باید گفت این تفسیر صحیح نیست، زیرا خلاف ظاهر عطف است، چون اول کفایت خدا را گفته بود و دیگر معنا نداشت که تکرار کند. و از سویی بنابراین تفسیر، ذات و صفت خدا را بر ذات خدا عطف کرده است، و این قبیح و غیر فصیح است.
  5. دیدگاه برخی از مفسران که گفته‌‏اند منظور از کتاب تورات و انجیل است، و معنایش این است که علمای اهل کتاب کافی‏‌اند برای شهادت بین من و شما، زیرا ایشان از بشارت‌هایی که درباره من در کتابشان آمده خبر دارند، و اوصاف مرا در کتاب خود خوانده‏‌اند. در بررسی این دیدگاه می‌گوییم که این دیدگاه صحیح نیست، زیرا در آیه شریفه شهادت آمده، نه صرف علم. و از سوی دیگر، این سوره در مکه نازل شده و در آن ایام علمای اهل کتاب ایمان نیاورده بودند، و کسی از ایشان به رسالت آن جناب شهادت نداده بود، و با این حال معنا ندارد احتجاج را مستند به شهادتی کند که هنوز احدی آن را اقامه نکرده باشد.
  6. دیدگاهی که مراد از آیه را آن عده از علمای اهل کتاب می‌دانند که اسلام آورده‏‌اند، مانند عبد اللَّه بن سلام و تمیم داری و جارود و سلمان فارسی و یا اینکه مراد تنها عبد اللَّه بن سلام است. جواب این دیدگاه هم این است که این سوره در مکه نازل شده، و این افراد در مدینه مسلمان شدند. و اینکه در پاره‏‌ای از سوره‌های مکی آیات مدنی وجود دارد، در آن مواردی است که آیات مدنی در خلال سوره‌های مکی قرار داده شده است، نه در مثل آیه مورد بحث که در آخر سوره قرار دارد، و به آیات اول سوره مرتبط است، و معنا ندارد بعضی از کلام مرتبط به هم چند سال به تأخیر بیفتد.
  7. دیدگاه برخی که قائلند عیبی ندارد که آیه مورد بحث هم مکی باشد، و از علمایی خبر دهد که بعدها در مدینه مسلمان شدند، و به رسالت آن جناب شهادت دادند. در پاسخ می‌گوییم که باعث خرابی حجت، و سقوط آن حجیت می‌‏شود، زیرا معنا ندارد در پاسخ کسانی که در مکه به آن جناب می‌‏گویند تو پیغمبر نیستی گفته شود: شما امروز بدون دلیل او را تصدیق بکنید، و دلیل او بعدها به شما خواهد رسید، چون مردمی از علمای اهل کتاب مسلمان می‌‏شوند، و بر رسالت او شهادت می‏‌دهند.
  8. دیدگاه کسانی که گفته‏‌اند منظور از کتاب، قرآن کریم است، و معنای آن این است که هر کس این کتاب را فرا گرفته و بدان عالم گشته و در آن تخصص یافته باشد، او گواه است بر اینکه قرآن از ناحیه خداست، و من هم که آورنده آنم فرستاده خدایم، در نتیجه خاتمه سوره به ابتداء آن برمی‏‌گردد، که فرموده بود: تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِيَ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ[۷۱] و آخر سوره به اول آن و همچنین به وسط آن عطف می‌‏شود که فرمود: أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۷۲] و این گفتار از خدای سبحان در حقیقت یاری کردن قرآن و دفاع از آن است، در قبال توهینی که کفار از آن کرده، و مکرر گفتند: لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ[۷۳] البته برای افاده این معنا جا داشت که صریحا متعرض وضع قرآن شده بفرماید قرآن بزرگ‌ترین آیت بر رسالت است، و لکن فرمود: قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۷۴] تا این غرض را ایفاء کرده باشد، و از بزرگترین شواهد این معنا، این است که آیه شریفه مثل بقیه آیات این سوره در مکه نازل شده است. و با همین بیان دیدگاه جمع کثیری از مفسران اهل سنت و شیعه که گفته‏‌اند آیه شریفه در حق علی (ع) نازل شده و همچنین روایاتی که در این باره وارد شده تأیید می‌‏شود. پس اگر جمله مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ به کسی از گروندگان به رسول خدا (ص) منطبق گردد، قطعا به علی (ع) منطبق خواهد شد، چون او بود که به شهادت روایات صحیح و بسیار، از تمامی امت مسلمان داناتر به کتاب خدا بود»[۷۵].
۱٠. آقای محسنی عسگرانی؛
آقای حمید محسنی عسگرانی، در مقاله «محدوده علم امام به نقل از قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «قرآن فرموده: قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ[۷۶] در اینکه مصداق مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چه کسی می‌باشد تفاسیر مختلف و مصادیق متعددی بیان شده است که حضرت علامه آن مصادیق را تلویحا مورد نقد و بررسی قرار داده است لکن نکته‌ای که باید عرض بنمایم این است که تمامی مصادیق مذکور با مسئله کامل بودن علم امام قابل تطبیق است مگر تفسیر جناب زمخشری در کشاف که گفته‌اند منظور از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خداوند متعال می‌باشد، که بطلان این نظر با فرمایشات جناب علامه معلوم گردید. اما مصادیق دیگری که برای آن ذکر شده است هیچکدام با اصل بحث امامت و علم امام ناسازگار نیست.اما سؤال اینجاست که چگونه می‌توان از آیه مذکور علم امام را ثابت و محدوده آن را مشخص کرد؟ در پاسخ باید بگوئیم که کسی که علم کتاب نزد اوست یا امام است یا غیر امام اگر بگوییم که این علم نزد امام است که مدعا ثابت و مطلوب حاصل شده است و آن علم بی‌حد و حصر امام است و اگر چنین علمی که صاحب آن علم می‌تواند گواه بر نبوت محمد مصطفی (ص) باشد و شهادت او در کنار شهادت خدا قرار گیرد نزد غیر امام باشد پس باید بگوییم که علم امام باید بسیار بالاتر از علم‌الکتاب باشد یا در حد او زیرا دانستیم که امام بالاترین مخلوقات و برترین ایشان از هر حیث می‌باشد و معنا ندارد که علم کسی از علم امام که برتر از اوست بیشتر باشد و الا لازم می‌آمد که او امام باشد نه آن کس که ما او را امام فرض کرده‌ایم»[۷۷].
۱١. آقای بنی‌سعید لنگرودی؛
آقای سید محمد جواد بنی‌سعید لنگرودی در کتاب «شرب مدام در تبیین علم امام» در این‌باره گفته است:

«شاید بتوان گفت تعبیر "علم کتاب" در مقابل علم غیب، و مرتبه‌ای پایین‌تر از علم غیب است؛ علم کتاب علمی است مکتوب، مضبوط، و مشهود برای اهلش، بنابراین غیب نیست. البته خداوند می‌فرماید: تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقينَ [۷۸]، ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُون‏ [۷۹] است؛ یعنی این مقدار از علم غیب را مشهود کرده، اما نه مشهود هر کس، مشهود انبیا و اولیا است. بنابر این نظر، اگر نبی، کل علم الکتاب را هم داشته باشد، عالم الغیب نیست.

توجه به این نکته ضروری است که "کتاب" نیز دو مرتبه دارد؛ یک مرتبه آن داخل در علم غیب است و مخصوص خداست، که در بعضی موارد از آن تعبیر به "ام الکتاب" یا "کتاب رب" یا "کتاب الله" شده؛ مرتبه دیگر آن، همان است که بر نبی نازل می‌شود و در اختیار او قرار می‌گیرد؛ و از آن به‌طور مطلق به "کتاب" تعبیر می‌کنند. و همان‌گونه که آیه وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً [۸۰]. در این صورت مِنْ تبعیضیه است نه بیانیه. نیز دلالت دارد آنچه به نبی اکرم (ص) وحی شده نیز بخشی از "کتاب رب"، "همان ام الکتاب" است؛ مِن کتاب است، نه همه کتاب. بنابراین، مرتبه "ام الکتاب" بخشی از علم غیب خداوند است، که نزد اوست و احدی از آن اطلاع ندارد [۸۱]، مگر به همان مقدار که در "علم الکتاب" نازل فرموده.

نتیجه اینکه، خداوند از تمام علوم مربوط به ملک و ملکوت، کوچک و بزرگ، ذرات آسمان و زمین، غیب آسمان و زمین، وقایع و حوادث، از ابتدا تا انتهای عالم، آن‌هایی را که تثبیت شده، امضا شده، و مقدر شده، در کتابی مبین، مکتوب فرموده است؛ [۸۲] آنگاه این کتاب را در اختیار بندگان برگزیده‌اش -بنابر اختلاف مراتبشان- قرار می‌دهد. [۸۳] به این معنا که کلید ورود به این کتابخانه را در اختیارشان می‌گذارد؛ هر چند که ورود به آن نیز در هر موردی منوط به اذن خداست.

اکنون به برخی از روایاتی که در زمینه علم کتاب و دارندگان آن وارد شده اشاره می‌کنیم تا این بحث وضوح و حجیت بیشتری پیدا کند:

  1. بصائر الدرجات: "أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْكُوفِيِّينَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَا يَقُولُ أَصْحَابُكَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ عِيسَى وَ مُوسَى أَنَّهُمْ أَعْلَمُ قَالَ قُلْتُ مَا يُقَدِّمُونَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَحَداً قَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ حَاجَجْتَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ لَحَجَجْتَهُمْ قَالَ قُلْتُ وَ أَيْنَ هَذَا فِي كِتَابِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ قَالَ فِي مُوسَى وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً [۸۴] وَ لَمْ يَقُلْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ قَالَ فِي عِيسَى وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ [۸۵] وَ لَمْ يَقُلْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ قَالَ فِي صَاحِبِكُمْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ [۸۶]"؛ عبدالله بن ولید می‌گوید: امام صادق (ع) فرمود: نظر اصحاب تو درباره امیرالمؤمنین، موسی و عیسی چیست؛ کدام یک را داناتر می‌دانند؟ گفتم: اصحاب من هیچ کس را بر انبیاء اولوالعزم مقدم نمی‌دانند. امام فرمود: اگر با آنان با کتاب خدا به بحث بپردازی می‌توانی بر ابطال نظرشان حجت اقامه کنی. گفتم: در کجای قرآن چنین چیزی آمده؟ فرمود: خدا درباره موسی گفته است: "و برای او در الواح "تورات" از هر موضوعی اندرزی نوشتیم" و نگفته "همه اندرزها". و در مورد عیسی گفته است: "و آمده‌ام تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید برای شما روشن کنم" و نگفته "همه اختلافات". ولی درباره امیرالمؤمنین گفته است: "کافی است که خداوند، و کسی که تمام علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند" [۸۷]. [۸۸] به این بیان که آنچه در الواح موسی نوشتیم، مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ بود، نه کل شیء؛ و آنچه عیسی توان تبیین آن را داشت، بَعْضَ الَّذِي... بود، نه کل آن؛ در حالی که نزد امیرالمؤمنین کل علم الکتاب موجود است. بنابراین امیرالمؤمنین (ع) از موسی و عیسی داناتر است.
  2. تفسیر القمی: "أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ أَعْلَمُ- أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ- إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ (ص)"؛ "امام صادق (ع) فرمودند: کسی که نزد او علم الکتاب وجود دارد، امیرالمؤمنین (ع) است. و از ایشان سؤال شد کسی که نزد او علمی از کتاب بود داناتر است یا کسی که علم الکتاب را دارد؟ فرمودند: علم کسی که نزد او علمی از کتاب بود در مقابل علم کسی که علم الکتاب را دارد، همانند مقدار آبی است که حشره‌ای با بال خود از آب دریا بردارد. و امیرالمؤمنین (ع) فرمود: آگاه باشید آن علمی که آدم با آن علم از آسمان به زمین هبوط کرد، و همه آن علومی که از آن پس به انبیا داده شده، تا برسیم به خاتم النبیین (ص)، همه در عترت خاتم النبیین جمع است"[۸۹]. [۹۰]
  3. بصائر الدرجات: "ابْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: كُنْتُ عِنْدَهُ فَذَكَرُوا سُلَيْمَانَ وَ مَا أُعْطِيَ مِنَ الْعِلْمِ وَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْمُلْكِ فَقَالَ لِي وَ مَا أُعْطِيَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ وَ صَاحِبُكُمُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ [۹۱] وَ كَانَ وَ اللَّهِ عِنْدَ عَلِيٍّ (ع) عِلْمُ الْكِتَابِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ"؛ ابن بکیر می‌گوید: نزد امام صادق (ع) بودیم که سخن از سلیمان نبی و علم و مُلکی که خدا به او داد به میان آمد؛ حضرت فرمود: آنچه به سلیمان بن داوود داده شد، تنها یک حرف از اسم اعظم بود؛ ولی صاحب شما کسی است که خداوند فرموده "بگو کافی است که خداوند، و کسی که تمام علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند"، به خدا سوگند علم الکتاب نزد علی (ع) بود" [۹۲][۹۳]
  4. بصائر الدرجات: "أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ ثُمَ‏ قَالَ وَ اللَّهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ"؛ "عبدالرحمان بن کثیر، از امام صادق (ع) نقل می‌کند که این آیه را تلاوت فرمود: " "اما" کسی که دانشی از کتاب داشت گفت: "من پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!"؛ سپس حضرت انگشتان دستش را باز کرد، و آن را بر سینه‌اش گذاشت، و فرمود: به خدا سوگند تمام علم الکتاب نزد ماست" [۹۴][۹۵]
  5. بصائر الدرجات: "عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْماً مَبْذُولًا وَ عِلْماً مَكْفُوفاً فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ‏ءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ فَأَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ فِي أُمِّ الْكِتَاب‏"؛ "برای خدا دو گونه علم وجود دارد، یکی علم مبذول، و دیگری علم مکفوف، از علم مبذول هیچ چیزی نیست که ملائکه و پیامبران بدانند مگر اینکه ما نیز آن را می‌دانیم؛ و اما علم مکفوف همان است که نزد خداوند در ام ‌الکتاب است"[۹۶][۹۷]
  6. دلائل الامامة: "عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ، عَنْ يُونُسَ، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ قَدْ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ فِيهِ دُودٌ، فَقَالَ: أَعْرِفُ مَنْ يَعْلَمُ إِنَاثَ هَذَا الدُّودِ مِنْ ذُكْرَانِهِ، وَ كَمْ عَدَدُهُ. ثُمَّ قَالَ: نَعْلَمُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ، فَإِنَّ فِي كِتَابِ اللَّهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ء"؛ "یونس می‌گوید با حضرت از کوهی می‌گذشتیم که کِرم‌هایی در آنجا بود. حضرت فرمودند: کسی را می‌شناسم که تعداد این کرم‌ها، و اینکه کدامشان مذکرند و کدامشان مؤنث را می‌داند! سپس فرمودند: این مطلب را از کتاب خدا می‌دانم؛ به درستی که در کتاب خدا بیان همه چیز وجود دارد" [۹۸]»[۹۹].
۱٢. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«منظور از کتاب در آیه ...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۰۰] یا لوح محفوظ است که ام الکتاب می‌باشد، یا مقصود قرآن کریم است. اگر مراد لوح محفوظ باشد ثابت می‌شود که آنکه عالم به کتاب است علم غیب دارد؛ و اگر مراد قرآن باشد باز همین معنا ثابت می‌گردد؛ چون به یقین منظور از داشتن علم‌الکتاب، دانستن ظواهر آیات قرآن کریم نیست. از زاویه نگاه این آیه، آنکه علم کتاب نزد اوست باید دارای چنان درجه بالایی از علم باشد که شهادت او در ردیف شهادت خداوند متعال قرار گیرد. (...)اگر کسی عالم به قرآن کریم باشد، عالم به جمیع حقایق عالم خلقت است؛ چرا که قرآن کریم تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ می‌باشد. در تفسیر این آیه برخی گفته‌اند که مراد از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ خود خداوند متعال می‌باشد؛ ولی اکثر مفسرین بزرگ این تفسیر نپذیرفته و گفته‌اند، اگر مراد از این عبارت خدا باشد تکرار قبیح لازم می‌آید. همچنین در آن صورت از نظر ادبی نیز چنین جمله‌ای در نهایت درجه‌ای سستی خواهد بود. لذا شکی نیست که صاحب این علم مخلوقی از آفریدگان خداست.

درباره مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چهار احتمال دیگر نیز داده شده است.

  1. برخی گفته‌اند: مراد یهودیان و مسیحیانی هستند که مسلمان شدند و آنان شهادت دادند که اسم آن حضرت در کتاب آنها آمده است. این احتمال نادرست است چون اوّلاً لفظ الْكِتَابِ در قرآن کریم و روایات بدون قرینه در مورد تورات و انجیل به کار نرفته است. ثانیاً کتب یهود و نصاری طبق تصریح خود قرآن تحریف شده‌اند و کتاب تحریف شده فاقد هر گونه حجّیّتی می‌باشد. ثالثاً مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ یک نفر است نه یک جمع.
  2. گفته شده این شخص، عبدالله بن سلام، یا سلمان فارسی یا دیگر افرادی هستند که قبلاً در دین دیگری بوده‌اند. این احتمال نیز در غایت سستی است؛ چون اینها نیز داخل در همان گروه یهود یا نصاری یا امثال آن می‌باشد؛ پس برخی اشکالات فوق بر آنها نیز وارد می‌باشد.
  3. برخی نیز گفته‌اند مراد از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ همه مؤمنان می‌باشند؛ که این هم مردود می‌باشد؛ چون مؤمنان یک نفر نیستند و آیه تصریح دارد که مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ یک نفر می‌باشد.
  4. احتمال چهارمی که داده شده حضرت علی بن ابی طالب (ع) می‌باشد؛ که این احتمال مورد قبول ائمه اهل بیت (ع) واقع شده است. و این احتمال با آیات قرآن بیشتر تطبیق می‌کند؛ چون در آیه قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۱۰۱] بیان داشت که صاحب علم‌الکتاب توان معجزه دارد. چون اصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان که نه علم‌الکتاب، بلکه عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ داشت، یعنی علم به بخشی از کتاب داشت، توانست در سایه آن علم تخت بلقیس را به سرعت از یمن تا فلسطین منتقل نماید. و تنها علی (ع) است بین اصحاب دارای قدرت اعجاز بود و بارها این معجزات را نشان داده و شیعه و سنّی بر آن معترفند. پس اگر منظور از مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ علی (ع) باشد، این آیه نیز دلالت بر علم غیب داشتن آن جناب، آن هم بر جمیع امور عالم می‌باشد»[۱۰۲].
۱٣. پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛
«پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه» در پاسخ به این پرسش آورده است:

«سه آیه در قرآن مجید است که اگر کنار هم ملاحظه گردد مسئله علم غیب پیغمبر (ص) و امامان (ع) روشن می‌گردد.

  1. قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۱۰۳]
  2. در آیه دیگر می‌خوانیم: ...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۰۴]

از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین می‌خوانیم که:

ابو سعید خدری می‌گوید از رسول خدا (ص) معنی الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داوود بود، گفتم مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ کیست؟ فرمود: «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛[۱۰۵] با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم‌الکتاب" که در مورد حضرت علی (ع) آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی (ع) روشن می‌گردد.[۱۰۶]»[۱۰۷].
۱٣. پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی مسجد حضرت علی اصغر؛
پژوهشگران «پایگاه اطلاع‌رسانی مسجد حضرت علی اصغر» در پاسخ به این پرسش آورده است: «سدیر گوید: من و ابو بصیر و یحیای بزاز و داوود بن کثیر در مجلس نشسته بودیم که امام صادق (ع) با حالت خشم وارد شد، چون در مسند خویش قرار گرفت فرمود: شگفتا از مردمی که گمان می‌کنند ما بالذّات غیب می‌دانیم! کسی جز خدای عز و جل غیب نمی‌داند. من می‌خواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است. سدیر گوید: چون حضرت از مجلس برخاست و به منزلش رفت، من و ابو بصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدیم و ما می‌دانیم که شما علم زیادی‏ دارید و علم غیب را به شما نسبت ندهیم فرمود: ای سدیر! مگر تو قرآن را نمی‌خوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: مگر در آنچه از کتاب خدا خوانده‏‌ای این آیه را دیده‌ای؟ که قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۱۰۸] عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خوانده‏‌ام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (اقیانوس) عرض کردم: قربانت گردم، چه کم!! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عز و جل نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر می‌دهم. ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عز و جل خوانده‌‏ای این آیه را دیده‏‌ای؟ قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۰۹] عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خوانده‏‌ام. فرمود: آیا کسی که تمام علم کتاب را می‌داند فهمیده‌تر است یا کسی که بعضی از آن را می‌داند؟ عرض کردم: نه، بلکه کسی که تمام علم کتاب را می‌داند آنگاه حضرت با دست اشاره به سینه‏‌اش نمود و فرمود: به خدا سوگند تمام علم کتاب نزد ماست»[۱۱۰].
۱٤. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها.
پژوهشگران «مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها» در این‌باره گفته‌‌اند:

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. آیا علم به احکام و شرایع الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  2. آیا علم به باطن قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  3. آیا علم به تأویل قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  4. آیا علم به تمام حقایق قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  5. آیا علم به کتب و صحف پیامبران علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  6. آیا علم به اشیا پیش از پیدایی آنها علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  7. آیا علم به حاجات و نیازهای مردم علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  8. آیا علم به عجایب یا راه‌های آسمان و زمین علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  9. آیا علم به عجایب خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  10. آیا علم به ملکوت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  11. آیا علم به اسم اعظم الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  12. آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  13. آیا علم به اعمال و احوال خلق علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  14. آیا علم به حلال یا حرام‌زادگی افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  15. آیا علم به بلایا و منایا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  16. آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  17. آیا علم به ایمان یا عدم ایمان افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  18. آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  19. اگر معصومان علم به زمان مرگ خود داشتند چرا تقیه می‌کردند؟ (پرسش)
  20. آیا علم به آنچه در رحم مادران است علم غیب شمرده می‌شود و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  21. آیا علم به زمان قیامت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  22. آیا علم به زمان ظهور در آخر الزمان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  23. آیا علم به احوال فرشتگان و دیدن آنها علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  24. آیا علم به احوال جنیان و دیدن آنها علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  25. آیا علم به احوال برزخ و ارتباط با آن عالم علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  26. آیا علم به منطق الطیر یا زبان حیوانات علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  27. آیا علم تأویل احادیث علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. این آیات کتاب (آسمانی) است و آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده راستین است اما بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند؛ سوره رعد، آیه ۱.
  2. آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛ سوره رعد، آیه ۱۹.
  3. چرا بر او از سوی پروردگارش نشانه‌ای فرو فرستاده نمی‌شود؟!؛ سوره رعد، آیه ۲۷.
  4. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  5. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۹، ص ۵۱۵.
  6. «به ایشان آموزش ندهید، چرا که ایشان از شما داناتر می‌باشند»؛ ر.ک: غایة المرام: ص ۲۶۵، اصول کافی: ج ۱، ص ۲۹۴.
  7. «من شهر علم و علی درب آن است»؛ ر.ک: مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۲۲۶، جالب این است که یکی از علماء اهل سنّت کتابی بنام «فتح الملک العلی بصحة حدیث مدینة العلم علی» نوشته که در سال ۱۳۵۴ه‍ در قاهره به چاپ رسیده است.
  8. ر.ک: اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
  9. ر.ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶۸.
  10. ر.ک: سوره کهف، آیه: ۶۵-۹۸، سوره آل عمران، آیه: ۱۷-۲۱، سوره طه، آیه: ۳۸، سوره قصص، آیه: ۷.
  11. «كسى كه دانش كتاب نزد اوست‏»؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  12. «بگو ميان من و شما خداوند و كسى كه دانش كتاب نزد اوست، گواه بس‏»؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  13. «آن كه دانشى از كتاب (آسمانى) با خويش داشت گفت: من پيش از آنكه چشم بر هم زنى آن را برايت مى‏‌آورم‏...»؛ سوره قصص، آیه: ۷.
  14. «آن كه دانشى از كتاب (آسمانى) با خويش داشت گفت: من پيش از آنكه چشم بر هم زنى آن را برايت مى‏‌آورم‏...»؛ سوره قصص، آیه: ۷.
  15. «بگو ميان من و شما خداوند و كسى كه دانش كتاب نزد اوست، گواه بس‏.»
  16. ر. ك: اصول كافى، ج ۱، ص ۲۵۷.
  17. آموزش عقاید، ص ۳۲۱-۳۲۴.
  18. «آن كه دانشى از كتاب (آسمانى) با خويش داشت گفت: من پيش از آنكه چشم بر هم زنى آن را برايت مى‏‌آورم‏»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  19. «بگو ميان من و شما خداوند و كسى كه دانش كتاب نزد اوست، گواه بس‏.»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  20. "قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاكَ سَمِعْنَاكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كَذَا وَ كَذَا فِي أَمْرِ جَارِيَتِكَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّكَ تَعْلَمُ عِلْماً كَثِيراً وَ لَا نَنْسُبُكَ إِلَى عِلْمِ الْغَيْبِ قَالَ فَقَالَ يَا سَدِيرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ- قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ هَذَا فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِهِ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْضا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللّهِ کُلّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللّهِ کُلّهُ عِنْدَنَا"؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۵۷، ح۳.
  21. «و كسى كه دانش كتاب نزد اوست‏»
  22. «هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه نزد من بر حوض کوثر حاضر شوند»
  23. تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۴۲۶.
  24. «بیانگر هر چیز»، سوره نحل، آیه ۸۹.
  25. ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۲۲۴-۲۲۷.
  26. و هیچ چیز پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است؛ سوره نمل، آیه ۷۵.
  27. و هیچ چیز پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است؛ سوره سبا، آیه ۳.
  28. و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
  29. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  30. تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۷ از تفسیر علی بن ابرهیم.
  31. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  32. بصائر الدرجات، ص ۱۲۷ و۱۲۸.
  33. تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۲۳ از امالی صدوق.
  34. آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان امیرالمؤمنین (ع) است؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۲۳ از تفسیر علی بن ابراهیم.
  35. و برای او در الواح تورات در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ سوره اعراف، آیه ۱۴۵.
  36. تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم؛ سوره زخرف، آیه ۶۳.
  37. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  38. و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
  39. الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۳۹.
  40. پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌
  41. کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  42. منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۶
  43. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  44. سوره رعد، آیه: ۳۹.
  45. سوره یس، آیه: ۱۲.
  46. علم امام تام یا محدود؟
  47. «آن كه دانشى از كتاب (آسمانى) با خويش داشت گفت: من پيش از آنكه چشم بر هم زنى آن را برايت مى‌آورم‏»؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
  48. «و هيچ تر و خشكى نيست جز آنكه در كتابى روشن آمده است.»؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  49. «و هيچ چيز كوچك‏تر و يا بزرگ‏تر از آن نيست مگر كه در كتابى روشنگر آمده است.»؛ سوره یونس، آیه: ۶۱.
  50. «ما در اين كتاب، هيچ چيز را فرو نگذاشته‏‌ايم‏»؛ سوره انعام، آیه: ۳۸.
  51. «بر تو اين كتاب را فرو فرستاديم كه بيانگر هر چيز است»؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  52. «بگو ميان من و شما خداوند و كسى كه دانش كتاب نزد اوست، گواه بس‏.»؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  53. علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۱۲۳.
  54. قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب و آگاهى بر قرآن نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛ سوره رعد، آیه: ۴۳ .
  55. ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی‌ طالب، ص ۳۱۴، قرطبی، محمد، الجامع لاحکام‌القرآن، ج ۵، ص ۲۳۶؛ حاکم حسکانی، عبيدالله، شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۳۱۰-۳۰۷.
  56. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۶۸؛ کتاب سلیم بن قيس‌الهلالی، ص ۴۲۳؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص ۲۱۶.
  57. الميزان، ج ۱۱، ص۳۸۷ -۳۸۴.
  58. دانشى از کتاب آسمانى داشت؛ نمل، آیه ۴۰.
  59. دانشى از کتاب آسمانى داشت؛ نمل، آیه ۴۰.
  60. ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷، ۲۲۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسيرالقمی، ج ۱، ص ۳۶۷: ابن عبدالوهاب، حسین، عیون‌المعجزات، ص ۳۹؛ بحرانی، سید هاشم، ینابيع‌ المعاجز، ص ۲۲- ۱۳.
  61. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۷۹.
  62. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسير القرآن، ج ۵، ص ۸۵؛ همو، ينابيع‌ المعاجز، ص۳۴.
  63. علم غیب امام، ص۳۵۲.
  64. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  65. ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  66. «کسى که علم کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه۴۳.
  67. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۷.
  68. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۷.
  69. «من شهر علم و علی درب آن است»
  70. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  71. «این آیات کتاب (آسمانی) است و آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده راستین است اما بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند»؛ سوره رعد، آیه ۱.
  72. «آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند»؛ سوره رعد، آیه ۱۹.
  73. «چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است»؛ سوره رعد، آیه۷؛ سوره عنکبوت آیه۵۰؛ سوره یونس آیه۲۰.
  74. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه۴۳.
  75. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۶۵.
  76. «بگو: بالاترین گواهی، گواهی کیست؟ (و خودت پاسخ بده و) بگو: خداوند ، گواه میان من و شماست»؛ سوره انعام، آیه۱۹.
  77. محدوده علم امام به نقل از قرآن.
  78. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه: ۴۹.
  79. (ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود هم‌داستان شدند و نیرنگ می‌باختند نزد آنها نبودی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.
  80. آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‌سازد و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابی؛ سوره کهف، آیه: ۲۷.
  81. قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى‏ * قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي في‏ كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى‏ گفت: حال اقوامی که از این پیش می‌زیسته‌اند چیست؟ گفت: علم آن در کتابی است نزد پروردگار من. پروردگار من نه خطا می‌کند و نه فراموش؛ سوره طه، آیه: ۵۱ و ۵۲.
  82. وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَأْتينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى‏ وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏ کافران گفتند: قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد. بگو: آری به پروردگار سوگند که به سراغ شما خواهد آمد. خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است؛ سوره سبأ، آیه: ۳. وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ في‏ كِتابٍ مُبين‏‏ هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست؛ او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می‌داند همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است؛ سوره هود، آیه: ۶. ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير‏ هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان است؛ سوره حدید، آیه: ۲۲. وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏ ... و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار ثبت است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  83. ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا...‏ سپس این کتاب را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم...؛ سوره فاطر، آیه: ۳۲. وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُل‏... ‏ ما به موسی کتاب دادیم، و بعد از او پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم...؛ سوره بقره، آیه: ۸۷.
  84. سوره اعراف، آیه: ۱۴۵.
  85. سوره زخرف، آیه: ۶۳.
  86. سوره رعد، آیه: ۴۳.
  87. بحار الانوار، ج۱۴، ص۲۴۵.
  88. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۲۹.
  89. بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۶۰.
  90. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۷.
  91. سوره رعد، آیه: ۴۳.
  92. بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۷۰.
  93. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۱۲.
  94. بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۷۰.
  95. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۱۲.
  96. بحار الانوار، ج۴، ص۸۹.
  97. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۱۱.
  98. دلائل الامامة، ص۲۷۳.
  99. شرب مدام در تبیین علم امام، ص ۵۵-۶۲.
  100. «... بگو ميان من و شما خداوند و كسى كه دانش كتاب نزد اوست، گواه بس‏.»
  101. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  102. وبگاه پرسمان.
  103. «(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‏‌آورم یا کفران می‏‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‏‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  104. «... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.
  105. وسائل الشیعة، ج ۲۷ ص۱۸۹.
  106. تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۵۰.
  107. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  108. امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است.
  109. بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند.
  110. پایگاه اطلاع‌رسانی مسجد حضرت علی اصغر
  111. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  112. «آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  113. تفسير تطبيقى، ص ۴۳۰.
  114. وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها
  115. تفسير تطبيقى، ص ۴۳۰.
  116. وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها