آیا علم غیب قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم غیب قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا علم غیب قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

حسینی میلانی

آیت‌الله سید محمد هادی حسینی میلانی در کتاب «دیدگاه‌های علمی» در این‌باره گفته‌است:

«به تعلیم خداوند متعال حضرت ختمی مرتبت و ائمه هدی (ع) دارای "علم ما کان و علم ما هو کائن الی یوم القیامه" هستند و نیز خداوند متعال تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تمام عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست تعلیم فرموده و از آن حضرت ببه اوصیاء (ع) رسیده و مراد از علم غیبی که در آیات مقدّسه از غیر حق تعالی سلب شده و نیز بر حسب بعض روایات از ائمه (ع) سلب شده علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدّس ربوبی دارد و علوم سایر موجودات به اعطاء او تعالی و تقدّس می‌باشد. "و قال أیضاً بعد ما سئل عنه": آیا پیغمبر (ص) و ائمه هدی (ع) عالم بعلم غیب و علم"ما کان و ما یکون" می‌باشند یا نه؟ و آیا کسی می‌تواند حدود و مقدار علم آنان را بداند یا بفهمد و بگوید که فلان مقدار می‌دانستند و فلان مقدار نمی‌دانستند؟ به‌موجب آیات و روایات خداوند علم غیب را به پیغمبر (ص) ما اعطا فرموده و آن حضرت هم به اوصیاء (ص) خود تعلیم داده و علاوه ائمه هدی (ع) می‌توانند به‌موجب روایات کثیره از خداوند الهام بگیرند به‌وسیله (روح) که در شب قدر نازل می‌گردد، و گاهی امام (ع) او را نمی‌بیند ولی سخن او را می‌شنود و الهام می‌گیرد که یکی از فرق‌هائیکه در بعض روایات است اینست که بین امام (ع) و پیغمبر (ص) همین فرق است که پیغمبر (ص) ملک را می‌بیند و صدای او را می‌شنود ولی امام (ع) فقط صدای او را می‌شنود، البته کسی را نمی‌رسد که اندازه و مقدار علم آن حضرت و امامان (ع) را تعیین کند.»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله نمازی شاهرودی؛
آیت‌الله علی نمازی شاهرودی در کتاب «علم غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«اخبار متواتره‌ای که به ما می‌گوید: تمام آیات انبیاء، مرسلین، آثار نبوت، رسالت و کتاب‌های آسمانی که بر پیغمبران نازل شده نزد پیغمبر خاتم (ص) جمع است البته، با زیادتی‌های بسیار و همه این علوم به امیرالمؤمنین (ع) و ائمه (ع) رسیده؛ چرا که پیغمبر اکرم (ص) از جانب خدا مأمور بود که هرچه می‌داند به امیرالمؤمنین (ع) تعلیم دهد و چیزی را فروگذار نکند. همچنین مأموریت امیرالمؤمنین (ع) درباره امام مجتبی (ع) و ... .

امیر المؤمنین (ع) در علم شریک پیغمبر اکرم (ص) بود؛ ولی در رسالت و نبوت پیغمبر (ص) شرکت نداشت و رسالت و نبوت به محمد مصطفی (ص) ختم شد. مدارک این اخبار در کتاب الکافی و بصائر الدرجات و غیره زیاد است، ولی ما به طور اختصار، به مقداری از آن اشاره می‌کنیم:

صاحب الکافی در باب این که "آیات پیغمبران نزد ائمه هدی (ع) است»، پنج روایت آورده است [۲]. وی در باب این که "ائمه هدی (ع) وارث علوم خاتم الانبیا و جمیع انبیا و اوصیایند"، تعداد هفت روایت نقل کرده که؛ از آن جمله است روایت ابراهیم بن عبدالحمید[۳]. او در باب این که "جمیع کتب آسمانی نزد ائمه هدی (ع) است و با وجودی که به زبان‌های مختلف نازل شده همه را می‌دانند"، دو روایت آورده است[۴]. همچنین در باب این که "خداوند چیزی به پیغمبر اکرم (ص) نیاموخت مگر آن که او را امر فرمود که به امیر المؤمنین (ع) یاد دهد و امیر المؤمنین (ع) شریک علم پیغمبر (ص) بوده"، سه روایت نقل کرده است.

و در بصائر الدرجات متجاوز از سی روایت صحیح و معتبر با دلایل صریح برای این مطالب نقل فرموده؛[۵] و در جزء هفتم، باب ۱۳ سه روایت دیگر، و در جزء چهارم، باب اول و چهارم متجاوز از هشتاد روایت[۶] و در جزء چهارم، باب هشتم تعداد چهار روایت؛ و در جزء هفتم، باب هشتم تعداد نُه روایت؛ و در جزء دهم، باب۱۸، روایت نوزدهم و غیره... .

همه این روایات، که به عناوین مختلف عنوان باب قرار داده، دلیل بر مدعا است. و در کتاب اثبات ولایت و مقام قرآن و عترت و مستدرک سفینه البحار لغت "اثر" و "عطا" و "علم" مواضع بسیاری ذکر کرده‌ام که دلالت کافی بر موضوع بحث ما دارد»[۷]
۲. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
آیت‌الله فاضل لنکرانی و آیت‌الله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در این‌باره گفته‌‌اند: «آگاهى امامانِ معصوم (ع) و جانشينان پيامبر (ص)، از غيب، اگر چه بی‌واسطه و از طريق وحى نيست، امّا بر اساسِ آن چه در منابع روايى ما آمده است، آنها به هدايت پيامبر (ص) و در پرتو تعاليم او، به قلمروِ غيب راه مى‌يابند. و از آنجا كه امامت (ع) در راستاىِ اهداف رسالت، و امام (ع) بر اساس نصب الهى، مسئوليت تبيين و تشريح آموزه‌هاى وحى و حفظ و نگهدارى آنها را بر عهده دارد از برخوردارى چنين موهبتى ناگزير است، تا بتواند حقايق وحى را درست تبيين كند و به گونه اى صحيح هدف‌هاى رسالت را جامه عمل پوشد. به تعبير ديگر، مناصبى كه امام (ع) پس از پيامبر (ص) ، دارد، لازمه‌اش دانش فراوان و آگاهى از غيب است.(...) ما بر اين ادّعا نيستيم كه صراحت آيات مربوط به دانش غيب، حاكى از آن است كه امام (ع) مانند پيامبر (ص)، تنها از طريق وحى و بى هيچ واسطه، از علم غيب برخوردار است; بلكه، با استناد به دو مقدمه ذيل، كه در بررسى‌هاى پيشين از مضامين آيات برآمده است، پى مى‌بريم كه امام (ع) ، اگرچه به طور مستقيم و از راه وحى از دانش غيب برخوردار نشده است، و امّا در پـرتو آموزه‌هاى نورانى نبوّت و در روشناىِ تعليم و تـربيت و هدايت پيامبر (ص)، به اين موهبت الهى و فيض ربّانى دست يافته است.»[۸].
۳. آیت‌الله مطهری؛
آیت‌الله مرتضی مطهری در کتاب «آشنایی با قرآن» در این باره گفته است: «در نهج البلاغه روایتی هست که امیرالمؤمنین علی (ع) به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا امیرالمؤمنین! این که غیب است، شما مگر غیب می‌دانید؟ خندید، فرمود این که غیب نیست، فراگرفته‌ای است از عالمی پیامبر (ص).[۹] شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که پیامبر (ص) باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش از خدا آموخته است. نه من غیب می‌دانم نه پیامبر (ص). خدا غیب را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که غیب نیست، یعنی آن خبرهایی که انبیا می‌دهند آنها تعلم است نه علم غیب. علم غیب در اصطلاح قرآن یعنی یک کسی از ذات خود بدون تعلم، غیب را بداند، او عالم الغیب است. خدا عالم الغیب است، پیغمبر و امام، متعلم الغیب هستند. پس علم غیب یک مسئله است، تعلم غیب مسئله دیگری است به نص خود قرآن که می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ؛[۱۰] احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از پیامبران و رسولان خودش را بپسندد، که او را يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ مطلع می‌کند، خودش او را بر غیب خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را متعلم الغیب می‌کند»[۱۱].
۴. آیت‌‎الله امینی؛
آیت‌الله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«عمار ساباطی‌ می‌‏گوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم آیا امام علم غیب دارد یا نه؟ فرمود: نه؛ ولکن اگر بخواهد چیزی‌ را بداند خدا به او تعلیم می‌‏کند. ابوالربیع شامی‌ از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: امام (ع) وقتی‌ بخواهد چیزی‌ را بداند یاد می‌‏گیرد.

ابوعبیده مدائنی‌ از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: اگر امام (ع) اراده کند چیزی‌ را بفهمد خدا به او یاد می‌‏دهد.

علی‌(ع) در یکی‌ از خطبه‌‏هایش از بعضی‌ امور غیبی‌ خبر داد، یکی‌ از اصحاب عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (ع) علم غیب داری‌؟! حضرت خندید و فرمود: ای‌ برادر کلبی‌! این علم غیب نیست، بلکه تعلّمی‌ است از صاحب علم. علم غیب عبارت است از علم به قیامت و علم به چیزهایی‌ که خدا در این آیه فرموده‏ إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[۱۲] خدا از بچه‌‏ای‌ که در رحم مادر است خبر دارد که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوت‏مند است یا بخیل، شقی‌ است یا سعید. خدا می‌‏داند چه شخصی‌ هیزم دوزخ است و چه شخصی‌ در بهشت هم‌نشین انبیا خواهد شد.

این، علم غیبی‌ است که غیر از خدا کسی‌ نمی‌‏داند اما چیزهای‌ دیگر را خدا به‏ پیغمبرش تعلیم داده او هم به من یاد داد ودعا کرد که سینه و قلبم آنها را حفظ کند»[۱۳]
۵. آیت‌الله مصطفوی؛
آیت‌الله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در این‌باره گفته‌اند: «امامان؛ وارثان پیامبر (ص): دانش پیامبر (ص) از دو راه به امامان رسیده است: یکی از راه عادی که همان تعلیم و تعلم است. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «كنت أدخل على رسول الله (ص) ليلا و نهارا فكنت‏ إذا سألته‏ أجابني‏، و إن سكت ابتدأني‏»، راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. امام علی (ع) آنگاه که به دستور پیامبر عازم یمن شد، از پیامبر درباره پرسشهایی که مردم یمن درباره قضا از او می‌کنند، راهنمایی خواست که پیامبر (ص) فرمود: "ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: «اللهم ثبت لسانه واهد قلبه» فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد"»«[۱۴]. درباره معاشرت امامان (ع) با ملائکه آمده است، ملائکه در همه احوال بر امامان (ع) نازل و مانع رسیدن شرور به ایشان می‌شوند. به هنگام نماز با ایشان نماز می‌گذراند و آنچه در زمین، چه در شب و چه در روز رخ می‌دهد، به آگاهی امام (ع) می‌رسانند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ [۱۵] . جبرئیل، میکائیل و ملک الموت همواره در معرض رؤیت امام‌اند و به ایشان مشکلات و دشواری‌هایی که در کتاب و سنت نیست، الهام می‌کنند، امامان (ع) محل آمد و شد ملائکه‌اند و هر ملکی که برای امری نازل می‌شود، نخست نزد امام (ع) می‌آید و آن را بر امام (ع) عرضه می‌دارد [۱۶]. به هر روی، چنانکه فیلسوفان مسلمان اثبات کرده‌اند، نظام آفرینش نظام احسن است و آنچه در هستی وجود دارد، جلوه‌هایی از ذات باری‌تعالی است. هر موجودی که از نظر رتبه وجودی نزدیک‌تر به هرم هستی باشد، از کمالات فزون‌تری برخوردار است. انبیا (ص) و امامان (ع) برگزیدگان خداوندند که با اعطای الهی و ظرفیت‌های ذاتی که دارند به این کمالات نائل آمده‌اند.»[۱۷].
۶. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛
حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی در کتاب «پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌» در این‌باره گفته‌ است: «رشید هجری از یاران با وفا و صمیمی حضرت علی (ع) بود به گونه‌ای که حضرت او را لایق تعلیم علوم غیب دانسته، از بلاها و مرگ‌ها آگاه بود و او را رشید البلایا می‌نامیدند، به بعضی خبر می‌داد که چگونه می‌میرد و یا چگونه کشته می‌شود، و همانطور که خبر داده بود واقع می‌شد»[۱۸].
۷. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر حسینی در کتاب «آشنایی با نهج البلاغه امام علی» در این باره گفته است: «پیامبر اکرم (ص) و وارثان علمش ائمه معصومین (ع) در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله ۱ - علم به غیب، ۲ - عمل بر طبق آن، ۳ - اعلام به دیگران؛ جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است»[۱۹]
۸. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است: «فرستادگان الهی و صاحبان رسالت، به طور ذاتی از غیب آگاه نیستند، ولی بر اثر تعلیمات الهی قسمتی از اسرار غیب را می‌دانند و مقدار آگاهی آنان نیز بستگی به اراده و خواست خدا دارد؛ یعنی خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، به اسرار پنهان هستی آگاه می‌سازد»[۲۰].
۹. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» و در کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در این‌باره گفته است:
  • «اگرچه روایات و بررسی‌های تاریخی، دانش آموختن ائمه (ع) را نزد انسان‌های غیر معصوم تأیید نمی‌کنند، اما روایات متعددی دلالت بر آن دارند که هر امامی از امام پیشین، دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است که در صدر این سلسله، پیامبر اکرم (ص) قرار دارد. در روایات متعددی از ائمه این مضمون نقل شده است که تمام علوم پیامبر نسل به نسل به آنان منتقل شده است. روایاتی نیز بر آن دلالت دارند که هر امام (ع)، علوم خود را به امام پس از خود تحویل می‌دهد. سند برخی از این روایات معتبر است. در روایتی به صراحت بیان شده است که امام هر زمان، در آخرین لحظۀ عمر امام پیشین، علوم او را دریافت می‌کند. سند حدیث دوم این مجموعه موثق است . این روایات نشان می‌دهند علم امام (ع)، پیش از تحویل گرفتن آن علوم، کامل نیست»[۲۱]
  • «اگرچه روایات و بررسی‌های تاریخی، دانش‌آموزی ائمه (ع) را نزد انسان‌های غیرمعصوم تأیید نمی‌کند، اما روایات متعددی دلالت بر آن دارند که هر امامی از حجت پیش از خود دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است که در صدر این سلسله، پیامبر اکرم (ص) قرار دارند. در این موضوع، افزون بر فراگیری علومی که به حوزه‌هایی از دانش مانند احکام و تفسیر قرآن اشاره دارند، به آموختن مطالب جزئی مانند آگاهی از رخ دادن حادثه‌ای در آینده نیز توجه داشته‌ایم؛ زیرا حتی این‌گونه موارد جزئی نیز می‌توانند علم‌آموزی ائمه (ع) را از حجت‌های پیشین تأیید کنند. اینک به‌ترتیب روایات یکایک ائمه (ع) را در این موضوع مرور می‌کنیم. (...)

روایات متعددی از امام باقر و امام صادق (ع) بر این نکته تأکید دارند که ائمه (ع) از رسول ‌خدا (ص) و امامان پیشین، علوم الهی و ویژه‌ای را دریافت کرده بودند. این روایات، تواتر معنوی دارند و افزون بر اثبات محتوای خود، ضعف سندی برخی روایات دیگر را نیز جبران می‌کنند. از امام باقر (ع) نقل شده است که به خدا قسم! رسول‌ خدا، حرفی از علومی را که خداوند عزو‌جل به او آموخته بود نگذاشت، مگر آنکه آن را به علی آموخت؛ سپس آن علوم به ما رسید.[۲۲] در روایتی، به‌صراحت بیان شده است که علم امیرالمؤمنین (ع) از علم رسول ‌خدا (ص) سرچشمه گرفته است و سپس دیگر ائمه (ع) یکایک این علوم را آموخته‌اند.[۲۳] از آن حضرت نقل شده است: خداوند اسرارش را به جبرئیل بیان کرد و جبرئیل آن را به محمد (ص) و ایشان به علی (ع) و آن حضرت به هرکس بخواهد، یکی پس از دیگری.[۲۴] روایات دیگری نیز این مضمون را تأیید می‌کنند. در گفتار دیگری که از ایشان نقل شده، آمده است: «اگر از خودمان سخن بگوییم، گمراه می‌شویم؛ چنان‌که کسانی که پیش از ما بودند، گمراه شدند؛ ولی ما با دلیل روشن از جانب خداوند سخن می‌گوییم که خداوند آن را برای پیامبرش و او (پیامبر (ص)) برای ما بیان کرده است». سندهای دیگری از این روایت، با تغییرات اندکی در عبارات، همین مطلب را گزارش کرده‌اند.[۲۵]

در روایات امام صادق (ع) نیز نقل شده است همه علومی را که خداوند به پیامبر آموخته بود، آن حضرت به امیرالمؤمنین (ع) آموزش داد.[۲۶] روایات این باب، مستفیض‌اند.[۲۷] به ‌کار رفتن تعبیر «تعلیم» در این روایات، به‌خوبی بر آموزشی بودن این علوم تصریح دارند. در روایات متعددی از آن حضرت، این مضمون نقل شده است که علوم پیامبران به پیامبر اکرم (ص) و از آن حضرت به امیرالمؤمنین (ع) و نسل‌به‌نسل به امامان پس از ایشان منتقل شده است.[۲۸] بنا بر این روایات، هیچ‌چیز نیست که خداوند به پیامبران داده باشد، ولی به پیامبر اعظم (ص) نداده باشد و هیچ‌چیز نیست که به پیامبر داده شده باشد، مگر آنکه ایشان آن را به امیرالمؤمنین (ع) آموخته است.[۲۹] در روایات متعددی، آن حضرت وراثت از رسول‌ خدا (ص) را یکی از شیوه‌های دریافت دانش توسط ائمه (ع) معرفی کرده‌اند که می‌تواند مؤید روایات پیشین باشد.[۳۰] آن حضرت بر این نکته تأکید کرده‌اند که هر پاسخ ایشان به پرسش‌های دیگران، دانشی است که از رسول‌ خدا (ص) فراگرفته‌اند و نظرات شخصی خود نیست.[۳۱] سند این روایت، صحیح است.[۳۲] همچنین از ایشان نقل شده است که امامی از دنیا نمی‌رود، مگر آنکه علم خود را به جانشینش منتقل می‌کند. البته امام بعدی در آن حال ساکت است و آن علوم را اظهار نمی‌کند تا اینکه به مقام امامت برسد.[۳۳] این‌گونه تعابیر، ظهور روشنی در علم‌آموزی هر امام از حجت پیشین دارند. (...) شیوه انتقال دانش از یک حجت به حجت بعد:

  1. تعلیم و تعلم عادی: ظاهر برخی تعابیر روایات یاد‌شده، این احتمال را تقویت می‌کند که دست‌کم در برخی موارد، تعلیم علوم به‌ صورت عادی بوده است. قرائت آیاتی که در غیبت امیرالمؤمنین (ع) بر پیامبر (ص) نازل شده بود، برخی پرسش‌های امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص)، یا امامی از امام پیشین، و برخی از خبرهای مربوط به زمان و چگونگی شهادت ائمه (ع) که حتی افراد عادی دیگر نیز آنها را نقل کرده‌اند، ظهور یا صراحت در آن دارند که این علوم به‌ طور عادی به آنان تعلیم داده شده است؛ مانند خبر شهادت سیدالشهدا (ع) که افرادی مانند جناب ام‌سلمه (س) نیز آن را نقل کرده‌اند. چنین دانش‌هایی، به شیوه‌ای عادی به امام آموخته شده‌اند؛ یعنی اگر کس دیگری نیز آن سخنان را می‌شنید، به‌ طور عادی آن مطالب را فرامی‌گرفت. یادآور می‌شویم که مقصود از علم‌آموزی در این نوشتار، اعم از فراگرفتن دانش‌های جامع و کلی مانند احکام دین است، و آموختن مطالب جزئی، مانند آگاهی از تفسیر یک آیه یا تحقق یک حادثه در آینده را نیز شامل می‌شود.
  2. تعلیم و تعلم ویژه: با اینکه برخی از علوم ائمه (ع) به شیوه عادی فراگرفته شده‌اند، به ‌نظر می‌رسد در موارد بسیاری، آموزش و فراگیری علوم اهل‌بیت (ع) عادی نبوده است. بنا بر روایتی، امام باقر (ع) در پاسخ به این پرسش که شما چگونه مدعی هستید که تنها وارث علوم پیامبرید، درحالی‌که پیامبر (ص) برای تمام مردم مبعوث شده بود، با استناد به برخی آیات بیان کردند که آنچه پیامبر (ص) آشکار کرد، برای تمام مردم بود؛ اما آنچه از آن سخن نگفت و خداوند از ایشان خواست که بر زبان نیاورد، مخصوص اهل‌بیت (ع) است. در ادامه این روایت آمده است که رسول ‌خدا (ص) با برادرش علی (ع) پنهانی سخن می‌گفت و با دیگر اصحابش این‌گونه رفتار نمی‌کرد. به همین دلیل است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیامبر (ص) بر من هزار باب علم را گشود که از هر باب، هزار باب دیگر گشوده می‌شد. این علوم، همان علوم مخصوص و پنهانی بوده که از پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) و از ایشان به دیگر ائمه (ع) منتقل شده است. در ادامه همین روایت، در توضیح بیشتر این مطلب آمده است: خداوند متعال بر پیامبرش کتابی را فرستاد که در آن، (علم) آنچه گذشته و آنچه تا قیامت رخ می‌دهد، آمده است. سپس فرمودند: خداوند به پیامبرش وحی کرد که چیزی از علوم پنهان و اسرارش باقی نگذارد، مگر آنکه آن را به‌ طور پنهانی به او (امیرالمؤمنین (ع)) بیاموزد. این تعابیر، اگرچه به‌صراحت غیر‌عادی بودن روش این تعلیم و تعلم را نشان نمی‌دهد، با توجه به گستردگی قلمرو این تعالیم، می‌توان ادعا کرد که ظهور در غیر‌عادی بودن روش آموزش و فراگیری آن دارد. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که تا کنون بیش از دو حرف از آن حروف (هزار حرفی که پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) آموخت) آشکار نشده است.
چنان‌که گفته شد، در برخی از این روایات آمده است تمام علومی که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش داده بود، از طریق رسول ‌خدا (ص) به ائمه (ع) رسیده است. گستردگی قلمرو این علوم، این احتمال را تأیید می‌کند که بسیاری از این علوم به شیوه‌ای ویژه به ائمه (ع) تعلیم داده شده‌اند؛ وگرنه عمر محدود انسان‌ها برای آموختن همه این علوم کفایت نمی‌کند؛ به‌ویژه آنکه می‌دانیم برخی از ائمه، مدت محدودی امام پیش از خود را درک کردند؛ مانند امام جواد (ع) که در حدود هفت یا نه‌سالگی به امامت رسیدند. همین‌طور امام هادی (ع) که در حدود هشت‌سالگی، و حضرت صاحب‌الزمان (ع) در حدود پنج‌سالگی امامت را بر عهده ‌گرفتند. همچنین تعبیر اسرار الهی که در برخی روایات برای اشاره به این علوم به ‌کار رفته است، نشان می‌دهد شیوه تعلیم ـ دست‌کم برخی مصادیق یا مراتب ـ این علوم، عادی نبوده و گونه خاصی داشته است. بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که انتقال بسیاری از علوم و اسرار به ائمه (ع)، به شیوه‌ای خاص و غیرمتعارف بوده است؛ هرچند آنان به‌ طور عادی و طبیعی نیز برخی علوم را از پیامبر یا امام پیشین دریافت کرده‌اند؛ مانند مواردی که امام همانند دیگران حدیثی را از رسول ‌خدا (ص) یا امام پیشین شنیده و آن را مانند دیگر راویان نقل کرده است»[۳۴].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منابع علم امام در قرآن و روایات» در این‌باره گفته‌ است:

«شیوه و روش آگاهی از غیب از به دو گونه است: ۱ - غیبی که با تعلیم و فکر و ریاضت نفسانی آشکار می‌شود ۲ - غیبی که نیل به آن تنها برای خداوند متعال محقق است و این همان غیب مطلقی است که خداوند متعال آن را تنها برای برگزیدگانش آشکار می‌سازد»[۳۵].

«مرحوم طبرسی در مجمع البیان انتساب علم غیب به غیر خداوند سبحان را عقیده‌ای شنیع می‌داند که احدی از علمای شیعه آن را نمی‌پذیرد و قائل نگردیده است، بلکه علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) را علمی تعلیمی از جانب خداوند سبحان دانسته است»[۳۶].

«اصبغ بن نباته می‌گوید از امیرالمؤمنین (ع) شنیدم که فرمود: برای خداوند دو علم است، علم غیبی که کسی را به آن آگاهی نداده است... و علمی که ملائکه خود را از آن آگاه کرده که این علم را خدا به محمد و آلش عطا نموده است. حضرت (ع) با تقسیم علم الهی به دو قسم، یک قسم از علم الهی را علم خاص خداوند می‌شمرد که کسی از آن مطلع نشده است که همان مواردی است که در خطبه نهج البلاغه حضرت آن را علم غیب می‌شمرد؛ پس مقصود از علم غیب در روایت نهج البلاغه با توجه به این حدیث و احادیث مشابقه فراوان دیگر علم خاص الهی است که آگاهی از آن مورد نفی قرار گرفته است. اما قسم دوم علم، علمی است که در اختیار همگان قرار نمی‌گیرد بلکه مقربان الهی از آن بهره‌مند می‌شوند و این همان علمی است که برای خود ثابت می‌دانند که تحقق آن به تعلیم و اذن خداوند میسر می‌گردد»[۳۷].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است: «یکی از منابع علم امامان وصایت یا وراثت از علم پیامبر یا تعلیم از پیامبر و به عبارت دیگر آگاهی از سنت پیامبر است. یعنی پیامبر خاتم (ص) تمام معارف و علوم خود را به نخستین وصی خود حضرت علی (ع) منتقل کرده است؛ و این علوم نیز بعد از ایشان به فرزندان او نسل به نسل منتقل شده است تا به خاتم الاوصیاء امام زمان (ع) رسیده است»[۳۸].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است: «شیعیان و عده کثیری از اهل تسنن بر این باورند که علم غیب ذاتی و مطلق از آن خدای سبحان است و هیچ کس از آن خبر ندارد و آیاتی از قرآن کریم[۳۹]. هم آگاهی از غیب مطلق و احاطه بر آن را برای خدا ثابت می‌کنند. ولی جایز است این علم که بالذّات از آن خداوند است به افرادی از بشر نیز داده شود، البته آگاهی از غیب چنین افرادی بالذّات نخواهد بود بلکه به تعلیم و موهبت الهی بدون اکتساب خواهد بود و آنها جز انبیا و اولیا کسان دیگر نمی‌باشند، علم غیب انبیا و اولیا حاصل از علم و عمل است، علم و عمل به منزله دو بال نفس ناطق‌اند که به اندازه پیروی این دو بال از عوالم بی‌پایان پرواز می‌کنند، پروازی که نشأت شهادت داخل به عالم غیب به‌وسیله وحی و الهام است. آموزه وحی و الهام به انبیا و آموزه الهام به اولیا طریقی از اشراق معرفت است، این نوع آگاهی و معرفت انبیا از ضروریات رسالت آنهاست تا دلیل بر صدق نبوت‌شان باشد و آنها هم در زمان‌ها و مکان‌های مختلف آگاهی از غیب را از خودشان نشان داده‌اند»[۴۰].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:
  • «ابن‌شهرآشوب در باره ماهیت علم امام (ع) چنین آورده است: «تمام اینها خبرهای غیبی است که خداوند رسول گرامی (ص) خود را از آنها آگاه ساخته و رسول خدا (ص) هم در پنهانی حضرت امیر (ع) را بر آنها آگاه کرده است».
  • «ابن میثم بحرانی شارح نهج‌البلاغه می‌نویسد: "منظورم از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و علم غیب بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کسی آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است".
  • «رسول اکرم (ص) در آخرین لحظات عمر خود هزار باب دانش را به حضرت امیر (ع) آموخت، آن جا که فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) عَلَّمَنى اَلْفَ بَاب مِنَ الْحَلاَلِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا کَانَ وَ مِمَّا یَکُونُ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، کُلُّ بَاب مِنْهَا یَفْتَحُ اَلْفَ باب فَذلِکَ اَلْفَ اَلْفَ باب»[۴۱] افزون بر این شیوه‌ها، پیامبر اکرم (ص) به صورت‌های دیگری نیز میراث علمی خود را به علی (ع) انتقال داده است. چنان که مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی را که بیشتر مربوط به حوزه احکام بود، برای امام علی (ع) املاء کرد و امام با خط خود آن را نگاشت. از این میراث روایی در روایات اهل بیت (ع) با عناوینی همچون: "کتاب علی"، "جامعه"، یا "جفر" یا "مصحف فاطمه (ع)" یاد شده است».
  • شیخ حر عاملی در این باره چنین می‏نویسد: احادیثی که مفاد آن این است : "خداوند به پیامبر (ص) و امامان (ع) علم گذشته و آینده را تعلیم کرده است" متواتر می‌‏باشد. او در جایی دیگر چنین آورده است: "پیامبر (ص) و امامان (ع) بسیاری از غیب‌ها را به تعلیم الهی فرا گرفته بودند... و هر گاه اراده می‌‏کردند چیزی را بداننند می‌‏دانستند." از این دو عبارت پیداست که وی علم امام را تعلیمی و از سوی دیگر اشائی می‏‌داند».
  • محمد بن شهر آشوب مازندرانی در کتاب "متشابه القرآن" می‏‌نویسد: "ممکن است پیامبر (ص) و امام (ع) به تعلیم الهی به قسمتی از چیزهایی که غایب است و بخشی از حوادث گذشته و آینده، آگاهی داشته باشد." نیز در کتاب "مناقب آل ابی‌طالب " بخشی از خبرهای غیبی امیرمؤمنان علی (ع) را در حدود بیست صفحه نقل می‌‏کند و سپس می‏‌نویسد: "تمام اینها خبرهای غیبی است که خداوند رسول گرامی خود را از آنها آگاه ساخته و رسول خدا (ص) هم در پنهانی حضرت امیر (ع) را بر آنها آگاه کرده است»[۴۲].
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«علم غیب از راه تعلیم الهی: قبل از پرداختن به امکان و اثبات غیب برای غیر خداوند، به این نکته توجه داشت که آگاهی از غیب برای پیامبران و امامان (ع) غیر از طرق عادی است بلکه به تعلیم الهی است. به‌عنوان مثال به موارد زیر توجه شود.

  1. بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن خطبه از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: آیا شما علم غیب دارید و این جمله اشاره به این بود که علم غیب اختصاص به خدا دارد زیرا خدا است که ذاتا به همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم علم غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیلۀ پیامبر خدا (ص) به من تعلیم شده است.
  2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام کاظم (ع) گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید، حضرت در پاسخ او فرمود: نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا (ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموختیم.
  3. شیخ بزرگوار محمد بن محمد بن نعمان مفید می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت عالم به غیب دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچکس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان (ع) به‌طور مطلق گفته شود. عالم به غیب هستند بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام (ع) قبل و از پیامبر (ص) و سرانجام به تعلیم الهی است.
  4. مفسر عالیقدر شیعه مرحوم شیخ طبرسی می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جملۀ عالم به غیب توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (ع) و سایر امامان (ع) نقل کرده‌اند، همه از رسول خدا (ص) به آنان رسیده و رسول خدا (ص) نیز از خداوند آموخته است.
  5. رشیدالدین محمد بن شهر آشوب مازندرانی می‌نویسد: پیامبر (ص) و امام (ع) از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به اینکه علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد.
  6. کمال‌الدین ابن میثم بحرانی می‌نویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و علم غیب بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است.
  7. ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از علم غیب خبر بدهند اما می‌گوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیلۀ آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد.
  8. فضل بن روز بهان دانشمند سنی که در سده نهم و دهم می‌زیسته، با همۀ تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" می‌نویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری خبر دادن از علم غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم با وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راههای آگاهی از غیب می‌داند.
  9. علامه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر می‌نویسد: علم خدا ذاتی است و علم امامان (ع) به تعلیم الهی است و هیچکس نباید توهم کند که علم امامان (ع) مانند علم خدا است پس مانعی ندارد که بگوییم امامان (ع) ذاتاً علم غیب ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.
  10. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر (ص) آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: من علم غیب ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هرچه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است»[۴۳].
۱۶. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در این‌باره گفته‌ است: «امیرمؤمنان (ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای می‌فشارد این آگاهی را از رسول خدا (ص) به دست آورده است[۴۴] در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره می‌کنیم: (...) نقل است که امیرمؤمنان (ع) برده‌ای که "سالم" نامیده می‌شد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت[۴۵] (...) نیز نقل است یکی از یاران امام علی (ع) پس از شنیدن پیشگویی‌های آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب داده‌اند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[۴۶]. پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد[۴۷] امیرمؤمنان (ع) بارها از شهادت خود و چگونگی‌اش خبر داده است و این گونه بر تردیدناپذیری‌اش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمی‌گویم و به من دروغ نگفته‌اند [۴۸]. گاه می‌فرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا (ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد[۴۹] در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبر اکرم (ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است[۵۰] اندیشه مندان شیعه و سنی در اینکه علی (ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبری بهره‌ برده و در محضر رسول خدا (ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم می خورد که امیرمؤمنان (ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا (ص) می‌پرسیدیم، پاسخ می‌داد و چون ساکت می‌شدیم، خود آغاز به سخن می‌کرد[۵۱]. اما نکته در خور توجه آن است که این بهره‌گیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیده ای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: رسول خدا (ص) هزار درِ دانش را به روی من گشود ... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است ... به گونه‌ای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری می‌پردازم [۵۲]. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که می‌توان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمی‌توان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهی های غیبی بینجامد[۵۳]. به فرموده امیرمؤمنان (ع) این دانش‌های غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیتش قرار گرفته است و تا روز قیامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد[۵۴]. بر این اساس، امام معصوم (ع) همواره بر این حقیقت پای فشرده‌اند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا (ص) به ارث رسیده است [۵۵]. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفه‌هایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه (س) صورت پذیرفته [۵۶]. که ویژگی‌های آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم (ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتاب‌ها مستند ساخته‌اند و به ویژه درباره مصحف فاطمه (س) بر این حقیقت پای فشرده‌اند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است[۵۷]»[۵۸].
۱۷. آقای دکتر طاهری (استاد مجتمع آموزش عالى شهید محلاتی)؛
آقای دکتر اسحاق طاهری در کتاب «درس‌هایی پیرامون نبوت و امامت» در این‌باره گفته‌ است: «باید دانست که انتقال علم به کسان دیگر از طریق پیامبر است لذا در این باره می‌خوانیم: هیچ یک از ائمه معصومین (ع) و دیگر اولیاءالله دارای علم فعلی ذاتی درباره غیب نیستند؛ یعنی آنان ذاتا و فعلا در همه حقایق و در هر زمان از علم غیب برخوردار نمی‌باشند؛ بلکه مطابق دلایل معتبر از نهج البلاغه و دیگر منابع معتبر حدیث، علم غیب آنان مستند به رسول الله (ص) است آن بزرگوار هم از خداوند گرفته است»[۵۹]
۱۸. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در این‌باره گفته‌اند:
  • «یکی از مهم‌ترین جلوه‌های غیب که خداوند پیامبر اکرم (ص) را در آن شریک نمود، فهم آیات قرآن است. این علم از طریق تعلیم پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) رسید و ایشان نیز به ائمه (ع) پس از خویش آموخت. در بسیاری از روایات شیعه و سنی مفهوم آیه مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۶۰]. به حضرت علی (ع) تفسیر شده است[۶۱]. لوم و معارف قرآن در روایاتی نظیر "عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏‏"[۶۲].، نزد حضرت علی (ع) دانسته شده است. به گونه‌ای که حاکم حسکانی از دانشمندان معروف اهل تسنن در تفسیر خود، فصلی را به "یگانه بودن علی (ع) در شناخت قرآن و معانی آن" اختصاص داده است. آنچه اهمیت بیشتری دارد علم خاص امیرمؤمنان علی (ع) و جانشینان او به تأویل قرآن است. یعنی علم به حقایق و واقعیت های ماورای الفاظ که بیانات قرآن حاکی از آنهاست[۶۳]. چیزی فراتر از تفسیر که آیه ۷ آل عمران، علم به آن را تنها در اختیار خداوند و راسخان در علم می داند. مفسران شیعه "راسخان در علم" را معصومین می‌دانند که در امر هدایت امت با تعلیم پیامبر از تأویل آیات آگاهند،[۶۴] چنان که یکی از صادقَین فرمود: "پیامبر خدا (ص)، بزرگترین راسخان در علم بود. تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود، از تأویل و تنزیل قرآن می دانست. خداوند هرگز چیزی بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او نیاموخته باشد. او و اوصیای وی همه اینها را می‌دانستند[۶۵]. و رسول خدا (ص) فرمود: "ای مردم، در قرآن تدبر کنید و آیات آن را بفهمید. به محکمات آن نظر کنید و از متشابه آن پیروی نکنید. به خدا سوگند فقط کسی نواهی آن را برای شما تبیین می‌کند که من دستش را گرفته‌ام و آن را نزد خود بالا آورده‌ام و بازویش را بالا گرفته، به شما اعلام می‌کنم که هر کس من مولای اویم، او نیز مولای اوست و او علی بن ابی طالب، برادر و وصی من است.[۶۶]. ابو سعید خُدری می‌گوید: "روزی با رسول خدا (ص) بودیم. نعلینش پاره شد. به علی (ع) داد تا وصله بزند. سپس مقداری راه رفت". سپس فرمود: "همانا یکی از شما براساس تأویل قرآن مبارزه می‌کند، چنان که من با تنزیلش مبارزه نمودم" ابو بکر گفت: "منم؟" فرمود: "خیر". عمر گفت: "منم؟" فرمود: "خیر، بلکه او وصله زننده کفش است"[۶۷]. ابو سعید ادامه می‌دهد: "ما نزد علی (ع) رفتیم و به او بشارت دادیم ولی سرش را بلند نکرد، گویا از رسول خدا (ص) آن را شنیده بود"[۶۸]. بی‌دلیل نبود که وقتی فردی برای سؤالی که از ابن عباس داشت، گفت: "اگر من علی (ع) را از تو عالم تر می‌دانستم از تو نمی پرسیدم!" ابن عباس به شدت خشمگین شد و گفت: "مادرت به عزایت بنشیند! علی (ع) مرا تعلیم داد و علم او از تعلیم رسول خدا (ص) بود و خداوند به رسولش آموخته بود. علم همه اصحاب محمد (ص) در برابر علم علی (ع) همچون قطره‌ای در برابر هفت دریاست"[۶۹]. و در جایی دیگر این صحابی، علم خویش را در برابر علم حضرت علی (ع) به برکه‌ای در برابر دریا تشبیه نمود[۷۰]. عطاء بن أبی رباح تابعی، نیز قسم یاد می‌کرد که در میان اصحاب حضرت محمد (ص) هرگز عالم تر از علی (ع) نمی شناسد[۷۱]. (...)اکثر روایات به تعلیم امامان (ع) از رسول خدا (ص) اذعان دارند و دسته‌ای دیگر از روایات، پرده از ارتباط ایشان با ملائک و الهامات ربانی برمی دارد. چنان که وقتی حرث بن مغیره از حضرت صادق (ع) درباره نوع علم اهل بیت (ع) پرسید. آن حضرت (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) و حضرت علی (ع) به ما ارث رسیده است، علمی که به واسطه آنها از مردم بی‌نیازیم ولی مردم به ما احتیاج دارند. حرث گفت: آیا حکمت‌هایی که در قلب یا گوش شما القاء می‌شود نیز هست؟ آن حضرت (ع) فرمود: گاهی هم از این نوع است.[۷۲]»[۷۳].
  • «امامان معصوم (ع) بارها بر این مطلب تصریح نمودند که علوم خویش را از پیامبر اکرم (ص) اخذ کرده‌اند. ایشان هیچ‌گاه اجازه نمی‌دادند مردم و یارانشان، جایگاهی بیش از حقیقت، برای آنها قائل شوند. چنان که وقتی فردی با شنیدن خبرهای امیرمؤمنان علی (ع) از آینده، نسبت علم غیب به آن حضرت داد، ایشان فرمود: اینها علم غیب نیست؛ بلکه یادگیری از صاحب علم است. همانا علم غیب، دانستن زمان قیامت و آنچه خداوند در آیه إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ [۷۴] برشمرده، می‌باشد. علمی که خدا به پیامبرش تعلیم داد، او به من آموخت و برایم دعا فرمود که سینه‌ام آن را حفظ کند و جوارحم آن را در بر گیرد. [۷۵] امام کاظم (ع) به یحیی بن عبدالله بن حسن درباره پندارهای مردم راجع به علم غیب امام (ع) فرمود: سبحان الله! دستت را روی سرم قرار بده. قسم به خدا که همه موهای سر و بدنم راست شده است. سوگند به خداوند که من جز ارثی از رسول خدا (ص) هیچ ندارم.[۷۶]» [۷۷]
۱۹. آقای دکتر تورانی و خانم خطیبی؛
آقای دکتر اعلا تورانی و خانم زهرا خطیبی در مقاله «علم امام در آینه حکمت متعالیه» در این‌باره گفته‌اند:

«تعلیمی بودن مؤلفه دیگر علم امام (ع) از دیدگاه حکمت متعالیه است. علامه طباطبائی، از دیگر نمایندگان حکمت متعالیه، در تفسیر خود اشاره می‌کند که ‌"علم غیب بالأصاله از آن خداست و بالتبع و به تعلیم الهی، دیگران هم می‌توانند آن را دارا شوند‌" [۷۸] ایشان درباره آیه إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۷۹] می‌افزاید: این استثنا، [۸۰] استثنای از کلمه أَحَدًا است، و جمله مِن رَّسُولٍ بیان جمله مَنِ ارْتَضَى است، در نتیجه می‌فهماند که خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را که بخواهد به هر مقدار از غیب مختص به خود آگاه می‌کند.

پس اگر این آیه را به آیاتی مانند آیه شریفه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين[۸۱] و آیه وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۸۲] و آیه قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[۸۳] ضمیمه کنیم که علم غیب را مختص به خدای تعالی می‌داند، این نتیجه به دست می‌آید که علم غیب اصالتاً از آن خداست، و به تبعیت خدا دیگران هم می‌توانند به هر مقداری که او بخواهد به تعلیم او داشته باشند. می‌توان گفت، آیات راجع به غیب که عد‌های آن را مختص به خدا می‌دانند، و دست‌های دیگر، آن را درباره غیرخدا هم ممکن می‌دانند، نظیر آیات راجع به میراندن است، که یک جا آن را مختص خدا دانسته، می‌فرماید: وَهُوَ الَّذِى يَتَوَفَّكُم بِالَّيْلِ‏[۸۴] و یک جا آن را به ملائکه نسبت می‌دهد، می‌فرماید: قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ‏ [۸۵] و جایی دیگر آن را به رسل نسبت می‌دهد و می‌فرماید: وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ‏[۸۶]

پس توفّی اصالتاً منسوب به خداست، و به تبعیت، منسوب به ملائکه و یا به عبارتی رسل است، چون ملائکه اسباب متوسطی‌اند که مسخر خدا و تحت فرمان اویند [۸۷]. علامه بر این عقیده است که علم به غیب بالأصاله و مستقلاً خاص خدای تعالی است، به آن معنایی که توضیح دادیم، پس خدای تعالی به ذات خودش عالم به غیب است، و دیگران اگر علمی به غیب داشته باشند به تعلیم او دارند، با این نکته که از آیه استفاده کردیم روشن می‌شود که هر جا خدای تعالی از انبیا حکایت کرده که منکر علم غیب خود شد‌هاند، منظور این بوده که بفهمانند ما رسولان بالأصاله و مستقلاً علم به غیب نداریم، نه اینکه با وحی خدا هم دانای به غیب نمی‌شویم، مانند آنجا که فرموده: قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۸۸] و آنجا که فرموده: وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ[۸۹] و آنجا که فرموده: "بگو من از میان رسولان، رسولی نوظهور نیستم نه می‌دانم که با من چه می‌کنند، و نه اینکه با شما چه می‌کنند، و پیروی نمی‌کنم مگر آنچه را که به من وحی می‌شود" [۹۰].

علامه طباطبائی "ره" در ادامه اشاره می‌کند که بعد از آنکه عمومیت جمله فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا با جمله إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ شکسته شد، به صورت عام مخصص درآمده که می‌تواند باز هم تخصیص بخورد، همچنان که در بحث درباره انبیا تخصیص خورده، چون آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه بر آن حضرت وحی می‌شود، مثلاً فرموده: "ما به تو وحی کردیم، همان طور که به نوح و پیغمبران بعد از او وحی کردیم" [۹۱]. و نیز دلالت دارد بر اینکه وحی یکی از مصادیق غیب است. بنابراین، یک نبی دسترسی به غیب دارد، همچنان که رسول دارد، البته این در صورتی است که مراد از رسول در جمله إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ مقامی مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق کسانی باشد که از ناحیه خدا به سوی خلق گسیل می‌شوند، نبی هم از همان کسان است، همچنان که آیه زیر بر این معنا شهادت می‌دهد: "ما قبل از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم مگر اینکه..." [۹۲]. چون نبی را هم ارسال شده می‌داند، و آیه "ما در هیچ شهر و آبادی پس پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه..." [۹۳] نبی هم مانند رسول جزء استثناشدگان از عموم نفی است، بدون اینکه عموم مذکور نیازمند به تخصیص جدیدی بشوند.

همچنین در مورد ‌امام به آن معنایی که قرآن کلمه ‌امام را در آن استعمال می‌کند، چون خدای تعالی ‌امام را به صفت صبر و یقین توصیف می‌کند، مثلاً می‌فرماید: "و ما بعضی از آنان را پیشوایانی کردیم که به امر ما هدایت می‌کنند، و بدین جهت چنین کردیم که صبر کردند، و به آیات ما یقین همچنین امامان را چنین توصیف کرده داشتند" [۹۴]. که پرده و حجاب از پیش رویشان برداشته شده، مثلاً فرمود: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ،[۹۵] تا چنین و چنان شود. و نیز فرموده: چنان نیست که شما خیال می‌کنید اگر شما علم الیقین داشتید به سراغ این موهومات و تفاخر‌ها نمی‌رفتید، شما قطعاً جهنم را خواهید دید[۹۶]. در کتاب خرائج و جرائح از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روز‌ها یکی از بستگانت کشته می‌شود، آیا تصدیقم می‌کنی؟ گفت: نه، برای اینکه کسی به جز خدای تعالی غیب نمی‌داند؛ فرمود: مگر این خدای تعالی نیست که می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ، پس رسول الله (ص) که مرضی نزد خداست غیب می‌داند، ما هم ورثه همان رسولی هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم می‌دانیم آنچه شده و آنچه تا روز قیامت خواهد شد [۹۷]»[۹۸].
۲۰. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛
آقای حسن رهبری در کتاب «بازاندیشی در علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «حضرت علی (ع) در حدیثی آشکارا می‌فرماید: «كُلُ‏ عَالِمٍ‏ غَيْرَ اللَّهِ‏ مُتَعَلِّم‏‏»[۹۹]. روایات زیادی نشان می‌دهد که امامان (ع) علوم قرآن و برخی از علوم مورد نیاز را از پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) قبل از خود آموخته و به امام (ع) بعدی بعدی خود انتقال داده‌اند؛ و آنان هرگاه به دانستن علمی نیاز پیدا کرده‌اند، خداوند متعال با الهامات غیبی یا اسباب بخصوصی آنان را از آن علم آگاه فرموده است. اینک برخی از روایات این بخش را در زیر می‌آوریم:«إنّي‏ فیما لَم یُوح إلیَّ کَأحَدِکُم‏‏»[۱۰۰] [۱۰۱].
۲۱. پژوهشگران وبگاه تبیان؛
پژوهشگران «وبگاه تبیان» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. حضرت علی (ع) در مورد علم غیب خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟ با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده (علم غیب اكتسابی) و او به من آموخته است. و پیامبر (ص) دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق امام علی (ع) می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من علم غیب می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا (ص) كافر شوید و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا (ص) بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید.

بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیرمؤمنان (ع) است كه می‌فرماید: علوم غیبی را پیامبر اكرم (ص) به من آموخت؛ به خدایی كه او محمد (ص) را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم (ص) همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاک می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»[۱۰۲].
۲۲. پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی؛
پژوهشگران «مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «در خصوص منابع شفاهی علم ائمه (ع) که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام (ع) پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: امام صادق (ع) فرمود: "علّم رسول الله (ص) الف باب یفتح من کل باب الف باب." پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به علی (ع) تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می‌شود».[۱۰۳]. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار (رمانتین) شهرت دارد، امام باقر (ع) می‌فرماید: "فلم یعلم والله رسول الله حرفا مما علمه الله تعالی الا علمه علیا (ع)". هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم (ص) تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم (ص) آن را به علی (ع) تعلیم داد».[۱۰۴]»[۱۰۵].
۲۳. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

علم غیب امامان (ع) بر دو گونه تصور می‌شود:

  1. از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.
  2. خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و امامان نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.

دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم امامان (ع) را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از «غلاه» [۱۰۹] به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی‌و امامان معصوم (ع) و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه علم غی علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از علم غیب است.

اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:

  1. بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: آیا به شما علم غیب داده شده؟ و این جمله اشاره به این بود که علم غیب اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی‌در پاسخ او خندید و گفت: اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم علم غیب یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا (ص) به من تعلیم شده است[۱۱۰].
  2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا (ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
  3. شیخ بزرگوار محمد بن نعمان مفید می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت "عالم به غیب" دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان (ع) به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام (ع) قبل و از پیامبر (ص) و سرانجام به تعلیم الهی است[۱۱۱]»[۱۱۲].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  16. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  17. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  18. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

پانویس

  1. یکصد و ده پرسش در سؤال ۲۸ ج۱، ص۱۵۴.
  2. الکافی، ج۱، ص۲۳۱ - ۲۳۲ "مَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ مِنْ آيَاتِ الْأَنْبِيَاء".
  3. الکافی، ج۱، ص۲۲۳ - ۲۲۶.
  4. الکافی، ج۱، ص ۲۲۷.
  5. بصائر الدرجات، ص۱۳۲ - ۱۴۲.
  6. بصائر الدرجات، ص۱۶۲ - ۱۷۴.
  7. علم غیب، ص۱۲۶.
  8. پاسداران وحی، ص ۱۶۶.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  10. او دانای غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که برای این امر بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ و ۲۷.
  11. آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.
  12. بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.
  13. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت
  14. علامه حلی، ۱۳۶۶،ج۷ ،ص۶۶
  15. فصلت: ۳۰ ، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!
  16. صفار قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲ ،ص۱۱۰-۱۱۳ و ج۵ ،ص۲۵۳ - ۲۵۶
  17. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۳۰
  18. وبگاه مرکز اطلاع‌رسانی غدیر
  19. آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی؛ ص: ۸۰.
  20. تفسیر قرآن مهر؛ ج۳، ص۳۵۶.
  21. علم امام تام یا محدود؟
  22. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۵؛ محمد‌بن‌حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۵؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۷۹.
  23. ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۵؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۷۹.
  24. ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۷.
  25. ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۹.
  26. ر . ک: همان، ص۲۹۰ـ۲۹۳.
  27. همچنین ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۴ـ ۶۵۵.
  28. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۵۵۹، روایات ۴، ۵ و ۶.
  29. محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۷.
  30. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۷.
  31. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۱۴۸.
  32. همچنین ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۰۰ـ۳۰۱.
  33. ر.ک: محمد‌بن‌حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۶۶. سند این روایت، صحیح است.
  34. ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی؛ ص۱۶۳-۱۷۹.
  35. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۲۳.
  36. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۹.
  37. محمد تقی شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۴۰.
  38. منابع علم امامان شیعه، ص ۹۴.
  39. نمل، آیه ۶۵؛ انعام، آیه ۵۹؛ اعراف، آیه ۱۱۸.
  40. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۵۶.
  41. «رسول خدا به من هزار باب از علم را آموخت که از هر باب هزار باب برای من گشوده می‌‏شود».
  42. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  43. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۵۳.
  44. ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۵۸ - ۲۵۷.
  45. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.
  46. سوره لقمان، آیه:۳۴.
  47. نهج البلاغه، خطبه۱۲۸، ص۱۲۷
  48. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۸، ۴۱۳.
  49. شیخ صدوق، محمد، علل الشرایع، ج۱، ص ۲۰۶؛ ابن حجر مکی، احمد، الصواعق المحرقه، ص۱۳۴. نیز ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۱۹، ح۸۰۲.
  50. ر.ک: ابن حسام الدین هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۹۷.
  51. سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۷، ح۳۷۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۱. همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه۲۱۰.
  52. بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۰؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۴۷.
  53. برای آشنایی با تفاسیر دیگری از این حدیث، ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، الفصول المختاره، ج۲، ص۱۰۶ - ۱۰۷.
  54. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹.
  55. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۴؛ فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، ج۳، ص۰۷، شیخ مفید، الامالی، ص۲۳؛ و بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰۷ و ۳۰۸.
  56. ر.ک: الکافی، ص۲۴۲ - ۲۳۸؛ صفار قمی، محمد، بصارالدرجات، ص۱۶۱ - ۱۴۲؛ ری شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۲۱۵-۲۲۵.
  57. الکافی، ج۱، ص۲۴۰، صفار قمی، بصارالدرجات، ص۱۵۷.
  58. علم غیب امام، ص۳۴۸.
  59. درس‌هایی پیرامون نبوت و امامت امام، ص۱۸۱.
  60. کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  61. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل فی الآلیات النازله فی اهل بیت: ۱ / ۴۰۰ ـ ۴۰۵؛ قمی، تفسیر القمی: ۱ / ۳۶۷؛ عیاشی، تفسیر عیاشی: ۲ / ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
  62. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین: ۳ / ۱۲۴.
  63. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن: ۳ / ۴۹.
  64. قمی، تفسیر القمی: ۱ / ۹۷ و ۹۷؛ فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی: ۶۹.
  65. کلینی، الکافی: ۱ / ۲۱۳.
  66. طبرسی، جامع البیان فی تفسیر القرآن: ۱ / ۷۵.
  67. ابن حنبل، مسند احمد: ۳ / ۳۳؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین: ۱۶۰.
  68. ابن حنبل، مسند احمد: ۳ / ۸۲ ؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین: ۳ / ۱۲۳.
  69. مفید، الأمالی: ۲۳۶.
  70. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن: ۷ / ۳۵۷؛ ابن منظور، لسان العرب: ۴ / ۱۰۳.
  71. ابن عبدالبرّ، الاستعیاب فی معرفة الاصحاب: ۳ / ۱۱۰۴.
  72. حر عاملی، اثابت الهداة بالنصوص و المعجزات: ۱/ ۲۴۸.
  73. [[نقد_شبهه_تعارض_آیات_علم_غیب_در_قرآن_(مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)؛ ص: ۴۴]
  74. لقمان ۳۴ ،بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است.
  75.  نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸
  76. مفید، ۱۴۱۴: ۲۳
  77. «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن ص ۴۲»
  78. طباطبائی، ۱۴۱۷ق: ۲۰ ،ذیل آیات ۲۶ و ۲۷ سوره مبارکه جن؛ علامه مظفر و علامه طباطبائی، ۱۳۸۶ :۲۴ ، ۲۵ .
  79. سوره جن، آیه: ۲۷.
  80. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.
  81. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»، سوره انعام، آیه: ۵۹.
  82. «و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست یا خود کوتاه‌تر است؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست»، سوره نحل، آیه: ۷۷.
  83. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد»، سوره نمل، آیه: ۶۵.
  84. «و او كسى است كه (روح) شمارا در شب (به هنگام خواب) مى ‏گیرد»، سوره انعام، آیه ۶۰.
  85. "بگو جان شما را ملک الموتی می‌گیرد که موکل بر شماست"سوره سجده، آیه: ۱۱.
  86. «زمانی که مرگ یکی از شما فرا رسد، فرستادگان ما جان او را می‌گیرند». سوره انعام، آیه: ۶۱.
  87. طباطبائی، ۱۴۱۷ق:۴۸ /۲‌‌.
  88. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم»؛ سوره انعام، آیه۵۰.
  89. «و اگر من غیب‌دان بودم، خیرات و منافع زیادی جمع می‌کردم»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  90. قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ‏ سوره احقاف، آیه: ۹.
  91. إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا‏ سوره نساء، آیه: ۱۶۳.
  92. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏ سوره حج، آیه: ۵۲.
  93. وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ‏ سوره اعراف، آیه: ۹۴.
  94. وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  95. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد»؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  96. كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ سوره تکاثر، آیه: ۵.
  97. راوندی، ۱۴۰۹ق: ۱ /۳۴۳.
  98. علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۵۷.
  99. هر عالمی بجز خداوند، دانش آموز است.
  100. من در چیزهایی که از طریق وحی آگاهی نیافته‌ام همانند یکی از شماها هستم
  101. بازاندیشی در علم امام، ص ۴۲.
  102. وبگاه تبیان
  103. کافی ج ۱، ص۲۳۹.
  104. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۴۰، ص۲۰۹.
  105. مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی.
  106. (غلاه، کسانی که امامان (ع) را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند)
  107. وبگاه پرسمان.
  108. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  109. غلاه، کسانی که امامان (ع) را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.
  110. نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم.
  111. اوائل المقالات ص:۳۸؛ بحار الأنوار؛ ج۱۰، ص ۲۶.
  112. وبگاه پرسمان