آیا علم غیب معصوم با اختیار وی منافات ندارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم غیب معصوم با اختیار وی منافات ندارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا علم غیب معصوم (ع) با اختیار وی منافات ندارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا علم امام به غیب مستلزم عدم اختیار وی نیست؟
  • اگر امام به آینده علم دارد، پس آیا مجبور است مطابق آن رفتار کند؟

پاسخ به این پرسش

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در کتاب «بررسی های اسلامی» در این باره گفته است:

«نکته‏‌ای‌ که باید به سوی‌ آن عطف توجه کرد این است که این‏گونه علم موهبتی‌ به موجب ادله عقلی‌ و نقلی‌ که آن را اثبات می‌‏کند قابل هیچ‏گونه تخلف نیست و تغیّر نمی‌‏پذیرد و سرمویی‌ به خطا نمی‌‏رود و به اصطلاح علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است.

و آگاهی‌ است از آنچه قضای‌ حتمی‌ خداوندی‌ به آن تعلق گرفته و لازمه این مطلب این است که هیچ‌‏گونه تکلیفی‌ به متعلق این‏گونه علم از آن جهت که متعلق این‏گونه علم است و حتمی‌‏الوقوع می‌‏باشد تعلق نمی‌‏گیرد و هم‏چنین قصد و طلبی‌ از انسان با او ارتباط پیدا نمی‌‏کند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق می‌‏گیرد و از راه این‏که فعل و ترک هر دو در اختیار مکلف‏ند، فعل یا ترک خواسته می‌‏شود و اما از جهت ضروری‌‏الوقوع و متعلق فضای‌ حتمی‌ بودن آن محال است مورد تکلیف قرار گیرد. مثلًا صحیح است خدا به بنده خود بفرماید: فلان کاری‌ که فعل و ترک آن برای‌ تو ممکن است و در اختیار توست بکن، ولی‌ محال است بفرماید: فلان کاری‌ را که به موجب مشیّت تکوینی‌ و قضای‌ حتمی‌ من، البته تحقق خواهد یافت و برو برگرد ندارد بکن یا مکن، زیرا چنین امر و نهی‌ لغو و بی‌‏اثر می‌‏باشد.

و همچنین انسان می‌‏تواند امری‌ را که امکان شدن و نشدن دارد اراده کرده، برای‌ خود مقصد و هدف قرار داده، برای‌ تحقق دادن آن به تلاش و کوشش بپردازد، ولی‌ هرگز نمی‌‏تواند امری‌ را که به ‏طور یقین بی‌‏تغیّر و تخلّف و به ‏طور قضای‌ حتمی‌ شدنی‌ است، اراده کند و آن را مقصد خود قرارداده، تعقیب کند، زیرا اراده و عدم اراده و قصد و عدم قصد انسان کمترین تأثیری‌ در امری‌ که به هرحال شدنی‌ است و از آن جهت که شدنی‌ است، ندارد. و از این بیان روشن می‌‏شود که:

  1. این علم موهبتی‌ امام (ع) اثری‌ در اعمال او و ارتباطی‌ با تکالیف خاصه او ندارد. و اصولًا هر امر مفروض از آن جهت که متعلق قضای‌ حتمی‌ و حتمی‌‏الوقوع است متعلق امر یا نهی‌ یا اراده و قصد انسانی‌ نمی‌‏شود. آری‌ متعلق قضای‌ حتمی‌ و مشیّت قاطعه حق متعال مورد رضا به قضاست، چنان‏که سیدالشهدا (ع) در آخرین ساعت زندگی‌ در میان خاک و خون می‌‏گفت: «رضاً بقضاءک و تسلیماً لأمرک لا معبود سواک» [۱] و هم‏چنین در خطبه‌‏ای‌ که هنگام بیرون آمدن از مکه خواند، فرمود:«رضااللَّه رضانا أهل‏ البیت»[۲]
  2. حتمی‌ بودن فعل انسان از نظر تعلق قضای‌ الهی‌ منافات با اختیاری‌ بودن آن از نظر فعالیت اختیاری‌ انسان ندارد، زیرا قضای‌ آسمانی‌ به فعل با همه چگونگی‌‏های‌ آن تعلق گرفته است نه به مطلق فعل، مثلًا خداوند خواسته است که انسان فلان فعل اختیاری‌ را، به اختیار خود انجام دهد و در این صورت تحقق خارجی‌ این فعل اختیاری‌ از آن جهت که متعلق خواست خداست حتمی‌ و غیرقابل اجتناب است و در عین حال اختیاری‌ و نسبت به انسان صفت امکان دارد.
  3. این‏که ظواهر اعمال امام (ع) را که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری‌ است نباید دلیل نداشتن این علم موهبتی‌ و شاهد جهل به واقع گرفت، مانند این‏که گفته شود: اگر سیدالشهدا (ع) علم به واقع داشت چرا مسلم را به نمایندگی‌ خود به کوفه فرستاد؟ چرا توسط صیداوی‌ نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود از مکه رهسپار کوفه شد؟ چرا خود را به هلاکت انداخت و حال آن‏که خدا می‌‏فرماید: وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ[۳] چرا؟ و چرا؟ پاسخ همه این پرسش‏‌ها از نکته‏‌ای‌ که تذکر دادیم روشن است، و نیازی‌ به تکرار نیست»[۴]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی نویسنده کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در پاسخ به این پرسش گفته است: «قطعاً منافات ندارد؛ زیرا در واقع آن امام یا نبی معصوم وظیفه خودش را انجام می‌دهد و با اختیار خودش این کار را می‌تواند انجام دهد یا انجام ندهد. ما خیلی از چیزها را با اختیار خودمان انجام می‌دهیم یا ترک می‌کنیم؛ می‌دانیم غذا خیلی خوشمزه است ولی با اختیار خودمان نمی‌خوریم. علم هیچ وقت سبب جبر نمی‌شود؛ چون انسان همیشه عنصری به نام اراده دارد که تعیین‌کننده است؛ به خاطر اراده است که گاهی وقت‌ها انسان با اینکه به بعضی از چیزها میل دارد، آن را ترک می‌کند و بعضی چیزها را که مخالف هوای نفسش است انجام می‌دهد؛ سختی‌ها را به جان می‌خرد؛ اینها نشان می‌دهد که اصلاً علم، سبب جبر نمی‌شود؛ به عبارت دیگر علم علت تامه برای انجام کارها نیست؛ کسی که علم داشته باشد می‌تواند با اختیار خودش انجام بدهد یا ندهد؛ بنابراین، پیغمبر با اینکه خیلی از چیزها را می‌داند، اما با اختیار خودش این کارها را انجام می‌دهد؛ با این توجه که تکلیف پیامبران سختتر از دیگر انسان‌هاست»[۵].
۲. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر نویسنده مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«مطابق قانون و قاعده‌ای کلی و کلان در نظام هستی انسان‌ها در دایره‌ای میان جبر و تفویض قرار دارند. «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ‏ بَلْ‏ أَمْرٌ بَیْنَ‏ الْأَمْرَیْن‏». از این رو همچنان که نمی‌توان تفویض و اختیار مطلق را پذیرفت نمی‌توان جبر و اجبار مطلق را نیز پذیرفت. این قانون در رابطه با تمام بشر از جمله انبیاء و اوصیاء ایشان جریان دارد.

نکته دوم و پیوند یافته به نکته قبلی آن است که هر نوع آگاهی منجر به جبر نیست. برای توضیح این سخن نمونه‌ای ساده مطرح می‌شود. شما به خواست و میل خود در استخری با آبی سرد وارد می‌شوید. سؤال این است که آیا احساس سرما و سرد شدن بدن شما با تماس گرفتن به آب سرد امری اجباری به شمار می‌آید و سرد شدن شما بی‌اختیار و اجباری به شمار می‌آید. پاسخ روشن است. در مورد دانش امام (ع) به مسائل هم می‌توان این پاسخ را جریان داد. اما افزون بر این مسئله باید دانست که جنس آگاهی نبی (ص) و امام (ع)، الهی است یعنی با توجه به لیاقت و منزلت ایشان اعطاء شده است و از لوازم این اعطاء و جایگاه آن است که برخوردار از دانش غیبی نسبت به آگاهی خود دچار اضطراب در گفتار و کردار نشود و این امر به تجری و تقابل نینجامد. این تبعیت و گردن نهادن مطابق خواست الهی بازگشت به ظرف وجودی و باور نبی (ص) و امام (ع) دارد که برآمده از مقدماتی است که این نتیجه را فراهم می‌سازد همانند اختیار و خواستی که شما را به استخر و پریدن در آن ترغیب و تشویق می‌کند و خنکی و شادمانی است که از این مقدمات به ثمر می‌نشیند»[۶].
۳. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین واعظی، نویسنده مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل» در این‌باره گفته‌ است:

«علم معصوم به حوادث، به معنای مجبور بودن وی نیز نخواهد بود. حمران از امام باقر (ع) در باره قیام امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (ع) پرسید: "فدایتان گردم، شما می‌دانید که در قیام امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (ع)، و خروج و نهضت آنها برای دین خدا چه واقع شد، و از ناحیه ستمگران و سرکشان که بر آنان مسلّط شده بودند، بر آنها رسیدند آنچه رسیدند، به گونه‌ای که همه کشته و مغلوب شدند. امام فرمود: ای حمران! خداوند تبارک و تعالی، آن مصیبت را با قید اختیار، برای آنها مقدّر و امضاء نموده بود، سپس آن را به اجرا گذاشت"[۷]

پس خلاصه این که معصوم از تمام حقایق و حوادث باخبر است، اما مکلّف نیست مطابق آن علم عمل نماید و حوادثی را که خداوند برای معصوم مقدّر کرده است با قید اختیار است، یعنی معصوم می‌تواند آن تقدیر را نپذیرد، اما او با اراده و اختیار خویش قبول می‌کند چون می‌داند خواست خداوند در آن است و خواست خداوند را بر خواست خود مقدم می‌دارد. (...) معصوم می‌تواند به مقتضای علمش عمل نکند و از تقدیر الهی سرباز زند».[۸].
۴. حجت الاسلام و المسلمین سعیدی.
حجت الاسلام و المسلمین سعیدی در «پایگاه اطلاع‌رسانی رسالت» در پاسخ به این پرسش آورده است:

«پیامبر و امام علاوه بر علم عادی که برای نوع بشر قابل تحصیل است، از علم لدنی و خدادادی علم غیب نیز بهره‌‏مند است. امام به حسب بزرگی رتبه وجودی‏‌اش با لطف و اذن الهی به سرچشمه علم الهی متصل می‌‏شود و از حقایق حوادث عالم همان‌گونه که در متن واقع هستند، آگاه می‌‏شود؛ یعنی علم غیب امام، از سنخ علم الهی و متصل به منبع علم الهی است و همان‌گونه که در علم الهی بیان شد، این علم، علم به واقع عینی است و معنی ندارد که منشأ تغییر در حوادث عالم باشد. بر اساس علم غیب، حقایق حوادث عالم از جمله افعال اختیاری خود امام، همراه با علت تامه‌‏اش که علم عادی و اراده از اجزای این علت است، نزد امام و پیامبر حاضر است و این حضور، حضور بی واسطه عین معلوم و واقع عینی نزد امام است.

بر این اساس، امام حقیقت افعال اختیاری خود را، مانند خوردن میوه مسموم یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه، از منظری بالاتر که همان منظر علم الهی است، می‌‏نگرد. به همین جهت از آن جا که علم غیب امام، همانند علم الهی، تأثیری در حوادث عالم ندارد چون به معنای حضور عین وقایع نزد عالم است. امام عکس‌‏العملی نشان نمی‌‏دهد و بر اساس علم عادی بشری خود عمل می‏‌کند و نیز به همین علت، این علم برای امام تکلیف‌‏آور نیست؛ چون علمی موجب تکلیف است که مکلف بتواند بر اساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد. علاوه بر این، وقتی امام با لطف و اذن الهی به مرتبه اعلای کمال و علو وجودی می‌‏رسد و با منبع علم الهی تماس پیدا می‌‏کند، در اوج مقام فنا در ذات الهی است. او در این مقام خود نمی‏‌بیند و خود نمی‌‏پسندد و فقط خدا را می‌‏بیند و تنها مشیت الهی را می‏‌پسندد. خواسته‏‌ای غیر از خواست و مشیت الهی ندارد و در این مقام، وقتی اراده و مشیت الهی را بر اساس نظام علت و معلولی و قضا و قدر در تحقق حوادث و پدیده‏‌های هستی، به دنبال علت تامه‏‌شان می‌‏یابد، خواسته‌‏ای برخلاف آن ندارد؛ پسندد، آن چه را جانان پسندد. به همین جهت، تلاش برای تغییر این حوادث از جمله شهادت خود، با قطع نظر از این که تأثیری ندارد. با مقام فنا و رضا و حب لقاء الله نیز سازگار نیست. لذا علم غیب امام به نحوه شهادت خود، از سنخ علم الهی است که تأثیری در حوادث عالم ندارد با توضیحات بالا معلوم شد که بنا بر نظر تحقیق، سنخ علم ائمه به آینده، از سنخ علوم عادی ما نیست و بنابراین اقدام به اموری که منجر به شهادت آنان می‌‏شود، خود را در هلاکت انداختن نیست؛ اضافه بر این که درجات و کمالاتی برای ائمه مقدر شده بود که راه رسیدن آن، از طریق تحمل همین بلاها و مصائب می‏‌باشد»[۹].
۵. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات.
پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات در مقاله «راه‌های انتقال علم امام به امام بعدی چیست» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
  1. «ائمه با وجود اینکه از علم غیب برخوردار هستند و به موجب آن از وقایع گذشته و آینده باخبرند ولی تکلیفی که متوجه آنهاست نشأت گرفته از علم عادی آنهاست و علم غیب آنها تکلیف‌آور نیست امّا اینکه چرا علم غیب ائمه (ع) برای ایشان تکلیف‌آور نیست دلایلی برای آن ذکر گردیده که بررسی آنها را به مجال خودشان موکول می‌نمائیم. کما اینکه موجب سلب اختیار نیست. بلکه امام اراده خود را از روی تسلیم و رضا موافق با اراده حق تعالی قرار می‌دهد.
  2. می‌توان گفت که ائمه (ع) هر چند دارای علم غیب اند ولی علم غیب آنها بالفعل نیست بلکه شأنی است یعنی هرگاه که اراده کنند چیزی را بدانند به اذن خداوند خواهند دانست و خداوند ایشان را آگاه خواهد کرد بنابراین ممکن است که امام نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته باشد چون اراده نکرده بداند یا خداوند نخواسته که او بداند.
  3. پیامبر و ائمه (ع) دارای برخی تکالیف و وظایف هستند که مخصوص به خود آنهاست و چه بسا انجام آن وظایف برای سایرین واجب نباشد بلکه مستحب باشد. بنابراین امام با وجود علم به اینکه در فلان شرایط مکانی و زمانی به شهادت خواهد رسید به موجب انجام وظیفه و تکلیف خود، اقدام به آن عمل می‌نماید.
  4. علم غیب امام از سنخ علم الهی و متصل به منبع علم الهی است و این سنخ از علم منشأ تغییر در حوادث عالم نیست به این معنا که امام حقیقت افعال اختیاری خود را مانند خوردن میوه مسموم یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه از منظری بالاتر که همان منظر علم الهی است، می‌نگرد و چون علم الهی تأثیری در حوادث عالم ندارد امام عکس‌العمل نشان نمی‌دهد و بر اساس علم عادی بشری خود عمل می‌کند و تنها همین علم عادی بشری برای او تکلیف‌آور است چون این علم است که منشأ تغییر و تأثیر در حوادث عالم است.
  5. برخی درجات و کمالاتی که برای ائمه (ع) مقدر شده بود از طریق تحمل همین بلاها و مصائب به دست می‌آید لذا ائمه (ع) با علم به عاقبت این عمل -که مثلاً شهادت است- آن را انجام می‌دهند.
  6. جان‌فشانی در راه خدا و برای خدا و برای حفظ دین خدا انداختن خود در ورطه هلاکت نیست بلکه کسی که در راه خدا جان‌فشانی می‌کند آن را وظیفه خود و ابزار کمال و سعادت خود می‌داند.
بنابراین به عنوان مثال اگر کسی برای نجات عزیزی یا برای دفاع از ناموس و کشورش جان‌فشانی کند او مصداق انداختن خود در ورطه هلاکت نیست بلکه او در مرتبه‌ای عالی از انسانیت و کمال قرار دارد که این امر را وظیفه خود می‌داند [۱۰]»[۱۱].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. راضی نسبت به قضای تو و تسلیم نسبت به امر و فرمان تو، معبودی جز تو نیست.
  2. رضایت خداوند متعال همان رضایت ما اهل بیت (ع) می‌باشد.
  3. و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره آیه ۱۹۵.
  4. بررسی های اسلامی، ج۱، ص۱۹۵.
  5. مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  6. مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  7. "أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ قِيَامِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِيَامِهِمْ‏ بِدِينِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ ذِكْرُهُ‏ وَ مَا أُصِيبُوا مِنْ قَتْلِ الطَّوَاغِيتِ إِيَّاهُمْ وَ الظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) يَا حُمْرَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ قَدَّرَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ عَلَى سَبِيلِ الِاخْتِيَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ ‏‏‏‏‏‏"؛ محمد کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۲، ح۴.
  8. مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت با پدیدآورنده.
  9. پایگاه اطلاع‌رسانی رسالت
  10. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۸، ص۱۹۲، ج۱۳، ص۷۲ و ۷۶۴، ج۱۹، ص۹۲، ج۱۲، ص۱۴۴، ج۴، ص ۲۸، به نقل از مقاله چند پاسخ درباره چگونگی علم امام، سایت www.rasoolnoor.com.
  11. وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات.