آیا علم غیب معصوم شأنی است یا فعلی؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم غیب معصوم شأنی است یا فعلی؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا علم غیب معصوم شأنی است یا فعلی؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ناصر مکارم شیرازی

آیت‌الله مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در این‌باره گفته‌ است:

«انبیا و اولیا ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند، اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم می‌دهد، و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می‌گیرد.[۱]. در حدیثی از امام صادق (ع) می‌خوانیم که یکی از یارانش سؤال کرد: آیا امام علم غیب می‌داند؟ "فرمود: نه، امام علم غیب را "ذاتاً" نمی‌داند، ولی هنگامی که اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می‌دهد" [۲]»[۳]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت الله سبحانی؛
آیت الله سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است: «آگاهی پیامبر (ص) و پیشوایان معصوم از هر حادثه و جریانی یک علم فعلی و قهری نیست، بلکه علم مشیتی است که اگر بخواهند آگاه می‌گردند اگر نخواهند آگاه نمی‌شوند و در احادیث به این مطلب تصریح شده است. فرض کنید نامه‌ای در اختیار شما است و در آن، یک رشته مطالب مرموز و پنهان توضیح داده شده است، شما اگر بخواهید می‌توانید با مراجعه به متن آن، از آنها آگاه گردید. علم پیامبر (ص) و امام (ع) به حکم احادیث[۴] مشیتی است، نه فعلی و قهری، و بسان آگاهی آن فرد از محتویات نامه است که بدون خواست فعلیت پیدا نمی‌کند. در صورتی که شرایط ایجاب کند، با یک خواستن از آن آگاه می گردند و برای این مطالب در زندگانی پیشوایان شواهدی وجود دارد که فعلاً مجال بازگویی آنها نیست[۵]. [۶].
۲. آیت الله جوادی آملی؛
آیت‌الله جوادی آملی، در کتاب «ادب فنای مقربان» در این‌باره گفته است: «ائمه (ع) گاهی در پاسخ به پرسش از آگاهی آنان بر غیب می فرمودند: "هرگاه سفره علم برای ما گستره می‌شود، ما می‌دانیم و هرگاه گستره نشود، ما نمی‌دانیم. اسرار الهی به جبرئیل منتقل می‌شود و جبرئیل آنها را به محمد (ص) انتقال می‌دهد و محمد (ص) به هر کس که خدا بخواهد، منتقل می‌کند"[۷]»[۸].
۳. آیت الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله مصباح یزدی، در «شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه» در این‌باره گفته‌ است: «در اصول کافی، کتاب حجت، فصلی درباره علم امام آمده که عنوان آن این است: ائمه اطهار (ع) هر گاه بخواهند بدانند می‌دانند "إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا"[۹] معنای این روایات آن است که ائمه (ع) مقامی دارند که علم به هر چه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر مصلحت در ندانستن چیزی باشد کاری نمی‌کنند که آن را بدانند»[۱۰].
۴. آیت الله امینی؛
آیت‌الله امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است: «امام به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری‌ بتواند با جهان غیب ارتباط پیدا کند و حقایقی‌ را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام می‌‏تواند در موارد لازم و ضروری‌ با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند»[۱۱].
۵. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در این‌باره گفته‌ است: «مرحوم کلینی در کافی چهار روایت آورده مبنی بر اینکه علم غیب پیامبر و ائمه (ع) از نوع علم ارادی انتخابی است یعنی علم غیب حضوری نیست. هرگاه امام بخواهد و اراده کند از مجهولی یا غیبی آگاه گردد خداوند او را آگاه می سازد. این آگاهی حتی اموری که در پاره ای روایات نفی شده مانند فی الارحام، خبر از زمان و مکان مرگ افراد و نزول باران را نیز شامل می‌شود. اگر آنها می خواستند به اذن الهی به همه این امور آگاه می‌شدند و از آن خبر می‌دادند گر چه در محورهایی مانند علم به وقوع قیامت هرگز وارد نشدند. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «إِذَا أَراد الْإِمام أَن یعلَم شَیئاً علَّمه اللَّه ذَلك"[۱۲][۱۳].
۶. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر قدردان قراملکی، در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است: «از بعضی روایات استنتاج می‌شود که ائمه اطهار بالفعل همه علوم را نمی‌دانند، بلکه وقتی بخواهند، خداوند آن را اعطا می‌کند، عمار ساباطی از امام صادق (ع) درباره علم غیب پرسید، حضرت فرمود: "لاَ وَلَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ اَلشَّیْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِكَ‏" [۱۴]» [۱۵].
۷. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در دو کتاب «ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه» و «علوم برگزیدگان» و «مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت» در این‌باره گفته‌ است:
  • «افزایش‌پذیر دانستن علم امام با اعتقاد به شأنی بودن آن تلازم دارد؛ زیرا معنای افزایش‌پذیری این است که امام، برخی از علوم را به طور کامل نداشته و در زمان‌های مختلف بر علوم او افزوده می‌شود. این معنا در شأنی بودن علم امام نیز لحاظ شده است؛ یعنی: امام، بالفعل برخی از علوم را ندارد؛ اما توان آن را دارد که در مواقع خاص آن را دریافت ‌کند. بنابراین، کسی که علم امام را افزایش‌پذیر می‌داند، به شأنی بودن و عدم فعلیت بخشی از علم امام نیز اعتراف کرده است»[۱۶].
  • «باید توجه داشت که علم پیامبران و ائمه (ع)، فعلی نبوده است؛ یعنی این‌گونه نیست که علم، به‌ طور کامل نزد معصوم (ع) (پیامبر (ص) یا امام (ع)) بوده باشد تا بلافاصله از آن استفاده کنند. در مواقعی اگر آنها اراده می‌کردند و خداوند نیز صلاح می‌دانست، علمی در اختیار آنها قرار می‌گرفت؛ هرچند معصومین (ع) علوم بالفعل زیادی داشتند؛ برای مثال علم ائمه (ع) در امور دینی علمی بالفعل بوده است. بنابر روایات، علم معصومین (ع) غالباً شأنی بوده است و در مواقع نیاز از آن استفاده می‌کردند؛ همچنین از آنجایی که اراده معصوم (ع) مطابق با اراده خداوند است، اگر خداوند اراده می‌کرده علمی را در اختیار معصومین (ع) قرار دهد، آنان آن علم را دارا می‌شدند. در حقیقت باید گفت: معصومین (ع) در امور بشری و عادی خودشان قصد استفاده از علم غیبشان را به‌ طور کامل نداشته‌اند؛ افزون‌ بر این، علمشان به همه این موارد فعلی نبوده است. در روایتی - تقریباً به این مضمون - بیان شده است: «لَيْسَ‏ كُلُ‏ مَا طُلِبَ‏ وُجِد‏‏‏»[۱۷]؛ مثلاً در شهادت بعضی از معصومین (ع) آمده است که خداوند مانع استفاده معصوم (ع) از علم غیب شد؛ زیرا صلاح خداوند در این نبود؛ بنابراین، اراده خداوند حاکم بر همه چیز است؛ پس اگر معصومین (ع) اراده علم به چیزی را داشته باشند و خداوند آن را مصلحت بداند، به آن دست پیدا خواهند کرد؛ اما ممکن است از خیلی اموری عادی آگاهی نداشته باشند»[۱۸].
  • «مراد از شأنی یا فعلی بودن علوم برگزیدگان خداوند پاسخ به این پرسش است که آیا آنان توان و شأنیت آگاهی به علوم ویژه و گسترده‌ای را داشتند یا آنکه این علوم، بالفعل نزد آنان بوده است؟ آیا علوم آنان در قلمرو‌های مختلف، بالفعل بوده یا آنکه برخی از آن به ‌طور بالفعل نزد ایشان حاضر نبوده است؛ اما توان آن را داشتند که از شیوه‌های مختلف مانند الهام، دریافت از روح‌القدس و تعقل، این علوم را کسب کنند؟ توجه داریم که تعبیر علم شأنی، با نوعی تسامح همراه است و در واقع، علمی در کار نیست؛ بلکه استعداد و قابلیت کسب آن علم وجود دارد. همانند فقیه یا دانشمندی که پس از سال‌ها تحصیل و تلاش، از استعداد و توانی علمی برخوردار شده است؛ به گونه‌ای که اگر مسئله جدیدی را از او بپرسند، می‌تواند با تکیه به توان علمی خویش، پاسخ آن را از اندوخته‌های پیشین خود یا از طریق مطالعه و تحقیق به ‌دست آورد؛ اما افراد عادی که چنین توانایی را ندارند یا استعدادشان از فعلیت دور است، باید سال‌ها تلاش کنند تا بتوانند پاسخ‌گوی آن‌ پرسش‌ها باشند. با توجه به این نکته، تفاوت مردم عادی و دانشمندان در علوم شأنی آن است که شأنی و بالقوه بودن دانش آنان، برخلاف دیگر مردم ـ که آنان نیز توان فراگیری آن دانش را دارند ـ به فعلیت بسیار نزدیک است؛ اما در افراد عادی، با آنکه استعداد تخصص در یک رشته و علم به مباحث پیچیده آن وجود دارد، این توان از فعلیت آن فاصله زیادی دارد. از همین روی است که در عرف، به متخصصی که به‌آسانی می‌تواند پاسخ پرسشی را از اندوخته‌های ذهنی خود یا از کتاب‌ها و منابع آن موضوع، استنباط و استخراج کند، عالم به آن دانش گفته می‌شود.
جای تردید نیست که پیامبران علوم بسیاری را از طریق وحی و دیگر شیوه‌های یاد‌شده دریافت کرده‌اند و این علوم بالفعل نزد آنان وجود داشته است. بنابراین در بالفعل بودن بخشی از علوم آنان تردید نیست؛ چنان‌که بخشی از علوم ما نیز بالفعل است؛ مثلاً نام، آدرس، شماره تلفن و برخی دیگر از مشخصات خود و برخی از نزدیکانمان را بالفعل در حافظه داریم و نیازی نیست که برای آگاهی از آنها این دانش‌ها را کسب کنیم. بحث در این است که آیا همه علوم آنان بالفعل بوده‌اند یا بخشی از آن نیز شأنی بوده است؛ بدین‌معنا که آنان بالفعل به این امور آگاهی نداشتند، اما به دلیل ارتباط وحیانی با خداوند و بهره‌مندی از دیگر شیوه‌های مخصوص دریافت علم، هر مسئله تازه‌ای که برای آنان رخ می‌داد، دانش آن را به‌زودی دریافت می‌کردند. چنین دانشی را علم شأنی می‌نامیم. به ‌نظر می‌رسد بحث فعلی یا شأنی بودن علوم برگزیدگان خداوند، به نتایج بحث پیشین، یعنی تام یا افزایش‌پذیر بودن علوم آنان وابسته است؛ هر‌چند از جهتی این دو بحث مستقل‌اند. در یکی تمامیت یا افزایش‌پذیری علوم آنان، و در دیگری فعلی یا شأنی بودن دانش آنان محل بحث است؛ اما نتایج بحث گذشته، بر این بحث تأثیرگذار است؛ زیرا اگر علوم آنان را افزایش‌پذیر بدانیم، دانش ایشان قبل از افزایش، شأنی خواهد بود؛ چون در این فرض، هنوز علمی را کسب نکرده‌اند، هر‌چند توان کسب آن را دارند؛ اما پس از آنکه به شیوه‌های یاد‌شده آن علوم را به ‌دست آوردند، علوم آنان فعلی خواهد بود. بنابراین در صورتی که علم برگزیدگان خداوند را افزایش‌پذیر بدانیم، شأنی بودن علوم ایشان نیز اثبات می‌شود. البته چنان‌که اشاره شد، علوم آنان پیش از تحصیل آن دانش، شأنی، و پس از آن فعلی خواهد بود»[۱۹].
۸. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است: «خداوند به همه چیز آگاه است علم فعلى و هیچ چیز از او پنهان نمى‌ماند. ولى انبیا و اولیا ممکن است بالفعل بسیارى از اسرار غیب را ندانند. اما اگر اراده کنند، خداوند آنان را آگاه مى‌نماید (علم شأنى و استعدادى). ازاین‌رو "کلینی" در کتاب کافى، بابى را با این عنوان نوشته است: «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا»[۲۰] در حدیثى از امام صادق (ع) مى‌خوانیم: «عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ المَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (ع) قَالَ إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ الله ذَلِك»[۲۱]»[۲۲].
۹. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«دلالت حدیث ثقلین بر علم غیب فعلی ائمه معصومین (ع) این است که آنها در این حدیث همتا و قرین قرآن قرار گرفته‌اند که در آن تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۲۳]، وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۲۴] است و به مفاد جمله «لَنْ‏ يَفْتَرِقَا‏‏‏» در حدیث هر آن چه در قران کریم است نزد ائمه (ع) ثابت می‌باشد. چون اگر در هر موردی ولو در مورد جزئی عدم علم و آگاهی آنها ثابت شود، عدل قرآن معنی و مفهومی نخواهد داشت. برای قرآن کریم مراتب متعددی است؛ از جمله مرتبه غیب و شهادت. مرحله شهادت إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا [۲۵] است، اما مرتبه غیب وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ [۲۶] است. این اشاره است که برای قرآن ظاهری و باطنی است، برای او غیب و شهادتی است و بر او ملک و ملکوتی است و از آنجا که تقسیم قاطع برای شرکت است، برای هر یک از دو مقام اهلی و عارفی است.

روایات متواتره‌ای است که هیچ خبری از اخبار زمین و آسمان و بهشت و جهنم از پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) پوشیده نیست و آنها به آن چه در جهان شده و اکنون هست و می‌شود، تا روز قیامت همه را می‌دانند. هم‌چنین این روایات دلالت دارند، بر این که پنهان کردن علم زمین و آسمان از امام مستلزم نسبت دادن امری به خداوند است که با کرم و جلالت او منافات دارد، بلکه اگر آن علم را از آنان مخفی دارد وجوب اطاعت از ایشان روا نخواهد بود، و چگونه باید از آنها فرمان برد در حالی که پاسخ سؤالات را نمی‌دانند؟! اینک نمونه‌ای از این روایات:

روايت اول: ابو بصیر از حضرت باقر (ع) نقل کرد که از علی (ع) از علم پیامبر (ص) پرسیدند. فرمود: علم تمام انبیاء است، و علم گذشته و علم آن چه تا روز قیامت بیاید سپس فرمود: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست من دارای علم پیامبر (ص) و علم گذشته و علم آینده تا فاصله بین من و قیامت هستم![۲۷].

روایت دوم: عبیدة بن بشیر گفت: حضرت صادق (ع) ابتدا به من فرمود: به خدا قسم من دارای علم آن چه در آسمان‌ها و زمین و بهشت و جهنم و آن چه بوده و آن چه خواهد بود تا روز قیامت هستم. سپس فرمود: من این اطلاعات را از کتاب خدا به دست آوردم، به آن چنین نگاه می‌کنم در آن موقع دست‌های خود را گشود سپس فرمود: خداوند می‌فرماید: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۲۸][۲۹].

روایت سوم: جماعة بن سعد خثعمی گوید: مفضل خدمت امام صادق (ع) بود. آن حضرت عرض کرد، فدایت شوم، آیا خداوند فرمان‌برداری شخص را بر بندگان خود واجب می‌کند، با این که او را از اخبار آسمان‌ها بی‌اطلاع می‌گذارد؟ فرمود: خداوند کریم‌تر و مهربان‌تر و مهرورزتر است نسبت به بندگان خود که اطاعت شخصی را بر آنها واجب نماید و او را از اخبار آسمان در صبح و شب بی‌اطلاع گذارد[۳۰].

روایت چهارم: امام صادق (ع) در مناجات خود به پروردگار عرضه داشت: اى خدايى که ما را وصی پیغمبر خود قرار دادی و علم گذشته و آینده را به ما عطا فرمودی و دل‌های مردم را به سوی ما مایل نمودی[۳۱]»[۳۲].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛
حجت الاسلام و المسلمین واعظی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» در این‌باره گفته‌ است: «یکی دیگر از تقسیمات علم، تقسیم آن به فعلی و شأنی است. از علم فعلی به حضوری و احاطی نیز تعبیر شده است. از علم شأنی به غیر حضوری، ارادی و بالقوه و اشائی یاد کرده‌اند. درباره علم امامان معصوم (ع) بحث است که آیا علم آنان فعلی و حضوری است یا ارادی و شأنی؟ دو نظریه است. بسیاری از دانشمندان و محققان، علم امام را فعلی دانسته‌اند و برخی هم، شأنی بودن آن را پذیرفته‌اند»[۳۳].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در مقاله «علم غیب معصوم» در این‌باره گفته‌ است: «در کتاب اصول کافی و بصائر حدود چهار روایت آمده است که علم غیب پیامبر (ص) و امام (ع) را از نوع علم ارادی اشائی معرفی می‌کند؛ یعنی علم غیب آنها حضوری مطلق نیست، بلکه هر گاه امام بخواهد و اراده کند که از مجهولی یا غیبی آگاه گردد خداوند آنان را آگاه می‌سازد. اینگونه روایات نیز به نوعی برای علم غیب پیامبر و امام تعیین محدوده می‌کند. امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»[۳۴] و «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۳۵] از اینگونه روایات هم پاسخ داده شده و در نتیجه وسعت علم غیب پیامبر (ص) و ائمه (ع) ثابت شده است. علم غیب به این معنا که، اگر امام (ع) اراده کند و بخواهد، خداوند او را از غیب آگاه می‌سازد، معنای مجازی است، معنای حقیقی علم غیب یعنی امام بالفعل و بدون هیچ قید و شرطی از غیب آگاه است هر گاه علم غیب گفته شود همین معنا متبادر می‌شود و به علم ارادی مقید به مشیت اسم علم غیب اطلاق نمی‌شود، بلکه سلب این اسم از آن صحیح است»[۳۶].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛
حجت الاسلام و المسلمین وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است:

«یکی از سؤالات در باب علم امام این است که آیا علم امام متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. بر اساس اصول گذشته می‌توان به این سؤال این‌چنین پاسخ داد:

  1. مسلّماً انسان کامل هر گاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا می‌کند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعه‌ای از روایات اشاره شده است؛ «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»[۳۷] و «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۳۸]
  2. گاهی علومی برای پیامبران و امامان (ع) بدون اراده حاصل می‌شود. صرف توجّه و التفات امام به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیر ارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل می‌شود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف می‌شود. مثلاً این نوع تعابیر را می‌توان از این قسم محسوب کرد: امام علی (ع) فرموده‌اند: «مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّه‌»[۳۹] و امام کاظم (ع) فرموده‌اند: «بَیْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِی مُصَلَّایَ بَعْدَ فَرَاغِی مِنْ وِرْدِی وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَیْنَایَ إِذْ سَنَحَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص فِی مَنَامِی فَشَکَوْتُ إِلَیْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِیِّ وَ ذَکَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِی لِتَطِبْ نَفْسُکَ یَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَیْکَ سَبِیلاً»[۴۰] تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب می‌شود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل می‌شود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل می‌شود ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود می‌آید.
  3. همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن می‌شود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر امام به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمی‌شود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود.
نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان می‌آید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح می‌شود»[۴۱]
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:

«مراد از علم اشائی یا ارادی آن است که علم به صورت فعلی و آنی نزد امام حاضر نیست، بلکه او هر وقت اراده کند از علوم و امور غیبی آگاه می‏‌شود.

شیخ محمد حسین مظفر در تعریف علم اشائی چنین آورده است: «إن المراد من العلم الحضوری أو الإرادی والإشائی هو : ما کان موهوبا من العلام سبحانه ومستفاضا منه بطریق الالهام أو النقر فی الأسماع أو التعلیم من الرسول أو غیر ذلک من الأسباب . وهذا العلم اختص به الإمام دون غیره من الأنام . ولیس المراد من العلم ها هنا ما حصل بالکسب من الأمارات والحواس الظاهریة والصنایع الاکتسابیة ، لاشتراک الناس مع الإمام فی هذا العلم لأنه تابع لأسبابه الاعتیادیة وهذا لا یختص بأحد . وهو بخلاف الأول إذ لا یمنحه علام الغیوب إلا لمن أراد واصطفی»[۴۲].

روایاتی که در باره تبیین منشأ علم امام و مستفاد بودن آن آوردیم، اشائی بودن علم امام را تأیید می‌‏کند. ثقة الاسلام کلینی در کافی در بابی با عنوان «أن الأئمة (ع) إذا شاؤوا أن یعلموا علموا» سه روایت از امام صادق (ع) آورده است که مضمون آنها آن است که اهل بیت (ع) هر گاه بخواهند، خداوند آنان را آگاه می‏‌سازد. روایت اول چنین است: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»[۴۳].

روایت دوم چنین است: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم‏»[۴۴].

در روایت سوم چنین آمده است: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك‏»[۴۵].

چنان که پیداست در تمام این سه روایت بر اشائی و منوط بودن علم امام به تعلیم الهی تأکید شده است»[۴۶].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین ضیایی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحمت‌الله ضیایی در کتاب «شکست اوهام» در این‌باره گفته‌ است: «برخی از افراد بر این باورند که علم غیب برای پیامبر (ص) و امامان (ع) "شأنی" است؛ یعنی آنان همواره هر چیز را "بالفعل" نمی‌دانند، بلکه اگر بخواهند به چیزی از راه غیب آگاه شوند، آن را خواهند دانست یا اگر خدا بخواهد، آنان را از حوادث و وقایع آگاه خواهد کرد. در برخی از روایات، مفهوم "قبض" و "بسط" در این‌باره به کار رفته است: "یُبسَطُ لَنا الْعِلمُ فَنعلمُ وَ یُقبضُ عَنّا فَلا نَعلمُ".[۴۷] علم غیب گاهی به حوادث محتوم و تغییرناپذیر تعلق می‌گیرد. بنابراین، برخی از چیزهایی که پیامبر (ص) و امامان (ع) به آنها علم غیب دارند، همان چیزهایی‌اند که بی‌گمان تحقق خواهند یافت. مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب شده است و در میانه راه می‌داند که بی‌گمان به سرعت بر زمین خواهد افتاد. این‌گونه از علم غیب در حوادث تغییری پدید نمی‌آورد و نمی‌توان سرنوشت چیزی را با آن تغییر داد. ولی علم، گاه تعلیقی و شرطی است. مانند اینکه انسان می‌داند که اگر از منزل بیرون رود، با خودرویی برخورد خواهد کرد. این قضیه شرطی است و شاید فرد با بیرون نرفتن از خانه، خود را حفظ کند، اما چنانچه بداند در روز معینی فلان حادثه روی خواهد داد و چیزی اختیاری در دگرگونی آن تأثیر نمی‌گذارد، از تحقق آن نمی‌تواند جلوگیری کند. علم ائمه را به چگونگی مرگشان چنین می‌توان تفسیر کرد؛ یعنی آنان تا آن هنگام که می‌دانستند قضا و حکمت خداوند به شهادتشان تعلق نگرفته است، از هر وسیله‌ای برای نجات خود از مرگ استفاده می‌کردند»[۴۸].
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:
  • «دیدگاه اول: فعلی بودن علوم اهل بیت (ع) و ادله آنان: صاحب المعارف السلمانیه می‌نویسد: مراد از علم حضوری آنان عبارتست از انکشاف معلومات نزد آنان فعلاً در مقابل شانی.[۴۹] شهید قاضی طباطبائی نیز در مقدمه‌ای که بر رساله علم امام علامه طباطبایی نوشته است چنین آورده است: مراد... فعلیت علم امام است نه به‌ نحو شانی زیرا شأنیت نسبت به تمامی موجودات یکسان است اختصاص به امام ندارد.[۵۰] مؤلف کتاب نخبه الکلام می‌نویسد: علم امام حضوری است به این معنی که همه چیز را می‌داند و پیش او حاضر است و محیط است به تمام عوالم وجود.[۵۱]

ادله نظریه اول:

  1. اصل در علم، فعلی بودن است و ارادی بودن مجاز است.
  2. آیات و روایاتی که علم غیب را برای اهل بیت (ع) اثبات می‌کنند مطلق هستند و قید ارادی بودن ندارند.
  3. علاوه بر آن، روایاتی وجود دارد که بیانگر احاطه امام (ع) بر دنیا است. و این با فعلی بودن علم آنان سازگاری دارد. مانند این روایت: سماعة بن مهران می‌گوید امام صادق (ع) فرمود: "إِنَّ الدُّنْيَا لَتَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِي مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ فَلَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِنْهَا شَيْ‏ءٌ ".[۵۲] دنیا برای امام (ع) تمثل پیدا می‌کند مثل نصف یک گردوی شکافته که چیزی از آن، از او پنهان نیست. بر پایه این حدیث اگر دنیا برای غیر امام (ع) همانند گردویی ناشکافته است و به باطن آن علم ندارد اما نسبت به امام (ع) مانند گردویی شکافته شده و امام (ع) از درون آن آگاه است. یعنی امام (ع) به کل دنیا احاطه دارد.

بررسی ونقد دید گاه اول: ظاهراً در سخن شهید قاضی خلط شده است بین علم شأنی به معنای ارادی بودن و بین قوه در فلسفه که در برابر فعلیت است، در حالی که مقصود از علم ارادی در بحث علم اهل بیت (ع) با بالقوه فلسفی تفاوت دارد. چنین نیست هر کسی که علم بالقوه دارد اگر اراده کند بتواند بداند در حالی که اهل بیت (ع) که علم‌شان ارادی است هر وقت بخواهند می‌دانند. و شاهد بر این مدعا گفته شهید قاضی است که در تفاوت بین علم امام (ع) و علم خدا می‌گوید: علم خدا محتاج به توجه نیست اما علم امام (ع) محتاج به توجه است. و این همان مدعای قائلان به اراده است که معتقدند علم امام (ع) محتاج به التفات و توجه است. بنابراین می‌توان گفت: در بسیاری از موارد به خاطر تلقی متفاوت از فعلی یا ارادی بودن، مناقشه، مناقشه لفظی بوده است.

اما دلائل نظریه اول:

  1. اینکه اصل در علم فعلی بودن است. اولاً: ما چنین اصلی را درباره علم نمی‌پذیریم زیرا چه بسا شخصی به مسئله‌إی عالم باشد اما فعلا حضور ذهن نداشته باشد. مانند مجتهد که به بسیاری از مسائل شرعی علم دارد اما همه آنها بالفعل در ذهن او موجود نیست بلکه مراجعه می‌کند و می‌داند در عین حال کسی نمی‌گوید فلان مجتهد عالم نیست. ثانیاً: اگر هم برفرض این اصل اجمالاً درباره مطلق علم، پذیرفته شود اما بعد از تقسیم علم به عادی و غیبی، اصل بودن فعلیت در این اقسام خصوصاً در علم غیب، نیازمند دلیل است. ثالثاً: ارادی بودن وقتی معنای مجازی خواهد بود که به معنای قوه فلسفی باشد، لکن قائلان به ارادی بودن علم اهل بیت (ع) چنین تلقی از آن ندارند.
  2. درست است که ادله نقلی اثبات علم غیب برای اهل بیت (ع)، مطلق هستند اما در مقابل آنها روایاتی نیز وجود دارد که مدلول آنها، اطلاق این ادله را مقید می‌سازد.
  3. روایاتی که بیانگر احاطه امام (ع) به جهان هستی است مانند اینکه می‌گوید زمین برای امام (ع) مانند کف دست اوست و یا گردوی دو نصف شده و مانند آن، این روایات بیانگر گستره علم امام (ع) به جزئیات و تفاصیل است و منافاتی با ارادی بودن علم آنان ندارد به این صورت که اگر امام (ع) إراده کند یعنی توجه و إلتفات پیدا کند می‌تواند به کل زمین إحاطه پیدا کند و چیزی از او پنهان نباشد. همان‌طور که انسان اگر به کف دست خود توجه کند تمام کف دست خود را می‌بیند. بر فرض هم این روایات چنین ظهوری در فعلیت داشته باشند در مقابل آنها، روایاتی نیز وجود دارد که ظاهر آنها نفی فعلیت است. مانند این که: عیسی بن حمزه ثقفی می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: گاهی مسأله‌إی را از شما می‌پرسم فوراً جواب می‌دهید و گاهی بعد از مکث و سکوت جواب می‌دهید: آن حضرت فرمود: پاسخ سؤالات در گوش و قلب ما القاء می‌شود اگر القاء شد فوراً جواب می‌دهیم و اگر به‌تاخیر افتاد صبر می‌کنیم تا جواب القاء شود.[۵۳]
  4. اگر فرض کنیم تمام علوم اهل بیت (ع) فعلی است. دیگر الهام و تحدیث و یا افزایش علوم که در برخی روایات آمده است چگونه قابل توجیه خواهد بود.
  5. علم حضوری و فعلی به این معنا که همیشه عالم با تمام جزئیات آن زیر دید امام (ع) باشد و امام (ع) دائماً به آن إحاطه داشته باشد. ضروتی ندارد مثل علم فعلی به تعداد قطرات بارانی که در هرروز می‌بارد و یا برگ درختانی که در هر لحظه فرو می‌ریزد و... چنان‌چه در بحث گستره نیز گذشت دانستن این مسائل نه ضرورتی و نه لازم، چه برسد که فعلی نیز باشد. حتی در مواردی ممکن است زجرآور نیز باشد مثلاً امام (ع) همیشه به بیند در چه نقطه‌إی از جهان کسی دعوا کرد، کشته شد، زخمی شد، و... .
  • دیدگاه دوم: ارادی بودن علوم اهل بیت (ع) و ادله آنان: إرادی بودن، بدین معنا است که که اگر اهل بیت (ع) بخواهند می‌دانند و اگر نخواهند و إراده نکنند نمی‌دانند. این دیدگاه در مباحث علوم اهل بیت (ع) نظریه‌إی مشهور است به‌طوری که برخی مانند صاحب حدائق الاصول ادعای اجماع کرده‌أند.[۵۴] آشتیانی می‌گوید: اولاً ما منع می‌کنیم که معصوم به تمام جزئیات افعال مکلفین و اقوال آنان علم فعلی داشته باشد نهایت اینکه آنان قادر هستند "إن شاووا علموا". ثانیاً بر فرض قبول کنیم که معصومین (ع) به جمیع جزئیات افعال، علم حضوری دارند که این رأی دیدگاه اهل ضلالت و گمراهی است... . مستند این نظریه چند دسته روایات است:

روایات دسته اول: روایاتی می‌گوید: امام (ع) هر گاه بخواهد می‌داند و یا هر وقت بخواهد خداوند آگاهش می‌کند. اصول کافی بابی تحت عنوان "بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا" منعقد نموده که دارای سه روایت که هر سه از امام صادق (ع) و مضمون هر سه مشابه هم هستن:

  1. امام (ع) اگر بخواهد می‌داند[۵۵]؛
  2. همانا امام (ع) اگر بخواهد بداند می‌داند[۵۶]؛
  3. وقتی که امام (ع) می‌خواهد چیزی را بداند خداوند او را آگاه می‌کند[۵۷][۵۸]

روایات دسته دوم: روایاتی که مسئله قبض و بسط علم اهل بیت (ع) را مطرح می‌کنند. معمر بن خلاد از امام موسی کاظم (ع) پرسید آیا شما علم غیب می‌دانید امام (ع) در پاسخ فرمود: امام باقر (ع) فرموده است: علم برای ما گشایش می‌یابد و ما آگاهی می‌یابیم و گرفتگی می‌یابد و دیگر آگاهی نمی‌یابیم.[۵۹] مولی محمد صالح مازندرانی شارح اصول کافی می‌نویسد: منظور از بسط علم، فعلی بودن آن است و مراداز قبض عدم فعلیت علم، گرچه با توجه و التفات می‌داند.[۶۰]

روایات دسته سوم: روایاتی که مربوط به افزایش علوم آنان است و اگر علوم آنان فعلی بود افزایش آن معنای معقولی نخواهد داشت. زراره می‌گوید از امام باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: اگر علم ما فزونی نمی‌یافت، پایان می‌پذیرفت. عرض کردم: چیزی بر شما افزوده می‌شود که پیامبر خدا (ع) آن را نمی‌دانست؟ فرمود: هر گاه بنای افزایش علم باشد، نخست بر پیامبر خدا (ع) و سپس بر امامان (ع) عرضه می‌شود تا به ما می‌رسد.[۶۱] امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: شب جمعه‌إی نیست مگر اینکه اولیای خدا سرور ویژه‌إی دارند. هنگامی که شب جمعه فرا می‌رسد رسول خدا (ع) با عرش ارتباط برقرار می‌کند و من نیز همراه او با عرش تماس حاصل می‌کنم و در نتیجه با علمی که از آنجا بهره بردم باز می‌گردم و اگر این نبود قطعاً آنچه در نزد ماست پایان می‌پذیرفت.[۶۲] علامه طباطبائی در تبیین این روایت با توجه به ارادی بودن علم اهل بیت (ع) چنین می‌فرماید: اشکال ندارد که "اذا شاءوا علموا" از راه صعود ارواح آنها در شب‌های جمعه باشد.[۶۳] روایات دسته چهارم: روایاتی که نشانگر عدم آگاهی اهل بیت (ع) به برخی موضوعات است. و چون جهل و نا‌آگاهی با اصل علم اهل بیت (ع) منافات دارد بنابراین توجیه صحیح اینها عدم فعلیت و إرادی بودن علم آنان است. مانند جریان گم شدن شتر پیامبر (ص) و امثال آن. در حدیث موثقی عمار ساباطی از امام صادق (ع) می‌پرسید: آیا امام (ع) علم غیب می‌داند؟ فرمود: نه، لکن هر گاه بخواهد بر چیزی آگاهی یابد، خداوند او را بدان آگاه می‌گرداند.[۶۴]

بررسی و نقد دیدگاه دوم:

  1. ادعای اجماع صاحب حدائق الاصول صحیح نیست برای این که عده‌إی دیگر از دانشمندان در مقابل، به فعلی بودن علوم اهل بیت (ع) معتقدند مانند صاحب المعارف السلمانیه و دیگران.
  2. روایات دسته اول گرچه در ارادی بودن علوم اهل بیت (ع) صراحت دارند امااشکالاتی متوجه آن است: اولاً خبر واحدند و سه روایت بیشتر نیستند. ثانیاً رجال سند از ابن مسکان به بعد در دو تای آنها یکی است و منتهی به ابی الربیع می‌شود که در حقیقت یک روایت است. ثالثاً سند قابل اعتمادی ندارند. شعرانی نیز در تعلیقه بر شرح اصول کافی ضعف روایت مذکور را یاد‌آوری می‌کند گرچه به نظر ایشان این روایات مخالف اصول مذهب نیستند؛ "و أحادیث الباب و إن کان جمیعها ضعیفة لکنها لا تخالف أصول المذهب".
  3. روایات دسته دوم که مربوط به افزایش علوم اهل بیت (ع) است، گرچه افزایش و ازدیاد علم اهل بیت (ع)، امر ممکن و معقول است ولی در مورد احکام حدود و قصاص و سایر احکام شرعی معارف دینی اصول عقاید توجیه ناپذیرند، زیرا لازمه آن عدم آگاهی اهل بیت (ع) به مسائل دینی است در حالی که عقلا ضرورت دارد که اهل بیت (ع) به آن امور علم فعلی داشته باشند. برخی علما در مورد روایات افزایش علوم و قبض و بسط آن معتقدند که این روایات در حقیقت بیانگر آن است که آنان پیوسته به فیض الهی محتاجند»[۶۵].
۱۶. آقای کاشفی (پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)؛
آقای کاشفی، در کتاب «راهنماشناسی» در این‌باره گفته‌ است: «برخی‌ از عالمان دینی‌ بر این عقیده اند که علم غیب برای‌ پیامبر (ص) و امامان (ع) شأنی‌ است؛ یعنی‌، چنان نیست که همواره هر چیزی‌ را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی‌ بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی‌ را در اختیار آنان خواهد گذاشت»[۶۶].
۱۷. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «هر چند بر طبق روایات فراوان ائمه (ع) نسبت به همه آنچه که در گذشته واقع شده و در آینده حادث خواهد شد و در زمان حاضر در حال رخ دادن است علم و آگاهی دارند. اما به موجب روایات متعدد دیگر که در زمینه علم غیب امام (ع) آمده است، استفاده می‌‏شود که این علم به صورت بالفعل نیست، بلکه شأنی است یعنی هر گاه اراده کنند و بخواهند که چیزی را بدانند خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد. هر گاه امام اراده کند که چیزی را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد حاصل سخن این که علم غیب امام (ع) شأنی است نه فعلی. بر اساس همین نکته ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته‏‌اند چون اراده نکرده‏‌اند که بدانند. قابل ذکر است علامه مظفر این پاسخ را به عنوان یک احتمال ذکر می‏‌کند ولی آن را نمی‌‏پذیرد»[۶۷].
۱۸. پژوهشگران وبگاه اندیشه قم؛
پژوهشگران وبگاه اندیشه قم وابسته به مرکز مطالعات حوزه علمیه قم، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «مراد از علم اشائى كه بعضى از دانشمندان فرموده‌اند، شأنى و قوه است كه از آن تعبیر آورده‌اند به این كه (لو شاء ان یعلم لعلم) یعنى هرگاه بخواهند و اراده بكنند كه به چیزى عالم بشوند آشنا شده و دانا به آن چیز مى‌باشند»[۶۸].
۱۹. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در این‌باره گفته‌اند: «اکثر علمای شیعه (...) معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می‌شوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می‌شود. امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید: "هنگامی که امام اراده می کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می دهد"»[۶۹].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۴۶
  2. سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنِ الْإِمَامِ یَعْلَمُ الْغَیْبَ؟ فَقَالَ: «لَا، وَلكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ الشَّیْ‌ءَ، أَعْلَمَهُ اللهُ ذلِكَ».اصول کافی ج۱، ص۶۴۰. «باب نادر فیه ذکر الغیب».
  3. تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۱۰۰.
  4. اصول کافی، ج١، ص ٢٥٨.
  5. سیره ابن هشام، ج٢، ص ٥٢٣
  6. آگاهی سوم یا علم غیب، ص١٦٠
  7. «یُبسَطُ لَنَا العِلمُ فَنَعلَمُ، ویُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ. وقالَ: سِرُّ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ أسَرَّهُ إلى جَبرَئیلَ، وأسَرَّهُ جَبرَئیلُ إلى مُحَمَّدٍ (ص)، وأسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إلى مَن شاءَ اللّه ُ»؛الکافی، ج۱ ، ص۲۵۸.
  8. ادب فنای مقربان ج۳، ص۴۱۸.
  9. الکافی، ج۱ ص۲۵۸.
  10. شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه، وبگاه پدیدآورنده
  11. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۹۵- ۲۹۸.
  12. اگر امام اراده کند چیزی را بداند خدا او را آگاه می‌گرداند؛ کلینى، الکافی، ج۱، ص ۲.
  13. علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۷ و ۱۸.»
  14. نه، ولی هرگاه بخواهد چیزی را بداند خدا آن را باو بیاموزد؛ کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  15. پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۴۶۲.
  16. ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
  17. هرچیزی که طلب شود در دسترس قرار نمی‌گیرد.
  18. مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  19. علوم برگزیدگان
  20. «امامان هرگاه بخواهند چیزى را بدانند به آنها تعلیم داده مى‌شود»؛ کافى، ج١، ص٢۵٨.
  21. «هنگامى که امام اراده مى‌کند چیزى را بداند، خدا او را از آن چیز آگاه مى‌کند»؛ کافى، ج ١، ص ٢۵٨.
  22. منابع علم امامان شیعه، ص ۸۰.
  23. بیانگر هر چیز هست؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  24. هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  25. به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم؛ سوره زخرف، آیه: ۳.
  26. و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه: ۴.
  27. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سُئِلَ عَلِيٌّ (ع) عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ‏ عَلِمَ‏ النَّبِيُ‏ عِلْمَ‏ جَمِيعِ‏ النَّبِيِّينَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا كَانَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ (ص) وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَة»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج‏۱، ص ۱۲۷، ح ۱.
  28. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  29. «عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)‏ ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ‏ أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَّ بَسَطَ كَفَّيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ء»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج‏۱، ص ۱۲۷، ح ۲.
  30. «جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِ‏ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۶۱، ح۳.
  31. «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَأَذِنَ لِي فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي كَلَامٍ لَهُ يَا مَنْ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِيَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْنَا وَ جَعَلَنَا وَرَثَةَ الْأَنْبِيَاءِ»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج‏۱، ص ۱۲۹، ح۳
  32. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۷۲.
  33. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۱۹۰ و ۱۹۱.
  34. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  35. اگر امام بخواهد که چیزی را بداند، خداوند او را بدان امر آگاه خواهد ساخت.
  36. علم غیب معصوم، ماهنامه معرفت شماره ۴۸.
  37. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  38. اگر امام بخواهد که چیزی را بداند، خداوند او را بدان امر آگاه خواهد ساخت.
  39. در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم (ص) را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا.
  40. در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله (ص) را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانواده اش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت رسول (ص) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است.
  41. علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
  42. مقصود از علم حضوری یا ارادی و انشائی؛ آن علمی است که از مسیر الهام یا قرار دادن در شنوایی معصوم (ع) یا آموزش رسول یا مسیرهای دیگر از سوی خداوند متعال عطا شده باشد. و این علم مختص و ویژه امام (ع) می باشد. منظور از علم در اینجا آن علمی نیست که به صورت اکتسابی و از طریق نشانه ها و حواس ظاهری و مصنوعات اکتسابی به دست آید. مردم با امام در این نوع از علم مشترک هستند چرا که این علم تابع اسباب عادی است و این علم مختص به کسی نیست. این نوع از علم به خلاف نوع اول است، چرا که علم نوع اول را خداوند متعال تنها به آنان که بخواهد و انتخاب نماید عطا می نماید
  43. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  44. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  45. اگر امام بخواهد که چیزی را بداند، خداوند او را بدان امر آگاه خواهد ساخت.
  46. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  47. «آنگاه که دانش بر ما گسترده می‌شود، می‌دانیم و هنگامی که از ما باز داشته می‌شود، نمی‌دانیم»؛ خصال، شیخ صدوق، ص ۵٣٨.
  48. شکست اوهام (پاسخ به شبهات وهابیت)، ص۱۷۲.
  49. االمعارف السلمانیه، ص ۸.
  50. رساله علم امام، علامه طباطبائی ص ۸.
  51. نخبه الاکلام فی معرفه الامام، ص ۳۶.
  52. شیخ مفید، الإختصاص، ص ۲۱۷.
  53. بصائر الدر جات، ص ۳۱۶.
  54. به نقل از المعارف السلمانیه، ص ۵۸.
  55. "إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏".
  56. "إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم‏".
  57. "إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك‏".
  58. اصول کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  59. "يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ ".
  60. شرح اصول الکافی، ج ۶، ص ۳۱.
  61. "اصول کافی"، ج۱، ص ۲۵۵.
  62. بصائر الدرجات ص ۳۶ و بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۵۵۲ و ج ۲۶، ص ۹۰.
  63. در محضر علامه طباطبائی، ص ۱۴۸.
  64. اصول کافی، ج۱، ص۲۵۷.
  65. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸ الی ۲۲۴.
  66. راهنماشناسی، ص ٧۲.
  67. وبگاه پرسشکده
  68. وبگاه راسخون
  69. وبگاه اسلام کوئست