آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / نهاد وکالت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

رحیم لطیفی

حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:

«برخی از وکلاء و شیعیان، به دستور و یا رضایت ائمه وارد دستگاه عباسی شده بودند؛ تا نهاد را در جریان رویدادهای پنهانی دستگاه قرار دهند، به ارشاد اشخاص مستعد که گرد دستگاه عباسی می‌چرخیدند بپردازند و به شیعیان گرفتار کمک برسانند.

امام کاظم (ع) در توصیف جایگاه یکی از شیعیانی که وارد دستگاه عباسی شده بود، فرمود: همانا خدای را اولیای است در کنار اولیای ظالمان، تا به وسیله آنان از اولیای خودش بلا را دور کند[۱].

مرحوم مجلسی حکایتی را درباره "موسی" جد علی بن یقطین نقل می‌کند که از آن برمی‌آید که در عصر امام صادق (ع) یاران او در دستگاه آخرین خلیفه اموی (مروان حمار) جهت کمک‌رسانی به مظلومان نفوذ کرده بودند، هنگامی که مردی از منشیان یحیی بن خالد فرماندار اهواز شد، موسی زیر بار سنگین بدهکاری مالیات، رفته بود، خدمت امام صادق (ع) عرض حال کرد، امام (ع) طی نامه او را نزد فرماندار مذکور فرستاد فرماندار نامه امام (ع) را بوسید و بسیار شادمان شد، بدیهی‌های او را قلم گرفت و اموال شخصی خود را با او قسمت کرد[۲].

از برخی گزارش‌های تاریخی، برمی‌آید که پدر علی بن یقطین یعنی یقطین بن موسی نیز از نفوذی‌ها و خدمت‌گزاران به نهاد بوده است، یقطین در آغاز کار از داعیان و هواداران بنی عباس بوده و از طرف "مروان حمار" آخرین خلیفه اموی تحت پیگرد و فراری بود، پس از پیروزی سفاح عباسی، از جایگاه ویژه برخوردار شد، وی در عصر منصور و مهدی عباسی در عراق سمت مهمی داشت، و از آنجا که فرد شیعی بود، اموالی را خدمت امام صادق (ع) می‌فرستاد، شیخ طوسی می‌فرماید: "كَانَ يَتَشَيَّعُ وَ يَقُولُ بِالْإِمَامَةِ وَ كَذَلِكَ وُلْدُهُ، وَ كَانَ يَحْمِلُ الْأَمْوَالَ إِلَى الْإِمَامِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ (ع)، فَنَمْ خَبَرُهُ إِلَى الْمَنْصُورُ وَ الْمَهْدِيِّ فَصَرَفَ اللَّهِ عَنْهُ كيدهما"[۳].

برخی نوشته‌ها یقطین را بیگانه به اهل بیت و دل سپرده به دولت عباسی معرفی کرده‌اند دلیل گفتار خود را روایتی از امام صادق (ع) می‌دانند که در آن مذمت یقطین وارد شده است[۴]. علی بن یقطین بن موسی بغدادی، سال (۱۲۴ ق) در کوفه دیده به جهان گشود، پدرش با مروان بن محمد حمار خلیفه اموی درافتاد و علی همراه مادر و برادرش آواره مدینه شدند، سال (۱۳۲ ق) مروان سرنگون شد، علی به اتفاق خانواده خود به کوفه برگشت[۵].

روزی علی بن یقطین با برادرش عبید بن یقطین خدمت امام صادق (ع) رسیدند، حضرت فرمود آن که گیسوان دارد نزدیکش آورید، علی که گیسوان داشت پیش رفت امام (ع) او را در آغوش گرفته برایش دعای خیر کرد[۶]، علی در اوان جوانی دیگ افزار (ادویه) می‌فروخت و علی رغم توصیه و تلاش‌های پدر وارد دستگاه عباسی نمی‌شد ولی سرانجام به اشاره امام کاظم (ع) وارد دستگاه مهدی عباسی شد امام (ع) با او تعهد کرد که هر مومنی به او روی آورد گرامی‌اش دارد[۷]. هرچند وکیل بودن او را کسی تصریح نکرده ولی روایاتی که شرح حال و موارد ارتباط او را با ائمه (ع) و اعضای نهاد گزارش می‌کنند به خوبی روشن می‌شود که وی عهده‌دار منصب وکالت امام کاظم (ع) را عهده‌دار بوده است[۸].

علی بن یقطین تا مقام وزارت هارون عباسی پیش رفت و چنان در راه تحقق اهداف نهاد و کمک‌رسانی به درماندگان پایداری کرد که بارها از جانب امام هفتم (ع) از اهل بهشت معرفی شد[۹].

علی بن یقطین در میان درباریان و اطرافیان بی‌خبر دستگاه به معرفی چهره آفتاب امامت پرداخت، که این خدمتی فراتر از محدوده یک وکیل و نایب بود؛ وقتی مهدی خلیفه سوم عباسی، مسجدالحرام را توسعه بخشید، خانه‌ای کنار مسجد باقی ماند که صاحبانش راضی به تخریب آن نمی‌شدند فقیهان گفتند: روا نیست زمینی بی‌خشنودی صاحب اش ضمیمه مسجدالحرام شود. علی بن یقطین افکار عمومی را متوجه شخصیت الهی کرد به خلیفه گفت اگر به موسی بن جعفر (ع) نامه بنویسی، چاره کار نماید، و او چنین کرد؛ امام (ع) در پاسخ نوشت: اگر نخست مردم در مکه می‌زیستند و کعبه، با وجود آنها ساخته شده مردم به زمین‌های پیرامون آن سزاوارترند و اگر در آغاز کعبه پدید آمد و مردمان گردش حلقه زده‌اند، پس کعبه به زمین‌های اطرافش سزاوارتر است. چون این پاسخ به خلیفه رسید نامه را بوسیده خانه را خراب کردند[۱۰].

هادی عباسی باور داشت امام کاظم (ع) در پشت قیام‌های زیدیه قرار دارد لذا سوگند یاد کرد که بر او رحم نخواهد کرد، علی بن یقطین به زودی جریان را به امام گزارش داد[۱۱]، تا نهاد آماده باشد.

سرانجام آفتاب تقیه در حدود سال (۱۸۲ ق) رخ در نقاب کرد، در حالی که امام کاظم (ع) در زندان بود و دوسال پس از وفات وی به شهادت رسید چنانکه سه سال بعد (۱۸۵ ق) نیز پدرش یقطین بدرود حیات گفت[۱۲]. پیروان امام هشتم (ع) در قلب دشمن نفوذ کرده بودند حسن انباری می‌گوید به امام هشتم (ع) نوشتم و از او برای ادامه خدمت در دستگاه عباسی اجازه خواستم و در پایان نامه اضافه کردم که اگر دست از کار بکشم سلطان مرا به جرم رافضی بودن گردن می‌زند حضرت در جواب فرمود: اگر کارهایت طبق فرمان و رضای رسول خدا و در راستای کمک‌رسانی به فقرا باشد مانعی ندارد[۱۳].

امام جواد (ع) نیز در راستای گسترش نهاد و اهداف از پیش تعیین شده، یاران خود را در دل دشمن و مرکز فرماندهی گسیل داشت؛ نجاشی از حمدویه نقل می‌کند که در توصیف دوتن از یاران امام جواد (ع) چنین می‌فرمایند: "إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ وَ أَحْمَدَ بْنَ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ، كَانَا فِي عِدَادِ الْوُزَرَاءِ"[۱۴] و در ادامه از امام هشتم (ع) روایتی نقل می‌کند که گواهی بر منصب حکومتی ابن بزیع است[۱۵].

نوح بن دراج از شیعیانی است که فرزندش ایوب وکیل امام جواد و هادی (ع) بود، و تا منصب قضاوت بغداد و کوفه پیش رفت[۱۶]. شاید در هیچ زمانی مانند عصر سفیر سوم، نفوذ یاران امام و وکلاء در دستگاه عباسی، گسترش نیافته باشد اوضاع و احوال زمان سفارت حسین بن روح، از حساسیتی ویژه برخوردار بود، از سوی بدخواهان شیعه درصدد بودند خلیفه عباسی را نسبت به شیعیان بدبین کنند، و از سوی قیام‌های علیه دستگاه و از جمله جریان قرامطه، شیعه را در جایگاه خطیری قرار داده بود[۱۷].

حسین بن روح به بهره‌گیری کامل از سپر تقیه حتی پیش از سفارت، خود را به دستگاه نزدیک کرده بود وی زمانی مسئول املاک (دیوان الضیاع الخاصه) بود[۱۸]. وی هنگامی که به سفارت رسید، با تدبیر و زیرکی کشتی شیعه را به ساحل نجات آورد، او از آغاز سفارت (مصادف با سال یازدهم حکومت مقتدر و دومین بار وزارت علی بن فرات) تا وزارت حامدبن عباس (۳۰۶ تا ۳۱۱ ق) در میان مردم بغداد و خلفا با عزت و احترام زندگی می‌کرد نزد مقتدر و مادرش سیده جایگاه والای داشت[۱۹] منزل او در زمان وزارت حمیدبن عباس (۳۱۱-۳۰۶ ق) مرکز ملاقات مدیران، اشراف و وزرای پیشین بود[۲۰]. وی به کمک خاندان فرات و بنو نوبخت که از شیعیان و تا جایگاه وزارت دستگاه رسیده بودند، توانست به اهداف نهاد وکالت جامه عمل بپوشاند[۲۱] که مشروح آن در پاسخ جداگانه خواهد آمد[۲۲]. ابوالحسن علی بن فرات طی سه نوبت به مدت شش سال وزیر دستگاه عباسی بود، ابوسهل نوبختی بازوی پرتوان سفیر سوم به حکومت "مبارک" رسید[۲۳]. خدمت‌رسانی به بیچارگان که یکی از اهداف نهاد بود با بهره‌گیری از وضعیت خوب سیاسی انجام می‌شد علی بن محمد بن فرات پنج هزار نفر را تحت حمایت مالی قرار داده بود[۲۴]»[۲۵].

پرسش‌های وابسته

  1. مراد از نهاد یا نظام وکالت در مباحث مهدویت چیست؟ (پرسش)
  2. بحث از نیابت و نهاد وکالت چه ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  3. واژه وکالت در لغت و اصطلاح مهدویت چیست؟ (پرسش)
  4. وکالت و وکیل به چه معناست؟ (پرسش)
  5. اهداف سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  6. پیشینه فعالیت سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  7. مهم‌ترین وکلای امامان کدامند و منطقه فعالیت آنها چیست؟ (پرسش)
  8. پیشینه گستره جغرافیایی سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  9. آیا امام مهدی‏ غیر از سفرا وکیل نیز داشته است؟ (پرسش)
  10. چه ویژگی‌هایی برای وکیلان لازم و ضروری است؟ (پرسش)
  11. علل ایجاد سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  12. وظایف و مسئولیت‌های سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  13. عناصر گوناگون سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  14. ساختار سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  15. نهاد وکالت کدام مناطق و سرزمین‌های اسلامی را زیر پوشش داشت؟ (پرسش)
  16. جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  17. وکلاء و نواب و سفراء در برابر نهاد وکالت چه وظایفی داشتند؟ (پرسش)
  18. ویژگی‌ها و شرایط برای وکیلان چیست؟ (پرسش)
  19. زمینه‌های پیدایش نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  20. انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  21. آیا در تاریخ و فرق اسلامی سازمان یا نهاد مشابه نهاد وکالت وجود داشته است؟ (پرسش)
  22. برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ (پرسش)
  23. با وجود سخت‌گیری‌های دستگاه عباسی نهاد وکالت چگونه و با چه ابزار و شیوه‌هایی به اهداف نهاد جامه عمل می‌پوشانیدند؟ (پرسش)
  24. آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟ (پرسش)
  25. وکلای امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش)

پانویس

  1. "لَمَّا قَدِمَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) الْعِرَاقَ، قَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ: أَ مَا تَرَى حَالِي وَ مَا أَنَا فِيهِ! فَقَالَ: يَا عَلِيُّ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى أَوْلِيَاءَ مَعَ أَوْلِيَاءِ الظَّلَمَةِ لِيَدْفَعَ بِهِمْ عَنْ أَوْلِيَائِهِ، وَ أَنْتَ مِنْهُمْ يَا عَلِيُّ" (طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۳۱، ح۸۱۷، فی علی‌بن‌یقطین و اخوته).
  2. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۰۸، ۲۰۷.
  3. طوسی، الفهرست، ص ۲۳۴ رقم ۵۰۶؛ رجال العلامة الحلی، ص ۹۱؛ رجال النجاشی، ص ۲۷۳، رقم ۷۱۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۷، ص ۳۲۲ حاشیه، ح۲۱.
  4. ر.ک: عباس عبیری، راویان نور (علی‌بن‌یقطین)، ص ۱۵ و ۲۷ به نقل از: معجم رجال و تفصیل طبقات الرواة ۲۳۴،۱۲.
  5. راویان نور (علی‌بن‌یقطین)، ص ۱۲؛ رجال‌النجاشی، ص ۲۷۳، رقم ۷۱۵.
  6. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۰۳، ح۸۱۲.
  7. معجم الرجال، خویی، ۲۳۱،۲۰.
  8. جباری، سازمان وکالت، ۴۹۵،۲.
  9. "عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ (ع) إِنَّ عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ بِرِسَالَةٍ أَسْأَلُكَ الدُّعَاءَ لَهُ، فَقَالَ: فِي أَمْرِ الْآخِرَةِ! قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ، ثُمَّ قَالَ: ضَمِنْتُ لِعَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ أَلَّا تَمَسَّهُ النَّارُ أَبَداً" (طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ۷۲۹،۲، ح۸۰۷، ۸۰۹، ۸۱۰).
  10. "لَمَّا بَنَى الْمَهْدِيُّ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ بَقِيَتْ دَارٌ فِي تَرْبِيعِ الْمَسْجِدِ فَطَلَبَهَا مِنْ أَرْبَابِهَا فَامْتَنَعُوا فَسَأَلَ عَنْ ذَلِكَ الْفُقَهَاءَ فَكُلٌّ قَالَ لَهُ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُدْخِلَ شَيْئاً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ غَصْباً قَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ كَتَبْتَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ لَأَخْبَرَكَ بِوَجْهِ الْأَمْرِ فِي ذَلِكَ... فَلَمَّا أَتَى الْكِتَابُ الْمَهْدِيَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَقَبَّلَهُ ثُمَّ أَمَرَ بِهَدْمِ الدَّارِ فَأَتَى أَهْلُ الدَّارِ أَبَا الْحَسَنِ (ع) فَسَأَلُوهُ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ إِلَى الْمَهْدِيِّ كِتَاباً فِي ثَمَنِ دَارِهِمْ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَنِ ارْضَخْ لَهُمْ شَيْئاً فَأَرْضَاهُمْ" (سمرقندی عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۸۶،۱).
  11. راویان نور (علی‌بن‌یقطین)، عبیری، ص ۴۰، ۳۴.
  12. رجال‌النجاشی، ص ۲۷۳ رقم ۷۱۵؛ طبری، تاریخ‌الامم و الملوک، ۹،۴، سال وفات علی‌بن‌یقطین را ۱۸۰ نگاشته است.
  13. "عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْأَنْبَارِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً أَسْتَأْذِنُهُ فِي عَمَلِ السُّلْطَانِ فَلَمَّا كَانَ فِي آخِرِ كِتَابٍ كَتَبْتُهُ إِلَيْهِ أَذْكُرُ أَنِّي أَخَافُ عَلَى خَبْطِ عُنُقِي وَ أَنَّ السُّلْطَانَ يَقُولُ لِي إِنَّكَ رَافِضِيٌّ وَ لَسْنَا نَشُكُّ فِي أَنَّكَ تَرَكْتَ الْعَمَلَ لِلسُّلْطَانِ لِلرَّفْضِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ (ع) قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْخَوْفِ عَلَى نَفْسِكَ فَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ إِذَا وُلِّيتَ عَمِلْتَ فِي عَمَلِكَ بِمَا أَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ثُمَّ تُصَيِّرُ أَعْوَانَكَ وَ كُتَّابَكَ أَهْلَ مِلَّتِكَ فَإِذَا صَارَ إِلَيْكَ شَيْ‏ءٌ وَاسَيْتَ بِهِ فُقَرَاءَ الْمُؤْمِنِينَ حَتَّى تَكُونَ وَاحِداً مِنْهُمْ كَانَ ذَا بِذَا وَ إِلَّا فَلَا" (کلینی، الفروع من‌الکافی، ۱۱۱،۵ کتاب المعیشة باب شرط من اذن له، ح۴).
  14. ابن‌بزیع و ابن‌حمزة در شمار وزیران بودند.
  15. "...عن الحسين بن خالد الصيرفي. قال: كنا عند الرضا (ع)، و نحن جماعة، فذكر محمد بن إسماعيل بن بزيع، فقال: وددت أن فيكم مثله" (رجال‌النجاشی، ص ۳۳۲، ۳۳۱، رقم، ۸۹۳).
  16. "أيوب بن نوح بن دراج النخعي أبو الحسين كان وكيلا لأبي الحسن و أبي محمد (ع)، عظيم المنزلة عندهما، مأمونا، و كان شديد الورع، كثير العبادة، ثقة في رواياته، و أبوه نوح بن دراج كان قاضيا بالكوفة، و كان صحيح الاعتقاد، و أخوه جميل بن دراج" (رجال‌النجاشی، ص ۱۰۲، رقم ۲۵۴).
  17. ذهبی و ابن‌مسکویه نمونه‌های از دستگیری و کشتار شیعیان را توسط خلفاء به بهانه‌های مذکور، یادآور شده‌اند، ر.ک: تاریخ‌الاسلام و و فیات مشاهیرالاعلام، ذهبی، ۱۹۱،۲۵؛ تجارب‌الامم، ابن‌مسکویه، ۱۲۷،۱، ۱۲۰.
  18. جهشیاری، کتاب الوزراء، ص ۳۰۰.
  19. ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ۱۹۱،۲۵.
  20. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۹۸.
  21. ابوالحسن‌بن‌فرات وزیر دستگاه عباسی بود، ابویعقوب اسحاق‌بن‌اسماعیل (۳۲۲ ق) ابوالحسن علی‌بن‌عباس (۳۲۴ ق) و حسین‌بن‌علی نوبختی (۳۲۶ ق) در دولت و لشکر عباسی صاحب نفوذ بودند؛ ر.ک: ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۲۷،۱، ۱۲۰؛ عباس اقبال، خاندان نوبختی، ۱۸۱، ۱۹۳.
  22. شرح مختصر زندگی سفیر سوم.
  23. اباذری، سفیر سوم، ص ۵۳.
  24. ابن خلدون، وفیات‌الاعیان، ۹۹،۳.
  25. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۱۷۵-۱۸۳.