آیا چله‌ها و ختم‌هایی که برای مشاهده و دیدار امام مهدی در بعضی از کتاب‌ها نقل شده درست است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا چله‌ها و ختم‌هایی که برای مشاهده و دیدار امام مهدی در بعضی از کتاب‌ها نقل شده درست است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چگونه امام مهدی (ع) بر دولت‌ها پیروز می‌شود و این تعداد جمعیت جهان تسلیم او می‌شوند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

رحیم کارگر

حجت الاسلام و المسلمین دکتر رحیم کارگر، در کتاب «مهدویت دوران ظهور» در این‌باره گفته است:

«ابتدا باید بدانیم که وظیفه و تکلیف ما در عصر غیبت کبری، زمینه‏‌سازی برای ظهور و قیام امام زمان (ع) و آمادگی برای همراهی با او، ترویج و تبلیغ آرمان‏‌های والای امام (ع)، هم‏‌سنخی و ارتباط روحی و قلبی با آن حضرت، عمل به دستورات دینی، شناخت خواسته‏‌های او از ما و رفع موانع ظهور است. دوران ما، عصر انتظار پویا و سازنده است و معنای آن چشم به راه بودن، دعا کردن، صبر و تحمّل داشتن و تقویت ایمان و یقین است. ما از این طریق می‏‌توانیم ارتباط روحی و قلبی عمیقی با امام (ع) برقرار سازیم و همیشه و در همه‏‌جا، به فکر و یاد او باشیم و برای سلامتی و فرج آن حضرت دعا کنیم. بر این‏‌ اساس در کتاب‏‌های معتبر روایی، سفارش و دستوری مبنی بر زیارت و ملاقات با امام زمان (ع) نرسیده است. چنین خواسته‏‌ای، خارج از وظایف ما و الزامات غیبت کبری است و حتّی با آن منافات دارد. آری اگر درخواست ملاقات با حضرت در عصر غیبت، به جهت بهره‏‌مندی از وجود او و مورد عنایت خاص او قرار گرفتن است، مطلوب و پسندیده است و چنانچه همراه با اخلاص، ورع، معرفت، تسلیم و عشق باشد، عنایاتی‏‌ به انسان خواهد شد و به کمالاتی دست خواهد یافت. اصل امکان تشرّف به خدمت حضرت مهدی (ع)، به نصّ خاصّی ثابت نشده، جز به تواتر اجمالی که از ادّعای صالحان و عالمان داستان‏‌های دیدار، به دست آمده است؛ آنچه از چله‏‌ها و ختم‏‌ها و اذکار در کتاب‏‌هایی دیده می‏‌شود که اهلیت تألیف ندارند، اصلی ندارد. زیرا بنای اصلی بر غیبت است، نه بر رؤیت؛ البته دیدن ممکن است؛ ولی به شرط اقتضای مصلحت. آن هم امرش به دست امام (ع) است، نه به خواسته من و شما!! پس نباید پی این و آن رفت و درخواست ختم و چله و راه‏‌کرد که هرچه گفته شود، بی‏‌اصل است! کسانی که رسیده‏‌اند، با این ختم‏‌ها و چله‏‌ها نرسیده‏‌اند [۱]‏‌!! ممکن است برخی از روی خلوص، عملی را شروع کرده باشند و مدّتی ادامه داده‏‌اند و بسیار جدّیت کرده‏‌اند "از روی رجا و امید"؛ بدون اینکه نظری به ختم داشته باشند یا آن را چلّه حساب کنند و چون جدّیت بسیار کرده‏‌اند، عاقبت برق لطف جستن کرده و شامل حال ایشان شده است. مانند اینکه شخصی، احیانا در شب‏‌های چهارشنبه به مسجد سهله رفته و برای انجام دادن عمل مخصوصی که در شب چهار شنبه رسیده، در آنجا حاضر شده است؛ به این امید که شاید به ملاقات مشرّف شود، چند مدّتی این رنج را به خود داده تا اینکه‏‌ بالاخره نایل شده است و چون او، از این راه به مقصود رسیده، دیگران نیز به طمع افتاده‏‌اند!! کم‏‌کم آن را به صورت چله درآورده‏‌اند و پس از مدّتی شهرت یافته که: "هرکس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله برود، امام خود را خواهد دید"؛ کم‏‌کم عمل مجرّب خوانده شده و ... در حالی ‏‌که این هیچ موضوعیت و سندی ندارد. آری به وسیله عمل و جدّیت، با صفای باطن و نیت پاک و عمل صالح، می‏‌توان به خدمت امام (ع) رسید؛ به شرط اینکه نظر علیت به آن نداشته باشد؛ یعنی، این طور نباشد که عمل خود را علّت بداند که در آن تخلّف نخواهد بود؛ زیرا عمل و جدیت مقتضی است، علّت نیست بلکه باید به قصد رجا باشد و به شرط اینکه اعمالش مطابق دستور شرع و صلاح و تقوایش مورد پسند باشد.

  • اظهار اشتیاق‏": اظهار علاقه و اشتیاق به دیدار آن بزرگوار، از نشانه‏‌های دوستان و موالیان آن حضرت است و در خوبی و استجابت آن تردیدی نیست؛ چون در دعاها، این معنا آمده است. شوق دیدار یار را شاید نتوان برای همگان یک وظیفه شمرد؛ این وظیفه عاشقی است؛ این تکلیف سوختگان هجران است. آن‏‌کس که فراق حضرت مهدی (ع) بی‏‌تابش کرده؛ آن‏‌کس که دوری رخ زیبای یوسف فاطمه (س)، خواب را از چشمانش گرفته و آن‏‌کس که غیبت مولایش راحت و آرامش و آسایش را از او سلب کرده، به چیزی جز دیدار نمی‏‌اندیشد: "بر من دشوار است که مردم را ببینم اما تو دیده نشوی"[۲]‏‌. مولایمان امیر مؤمنان (ع)نیز- با اینکه دو قرن پیش از تولّد امام مهدی (ع) می‏‌زیست- اظهار اشتیاق به دیدارش داشت؛ چنان‏‌که در حدیثی آمده است: " امام علی (ع) پس از آنکه قسمتی از صفات و نشانه‏‌های او را بیان فرمود و به بیعت با او و اجابت دعوتش، امر کرد؛ فرمود: "آه و به سینه‏‌اش اشاره کرد و شوق دیدارش را اظهار داشت". در حدیثی دیگر از احمد بن ابراهیم نقل شده که می‏‌گوید: "به جناب ابو جعفر محمد بن عثمان، اشتیاقم را به دیدار مولایمان بیان کردم؛ به من فرمود: با وجود اشتیاق مایل هستی او را ببینی؟! گفتم: آری، فرمود: خداوند پاداش شوق تو را عنایت فرماید و دیدن رویش را به آسانی و عافیت، به تو روزی کند! ابو عبد الله! التماس نکن که او را ببینی؛ زیرا در ایام غیبت، به او اشتیاق داری و درخواست مکن که با او همنشین گردی که این از عزایم الهی است و تسلیم بودن به آن بهتر است؛ ولی با زیارت به سوی او توجّه کن ..." [۳]‏‌. بر این ‏‌اساس نیک و پسندیده بودن اشتیاق به آن حضرت، امر واضح و روشنی است؛ زیرا این از لوازم محبّت است که از دوستان جدا نمی‏‌گردد و عبارت "خداوند پاداش شوق تو را عنایت فرماید"، اشاره به ثواب ارزنده‏‌ای است که بر آن مترتّب می‏‌شود.
  • اینکه در روایت آمده است: "ای ابو عبد اللّه التماس مکن که او را ببینی ..."، منظور دیدن آن حضرت به گونه امامان گذشته است؛ یعنی، هر وقت خواسته باشی، این امر برایت فراهم باشد. جمله "به او اشتیاق داری ..."، در حقیقت، امر به شوق دیدار آن حضرت است و بر فضیلت اشتیاق اهل اخلاص به دیدار آن حضرت دلالت می‏‌کند [۴]‏‌. این اظهار اشتیاق و علاقه، منافاتی با درخواست دیدار آن حضرت با عافیت و ایمان ندارد و درخواست و دعا غیر از چله‏‌نشینی و ختم گرفتن و ... است.
  • در دعای عهد از خداوند می‏‌خواهیم: "اللَّهُمَ‏ أَرِنِي‏ الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ‏‏ ‏‏‏‏‏"[۵]‏‌. در دعایی دیگر می‏‌گوییم: "اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ‏ تُرِيَنِي‏ وَلِيَ‏ أَمْرِكَ‏ ظَاهِراً نَافِذاً لِأَمْرِكَ ‏‏‏‏‏"[۶]‏‌. البته منظور از این دعاها و درخواست‏‌ها، می‏‌تواند دیدار و مشاهده آن حضرت در عصر ظهور و اشتیاق به همراهی و نصرت او باشد. این را هم باید بدانیم که- به فرض صحّت این دعاها و حکایات نقل شده در رابطه با ملاقات و مشاهده حضرت- تشرّف به محضر حجّت حقّ و آیت عظمای الهی‏‌ بر روی زمین، به آسانی و به طور عادی، امکان‏‌پذیر نیست و شرایط دشوار و طاقت‏‌فرسایی دارد.
  • مهم‏‌ترین شرط، رفع موانع و حجاب‏‌هایی است که بین انسان و امام زمانش وجود دارد و او را دل‌بسته مادیات، شهوات، نفسانیات و ... می‏‌کند. در داستان تشرّف علی بن مهزیار آمده است که او نوزده بار به عزم زیارت امام مهدی (ع) به سفر حج مشرّف شد؛ ولی توفیقی به دست نیاورد؛ تا اینکه در سفر بیستم، لطف الهی شامل حال او گردید و با اذن و اراده امام توفیق دیدار یافت. وقتی که قاصد می‏‌خواست علی بن مهزیار را به محضر امام ببرد، پرسید: چه می‏‌خواهی و دنبال چه می‏‌گردی؟! وی جواب داد: من به دنبال امامی هستم که محجوب و غایب از دیده‏‌ها است! قاصد گفت: پاسخ اشتباهی دادی؛ چه کسی می‏‌گوید که حضرت محجوب از عالم است؟ بلکه این اعمال بد شما او را محجوب کرده است [۷]‏‌ و نمی‏‌توانید به محضرش بشتابید؟ خود علی بن مهزیار نقل می‏‌کند که امام زمان (ع) علّت عدم توفیق دیدار را چنین دانسته بود: شما اموالتان را زیاد کردید و بر مؤمنان ضعیف کبر و بزرگی نمودید و قطع رحم کردید؛ پس هیچ عذری برای شما نیست"لَا وَ لَكِنَّكُمْ‏ كَثَّرْتُمُ‏ الْأَمْوَالَ‏، وَ تَجَبَّرْتُمْ‏ عَلَى‏ ضُعَفَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‏، وَ قَطَعْتُمُ‏ الرَّحِمَ‏ الَّذِي‏ بَيْنَكُمْ‏، فَأَيُ‏ عُذْرٍ لَكُمْ الْآنَ؟‏‏‏‏‏". مهم‏‌تر از این، کسب لیاقت و شایستگی در پرتو تهذیب و تزکیه نفس و در نتیجه جلب رضایت و عنایت الهی است. اگر لطف و کرامت آفریدگار شامل حال انسان گردد، پرده‏‌ها و حجاب‏‌ها زایل و رخساره ماه محمدی (ص) نمایان می‏‌شود؛ چنان‏‌که ابن طاووس خطاب به فرزندش سید محمد می‏‌نویسد: "راه به سوی امامت گشوده است؛ بر کسانی که خداوند اراده کرده، آنان را گرامی می‏‌دارد"[۸]‏‌.
  • در داستان تشرّف علامه حلّی به محضر امام زمان (ع) آمده است: "علامه حلّی در شبی از شب‏‌های جمعه تنها به زیارت قبر مولایش ابی عبد الله الحسین (ع)می‏‌رفت. ایشان بر حیوانی سوار بود و تازیانه‏‌ای برای راندن آن در دست داشت. اتفاقا در اثنای راه شخص پیاده‏‌ای در لباس اعراب به او برخورد کرد و با ایشان همراه شد. در بین راه شخص عرب مسئله‏‌ای را مطرح کرد، علامه حلّی متوجه شد که این مرد عرب، انسانی است عالم و با اطلاع؛ بلکه کم مانند و بی‏‌نظیر، لذا بعضی از مشکلات خود را از ایشان سؤال کرد تا ببیند چه جوابی برای آنها دارد، با کمال تعجب دید آن مرد حلّال مشکلات و معضلات و کلید معماها است. باز مسائلی را که بر خود مشکل دیده بود؛ سؤال نمود و از شخص عرب جواب گرفت و خلاصه متوجّه شد که این شخص علامه دهر است. چون ایشان تا به آن وقت کسی را مثل خودش ندیده بود و خودش هم که در آن مسائل متحیر بود. بالاخره در اثناء سؤال‏‌ها، مسئله‏‌ای مطرح شد، او در آن به خلاف نظر علامه حلّی فتوا داد. ایشان قبول نکرد و گفت: این فتوا برخلاف اصل و قاعده است و دلیل و روایتی که مدرک آن باشد، نداریم. آن جناب فرمود: "دلیل این حکم که من گفتم حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب نوشته است». علامه گفت: چنین حدیثی در تهذیب نیست و به یاد ندارم دیده باشم که شیخ طوسی یا غیر او نقل کرده باشند. آن مرد فرمود: "آن نسخه از کتاب تهذیب را که تو داری از ابتدایش فلان مقدار صفحه را بشمار، در فلان صفحه و فلان سطر حدیث را پیدا می‏‌کنی". علامه با خود گفت: شاید این شخص که در رکاب من‏‌ می‏‌آید، مولای عزیزم حضرت بقیة اللّه (ع) روحی فداه باشد، لذا برای اینکه واقعیت امر برایش معلوم شود، پرسید: آیا ملاقات با حضرت صاحب الزّمان (ع) امکان دارد یا نه؟ در همین حال تازیانه از دست او افتاد و آن شخص خم شد و آن را برداشت و با دست با کفایت خود در دست علامه گذاشت و در جواب پرسش ‏‌او فرمود: " چطور نمی‏‌توان او را دید و حال آنکه الان دست او در دست تو است؟" همین‏‌که علامه این کلام را شنید، بی‏‌اختیار خود را از روی حیوانی که بر آن سوار بود، بر پاهای آن امام مهربان انداخت تا پای مبارکشان را ببوسد و از کثرت شوق بی‏‌هوش گردید. وقتی به هوش آمد کسی را ندید و افسرده و ملول گشت. بعد از این واقعه وقتی به خانه خود بازگشت، کتاب تهذیب خود را ملاحظه کرد و حدیث را در همان‏‌جایی که آن بزرگوار فرموده بود، مشاهده نمود. پس در حاشیه کتاب تهذیب خود نوشت: این حدیثی است که مولایم صاحب الامر (ع) مرا به آن خبر دادند و حضرتش به من فرمودند: "در فلان صفحه و فلان سطر می‏‌باشد". آقا سید محمّد، صاحب مفاتیح الاصول فرمود: من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن به خط علامه مضمون این جریان را مشاهده کردم» [۹]‏‌.
  • نمونه دیدارکنندگان‏:‌ در رابطه با دیدار عده‏‌ای از شیعیان با امام زمان (ع) داستان‏‌های زیادی نقل شده که نمی‏‌توان به راحتی از آنها چشم پوشید و آنها را نادیده گرفت؛ به عنوان نمونه:حضرت مهدی (ع) در شهر سامرا، اسماعیل هرقلی را شفا می‏‌بخشد و به او خبر می‏‌دهد که به زودی خلیفه ستمکار عباسی، به او مبلغ بزرگی خواهد داد و به او هشدار می‏‌دهد که نپذیرد. آن حضرت، در نجف اشرف، مرد مسلول و گرفتاری را به دیدار خویش مفتخر می‏‌سازد و بیماری سخت را برطرف می‏‌کند و به او خبر می‏‌دهد که به آرزویش خواهد رسید [۱۰]‏‌. آن حضرت در تنگناها، به فریادشان می‏‌رسد، شرّ دشمنان را از آنان برطرف می‏‌سازد و به آنان از توطئه‏‌ها، حیله‏‌ها و نقشه‏‌هایی که برای اذیت و آزارشان می‏‌کشند، خبر می‏‌دهد. آن‏‌گاه به صورت ناگهانی، از برابر دیدگانشان پنهان می‏‌گردد تا غیبت او به صورت ناگهانی دلیل این باشد که او همان مهدی (ع) است نه دیگری.
  • در بعضی منابع معتبر، جریان ملاقات عده‏‌ای از صالحان و عالمان نقل شده که به اسامی آنان اشاره می‏‌شود: ابراهیم بن ادریس ابو احمد، ابراهیم بن عبده نیشابوری، ابراهیم بن محمد تبریزی، ابراهیم بن مهزیار ابو اسحاق اهوازی، احمد بن اسحاق بن سعد اشعری، احمد بن حسین بن عبد الملک ازدی، احمد بن عبد اللّه هاشمی، احمد بن هلال ابو جعفر عبرتایی، احمد بن محمد بن مطهّر ابو علی، اسماعیل بن علی نوبختی ابو سهل، ابو عبد اللّه بن صالح، ابو محمد حسن بن وجناء نصیبی، حکیمه خاتون "دختر امام جوادالزهری، رشیق صاحب المادرانی، ابو القاسم الروحی، علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی، علی بن محمد شمشاطی، غانم ابو سعید هندی، ابو عمر و عثمان سعید عمری، محمد بن احمد انصاری، ابو نعیم زیدی، محمد بن اسماعیل بن موسی الکاظم، محمد بن جعفر ابو عباس حمیدی، محمد بن حسن بن عبید اللّه تمیمی زیدی، محمد بن صالح بن علی بن محمد و ... [۱۱]‏‌.
  • جالب‏‌تر اینکه دانشمند بزرگی چون ابن عربی نیز ادعای ملاقات و دیدار با امام (ع)را کرده است. وی می‏‌گوید: "برای ولایت محمدیه- که تنها اختصاص به شریعت نازل شده بر حضرت‌ محمد (ص) دارد- نشانه خاصی هست ... همانا او در زمان ما متولّد شده و من نیز او را دیدم و با او همنشین شدم و نشانه خاتمیت را در او دیدم. هیچ ولی‏‌ای بعد از او نیست؛ مگر اینکه به او رجوع می‏‌کند، همچنان که هیچ پیامبری بعد از محمد (ص) نیست، مگر اینکه به او رجوع کند"[۱۲]‏‌. وی در جای دیگری از کتاب فتوحات مکیه می‏‌گوید: "اما نشان ولایت محمدیه از آن مردی از عرب است که از شریف‏‌ترین اصل و نسب برخوردار است. او در همین زمان ما موجود است. من در سال ۵۹۵ﻫ.ق با او آشنا شدم و نشانه‏‌ای را که او دارا است دیدم؛ همان نشانه‏‌ای که حضرت‌ حقّ آن را از دید بندگانش پوشیده داشته و برای من در شهر فاس آشکار ساخت و دریافتم که او خاتم ولایت است ..."[۱۳]‏‌.
  • در قرن‏‌های بعد نیز بزرگان، صالحان و علمای وارسته‏‌ای به محضر امام زمان (ع) مشرّف شده که تردیدی در بیشتر این دیدارها و ملاقات‏‌ها وجود ندارد. برخی از این افراد رستگار عبارت‏‌اند از: ابن طاووس، علامه بحر العلوم، مقدّس اردبیلی، علامه حلّی، آیة اللّه مرعشی نجفی، آیة اللّه نمازی شاهرودی، حاج علی بغدادی، ابو راجح حمّامی، سید مهدی قزوینی، آیة اللّه امین عاملی، ملا هاشم قزوینی، شیخ حسنعلی نخودکی، شیخ مرتضی انصاری، آیة اللّه بهاء الدینی، شیخ حرّ عاملی، شیخ محمد تقی بافقی و .... داستان تشرّفات این بزرگان در منابع معتبر نقل شده و مطالعه شرح حال آنان و نحوه ملاقاتشان با امام زمان (ع)، نشانگر درستی این دیدارها است؛ به خصوص آنکه بسیاری از این حکایت‏‌ها، بعد از وفات آنان نقل شده است و در اکثر موارد این عنایت و تفضّل خود امام (ع)بوده که شامل حال آنان گردیده است. چنان‏‌که خود آن حضرت می‏‌فرماید: "ما بر اوضاع و اخبار شما و جامعه شما، به خوبی آگاهیم و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی‏‌ماند؛ ما از سرپرستی و رسیدگی به کارهای شما، کوتاهی نورزیده و یاد شما را از صفحه خاطر خویش نزدوده‏‌ایم که اگر جز این بود، امواج سختی‏‌ها بر شما فرود می‏‌آمد و دشمنان کینه‏‌توز، شما را ریشه‏‌کن می‏‌ساختند. ما پشت سر مؤمنان شایسته کردار، به وسیله نیایش و رازونیازی که از فرمانروای آسمان‏‌ها و زمین پوشیده نمی‏‌ماند، آنان را حفاظت و نگه‏‌داری می‏‌کنیم. اگر شیعیان ما- که خداوند آنان را در فرمان‏‌برداری خویش توفیقشان ارزانی دارد- به راستی در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند، همدل و هماهنگ بودند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‏‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر روزی آنان می‏‌گشت [۱۴]‏‌‏‌»[۱۵].

پانویس

  1. ‏‌ ر. ک: محمد جواد خراسانی، مهدی منتظر، ص ۹۵ و ۹۶.
  2. ‏‌ "عَزِيزٌ عَلَيَ‏ أَنْ‏ أَرَى‏ الْخَلْقَ‏ وَ لَا تُرَى‏‏ ‏‏‏‏‏"دعای ندبه؛ ر. ک: مکیال المکارم، ج ۲، ص ۲۴۶؛ وظایف منتظران، ص ۲۹.
  3. ‏‌ بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۹۷.
  4. ‏‌ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۲۴۶ و ۲۴۷.
  5. ‏‌ «بار خدایا! آن طلعت رشید و آن چهره نازنین را به من بنمای ...»؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۱.
  6. ‏‌«بار خدایا! از تو مسئلت دارم که ولی امرت را به من بنمایانی، در حالی‏‌که فرمانش نافذ باشد ...»؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۹۰.
  7. ‏‌ دلائل الامامة، ص ۲۹۷.
  8. ‏‌ کشف المحجّه، ص ۱۶۸.
  9. ‏‌ قصص العلماء، ص ۳۵۹؛ العبقری الحسان، ج ۲، ص ۶۱ و ...
  10. ‏‌ ر. ک: امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص ۴۴۰.
  11. ‏‌ ر. ک: کتاب الغیبة، ص ۲۵۹، ۲۷۲، ۲۷۱، ۳۲۰ و ...؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲؛ ارشاد مفید، ج ۲؛ نجم الثاقب، به نقل از: موعود نامه، ص ۶۹۴ و ۶۹۵.
  12. ‏‌ ابن عربی، فتوحات مکیه، ج ۱، ص ۱۸۵.
  13. ‏‌ ابن عربی، فتوحات مکیه، ج ۲، ص ۴۹.
  14. ‏‌ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵ و ۱۷۷.
  15. کارگر، رحیم؛ مهدویت دوران ظهور، ص ۸۴ - ۹۴.