با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیه مورد اشاره پرسش

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ.

«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد».

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • تفسیر آیه من ارتضی من رسول چیست؟
  • چگونه آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن علم غیب را برای پیامبر (ص) اثبات می‌کند؟

پاسخ‌ نخست

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در کتاب المیزان در این باره گفته است:

«عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا یعنی‌ احدی‌ را بر غیب خود اظهار نمی‌‏کند، و اظهار کسی‌ بر هر چیز به معنای‌ آن است که او را در رسیدن به آن چیز کمک کنی‌ و او را بر آن مسلط سازی‌. می‌‏فرماید: من کسی‌ را برای‌ احاطه به غیب خودم کمک نمی‌‏کنم، و بر غیب خود مسلط نمی‌‏سازم. و کلمه عَالِمُ الْغَيْبِ خبری‌ است برای‌ مبتدایی‌ که حذف شده، و تقدیر کلام هو عالم الغیب است، و مفاد کلمه به کمک سیاق این است که می‌‏خواهد بفهماند علم‏ غیب‏ مختص به خدای‌ تعالی‌ است، و علم‏ او ظاهر و باطن سراسر عالم را فرا گرفته، و به همین جهت برای‌ نوبت دوم غیب‏ را به خودش نسبت داد و فرمود: کسی‌ را بر غیب خود مسلط نمی‌‏کند، و نفرمود: "کسی‌ را بر آن مسلط نمی‌‏کند" تا اختصاص را برساند، و گر نه نمی‌‏رسانید. و معنای‌ آیه این است که: خدای‌ تعالی‌ عالم به تمامی‌ غیب‌‏ها است، آن هم به علمی‌ که اختصاص به خودش دارد، پس هیچ کس از مردم را به غیب خود که مختص به‏ خودش می‌‏باشد آگاه نمی‌‏کند، در نتیجه مفاد آیه سلب کلی‌ است. (...) إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ این استثنا، استثنای‌ از کلمه أَحَدًا است، و جمله مِن رَّسُولٍ بیان جمله‏ مَنِ ارْتَضَى است، در نتیجه می‌‏فهماند که خدای‌ تعالی‌ هر پیغمبری‌ از پیامبران را که بخواهد به هر مقدار از غیب مختص به خود که بخواهد آگاه می‌‏سازد. پس اگر این آیه را ضمیمه کنیم به آیاتی‌ که علم غیب را مختص به خدای‌ تعالی‌ می‌‏داند، مانند آیه شریفه‏ وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۱] وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ[۲]، و آیه‏قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۳] این نتیجه به دست می‌‏آید که علم غیب به اصالت از آن خداست، و به تبعیت خدا دیگران هم می‌‏توانند به هر مقداری‌ که او بخواهد به تعلیم او داشته باشند»[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است:
  • «صدر این‌ آیه‌ میرساند که‌ خداوند به‌ تنهائی عالم‌ الغیب‌ است‌ آن‌هم‌ به‌ همه انواع‌ غیب‌‌؛ بالاخص با قرار دادن‌ و نشاندن‌ اسم‌ ظاهر غَيْبِهِ بجای ضمیر‌، که‌ نفرموده‌ است‌: فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا این‌ معنی مشهود است‌‌. و سپس‌ می‌گوید‌: هر کس‌ را که‌ بپسندد و مورد رضای خاطر او باشد از رسولانِ به‌ سوی خلق‌ خود‌، او را بر علم‌ غیب‌ خود مطّلع‌ میکند و او را مسلّط‌ بر غیب‌ نموده‌ پرده‌ از جلوی دیدگان‌ او بر می‌گیرد‌؛ و بنابراین‌ از علم‌ غیب‌ خود به‌ او می‌دهد‌. آیه‌ می‌رساند که‌: خداوندی که‌ شمارش‌ و تعداد هر چیز را از خُرد و کَلان‌‌، و مُلکی و ملکوتی‌، و مادّی و معنوی‌، و طبعی و طبیعی و مثالی احصاء نموده‌ و به‌ مقدار ذرّات‌ و هویّت‌ آنها آگاه‌ است‌‌، به‌ آنچه‌ در نزد رسولان‌ است‌ اعمّ از امور نفسیّه‌ و اعتقادیّه‌ و منهاج‌ و سنّت‌‌، و معارف‌ یقینیّه‌ و علوم‌ غیبیّه‌‌، و اعمّ از ظروف‌ و امکانات‌ و موقعیّت‌های اجتماعی و مقدار استعداد و ظرفیّت‌ "مُرْسَلُ إلیهم‌‌"، یعنی مردم‌‌، به‌ همه‌ آگاه‌ است‌ و بر این‌ اصل‌ و اساس‌ وجود آنها را پسندیده‌ و مرضی خود قرار داده‌‌، و به‌ مقدار ارتضاء و پسندیدگی‌، آنان‌ را بر عوالم‌ غیب‌ خود مسلّط‌ فرموده‌ است‌‌، در اینجا باید به‌ چند امر تذکّر داده‌ شود‌:امر اوّل‌ آنکه‌: همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌ و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌. و در این‌ صورت‌ بین‌ آیاتی که‌ علم‌ غیب‌ را منحصر به‌ خدا میداند‌، و بین‌ آیۀ کریمه‌ که‌ رسولان‌ را عالم‌ به‌ غیب‌ میداند و بر غیب‌ راه‌ میدهد هیچگونه‌ تنافی و تضادّی نیست‌‌. و نظیر این‌ استقلال‌ و تبعیّت‌‌، یا ذاتی و عرضی‌، و یا اصلی و ظِلّی‌، در عبارات‌ قرآن‌ کریم‌ بسیار آمده‌ است‌‌. همچون‌ آیۀ: اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ،[۵] که‌ دلالت‌ بر حصر دارد‌؛ با آیه: حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا، [۶] و همچون‌ آیۀ: فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا،[۷] که‌ در این‌ آیه‌ علاوه‌ بر خدا‌، عزّت‌ را برای رسول‌ خدا و برای مؤمنین‌ معیّن‌ نموده‌ است‌ و بنابراین‌ علم‌ غیب‌ برای رسولان‌ خداوند أمری ضروری و حتمی است‌ و منافات‌ با اختصاص‌ آن‌ به‌ خدا ندارد‌. امر دوم‌ آنکه‌: در بسیاری از آیات‌ قرآن‌ می‌بینیم‌ که‌ رسول‌ خدا علم‌ غیب‌ را از خود نفی می‌کند در تمام‌ این‌ آیات‌ و مشابه‌ آنها‌، رسول‌ خدا نفی علم‌ را از خود به‌ نحو استقلال‌ می‌کند نه‌ به‌ نحو تبعیّت‌‌. یعنی علم‌ اختصاص‌ به‌ خدا دارد‌، من‌ مستقلاًّ از پیش‌ خود نیاورده‌ام‌ و خداوند هم‌ به‌ نحو تفویض‌ به‌ من‌ نداده‌ است‌‌. من‌ آیینه‌ و آیت‌ و مرآتی هستم‌ از علم‌ خدا‌. علم‌ استقلالی ذات‌ اقدس‌ او منحصر در اوست‌ و در من‌ که‌ آیینه‌ هستم‌ تجلّی و ظهور دارد و بنابراین‌ نه‌ تنها من‌ علم‌ غیب‌ را ندارم‌ بلکه‌ هیچ‌گونه‌ علم‌ را ندارم‌‌. همۀ علوم‌ من‌ از خداست‌‌؛ در من‌ ظهور و تجلی کرده‌ است‌ به‌ هر مقدار که‌ او اراده‌ نموده‌ است‌ و در هر زمانی که‌ او خواسته‌ است‌‌»[۸].
  • «خداوند عالم غیب است و از این علم غیب خود به کسی اطلاع نمی‌‏دهد مگر به آن فرستادگانی که مورد رضای او واقع شوند، یعنی من جمیع الجهات از نقطه نظر فعل و صفت، از نقطه نظر ملکات و عقائد، و از نقطه نظر صفات نفسیّه و روحیّه مورد رضای حضرت او قرار گیرند، کسانی که بمرحله عبودّیت محضه نائل آمده، از خودپسندگی و خودبینی در جمیع مراحل بیرون آمده، خداپسند و خدابین شده‌اند. چون معلوم است که تا انسان با این سر منزل نرسد مورد ارتضای مطلق پروردگار واقع نخواهد شد. حجاب قلبی او را بکنار زده و از علم غیب خود باو می‌‏فهماند، و از آنچه از دستبرد تمام افراد جنّ و انس و ملک خارج است او را آگاه و مطّلع می‌‏گرداند. البته چون علم غیب خود را بدون تغییر و تبدیل و بدون کم و کاست به او می‌‏فهماند، بنابراین قلب او باید در مقام عصمت خدا و مصونیت حضرت او واقع شود، و گرنه در تلقّی آن علم غیب از خود تصّرفاتی نموده و در اخذ آن دچار انحراف و تبدیل واقع خواهد شد، و این مرحله عصمت در تلقّی معارف حقّه است. و این همان مرتبه مخلصین است، در این صورت خداوند پرده و حجاب قلبی او را بکنار زده و از علم غیب خود باو می‌‏فهماند، و از آنچه از دستبرد تمام افراد جنّ و انس و ملک خارج است او را آگاه و مطّلع می‌‏گرداند. البته چون علم غیب خود را بدون تغییر و تبدیل و بدون کم و کاست به او می‌‏فهماند، بنابراین قلب او باید در مقام عصمت خدا و مصونیت حضرت او واقع شود، و گرنه در تلقّی آن علم غیب از خود تصّرفاتی نموده و در اخذ آن دچار انحراف و تبدیل واقع خواهد شد، و این مرحله عصمت در تلقّی معارف حقّه است»[۹].
۲. آیت‌الله حسینی میلانی؛
آیت‌الله سید محمد هادی حسینی میلانی در کتاب «دیدگاه‌های علمی» در این‌باره گفته‌است: «آیه ناظر بر این است که علم غیب را مستقلا و بالذات فقط حضرت احدیت _جلت اسمائه_ دارد و به موهبت و افاضه او دگران هم دارا خواهند شد»[۱۰].
۳. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب‌های «پیام قرآن» و «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌ است:
  • «ابتدا خداوند به عنوان عَالِمُ الْغَيْبِ مطلق، یعنی کسی که از تمام اسرار پنهان آگاه است، توصیف شده، می‌فرماید: «دانای غیب اوست».‌ إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ یعنی خداوند به چنین رسولانی آنچه از اسرار غیب بخواهد می‌آموزد؛ بنابراین آنها از خود چیزی درباره غیب نمی‌دانند، ولی با تعلیم الهی از آن آگاه می‌شوند. سپس می‌افزاید: خداوند مراقبینی از پیش‌رو، و پشت سر، همراه او می‌فرستد تا او را از هرگونه انحراف حفظ کند. این تعبیر هم دلیلی است بر مقام عصمت پیامبران و هم تأکیدی است بر علم آنها به اسرار غیب. البته این در صورتی است که رَصَدًا را به معنای مراقب یا مراقبین از فرشتگان الهی بدانیم؛ ولی برای این جمله تفسیرهای دیگری نیز شده است؛ از جمله این که منظور از رَصَدًا طرقی است که او را نسبت به گذشتگان یا نسبت به آیندگان آگاه می‌کند جمله مِن بَيْنِ يَدَيْهِ اشاره به حوادث پیشین و وَمِنْ خَلْفِهِ اشاره به حوادث آینده است و گاه گفته شده اشاره به حافظانی است از فرشتگان که پیامبران را از شر دشمنان حفظ می‌کردند. [۱۱] ولی در هر حال دلالت صدر آیه، بر آگاهی پیامبران بر اسرار غیب به تعلیم الهی جای تردید نیست: (...) بنابراین مفهوم آیه در مجموع چنین می‌شود: هدف از تعلیم اسرار غیب یا مراقبت ملائکه، این است که خدا بداند پیامبرانش رسالت‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند؛ و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را احصاء کرده است. نتیجه این می‌شود که آگاهی انبیاء از اسرار غیب از سوی پروردگار یا به وسیله فرشتگان، سبب تکمیل ابلاغ رسالت و تحکیم پایه‌های نبوت انبیاء بوده است»[۱۲].
  • «پاره از کسانی که مطالعات محدودی دارند و تنها با توجه سطحی به یک آیه بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن و حتی قرائنی که در خود آن آیه وجود دارد داوری می‌‏کنند، آیه بالا را دلیل بر نفی علم غیب به طور مطلق از پیامبران دانسته‌‏اند. در حالی که آیه فوق "علم بالذات و مستقل" را از پیامبر (ص) نفی می‏‌کند همانگونه که مالکیت هر گونه سود و زیان را به طور مستقل از او نفی کرده است با اینکه شک نیست هر انسانی مالک سود و زیان‌هایی درباره خویش و دیگران است. بنابر این جمله قبل گواه روشنی است بر اینکه هدف نفی مالکیت سود و زیان یا نفی علم غیب به طور مطلق نیست بلکه هدف نفی استقلال می‏‌باشد و به تعبیر دیگر پیامبر (ص) از خودش چیزی نمی‌‏داند بلکه آنچه خدا از غیب و اسرار نهان در اختیارش گذارده است می‌‏داند، همانگونه که در آیه ۲۶ و ۲۷ از سوره جن می‌‏خوانیم: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۳]»[۱۴].
۴. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «تسنیم» در این‌باره گفته است: «مهم‌ترین رخدادهای غیبی، جریان قیامت است که آگاهی ذاتی به آن، مخصوص خداست؛ امّا مانند بسیاری از مسائل غیبی، خدا آن را نیز به رسول گرامی آموخته: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۱۵]

. در آیۀ دوم، مطلق علم به غیب را ویژه خدا می‌داند و یکی از آنها علم به قیامت است، چون الف و لام "الغَیب" یا برای استغراق است، پس به استیعاب، قیامت را شامل می‌شود؛ یا برای جنس است که به اطلاق، قیامت را در بر می‌گیرد؛ یا برای عهد ذهنی یا ذکری است که به خصوص قیامت اشاره دارد که در آیۀ پیشین: قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا [۱۶]}} آمده است. آیه لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا [۱۷]}} نیز نمی‌تواند قرینه باشد بر اینکه مراد از الغَیب غیبی است که لازمه رسالت است، زیرا آنچه در این آیۀ آمده است برای بیان سبب فرستادن رصد است؛ ولی عنصر محوری آیات حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا * قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا * عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۱۸]}} مذکور جریان غیب قیامت و آگاهی از آن است. به هر روی، شکی در شمول الغَیب نسبت به قیامت نیست، پس استثنای إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ شامل قیامت نیز می‌شود و دلالت دارد که رسولان و اولیای برگزیدۀ الهی نیز به قیامت آگاهی دارند»[۱۹].

}}

۵. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «انسان‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است: «دلیلی نداریم که پیامبر و امام و برخی از اولیاء، نتوانند عالم به مغیبات باشند، بلکه دلیل به خلاف آن داریم؛ اصولاً آگاهی پیامبر از کلام خدا و وحی، خود، علم غیب است و لذا قرآن می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ پس معلوم می‌گردد که پیام‌آور و رسولی که خدا می‌فرستد (خواه پیامبر باشد یا فرشته)؛ عالم به غیب است لکن خدا او را عالم کرده است؛ و اگر نمی‌کرد، خودشان علم به غیب نمی‌داشتند و این همان نفیِ علم غیب ذاتی از غیر خداست»[۲۰].
۶. آیت‌الله حسینی میلانی؛
آیت‌الله سید علی حسینی میلانی در کتاب «با پیشوایان هدایتگر» در این‌باره گفته‌ است: «اينجا نيز از مواردى است كه ما همواره تأكيد مى‌كنيم كه هر چه ائمه (ع) دارند از خداوند متعال است. اين ظرفيت را كسى نداشته و قهراً آن چه كه آن بزرگواران از خداوند متعال داشتند كسى ديگر نداشته است. اين آيه شريفه، پيامبر اكرم (ص) را مورد خطاب قرار داده است كه آن حضرت از خودشان نفى علم كنند كه من نمى‌دانم آن چه به شما وعده داده مى‌شود چيست؟ و در چه زمانى واقع خواهد عبارت عَالِمُ الْغَيْبِ خبر مبتداى محذوف است؛ يعنى «هو عالم الغيب». هم چنان كه در آيه ديگرى فرموده است: قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۲۱]. پس خداوند متعال عالم الغيب بالذات است و بر مغييباتى كه وجود دارد احدى را مطلع نمى‌كندشد؟ پيامبر اكرم (ع) از خودشان نفى علم مى‌كنند؛ چون غيب است، عالم الغيب، خداوند متعال است. إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ. (...) از طرف ديگر با دقت در آيه، مى‌بينيم كه از دو عموم، استثنا شده است: عموم اول عَلَى غَيْبِهِ در فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ مى‌باشد و اين نكره در سياق نفى است كه افاده عموم مى‌كند. يعنى: هيچ غيبى از مغيبات را بر احدى اظهار نمى‌كند و مطلع نمى‌سازد، و اگر از نظر فنى اين عموم ثابت نشود، بى ترديد اطلاق تمام است. عموم دوم كلمه أَحَدًا در فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا مى باشد؛ يعنى هيچ احدى»[۲۲].
۷. آیت‌الله شریعتمدار جزایری؛
آیت‌الله شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است: «این‌ آیه‌ دو جمله‌ دارد؛ جمله اول‌: نفی‌ و جمله دوم‌ اثبات‌. در جمله اول‌ می‌گوید که‌ خداوند بر دانش‌های‌ پنهان‌ خود کسی‌ را آگاه‌ نمی‌کند، و در جمله دوم‌، این‌ دانش‌های‌ پنهان‌ را به‌ پیامبری‌ که‌ پسندیده‌ شده‌، آشکار می‌کند. تردیدی‌ نیست‌ که‌ پیامبر خاتم‌(ص) پسندیده‌ خداست‌ و خداوند او را از دانش‌های‌ پنهان‌ خود آگاه‌ کرده‌ و چون‌ امام‌ جانشین‌ پیامبر بوده‌، او هم‌ از این‌ دانش‌ها آگاه‌ است‌»[۲۳].
۸. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است: «در این آیه شریفه غیب به خداوند اضافه شده است و معنایش نفی آگاهی به غیب مطلق خداوند است جز برای کسانی که مورد رضایت او قرار گیرند و آنها کسانی هستند که رسالتی از جانب او برای مردم دارند و به معنای عام آن، شامل امام نیز می‌شود و وحی نیز یکی از مصادیق غیب است و خزائن الهی از غیب مطلق می‌باشد. و این نفی علم غیب و استثناء آن، بیانگر اثبات علم غیب استقلالی و بالذّات برای خداوند و اثبات غیر استقلالی آن برای عدّه خاصی می‌باشد چنان‌که قرآن کریم اموری را به‌طور استقلال، منحصر برای ذات الهی بیان می‌کند و سپس آن را به اذن خداوند برای غیر او اثبات می‌کند، مانند: هدایت کردن، جان گرفتن، خالقیت. در روایتی "حُمران" از معنای آیه شریفه فوق از امام باقر (ع) سؤال می‌کند، حضرت می‌فرماید: و به خداوند سوگند محمد از کسانی است که خداوند از او خشنود بود و اما سخن خداوند: که او عالم به غیب است پس خداوند عزوجل عالم است به آنچه از مخلوقش غایب است در آنچه از اشیاء تقدیر و حکم می‌کند در عملش، قبل از اینکه آن را خلق کند و قبل از اینکه آن را به ملائکه افاضه فرماید. پس ای حمران، آن علمی است که نزد خداوند بوده و اراده او در آن ثابت است و چون بخواهد، آن را حکم و پیاده می‌کند، و ظاهر می‌شود برای او در آن (نمی‌خواهد) و آن را امضاء نمی‌کند، و اما علمی را که تقدیر کرده و حکم و امضاء می‌کند پس آن علمی است که به رسول خدا (ص) و سپس به ما رسیده است[۲۴]»[۲۵].
۹. آیت‌الله رمضانی؛
آیت‌الله حسن رمضانی در مقاله «انسان کامل» در این‌باره گفته است: «چون انسان کامل خلیفه خداست و خداوند نیز به همه چیز دانا: إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۲۶] و بر همه چیز تواناست: إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۲۷] می‌توان انسانِ کامل را مظهر دو اسم علیم و قدیر خدا دانست و بر همین اساس گستره علم او را تا مرز اطّلاع بر غیب: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۲۸]، مشاهده ملکوت: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ [۲۹]، دانستن زبان مرغان: عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ [۳۰]، فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ [۳۱] و مورچگان: فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا [۳۲]، و اِخبار از امور خصوصی افراد: وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ [۳۳] توسعه داد»[۳۴]
۱۰. حجج الاسلام والمسلمین برنجکار و شاکر؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و دکتر محمد تقی شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در این‌باره گفته‌اند:

«آیه دیگری که به‌ صراحت از اظهار و آگاه نمودن گروهی از انسان‌ها به علم غیب خبر می‌دهد، آیه إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۳۵] است. در حالی‌که خداوند در آیه عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۳۶] این سوره، ‌خود را دانا و آگاه به غیب و نهان معرفی می‌نماید، ‌در آیه ۲۶ برگزیدگان خود را آگاه‌شدگانِ به علم غیب معرفی می‌کند: دانای نهان است، ‌و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، ‌که (در این‌ صورت) برای او از پیش رو و از پشت‌سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت. گروهی از مفسران این آیه را دلیل بطلان کرامات می‌دانند؛ ‌چرا که طبق آیه، آن کسانی که مورد رضایت الهی برای علم به غیب قرار گرفته، تنها برگزیدگانِ از انبیاء (ع) هستند، نه دیگران.[۳۷] همچنین برخی معتقدند آیه، کهانت و تنجیم را باطل اعلام می‌کند.[۳۸] برخی برای جمع این دو تفسیر و بیانی موافق با حقایق خارجی، ‌غیب را به دو گونه قسمت نموده‌اند و شیوه‌های آگاهی از غیب را متفاوت دانسته، ‌و آگاهی از غیب الهی را به‌صورت مطلق نمی‌دانند؛ بلکه آن را مقید نموده‌اند. ‌بنابر این تقسیم‌بندی، شیوه و روش آگاهی از غیب به دو گونه است:

الف. ‌غیبی که با تعلیم و فکر و ریاضت نفسانی آشکار می‌شود.

ب. غیبی که نیل به آن تنها برای خداوند متعال محقق است و این همان غیب مطلقی است که خداوند متعال آن را تنها برای برگزیدگانش آشکار می‌سازد.[۳۹] قسم دوم خود به دو گروه تقسیم می‌شود:

۱. غیبی که آشکار نمودنش برای رسل و فرستادگان الهی لازم است، که معجزات و شرایع و سایر اخبار غیبی از آن‌ جمله‌اند. هر آنچه که مربوط به موضوع رسالت است، خداوند با آگاهی دادنِ رسولانش به آن، ‌ایشان را تسدید و تأیید می‌نماید.

۲. غیبی که از شئون الهی است که خاص خداوند است. آیاتی که از اختصاص غیب به خداوند سبحان سخن می‌گویند، مرادشان این دسته از غیوب است؛ ‌یعنی غیب ربوبیت.[۴۰]

پس غیب الهی بدون حد و مرز برای فرستادگان الهی قرار داده نشده است؛ ‌بلکه غیبی که شئون رسالت و ابلاغ آن را تحقق بخشد، به آنها عطا شده است.[۴۱] اما غیبی که برای عبّاد صالح کشف گردد، از هر دو حد الهی و رسالی بودن خارج است و برای صالحین، به‌حسب درجاتشان محقق می‌شود و برای دیگران، به‌حسب احوال و شرایط آنهاست. ‌اما در هر حال غیبی که برای آنها کشف می‌شود، غیب خاص خداوند و غیب وحیانی‌ای که مخصوص رسولان الهی است، نخواهد بود[۴۲]»[۴۳].
۱۱. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
آیت‌الله محمد جواد فاضل لنکرانی در بیاناتی با موضوع «همگرایی قیام امام حسین با علم حضرت به شهادت خود و یارانش» در این‌باره گفته‌ است: «بعید نیست گفته شود الاّ در آیه شریفه عَلَى غَيْبِهِ استثنای منقطع است. یعنی اگر بگوییم در عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ غیب اضافه شده و ابهام هم ندارد، در این‌صورت معنای آن جمیع غیب خدا خواهد شد یعنی هیچ احدی بر علم غیب خداوند دسترسی ندارد. آن‌گاه چون مستثنا فردی از انبیا است که خدا انتخابش کرده و مستثنی منه هم جمیع علم غیب است فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا یعنی "فَلا يُظْهِرُ عَلَى جَمیعِ عِلمِ غَيْبِهِ" الا می‌شود الای منقطع و در نتیجه معنا چنین می‌شود که "احدی بر جمیع علم غیب خداوند عالم نیست" و برگزیدگان خداوند و انبیا به بخشی از علم غیب خدا دسترسی دارند. پس در این آیه شریفه دو احتمال وجود دارد و روی هر دو احتمال، نمی‌توان گفت از قرآن استفاده می‌شود خدای تبارک و تعالی جمیع علم غیبش را در اختیار غیر قرار داده، بنده هر چه در آیات تتبع کردم چنین چیزی را استفاده نکردم، حتی آیه وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۴۴]، این عَلَى الْغَيْبِ یعنی جنس الغیب! ووَلَكِنَّ اللَّهَ هم مؤید این است که الا در آیه قبل هم استثنا منقطع است. یعنی خدا گروهی را اختیار می‌کند و تا یک اندازه‌ای از علم غیب در اختیار آنها می‌گذارد»[۴۵].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین گنجی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است:

«درباره آیه مطالب زیر مطرح است:

  1. مِن رَّسُولٍ شامل نمایندگان خداوند و فرشتگان و ائمه (ع) نیز می‌شود؛ زیرا رسالت، غیر از نبوت است و هر مأموریتی که رسول دارد امام هم دارد چرا که رسالت کار امامان (ع) نیز است. اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ [۴۶] و شامل ائمه (ع) نیز می‌شود، "السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ‏ يَا أَهْلَ‏ بَيْتِ‏ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ‏ الرِّسَالَة‏ ‏‏‏‏‏‏". بنابر این آیه فوق شامل حال ائمه (ع)هم می‌شود. برای اظهار غیب ملاک، مَنِ ارْتَضَى است. مِن رَّسُولٍ خصوصیتی ندارد بلکه بدان جهت است که مشرکان علم غیب برای رسول خدا ما را انکار می‌کردند و لذا خدای منان مِن رَّسُولٍ را بیان کرده است[۴۷].
  2. إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ یعنی "الْمُرْتَضَى‏ مِنْ‏ رَسُولِ‏ اللَّه‏"، کسی که رسول خدا از او راضی و مورد پسند او باشد و او همان مرتضی است.
  3. در ذیل این آیه روایتی از امام صادق (ع) آمده است: "فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة". [۴۸]
اما جای تعجب است که برخی در تفسیر این دو آیه ضمن تأیید علم غیب برای رسول خدا و ائمه اطهار بعضی از علوم غیبی را برای آنان اثبات می‌کنند نه همه غیب را، در حالی که هر دو آیه اطلاق دارد عَلَى الْغَيْب‏ و عالِمُ الْغَيْبِ‏. معلوم نیست آنها "بعض الغیوب" را از کجای آیات و روایات استنباط کرده‌اند [۴۹]. برخی دیگر علم غیب را منحصر در علم به قیامت کرده اند که گفته آنان نیز نفی می‌شود. یعنی بگوییم "بعض القیامة" که نادرستی آن واضح و مشخص است. آیاتی که علم غیب را از غیر خداوند متعال نفی می‌کند نفی ذاتی است نه عرضی، یعنی اولاً و بالذات تنها خداوند است که عالم به غیوب است اما به هر کسی که بخواهد می‌دهد و در مواردی که اهل بیت از خود نفی غیب می‌کنند چه بسا برای نفی غلو و الوهیت یا نفی استقلال در علم غیب است، یعنی ما علم غیب ذاتی نداریم ولی همگان می‌دانستند که آنان غیب اعطایی را داشته اند و در موارد بسیاری نیز از آن استفاده کرده اند»[۵۰].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین اقوام کرباسی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اکبر اقوام کرباسی، در کتاب «مؤمن الطاق» در این‌باره گفته‌ است: «خداوند متعال می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۵۱]. یا می‌فرماید: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۵۲]. این دو آیه نشان می‌دهد خداوند متعال علم غیب را به عدّه‌ای از رسولانش عطا فرموده است و امام صادق (ع) سوگند یاد می‌کنند که پیامبر اسلام (ص) از کسانی بوده که خداوند متعال به او علم غیب عطا نموده است[۵۳]. از سویی دیگر، امامان (ع) وارث علوم همه پیامبران و رسولان‌اند؛ ازاین‌رو آنان نیز حامل علم غیب‌اند»[۵۴]
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛
حجت الاسلام و المسلمین ایمانی در پاسخ به سؤالی مرتبط به علم غیب در این باره گفته است: «این آیه نیز گواه روشنی است بر این که خداوند متعال رسولان خود را بر اموری غیبی آگاه می‌کند؛ لکن چنین نیست که آنان مجاز باشند از آن علم همه جا استفاده نمایند؛ بلکه مورد استفاده آن را خداوند متعال تعیین می‌کند و تا خداوند حکیم اجازه نداده انبیاء الهی حقّ ندارد علم غیب خود را اظهار نمایند»[۵۵].
۱۵. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
حجج الاسلام و المسلمین احمد مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌» در این‌باره گفته‌اند:

«در این آیه مبارکه نخست خداوند به عنوان عالم به غیب معرفی شده و عَالِمُ الْغَيْبِ (...) اصطلاحا به شخصی گفته می‌شود که ذاتا بدون تعلیم از دیگری خود به خود دارای چنین علمی باشد و گویا جمله عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ از جهت فاء تفریع و اضافه غیب به خدا شاهد همین حقیقت است که چون خدا ذاتا عالم به غیب است و مالک حقیقی علم به غیب می‌باشد در این صورت به غیب خود کسی را آگاه نخواهد ساخت جز آنان که مورد رضایت او باشند و از این گروه پیامبرانند که خداوند آنان را به غیب آگاه می‌سازد و نگهبانانی برای آنان می‌فرستد بنابراین دلالت این آیه بر تعلیم علم غیب از جانب خدا نسبت به افرادی مانند پیامبران روشن و جای هیچ‌گونه شبهه نیست. نکته‌ای که لازم به یادآوری است این‌که اگر دلالت این آیه مستقلا ملاحظه شود، آگاهی پیامبر از علم غیب بیش از آن‌چه مربوط به شریعت و احکام است از آن استفاده نمی‌گردد، بخاطر این‌که در آیه بعد از آن آمده است: لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ...[۵۶] این جمله صلاحیت دارد که اطلاق غیب را تنها در قلمرو احکام شریعت که پیامبر متکفل تبلیغ از آنها است قرار دهد. ولی از برخی روایات که در مورد آیه کریمه وارد شده اولا استفاده می‌شود که مدلول آیه توسعه دارد که شامل غیب در سطحی گسترده "حتی غیب مربوط به غیر احکام" می‌شود. ثانیا آگاهی از غیب را برای امامان (ع) نیز ثابت می‌کند. اینک باید به آن روایات توجه کرد:

۱. «عَنْ سَدِیرٍ الصّیْرَفِیّ قَالَ سَمِعْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْیَنَ یَسْأَلُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ ابْتَدَعَ الْأَشْیَاءَ کُلّهَا بِعِلْمِهِ عَلَی غَیْرِ مِثَالٍ کَانَ قَبْلَهُ فَابْتَدَعَ السّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ لَمْ یَکُنْ قَبْلَهُنّ سَمَاوَاتٌ وَ لَا أَرَضُونَ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَی وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ أَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ جَلّ ذِکْرُهُ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ وَ کَانَ وَ اللّهِ مُحَمّدٌ مِمّنِ ارْتَضَاهُ وَ أَمّا قَوْلُهُ عالِمُ الْغَیْبِ فَإِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِیمَا یَقْدِرُ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ یَقْضِیهِ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ یُفْضِیَهُ إِلَی الْمَلَائِکَهِ فَذَلِکَ یَا حُمْرَانُ عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ إِلَیْهِ فِیهِ الْمَشِیئَهُ فَیَقْضِیهِ إِذَا أَرَادَ وَ یَبْدُو لَهُ فِیهِ فَلَا یُمْضِیهِ فَأَمّا الْعِلْمُ الّذِی یُقَدّرُهُ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ فَیَقْضِیهِ وَ یُمْضِیهِ فَهُوَ الْعِلْمُ الّذِی انْتَهَی‏ إِلَی رَسُولِ اللّهِ (ص) ثُمّ إِلَیْنَا»[۵۷]

در این روایت علاوه بر این که جمله إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ دلیل بر اثبات علم غیب نیست به پیامبر قلمداد شده قسمتی از علوم الهی یعنی علم نسبت به اشیاء مقدر شده را در اختیار پیامبر و امامان معرفی می‌نماید.

۲. «روی محمد بن الفضل الهاشمی عن الرضا (ع) نظر الی ابن هذاب فقال: ان انا اخبرتک انّک ستبتلی فی هذه الایّام بدم ذی رحم لک، کنت مصدّقا لی؟ قال: لا فان الغیب لا یعلمه الّا اللّه تعالی قال: (ع) او لیس انه یقول: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فرسول الله (ص) عند الله مرتضی، و نحن ورثه ذلک الرسول الذی اطلعه الله علی مایشاء من غیبه، فعلمنا ما کان و ما یکون الی یوم القیامه»[۵۸]

در این حدیث نیز امام به آیه کریمه استشهاد فرموده که خداوند پیامبرش را از علوم غیبی گسترده‌ای آگاه ساخته و پیامبر نیز آن را به امامان (ع) تعلیم داده است»[۵۹].
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است:

«علم غیب مخصوص خداست و او برخی علوم غیبی را در اختیار پیامبران خود قرار می‌دهد؛ البته وحی و علوم غیبی که در اختیار پیامبران قرار می‌گیرند دقیقاً کنترل و محافظت می‌شوند. در آیات قرآن مکرر آمده است که علم غیب مخصوص خداست و پیامبران علم غیب ندارند و از طرف دیگر، در آیه فوق یک مورد استثنا شده است و در آیات دیگر قرآن نیز به برخی علوم غیبی عیسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) اشاره و در احادیث نیز برخی موارد از علوم غیبی پیامبر (ص) و امامان (ع) بیان شده است.

مفسران قرآن در مورد تفسیر آیات و روایات فوق چند تفسیر ارائه کرده‌اند:

در این آیات به علم غیبی اشاره شده که به پیامبران مورد رضایت داده می‌شود. البته روشن است که همه پیامبران برگزیده و مورد رضایت خدا هستند و این صفت، توضیحی است که می‌تواند اشاره به معیار گزینش افراد برای اعطای علم غیب باشد. یعنی خدا از هر کس راضی باشد، به او علم غیب می‌دهد که البته درجات علم غیب افراد متفاوت است. و نیز روشن است که وحی یکی از مصادیق این غیب است که به پیامبران عطا می‌شود و مورد محافظت قرار می‌گیرد، و گرنه علم غیب محدود به آن نیست. طبق این آیه، هدف محافظت از پیامبران آن است که خدا بداند و معلوم دارد که آنان رسالت‌ها و پیام‌های الهی را به طور کامل به مردم رسانده‌اند. مقصود از دانستن خدا در این آیه، علم فعلی و تحقّق خارجیِ علم اوست؛ یعنی پیامبران عملًا رسالت او را ابلاغ کنند، و این مطلب معلوم و محقق شود؛ وگرنه خدای متعال ناآگاه نیست تا بخواهد چیزی را بداند»[۶۰]
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین مختاری مازندرانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین مختاری مازندرانی در کتاب «امامت و رهبری» در این‌باره گفته‌ است: «قطعاً رسول اکرم (ص) از کسانی است که خداوند برای آگاهی بر غیب برگزیده است و از طرف دیگر به حکم روایات، امامان برخوردار از علم رسول گرامی اسلام (ص) و جامع خصلت‌ها و خصایص روحی و معنوی او هستند و نیز منبع و معدن علوم و آشنای به دانش‌های آسمانی تنها همین بزرگواران می‌باشند. بنابراین، آنان نیز از علم غیب برخوردارند»[۶۱].
۱۸. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«از این آیه با توجه به تفاسیر مختلف نکات ذیل به دست می‌آیند:

  1. علم غیب مخصوص خداوند است. هیچ کس نمی‌تواند علم غیب داشته باشد مگر آن کسی که پسندیده خداوند است. "من" بیانیه است یعنی کسی که مورد عنایت و پسند خداوند است، او هم علم غیب دارد. مراد در آیه از رسول، حضرت رسالت (ص) است یا مطلق انبیاء (ع) هستند. چه آنکه تخصیص غیب مذکور با آن حضرت از حیثیت ظهور غیب است از آن حضرت بدون واسطه بشریت مطلقاً.
  2. رسول خدا (ص) و پیامبران در اثر ارتباط با تعلیمات ربوبی و اخبار غیبی پاره‌ای از اسرار خلقت و حقائق بر آن مکشوف است و بر این اساس وظیفه طاقت‌فرسای تعلیم و تربیت به عهده آنان نهاده شده است. آیه فقط رسول را مورد استثناء قرار داده و در صورتی که سمت رسالت در اثر خبر غیبی و ارتباط به تعلیمات ربوبی است که پیامبران و انبیاء نیز واجد اخبار غیبی هستند در نتیجه رسول خدا (ص) و نبی هر دو مورد استثناء می‌باشند»[۶۲].
۱۹. حجت الاسلام و المسلمین اسعدی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد اسعدی، در کتاب «ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «در ابتدا از عالم الغیب بودن خدا به‌ طور مطلق یاد شده و سپس از تعلیم و اظهار آن غیب به بندگان خاصی سخن به میان آمده است. طبعاً اختصاص آن به غیب خاصی مثل وحی تشریعی با اطلاق عالم الغیب سازگار نیست. در این آیه عبارت مِن رَّسُولٍ ناظر به مصداق مَنِ ارْتَضَى است که می‌تواند از علم غیب بهره‌مند شود. این تعبیر بیانگر آن است که رضایت الهی در اینجا مفهومی خاص داشته که شامل هرکسی نمی‌شود، بلکه در مورد کسی چون رسول الهی قابل تصدیق است»[۶۳].
۲۰. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«مفاد آیه سلب کلی است و آگاهی به غیب مختص به خدا را از غیر خدا به‌صورت عام نفی می‌کند. جمله إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]][۶۴] استثناء است از کلمه أَحَدًا و جمله مِن رَّسُولٍ بیان از جمله مَنِ ارْتَضَى است در نتیجه می‌فهماند که خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را به هر مقدار از غیب مختص به خود بخواهد آگاه می‌سازد. اما استدلال به آن در خصوص علم غیب داشتن پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آن حضرت از چند جهت است.

  1. اولویت پیامبر اسلام (ص) از سایر انبیاء (ع)؛
  2. مطابق روایات، پیامبر اسلام (ص) رسول مرتضی است. طبرسی در تفسیر این آیه می‌نویسد: یعنی رسولان را به غیب آگاه فرموده که به اخبارات غیبی رسولان، استدلال بر نبوت و پیغمبری آنان بشود و تا آنکه معجزه آنان باشد. پس معنای آیه چنین است: خداوند کسی را برای نبوت و رسالت خود اختیار می‌فرماید و او را به اندازه‌ای که مصلحت بداند و بخواهد بر غیب خود آگاه نماید.[۶۵]؛
  3. در روایات، برای اثبات علم غیب اهل بیت (ع)، به این آیه شریفه استشهاد شده است. به عنوان نمونه:علی (ع) در برخی روایات، خود را یکی از مصادیق این آیه می‌شمارد: "انا ذلک المرتضی من الرسول الذی اظهره الله علی غیبه".[۶۶] و نیز آن حضرت در احتجاج با زندیقی و در توصیف حجت‌های خداوند به اینکه آنان دارای علم غیب هستند به این آیه استشهاد می‌کند:"و عرف الخلق اقتدارهم علی علم الغیب بقوله" عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ خلق را بر اقتدار آنان بر علم غیب به تبع آیه: عَالِمُ الْغَيْبِ عالم و واقف فرمود، و ایشان همان نعیمی هستند که همه از آن پرسیده شوند، زیرا خداوند به سبب ایشان پیروانشان را مشمول نعمت خود قرار داده است. وقتی زندیق می‌پرسد این حجّت‌ها چه کسانند؟ فرمود: رسول خدا (ص)، و جماعتی از اصفیا که خداوند ایشان را مقرون به خود و رسول فرموده، و طاعت‌شان را همچون طاعت خود بر خلق مفروض و واجب ساخته، ایشان صاحبان امری هستند که در حقّ ایشان فرموده: أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۶۷] .[۶۸] سدیر صیرفی می‌گوید: حمران بن اعین از امام باقر (ع) درباره آیه شریفه عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۶۹] سؤال کرد امام (ع) فرمود: تتمه آیه را بخوان إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ "و کان محمد ممن ارتضاه".[۷۰] یعنی: اگر خداوند ابتدا به‌طور عموم فرموده است احدی را بر غیب خود آگاه نمی‌سازد بلافاصله در همان‌جا افرادی را استثناء کرده و فرموده است: إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ مگر کسی که پسندیده و مورد خواست خداست مانند پیامبران (ع) و محمد (ص) از کسانی است که مورد خواست خدا است، مقصود امام (ع) از خواندن بقیه آیه این است که این آیه تفسیرش با خودش است، و کسانی که قسمتی از آیه را می‌خوانند و دستاویز قرار داده، ایراد شبهه می‌کنند، یا در اشتباهند یا عمداً مغالطه می‌کنند سپس امام (ع) برگزیدگان را معرفی می‌فرماید، که پیامبر گرامی اسلام (ص) از برگزیدگان است، و در آخر هم تصریح می‌فرماید، که علم غیب، اول به رسول خدا (ص) و بعد از او به حضرات ائمه معصومین (ع) می‌رسد. محمد بن فضل هاشمی از امام رضا (ع) روایت کرده است: آن حضرت به عمرو بن هذاب نگاه کرد سپس فرمود: اگر من تو را خبر دهم که در این روزها به خون یکی از بستگان و ارحامت مبتلا می‌شوی مرا تصدیق خواهی کرد؟ گفت: خیر. چرا که تنها خداست که از غیب آگاه است.[۷۱] امام رضا (ع) فرمود: "أولیس الله یقول:عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ حضرت فرمود: مگر خداوند نمی‌فرماید: (خدا دانای غیب است پس غیب‌اش را آشکار نمی‌کند مگر به رسول پسندیده خود. پس پیامبر (ص) نزد خدا پسندیده است و ما هم وارثان آن رسول (ص) هستیم که خدا او را از آنچه می‌خواهد از غیبش آگاه ساخته پس او ما را از گذشته و آینده تا روز قیامت آگاه ساخته است.[۷۲] در این حدیث نیز امام (ع) به آیه کریمه استشهاد فرموده که خداوند پیامبرش را از علوم غیبی گسترده‌یی آگاه ساخته و پیامبر (ص) نیز آنها را به امامان (ع) تعلیم داده است. فتح بن یزید جرجانی از امام هادی (ع) نقل می‌کند که فرمود: همانا خداوند آگاه نمی‌کند بر غیب خودش کسی را مگر پیامبر (ص) بر گزیده خود را و هر آنچه نزد رسول باشد نزد عالم (امام (ع)) نیز است و به هر آنچه که رسولش را آگاه کرده است اوصیای او را نیز آگاه کرده است تا زمین از حجتش خالی نماند و آن عالم علمی دارد که بر راستی گفتار او و وجود عدالت او دلالت می‌کند.[۷۳] بر این اساس در زیارت جامعه، اهل بیت (ع) را با این جمله خطاب می‌کنیم: خداوند شما را برای غیب خود پسندیده و برای رازش برگزیده است.[۷۴] گفتار مفسران اهل سنت پیرامون این آیه: زمخشری ذیل این آیه شریفه می‌گوید: این آیه دلیل است بر ابطال کرامات زیرا کسانی که نسبت کرامات به آنها داده می‌شود اگرچه اولیاء پسندیده باشند اما رسول نیستند و خداوند رسولان پسندیده را بر اطلاع از غیب مخصوص کرده است.[۷۵] در مقابل زمخشری، مفسران دیگر اهل سنت، دیدگاهی متفاوت با او دارند. فخر رازی معتقد است این آیه دلالت ندارد که غیر رسل هیچ غیبی را نداند. ایشان ذیل آیه شریفه فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا می‌گوید: بدان که قطعاً مراد خداوند از این آیه شریفه این نیست که کسی به غیر پیامبران را از غیب مطلع نمی‌کند. در ادامه ایشان موارد متعددی از اطلاع افراد از غیب را بر می‌شمرد که دایره بسیار وسیعی دارد.[۷۶] باقلانی (که پیش از این به سخن وی در این باره اشارت رفت) و نیز تفتازانی درباره این آیه دیدگاهی مشابه فخر رازی دارد.[۷۷] راغب اصفهانی در تفسیر آیه فوق می‌گوید: این آیه اشاره به این دارد که برای خداوند علمی است که به اولیاء خاص خود اعطاء می‌کند[۷۸]»[۷۹].
۲۱. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛
حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالحکیم مدقق در مقاله «علم غیب از منظر قرآن و سنت» در این‌باره گفته است: «قرآن کریم درعین اینکه علم غیب را محدود به خدا می‌داند؛ در موارد متعددی آن را برای غیر خدا هم ثابت می‌کند: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ این آیه، حصر علم غیب را که در آیات پیشین بود می‌شکند و آن را از طریق افاضه‌ای خدا برای دیگران هم ثابت می‌کند. درعین حال حصر دیگری ایجاد می‌کند: افاضه علم غیب به کسانی اختصاص دارد که مورد پسند خدا باشند. سپس پیامبر را به عنوان نمونه‌ای روشن ازآنها معرفی می‌کند. درآیه دیگری که به همین مضمون است می‌فرماید: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۸۰] به دیگر سخن، خدا علم غیب را در اختیار هر کسی قرار نمی‌دهد بلکه برای این کار از میان شما افرادی را گلچین می‌کند. در این دو آیه به طور کلی علم غیب را برای غیر خدا ثابت می‌نماید»[۸۱]
۲۲. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» و کتاب: «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:
  • «مفاد عَالِمُ الْغَيْبِ مبنی بر حصر کلی است، که غیب به طور اطلاق اختصاص به آفریدگار دارد و به هرچه که ذاتاً غایب است، احاطه ذاتی و قیومی دارد و هیچ موجودی و مخلوقی بر آنها احاطه ندارند. و این حصر کلی و عمومیت فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا، با جمله: إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ شکسته شده و به صورت عام مخصص درآمده است. و این استثنا، استثنای از کلمه أَحَدًا است و جمله مِن رَّسُولٍ، بیان جمله مَنِ ارْتَضَى است؛ در نتیجه می‌فهماند که خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را که بخواهد، به مقداری از غیب مختص به خودش آگاه می‌سازد[۸۲] سپس می‌فرماید: خداوند مراقبانی از پیش رو و پشت سر همراه او می‌فرستد (که او را از هرگونه انحراف حفظ کند). این تعبیر هم دلیلی بر مقام عصمت پیامبران و هم تأکیدی است بر علم آنها بر اسرار غیب».[۸۳].
  • «مفسران شیعه و سنی اعم از مسلک معتزله و اشاعره، همگی در دلالت این آیه عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ[۸۴] بر علم غیب پیامبران اتفاق نظر دارند. مفسرین مسلک معتزلی گویند؛ خداوند در این آیه از میان برگزیدگانش فقط پیامبران را به آگاهی از غیب اختصاص داده است.[۸۵]. و مفسرین اشعری مذهب گویند، معنی این آیه این است که خداوند احدی از آفریده‌هایش را به طور کامل از غیب آگاه نمی‌سازد تا موجب کشف تمام از عین‌الیقین باشد مگر پیامبران را که این هم یا از مقدمات رسالت آن‌هاست که معجزه‌ای برای صدق نبوت آنها باشد و یا رکنی از ارکان احکام مثل تکالیف عامه برای مکلفین، کیفیت اعمال و احوال آخرت و غیر این امور است[۸۶]. مفسران شیعه گویند: در این آیه عَالِمُ الْغَیْبِ خبر برای مبتدای محذوف است، و تقدیر کلام هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ است و مفاد آن مبنی بر حصر کلی است، که غیب به طور اطلاق اختصاص به آفریدگار دارد و به هرچه که ذاتاً غایب است احاطه ذاتی و قیومی دارد، و هیچ موجودی و مخلوقی بر آنها احاطه ندارند.

و این حصر کلی و عمومیت فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا به وسیله جمله إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ شکسته شده و به صورت عام مخصص در آمده است. و این استثنا، استثنای از کلمه أَحَدًا است، و جمله مِن رَّسُولٍ بیان جمله مَنِ ارْتَضَی است، در نتیجه می‌فهماند که خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را که بخواهد به هر مقدار از غیب مختص به خود بخواهد آگاه می‌سازد[۸۷] سپس می‌فرماید؛ خداوند مراقبینی از پیش رو و پشت سر همراه او می‌فرستد که او را از هر گونه انحراف حفظ کند. این تعبیر هم دلیل مقام عصمت پیامبران و هم تأکیدی است بر علم آنها بر اسرار غیب. البته این در صورتی است که "رصد" را به معنای "مراقب یا مراقبین" از فرشتگان الهی بدانیم. ولی برای این جمله تفسیرهای دیگری نیز شده از جمله این که منظور از "رصد" طرقی است که او را نسبت به گذشتگان یا نسبت به آینده‌گان آگاه می‌کند، جمله مِن بَيْنِ يَدَيْهِ[۸۸] اشاره به حوادث آینده و مِنْ خَلْفِهِ[۸۹] اشاره به حوادث پیشین است. و گاه گفته شده اشاره به حافظانی است از فرشتگان که پیامبران را از شر دشمنان حفظ می‌کردند[۹۰] به هرحال در دلالت صدر آیه بر آگاهی پیامبران بر اسرار غیب به تعلیم الهی، جای تردید نیست. اما در مورد جمله لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا[۹۱] ضمیرها در لِيَعْلَمَ و در وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ[۹۲] و وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۹۳] تمام به خداوند برمی‌گردد و ضمیر در أَبْلَغُوا یا اشاره به پیامبران است، یا اشاره به فرشتگان الهی که مأمور ابلاغ وحی بودند. بنابراین مفهوم آیه در مجموع چنین می‌شود: "هدف از تعلیم غیب یا از مراقبت ملائکه این است که خدا بداند پیامبرانش رسالت‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند و خدا به آن‌چه در نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را احصا کرده است" و منظور از لِيَعْلَمَ تا خدا بداند تحقق عینی علم خداوند است که از آن تعبیر به علم فعلی می‌شود، یعنی هدف این بوده که علم خداوند درباره ابلاغ رسالت عینیت خارجی پیدا کند و حاصل گردد.

نتیجه این می‌شود که آگاهی انبیا از اسرار غیب از سوی پروردگار یا به وسیله فرشتگان، سبب تکمیل ابلاغ رسالت و تحکیم پایه‌های نبوت انبیا بوده است[۹۴]»[۹۵].
۲۳. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:

«در تفاسیر روایی شیعه فقره إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۹۶] امام علی (ع) دانسته شده و مراد از فقره مِن بَيْنِ يَدَيْهِ علمی دانسته شده که بر قلب پیامبر (ص) الهام می‌‏شود و مقصود از فقره وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا تعلیم حضرت امیر (ع) از سوی پیامبر (ص) دانسته شده است. به عنوان نمونه در تفسیر قمی چنین آمده است: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۹۷](او آگاه نسبت به غیب است پس هیچ کس نسبت به مسائل غیبی او احاطه ای ندارد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد) منظور علی مرتضی از رسول گرامی (ص) می‌باشد و پیامبر از او می‌باشد. خداوند می‌فرمایند (كه [در اين صورت‏] براى او از پيش رو و از پشت سرش رصدکنندگانی بر خواهد گماشت) فرمود در قلب و جان او علم است و از پشت سرش رصد کننده است، که علم را به او می‌آموزد، و علم را به او می‌نوشاند، و خداوند به او الهام را تعلیم می‌نماید، و منظور از رصد آموزش از جانب پیامبر است.[۹۸]

  • در تفسیر فرات کوفی چنین آمده است: (او آگاه نسبت به غیب است پس هیچ کس نسبت به مسائل غیبی او احاطه ای ندارد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد) فرمود منظور علی مرتضی (ع) می‌باشد از رسول خدا (ص) و پیامبر از اوست. خداوند می‌فرماید (كه [در اين صورت‏] براى او از پيش رو و از پشت سرش رصدکنندگانی بر خواهد گماشت) فرمود در قلب و جان او علم است و از پشت سرش رصد کننده است، که علم را به او می‌آموزد، و علم را به او می‌نوشاند، و خداوند به او الهام را تعلیم می‌نماید. گفت همانا الهام از طرف خداوند می‌باشد و رصد آموزش از سمت پیامبر (ص) است. خداوند رسیدن رسالتهای پیامبران را ابلاغ فرمود و حضرت علی نسبت به علمی که نزد پیامبر اکرم (ص) می‌باشد احاطه نمود.[۹۹]
  • فیض کاشانی به استناد روایات مختلف در تفسیر این آیه چنین آورده است: "در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام در رابطه با همین آیه روایت شده است که فرمود: محمد (ص) از جمله کسانی است که خداوند از ایشان راضی شده است. در خرائج از امام رضا (ع) روایت شده که رسول خدا (ص) مورد رضایت خداوند است و ما وارثان آن پیامبری هستیم که خداوند متعال او را از هر آنچه از امور غیبی اش اراده نموده است آگاه ساخت، پس ما نسبت به آنچه رخ داده است و آنچه تا روز قیامت رخ خواهد داد آگاه شدیم. كه در اين صورت‏ براى او از پيش رو و از پشت سرش رصدکنندگانی بر خواهد گماشت) یعنی از پیش روی مرتضی و مورد رضایت قرار گرفته و از پشت سرش رصد کنندگانند جناب قمی می‌گوید؛ خداوند رسول مورد رضایت خود را از وقایع گذشته و حوادث آینده از وقایع قیام کننده (ع) و رجعت و قیامت آگاه می‌سازد. و گفته شده است که رصد به معنای حفاظت فرشتگان است که او را از دزدی شیاطین و آمیخته شدنهای با آنان حفاظت می‌نمایند".[۱۰۰] بر اساس این تفسیر، پیامبر و اهل بیت (ع) جزو کسانی هستند که خداوند از آنان راضی است و آنان را می‏‌پسندد و بر این اساس اسرار غیبی و اخبار گذشته و آینده را به آنان تعلیم می‏‌دهد.
  • در تفسیر البرهان چنین امده است: در قلب و جان او علم می‌باشد، و از پشت سر او رصد کننده ای است که علم او را به او می‌آموزد و علم را به او می‌نوشاند، و خداوند متعال او را نسبت به الهام آگاه می‌سازد، و رصد آموزش به وسیله پیامبر اکرم (ص) می‌باشد. (تا بداند) پیامبر (که رسالتهای پروردگارشان در اختیار ایشان قرار گرفته شده است و احاطه نموده است) علی (ع) نسبت به آنچه از علم نزد رسول اکرم (ص) می‌باشد (و همه چیز را احصا نموده شمارش می‌نمایند) آنچه که رخ داده است و آنچه که رخ می‌دهد؛ از آن زمان که خداوند متعال حضرت آدم (ع) را آفرید تا روزی که قیامت برپا گردد. {نسبت به همه چیز آگاه است} از فتنه و آشوب یا زلزله یا خسف یا قذف یا امتی که در گذشته نابود گردیده است، یا امتی که در آینده نابود می‌گردد {همه را می‌داند}، و چه تعداد از رهبران ظالم یا عادل می‌باشند که او آنان را به نام و لقب می‌شناسد و می‌داند کدامیک از ایشان به مرگ طبیعی می‌میرند و یا اینکه کشته می‌شوند. و چه تعداد از رهبران شکست خورده هستند که ذلت شکست به آنان ضرری نمی رساند، و چه تعداد از رهبران پیروز هستند که پیروزی به دست آمده آنان سودی به ایشان نمی رساند.[۱۰۱] بر اساس این تفسیر خداوند در قلب پیامبر دانش را می‏‌گذارد و در پی او نیز نگاهبانی می‏‌گذارد تا اسرار غیبی را به او الهام کند و پیامبر نیز این دانش را به علی (ع) تعلیم می‏‌دهد و بدین ترتیب آنان از تمام رخدادها تا روز قیامت اطلاع دارند. در عموم این دست از تفاسیر به روایاتی از منابع حدیثی استناد شده که در آنها آگاهی اهل بیت (ع) از علوم غیبی مورد تأکید قرار گرفته است.
  • در تفاسیر اجتهادی شیعه نیز مفاد روایات تفسیری پیش‌گفته مورد تأکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه شیخ طوسی به استناد این آیه تأکید می‏‌کند که خداوند می‏‌تواند بخشی از اسرار غیبی را به پیامبران مرضی خود تعلیم دهد: إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فانه ربما أطلعه علی ما غاب عن غیره من الخلائق بأن یوحی الیهم بما شاء من الغیب».
  • شریف لاهیجی در تفسیر خود ذیل این آیه چنین آورده است: «اخبار غیب که از ائمه معصومین (ع) به حد تواتر معنوی رسیده منتزع از علم پیغمبر (ص) بوده در اصول کافی از حضرت ابی جعفر الباقر (ع) روایت کرده که روزی جبرئیل (ع) برای حضرت رسالت پناه دو انار از بهشت آورد و علی (ع) درین وقت به ملاقات حضرت فایز گردید و از آن حضرت پرسید که این چه انار است که در دست مبارک شماست؟ حضرت فرمودند که یکی ازین دو انار نبوت است که تو را در آن نصیبی نیست و آن دیگر علم است و آن را دو پاره کرده نصفی را حضرت خود برداشت و نصف دیگر را بحضرت امیر داد و فرمود که ما و تو هر دو در این انار شریکیم و بعد ازین حضرت ابی جعفر الباقر (ع) فرمود بخدا قسم ندانست پیغمبر حرفی را که حق تعالی باو تعلیم کرد مگر آن که آن را بامیر المؤمنین (ع) آموخت و این علم بالآخره منتهی شد به ما وی در ادامه گفتار فخر رازی را موافقانه نقل می‏‌کند که او آگاهی عالمان صالح از علوم غیبی را مورد تایید قرار داده است.
  • شبرّ در عین پذیرش آگاهی پیامبران از علوم غیبی، این نکته را مورد اشاره قرار می‏‌دهد که علم اوصیاء از علوم غیبی با وساطت پیامبران انجام می‏‌گیرد: "أما علم الأوصیاء فبتوسط الرسول کعلمنا بأمور الآخرة بتوسطهم و إن اختلف طریق التعلم".
  • صدر المتألهین این آیه را برهانی بر این مدعا می‏‌داند که انسان در سایه تربیت استعداد آن را دارد تا از درک عالم شهود و محسوس بالاتر رفته و خود را به درک عالم غیب و ملکوت برساند. او این امر را دلیلی بر برتری انسان بر فرشتگان دانسته است؛ زیرا معتقد است که حتی فرشتگان به فیض درک نور و حضور الهی نمی‏‌رسند، اما انسان می‏‌توان به این مقام نائل آید: "پس غیب آن است که مخفی می‌باشد، و آنچه که در آن مشاهده نمود پس آن شهادت و مشاهده است. یعنی برای فرشتگان عالم ملکوت شهادت و مشاهده است، و محضر الهی برای ایشان غیب می‌باشد، که ایشان توانایی ارتقای به آن محضر را ندارند. همانا برای انسان صورتی از عالم محسوس شهادت و نیز روحی از عالم غیب ملکوتی وجود دارد. و نیز برای او سری و رازی با توانایی دریافت فیض نور الهی به صورت بدون واسطه وجود دارد. او با تربیت و رشد می‌تواند از عالم شهادت به عالم غیب که ملکوت است برسد، و با راز متابعت و خصوصیت آن از عالم ملکوت به عالم جبروت و عظموت ارتقا می‌یابد. همانا این مرحله غیب الغیوب است که در این صورت با نور خداوند که از سر متابعت به دست آمده، انوار جمال و جلال را مشاهده می‌نماید. در این صورت او در جانشینی حق و آگاه به غیب و شهادت می‌گردد، همانطور که خداوند نسبت به غیب و شهادت عالم و آگاه است به صورتی که هیج فردی بر نهان و علم غیب او آگاهی ندارد، منظور علم غیب مخصوص است که همان غیب الغیب است. منظور از لفظ أحدا فرشتگان است. مگر رسولی که نسبت به او رضایت دهد؛ که منظور از رسول انسان است. این همان سر مخفی و نهان در قابلیت و استعداد انسان است که خداوند نسبت به این توانایی و قابلیت آگاه می‌باشد و فرشتگان نمی دانند. آنجا که فرمود: همانا من آنچه را که نمی دانید می‌دانم".[۱۰۲]

بر اساس ظاهر این تفسیر، مراد از رسول معنای متعارف آن؛ یعنی پیامبران نیست، بلکه مراد مطلق آدمیان است، همان گونه که در گفت و گوی خداوند با فرشتگان و عبارت إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ برتری مطلق آدمیان بر فرشتگان اراده شده است. مگر آن که بگوییم مراد صدرالمتالهین مطلق انسان‌ها نیست و تنها گروهی خاص از آنان؛ یعنی پیامبران اراده شده است.

در تفسیر کاشف به بررسی این پرسش پرداخته شده که چگونه خداوند در سوره انعام می‌‏فرماید: قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۱۰۳] و در حقیقت آگاهی پیامبر از علم غیب را انکار می‏‌کند، اما در این آیه تأکید می‏‌کند که خداوند پیامبر را از غیب آگاهی می‏‌دهد. او در پاسخ می‏‌گوید که آگاهی به غیب که در آیه نخست آمده، آگاهی استقلالی است، در حالی که در این آیه علم و آگاهی تعلیمی و تبعی مورد تأکید قرار گرفته است: پس منظور از اینکه غیب برای خداوند متعال بوده و نزد ایشان می‌باشد، این است که راهی برای معرفت و شناخت آن نه از طریق تجربه و نه از طریق عقل و نه از راه دیگری نیست. تنها راه وحی خداوند متعال است، حضرت حق بر اساس حکمت و نیاز مردم امری از غیب خود را به کسی که نسبت به او رضایت دارد وحی می‌نماید. رسول نیز با توجه به وظیفه خود مردم را از این غیب، همانطور که از خداوند متعال دریافت نمودند با خبر می‌سازند ... و بر این اساس خبر رسول اکرم نسبت به آن علم به غیب نخواهد بود، بلکه این کار نقل نمودن از کسی می باشد که نسبت به غیب آگاه است. تفاوت میان اینکه منبع علم باشد و یا اینکه از منبع نقل نماید بسیار زیاد است، چون اولی اصل است و دومی فرع.[۱۰۴]

در تفسیر نمونه ذیل آیه يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ [۱۰۵] به این پرسش توجه شده که چگونه پیامبران علم به غیب را از خود نفی کرده‌اند، در حالی که قرآن تصریح می‏‌کند که آنان گواه بر اعمال مردم‌اند. آن گاه در پاسخ این پرسش چنین آمده است: از آیات دیگر قرآن استفاده می‏‌شود که پیامبران شاهدان و گواهان بر امت خویشند در حالی که از آیه فوق بر می‏آید که آنها از خود نفی علم می‏‌کنند و همه چیز را به خدا وامی‏‌گذارند. ولی میان این دو تضاد و اختلافی نیست، بلکه مربوط به دو مرحله است، در نخستین مرحله که آیه مورد بحث اشاره به آنست، انبیاء در پاسخ سؤال پروردگار اظهار ادب کرده، و از خود نفی علم نموده، و همه چیز را موکول به علم خدا می‌‏کنند، ولی در مراحل بعد آنچه را می‌‏دانند در مورد امت خود بازگو می‏‌کنند و گواهی می‏‌دهند ... به عقیده ما روشن است که منظور انبیاء آن است که علم خود را در برابر علم خدا هیچ بشمرند و در حقیقت چنین است، هستی ما در برابر هستی بی‏‌پایان او چیزی نیست و علم ما در برابر علم او علم محسوب نمی‏‌شود».

از آنچه گفتیم روشن می‌‏شود که این آیه دلیل بر نفی هر‌گونه علم غیب از پیامبران و امامان نمی‏‌شود، آن چنان که بعضی پنداشته‏‌اند، زیرا علم غیب بالذات مربوط به کسی است که همه جا و هر زمان حاضر است، و غیر او بالذات چنین علمی را ندارد بلکه آنچه را خدا از غیب به او تعلیم داده است می‏‌داند، شاهد این سخن آیات متعددی از قرآن است، از جمله در سوره جن آیه ۲۶ می‏‌خوانیم عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ و در سوره هود آیه ۴۹ می‏خوانیم: تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ [۱۰۶]. از این آیات و مانند آن استفاده می‌‏شود که علم غیب مخصوص ذات خدا است ولی به هر کس آنچه صلاح ببیند تعلیم می‏‌دهد و کمیت و کیفیت آن مربوط به خواست و مشیت او است»[۱۰۷].
۲۴. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین واعظی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» در این‌باره گفته‌ است: «مفاد عَالِمُ الْغَيْبِ در این آیه، به دلیل واژه غَيْبِهِ که خداوند غیب را به خود نسبت داده است، این است که علم غیب مختص خدای متعال است و تنها علم است که ظاهر و باطن و آشکار و نهان عالم را فراگرفته است. در ادامه به عنوانسلب کلی می‌فرماید: "خداوند هیچ‌کس را از غیب خود که اختصاص به او دارد، آگاه نمی‌سازد. سپس جمله إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ که استثناء از سلب کلی کلمه أَحَدًا است. همین استثناء شاهد مدعای ماست که نشان می‌دهد خداوند، جمعی را از غیب خود آگاه ساخته است که رسولان او و سفیران وحی و مرضی و پسندیده او هستند؛ زیرا می‌داند با وجود نگهبانانی که از پیش رو و پشت سر، بر آنان گماشته است، وحی و غیب از دستبرد دشمنان و شیاطین محفوظ خواهد ماند».[۱۰۸].
۲۵. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«علماء و مفسرین اهل سنت اینگونه علم غیب را برای خداوند، پیامبر (ص) و ولی ثابت می‌دانند.

ابن حجر از علماء و بزرگان اهل سنت در ذیل این آیه شریفه قائل به غیب برای غیر خداوند شده است: و اما سخن خداوند متعال عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ پس ممکن است همانند روایت طیالسی «اوتی نبیکم مفاتح الغیب الا الخمس ثم تلا الآیه»[۱۰۹] تفسیر شود و اما آنچه به نص ثابت قرآن رسیده است که حضرت عیسی (ع) از آنچه می‌خوردند و ذخیره می‌کردند به آنان خبر می‌داد و حضرت یوسف (ع) تأویل غذا خبر می‌داد قبل از اینکه آن را بیاورند و غیره، نشان از معجزات و کرامات آنان دارد. و تمامی اینها از استثنایی که در قول خداوند آمده است إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ استفاده می‌شود، زیرا بر اساس آن چنین اقتضا می‌شود که رسول بر بعض از غیب مطلع باشد و همچنین ولی که تابع رسول است، بواسطه رسول و از رسول نیز از آن امر غیبی مطلع شود. و فرق میان این دو رسول و ولی او این است که رسول از علوم غیبی بواسطه انواع وحی مطلع می‌شود ولی؛ ولی رسول، از آن امور غیبی بواسطه خواب یا الهام مطلع می‌شود .

العینی در ذیل این آیه شریفه اینگونه بیان می‌دارد: سخن خداوند متعالعَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا یعنی: االله، عالم به غیب است و این علمش را برای احدی مگر رسولِ پسندیده و رسول یا همه رسولان یا جبرئیل ظاهر نمی‌کند.

عظیم آبادی هم می‌گوید: اخبار به غیب، تنها از طریق تعلیم خداوند متعال جایز است. و راه این تعلیم یا از وحی است یا الهام، از جانب کسی که راهی به علم غیب دارد .

إبن جریر الطبری نیز علم غیب بر غیر خداوند را از این آیه شریفه نتیجه‌گیری می‌کند: یعنی به عالم غیب. عالمی که از دیدگان مخلوقانش مخفی است. پس کسی وی را نمی‌بیند و او علم غیبش را برای کسی ظاهر نمی‌سازد. پس او این علم غیبش را برای رسولِ پسندیده آموزش می‌دهد. و او این علم غیبش را برای هر کس که بخواهد ظاهر می‌سازد.

سمعانی هم می‌گوید خداوند رسولش را از غیب آگاه می‌سازد: إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فإنه یطلعه علی غیبه بما ینزله علیه من الآیات والبینات إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ پس او، رسولش را از غیب مطلع می‌سازد، بواسطه آنچه که از آیات و بینات بر وی نازل می‌کند.

فخر رازی که خود در ذیل برخی آیات منکر غیب برای غیر خداوند می‌شد اما اینجا دلیل بر غیب بر غیر خداوند اقامه می‌کند: کلمه مَنِ در عبارت مِن رَّسُولٍ یعنی: روشن نمودن کسی که پسندیده این امر است. یعنی خداوند کسی را از غیب مطلع نمی‌سازد مگر کسی که مورد رضایت بوده باشد و رسول است.

بر اساس کلام و اعتقاد این صاحب‌نظران و مفسران اهل سنت، می‌توان دریافت که علم غیب علمی است که خداوند هم به رسولانش اهداء کرده است و هم به اولیائش و هم به هر کس که بخواهد! پس اعتقاد به علم غیب داشتن بندگان برگزیده خدا از اعتقادات مخصوص به شیعیان نیست»[۱۱۰].
۲۶. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «دلالت این آیه بر تعلیم علم غیب از جانب خدا نسبت به افرادی مانند پیامبران (ع) روشن است. نکته‌ای که لازم به یادآوری است اینکه اگر دلالت این آیه مستقلاً ملاحظه شود، آگاهی پیامبر از علم بیش از آنچه مربوط به شریعت و احکام است از آن استفاده نمی گردد، بخاطر اینکه در آیه بعد از آن آمده است: لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِم... [۱۱۱]. ولی از برخی روایات که در مورد آیه کریمه وارد شده اوّلاً استفاده می‌شود که مدلول آیه توسعه دارد که شامل غیب در سطحی گسترده "حتی غیب مربوط به غیر احکام" می‌شود. ثانیاً آگاهی از غیب را برای امامان (ع) نیز ثابت می‌کند. در مباحث بعدی در بخش روایات در مورد علم غیب ائمه (ع) بذکر آن دسته از روایات خواهیم پرداخت چنانکه ملاحظه خواهید فرمود»[۱۱۲].
۲۷. آقای دکتر اس‍دی‌ گ‍رم‍ارودی‌ (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب «علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان» در این‌باره گفته است:

«طبری از عالمان برجسته اهل سنت و صاحب تاریخ و تفسیر طبری، در تفسیر آیه ۲۷ از سوره جن می‌نویسد: قتاده "یکی از روات اهل سنت" می‌گوید: این آیه عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ "فَإِنَّهُ يصطفيهم وَ يُطلِعَهُم علي ما يشاء من الغيب" یعنی خداوند کسانی را بر می‌گزیند و آنها را به آن‌چه از غیب می‌خواهد مطلع می‌گرداند.[۱۱۳] و همچنین در تفسیر صنعانی و دُر المنثور سیوطی در ذیل همین آیه چنین نقل شده که قتاده گفته است: "فَانَّهُ یُظهِرَهُ مِنَ الغَیبِ عَلی ما شاءَ اِذا اِرتَضاهُ"[۱۱۴] پس خداوند ظاهر می‌سازد غیبش را برای کسانی که بر می‌گزیند و راضی شده است که آنها غیب را بدانند.

راغب اصفهانی در کتاب "مفردات" به مناسبت همین آیه می‌نویسد: "اِنَّ لِلّه تَعالی عِلماً یَخُصُّ بِهِ اَولِیاءَهُ"[۱۱۵] همانا خداوند علمی دارد که آن را به اولیای خویش اختصاص می‌دهد. شمس‌الدین ذهبی که از چهره‌های معروف اهل سنت است، در کتاب "الکبائر" در تفسیر همین آیه می‌گوید: "قالَ اِبنُ الجَوزیِ عالِمُ الغَیبِ هُوَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ فی مُلکِهِ فَلا یُظهِرُ اَی فَلا یُطلعُ عَلی غَیبِهِ اَلَّذِی لا یَعلَمُهُ مِنَ النّاس الا مَن اِرتَضی مِن رَسُولِ لاَنَّ الدلیلَ علی صِدقِ الرُّسُلِ اَخبارُهُم بِالغَیبِ وَ المَعنی انَّ مَن اِرتَضاهُ رِسالَةَ اِطَّلَعَهُ عَلی ما شاءَ مِنَ الغَیبِ"[۱۱۶] ابن جوزی گفت: عالِم غیب، خداوند یکتاست که در مُلکش شریکی نیست. غیبش را اظهار نمی‌کند "مطلع نمی‌سازد"؛ همان غیبی که احدی از انسان‌ها آن را نمی‌داند، مگر برای کسانی که به رسالت آنها راضی شده است. زیرا دلیل بر صدق ادعای رسالت رسولان، خبر دادن آنان از غیب است و معنی آیه چنین می‌شود که: کسی را که خداوند راضی شده است که رسالت را به او بدهد، از آن‌چه از غیب که بخواهد، آگاهش می‌کند. ابن کثیر یکی دیگر از مفسرینِ معروف اهل سنت است که تفسیر مشهوری دارد و این تفسیر به نام خود یعنی تفسیر ابن کثیر معروف شده است. ایشان ضمن بحث‌های مفصل تفسیری در ذیل همین آیه "آیه ۲۷ سوره جن" می‌نویسد: "هذهِ كَقَولِهِ تَعالى وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء" [۱۱۷] این آیه مثل سخن دیگر خداوند است که می‌فرماید: "به چیزی از علم او احاطه پیدا نمی‌کند مگر آن‌چه را که خود او بخواهد"[۱۱۸].

این نکته دقیق تفسیری است که می‌توان با توجه به آیات مختلف، نظر قرآن را استنباط نمود. اگر قرآن می‌فرماید احدی بر علم الهی احاطه ندارد و یا می‌فرماید هیچ کس بر غیب آگاه نیست، در ادامه آیات و یا آیات دیگر استثنا را هم بیان می‌فرماید؛ یعنی اگر خدا بخواهد، دیگران هم از علم الهی بهره‌مند و مطلع می‌شوند. ابن کثیر در ادامه مطلب فوق الذکر می‌گوید: "هاهُنا اِنّه یَعلَمُ الغَیبَ وَ الشَّهادةَ وَ اِنَّهُ لا یُطَّلِعُ اَحَدٌ مِن خَلقِهِ علی شیء مِن عِلمِهِ اِلا مِمّا اَطلَعَهُ تعالی عَلَیه وَ لهذا قالَ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا..." به درستی که غیب و شهادت را می‌داند و احدی از خلقش بر علم او آگاه نیست مگر آن‌چه که خداوند آنها را مطلع ساخته است و لذا فرموده: "عالم غیب است و بر احدی غیب خود را آشکار نکرده...". پس معنای آیات هم چنین می‌شود که خداوند خود خواسته است که عده‌ای بر غیب آگاهی بیابند و این عده بر حقایق عالم مطّلع شوند و اینان مصداق إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى بوده و إِلاَّ ما شاءَ اللَّه‏ برای آنان تحقق یافته است.

این معنا برای همه برجستگان از دین‌شناسان روشن و مبرهن بوده است و اختصاص به عالمان شیعی نداشته است؛ بلکه بزرگان تفسیر و حدیث و تاریخ از اهل سنت هم بدان اعتراف نموده‌اند. از نمونه‌های دیگر شوکانی است که همین تفسیر را پذیرفته و در کتاب فتح القدیر آورده است: "اِنَّ اللهَ سبحانَه قَد يُطلِعُ بَعضَ عَبيدِهِ عَلى بَعض غَيبِهِ كَما فى قَولِهِ: فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ" [۱۱۹] به درستی که خداوند سبحان بعضی از بندگان خود را بر برخی از امور غیبی خود آگاه می‌کند؛ همان‌گونه که خود فرموده: "پس احدی بر غیب او آگاه نیست، مگر آن کسی از رسول که برای او پذیرفته است". در تفسیر آیه ۱۲ از سوره یس که می‌فرماید: كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ"

، توضیح داده شد که لازمه امام مبین آگاهی بر حقایق است. طبری، مفسر بزرگ اهل سنت، در تفسیر همین آیه شریفه می‌گوید: "یَقُولُ تَعالی: وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ" [۱۲۰] خداوند بزرگ می‌فرماید: و هر چیزی که بوده و یا خواهد بود در ام الکتاب -که امام روشنگر است- برشمردیم. توجه داریم که کلمه "کان او هو کائن" در آیه شریفه نیست؛ امّا هر مفسری با توجه به آیات درمی‌یابد که معنی كُلَّ شَيْءٍ همین می‌شود. طبری لازمه امام را دربردارنده همه امور و آگاهی بر همه حقایق می‌شناسد. سلیمان بلخی حنفی قندوزی که از عالمان مشهور حنفی مذهب است، در کتاب "ینابیع المودة" نقل می‌کند که ابی ‌الجاروت از امام محمد باقر (ع) نقل کرده که ایشان از جدّ بزرگوارشان امام حسین (ع) در تفسیر آیه مذکور چنین فرموده‌اند: وقتی آیه "و هر چیزی را در امام مبین برشمردیم" نازل شد، پرسیدند: ای رسول خدا، منظور تورات یا انجیل و یا قرآن است؟ آن حضرت فرمودند: "خیر"؛ پس پدرم "علی بن ابی‌طالب (ع)" به سوی پیامبر (ص) می‌رفتند؛ پیامبر (ص) فرمودند: "او امامی است که خداوند علم همه چیز را در او قرار داده است"[۱۲۱].

علمای اهل سنت در این زمینه روایات بسیاری نقل کرده‌اند که در بخش احادیث به آنها خواهیم پرداخت؛ امّا از باب نقل قول تفسیری آنان، مطلب فوق مطرح شد و به مناسبت، یک حدیث مطرح کردیم. عین همین روایات در منابع شیعه نیز آمده است؛ امّا مختصر تفاوتی هم دارد که مقایسه آن با حدیث منقول در منابع اهل سنت حقایقی را روشن می‌نماید. مرحوم شیخ صدوق از کتاب بصائر الدرجات و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار چنین نقل می‌کنند: ابی جاروت از امام باقر (ع) و آن حضرت از پدرش و از جدش نقل می‌کنند که وقتی آیه كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ بر رسول خدا (ص) نازل شد، ابوبکر و عمر از جایشان برخاستند و گفتند: ای رسول خدا منظور تورات است؟ آن حضرت فرمودند: خیر؛ آن دو گفتند: آیا انجیل است؟ حضرت فرمودند: نه؛ باز آن دو پرسیدند: آیا قرآن است؟ حضرت فرمودند: نه؛ در این بین امیرالمؤمنین (ع) وارد شدند. رسول خدا (ص) فرمودند: "همانا او همان امامی است که خداوند علم همه چیز را در او قرار داده است"[۱۲۲]. دقت در این روایت معلوم می‌کند که اصل مطلب، هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنّت نقل شده و حتّی اسناد آن هم یکی است؛ ولی در منابع اهل سنت سؤال کنندگان را که افرادی مشخص بوده‌اند حذف کرده‌اند! یعنی افرادی می‌خواستند که کتاب مبین به تورات یا انجیل و یا قرآن تعبیر و تأویل شود؛ لکن پیامبر صریح و آشکار مصداق آیه را معیّن فرمودند. در منابع شیعه چون امالی شیخ صدوق، صفحه ۲۳۵ و جلد اول اصول کافی، صفحه ۲۶۲ و بصائرالدرجات صفحه ۱۴۴ این مطلب به روشنی بیان شده و اسامی سؤال‌کنندگان هم آمده است.

با توجه به نحوه نقل حقایق تاریخی در کتب تاریخ و حدیث، نتیجه می‌گیریم که با این حقایق به سه صورت برخورد شده است:

اوّل: کسانی بی‌غرض حقایق را بیان داشته و فضایل اهل بیت (ع) را نقل نموده‌اند؛

دوم: عده‌ای بوده و هستند که کوشیده و می‌کوشند تا حقایق را تحریف کرده و طبق تمایل و اهداف شخصی خود به نقل وقایع بپردازند؛
سوم: دسته‌ای حقایق را نقل نموده ولی سعی داشته‌اند آنها را به گونه‌ای بیان کنند که ضمن اعتراف به فضایل اهل بیت (ع) دیگران را هم تبرئه نموده باشند»[۱۲۳].

}}

۲۸. آقایان دکتر کرباسی‌زاده و رضایی؛
آقای دکتر علی کرباسی‌زاده و آقای محمد جعفر رضایی در مقاله «علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان» در این‌باره گفته‌اند: «علامه فانی در پاسخ به این پرسش به بخش دوم آیه که برخی را استثنا کرده است اشاره می‌کند عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ به گفتۀ او این آیه به دلیل الف و لام الْغَيْبِ و مقابله آن با غَيْبِهِ هم در ناحیه مستثنی و هم در ناحیۀ مستثنی‌منه اطلاق دارد بنابراین، غیب مطلق الهی به افاضه الهی قابل بخشش به رسولانی است که خداوند از آنها رضایت دارد. البته وی دو مورد را تخصصاً از علم رسولان خارج می‌داند: یکی علم به ذات باری تعالی به دلیل "سعه وجودی و بیکرانگی خداوند" و دیگر عالمیت رسول از حیث مبدأ که به دلیل حدوث زمانی ایشان و قدیم بودن خداوند تخصصاً از بحث خارج‌اند. نیز وی با توجه به این اشکال که "آیا این آیه امامان (ع) ما را هم شامل می‌شود یا اینکه تنها رسولان الهی را دربر می‌گیرد؟، در پاسخ امامت را همانند نبوت، عهد ٰالله و ائمه (ع) را منصوب از سوی خدا و در همۀ صفات بجز نبوت با پیامبر اکرم (ص) مشترک می‌داند. به بیان دیگر، به نظر او هر چند قید مِن رَّسُولٍ در آیه آمده است، به دلیل سنت نبوی امام و رسول یکی است»[۱۲۴].
۲۹. آقای رضوانی؛
علی اصغر رضوانی (پدیدآورنده)

آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«از استثنای این آیه استفاده می‌‏شود که خداوند متعال بر پیامبری که مرضیّ اوست، علم غیب افاضه می‏‌کند و از آن جا که لازم است هرچه برای رسول صلاحیت دارد، امام نیز آن را دارا باشد چون هر دو شریعت را بیان می‏‌کنند، پس امام هم مشمول این عنایت الهی خواهد بود»[۱۲۵].]]]]
۳۰. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:

«از این آیه با توجه به تفاسیر مختلف نکات ذیل به‌دست می‌آیند:

  1. علم غیب مخصوص خداوند است مگر آن کسی را که پسندیده است. "من" بیانیه است. یعنی مگر رسول خدا که به بعضی از آن اطلاع دهد به توسط ملک و مشاهده او برحسب مصلحت و حکمت تا معجزه وی باشد (...)[۱۲۶]
  2. رسول خدا و پیامبران در اثر ارتباط با تعلیمات ربوبی و اخبار و انباء غیبی پاره‌ای از اسرار خلقت و حقائق بر آنها مکشوف است، [۱۲۷]»[۱۲۸].
۳۱. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:
  • «علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه می‌گوید: "علی (ع) از رسول خدا (ص) و رسول خدا (ص) از خداوند علم غیب را فرا گرفتند"
  • شیخ طوسی در تفسیر خود ذیل آیه شریفه می‌نویسد: "به تحقیق خداوند، رسولش را مطلع کرده بر آنچه که از دیگر خلائق پنهان است به وسیله وحی"
  • فضل بن حسن طبرسی در ذیل آیه می‌آورد: "خدا هیچکس از بندگانش را بر غیبش مطّلع نمی‌کند و استثناء نموده آن کسی از پیامبران را که پسندیده باشند. به جهت اینکه خدا استدلال می‌کند بر نبوت ایشان به اینکه خبر به ‌غیب می‌دادند. برای اینکه نشانه‏‌ای از معجزه برای ایشان باشد. و کسی که خدا او را پسندیده و انتخاب برای نبوت و رسالت نمود پس او را مطّلع می‌سازد بر آنچه می‌خواهد از غیبش بر حسب آنچه مصلحت اقتضاء کند."
  • ملا محسن فیض کاشانی در ذیل آیه می‌گوید: "در کتاب کافی از امام باقر (ع) در مورد این آیه روایتی نقل شده که فرمودند: محمد (ص) و آل او همان کسانی هستند که خداوند از آنها خشنود است. و نیز در کتاب خرائج از امام رضا (ع)در مورد این آیه روایت شده که فرمودند: رسول‌ خدا (ص) کسی است که خداوند از او خشنود است و ما جانشین و وارث آن رسول هستیم که ایشان را خدا مطلع ساخت بر غیب."
  • علی بن جمعه عروسی حویزی در تفسیر خود ذیل آیه روایات فراوانی را در مورد علم پیامبر (ص) و نیز علم ائمه (ع) به غیب می‌آورد همانند روایت أبی بصیر از ابی عبد الله (ع) که فرمودند: برای خداوند دو علم می‌باشد، یک نوع علمی است که هیچ یک از مخلوقات به آن آگاهی نمی‌یابند و نوع دیگر علمی است که در اختیار ملائکه و فرستادگانش قرار داده است که این نوع علم به ما رسیده است. ابی الربیع الشامی از ابی عبدالله (ع) نقل می‌کند که فرمودند: "امام هر گاه که اراده کند که چیزی را بداند به آن آگاهی می‌یابد."
  • مؤلف تفسیر من وحی القرآن می‌نویسد: "آگاهی پیامبران از برخی علوم غیبی نه چنان است که ملکه وجودی در شخصیت آنان به‌شمار آید، به‌طوری که هر وقت اراده دانستن آن را نمایند، بدانند؛ بلکه علمی است که از صاحب علم اخذ می‌کنند؛ و آن علوم محدود به مسائلی است که در چارچوب امر رسالت مورد نیاز است، نه اینکه به صورت بالفعل و حضوری، جزء خصوصیات ذاتی آنان قرار گرفته باشد."
  • ابو جعفر محمد بن جریر طبری در ذیل آیه چنین بحث کرده است: "غیب عالم پنهان از چشم‌ها می‌باشد و خداوند بدان آگاهی و علم می‌دهد فقط به رسولانی که از آنها خشنود باشد. ابن عباس در مورد این آیه می‌گوید: خداوند رسولانش را به وسیله وحی از غیب آگاه ساخت."
  • ابن زید در تفسیر آیه می‌گوید: "نازل نمود بر انبیاء از غیبش هر مقدار که می‌خواست و نازل کرد بر رسول خدا (ص) غیب را که قرآن است."
  • محمود زمخشری در ذیل آیه می‌نویسد: "خداوند مطلع نمی‌کند بر غیب مگر برگزیدگان را که همان منتخبان به نبوت خاصه هستند نه اینکه تمام برگزیدگان را به آن آگاهی و علم دهد و اولیاء برگزیده شامل رسولان نمی‌شود لهذا تخصیص شده رسولان از برگزیدگان با اطلاع از غیب و لهذا دلیل است بر نفی کرامات اولیاء به وسیله مکاشافات زیرا که این آیه تخصیص زده علم غیب را فقط به رسولان برگزیده."
  • ابو عبد الله محمد بن عمر فخر الدین رازی در ذیل آیه می‌آورد: "آیه بیان می‌کند که خداوند ظاهر نمی کند بر خلق یکی از غیوب را که ما آن را حمل می‌کنیم به وقت قیامت، پس مراد از آیه این است که خداوند این غیب را بر احدی آشکار نمی‌کند و دلالتی در آیه بر اینکه خداوند چیزی از غیوب را بر کسی آشکار نمی‌کند وجود ندارد و چیزی که این تأویل را تأیید می‌کند آیه قبل از این آیه است که می‌فرماید: قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا [۱۲۹]

یعنی من وقت وقوع قیامت را نمی‌دانم، سپس می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا یعنی وقت وقوع قیامت غیبی است که خداوند بر کسی آن را آشکار نمی‌کند. فخر رازی در ادامه دیدگاه افرادی که می‌گویند مراد از این آیه این است که به غیر از رسولان کسی از غیب آگاه نیست را رد نموده و می‌گوید به قطع مراد از آیه این نیست زیرا که به اخبار قریب به تواتر ثابت شده که شقا و سطیحا کاهنانی بودند که به ظهور پیامبر (ص) قبل از ایشان خبر دادند و در عرب این دو به این نوع علم مشهور بوده‌اند و از سویی جمیع ملل و ادیان صحت علم تعبیر را که معبر از آینده خبر می‎دهد و خبرهای آن صادق است قبول دارند."

  • محمد بن احمد قرطبی در تفسیر آیه می‌نویسد: "رسولان الهی به‌وسیله معجزات تأیید می‌شدند و اخبار از غیب نیز معجزه است پس خداوند آنها را از غیب آگاه نمود تا دلالتی بر نبوت آنها باشد."
  • ابن کثیر در تفسیر آیه می‌گوید: "هیچ یک از مخلوقات به علم خدا آگاهی ندارند مگر کسانی که خداوند آنها را مطلع ساخته به آن و فرموده: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ و این عمومیت دارد بر رسول ملکی و بشری."
  • عبدالکریم خطیب در تفسیر خویش ذیل آیه می‌نویسد: "آیه دلالت دارد بر اینکه خداوند سبحان مطلع نمی‌کند احدی را از غیب مگر رسولانی را که برگزیده باشد. و کلمه "مِنْ" در مِن رَّسُولٍ برای تبعیض است که اشاره دارد تمامی رسولان از غیب اطلاع ندارند بلکه خداوند برخی از آنها را که بخواهد بر می‌گزیند و از غیب آگاهشان می‌نماید. همانند آنچه که وحی نمود به نوح در مورد غرق شدن قومش و همانند وحی به ابراهیم در مورد هلاکت قوم لوط و وحی به صالح در مورد هلاکت قومش، سه روز بعد از کشتن شتر، که این آگاهی‌های غیبی را خداوند در اختیار آنها قرار داده بود. همچنین رسول خدا (ص) نیز به بسیاری از حوادثی که در مسیر دعوتش واقع می‌شد، آگاهی داشتند چه به صورت فهم خاص در ضمن اسرار آیات قرآن و یا به وسیله وحی خاص از ناحیه خداوند."

بررسی و جمع‌بندی دیدگاه‌ها:

  • از دیدگاه‌های مفسران مذهب اهل بیت (ع) که بیان شد می‌توان مطالب ذیل از آیه به دست می‌آید:

فرا گرفتن علم غیب توسط حضرت علی (ع) از رسول خدا (ص) و رسول (ص) از خداوند؛

مطلع نمودن رسول بر آنچه از خلائق پنهان است به‌وسیله وحی؛

مطلع نمودن رسولان بر غیب برای اثبات نبوت و معجزه بودن این امر؛

محمد و آل او همان کسانی‌ هستند که خداوند از آنها خشنود است؛

آیه دلالت دارد بر اختصاص علم غیب به خداوند و او هر پیغمبری را که بخواهد به هر مقدار از آن آگاه می‌سازد؛

علم غیب پیامبران محدود به مسائل مورد نیاز در امر رسالت است و بالفعل و حضوری نمی‌باشد.

  • از مجموع دیدگاه‌های مفسران اهل سنت در مورد آیه مطالب ذیل به دست می‌آید:

غیب عالم پنهان از چشم که خداوند علم آن را فقط به رسولان خشنود از آنها می‌دهد؛

غیب قرآن است که بر رسول خدا نازل شده است؛

تخصیص علم غیب برای رسولان برگزیده؛

اخبار از غیب معجزه ای جهت تأیید رسالت انبیاء؛

آیه دلالت دارد بر گاهی رسول خدا به بسیاری از غیب‌ها به‌وسیله وحی خاص یا غیره.

در بررسی آیه می‌توان بیان داشت که آیه یک قاعده کلی را در مورد علم غیب بیان می‏دارد و می‏‌فرماید: "عالم الغیب خدا است او هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌‏سازد" سپس به عنوان یک استثنا از این مسأله کلی می‏‌افزاید: "مگر رسولی که او را برگزیده، و از آنان راضی شده" لهذا آیه دلالت روشن دارد بر اینکه خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را که بخواهد به هر مقدار از غیب مختص به خود که بخواهد آگاه می‌سازد»[۱۳۰]. }}

۳۲. آقای محسنی عسگرانی؛
آقای حمید محسنی عسگرانی، در مقاله «محدوده علم امام به نقل از قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«برخی قائلند که علم غیب تنها مختص به خداوند است و احدی از مخلوقات را در آن راهی نیست و برای این گفته خود به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند از جمله این آیات : وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۱۳۱] و عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا و قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۳۲].

وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ [۱۳۳].

پاسخ شبهه در خصوص سه آیه اول: در خصوص سه آیه اول باید گفت که قرآن را باید با تمام آیاتش پذیرفت نه اینکه یک یا چند آیه را ببینیم و سپس بدون نظر کردن در آیات دیگر یک حکم صادر کنیم دقیقا مانند فردی که نماز نمی‌خواند و وقتی علت را پرسیدند گفت خدا خود در قرآن گفته است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاةَ[۱۳۴]. یا گفته است فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ[۱۳۵]. اگر در آیات قرآن نظر کنیم می‌بینیم که آنچه خدا دانستنش را از دیگران نفی می‌کند علم غیبی است که به اذن خدا نباشد و بگوییم غیر خدا مستقلا به این علم دسترسی دارد و الا خداوند خود می‌فرماید مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۱۳۶]. و عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۱۳۷]

پاسخ شبهه در خصوص آیه چهارم: برای پاسخ به کسانی برای انکار علم غیب امام به آیه چهارم استناد کرده‌اند بیانات گوهربار حضرت علامه طباطبائی را بیان می‌نمائیم تا به حول و قوه الهی گرد و غبار شک و شبهه از آئینه دل‌ها زدوده شود. از آنجایی که سؤال ایشان از رسول خدا (ص) و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‌‏کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‌‏اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از رسول خدا (ص) فهم ساده و عامیانه‌شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی را به تمامی خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا علم غیب نداشته است. پس جمله قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي[۱۳۸] در صدر آیه توصیف رسول خدا (ص) است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن علم غیب منافات داشته باشد: وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جمله إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‌‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»[۱۳۹].
۳۳. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای نقوی در پایان‌نامه کارشناسی خود با عنوان «علم غیب ائمه معصومین (ع)» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«از این آیه نکات ذیل به دست می‌آید:

  1. مراد از مشیت در این همانند آیات دیگر اراده آمیخته با حکمت است یعنی خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضاء کرد، به اسرار غیب آگاه می‌کند.
  2. خاتم المرسلین حضرت محمد مصطفی (ص) در استثنا هستند یعنی در گروه رسولانی هستند که خداوند متعال بر عالم غیب مطلع ساخته است و آیه ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ...[۱۴۰] به همین مطلب (که حضرت پیامبر (ص) در استثناء هستند) دلالت می‌کند. این داستان زکریا، یحیی، مریم و عیسی (ع) از خبرهای پوشیده و غیبی است، وحی می‌کنیم آن به تو که نبودی نزد ایشان. پس حضرت پیامبر (ص) آگاه از غیب هستند و حضرت ائمه معصومین (ع) وارثان پیامبر (ص)هستند که روایات متعدد به همین مطلب دلالت دارد مثل حدیث امام رضا (ع) حضرت فرمود: فرمود: مگر خدا نمی فرماید عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ پس پیامبر (ص) مورد پسند خدا است و ما ورثه او هستیم او همان پیامبری است که خداوند او را از غیب آگاه ساخته است پس ما آنچه بود و آن چه خواهد آمد تا روز قیامت می‌دانیم[۱۴۱]»[۱۴۲].
۳۴. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «این آیه نشان مى‌دهد که علم غیب اختصاص به خداوند دارد و کسى جز خدا آن را نمى‌داند. اما ممکن است پیامبر با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسان‌ها از سوى خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهى یابند»[۱۴۳].

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. آیا آیه ۹۴ سوره توبه علم غیب پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  2. آیا آیه ۷۵ سوره حجر که سخن از متوسمین آورده درباره علم غیب غیر خداست؟ (پرسش)
  3. آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  4. آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  5. آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  6. آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  7. آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  8. آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  9. آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  10. آیا آیه ۳ و ۴ سوره تحريم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  11. آیا آیه ۱۴ سوره بقره علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  12. آیا آیه ۱۱۹ و ۱۲۰ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  13. آیا آیه ۸۹ سوره نساء علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  14. آیا آیه ۱ سوره منافقون علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  15. آیا آیه ۲۷ سوره فتح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  16. آیا آیه ۲ تا ۴ سوره روم علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  17. آیا آیه ۱ تا ۵ سوره مسد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  18. آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  19. آیا آیه ۴۹ سوره عنكبوت علم غیب امامان را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  20. آیا آیه ۶ سوره صف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  21. آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  22. آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  23. آیا آیه ۳۱ سوره بقره علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  24. آیا آیه ۳۷ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  25. آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  26. آیا آیه ۶۵ سوره کهف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  27. آیا آیه ۱۰۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  28. آیا آیه ۴۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  29. آیا آیه ۴۷ تا ۴۹ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  30. آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  31. آیا آیه ۹۳ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  32. آیا آیه ۶۴ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  33. آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  34. آیا آیه ۱۸ و ۱۹ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  35. آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  6. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  7. آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند؟ (پرسش)
  8. چگونه روایات نافی علم غیب از غیر خدا با روایات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  9. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  10. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  12. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  13. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  14. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  15. دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  16. دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  17. دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  18. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  19. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  20. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  21. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند. سوره انعام، آیه ۵۹
  2. نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است. سوره نحل، آیه ۷۷
  3. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند. سوره نمل، آیه ۶۵
  4. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۲۰، ص ۸۲
  5. «خداوند است‌ که‌ جان‌‌ها را می‌گیرد»؛ سوره زمر، آیه ۴۲
  6. «و تا زمانی که‌ چون‌ مرگ‌ به‌ نزدیکی از شما بیاید رسولان‌ و فرستادگان‌ ما او را قبض‌ روح‌ می‌کنند»‌. سوره انعام، آیه ۶۱.
  7. «و از برای خداست‌ عزّت‌ و از برای رسول‌ او و از برای مؤمنین‌‌، ولکن‌ منافقین‌ نمی‌دانند»‌؛ سوره نساء، آیه ۱۳۹.
  8. امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.
  9. امام‌شناسی ج۱، ص ۴۹.
  10. دیدگاه‌های علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص ۲۷۵.
  11. باید توجه داشت که رَصَدًا در اصل به معنای مراقبی است که در کمی نگاهی قرار می‌گیرد و اوضاع را تحت مراقبت قرار می‌دهد و شاید اطلاق این واژه بر طریق (راه) از اینجا گرفته شده باشد و گرنه ریشه اصلی آن، طبق گفته مقاییس اللغة، و راغب در مفردات، همان است که در بالا گفته شد.
  12. پیام قرآن ج۷، ص ۲۲۴.
  13. «خداوند از تمام امور پنهانی آگاه است و هیچکس را از علم غیب خود آگاه نمی‌سازد مگر رسولانی که مورد رضایت او هستند» سورۀ جن، آیۀ ۲۵
  14. تفسیر نمونه ج۷، ص ۴۶
  15. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷
  16. «بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد» سورۀ جن، آیۀ ۲۵
  17. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۸
  18. «تا آنگاه که آنچه به آنان وعده می‌دادند ببینند خواهند دانست چه کسی یاورانش ناتوان‌تر و چه کسی در شمار، اندک‌تر است. بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد؟ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سورۀ جن، آیۀ ۲۴ تا ۲۸
  19. تسنیم، ج ۲۵، ص ۲۷۱.
  20. انسان‌شناسی، ص۴۰۱.
  21. بگو: هيچ كس از كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند از غيب آگاه نيستند جز خداوند؛ سوره نمل: ۶۵.
  22. با پیشوایان هدایتگر ج۲، ج۲، ص ۸۵.
  23. مقاله امام حسین و علم شهادت؛ ص: ۱۱.
  24. «إِلاّ مَنِ اِرْتَضى مِنْ رَسُول، وَ كَانَ وَ اَللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ اِرْتَضَاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ: عالِمُ اَلْغَيْبِ، فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِيمَا يَقْدِرُ مِنْ شَيْءٍ وَ يَقْضِيهِ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ يُفْضِيَهُ إِلَى اَلْمَلاَئِكَةِ فَذَلِكَ يَا حُمْرَانُ عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ إِلَيْهِ فِيهِ اَلْمَشِيئَةُ فَيَقْضِيهِ إِذَا أَرَادَ وَ يَبْدُو لَهُ فِيهِ فَلاَ يُمْضِيهِ فَأَمَّا اَلْعِلْمُ اَلَّذِي يُقَدِّرُهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقْضِيهِ وَ يُمْضِيهِ فَهُوَ اَلْعِلْمُ اَلَّذِي اِنْتَهَى إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ (ص) ثُمَّ إِلَيْنَا»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۵۶، روایت ۲.
  25. جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۴.
  26. بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶۲.
  27. بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۰.
  28. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  29. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  30. ما زبان مرغان آموخته‌اند؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.
  31. گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد.آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافته‌ای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بی‌گمانی آورده‌ام؛ سوره نمل، آیه: ۲۰ - ۲۲.
  32. سلیمان از گفتار آن (مور) خندان لب گشود؛ سوره نمل، آیه: ۱۹.
  33. شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
  34. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۵۰۹
  35. (جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیه ۲۷.
  36. (او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند)، سوره مبارکه جن، آیه ۲۶.
  37. زمخشری، ۱۴۰۷: ‌۴ / ۶۳۲.
  38. همو: ‌۴ / ۶۳۳؛ ‌ابن‌جوزی، ۱۴۲۲: ‌۴ / ۳۵۰.
  39. ر.ک به: حلی، ‌۱۴۱۳: ۳۵۵ ـ ‌۳۵۱؛ ‌صادقی تهرانی، ‌۱۳۶۵: ‌۲۹ / ۲۰۲.
  40. همان: ‌۲۷ / ۱۸ ـ ۱۷.
  41. همان: ‌۲۹ / ۲۰۳ ـ ۲۰۲؛ ‌ر.ک به: طباطبایی، ۱۴۱۷: ‌۲۰ / ۵۳؛ ‌نادم، ‌۱۳۸۸: ‌۳۵۴ ـ ۳۵۱.
  42. همان: ‌۲۷ / ۱۸.
  43. مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۷۱.
  44. «و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  45. وبگاه پاسخ‌دهنده (محمد جواد فاضل لنکرانی).
  46. خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد؛ سوره انعام، آیه: ۱۲۴.
  47. ادب فنای مقربان، شرح زیارت جامعه کبیره، آیت الله جوادی آملی، ج ۳، ص ۶۱۲.
  48. بحار الانوار، ج ۹، ص ۷۵؛ امام صادق در تفسیر این آیه فرمودند: رسول خدا نزد خدا پسندیده است و ما اهل بیت وارث همان رسول هستیم که خدای منان او را از غیب خود هر آنچه که خواسته آگاه نموده است. پس ما به گذشته و آینده تا روز قیامت علم و آگاهی داریم.
  49. تفسیر مجمع البیان، مرحوم طبرسی، ج ۳، ص ۳۰۶؛ ذیل آیه قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ‏ سوره انعام، آیه: ۵۰.
  50. امام‌شناسی، ج۱، ص ۲۰۸-۲۱۰.
  51. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶.
  52. و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
  53. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
  54. مؤمن الطاق؛ ص۲۰۶.
  55. پایگاه اطلاع‌رسانی مسجد حضرت علی اصغر
  56. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آن‌هاست، از همه سو فرا می‌گیرد...»؛ سوره جن، آیه۲۸.
  57. «سید صیرفی گوید: شنیدم که حمران بن اعین از امام باقر (ع) راجع به قول خدای عزوجل "خدا ایجاد کننده آسمانها و زمین است" می‏‌پرسید: امام فرمود: خدای عزوجل همه چیز را با علمش ایجاد کرد، بدون آنکه نمونه قبلی داشته باشد، آسمان‌ها و زمین‌ها را آفرید در صورتی که پیش از آن آسمان و زمین نبود، مگر نمی‌‏شنوی گفتار خودش را "و عرش خدا روی آب بود" پس اگر آسمان و زمین می‌بود، عرش خدا روی آب‌ها قرار می‌گرفت حمران عرض کرد: بفرمائید معنی گفتار خدای جل ذکره را "خدا غیب می‌داند و کسی را بر علم غیب خود آگاه نکند" امام (ع) دنبال آیه را فرمود: "مگر پیغمبری که مورد پسند او باشد" بخدا که محمد از پسندیدگان او بود و اما اینکه فرماید: "خدا غیب می‌‏داند" همانا خدای عزوجل عالم است به آنچه از خلقش غایب است نسبت به آنچه در علمش تقدیر می‌کند و حکم می‏‌دهند پیش از آنکه آن را بیافریند و فرشتگانش اضافه کند، ای حمران! این علم نزد او نگهداشته است و نسبت به آن مشیت دارد، هرگاه بخواهد طبق آن حکم دهد و آن را به مورد اجرا گذارد و گاهی نسبت به آن بداء حاصل شود و به مورد اجرایش نگذارد: و اما علمی که خدای عزوجل آن را نقدیر و حکم و امضاء فرموده علمی است که اولا پیغمبر (ص) و سپس به ما رسیده است»؛ اصول کافی، ج۱، ص ۲۵۶.
  58. «محمد بن فضل هاشمی از امام رضا (ع) روایت کرده است: آن حضرت به ابن هذاب نگاه کرد سپس فرمود: اگر من تو را خبر دهم که در این روزها به خون یکی از بستگان و ارحامت مبتلا می‌شوی مرا تصدیق خواهی کرد؟ گفت خیر چرا که تنها خدا است که از غیب آگاه است. حضرت فرمود مگر خداوند نمی‌فرماید: "او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد" پس پیامبر نزد خدا پسندیده است و ما هم وارثان آن رسول هستیم که خدا او را از آن‌چه می‌خواهد از غیبش آگاه ساخته پس او ما را از گذشته و آینده تا روز قیامت آگاه ساخته است»؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۴۴.
  59. ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۷۹-۸۳.»
  60. تفسیر قرآن مهر، ج۲۱، ص۲۹۲ و ۲۹۳.
  61. امامت و رهبری، ص۷۲.
  62. علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۳۵.
  63. ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن، ص ۳۰۹
  64. (جز فرستاده‌ای را که بپسندد)، سوره مبارکه جن، آیه ۲۷.
  65. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۶۳.
  66. بحار الانوار، ج۴۲، ص۵۳. نیز ر.ک احتجاج، ج۱، ص۵۹۳.
  67. (از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید)، سوره مبارکه نساء، آیه ۵۹.
  68. "هم رسول الله و من حل محله من أصفیاء الله الذین قرنهم الله بنفسه و رسوله و فرض علی العباد من طاعتهم مثل الذی فرض علیهم منها لنفسه و هم ولاة الأمر الذین قال الله فیهم أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ "؛ احتجاج، ج۱، ص۲۵۲.
  69. (او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶.
  70. اصول کافی، ج۱، ص ۲۵۶.
  71. "ان انا اخبرتک انک ستبتلی فی هذه الایام بدم ذی رحم لک لکنت مصدقا لی ؟ قال لا فان الغیب لا یعلمه الا الله تعالی".
  72. الخرائج والجرائح: ج۱، ۳۴۳.
  73. "إن الله لميُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ، فکل ما کان عند الرسول کان عند العالم، وکل ما اطلع علیه الرسول فقد اطلع أوصیاؤه علیه، لئلا تخلو أرضه من حجة، یکون معه علم یدل علی صدق مقالته وجواز عدالته". کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۳۸۶.
  74. "وارتضاکم لغیبه واختارکم لسره"؛ بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۲۹.
  75. الکشافج۲، ص۶۳۴.
  76. "و اعلم أنه لا بد من القطع بأنه لیس مراد اللّه من هذه الآیة أن لا یطلع أحدا علی شی‏ء من المغیبات إلا الرسل"؛ تفسیر کبیر، ج۳۰، ص۳۶۹.
  77. شرح المقاصد فی علم الکلام، ج ۲، ص ۲۰۴ – ۲۰۵.
  78. مفردات غریب القرآن، ص ۳۴۴.
  79. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۹۸الی۱۰۲.
  80. «و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.
  81. علم غیب از منظر قرآن و سنت
  82. طباطبایی، امیزان، ج۲۰، ص۵۳.
  83. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۱۹۳.
  84. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد.
  85. الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، محمود زمخشری، ج۴، ص ۶۳۲.
  86. ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم (تفسیر ابوسعود)، محمد ابوسعود عمادی، ج۹، ص۴۷.
  87. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۵۳.
  88. سوره فصلت، آیه: ۴۲.
  89. سوره فصلت، آیه: ۴۲.
  90. باید توجه داشت که «رصد» در اصل به معنای مراقبی است که در کمینگاهی قرار می‌گیرد و اوضاع را تحت مراقبت قرار می‌دهد و شاهد اطلاق آن واژه بر طریق (راه) از این جا گرفته شده است وگرنه ریشه اصلی از نظر لغت همان است که گفته شد؛ پیام قرآن، ج۷، ص۲۲۱.
  91. سوره جن، آیه: ۲۸.
  92. سوره جن، آیه: ۲۸.
  93. سوره جن، آیه: ۲۸.
  94. پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج۷، ص ۲۳۰ - ۲۳۲.
  95. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص: ۱۶۸.
  96. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۷.
  97. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  98. یعنی علیا المرتضی من الرسول (ص) و هو منه قال الله فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا قال فی قلبه العلم و من خلفه الرصد یعلمه علمه و یزقه العلم زقا و یعلمه الله إلهاما، و الرصد التعلیم من النبی».
  99. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ قال یعنی علی المرتضی (ع) من رسول الله (ص) و هو منه قال الله فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا قال فی قلبه العلم و من خلفه الرصد یعلمه علمه و یزقه العلم زقا و یعلمه الله إلهاما قال فالإلهام من الله‏ و الرصد التعلیم من النبی (ص) بلغ الله أن قد بلغ رسالات ربی وَ أَحاطَ علی‏ بما لدی الرسول من العلم.
  100. «فی الکافی عن الباقر (ع) فی هذه الآیة قال و کان محمد (ص) ممّن ارتضاه. و فی الخرائج عن الرضا (ع) فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة {{عربی|اندازه=60%| فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا بین یدی المرتضی وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا القمّی قال یخبر اللَّه رَسُولَهُ الَّذِی یرتضیه بما کان قبله من الاخبار و ما یکون بعده من اخبار القائم (ع) و الرجعة و القیامة و قیل رَصَداً ای حرساً من الملائکة یحرسونه من اختطاف الشیاطین و تخالیطهم»
  101. "فِي قَلْبِهِ الْعِلْمَ وَ مِنْ خَلْفِهِ الرَّصَدَ يُعَلِّمُهُ عِلْمَهُ وَ يَزُقُّهُ الْعِلْمَ زَقّاً وَ يُعَلِّمُهُ اللَّهُ إِلْهَاماً، وَ الرَّصَدُ التَّعْلِيمُ مِنَ النَّبِيِّ (ص) لِيَعْلَمَ النَّبِيُّ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ عَلِيٌّ (ع) بِمَا لَدَى الرَّسُولِ مِنَ الْعِلْمِ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ فِتْنَةٍ أَوْ زَلْزَلَةٍ أَوْ خَسْفٍ أَوْ قَذْفٍ أَوْ أُمَّةٍ هَلَكَتْ فِيمَا مَضَى أَوْ تَهْلِكَ فِيمَا بَقِيَ، وَ كَمْ مِنْ إِمَامٍ جَائِرٍ أَوْ عَادِلٍ يَعْرِفُهُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ يَمُوتُ مَوْتاً أَوْ يُقْتَلُ قَتْلًا، وَ كَمْ مِنْ إِمَامٍ مَخْذُولٍ لَا يَضُرُّهُ خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُ، وَ كَمْ مِنْ إِمَامٍ مَنْصُورٍ لَا يَنْفَعُهُ نُصْرَةُ مَنْ نَصَرَه".
  102. «فالغیب ما غاب، و ما شاهد فیه فهو شهادة فالملکوت للملائکة شهادة، و الحضرة الإلهیة لهم غیب و لیس لهم الترقّی إلی تلک الحضرة و إنّ للإنسان صورة من عالم الشهادة المحسوسة، و روحا من عالم الغیب الملکوتی، و سرّا مستعدّا لقبول فیض النور الإلهی بلا واسطة فبالتربیة یترقّی من عالم الشهادة إلی عالم الغیب و هو الملکوت و بسرّ المتابعة و خصوصیتها یترقّی من عالم الملکوت إلی عالم الجبروت و العظموت و هو غیب الغیوب فیشاهد بنور اللّه المستفاد من سرّ المتابعة أنوار الجمال و الجلال، فیکون فی خلافة الحقّ عالم الغیب و الشهادة، کما إن اللّه عالم الغیب و الشهادة فَلا یظْهِرُ عَلی‏ غَیبِهِ أَحَداً أی الغیب المخصوص- و هو غیب الغیب أحدا یعنی من الملائکة إِلَّا مَنِ ارْتَضی‏ مِنْ رَسُولٍ؛ یعنی من الإنسان. فهذا هو السرّ المکنون المرکوز فی استعداد الإنسان الذی کان اللّه یعلمه منه و الملائکة لا یعلمون کما قال: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ».
  103. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.
  104. «فالمراد بأن الغیب للّه و عند اللّه انه لا طریق الی معرفته بالتجربة، و لا بالعقل و لا بأی شی‏ء إلا بالوحی منه تعالی، و هو یوحی بشی‏ء من غیبه إلی من ارتضی من رسول حسبما تستدعیه الحکمة و حاجة الناس، و الرسول بدوره یخبرهم بهذا الغیب کما تلقاه من اللّه .. و علی هذا فلا یکون إخبار الرسول به علما بالغیب، بل نقلا عمن یعلم الغیب، و الفرق بعید بین مصدر العلم، و بین النقل عن مصدره، لأن الأول أصل، و الثانی فرع».
  105. روزی که خداوند پیامبران را گرد می‌آورد و می‌فرماید که به (دعوت) شما چه پاسخ داده شد؟ می‌گویند: ما را هیچ دانشی نیست، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی؛ سوره مائده، آیه: ۱۰۹.
  106. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.
  107. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  108. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۱۹۳.
  109. «به پیامبر شما کلیدهای غیب داده شد مگر پنج مورد، سپس این آیه را تلاوت نمود».
  110. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۷۵ - ۷۶
  111. تا محقق شود که آنان رسالت‌های پروردگارشان را تبلیغ کرده‌اند و خداوند به آنچه نزد آنان است احاطه دارد...؛ سوره جن، آیه: ۲۸.
  112. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل دوم.
  113. تفسیر طبری، جلد ۲۹، صفحه۱۵۱.
  114. تفسیر صنعانی، جلد۳، صفحه۳۲۳ و درالمنثور، جلد۶، صفحه۲۷۵ و ۲۷۶.
  115. مفردات راغب، ص۳۴۴.
  116. کتاب الکبائر، صفحه۱۶۹.
  117. سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
  118. تفسیر ابن کثیر، جلد ۴، صفحه ۴۶۲.
  119. فتح القدیر، جلد۳
  120. تفسیر طبری، جلد۲۲، صفحه۱۸۶
  121. ینابیع المودة، جلد۱، صفحه۲۳۰.
  122. بصائرالدرجات، صفحه۱۴۴.
  123. علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص۱۰۲.
  124. علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، فصلنامه نقد و نظر؛ شماره ۶۹؛ بهار ۱۳۹۲؛ ص ۱۳۵.
  125. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۲، ص ۵۴۵
  126. ملا فتح‌الله کاشانی، ، منهج الصادقین، ج۱۰، ص۴۱.
  127. سید محمد حسین الهمدانی، انوار درخشان، ج۱۷، ص۱۳۶.
  128. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۲۳.
  129. «بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد» سورۀ جن، آیۀ ۲۵
  130. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۵۰.
  131. «کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.
  132. «بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.
  133. «به شما نمی‏‌گویم که خزاین خدا در نزد من است. و علم غیب هم نمی‌‏دانم. و نمی‌‏گویم که فرشته هستم. و نمی‌گویم که خدا به آنان که شما به حقارت در آنها می‏‌نگرید خیر خود را عطا نکند. خدا به آنچه در دل‌های آنهاست آگاه‌‏تر است. اگر چنین کنم، از ستمکاران خواهم بود»سوره هود: ۳۱.
  134. سوره نساء: ۴۳.
  135. پس وای بر آن نمازگزاران؛ سوره ماعون، آیه ۴.
  136. «خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این (حالی‏) که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمی‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود»سوره آل عمران: آیه ۱۷۹.
  137. «اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت‏ برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»سوره جن: ۲۶و۲۷.
  138. بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  139. محدوده علم امام به نقل از قرآن.
  140. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی»؛ آیه ۴۴ آل عمران.
  141. «أوَلَیسَ اللّه ُ یَقولُ: «عالِمُ الغَیبِ فَلا یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ أحَدًا * إلاّ مَنِ ارتَضی مِن رَسولٍ»؟ فَرَسولُ اللّه ِ عِندَ اللّه ِ مُرتَضیً، ونَحنُ وَرَثَةُ ذلِکَ الرَّسولِ الَّذی أطلَعَهُ اللّه ُ عَلی ما شاءَ مِن غَیبِهِ، فَعَلَّمَنا ما کانَ وما یَکونُ إلی یَومِ القِیامَةِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۵.
  142. علم غیب ائمه معصومین (ع)؛ ص۱۳.
  143. وبگاه پرسمان.