بحث:افزایش علم معصوم

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معنای رشد انسان کامل با وجود دارا بودن مرتبۀ کمال

  • با اینکه پیامبر اسلام(ص) (...) در معراج به مرحله قاب قوسین رسیدند و جز حجاب مخلوقیت، باقی حجب را کنار زدند، ما ذکر و تقبّل شفاعته فی امّته و ارفع درجته را بعد از تشهد نماز بکار می بریم. آیا مگر درجه ای بالاتر از قاب قوسین هم متصور است و آیا مگر رسول الله(ص) اشرف مخلوقات نیست؟ (...) آیا ارتفاع درجه پیامبر یعنی رفع آخرین حجاب او یعنی مخلوقیت؟ یا اینکه باید قائل به این باشیم که رسول گرامی از مرحله قاب قوسین افول کرده و اکنون دیگر واجد آن نیست( به معنی افول حقیقی و در معنی و نه تنزل به عالم ماده با حفظ همان مقام و جایگاه) که این هم نه با الطاف الهی سازگار است نه با مقام بی نقص رسولش؟
  • در این زمینه گفته شده است: اهل بیت (ع) فی نفسه به اعلی درجۀ امکانی وجود رسیده اند و تکامل به معنی ترقّی شخصی برای آن بزرگواران معنی ندارد. لذا عبادات آنها نیز برای اکتساب کمالات نبوده ؛ بلکه از باب اظهار کمالات موجودشان است. (...) امّا با اینکه می گوییم آن بزرگواران تکامل به معنی رشد شخصی ندارد ، ولی باید دانست که علم و درجۀ اهل بیت (ع) نیز به سه معنا قابل افزایش می باشد. (...)[۱]

رشد به معنای فزونی علم تفصیلی ایشان

  • الف) هر عالِمی ــ حتّی خدا هم ـ دو گونه علم دارند ؛ علم اجمالی و علم تفصیلی. علم اجمالی ـ در اینجا ـ آن علمی است که عین ذات عالم باشد و جدا از او نباشد. امّا علم تفصیلی ـ در این بحث ـ آن علمی است که از مرتبۀ ذات تنزّل نموده و در مرتبۀ فعل ظاهر گشته است. لذا برای خدا نیز دو علم مطرح می شود ؛ علم ذاتی و علم فعلی. علم ذاتی خدا عین ذات اوست، که چون در مقام فعل تجلّی نماید و به ظهور در آید، به صورت مخلوقات ظاهر می شود. لذا تک تک مخلوقات، عین علم فعلی و تفصیلی خدا هستند که از علم اجمالی (ذاتی) خدا تنزّل یافته اند. (...)
  • اهل بیت (ع) نیز داری همین دو گونه علم می باشند، یعنی ذات وجود آن بزرگواران اتّحاد تامّ با روح القدس و وجه الله اعظم دارد؛ و در ذاتشان تمام حقایق را دارا می باشند. امّا در مقام اظهار حقایق، همۀ آن حقایق به یکباره ظاهر نمی شود، بلکه هر گاه خداوند متعال به آن بزرگواران اذن ظهور دهد، آن را از مرتبۀ ذات به مرتبۀ قلب و ذهن تنزّل می دهند. پس آنچه دائماً در حال فزونی است، علم ذاتی اهل بیت (ع) نیست؛ بلکه علم تفصیلی آنها در مقام ظهور علم ذاتیشان می باشد. و البته برای اهل دقّت پوشیده نیست که ظهور علم اهل بیت (ع) چیزی جز ظهور علم فعلی خدا نیست. اسم اعظم خدا، در حقیقت علم تامّ فعلی اوست و اهل بیت (ع) متّحد با آن می باشند؛ و ظهور تدریجی علم ذاتی اهل بیت (ع)، در حقیقت ظهور علم فعلی خدا در مراتب پایینتر فعل می باشد؛ آنگونه که علم ذاتی ما ابتدا به سطح عقل و از عقل به ذهن تنزّل می یابد.

آیۀ ۱۱۴ سورۀ طه ناظر همین قسم افزایش علم است. « فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یقْضى‏ إِلَیکَ وَحْیهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً؛ پس بلند مرتبه است خداوندى که سلطان حقّ است! پس نسبت به(تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» یعنی ای رسول ما! با اینکه قرآن کریم را، که تبیاناً لکلّ شیء است، در وجود خود داری امّا در اظهار آن و از اجمال به تفصیل در آوردن آن عجله نکن! تا وقت اظهار آن فرارسد.[۲]

رشد به معنای ارتقاء درجۀ امت

ب) گفته شد که اهل بیت (ع) اتّحاد تامّ با وجه الله اعظم دارند؛ لذا فرمودند: «... نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَینَ أَظْهُرِکُم‏؛ ماییم وجه الله که در روی زمین، بین شماها رفت و آمد می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج‏۲۴ ،ص۱۱۴ )؛ یعنی ماییم که از ازل تا ابد همواره در جهان رفت و آمد می کنیم؛ یعنی تمام موجودات ظهورات گوناگون وجه الله هستند و ماییم آن وجه الله. امیرمومنان (ع) فرمود: « … أَنَا الَّذِی حَمَلْتُ نُوحاً فِی السَّفِینَهِ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ یونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی جَاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ إِبْرَاهِیمَ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَجْرَیتُ أَنْهَارَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیونَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَذَابُ یوْمِ الظُّلَّهِ وَ أَنَا الْمُنَادِی مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ قَدْ سَمِعَهُ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ فَهِمَهُ قَوْمٌ‏ إِنِّی لَأَسْمَعُ کُلَّ قَوْمٍ الْجَبَّارِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ بِلُغَاتِهِمْ وَ أَنَا الْخَضِرُ عَالِمُ مُوسَى وَ أَنَا مُعَلِّمُ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَینِ وَ أَنَا قُدْرَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّی؛ منم آن کس که نوح را در کشتى به دستور خدا بردم ؛ منم که یونس را به اذن خدا از شکم نهنگ خارج کردم ؛ من به اجازه ی خدا موسى را از دریا گذراندم ؛ من ابراهیم را از آتش نجات دادم به اذن خدا ؛ من نهرها و چشمه‏هایش را جارى و درختهایش را کاشتم با اجازه ی خدایم. منم عذاب یوم الظله و منم آنکه فریاد میزند از مکان نزدیکى که تمام جنّ و انس آن را می شنوند و گروهى می فهمند. من با هر گروهى چه ستمگران و چه منافقین به زبان خودشان صحبت می کنم. منم خضر ، دانشمند همراه موسى ؛ منم معلّم سلیمان بن داود ؛ و منم ذو القرنین ؛ و منم قدرت اللَّه‏. ای سلمان و ای ابا ذر! منم محمّد و محمّد من است ؛ من از محمّدم و محمّد از من می باشد»(بحار الأنوار ، ج‏۲۶، ص ۵)[۳] (...) پس وجود نوری اهل بیت (ع) متّحد با وجه الله و بلکه عین وجه الله می باشد؛ و وجه الله است که در کلّ عالم هستی ظهور کرده و تمام موجودات، ظهورات آن اسم اعظم خدا می باشند. این است که گفته می شود موجودات، مظهر اسماء الله اند. لکن وجود خلقی اهل بیت (ع) کاملترین نمود آن حقیقت یگانه است. لذا حقیقت نوری اهل بیت (ع) با همۀ موجودات حضور دارد و بلکه همۀ موجودات، شئونات وجودی، وجود نوری اهل بیت (ع) تلقّی می شوند. (...)[۴]

  • بر این اساس ، هر موجودی که در عالم مادّه، خلقت می یابد، در حقیقت بر علم اهل بیت (ع) معلومی افزوده می شود؛ یعنی حقیقتی از علم ذاتی آنها به مرتبۀ علم تفصیلی آنها تنّزل می نماید و به صورت مخلوقی ظاهر می شود. کما اینکه از علم اجمالی (ذاتی) خدا نیز حقیقتی به مرتبۀ علم فعلی او تنزّل می کند. لذا فرمود: «وَ إِنْ مِنْ شَی‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏؛ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن (حقایق) آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معیّن»(الحجر:۲۱). امّا اینکه خداوند متعال فرمود: «خزائن (حقایق) آن نزد ماست» و نفرمود: «خزائن (حقایق) آن نزد من است»، از آن جهت بود که خداوند متعال، وجود نوری اهل بیت (ع) را نیز در این تعبیر اراده کرده است. چون وجود نوری اهل بیت (ع) واسطۀ نزول علم ذاتی خدا به مراتب علم فعلی او می باشند.[۵]

همچنین بر این اساس ، هر علمی که بندگان خدا ، اعمّ از انسان و غیر انسان ، می یابند ، باز افزایش علم اهل بیت (ع) محسوب می شود. چرا که تمام موجودات، شئونات وجودی آن بزرگواران می باشند. پس عالِم شدن ما، در حقیقت، عالم شدن اهل بیت (ع) است در مرتبۀ شئوناتشان. (...) آنجا که بعد از تشهد نماز می گوییم: «و تقبّل شفاعته فی امّته و ارفع درجته» ناظر به همین قسم فزونی علم است برای اهل بیت (ع). یعنی شفاعت او را در حقّ امّتش بپذیر و با بالا رفتن امّت به سبب شفاعت آن بزرگوار، مقام او را هم بالا ببر! چون تمام خلائق شئونات وجودی ختمی مرتب (ص) هستند و امّت اسلام از شئونات خاصّ اوست. لذا ارتقاء مقام امّت در حکم ارتقاء رسول خداست. (...)[۶]

رشد به معنای سیر در حرف هفتاد و سوم اسم اعظم

  • ج) (...) اهل بیت (ع) از هفتاد و سه حرف اسم اعظم ، هفتاد و دو حرف آن را دارا می باشند. هر حرف اسم اعظم نیز حامل بی نهایت علم می باشد. لکن حرف دوم نیز در قیاس با حرف اوّل، بی نهایت مرتبه اقواست. و همین رابطه بین هر حرف و حرف مادون خود برقرار می باشد؛ (...) لذا علم هر پیامبری بی نهایت است، امّا علم اهل بیت (ع) بی نهایت بار از هر بی نهایتی قویتر می باشد. و به همین نحو، صاحب حرف هفتاد و سوم نیز بی نهایت بار از صاحب هفتاد و دو حرف عالمتر می باشد. لکن آن حرف هفتاد و سوم در عالم خلق ظهور ندارد ؛ چرا که در آن مرتبه، دیگر اثری از خلق و ظهور خلقی نیست. آن حرف مستأثر، از چنگ همۀ خلق خارج است جز اهل بیت (ع) که آن بزرگواران در آن حرف نیز سیری تکاملی دارند؛ که آن سیر را نهایتی نیست؛ تا آنجا که حتّی از بی نهایت بودن نیز بی نهایت است. به تعبیر دیگر، تمام مراتب قبلی اسم اعظم نامحدود می باشند، لکن در طول نامحدودهای دیگر، (...) امّا مرتبۀ هفتاد و سوم اسم اعظم، بی نهایت بار از هر بی نهایتی بی نهایتر می باشد؛ (...) لذا اهل بیت (ع) نه در علوم مربوط به خلق، بلکه در علم معرفة الله، در سیری دائمی قرار دارند که آن را پایان نیست. چرا که رسیدن به کنه ذات حقّ تعالی محال می باشد. چون کنه ذات، حتّی از قید بی نهایت و نامحدود بودن نیز منزّه است؛ یعنی کنه ذات خدا ، مطلق است حتّی از نامحدود بودن نیز.[۷]
  • البته توجّه شود که در این مقام، رشد و تکامل، از جهت خلقی نیست؛ در این مقام، دیگر سخن از خدا و خلق معنا ندارد.[۸]


علم امام تام یا قابل افزایش؟

  • بر اساس آيات قرآن كريم و روايات فراوانى كه در كتب معتبر روايى از پيامبر گرامى اسلام و امّامان اهل بيت(علیهم السلام) نقل شده، روشن است كه بر علم پيامبر و امام افزوده مى‌شود خدا در قرآن كريم به پيامبر گرامى‌اش مى‌فرمايد: «رَبِّ زِدْنِي عِلْماً؛ خداوندگارا، بر علم من بيفزاى.» در روايات تصريح شده كه اگر بر علم ما (اهل بيت(علیهم السلام) افزوده نشود، علم ما تمام مى‌شود. زراره مى‌گويد: امام باقر(علیه السلام) فرمود: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا. قَالَ قُلْتُ: تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ۶؟ قَالَ: أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِکَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ۶ ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا» (...)[۹]
  • بر اساس اين روايت و روايات ديگرى كه در فزونى علم امام وارد شده، مى‌توان گفت امّامان و پيامبر(صلوات الله عليهم) از برخى امورى كه در آينده واقع خواهد شد، آگاهى كامل و حتمى ندارند؛ مانند امورى كه تقديرى از سوى خداوند متعال در آن مورد صورت نگرفته يا تقدير شده، ولى به مرحله امضا نرسيده و وقوع آن حتمى نشده و خداوند متعال وقوع آن را به‌طور حتمى، امضا نكرده است.

با توجه به اين روايات، مى‌توان نتيجه گرفت كه علم به تقديراتى كه به طور مستمر و به تدريج، از سوى خداوند متعال صورت مى‌گيرد، در همان زمان، به پيامبر و از طريق او به ائمه مى‌رسد.[۱۰]

  • امّا در اين ميان، از ظاهر برخى روايات استفاده مى‌شود كه علم تمام آنچه تا قيامت اتّفاق خواهد افتاد، به امام داده شده است. سيف تمّار مى‌گويد: با جماعتى از شيعيان در حِجر با امام صادق(علیه السلام بوديم. حضرتش فرمود: «وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ رَبِّ الْبَنِيَّةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَـرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَـمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وِرَاثَةً؛ سوگند به خداوند كعبه، سوگند به خداوند اين خانه، (سه مرتبه سوگند خورد) كه اگر من با موسى و خضر بودم، به آن دو مى‌گفتم كه از آن‌ها داناترم و به آن دو خبر مى‌دادم از آنچه در اختيارشان نبود؛ زيرا موسى و خضر علم گذشته را داشتند و علم حال و آينده تا قيامت را نداشتند و ما آن را از رسول خدا به ارث برده‌ايم.» (...)[۱۱]
  • در حديثى ديگر، عدّه‌اى از اصحاب از جمله عبدالأعلى، ابوعبيده و عبدالله بشر نخعى، نقل كرده‌اند امام صادق(علیه السلام) مى‌فرمود: «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ؛ همانا من آنچه در آسمان‌ها و زمين است مى‌دانم و آنچه در بهشت و جهنّم است مى‌دانم و گذشته و آينده را مى‌دانم.» (...)
  • ممكن است براى رفع تعارض ظاهرى ميان اين دو دسته روايات بگوييم رواياتى كه بر آگاهى امام از همه وقايع تا قيامت دلالت دارد، كيفيّت و چگونگى دانش امام به آن‌ها را بيان نكرده است و رواياتى كه بر افزايش دانش امام و وجود تقديرهاى جديد به صورت تدريجى دلالت دارد، اين نكته را مورد توجه قرار داده كه امام به امورى كه بدون هيچ تغييرى در آينده واقع خواهد شد، از همان آغازِ تقدير علم دارد؛ امّا از امورى كه به‌تدريج مورد تقدير قرار مى‌گيرند، به هنگام تقدير شدن، آگاه مى‌شود. پس به طور كلى، امام از همه وقايع تا قيامت پيش از وقوعشان اطّلاع دارد. شاهد اين مطلب رواياتى است كه در آنها امام تصريح مى‌كند: اگر آيه‌اى در كتاب خدا نبود، به شما از همه آنچه واقع خواهد شد خبر مى‌دادم. زراره مى‌گويد: امام باقر(علیه السلام) فرمود: على‌بن الحسين(علیهما السلام) مى‌فرمود: «لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَحَدَّثْتُكُمْ بِمَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. فَقُلْتُ أَيَّةُ آيَةٍ؟ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ (يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ؛ اگر آيه‌اى در كتاب خدا نبود، به شما آنچه را تا قيامت اتفاق خواهد افتاد خبر مى‌دادم. گفتم: كدام آيه است؟ فرمود: [اين] گفته خدا «خدا محو مى‌كند آنچه را مى‌خواهد و اثبات مى‌كند و نزد اوست اصل كتاب.»»[۱۲]

ابوحمزه ثمالى مى‌گويد: امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: «يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنْ حَدَّثْنَاکَ بِأَمْرٍ أَنَّهُ يَجِيءُ مِنْ هَاهُنَا فَجَاءَ مِنْ هَاهُنَا فَإِنَّ اللَّهَ يَصْنَعُ مَا يَشَاءُ وَ إِنْ حَدَّثْنَاکَ الْيَوْمَ بِحَدِيثٍ وَ حَدَّثْنَاکَ غَداً بِخِلَافِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ؛ اى ابوحمزه، اگر ما تو را اخبار كرديم به اين‌كه امرى از اينجا خواهد آمد و آن هم از اينجا آمد، پس خدا آنچه را بخواهد مى‌سازد و اگر امروز خبرى به شما داديم و فردا به خلاف آن به تو اخبار كرديم، پس خدا محو مى‌كند آنچه را بخواهد و اثبات مى‌كند.»[۱۳]

  • اين احاديث دلالت دارند كه امّامان همه تقديرهايى را كه از سوى خداى تعالى صورت گرفته است مى‌دانند، امّا فقط موقعى از آنها إخبار مى‌كنند كه بدانند خداوند متعال در آنها تغييرى نمى‌دهد. البته گاهى ممكن است به برخى از اصحاب كه معرفتشان نسبت به امّامشان بالاتر است، امورى را اخبار كنند و آن امور واقع نشود؛ به همين جهت است كه امام به ابوحمزه مى‌فرمايد: اگر امروز امرى را به شما اخبار كردم و فردا خلاف آن را گفتم، بدان كه مربوط به امرى بوده كه در آن از سوى خداى تعالى بداء صورت گرفته و خداى تعالى علم آن را به ما رسانده است.[۱۴]






بررسی پاسخ های دیگر به رابطۀ علم تام امام با افزایش پذیری آن

  • در پاسخ به این سؤال چندین احتمال دیگر هم داده شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
  1. علم تام ایشان بدان معنا نیست که علمشان مانند علم خداوند قابل زیاد شدن نیست یعنی علم غیبشان استقلالی نیست و اگر به علمشان اضافه نشود، علمشان تمام می شود، آنها باید علم خودشان را به همه مردم یا به خواص مردم برسانند، در این صورت مانند سایرین می‌شوند، از این رو لازم است که هر لحظه علم آنها بیشتر بشود تا مقام بالاترِ آنها محفوظ بماند؛ و در برابر مشکلات جدید و سؤال‌های تازه درمانده نگردند.[۱۵]
  2. روایاتی وجود دارد که امامان(ع) می فرمایند: "خداوند علم‌های مخصوصی دارد که از آنها چیزی به پیامبران و فرشتگان نداده است"، با ملاحظه این روایات معلوم می‌شود پیغمبر و اهل بیتش همه چیز را نمی‌دانند؛ و فقط آن چیزی را که اراده کنند و خدا بخواهد می‌دانند، یعنی آنها به خزینه علم الهی راه دارند و در حقیقت خزینه‌دار هستند: "خُزَّانُ عِلْمِ اللَّه‏‏"[۱۶] ـ "مَعَادِنُ وَحْيِ اللَّه"[۱۷] و روشن است که معنای خزینه و معدن این است که کم‌کم، و به تناسب نیازهای گوناگون، از آن برداشته می‌شود، بنابراین امامان(ع)، که خزینه‌دارهای علم الهی و معدن وحی می‌باشند، در مواردی که اراده کنند و خدا بخواهد، از علم الهی بهره‌مند می‌گردند و عالم می‌شوند. در نتیجه معنای افزایش پذیری این است که ایشان به علم خاص خداوند دسترسی ندارند و هرگاه خداوند بخواهد آن را در اختیارشان قرار می دهد.[۱۸]
  3. روایاتی وجود دارد که در ضمن آن امامان(ع) در موارد گوناگونی صریحاً می‌فرمودند: "نمی‌دانیم" یعنی از پیش خود نمی‌دانستند، بلکه به خاطر مصالح بخصوصی نمی‌خواستند بدانند تا به مردم بگویند، یکی از این مصالح این بود که اگر می‌خواستند بدانند و بگویند چه بسا مردم دربارۀ آنها غلو می‌کردند، و برای آنها علم غیب مستقل، مانند علم غیب خدا، قائل می‌شدند، و در نتیجه آنها را خدا یا شریک خدا می‌گرفتند، از این رو پیغمبران الهی و پیشوایان دینی گاه گاهی روی جنبۀ معمولی و ظاهری خویش تکیه می‌کردند و خودشان را در ردیف سایر مردم نشان می‌دادند، و از جنبۀ آسمانی و پیوند الهی خویش استفاده‌ای نمی‌کردند تا مردم گمراه نشوند.[۱۹]
  4. برخی گفته اند، افزایش علم امام دو معنا دارد:
  • الف) نوعی از علومی که دائماً به امام(ع) افزوده می‌شود، همان سیر نفس امام در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است. طبق روایات در شب‌های جمعه امامان(ع) به عرش الهی می‌روند و بازمی‌گردند و بر قلوبشان علومی خاص افاضه می‌شود؛ شاید این علوم از این دست باشد. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:[۲۰] «به درستی که برای ما در شبهای جمعه جایگاه ویژه ای می باشد. عرض کردم فدایت شوم، کدام جایگاه؟ فرمود به فرشتگان و پیامبران و اوصیای مرده و ارواح اوصیاء و وصی در میان شما اذن داده می شود که به آسمان عروج نمایند، پس ایشان یک هفته گرد عرش پروردگارشان می گردند و طواف می نمایند (...) سپس پشت هر ستونی دو رکعت نماز به جای می آورند. بعد همه می روند؛ پس فرشتگان پس از تلاش فراوانی که خداوند متعال قرار داده منصرف گردیده می روند، هم چنین پیامبران و اوصیا و ارواح زندگان منصرف می گردند در حالی که بسیار شگفت زده می باشند و برای خود بسیار شادامانند. به وصی و اوصیاء الهامی از علم الهام شده است، علمی بسیار و سرشار که هیچ کس از ایشان شادمان تر نیست ... .»[۲۱]
  • ب) نوع دیگر از علومی که افزوده می‌شود، علم به حقائق مادی و خصوصیات عالم طبع است که به تناسب شرائط زمان و مکان از باطن امام بر ظاهر تنزل می‌کند، و امام بدان تفصیلاً و در عالم ظاهر آگاه می‌شوند. این علوم در قالب انواع گوناگونی از مکاشفات سمعی و بصری و غیرحسی برای ائمه تحقق پیدا می‌کند. از ابی بصیر نقل شده گفت: شنیدم امام صادق(ع) می‌فرماید: «به تحقیق به ما در شب و روز افزوده می شود، که اگر به ما افزوده نگردد هر آنچه نزد ماست به اتمام خواهد رسید.» ابو بصیر گفت: "فدایتان گردم چه کسی آن را نزد شما می آورد؟" امام فرمود: «به تحقیق از میان ما کسانی هستند که آن را می‌نگرند، و از میان ما کسانی هستند که علم در دل ایشان به شکل مفصل قرار می گیرد، و از میان ما کسانی هستند که با گوش خود می شنود مانند صدای زنجیری که به لب تشت می کشند.» به ایشان عرض کردم: "چه کسی آن علم را برای شما می آورد،" فرمود: «مخلوقی که با عظمت تر از حضرت جبرئیل و میکائیل است.»[۲۲]
  • روایاتی که از عرضه اعمال بر امام(ع) در زمان‌هایی خاص سخن می‌گوید از همین باب است، که امام در ایام خاصی توجه تفصیلی به اعمال شیعیان می‌نمایند لذا علومِ در حال ازدیاد اختصاصی به علوم ملکوتی ندارد.[۲۳]

روایاتی در باب افزوده شدن علم امام

  • بر اساس روایات، هر گاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار گیرد که علم جدیدی بخواهد، خداوند او را عالم می‌کند که این دسته از روایات نیز، روایات افزوده شدن بر علم امام(ع) را تأیید می‌کنند.
  • حضرت امام صادق(ع) می‌فرماید:« إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك‏ »[۲۴]. و نیز می‌فرماید: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِك »[۲۵].
  • روشن است که خواست و اراده امام(ع)، به معنای موقعیتی است که ممکن است بر امام(ع) پیش بیاید و لزوم ندارد که خواست قولی باشد. در این هنگام خداوند علم جدیدی به امام(ع) افاضه می‌فرماید. (...) بر اساس روایات متعدد، در هر شب جمعه بر علوم ائمه(ع) افزوده می‌شود. امام صادق(ع) فرمودند:«إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَكَ اللَّهُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا »[۲۶]
  • برخی روایات تصریح دارند که اگر بر علم ائمه(ع) افزوده نشود، علم ایشان پایان می‌یابد. این دسته از روایات نیز بر جریان دائم علم، تأکید دارند و توقف این جریان را مساوی با محدودیت علم امامان(ع) به امور مقدر دانسته و بیانگر آگاهی ائمه(ع) از تقدیرات جدید، محو و اثبات در کتاب و بدائیات هستند.
  • امام رضا(ع) فرمودند:« لولا أنّا نزداد، لأنفدنا»[۲۷]
  • در روایت دیگری در این باب، اشکالی که در افزوده شدن بر علم امام در شب قدر بیان گردید، مطرح شده است. کلینی می‌نویسد: « لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا»[۲۸]

معنای افزایش علم امام

  1. نوعی از علومی که دائماً به امام(ع) افزوده می‌شود، همان سیر نفس امام(ع) در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است، که همواره و پی‌در‌پی تحقق می‌پذیرد و این تجلیات اسمائی و صفاتی مافوق عالم حس و خیال و عقل می‌باشد. از این نوع تجلیات به سفر دوم از اسفار اربعه یعنی سیر فی‌الحق و فی‌الله تعبیر می‌کنند که پایان ناپذیر است. طبق روایات در شب‌های جمعه ائمه(ع) به عرش الهی می‌روند و بازمی‌گردند و بر قلوبشان علومی خاص افاضه می‌شود؛ شاید این علوم از این دست باشد: از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: به درستی که برای ما در شبهای جمعه جایگاه ویژه ای می باشد. عرض کردم فدایت شوم، کدام جایگاه؟ فرمود به فرشتگان و پیامبران و اوصیای مرده و ارواح اوصیاء و وصی در میان شما اذن داده می شود که به آسمان عروج نمایند، پس ایشان یک هفته گرد عرش پروردگارشان می گردند و طواف می نمایند در حالی که می گویند، بسیار پاک و منزه و پر قداست است پروردگار فرشتگان و پروردگار روح "سبوح قدوس رب الملائکة والروح". زمانی که از طواف نمودن فارغ گردند پشت هر ستونی دو رکعت نماز به جای می آورند. سپس همه می روند؛ پس فرشتگان پس از تلاش فراوانی که خداوند متعال قرار داده -که این تلاش ناشی از بزرگداشتشان از آنچه می بینند می باشد، که به همان اندازه از این تلاش و ترس بر آنان افزوده می گردد- منصرف گردیده می روند، هم چنین پیامبران و اوصیا و ارواح زندگان منصرف می گردند در حالی که بسیار شگفت زده می باشند و برای خود بسیار شادامانند. به وصی و اوصیاء الهامی از علم الهام شده است، علمی بسیار و سرشار که هیچ کس از ایشان شادمان تر نیست. "این امر را" مخفی نگاهدار که به خدا قسم این مسأله نزد او بسیار پراهمیت تر و عزیزتر از هر امر مهم دیگر می باشد. فرمود ای محبور "مورد تنعم قرار گرفته" به خدا قسم اقرار به مطلبی که بیان کردم به کسی الهام نمی گردد مگر اینکه از صالحان و پارسایان باشد. عرض کردم به خدا قسم من مقدار زیادی از صلاح و پارسایی ندارم. امام(ع) فرمود به خداوند دروغ نگو، همانا خداوند متعال تو را صالح و پارسا نامید آنجا که می فرماید: ایشان همراه کسانی هستند که خداوند متعال بر ایشان نعمت قرار داد از پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان. صالحان یعنی کسانی که به ما و به امیرالمؤمنین(ع) و فرشتگان خداوند و پیامبران او و به تمام حجتهای خداوند بر او و بر محمد و آل پاک و طاهرین دیندار او ایمان آورده‌اند[۲۹].
  2. نوع دیگر از علومی که افزوده می‌شود، علم به‌همین حقائق مادی و خصوصیات عالم طبع است که به تناسب شرائط زمان و مکان از باطن امام بر ظاهر تنزل می‌کند، و امام بدان تفصیلاً و در عالم ظاهر آگاه می‌شوند. این علوم در قالب انواع گوناگونی از مکاشفات سمعی و بصری و غیرحسی برای ائمه تحقق پیدا می‌کند: از ابی بصیر نقل شده گفت شنیدم امام صادق(ع) می‌فرماید: به تحقیق به ما در شب و روز افزوده می شود، که اگر به ما افزوده نگردد هر آنچه نزد ماست به اتمام خواهد رسید. ابو بصیر گفت: فدایتان گردم چه کسی آن را نزد شما می آورد؟ امام فرمود: به تحقیق از میان ما کسانی هستند که آن را می‌نگرند، و از میان ما کسانی هستند که علم در دل ایشان به شکل مفصل قرار می گیرد، و از میان ما کسانی هستند که با گوش خود می شنود مانند صدای زنجیری که به لب تشت می کشند. به ایشان عرض کردم چه کسی آن علم را برای شما می آورد، فرمود مخلوقی که با عظمت تر از حضرت جبرئیل(ع) و حضرت میکائیل(ع) است[۳۰]. روایاتی که از عرضه اعمال بر امام(ع) در زمان‌هائی خاص سخن می‌گوید از همین باب است، که امام(ع) در ایام خاصی توجه تفصیلی به اعمال شیعیان می‌نمایند. پس علومِ در حال ازدیاد اختصاصی به علوم ملکوتی ندارد[۳۱].
  • افزوده شدن بر علم ائمه(ع)، به معنای آگاهی ایشان از تقدیرات و خلق جدید خداوند، محو و اثبات در کتاب و نیز اطلاع از بدائیات است. و چون خدای تعالی هر روز، در کار جدیدی است، امور فوق در هر زمانی ممکن است رخ دهد و علم آن در هر زمان به امام همان عصر می‌رسد. اما این امور، قبل از این که به امام هر عصر برسد ابتدا به پیامبر اکرم(ص) عرضه شده و سپس از طریق امامان پیشین به امام هر عصر منتقل می‌شود. ملا صالح مازندرانی در ذیل این روایت می‌نویسد: علم خدای تعالی، سه قسم است: ... قسم سوم، تقدیرات غیر محتوم است که بداء در آنها جاری می‌شود و این قسم بسیار است. خدای تعالی آن را در وقتش برای خلیفه خود ظاهر می‌کند. پس هنگامی که آن را آشکار نمود حتمی می‌گردد. و مراد از علم مستفاد، آن علمی است که خدای تعالی برای انبیا و اوصیای خود از قسم آشکار می‌کند. و در صورتی که این علم را برای ایشان آشکار نمی‌کرد، علم ایشان به قسم سوم از علم خدای تعالی قطع می‌شد. و نیز می‌نویسد: تمام علمی که خدای تعالی به نبی(ص) خود القا نموده است، اوصیا او نیز بدان عالم هستند، بدون هیچ زیاده و نقصانی. اما علوم مستأثره مخزون، هنگامی که حکمت الهی ظهور آنها را در اوقات متفرق برای ولی زمان و خلیفه موجود در آن اوقات اقتضا نماید، برای او اظهار می‌کند. در حالی که لازمه‌اش آن نیست که امام آن عصر از پیامبر اکرم(ص) اعلم باشد. به خاطر آن که امام(ع) فرمود: آن علم، ابتدا بر رسول خدا(ص) عرضه می‌شود سپس به امام هر عصری می‌رسد. و این با روایتی که می‌گفت: پیامبر اکرم(ص) نمیرد مگر این که حافظ جمله علم و تفسیر آن بود، منافات ندارد. شاید در این جا مراد از جمله علم، علم به تقدیرات محتوم باشد و علم به غیر محتوم بعد از تبدیل آن به محتوم، برای پیامبر(ص) حاصل می‌شود، اگر چه بعد از رحلت ایشان باشد. و یا مراد از آن، علم به محتوم و غیر آن باشد، به صورت دو طرفه. یعنی وقوع حتمی و یا عدم وقوع آن و سپس علم به حتمی بودن آن در غیر محتومات بعد از رحلت، برای ایشان حاصل می‌شود. و اللّه اعلم. (...) آقای بیابانی اسکویی، در توضیح این روایت می‌نویسد: بنا بر آن روایت، بیشتر علوم پیامبر(ص) و علوم امامان اهل بیت(ع)، علوم جمعی و جملی هست که نیاز به تفسیر دارد. و خداوند متعال تفسیر آن را بنا بر مصالحی به تدریج در شب‌های قدر و شب‌های جمعه و یا روز به روز، به آنها می‌رساند. یعنی خداوند متعال، پیامبر(ص) و امامان(ع) را عالم به علومی که در آینده تحقق پیدا خواهد کرد، نموده است، ولی همه آنها را که به آنها تعلیم کرده، وعده نداده است که حتما و به طور قطعی در خارج، موجود کند. خداوند متعال، در این امور آزاد و مختار است و می‌تواند آن را که در کتاب ثبت کرده و به پیامبر و وصی آموخته است، در خارج تحقق دهد و می‌تواند هیچ یک از آن ثبت شده و تعلیم داده شده را در خارج به وجود نیاورد. بلکه آنها را علم و آگاهی داده و ایجاد اموری را برای آنها به طور حتم و قطع مشخص کرده که انجام خواهد گرفت و اموری دیگر را موقوف به خواست خود نموده و برخی دیگر را تازه در کتاب ثبت می‌کند که پیش از این در آن نبوده است. و این دو قسمت، به تدریج به پیامبر(ص) و امام(ع) ابلاغ می‌گردد.[۳۲]

پانویس

  1. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  2. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  3. ‏بنده برای روایت سند صحیحی پیدا نکردم، در کتب معتبر حدیثی هم ذکر نشده است و تنها راوی آن یعنی محمد بن صدقه هم رمی به غلو شده است
  4. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  5. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  6. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  7. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  8. ‏سایت پرسمان دینی؛ http://masjedaliasghar.ir/?p=5294.
  9. ‏اسکویی بیابانی، محمد، عدل الهی، http://nabacultural.org/fa/%D8%B9%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
  10. ‏اسکویی بیابانی، محمد، عدل الهی، http://nabacultural.org/fa/%D8%B9%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
  11. ‏اسکویی بیابانی، محمد، عدل الهی، http://nabacultural.org/fa/%D8%B9%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
  12. ‏اسکویی بیابانی، محمد، عدل الهی، http://nabacultural.org/fa/%D8%B9%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
  13. ‏اسکویی بیابانی، محمد، عدل الهی، http://nabacultural.org/fa/%D8%B9%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
  14. ‏اسکویی بیابانی، محمد، عدل الهی، http://nabacultural.org/fa/%D8%B9%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
  15. ‏ر.ک. طهرانی، عباس، دین و وجدان، ص 286 ـ 289
  16. ‏کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 192 و ...
  17. ‏ابن بابویه، محمد بن علی، امالی، ص 307
  18. ‏ر.ک. طهرانی، عباس، دین و وجدان، ص 286 ـ 289
  19. ‏ر.ک. طهرانی، عباس، دین و وجدان، ص 286 ـ 289
  20. ‏مجلسی، محمدباقر، بحار‌الأنوار، ج ‌۲۶، ص ۸۸
  21. ‏ر.ک. وکیلی، محمدحسن، علم غیب امام(تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)، صفحه؟؟؟
  22. ‏صفار، محمد بن حسن، بصائر‌الدرجات، ج ۱، ص ۲۳۲
  23. ‏ر.ک. وکیلی، محمدحسن، علم غیب امام(تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)، صفحه؟؟؟
  24. هر گاه امام اراده کند به چیز جدیدی علم پیدا کند، خداوند آن را به او تعلیم می‌کند.
  25. ‏ به درستی که امام هر گاه بخواهد بداند، به او علم داده می‌شود.
  26. به درستی که در هر شب جمعه برای ما سروری هست. عرض کردم: خداوند بر سرور شما بیافزاید! آن سرور چیست؟ فرمود: هر گاه شب جمعه شود، رسول اللّه(ص) به عرش برآید و ائمه(ع) نیز همراه او برآیند و ما نیز همراه ایشان برآییم، پس ارواح ما باز نمی‌گردد به سوی بدنهایمان مگر به همراه علمی که استفاده کردیم و اگر این نبود، علم ما تمام می‌شد. بنابراین، یکی از مجاری علوم ائمه اهل بیت{{}}، علمی است هر شب جمعه به ایشان افاضه می‌گردد و اگر بر علم ائمه(ع) افزوده نگردد، علم ایشان تمام می‌شود.
  27. اگر بر علم ما افزوده نشود، علم ما پایان می‌یابد.
    • از زراره نقل شده که گفت: از امام باقر(ع) شنیدم که می‌فرمود: اگر بر علم ما افزوده نشود، پایان می‌پذیرد. عرض کردم: چیزی به علم شما افزوده می‌شود که رسول خدا(ص) آن را نمی‌دانست ؟ فرمود: هر گاه علم اضافی به ما بدهند، اوّل آن را به رسول اللّه(ص) عرضه می‌کنند، سپس بر همه ائمه(ع) عرضه می‌شود تا امر به ما منتهی می‌گردد.
  28. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيَّ شَأْنٍ قَالَ يُؤْذَنُ لِلْمَلَائِكَةِ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ الْأَرْوَاحِ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَيَطُوفُونَ بِعَرْشِ رَبِّهَا أُسْبُوعاً وَ هُمْ يَقُولُونَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ حَتَّى إِذَا فَرَغُوا صَلَّوْا خَلْفَ كُلِّ قَائِمَةٍ لَهُ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَنْصَرِفُونَ فَتَنْصَرِفُ الْمَلَائِكَةُ بِمَا وَضَعَ اللَّهُ فِيهَا مِنَ الِاجْتِهَادِ شديد [شَدِيداً] إِعْظَامُهُمْ لِمَا رَأَوْا وَ قَدْ زِيدَ فِي اجْتِهَادِهِمْ وَ خَوْفِهِمْ مِثْلُهُ وَ يَنْصَرِفُ النَّبِيُّونَ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ أَرْوَاحُ الْأَحْيَاءِ شَدِيداً عَجَبُهُمْ وَ قَدْ فَرِحُوا أَشَدَّ الْفَرَحِ لِأَنْفُسِهِمْ وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ أُلْهِمُوا إِلْهَاماً مِنَ الْعِلْمِ عِلْماً مِثْلَ جَمِّ الْغَفِيرِ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَشَدَّ سُرُوراً مِنْهُمْ اكْتُمْ فَوَ اللَّهِ لَهَذَا أَعَزُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ كَذَا وَ كَذَا عِنْدَكَ حِصَنَةً قَالَ يَا مَحْبُورُ وَ اللَّهِ مَا يُلْهَمُ الْإِقْرَارُ بِمَا تَرَى إِلَّا الصَّالِحُونَ قُلْتُ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي‌ كَثِيرُ صَلَاحٍ قَالَ لَا تَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ سَمَّاكَ صَالِحاً حَيْثُ يَقُولُ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ يَعْنِي الَّذِينَ آمَنُوا بِنَا وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ جَمِيعِ حُجَجِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَبْرَارِ السَّلَامُ»؛ بحار‌الأنوار، ج‌۲۶، ص ۸۸.
  29. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ إِنَّا لَنُزَادُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ لَوْ لَمْ نُزَدْ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا قَالَ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ يَأْتِيكُمْ بِهِ قَالَ إِنَّ مِنَّا مَنْ يُعَايِنُ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُنْقَرُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ فِي الطَّسْتِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَنِ الَّذِي يَأْتِيكُمْ بِذَلِكَ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيل»؛ بصائر‌الدرجات، ج۱، ص۲۳۲.
  30. ر.ک: وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)
  31. غلامی، اصغر، آفاق علم امام در الکافی منتشر شده در مجموعه مقالات فارسی کنگره بین‌المللی ثقة‌الاسلام کلینی ج۴.