تسلیم در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تسلیم به معنای سلام کردن، اعطای چیزی به کسی، گردن نهادن، راضی شدن به چیزی، اطاعت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی است[۱]. در این مدخل، معنای اول و دوم مورد بحث نیست و از واژه «سلم»، «طاعة»، «حنیف» و مشتقّات آنها و هر آنچه معنای تسلیم را برساند، استفاده شده است[۲].

واژه‌شناسی لغوی

تسلیم مصدر باب تفعیل از ماده "س‌ ـ‌ ل‌ ـ‌ م" به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن به دیگری و رام بودن در برابر اوست[۳]. این واژه در علم فقه، منطق، اخلاق و عرفان، برای معانی خاصی مصطلح است. مقاله حاضر به اصطلاح اخلاقی تسلیم از منظر قرآن‌ کریم می‌پردازد.

تسلیم استواری دربرابر ناگواری‌ها بدون اعتراض، بر اساس ادراک وابستگی به خدا با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی رفتن.

در اصطلاح علم اخلاق، تسلیم بدان معناست که انسان در برابر کار خداوند و نیز کسانی که فرمان و خواست آنان به خداوند بازمی‌گردد، حتی در ناملایمات و بلاها استوار مانده و بدون اعتراض یا تغییری در ظاهر و باطن، با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی برود[۴]. تسلیم به این معنا از انواع مندرج تحت جنس عدالت است[۵] برخی این تسلیم را مرتبه‌ای فوق ایمان[۶] و برخی دیگر آن را از لوازم مرتبه سوم اسلام[۷] و از گرانبهاترین آثار بندگی خداوند متعال دانسته‌اند[۸][۹].

مقام تسلیم آن‌گاه دست یافتنی است که انسان خود را به تمام و کمال و در همه ابعاد تحت ولایت خداوند سبحان بداند و دریابد که در همه ابعاد ذات و صفات و افعال خود به خداوند قائم است و از خود هیچ استقلالی ندارد، بنابراین اعتقاد به ولایت خداوند می‌طلبد که شخص خود را هیچ کاره دانسته و هیچ‌گونه استقلالی برای خود نبیند و خود را زمامدار سود و زیان و مرگ و زندگی خویش نداند[۱۰] و ذات و صفات و افعال خود را به مالک قدیم آنها، یعنی خداوند، باز گرداند[۱۱][۱۲].

مقام تسلیم هنگامی در عبد محقق می‌شود که خداوند او را برای خویش خالص سازد، از این رو این ویژگی وقتی به بنده نسبت داده شود از آن به "تسلیم" و زمانی به خداوند سبحان استناد یابد از آن به اخلاص یاد می‌شود[۱۳][۱۴].

تسلیم در قرآن

در قرآن‌ کریم آیه‌ای نیست که با واژه "تسلیم" بر خصوص تسلیم مورد بحث دلالت کند؛ لکن آیاتی پرشمار با ماده "س‌ ـ‌ ل‌ ـ‌ م"، به صورت مطلق، تسلیم در برابر خداوند را با تمجید از آن، ترغیب و امر به آن، دستور به اظهار تسلیم یا درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران بیان می‌کند که مفسران از بسیاری از این مطلقات، تسلیم در برابر تکوین و تشریع را استفاده کرده‌اند[۱۵]: إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ[۱۶]؛ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [۱۷]؛ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَافَّةً [۱۸]؛ فَلَهُ أَسْلِمُوا [۱۹]؛ وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ [۲۰]؛ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ[۲۱]؛ وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ[۲۲] افزون بر ماده و آیات یاد شده، مفسران آیات یا عناوین دیگری را نیز اشاره به مقام تسلیم دانسته‌اند؛ مانند خضوع[۲۳] و سجود [۲۴] که در قرآن‌کریم مکرر آمده است[۲۵].

تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا

تسلیم با تفویض و توکل نزدیک بلکه به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است[۲۶]، از همین رو تفاوت میان آنها بسیار دقیق است؛ به گونه‌ای که هریک از این الفاظ گاه در معنایی دیگر نیز به کار می‌رود[۲۷]. نزدیکی تسلیم به مقام‌ رضا نیز چنین است[۲۸][۲۹].

بعضی مقام رضا را بالاتر از تسلیم دانسته‌اند، زیرا تسلیم ترک اعتراض ظاهری و نیز ترک کراهت باطنی است؛ اما "رضا" خشنودی قلبی از کار خداوند بر اثر محبت عبد به خداست[۳۰][۳۱].

تسلیم از نگاه آیات

لزوم تسلیم در برابر خواست خداوند

  • قرآن کریم در آیه كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ[۷۷] لزوم تسلیم بودن در برابر اراده الهی در تکوین و تشریع را چنین بیان می‌کند: خداوند به خیر و شر آدمی آگاه است و انسان خود از آن آگاه نیست؛ چه بسا چیزی که انسان آن را نمی‌خواهد غافل از آنکه همان چیز برای او خیر است؛ یا به عکس، چیزی را دوست دارد، حال آنکه آن چیز برای او شر است، بنابراین انسان باید امور خویش را به خداوند واگذارد و تسلیم خواست او باشد[۷۸].
  • بر اساس آیه وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ[۷۹]، در پاسخ خداوند به پرسش ملائکه درباره آفرینش انسان نیز این نکته آمده است که خداوند از نهان و آشکار، آگاه است و درباره دین و دنیای آفریده‌ها اموری را می‌داند که آنها نمی‌دانند و اگر انسان را می‌آفریند در آفرینش او مصلحتی است و از همین رو وظیفه آنان تسلیم بودن در برابر فرمان و مشیت الهی است[۸۰][۸۱].
  • بنابراین خداوند در هر زمینه بهترینها را برای انسان و دیگر آفریده‌های خویش می‌داند، پس امور آدمی را بر اساس حکمت تدبیر کرده[۸۲] و آنچه درباره وی انجام دهد بر‌ اساس مصلحت است[۸۳][۸۴].
  • برخی ذیل آیاتی، واژه‌هایی را چون توکل إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ [۸۵][۸۶]، ایمان قلبیيَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۸۷][۸۸]، اقتراف حسنهذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ[۸۹][۹۰]، اسلامإِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۹۱][۹۲]؛ أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ[۹۳][۹۴]؛ فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۹۵][۹۶]؛ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ [۹۷][۹۸]؛ بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۹۹]؛ أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[۱۰۰] و إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۱۰۱] و اصطفاء إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۰۲] و وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ[۱۰۳][۱۰۴] به تسلیم تفسیر کرده و برخی تصریح کرده‌اند که حضرت عیسی (ع) از سر تسلیم گفت: إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷].

عدم تنافی تسلیم با تلاش و دعا

تسلیم در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱

  1. قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۱۱۷]
  2. وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۱۸]
  3. وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۱۹]
  4. فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ[۱۲۰]
  5. فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ[۱۲۱] قُلْ أَ غَیرَ اللٰهِ أَتخِذُ وَلِیا فٰاطِرِ السمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۲۲]
  6. إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۲۳]
  7. لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ[۱۲۴]
  8. وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ[۱۲۵]
  9. وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۲۶]
  10. إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۲۷]
  11. فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا[۱۲۸] مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۲۹]
  12. وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا[۱۳۰]

نکته: در آیات فوق این موضوع‌ها مطرح گردیده است:

  1. تسلیم همه جانبه در برابر پروردگار و اعلان این تسلیم مأموریت الهی برای پیامبر اکرم است: فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ[۱۳۱]... وَ أُمِرْنٰا لِنُسْلِمَ لِرَب الْعٰالَمِینَ[۱۳۲]
  2. تسلیم کامل وهمه جانبه در برابر داوری پیامبر نشانه ایمان اعلان شده است: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۳۳]
  3. تسلیم کامل و همه جانبه در برابر پیامبر موجب سعادت، آرامش و خوشبختی می‌گردد وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا[۱۳۴]
  4. تسلیم بودن پیروان محمد در برابر خداوند اعلان شده است: فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ[۱۳۵][۱۳۶].

تسلیم در فرهنگ قرآن

مقدمه

  1. با لفظ: سَلَّمَ، در سوره انفال،
  2. با لفظ: سَلَّمْتُمْ، در سوره بقره،
  3. با لفظ: يُسَلِّمُوا در سوره نساء،
  4. با لفظ: وَتُسَلِّمُوا، در سوره نور، در هر کدام یک بار،
  5. و دو بار با لفظ: سَلِّمُوا؛ یک بار در سوره نور، و یک بار دیگر نیز در سوره احزاب،
  6. و سه بار هم با لفظ: تَسْلِيمًا که یکی در سوره نساء و دو بار دیگر هم در سوره احزاب ذکر شده است.

تنظیم آیات تسلیم به ترتیب نزول آنها

  1. وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۳۸].
  2. إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۱۳۹].
  3. وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا[۱۴۰].
  4. إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۴۱].
  5. فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۴۲].
  6. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۴۳].
  7. لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۴۴].[۱۴۵]

در معنای تسلیم

  • راغب اصفهانی در مفردات فرموده: "السِّلْمُ و السَّلَامَةُ"؛ خالص شدن و مجرّد شدن از آفت‌های باطنی و ظاهری است، قال تعالی: بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۱۴۶] با دلی که خالص و مجرد از تباهی و حیله‌گری باشد. پس این در باطن است.
  • و قال تعالی: مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا[۱۴۷] و آن ظاهر است، و قال تعالی: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ[۱۴۸] و قال: ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ[۱۴۹]؛ یعنی سلامت، و سلامت حقیقی نیست مگر در بهشت؛ زیرا در آنجا بقا بدون فنا، بی‌نیازی بدون نیاز، عزت بدون ذلت و صحت بدون درد است؛ هم‌چنان‌که خدای متعال فرموده: لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ[۱۵۰]، یعنی خانه سلامتی؛ و گفته‌اند: سلام، اسمی از اسمای خدای متعال است.
  • هم‌چنین گفته‌اند: در سخن حق تعالی: لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ، و السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ[۱۵۱] از این جهت بدان وصف شده‌اند که عیوب و آفات خلق به آنان ملحق نمی‌شود، و این گفته او: سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ[۱۵۲]، سَلَامٌ عَلَيْكُمْ[۱۵۳]، سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ[۱۵۴]، همه اینها از جانب مردم با قول و گفتار بوده و از جانب خدای تعالی با فعل است و آن، چیزهایی است که در بهشت به آنان اعطا شده، و قوله تعالی: لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا[۱۵۵]، در این جا برای آنان تنها با قول نیست؛ بلکه آن با قول و فعل جمیعاً هست،
  • قوله تعالی: سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ[۱۵۶] و سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ[۱۵۷] و سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ[۱۵۸]، همه اینها آگاهی است از جانب خدای تعالی بر اینکه برای آنان دعا و ثنا قرار داده، و خدای متعال فرموده: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۵۹]. تا اینکه بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر به سلامت باشند.
  • "السَّلَامُ و السِّلْمُ و السَّلَمُ"؛ یعنی صلح، قال: وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا[۱۶۰]، و گفته‌اند این آیه درباره کسی نازل شده که بعد از اقرار به اسلام و درخواست صلح، کشته شده است.
  • اسلام داخل شدن در سَلْم است. اسلام در شرع دو نوع است:
  1. اسلام بدون ایمان است و آن اقرار به زبان است که با آن، مانع از ریختن خونش شود؛ خواه با این اقرار، اعتقاد در او حاصل باشد و خواه حاصل نباشد، و در گفته حق تعالی: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا[۱۶۱]، همین معنا قصد شده است.
  2. اسلام فوق ایمان است، و آن، همراه با اقرار به زبان، اعتقاد به قلب، وفای با فعل و تسلیم شدن برای خدای متعال باشد در همه آن‌چه حتم نموده و تقدیر کرده است؛ هم‌چنان‌که از ابراهیم (ع) در این سخن حق تعالی: إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۶۲] ذکر شده و قوله تعالی: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۱۶۳]، و قوله: تَوَفَّنِي مُسْلِمًا[۱۶۴]، یعنی مرا از کسانی قرار بده که تسلیم شدن برای رضای تو را طلب نمودند.
  • این سخن حق تعالی: إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ[۱۶۵]، و قوله: لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۱۶۶]، یعنی مطیعان برای حق و اعتراف‌ کنندگان به او
  • و قوله: يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا[۱۶۷]، یعنی کسانی از انبیا که از پیامبران اولوالعزم نبودند، آنان مطیعان امر الهی بودند که به امر خدای متعال هدایت کرده و به شرایع عمل می‌نمودند. "السُّلَّم"؛ یعنی چیزی که با امید به سلامت، شخص را به مکان بلندی می‌رساند، و پس از آن اسم قرار داده شده برای وسیله‌ای که فرد را به چیز رفیع برساند (به معنای نردبان)[۱۶۸].
  • فخرالدین در مجمع البحرین فی قوله تعالی: وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۱۶۹]، فرموده: گفتاری که در آن سالم باشند؛ بدین معنا که نه تجاوزی در کار باشد، و نه گناهی،
  • و قوله: إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا، یعنی بعضی به بعضی سلام می‌گویند،
  • و قوله: يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا، یعنی به سلامت باشی، به‌گونه‌ای که از جهت ما محفوظ بمانی،
  • و قوله: لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ، یعنی بهشت، و بهشت را دار سلامت نامیدند، چون مکان آن از هر عیب و آفتی سالم است، و یا از جهت اینکه آن، دار خدای عزوجل است و سلام همان خدای متعال است، و آن به جهت قوله: السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ است که بعضی از عارفان گفته‌اند: معنای هُوَ السَّلَامُ، یعنی "ذو السلام"؛ زیرا او کسی است که از هر عیب، نقص و فنایی سالم است، و ما در زبان عرب چنین یافتیم که مصادر را در موضع اسما قرار می‌دهند و آن را بدان وصف می‌کنند، به خصوص زمانی که اراده مبالغه هم در کار باشد و خدای متعال، هُوَ السَّلَامُ، و توصیف مبالغه‌آمیز از آن رو شده که او کاملاً از نقایص سالم است.
  • درباره تسلیم فی قوله تعالی: وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، گفته‌اند که مراد از آن انقیاد و اطاعت از او است،
  • و قوله سُبُلَ السَّلَامِ، یعنی راه سلامت از عذاب، یا طریق سلامت دین خدای متعال،
  • و قوله سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ[۱۷۰]، یعنی ای محمد‌(ص) فرشتگان من و روح من از اول زمانی که فرود می‌آیند تا طلوع فجر، با سلام من، بر تو سلام می‌فرستند،
  • و قوله: سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ[۱۷۱]، یعنی سلام از جانب پروردگار عالمیان بر محمد (ص) و بر آل او بوده و سلامتی در قیامت، برای کسی باشد که بر ولایت آنان است، و از ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، منقول است که: «يَاسِينُ مُحَمَّدٌ (ص) وَ نَحْنُ آلُ يَاسِينَ»؛ یعنی محمد (ص) یس است و ما هم آل یاسین هستیم،
  • و قوله: «وَ السَّلَامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»، یعنی سلامت باد از عذاب خدای متعال. مانند آن است قوله: وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ[۱۷۲]،
  • و نیز قوله: لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ[۱۷۳]، یعنی طلب تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت نمودن.
  • "اسْتَسْلَمَ"؛ یعنی گردن نهادن و خاضع شدن، و از آن است قوله تعالی: فَلَمَّا أَسْلَمَا[۱۷۴]،
  • و گفته‌اند: "اِسْتَسْلَما"؛ یعنی تسلیم هستیم برای اجرای امر خدای متعال،
  • و قوله: أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ[۱۷۵]، یعنی عبادتم را برای خدای تعالی که نعمت او عظیم است، خالص گردانیدم،
  • و قوله: وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۱۷۶]، یعنی اعتراف داریم به حکم او، فرمانبردارانیم برای امر او، خالص هستیم در عبارت او،
  • و قوله: مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا[۱۷۷]، یعنی خدای متعال آن را از عیوب سالم گردانیده،
  • و درباره این سخن او: إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۱۷۸]، گفته‌اند: یعنی سالم از حبّ دنیا. قوله: إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۱۷۹]، یعنی آن هنگام که خدای متعال را تصدیق نمود و به او قلباً ایمان آورد و خالص از شرک و منزه و بیزار از گناه، کینه و خیانت گردید، که او به این روش زندگی نمود و بر این نهج هم وفات یافت.
  • گفته‌اند: بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، یعنی به غیر خدای متعال، از هر چه که سوای اوست، تعلقی پیدا نکند؛ هم چنان که این سخن از امام صادق (ع) روایت شده است. این گفته حق تعالی: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۱۸۰]، یعنی به جز اسلام، هیچ دینی مورد رضایت خدای تعالی نیست، و اسلام بر دو نوع است:
  1. بدون ایمان است، و آن، عبارت از اعتراف و اقرار به زبان می‌باشد،
  2. با اعتراف به زبان، اعتقاد کافی و وافی بالفعل دارد.

تسلیم در تفاسیر

  • مرحوم شیخ طایفه علی بن حسن طوسی در تفسیر تبیان فی قوله: إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ[۱۸۶]، از قول مجاهد و سدی گفته: معنای آن این است که اجرت شیر مادر را به مقدار اجرت المثل پرداخت کند و بنابر قول سفیان، به قدر اجرت دایه بپردازد، و بنابر قول ابن‌شهاب، بابت شیر دادن پرداخت کند، و بنا بر قول ابن‌جریح، اجرت مادر و نظیر آن را پرداخت نماید.
  • مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان علاوه بر ذکر اقوال مذکور در تفسیر آیه، در معنای قوله: آتَيْتُمْ، فرموده: یعنی: "ضمنتم و ألزمتم"؛ بدین معنا که شما ضامن بوده و ملزم به پرداخت آن هستید[۱۸۷].
  • همین طور فی قوله تعالی: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ[۱۸۸]، فرموده: "سَلَامَة"، رهایی یافتن از آفت است. "سلم، یسلم سلامة و أسلمه اسلاماً"، هنگامی است که او را به سلامتی رد کند، و "اسلم الانسان"، هنگامی است که از لحاظ دین در سلامت داخل گردد، و "سلّمه تسلیما"، هنگامی است که او را رهایی دهد. "استسلم و استسلاما"، هنگامی است که خودش را برای امری تسلیم و واگذار کنند، و "تسلم تسلما"، هنگامی است که با لمس کردن آن (سنگ اسود)، سلامتی را طلب کند[۱۸۹].
  • و نیز فی قوله تعالی: إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا[۱۹۰]، فرموده: جز اینکه خدای متعال را تصدیق نمودند و نسبت به پیامبر او مطیع و منقاد گردیدند[۱۹۱].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ[۱۹۲]، فرموده: صلوات خدای متعال، انواع اکرام او از کرامات و تفضیل، اعلای درجات و ترفیع منازل و ثنای او و غیر آن است که به پیامبر (ص) اعطا نموده است و صلوات ملایکه، درخواست آنان از خدای تعالی است که مانند آن را به او اعطا نماید، و فی قوله تعالی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ[۱۹۳] هم فرموده: خدای متعال به مؤمنان امر نموده که بر پیامبر (ص) صلوات بفرستد؛ بدین‌گونه که بگویند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ»، و فی قوله: وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۹۴]، فرموده: خدای متعال به مؤمنان امر نموده که تسلیم امر او و تسلیم امر پیامبرش باشند، تسلیم در همه آن‌چه آنان را بدان امر می‌فرمایند. تسلیم، درخواست سلامت است، نظیر این گفته: "سَلَّمَكَ اللَّهُ" و «السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»، و مانند قول تو که بگویی: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»[۱۹۵].
  • همین‌طور فی قوله تعالی: وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۹۶]، فرموده: چون پیامبر (ص) بدان حکم کند، تسلیم باشند؛ به گونه‌ای که در مقام اعتراض، ایراد نگیرند. پس در این حال مؤمن هستند، و تَسْلِيمًا، مصدر مؤکّد بوده و به منزله این است که فعل را برای بار دوّم ذکر نموده؛ بدین معنا که حقّ تسلیم را ادا کرده‌اند[۱۹۷].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا[۱۹۸]، فرموده: استیناس، طلب انس است به وسیله علم یا غیر آن و: تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا؛ یعنی سزاوار است که بر اهل خانه‌ها سلام کنید و چون به شما اجازه ورود دادند، پس در آن خانه‌ها داخل شوید[۱۹۹].
  • نیز فی قوله تعالی: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ[۲۰۰]، فرموده: بنا بر گفته حسن، باید برخی از شما بر برخی دیگر سلام کنند، و بنا بر سخن ابراهیم؛ یعنی آن‌که وقتی داخل در خانه‌ای شدید که کسی در آن نیست، بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» و گروهی هم گفته‌اند: مراد از بیوت، مساجد است، و شیخ چنین نظر داده که: اولی این است که آن را حمل بر عموم کنیم و اما بر مسلمانان، ردّ سلام واجب است [۲۰۱].
  • مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان درباره قوله تعالی: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ[۲۰۲]، فرموده: یعنی مؤمنان به لطف خدای متعال و احسان او، از سست شدن نسبت به جنگ، نزاع با همدیگر و اختلاف کلمه و اضطراب داشتن برای جنگ، رهایی و نجات یافتند تا به آنچه علیه دشمن اراده کرده بودند، دست یابند[۲۰۳].
  • فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ[۲۰۴] هم فرموده: معنای آن این است که خدای متعال بر پیامبر صلوات میفرستد و بر او ثنا می‌گوید با ثنای جمیل، و او را گرامی می‌دارد با عظیم‌ترین گرامی‌ داشت، و فرشتگانش بر او صلوات می‌فرستند و بر او ثنا می‌گویند به نیکوترین ثنا، و برایش دعا می‌کنند به پاکیزه دعاها.
  • همین طور فی قوله تعالی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۰۵]، بیان داشته که: ابوحمزه ثمالی فرمود: سدی، حمید بن سعد انصاری، برید بن ابی زیاد از عبدالرحمن بن ابی‌لیلی و او از کعب بن عجره، این چنین مرا حدیث کرده‌اند: چون این آیه نازل گردید، ما گفتیم: یا رسول الله! سلام بر شما را دانستیم که چیست؟ (امّا) "صلوات" بر شما چگونه باید باشد؟ آن بزرگوار فرمود: «قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»، و با نقل روایت ابی‌بصیر در سؤال از امام صادق (ع) فرموده: بر اساس این روایت معنای قوله: وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۰۶]، چنین خواهد بود: مطیع اوامر او باشید و در طاعت او بذل جهد و کوشش نمایید و همین طور در جمیع آنچه شما را بدان امر می‌فرماید، و گفته‌اند: معنای آن "سلموا علیه بالدعاء" است؛ یعنی بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»[۲۰۷].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۰۸]، فرموده: یعنی آنچه را تو (ای پیامبر!) حکم نمودی، منقاد و فرمانبر باشند و در حالی که اقرار به حکم تو می‌کنند، در برابر امر تو خاضع و فرمانبردار گردند[۲۰۹].
  • نیز فی قوله تعالی: إِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ[۲۱۰]، فرموده: یعنی باید برخی بر برخی دیگر سلام کنند، قول حسن، و گفته‌اند: یعنی سلام کنید بر اهل و عیالتان، از جابر و دیگران، و گفته‌اند: چون داخل در بیوت شدید؛ یعنی وارد در مساجد شدید، پس سلام کنید بر کسانی که در آن هستند، از ابن‌عباس، و اولی، حمل آن بر عموم است، و ابراهیم گفته: چون داخل در خانه‌ای شدی و کسی در آن نبود، پس بگو: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» و ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، فرموده: آن، عبارت است از سلام نمودن مرد بر اهل خانه‌اش هنگامی که وارد منزل می‌شود. بعد آنها سلام را بر او رد میکنند و می‌گویند: «سَلَامُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»[۲۱۱].
  • شُبّر فی قوله تعالی: إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ، فرموده: هنگامی که به شیردهنده تسلیم می‌کنید، هر چه می‌خواهید اعطا کنید[۲۱۲].
  • فی قوله تعالی: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ هم فرموده است: ولکن خدای متعال شما را از جنگ و نزاع نمودن به سلامت داشت[۲۱۳].
  • همین‌طور فی قوله تعالی: وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا، فرموده: یعنی: و آنچه ملاحظه گردید، چیزی بر آنان افزون نگردانید مگر ایمان آنان را به وعده خدای متعال و تسلیمشان را نسبت به امر او[۲۱۴].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ، فرموده: یعنی آنان بر او ثنا گفته و او را تعظیم می‌کنند. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا مفاد آن به طور اجمال، وجوب صلوات و سلام بر اوست، و احتمال دارد که صلوات و سلام واجب در تشهد باشد، و یا آن‌که سلام در زمان حیاتش بر او واجب باشد، و یا اینکه مراد از آن انقیاد و تسلیم نسبت به امر او باشد [۲۱۵].
  • نیز فی قوله تعالی: لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ، گفته: یعنی دلتنگی و شکی را از آنچه حکم کردی، در خودشان احساس نمی‌کنند، و قوله: وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، یعنی مطیع و فرمانبر تو هستند، مطیع و فرمانبر در ظاهر و در باطن[۲۱۶].
  • فی قوله تعالی: حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا هم فرموده: تا این که طلب اجازه کنید، وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا، یعنی: و بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ»، آیا وارد بشویم؟ و این جمله را سه مرتبه تکرار کند و اگر به او اجازه دادند، داخل گردد، و الا برگردد. ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ، یعنی برای شما این درخواست اجازه، از داخل شدن (بدون اجازه) بهتر است یا از آمدن توأم با سلام و درود معمول در زمان جاهلیت[۲۱۷].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا، فرموده: پس چون وارد در این خانه‌ها شدید (خانه‌هایی که ذکر آن در آیه آمده است) و یا در غیر آنها داخل شدید، فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ: بر اهل آن خانه‌ها که از خود شما هستند، سلام کنید. از حضرت امام صادق (ع) روایت است که آن، سلام مرد بر اهل خانه است به هنگام داخل شدن در خانه، پس آنها آن سلام را بر او بر می‌گردانند، و این، سلام شما است بر خود شما: «هُوَ تَسْلِيمُ الرَّجُلِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ حِينَ يَدْخُلُ ثُمَّ يَرُدُّونَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَلَامُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»[۲۱۸].
  • علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، فرموده: جایز است که زوج و زوجه با مشورت یکدیگر به از شیر گرفتن فرزند رضایت دهند. در این صورت، گناهی بر آن دو نبوده، و اشکالی هم در کار نیست؛ هم‌چنین جایز است شوهر برای فرزندش زن شیردهی غیر از همسرش را که مادر فرزند است، اجیر کند، آن هنگام که فرزند به آن مادر سپرده شود و او از شیر دادن به او امتناع کند، یا علت دیگری، از قبیل: انقطاع شیر یا بیماری و غیر ذلک، پیش آمده باشد و این زمانی است که آنچه استحقاق آن زن است، به او تسلیم گردد، تسلیمی که مزاحمتی با همه آنچه باید در حقّ آن زن اعمال گردد علیکم، نداشته باشد، و این است قوله تعالی: وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ[۲۱۹].
  • نیز فی قوله تعالی: إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ، فرموده: تسلیم عبارت از نجات دادن است، و معنای کلام بر تقدیر "اذکر" چنین است: به یاد آور زمانی را که خدای متعال در خوابت، آنان را اندک به تو نشان داد و البته، آنها را قلیل به تو نمایاند تا دل‌های شما به او ارتباط یافته و نفوستان مطمئن شود، و اگر آنان را بر تو بسیار نشان می‌داد (و) سپس تو آن را برای مؤمنان بیان می‌کردی، آنان از ضعف خود بیتابی می‌کردند و در امر خروج بر دشمن، بینشان اختلاف می‌افتاد؛ اما خدای تعالی با قلیل نشان دادن آنان به تو، شما را از سستی و نزاع نجات داد[۲۲۰].
  • همین طور فی قوله تعالی: وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا، فرموده: یعنی و چیزی بر آنان افزوده نشد جز ایمان به خدای متعال و به پیامبر او (ص) و فرمانبری و اطاعت امر خدای متعال در یاری دین او و جهاد در راهش[۲۲۱].
  • فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، هم فرموده: پیش از این درباره اصل صلوات گفته‌ایم که آن، انعطاف (تمایل داشتن) است. پس صلوات خدای متعال، به معنای تمایل خدای متعال به سوی او با رحمت است، تمایلی مطلق که در آیه به هیچ چیزی مقید نشده، و هم‌چنین صلوات ملایکه، تمایلی است نسبت به او با تزکیه و و طلب مغفرت نمودن درباره‌اش، و صلوات از جانب مؤمنان، دعا و درخواست رحمت است. در ذکر صلوات خدای متعال و صلوات ملایکه بر او، پیش از امر نمودن مؤمنین به صلوات بر او (ص)، دلالت است بر این که صلوات مؤمنان برای او، در جهت پیروی و متابعت از خدای سبحان و از فرشتگان اوست. در روایات از طرق شیعه و اهل سنت این برداشت وجود دارد که طریق صلوات مؤمنان، درخواست از خدای تعالی است مبنی بر این که بر او (ص) و بر آلش صلوات بفرستند[۲۲۲].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، فرموده:... بلکه ایمان، تسلیم تام است باطناً و ظاهراً. پس چگونه برای مؤمنی می‌تواند این حق باشد که نسبت به حکمی در ظاهر تسلیم رسول (ص) نباشد؛ این‌گونه که به آن اعتراض داشته و یا با آن مخالفت نماید، و یا اینکه وقتی آن حکم مخالف با خواسته‌اش بود، در نفس خود نسبت به آن حکم معترض باشد، و خدای متعال به پیامبرش گفته: لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ[۲۲۳]، پس چنانچه باشد اعتراض کننده‌ای به آنچه پیامبر (ص) بدان حکم نموده، اعتراض نماید، او مسلماً بر حکم خدای تعالی اعتراض نموده است؛ زیرا اوست که پیامبر را به واجب الاطاعه بودن و نفوذ حکم، تمجید و تکریم نموده است و چون تسلیم حکم پیامبر شوند و دل‌های آنان نسبت به آن حکم متعرض نباشد، قطعاً تسلیم حکم خدای متعال (هم) خواهند بود؛ خواه آن حکم تشریعی باشد و خواه تکوینی. این خود مَوقفی از مواقف ایمان است که در آن مؤمن به تعدادی از صفات فضیلت آراسته شده است که واضح‌ترین آن، تسلیم نسبت به امر خدای متعال است و در آن، مخالفت، اعتراض و رد، از لسان و قلب مؤمن ساقط می‌شود، و در آیه، تسلیم به طور مطلق ذکر شده که اطلاقی عام و کلی است، و از همین جا معلوم می‌شود که این گفته او: فَلَا وَرَبِّكَ...، اگرچه اکتفا به تسلیم نسبت به حکم پیامبر (ص)، بر حسب لفظ است؛ به جهت اینکه مورد آیات، محاکمه بردن آنان نزد غیر رسول الله است، یا این که واجب است که به او رجوع کنند، جز اینکه معنا، عام برای حکم خدا و رسولش نسبت به حکم تشریعی و تکوینی هر دو است، بلکه معنای حکم، قضاوت رسول الله است و نسبت به هر سیره‌ای که بدان سیره جاری باشد یا بدان عمل نماید، عمومیت پیدا می‌کند[۲۲۴].
  • نیز فی قوله تعالی: حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا، فرموده: انس به چیزی و به سوی چیزی، عبارت از الفت و سکون قلبی نسبت به آن است، و "استیناس"، طلب کردن آن با کاری است که منجر به آن شود، مثل استیناس برای دخول در منزل، با ذکر الله، سینه صاف کردن، صدا از سینه بر آوردن و نحو آن، تا اینکه صاحب منزل آگاه شود که او میخواهد وارد شود و برای ورودش، آمادگی پیدا کند. پس چه بسا وی دوست ندارد که کسی بر او نگاه و نظری افکنده و یا احدی بر او اطلاعی پیدا کند. از همین جا معلوم می‌شود، مصلحت در این حکم، پوشیدگی عورات مردم و محفوظ ماندن آنان است که (بنای) آن بر اساس کرامت ایمان است. پس چون خواست داخل منزلی غیر از منزل خود شود، با الفت و سکون قلبی، اهل منزل را بر ورود خودش آگاهی دهد و پس از آن داخل شده و بر آنان سلام کند. بنابراین او با این مقدمات، در پوشانیدن عورت به آنان کمک نموده و به آنان از جانب خود امنیت بخشیده است[۲۲۵].
  • همین طور فی قوله تعالی: فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً، فرموده: مراد از فَسَلِّمُوا، سلام کردن پر کسی از اهل منزل است که در آن خانه است و آن، تبدیل به عَلَى أَنْفُسِكُمْ شده، به دلالت اینکه بعضی آنان از بعضی دیگرند، پس همه انسانند و خدای متعال آنان را از یک مرد و زن آفریده است، و اینکه آنان مؤمنان هستند و ایمان آنان را جمع نموده و به ایشان وحدت می‌دهد که این جمع نمودن و وحدت دادن، قوی‌تر از رَحِم، و یا هر چیز دیگری است، و بعید نیست مراد از: فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ، این باشد که سلام نماید بر داخل منزل که در آن، اهل خانه هستند و آنان (هم) سلام را بر او برگردانیده و رد کنند. تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً: در حالی که این سلام کردن، درود گفتن است از جانب خدای متعال، همو که آن را مشروعیت داد و حکمش را نازل فرمود تا بدان مسلمین بر همدیگر درود و خوش‌آمد گویند، و آن، مبارک و دارای خیر زیادی است که باقی، پاکیزه و ملایم نفس است. البتّه، حقیقت این تحیّت، گسترش امنیت و سلامت بر کسی است که به او سلام عرضه می‌شود، و آن، پاکیزه‌ترین امری است که دو دسته در آن با هم مشترک شده و با هم مجتمع می‌گردند [۲۲۶].
  • در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ، تحت عنوان: "هفت دستور درباره شیر دادن نوزاد"، مواردی را فرموده که به مناسبت تفسیر این قسمت از آیه، دستور هفتم را عیناً نقل می‌کنیم: هرگز نمی‌توان از حقّ شیر دادن و حضانت مادر جلوگیری کرد، مگر اینکه مادر خود امتناع ورزد و یا (به) راستی مانعی برای او پیش آید، در این صورت می‌فرماید: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: می‌توانید نگاهداری و شیر دادن کودک را به دایه مناسبی واگذار کنید و یا تنها قسمتی از شیر دادن را به عهده او بگذارید، تا کمک برای مادر باشد.
  • معنای جمله إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، این است که: انتخاب زن دیگر به جای مادر برای شیر دادن کودک، پس از تراضی طرفین و مشورت، بی‌مانع است، مشروط به اینکه این امر سبب نشود که حقوق مادر نسبت به گذشته و آنچه شیر داده شده است، پایمال گردد، بلکه باید حق او نسبت به مدتی که او شیر داده است، طبق عرف و عادت پرداخته شود. وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ. از آنجا که برخوردها و کشمکش‌ها میان زن و مرد، گاهی روح انتقام‌جویی را در آنها زنده می‌کند، و سرنوشت آنها یا کودکان بیچاره به خطر می‌افتد، ممکن است هر یک به فکر کشیدن نقشه درباره دیگری باشد، در پایان این احکام می‌فرماید: از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید، و بدانید، خداوند به تمام اعمال شما بیناست[۲۲۷].
  • نیز فی قوله تعالی: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ هم فرموده: ولی خداوند شما را از این سستی، اختلاف کلمه و تنازع و آشفتگی، با این خوابی که چهره باطنی را نشان میداد، نه ظاهری را، رهایی بخشید: و سالم نگاه داشت: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ[۲۲۸].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا، فرموده: هنگامی که مؤمنان، لشکریان احزاب را دیدند، نه تنها تزلزلی به دل راه ندادند، بلکه گفتند این همان است که خدا و رسولش به ما وعده فرموده و طلایه آن آشکار گشته و خدا و رسولش راست گفته‌اند، و این ماجرا جز به ایمان و تسلیم آنها چیزی نیفزود. این کدام وعده بود که پیامبر (ص) وعده داده بود؟ بعضی گفته‌اند: این گفته اشاره به سخنی است که قبلاً پیامبر (ص) گفته بود: که به زودی قبایل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم می‌دهند و به سراغ شما میآیند، اما بدانید سرانجام پیروزی با شماست. مؤمنان هنگامی که هجوم "احزاب" را مشاهده کردند، یقین پیدا کردند که این، همان وعده پیامبر (ص) است، گفتند: اکنون که قسمت اوّل وعده به وقوع پیوسته، قسمت دوّم؛ یعنی پیروزی نیز مسلماً به دنبال آن است، لذا بر ایمان و تسلیمشان افزود. دیگر اینکه خداوند در آیه أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۲۲۹] به مسلمانان فرموده بود که: آیا گمان می‌کنید به سادگی وارد بهشت خواهید شد بی‌آن‌که حوادثی هم‌چون حوادث گذشتگان برای شما رخ دهد؟ همان‌ها که گرفتار ناراحتی‌های شدید شدند و آن چنان عرصه بر آنان تنگ شد که گفتند: یاری خدا کجاست؟ خلاصه اینکه به آنها گفته شده بود که شما در بوته‌های آزمایش ما، به سختی آزموده خواهید شد، و آنها با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پیامبر (ص) شدند و بر ایمانشان افزود. البته، این دو تفسیر با هم منافاتی ندارد، مخصوصاً با توجه به اینکه یکی در اصل وعده خدا، و دیگری عده پیامبر (ص) است و این دو در آیه مورد بحث، با هم آمده، جمع میان این دو کاملاً مناسب به نظر می‌رسد[۲۳۰].
  • نیز فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا هم فرموده: نخست می‌فرماید: خداوند و فرشتگانش بر پیامبر رحمت و درود می‌فرستند: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ مقام پیامبر (ص) آن قدر والاست که آفریدگار عالم هستی و تمام فرشتگانی که تدبیر این جهان، به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود می‌فرستند، اکنون که چنین است، شما نیز با این پیام جهان هستی هماهنگ شوید. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر او درود بفرستید و سلام بگویید و در برابر فرمان او تسلیم باشید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا. او یک گوهر گرانقدر عالم آفرینش است، و اگر به لطف الهی در دسترس شما قرار گرفته، مبادا ارزانش بشمرید؛ مبادا ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمان فراموش کنید؛ او یک انسان است و از میان شما برخاسته، ولی نه یک انسان عادی؛ کسی است که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.
  • در اینجا باید به نکاتی توجه کرد
  1. "صلات" و "صلوات" که جمع آن است، هرگاه به خدا نسبت داده شود، به معنای فرستادن رحمت است، و هرگاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد، به معنای طلب رحمت می‌باشد.
  2. تعبیر به يُصَلُّونَ به صورت فعل مضارع، دلیل بر استمرار است؛ یعنی پیوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او میفرستند، رحمت و درودی پیوسته و جاودانی.
  3. در این که میان صَلُّوا و سَلِّمُوا چه فرقی است؟ مفسران بحث‌های مختلفی دارند، آنچه مناسب‌تر با ریشه لغوی این دو کلمه، و ظاهر آیه قرآن به نظر می‌رسد، این است که: صَلُّوا، امر به طلب رحمت و درود فرستادن بر پیامبر است، اما سَلِّمُوا، یا به معنای تسلیم در برابر فرمان‌های پیامبر گرامی اسلام است؛ چنان که در آیه ۶۵ سوره نساء آمده: لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۳۱]؛ چنان‌که در روایتی از امام صادق (ع) می‌خوانیم، ابوبصیر از محضرش سؤال کرد: منظور از "صلات" بر پیامبر (ص) را فهمیده‌ایم، اما معنای تسلیم بر او چیست؟ امام فرمود: «هُوَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي الْأُمُورِ»: منظور، تسلیم بودن در برابر او در هر کار است، و یا به معنای سلام فرستادن بر پیامبر (ص) به عنوان: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ!» و مانند آن می‌باشد، که محتوایش، تقاضای سلامت پیامبر (ص) از پیشگاه خداست[۲۳۲].
  • همین طور فی قوله تعالی: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، زیر عنوان: "تسلیم در برابر حق"، بعد از ترجمه و تفسیر آن، چنین فرموده: در آیه فوق نشانه‌های ایمان واقعی و راسخ در سه مرحله بیان شده است:
  1. در تمامی موارد اختلاف، خواه بزرگ باشد یا کوچک، به قضاوت و داوری پیامبر (ص) که از حکم الهی سرچشمه می‌گیرد، مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل.
  2. هیچ‌گاه در برابر قضاوت‌ها و فرمان‌های پیامبر (ص) که همان فرمان خداست، حتّی در دل خود، احساس ناراحتی نکنند و به داوری‌ها و احکام او بد بین نباشند.
  3. در مقام عمل نیز آن را دقیقاً اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حق باشند.
  • بعد از ذکر ترجمه حدیثی از امام صادق (ع)، چنین فرموده: از آیه فوق در ضمن، دو مطلب مهم استفاده می‌شود:
  1. آیه یکی از دلایل معصوم بودن پیامبر (ص) است؛ زیرا دستور به تسلیم مطلق از نظر گفتار و کردار در برابر همه فرمان‌های پیامبر (ص) و حتی تسلیم قلبی در برابر او، نشانه روشنی بر این است که او در احکام، فرمان‌ها و داوری‌هایش، نه اشتباه می‌کند و نه عمداً چیزی بر خلاف حق می‌گوید؛ (او هم) معصوم از خطاست هم معصوم از گناه.
  2. آیه فوق هر گونه اجتهاد در مقام نصّ پیامبر و اظهار عقیده را در مواردی که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر (ص) درباره آن رسیده باشد، نفی می‌کند. بنابراین اگر در تواریخ اسلامی می‌بینم که گاهی بعضی از افراد در برابر حکم خدا و پیامبر (ص) اجتهاد و یا اظهار نظر می‌کردند و مثلاً می‌گفتند: پیامبر چنین گفته و ما چنین می‌گوییم، باید قبول کنیم که عمل آنها بر خلاف صریح آیه فوق است[۲۳۳].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۲۳۴] (به این ترتیب تصمیم ورود خود را قبلاً به اطلاع آنها برسانید و موافقت آنها را جلب نمایید)؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا. این برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ. جالب اینکه در اینجا جمله تَسْتَأْنِسُوا به کار رفته است، نه تَسْتَأْنِسُوا؛ زیرا جمله دوم فقط اجازه گرفتن را بیان می‌کند، در حالی که جمله اول که از مادّه "انس" گرفته شده، اجازه‌ای توأم با محبت، لطف، آشنایی و صداقت را می‌رساند و نشان میدهد که حتی اجازه گرفتن باید کاملاً مؤدبانه و دوستانه و خالی از هرگونه خشونت باشد. بنابراین هرگاه این جمله را بشکافیم، بسیاری از آداب مربوط به این بحث در آن خلاصه شده است؛ مفهومش این است: فریاد نکشید، در را محکم نکوبید، با عبارات خشک و زننده اجازه نگیرید، و به هنگامی که اجازه داده شد، بدون سلام وارد نشوید، سلامی که نشانه صلح و صفا و پیام‌آور محبّت و دوستی است. قابل توجّه این که: این حکم را که جنبه انسانی و عاطفی آن روشن است با دو جمله ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ و لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ، همراه می‌کند که خود دلیلی بر آن است که این‌گونه احکام، ریشه در اعماق عواطف و عقل و شعور انسانی دارد که اگر انسان کمی در آن بیندیشد، متذکر خواهد شد که خیر و صلاح او در آن است[۲۳۵].
  • همین‌طور فی قوله تعالی: لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً، می‌فرماید: بر شما گناهی نیست که به طور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید: لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا. گویا جمعی از مسلمانان در آغاز اسلام، از غذا خوردن تنهایی ابا داشتند، و اگر کسی را برای هم‌غذا شدن نمی‌یافتند، مدّتی گرسنه می‌ماندند.
  • قرآن به آنها تعلیم می‌دهد که غذا خوردن به صورت جمعی و فردی هر دو مجاز است. بعضی نیز گفته‌اند که گروهی از عرب مقید بودند که غذای مهمان را به عنوان احترام، جداگانه ببرند و خود با او هم غذا نشوند (مبادا شرمنده یا مقیّد گردد). آیه این قیدها را از آنها برداشت و تعلیم داد که این، یک سنّت ستوده نیست. بعضی دیگر گفته‌اند که جمعی مقیّد بودند که اغنیا با فقیران غذا نخورند، و فاصله طبقاتی را حتی بر سر سفره حفظ کنند، قرآن این سنت ظالمانه را با عبارت فوق نفی کرد. مانعی ندارد که آیه، ناظر به همه این امور باشد. سپس به یک دستور اخلاقی دیگر اشاره کرده، می‌گوید: هنگامی که وارد خانه‌ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتی از نزد خداوند، سلام و تحیتی پر برکت و پاکیزه: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً[۲۳۶].
  • ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، فرموده: إِذَا سَلَّمْتُمْ به شیردهندگان، مَا آتَيْتُمْ: آنچه را می‌خواهید به او اعطا کنید، بِالْمَعْرُوفِ، متعلق به سَلَّمْتُمْ است؛ امر شدند به این که هنگام تسلیم اجرت، روی‌ گشوده، گوینده سخن زیبا و پاکیزه‌ کنندگان نفوس شیردهندگان به آنچه ممکن است باشند تا با قطع بهانه‌ها از تفریطشان مأمون شوند[۲۳۷].
  • فی قوله تعالی: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ، فرموده: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ یعنی محافظت نمود و انعام کرد به واسطه سالم ماندن از سستی، نزاع و اختلاف[۲۳۸].
  • همین‌طور درباره: وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا، فرموده: إِيمَانًا، به خدا و به وعده‌های او، وَتَسْلِيمًا، به قضاها و به قدرهای او[۲۳۹].
  • فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، هم فرموده: وَمَلَائِكَتَهُ، با رفع قرائت شده، بنا بر این که عطف بر محلّ إِنَّ و اسم آن است، و آن، بنا بر مذهب کوفیین آشکار است، و وجه آن نزد بصریین، به حذف خبر است، به واسطه دلالت يُصَلُّونَ بر آن. صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا؛ یعنی بگویید صلات و سلام بر رسول، و معنای آن دعاست به اینکه خدا او را مورد رحمت و سلام قرار دهد[۲۴۰].
  • نیز فی قوله تعالی: وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، فرموده: وَيُسَلِّمُوا: و مطیع باشند و به آنچه از قضای تو میرسد، اقرار کنند و به چیزی از آن اعتراض نکنند؛ تسلیم امر خدا بوده و نسبت به او اسلام آورند که حقیقت آن، تسلیم نفس به او، و اسلام آوردن است، اسلامی سالم و خالص برای او، و تَسْلِيمًا تأکید برای فعل و به منزله تکرار آن است[۲۴۱].
  • هم‌چنین فی قوله تعالی: حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا، فرموده: تَسْتَأْنِسُوا، در آن دو وجه است: یکی از آن دو، این است که استیناس بر خلاف استیحاش است؛ یعنی به شما اجازه بدهد، و دوّم آن‌که استیناس به معنای استعلام و استکشاف است؛ یعنی حال ورود معلوم شود، و تسلیم به این است که بگوید: "السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَ أَدْخُلُ؟": سلام بر شما اجازه ورود هست؟[۲۴۲].
  • همین‌طور فی قوله تعالی: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ، فرموده: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا، از خانه‌هایی که در آن خوراک می‌کنید، پس بر اهل آن خانه که از لحاظ دینی و خویشاوندی، از شما هستند، ابتدا به سلام کنید[۲۴۳].[۲۴۴]

تسلیم در تفاسیر روایی

  1. ابوحمزه ثمالی با اسنادش تا کعب بن عجره، و او گوید که چون آیه نازل گردید، گفتیم: ای پیامبر خدا! ما بر سلام کردن بر شما آگاهی پیدا کردیم، صلوات بر شما چگونه است؟ آن حضرت فرمود: «قُولُوا:» (یعنی بگویید:) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»[۲۴۵].
  2. عبدالله بن مسعود چنین فرمود: چون بر پیامبر (ص) صلوات می‌فرستید، پس نیکوترین صلوات را بر او بفرستید. شما چه می‌دانید، شاید آن صلوات بر آن حضرت عرضه شود. آنان گفتند: پس شما نیکوترین صلوات را به ما تعلیم بده؛ عبدالله گفت: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ رَحْمَتَكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَى سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ إِمَامِ الْخَيْرِ وَ قَائِدِ الْخَيْرِ وَ رَسُولِ الرَّحْمَةِ اللَّهُمَّ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»[۲۴۶].
  3. ابابصیر گوید: از ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، از این آیه سؤال کردم، گفتم: صلوات خدای تعالی بر رسولش چگونه است؟ آن بزرگوار فرمود: «يَا أَبَا مُحَمَّدٍ تَزْكِيَتُهُ لَهُ فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى»؛ ای ابا محمد! آن، تزکیه او، خدای تعالی، نسبت به اوست در آسمان‌های بالا. پس به آن حضرت گفتم: صلواتمان را بر او دانسته‌ام، تسلیم نسبت به او چگونه است؟ آن حضرت فرمود: «هُوَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي الْأُمُورِ» "فعلى هذا يكون معنى قوله:" وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا "انقادوا لأمره و ابذلوا الجهد في طاعته و جميع ما يأمركم به": آن، تسلیم بودن در برابر او در امور است. بعد طبرسی افزوده که: پس بنابراین معنای: وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا؛ یعنی مطیع اوامر او (ص) باشید، و بکوشید که تلاشتان در طاعت او و جمیع آنچه شما را به آن امر می‌کند،، باشد، و گفته‌اند: معنای آن، "سلموا علیه بالدعاء" است؛ یعنی بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»[۲۴۷].
  4. انس بن مالک از ابی‌طلحه نقل کند که او گفت: بر پیامبر (ص) وارد شدم در حالی که او را مسرورتر و خوشحال‌تر از آن روز ندیده بودم. گفتم: یا رسول الله (ص)! هرگز شما را این گونه خوشحال و مسرور هم‌چون امروز ندیده بودم، پس آن بزرگوار (ص) فرمود: مرا از این مسرت و خوشحالی منع نکن که همین الان جبرئیل از نزد من خارج گردید. او گفت: خدای تعالی فرمود: هر کس بر تو یک صلوات بفرستد، به واسطه آن صلوات، من بر او ده صلوات می‌فرستم و ده گناه از او محو می‌کنم و برایش ده حسنه می‌نویسم[۲۴۸].
  5. در عیون الأخبار الرضا در باب ذکر مجلس الرضا (ع)، ضمن حدیثی طولانی چنین آمده: دانشمندان گفته‌اند: به ما خبر بده که آیا خدای تعالی اصطفا را در قرآن تفسیر کرده؟ پس حضرت رضا (ع) فرمود: "اصطفا را بر حسب ظاهر، نه باطن، در دوازده جا و موضع تفسیر کرده است (تا اینکه او (ع) فرمود: اما آیه هفتم: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، و بعضی از دشمنان می‌دانند که چون این آیه نازل شد، گفته شد: ای پیامبر خدا! ما سلام بر تو را دانسته‌ایم، اکنون صلوات بر تو چگونه است؟ پس آن بزرگوار فرمود: بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». پس آیا میان شما، معاشر الناس، در این مورد اختلافی هست؟ آنان گفتند: نه. مأمون گفت: این مسأله از آن چیزهایی است که اصلاً اختلافی در آن نیست و همگی امت بر آن اجماع دارند. پس آیا در آیه نزد شما چیزی واضح‌تر و روشن‌تر از این در قرآن هست؟ ابوالحسن، امام رضا (ع)، فرمود: بلی. شما درباره قول خدای تعالی: يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، به من خبر دهید که خدای متعال در سخن خود: يس، چه کسی را قصد کرده است؟ آن دانشمندان گفتند: يس محمد (ص) است. در این مطلب احدی شک ندارد. ابوالحسن، امام رضا (ع)، فرمود: پس البته، خدای عزوجل به محمد و آل محمد از این بابت فضلی را عطا نموده است که احدی به کنه وصف او نمی‌رسد، مگر اینکه آن را تعقل نماید و این است که خدای عزوجل بر احدی سلام نکرده است، مگر بر پیامبران. پس خدای تبارک و تعالی فرمود: سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ، و فرمود: سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ و فرمود: سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ، و نفرمود: "سلام علی آل نوح"، و نیز نفرمود: "سلام علی آل ابراهیم" و هم‌چنین نفرمود: "سلام علی آل موسی و هارون"، و فرموده: سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ؛ یعنی آل محمد (ص) پس مأمون گفت: به حقیقت دانستم که شرح این و بیانش در گنجینه نبوت است، پس این است هفتمین[۲۴۹].
  6. ابن‌بابویه با اسنادش از ابان بن تغلب و او از ابی‌جعفر، امام باقر (ع)، و آن بزرگوار هم از پدر گرامیش تا حضرت علی بن ابی طالب، سید اوصیا (ع)، و او فرمود: "پیامبر خدا (ص) فرمود: هر کس که بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد، بوی خوش بهشت را نمی‌فهمد، و البته، بوی خوش آن، از فاصله ۵۰۰ ساله استشمام می‌شود"[۲۵۰]. ابن‌بابویه گوید که احمد بن محمد با اسنادش تا موسی بن جعفر (ع) بر من حدیث کرد که آن بزرگوار فرمود: "جعفر بن محمد، امام صادق (ع)، فرمود: هر کس بر پیامبر و آل او صلوات بفرستد، معنای آن این است که صلوات می‌فرستم تا به عهد و پیمانی که به هنگام این فرموده خدای تعالی: أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى، بسته‌ام، وفا کرده باشم[۲۵۱].
  7. در کتاب الاحتجاج طبرسی رحمة الله علیه از امیرمؤمنان حدیث طولانی نقل کرده است و در این حدیث آمده که: اما آنچه را که جاهل و عالم از فضل پیامبر خدا (ص) از کتاب خدای تعالی دانسته‌اند، این قول خدای سبحان است: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، و برای این آیه، ظاهری و باطنی است، پس ظاهر آن، قوله: صَلُّوا عَلَيْهِ است و باطنش: وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا است؛ یعنی تسلیم باشید نسبت به کسی که او را وصیّ کرد و جانشین قرارداد و او را بر شما فضیلت داد و نسبت به آنچه بر آن نسبت به او عهد شده است، به تسلیمی مطلق، و این از چیزهایی است که آن را به تو خبر می‌دهم: البته، تأویل آن را نمی‌داند مگر کسی که حتی او لطیف، ذهنش مصفّا و قوه تمییز او سالم و صحیح باشد[۲۵۲].
  8. در تفسیر نمونه در ضمن تفسیر آیه: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ...، نکاتی را مورد توجه قرار داده و از جمله آن، نکته شماره چهار است که ما در این جا آن را عیناً نقل می‌کنیم.
  1. در تفسیر عیاشی از امام صادق (ع) درباره قوله تعالی: ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، نقل است که: فرمود: تسلیم علی بن ابی‌طالب باشند و منظور از آنچه حکم می‌کنی، ولایت علی (ع) است[۲۵۹].
  2. احمد بن محمد بن خالد برقی با اسنادش از ابی‌جارود، و او از ابی‌جعفر، امام باقر (ع)، نقل کرده که ایشان درباره قوله تعالی: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۶۰]، فرمود: به معنای رضایت به تقدیر و قناعت به قضای الهی است[۲۶۱].
  3. عبدالله بن یحیی کاهلی از ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، نقل می‌کند که ایشان آیه: اگر گروهی خدا را عبادت کنند و یگانگی او را معتقد باشند، پس از آن، در مورد چیزی که پیامبر انجام داده، این چنین بگویند: پیامبر خدا (ص) چرا چنین و چنان کرده است، و چه بود که اگر چنین و چنان میکرد، بر خلاف آنچه انجام داده، با این کارشان مشرک خواهند بود. پس از آن قرائت نمود: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۶۲].
  4. سعد بن عبدالله قمی با اسنادش تا فضل بن عبدالملک از ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، درباره قول الله عزوجل: ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، نقل کرده است که فرمود: آن، تسلیم بودن برای اوست در کلیه امور[۲۶۳].
  5. عبدالله بن یحیی کاهلی از ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، نقل می‌کند که شنیدم آن حضرت می‌فرمود: به خدا سوگند! اگر گروهی خدای یگانه را به وحدانیت او که هیچ شریکی برایش نیست، بپرستند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و حج خانه خدا را به جا آورند و ماه مبارک رمضان را روزه بدارند، پس از آن، برای چیزی که پیامبر آن را انجام داده، چنین بگویند: چرا پیامبر چنین و چنان کرده است، و این پرسش اعتراض‌گونه را حقیقتاً در نفس خود بیابند، بدین وسیله مشرک خواهند بود. سپس این آیه را قرائت نمود: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا (از آنچه محمد (ص) به آن داوری کرده است، الی قوله:) الگو:متن قرآن وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۶۴].
  6. ابوایوب بن حرّ گوید: شنیدم اباعبدالله، امام صادق (ع)، فی قوله: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ (الی قوله:) الگو:متن قرآن وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، پس از اینکه سه مرتبه پشت سرهم سوگند یاد کرد، فرمود: این نباشد جز اینکه نقطه‌ای سیاه در قلب باشد، هر چند که روزه بدارد و نماز بگزارد[۲۶۵].
  7. در کتاب کمال الدین و تمام النعمه، با اسنادش تا علی بن حسین (ع)، آمده است که آن بزرگوار فرمود: البته، دسترسی به دین خدای عزّوجلّ با عقل‌های ناقص، نظرات باطل و قیاس‌های فاسد امکان‌پذیر نیست. این دسترسی ممکن نخواهد بود مگر با تسلیم شدن؛ پس کسی که تسلیم ما شد، به سلامت ماند، و کسی که از ما پیروی نماید، هدایت گردد، و هرکس با قیاس و نظر به دین نزدیک شود، هلاک گردد، و هر کس در نفس خودش به چیزی به چیزی که ما آن را می‌گوییم یا بدان قضاوت می‌کنیم، اعتراض کند، به کسی که سوره مبارکه فاتحه الکتاب و قرآن عظیم را نازل نموده، کفر ورزیده، حال آن‌که خودش به این مطلب آگاه نیست[۲۶۶].
  • درباره قوله تعالی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۲۶۷]، روایاتی را ذکر کرده‌اند که ما در این جا به نقل اصل پاره‌ای از آنها و ترجمه‌اش می‌پردازیم:
  1. در کتاب معانی الاخبار، با اسنادش تا عبدالرحمن بن ابی‌عبدالله، و او گوید از ابی‌عبدالله، امام صادق (ع)، درباره قول خدای عزوجل: لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: استیناس، کوبیدن درب و سلام کردن است[۲۶۸].
  2. ابوایوب انصاری گوید که به پیامبر گفتم: ای پیامبر خدا! استیناس چیست؟ آن حضرت فرمود: مرد با تسبیح و حمد و تکبیر گفتن و گلو صاف کردن بر اهل خانه، سخن بگوید و سلام کند[۲۶۹].
  3. روایت شده که: مردی به پیامبر (ص) عرض کرد: آیا وقتی بر مادرم وارد می‌شوم، از او اجازه بگیرم؟ آن حضرت فرمود: آری. آن مرد گفت: او را به جز من خادمی نیست. آیا هر وقت بر او وارد می‌شوم، از او کسب اجازه کنم؟ آن حضرت فرمود: آیا دوست می‌داری که او را برهنه ببینی؟[۲۷۰] آن مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: پس کسب اجازه کن و بر او وارد شو[۲۷۱].
  • و فی قوله تعالی: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً[۲۷۲]، روایاتی را ذکر نموده‌اند در این جا برخی از این احادیث را با ترجمه آن نقل می‌کنیم:
  1. در کتاب معانی الاخبار، ابن‌بابویه با اسنادش تا ابی‌الاصباح و او درباره قول خدای عزوجل: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً، گوید: از ابا جعفر، امام باقر (ع)، سؤال نمودم. آن حضرت فرمود: آن سلام کردن مرد است بر اهل خانه به هنگام ورودش به داخل خانه. بعد از آن، آنها (اهل خانه) سلام را بر او برمی‌گردانند، پس این سلام شما بر خودتان است[۲۷۳].
  2. در تفسیر علی بن ابراهیم و در روایت ابی‌الجارود از ابوجعفر، امام باقر (ع)، آمده است که حضرت علی (ع) می‌فرمود: چون مردی از شما به خانه‌اش وارد گردد، اگر کسی در آن هست، بر آنها سلام کند، و اگر کسی در آن نیست، بگوید: «السَّلَامُ عَلَيْنَا مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا»، که خدای عزّوجلّ می‌فرماید: تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً، و نیز گفته شده: چون کسی را در داخل منزل رؤیت نکند، بگوید: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ»، او با گفتن این سلام، دو فرشته‌ای را که بر او شاهد و ناظرند، قصد می‌کند[۲۷۴].
  3. در تفسیر نمونه، زیر عنوان: "سلام، تحیّت بزرگ اسلامی"، شرحی بیان فرموده که ما عیناً آن را نقل می‌کنیم: تا آنجا که می‌دانیم تمام اقوام جهان هنگامی که به هم می‌رسند، برای اظهار محبت به یکدیگر، نوعی تحیّت دارند که گاهی جنبه لفظی دارد و گاهی به صورت عملی است که رمز تحت است. در اسلام نیز سلام یکی از روشن‌ترین تحیت‌هاست و آیه فوق همان‌طور که اشاره شد، گرچه معنای وسیعی دارد، اما یک مصداق روشن آن، سلام کردن است، بنابراین طبق این آیه همه مسلمانان موظفند که سلام را به طور عالی‌تر، و یا لااقل مساوی جواب گویند، از آیات قرآن نیز استفاده می‌شود که سلام یک نوع تحیّت است. در سوره نور آیه ۶۱ می‌خوانیم: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً: هنگامی که وارد خانه‌ای شدید، بر یکدیگر تحیّت الهی بفرستید، تحیّتی پر برکت و پاکیزه. در این آیه، سلام به عنوان تحیّت الهی که هم مبارک است و هم پاکیزه معرفی شده است، و ضمناً می‌توان از آن استفاده کرد که معنای: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» در اصل: «سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ» است؛ یعنی درود پروردگار بر تو باد، یا خداوند تو را به سلامت دارد، و در امن و امان باشی. به همین جهت سلام کردن، یک نوع اعلام دوستی و صلح و ترک مخاصمه و جنگ محسوب می‌شود.
  • از پاره‌ای از آیات قرآن نیز استفاده می‌شود که تحت اهل بهشت نیز سلام است: أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا[۲۷۵]؛ اهل بهشت در برابر استقامتشان، از غرفه‌های بهشتی بهره‌مند می‌شوند و تحیّت و سلام به آنها نثار می‌شود.
  • در آیه وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ[۲۷۶] و آیه دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۷۷] هم درباره بهشتیان نیز می‌خوانیم: تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ: تحیت آنها در بهشت، سلام است. نیز از آیات قرآن استفاده می‌شود که تحیت به معنای سلام، یا چیزی معادل آن در اقوام پیشین بوده است؛ چنان‌که در آیه إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ[۲۷۸]، در داستان ابراهیم میگوید: هنگامی که فرشتگان مأمور مجازات قوم لوط، به صورت ناشناس بر او وارد شدند، به او سلام کردند و او هم پاسخ آنها را به سلام داد: إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ.
  • از اشعار عرب جاهلی نیز استفاده می‌شود که تحیّت به سلام، در آن ایّام بوده است. هرگاه بی‌طرفانه تحیّت اسلامی را که محتوای آن، توجّه به خدا و دعا برای سلامت طرف و اعلام صلح و امنیت است با تحیت‌های دیگری که در میان اقوام مختلف معمول است، مقایسه کنیم، ارزش آن برای ما روشن‌تر می‌گردد.
  • در روایات اسلامی تأکید زیادی‌ روی سلام شده تا آنجا که از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که: «مَنْ بَدَأَ بِالْكَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِيبُوهُ»: کسی که پیش از سلام، آغاز به سخن کند، پاسخ او را نگویید[۲۷۹]، و نیز از امام صادق (ع) نقل شده که خداوند می‌فرماید: "بخیل کسی است که حتی از سلام کردن بخل ورزد"[۲۸۰] و در حدیث دیگری از امام باقر (ع) می‌خوانیم: "خداوند افشای سلام را دوست دارد"[۲۸۱]. منظور از افشای سلام، سلام کردن به افراد مختلف است.
  • در احادیث، آداب فراوانی درباره سلام وارد شده، از جمله اینکه: سلام تنها مخصوص کسانی نیست که انسان با آنها آشنایی خاصی دارد؛ چنان‌که در حدیثی داریم که از پیامبر اکرم (ص) سؤال شد: "کدام عمل بهتر است؟"[۲۸۲]، فرمود: "اطعام طعام کن و سلام به کسانی که می‌شناسی و نمی‌شناسی بنما[۲۸۳]. و نیز در احادیث وارد شده که سواره بر پیاده، و آنها که مَرکب گران قیمت‌تری دارند، به کسانی که مَرکب ارزان دارند، سلام کنند، و گویا این دستور، یک نوع مبارزه با تکبّر ناشی از ثروت و موقعیت‌های خاصّ مادی است، و این درست نقطه مقابل چیزی است که امروز دیده می‌شود که تحیّت و سلام را وظیفه افراد پایین‌تر می‌دانند و شکلی از استعمار، استعباد و بت‌پرستی به آنها می‌دهند، و لذا در حالات پیامبر (ص) می‌خوانیم که او به همه، حتی به کودکان، سلام می‌کرد. البته، این سخن منافات با دستوری که در بعضی از روایات وارد شده که افراد کوچک‌تر از نظر سن، بر بزرگ‌تر سلام کنند، ندارد؛ زیرا این، یک نوع ادب و تواضع انسانی است و ارتباطی با مسأله اختلاف طبقاتی و تفاوت در ثروت و موقعیت‌های مادی ندارد.
  • در پاره‌ای از روایات دستور داده شده است که به افراد رباخوار، فاسق، منحرف و مانند آنها سلام نکنید، و این، خود یک نوع مبارزه با فساد است، مگر اینکه سلام کردن به آنها وسیله‌ای باشد برای آشنایی و دعوت به ترک منکر. ضمناً باید توجّه داشت که منظور از تحیّت به احسن، آن است که سلام را با عبارت دیگری مانند: «وَ رَحْمَةُ اللَّهِ» و مانند: «وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»، تعقیب کنند.
  • در تفسیر درّ المنثور می‌خوانیم، شخصی به پیغمبر اکرم (ص) عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ». پیامبر (ص) فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ». دیگری عرض کرد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ». پیامبر (ص) فرمود: «وَ عَلَيْك»، و هنگامی که سؤال کرد که چرا جواب مرا کوتاه بیان کردید. فرمود: قرآن می‌گوید: تحیّت را به طرز نیکوتری پاسخ گویید، امّا تو چیزی باقی نگذاشتی! در حقیقت، پیامبر (ص) در مورد نظر اول و دوم، تحیّت به نحو احسن گفت، امّا در مورد شخص سوم به مساوی؛ زیرا جمله «عَلَيْك»، مفهومش این است که تمام آنچه گفتی بر تو نیز باد[۲۸۴][۲۸۵].[۲۸۶]

تدبّر در آیات تسلیم

  • كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۲۸۷]. بنا بر آنکه آیات هفت‌گانه تسلیم در سوره‌های مدنی بوده، و خود آیات نیز در مدینه نازل شده است، برای همین ترتیب مصحفی این آیات و ترتیب نزولشان یکی خواهد بود. بنابراین از ذکر مجدد این آیات بر حسب نزولشان اجتناب می‌گردد. در این جا آیات تسلیم را در دو مرحله بررسی می‌کنیم؛ چنان‌که در مرحله اول، به تدبّر در معانی و مفاهیم تسلیم، و در مرحله دوم، به تحقیق در ابعاد سلام، اسلام و تسلیم می‌پردازیم.[۲۸۸]

تدبّر در معانی و مفاهیم تسلیم

  • در این مرحله با توجّه به مفردات و جملات هر آیه، معنای خاصّ تسلیم را در آن آیه بررسی می‌کنیم، و لذا به تعداد آیات، تسلیم، معنا و مفهوم خاص خواهد داشت؛ به این معنا که هر چند الفاظ و مشتقات تسلیم در آیات، اشتراک لفظی دارند، ولی هر یک از آنها دارای معنا و مفهوم خاصی به ترتیب زیر‌اند[۲۸۹]:
معنا و مفهوم اول تسلیم
  • یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، پرداخت اجرت شیر از جانب پدر طفل، و در صورت فوت پدر، از جانب وارث اوست. در آیه وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۲۹۰]، احکام شیر دادن به طفل، وظایف والدین نسبت به یکدیگر در قبال شیر خوردن طفل، و نفی ضرر و زیان هر یک از پدر و مادر به جهت داشتن فرزند، تراضی و تشاور آنان در مورد از شیر بازگرفتن طفل و استخدام دایه از ناحیه پدر برای شیر دادن به طفل، و در قبال تمام موارد، پرهیز از گناه در محضر خدای تعالی و آگاهی بر اینکه خدای تعالی بر همه اعمال و کارها بصیر و بیناست، بیان شده است.
  • در آیه می‌فرماید: و مادران فرزندانشان را دو سال کامل شیر می‌دهند، (و این دو سال شیر دادن) برای کسی است که بخواهد شیرخوارگی طفل را به اتمام برساند: وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ[۲۹۱]، و روزی و نفقه مادر و لباس او به نحوی که شایسته و مطابق شؤونات شوهر باشد، بر عهده پدر طفل است، که هیچ نفسی جز به اندازه وسعت و قدرتش، به او تکلیف نشده است: وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا[۲۹۲].
  • مادر نباید به فرزندش ضرری برساند، و پدر هم نباید به اولادش زیانی وارد بسازد، و بر وراث است که (وظایف پدر را در صورت فوت او و بعد از مرگش، نسبت به حقوق مادر، در دورانی که به کودک شیر می‌دهد) مانند او انجام بدهد: لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ[۲۹۳]. پس اگر (پیش از انقضای دو سال) هر دو نفر (هم پدر و هم مادر) از روی تراضی و تشاور (یعنی با رضایت همدیگر و مشاورت با یکدیگر) تصمیم گرفتند که کودک را از شیر باز گیرند، گناهی بر آن دو نیست: فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا[۲۹۴]، و اگر خواستید برای طفل دایه شیر دادن بگیرید، پس به شرط رعایت دستورات فوق در آیه، گناهی برای شما نیست، هنگامی که اجرت شیر را به خوبی بپردازید: وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ[۲۹۵] و خودتان را از ارتکاب به گناه (به طور عام، و نسبت به احکام شیر دادن به طور خاص) در محضر خدای تعالی حفظ کنید: وَاتَّقُوا اللَّهَ[۲۹۶]، و بدانید که خدای تعالی نسبت به آنچه شما عمل می‌کنید، دانای بیناست: وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۲۹۷].[۲۹۸]
معنا و مفهوم دوم تسلیم
  • یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلامتی از آفات سستی در تلاش‌های فردی و سلامتی از آفات نزاع در کشمکش‌های اجتماعی برای تحقّق دادن به امر است. در آیه وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲۹۹]، فلسفه قلیل نشان دادن نیروهای دشمن را در رؤیای پیامبر (ص) که حاکی از معنا و مفهوم فوق است، به پیامبر (ص) یادآوری می‌فرماید: به یاد بیاور زمانی را که خدای تعالی در رؤیایت آنان را (که نیروهای دشمن بودند) به تو قلیل نشان داد: إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا[۳۰۰]، و اگر چنانچه خداوند متعال (در رؤیایت) آنها را جمعیتی بسیار به تو می‌نمایاند، البته، (بیان آن خواب برای شما، ایجاد دلهره میکرد و در کار جنگ با دشمن) شما ضعیف و سست می‌شدید و البته، (در تصمیم‌گیری برای جنگ با دشمن) با هم در آن به نزاع می‌پرداختید: وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ[۳۰۱]. و لکن خدای تعالی (با قلیل نشان دادن آنان به تو در حالت رؤیا، شما را از آفات سستی در کار و نزاع و اختلاف با یکدیگر نجات داد و در شما) سلامتی را ایجاد نمود: وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ[۳۰۲] البته که خدای تعالی بسیار از درون سینه‌های شما (از حالتی که ضعف و سستی به شما دست میدهد و از حالتی که نزاع و اختلاف در شما ایجاد میگردد)، بسیار آگاه است: إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۳۰۳].[۳۰۴]
معنا و مفهوم سوم تسلیم
معنا و مفهوم چهارم تسلیم
معنا و مفهوم پنجم تسلیم
معنا و مفهوم ششم تسلیم
  • یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلام کردن بعد از استیناس است بر اهل خانه دیگری. در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۱۴]، خطاب به مؤمنین، حکم ورود به داخل خانه غیرخودی را، با استیناس با اهل آن و سلام نمودن بر آنان متذکر می‌گردد: ای کسانی که ایمان آوردید! به خانه‌هایی که غیر از خانه‌های خودتان است، داخل نشوید تا اینکه اهل آن خانه را استیناس کنید، و (چون استیناس حاصل نمودید و خواستید داخل در خانه بشوید) بر اهل آن خانه آیه سلام کنید: وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا[۳۱۵]که این کار و رعایت این حکم، برای شما بهتر است، شاید که شما متذکّر این حکم شوید: ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۱۶].[۳۱۷]
معنا و مفهوم هفتم تسلیم
  • یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلام کردن هنگام ورود به خانه است؛ زیرا سلام تحیّتی است مبارک و طیب از جانب خدای تعالی. در ذیل آیه لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۳۱۸]، ورود به خانه را اظهار تحیّتی از جانب خدای تعالی؛ یعنی سلام کردن، دانسته است، و این خود، موجب روابط عاطفی مطلوب بین اعضای خانواده است: چون در خانه‌ها داخل شوید، پس بر خویشان سلام کنید: فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ[۳۱۹]، که (این سلام کردن شما) تحیّتی است مبارک و طیّب از جانب خدای تعالی: تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً[۳۲۰].[۳۲۱]

تحقیق و تدبّر در ابعاد سلام، اسلام و تسلیم

در بُعد سلام
  1. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳۲۲]؛
  2. وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۲۳].
  1. وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ * لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۲۴]؛
  2. وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۲۵].
  1. دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۲۶]؛
  2. وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ[۳۲۷]؛
  3. أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا[۳۲۸]؛
  4. وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ[۳۲۹].
  1. الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳۳۰]؛
  2. ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ[۳۳۱].
  1. سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ[۳۳۲]؛
  2. سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ[۳۳۳]؛
  3. سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ[۳۳۴]؛
  4. سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ[۳۳۵]؛
  5. سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ[۳۳۶]؛
  6. وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ[۳۳۷]؛
  7. قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۳۸].
  • سلام وسیله نجات و رهایی بندگان خدای مهربان از آفت جاهلان است: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۳۳۹].
  • سلام، نامی است از اسمای مبارک خدای تعالی: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۴۰].[۳۴۱]
در بُعد اسلام
  1. دین نزد خدای تعالی اسلام است: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۳۴۲].
  2. هر کسی به جز اسلام دین دیگری داشته باشد، از او پذیرفته نیست: وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۳۴۳].
  3. رضایت پروردگار عالم در این است که اسلام دین باشد: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۴۴].
  4. نشانه هدایت یافتن، شرح صدر داشتن برای اسلام است: فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۳۴۵].
  5. شرح صدر داشتن برای اسلام، نوری است از جانب پروردگار: أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ[۳۴۶].[۳۴۷]
در بُعد تسلیم
  1. تسلیم، اطاعت بی قید و شرط در برابر حکم و داوری پیامبر (ص) است: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۴۸].
  2. تسلیم، اطاعت و انقیاد از پیامبر (ص) است: وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا[۳۴۹].
  3. تسلیم، مطیع فرامین پیامبر (ص) بودن است: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۵۰].[۳۵۱]

تسلیم در دانشنامه معاصر قرآن کریم

تسلیم، مصدر باب تفعیل به معنی گردن نهادن، سر سپردن، پذیرفتن و خاضع شدن است. در معانی «درود فرستادن، سلام کردن، تحویل دادن» و همچنین «سالم ساختن، سالم نگه‌داشتن و نجات دادن» نیز استعمال شده است. مشتقات این واژه در قرآن کریم به صورت‌های: سَلَّمَ، سَلَّمْتُمْ (ماضی)، يُسَلِّمُوا، تُسَلِّمُوا (مضارع)؛ سَلِّمُوا (امر)؛ مُسَلَّمَةٌ (اسم مفعول) استسلام، مُسْتَسْلِمُونَ، سَلمَ، سَلَامُ، سُلَّمَ و إِسْلَامُ استعمال شده است.

واژه تسلیم یکی از اصطلاحات کلیدی قرآن و همسو با واژگانی چون، خشوع، اخبات، سجود و خضوع می‌باشد که بیانگر بعدی از معارف گسترده قرآن کریم‌اند. در قرآن، واژه «تسلیم» سه بار به کار رفته که به معنی و مفهوم سرسپردن، اطاعت کردن و گردن نهادن کامل در مقابل خدا و رسول (ص)است: وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا[۳۵۲]، إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۵۳]، فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۵۴].

از جمله واژه‌های همسو با تسلیم می‌‌توان به کلمات: «خشوع»، «سجود» و «اِخبات» اشاره کرد که مشتقات آنها هر کدام به نحوی، مفهوم تسلیم و سرسپردگی در مقابل خدا را بیان می‌کنند وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا[۳۵۵]، إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۳۵۶]، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۳۵۷]، التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[۳۵۸]، وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ[۳۵۹]، وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۶۰]، إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۶۱].

مقام تسلیم در عرفان، جایگاه بلندی دارد و برای آن سه درجه بیان شده است: درجه نخست، آن است که سالک آنچه از غیب می‌رسد و با احکام عقل تزاحم و تنافی دارد و عقل نمی‌تواند وجه و سرّ و حکم آن را دریابد و بر اوهام گران می‌آید، مانند انواع بلاها و مصیبت‌ها از قبیل زلزله و سیل، همه را به خدا تسلیم کند و بداند که این امور با خواست و اراده و مشیت الهی تحقق یافته است و مشیت الهی تابع حکمت اوست. پس نباید هرگز اعتراضی در این باره در ذهنش خطور کند و در برابر آنچه با قیاس و حکم و استدلال عقلی معارض است از سیر دولت‌ها و قسمت‌ها مانند انتقال قدرت از صالحان به طالحان، کاملاً منقاد و مطیع و سرسپرده باشد. درجه دوم، آن است که سالک علم را به حال تسلیم کند؛ یعنی هرگاه حال، معارف و حقایقی مخالف با علم و مقتضای آن، ارائه کرد، علم و حکم علم را به حال و مقتضای حال تسلیم کند؛ چراکه حال، موهبتی است که سالک را از خبر به عیان و از حجاب به کشف و از علم نقل به علم ذوق منتقل می‌کند و حقایقی را برای صاحب حال مکشوف می‌سازد که در غیر غلبه حال، نمی‌توانست آن را بپذیرد. پس سالک باید علم ظاهر را رها کند و علم باطن را اخذ نماید تا به مقام معرفت و شهود بار یابد و قصد را به کشف تسلیم کند؛ یعنی هنگامی که کشف او را می‌پوشاند، قصد را رها کند؛ زیرا کشف، حضور مطلوب را به سالک می‌نمایاند و هرگاه مطلوب حاضر آمد، قصد باطل می‌گردد؛ زیرا که قصد دستیابی به آنچه حاصل حاضر است جهل و نادانی است. از این رو، صاحب کشف، قصد را به خاطر کشف ترک می‌گوید. و همچنین رسم را به حقیقت تسلیم کند. یعنی ذات خود را تسلیم کند تا در شهود حقیقت فانی گردد، چه، ذات بنده، رسمی است که حقیقت، آن را فانی می‌سازد، چنان‌که نور ظلمت را. درجه سوم، آن است که ما سوی الله را به حق تسلیم کند به گونه‌ای که از مشاهده این تسلیم، سالم و منزه باشد، بدین نحو مشاهده کند که این حق تعالی است که او را به خویش تسلیم کرده است[۳۶۲].

در قرآن به صورت مطلق، تسلیم در برابر خداوند یکتا ترغیب و تشویق شده است و آیاتی بیانگر آن‌اند از جمله: إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۶۳]، إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۳۶۴] و شبیه همین مفهوم در آیات يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۳۶۵]، ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[۳۶۶]، قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۶۷]، لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ[۳۶۸]، رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۳۶۹] آمده است.

آیاتی که در آنها مشتقات «اِخبات» بیان شده، مفهوم تسلیم و خضوع و خشوع مطلق را در برابر خدای متعال ارائه می‌دهند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۷۰]. وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ[۳۷۱]، وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ[۳۷۲]، الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۳۷۳]. در روایتی که کلینی در الکافی و عیاشی در تفسیرش از امام صادق (ع) نقل کرده‌اند «اخبات» به تسلیم تفسیر شده است[۳۷۴]

اصولاً راضی بودن به قضا و قدر الهی، خود نیز بُعدی از ابعاد «تسلیم» در برابر خواست و مشیت اوست: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ[۳۷۵]، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۳۷۶]، أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۳۷۷].

مفهوم این آیه بیانگر اعلام سرسپردگی محض در برابر مقدرات الهی است و کسی که به چنین مقامی در روح و جان و عمق وجود خود رسیده باشد به حق به مقام والای رضا و تسلیمدست یافته است. ای مدعی ستیز مکن با مقدرات تسلیم شو که کار بود دست دیگری. سکینه و آرامش قلبی هم در هنگام سختی‌ها آنگاه نصیب مؤمنان واقعی می‌شود که به مقام رضا و تسلیم رسیده باشند. آیات إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۳۷۸]، مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۳۷۹]، وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۳۸۰]، بیانگر چنین حقیقتی‌اند.[۳۸۱]

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه دهخدا، ج‌۴، ص‌۵۸۹۱، «تسلیم».
  2. فرهنگ قرآن، واژه «تسلیم».
  3. لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۶؛ التحقیق، ج‌۵، ص‌۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».
  4. اخلاق ناصری، ص‌۱۱۶؛ التعریفات، ص‌۸۰.
  5. دایرة‌المعارف تشیع، ج‌۴، ص‌۲۵۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج‌۷، ص‌۳۱۸.
  6. مفردات، ص‌۴۲۳، «سلم».
  7. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۰۲.
  8. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴۴.
  9. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  10. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۲۴۹.
  11. شرح منظومه، ص‌۳۵۸.
  12. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  13. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۲۵۰.
  14. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  15. المیزان، ج‌۳، ص‌۲۰۴؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۹۸؛ ج‌۴، ص‌۴۹۴؛ روح البیان، ج‌۱، ص‌۲۳۳.
  16. آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.
  17. و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۶.
  18. همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید؛ سوره بقره، آیه:۲۰۸.
  19. فرمانبردار او باشید؛ سوره حج، آیه:۳۴.
  20. و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم؛ سوره غافر، آیه:۶۶.
  21. من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.
  22. و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش برآور؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۸.
  23. التحقیق، ج‌۳، ص‌۷۷، «خضع».
  24. التحقیق، ج‌۵، ص‌۵۲، «سجد»؛ نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۵۴.
  25. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  26. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۳۴.
  27. بیان السعاده، ج‌۱، ص‌۳۱۰.
  28. جامع السعادات، ج‌۳، ص‌۲۱۵.
  29. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  30. التسهیل، ج۱، ص۶۵؛ ر. ک: جامع‌السعادات، ج۳، ص۲۰۳.
  31. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  32. جامع‌السعادات، ج۳، ص۲۱۵؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۹۳، «وکل»؛ الفروق اللغویه، ص‌۲۵۷.
  33. اوصاف الاشراف، ص‌۹۲؛ شرح منظومه، ص‌۳۵۸.
  34. جامع السعادات، ج‌۳، ص‌۲۱۵.
  35. اوصاف الاشراف، ص‌۹۲.
  36. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  37. جامع السعادات، ج‌۳، ص‌۲۱۵.
  38. التصوف الاسلامی، ص ۱۷۲؛ دایرة‌المعارف تشیع، ج ۴، ص‌۲۵۸ ـ ۲۵۹.
  39. کار خود را به خداوند وا می‌گذارم؛ سوره غافر، آیه:۴۴.
  40. شرح التعرف، ج‌۲، ص‌۸۹۳، ۹۰۸.
  41. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  42. بیان السعاده، ج‌۱، ص‌۳۱۰.
  43. المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۹۳، «وکل».
  44. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۳۴.
  45. شرح منازل السائرین، ج‌۱، ص‌۲۱۱.
  46. مدارج السالکین، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
  47. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  48. پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه:۶۵.
  49. خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه:۵۶.
  50. احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۲۶۸؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۴۰۵.
  51. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۱۹۶؛ التبیان، ج‌۸، ص‌۳۶۰؛ احتجاج، ج‌۱، ص‌۵۸.
  52. المیزان، ج‌۴، ص‌۴۰۵.
  53. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  54. آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند. آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند؛ سوره یونس، آیه:۶۲ - ۶۳.
  55. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۹۰.
  56. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  57. و برای هر امتی آیینی نهاده‌ایم تا نام خداوند را بر آنچه از چارپایان روزی آنان کرده است (به هنگام ذبح) یاد کنند پس خدای شما خدایی یگانه است؛ فرمانبردار او باشید و فروتنان را نوید ده؛ سوره حج، آیه:۳۴.
  58. و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است؛ سوره حج، آیه:۵۴.
  59. بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره هود، آیه:۲۳.
  60. التحقیق، ج‌۳، ص‌۶، «خبأ».
  61. الکافی، ج‌۱، ص‌۳۹۱؛ العیاشی، ج‌۲، ص‌۱۴۳.
  62. اطیب البیان، ج‌۷، ص‌۳۳.
  63. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  64. و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!؛ سوره بقره، آیه:۱۵۵.
  65. الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۰۷؛احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۱۵.
  66. همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم؛ سوره بقره، آیه:۱۵۶.
  67. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳۷.
  68. مواهب الرحمن، ج‌۲، ص‌۱۹۴.
  69. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  70. یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره فتح، آیه:۲۶.
  71. تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۹۰.
  72. هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره تغابن، آیه:۱۱.
  73. جامع البیان، ج‌۲۸، ص‌۱۵۷؛ التبیان، ج‌۱۰، ص‌۲۳.
  74. خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند؛ سوره توبه، آیه:۱۰۰.
  75. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۷۵.
  76. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  77. جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید؛ سوره بقره، آیه:۲۱۶.
  78. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  79. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
  80. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۱۸۵.
  81. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  82. ر. ک: مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۴۲۳ ـ ۴۲۴.
  83. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۳۶.
  84. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  85. ای کافران!) اگر پیروزی می‌خواستید پیروزی به سراغتان آمد و اگر (از کفر و دشمنی) دست بردارید برای شما بهتر است و اگر باز گردید ما نیز باز می‌گردیم و گروه شما هرگز دستتان را نخواهند گرفت هرچند بسیار باشند و (بدانید که) خداوند با مؤمنان است؛ سوره انفال، آیه:۱۹.
  86. التبیان، ج‌۵، ص‌۱۳۶.
  87. ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند؛ سوره مائده، آیه:۴۱.
  88. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۶۳۲.
  89. این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است؛ سوره شوری، آیه:۲۳.
  90. الصافی، ج‌۴، ص‌۳۷۴.
  91. بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.
  92. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۹۹ ـ ۱۰۰؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۲۵۹.
  93. آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه:۲۲.
  94. المیزان، ج‌۷، ص‌۳۴۲.
  95. و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ «حواریان» گفتند: ما یاوران خداوندیم، به خداوند ایمان داریم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم؛ سوره آل عمران، آیه:۲.
  96. المیزان، ج‌۶، ص‌۲۲۱.
  97. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ سوره صافات، آیه:۱۰۳.
  98. المیزان، ج‌۵، ص‌۳۴۳.
  99. آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بی‌گمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمی‌شوند؛ سوره بقره، آیه:۱۱۲.
  100. آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند؛ سوره آل عمران، آیه:۸۳.
  101. ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه:۴۴.
  102. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.
  103. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.
  104. المیزان، ج‌۳، ص‌۱۶۴.
  105. اگر عذابشان فرمایی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشایی، این تویی که پیروزمند فرزانه‌ای؛ سوره مائده، آیه:۱۱۸.
  106. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۳۷۶؛ فتح القدیر، ج‌۲، ص‌۹۵.
  107. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  108. مدارج السالکین، ج‌۲، ص‌۱۵۲.
  109. الدروس الاخلاقیه، ص‌۴۵.
  110. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  111. آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است؛ سوره بقره، آیه:۲۱۴.
  112. مواهب الرحمن، ج‌۳، ص‌۲۵۹.
  113. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  114. و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیده‌ایم؛ سوره کهف، آیه:۶۲.
  115. تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۱۱.
  116. صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۵۲۷ - ۵۳۳]
  117. «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچ‌یک از ایشان فرق نمی‌گذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.
  118. «بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را» سوره انعام، آیه ۷۱.
  119. «و (به من فرمان داده‌اند) که: با درستی آیین، روی به دین آور و هیچ‌گاه از مشرکان مباش!» سوره یونس، آیه ۱۰۵.
  120. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  121. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  122. «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  123. «جز این نیست که فرمان یافته‌ام تا پروردگار این شهر را که خداوند آن را محترم داشته است بپرستم و همه چیز از آن اوست و فرمان یافته‌ام که از فرمانبرداران باشم» سوره نمل، آیه ۹۱.
  124. «که او را شریکی نیست و به این فرمان یافته‌ام و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳.
  125. «و فرمان یافته‌ام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.
  126. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  127. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  128. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  129. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  130. «و اگر بر آنان مقرّر می‌داشتیم که یکدیگر را بکشید یا از دیار خویش بیرون روید جز اندکی از ایشان آن را انجام نمی‌دادند و اگر اندرزی که داده شده بود به کار می‌بستند برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود» سوره نساء، آیه ۶۶.
  131. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  132. سوره انعام، آیه ۷۱
  133. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  134. «و اگر بر آنان مقرّر می‌داشتیم که یکدیگر را بکشید یا از دیار خویش بیرون روید جز اندکی از ایشان آن را انجام نمی‌دادند و اگر اندرزی که داده شده بود به کار می‌بستند برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود» سوره نساء، آیه ۶۶.
  135. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  136. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۹۴.
  137. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  138. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  139. «(یاد کن) آنگاه را که خداوند آنان را به تو در خوابت “اندک” نشان داد و اگر آنان را “بسیار” نشان داده بود سست می‌شدید و در کار (جنگ) اختلاف می‌یافتید ولی خداوند (شما را) در امان داشت که او به اندیشه‌ها داناست» سوره انفال، آیه ۴۳.
  140. «و چون مؤمنان دسته‌ها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده داده‌اند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود» سوره احزاب، آیه ۲۲.
  141. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  142. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  143. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)‌ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  144. «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانه‌های خویش بخورید یا از خانه‌های پدرانتان یا خانه‌های مادرانتان یا خانه‌های برادرانتان یا خانه‌های خواهرانتان یا خانه‌های عموهایتان یا خانه‌های عمّه‌هایتان یا خانه‌های دایی‌هایتان یا خانه‌های خاله‌هایتان یا آن خانه‌ای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
  145. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  146. «جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
  147. «تندرست است بی‌هیچ خالی در آن» سوره بقره، آیه ۷۱.
  148. «ولی خداوند (شما را) در امان داشت» سوره انفال، آیه ۴۳.
  149. «در آن با تندرستی و ایمنی درآیید!» سوره حجر، آیه ۴۶.
  150. «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
  151. «فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش» سوره حشر، آیه ۲۳.
  152. «"درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (می‌شنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.
  153. «درود بر شما!» سوره انعام، آیه ۵۴.
  154. «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.
  155. «در آن سخن یاوه و گناه‌آلودی نمی‌شنوند (هیچ سخنی نشنوند) جز گفته: درود، درود» سوره واقعه، آیه ۲۵-۲۶
  156. «بر نوح درود باد!» سوره صافات، آیه ۷۹.
  157. «درود بر موسی و هارون» سوره صافات، آیه ۱۲۰.
  158. «درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.
  159. «پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
  160. «و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.
  161. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  162. «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  163. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  164. «مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران» سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  165. «(تو پیام خود را) جز به کسانی که به آیات ما ایمان آورده‌اند و (به فرمان ما) گردن نهاده‌اند، نمی‌شنوانی» سوره نمل، آیه ۸۱.
  166. «همگان را از راه به در خواهم برد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹.
  167. «پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسی» سوره مائده، آیه ۴۴.
  168. مفردات، ص۲۴۵-۲۴۷.
  169. «و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  170. «آن (شب) تا دمیدن سپیده (امن و) سلامت است» سوره قدر، آیه ۵.
  171. «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.
  172. «و بدرودی بگو که به زودی خواهند دانست» سوره زخرف، آیه ۸۹.
  173. «و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۴.
  174. «و چون هر دو (بدین کار) تن دادند» سوره صافات، آیه ۱۰۳.
  175. «من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  176. «و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.
  177. «تندرست است بی‌هیچ خالی در آن» سوره بقره، آیه ۷۱.
  178. «جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
  179. «که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.
  180. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  181. مجمع البحرین، ص۴۷۵-۴۷۶.
  182. مقدمه فرهنگ برهان، ص۱۲۵.
  183. ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۳۵۲.
  184. فرهنگ عمید، ص۳۸۸.
  185. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  186. «اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  187. تبیان، ج۲، ص۲۶؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۳۶.
  188. «ولی خداوند (شما را) در امان داشت» سوره انفال، آیه ۴۳.
  189. تبیان، ج۵، ص۱۳۰.
  190. «جز بر ایمان و فرمانبرداری» سوره احزاب، آیه ۲۲.
  191. تبیان ج۸، ص۲۹۷؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۴۹.
  192. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  193. «ای مؤمنان! بر او درود فرستید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  194. «و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  195. تبیان، ج۸، ص۳۲۷.
  196. «و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  197. تبیان، ج۳، ص۲۴۶.
  198. «تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)‌ها سلام کنید» سوره نور، آیه ۲۷.
  199. تبیان، ج۷، ص۳۷۷.
  200. «پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید» سوره نور، آیه ۶۱.
  201. تبیان، ج۷، ص۴۱۱.
  202. «ولی خداوند (شما را) در امان داشت» سوره انفال، آیه ۴۳.
  203. مجمع البیان، ج۴، ص۵۴۷.
  204. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  205. «ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  206. «و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  207. مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۰.
  208. «سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  209. مجمع البیان، ج۳، ص۶۹.
  210. «پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید» سوره نور، آیه ۶۱.
  211. مجمع البیان، ج۷، ص۱۵۷.
  212. تفسیر شبّر، ص۹۴.
  213. تفسیر شبّر، ص۳۹۶.
  214. تفسیر شبّر، ص۸۶۹.
  215. تفسیر شبّر، ص۸۷۹.
  216. تفسیر شبّر، ص۲۰۵.
  217. تفسیر شبّر، ص۷۳۳.
  218. تفسیر شبّر، ص۷۴۸.
  219. المیزان، ج۲، ص۲۵۳.
  220. المیزان، ج۹، ص۶۴.
  221. المیزان، ج۱۶، ص۳۰۶.
  222. المیزان، ج۱۶، ص۳۶۰.
  223. المیزان، ج۱۶، ص۱۰۵.
  224. المیزان، ج۴، صص ۴۳۱-۴۳۲.
  225. المیزان، ج۵، ص۱۱۸.
  226. المیزان، ج۱۵، ص۱۷۹.
  227. تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵.
  228. تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۹۰.
  229. «آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  230. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۴۴.
  231. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  232. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۱۶-۴۱۷.
  233. تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۵۵ - ۴۵۶.
  234. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه) ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  235. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۲۷–۴۲۸.
  236. تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۵۵۱-۵۵۲.
  237. کشاف، ج۱، ص۳۷۱.
  238. کشاف، ج۲، ص۲۶۱.
  239. کشاف، ج۳، ص۲۵۶.
  240. کشاف، ج۳۲، ص۲۷۲.
  241. کشاف، ج۱، ص۵۳۸.
  242. کشاف، ج۳، ص۵۸.
  243. کشاف، ج۳، ص۷۸.
  244. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  245. مجمع البیان، ج۸، ص۳۶۹. در تفسیر برهان، ص۸۶۱ - ۸۶۲، این حدیث را محمد بن عباس با اسنادش تا کعب بن عجره، و از مسعود با اسنادش تا کعب بن عجره نقل فرموده است.
  246. مجمع البیان، ج۸، ص۳۶۹.
  247. مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۰.
  248. «و ما يمنعني و قد خرج آنفا جبرئيل من عندي، قال: قال الله تعالى: من صلى عليك صلاة صليت بها عليه عشر صلوات، و محوت عنه عشر سيئات، و كتبت له عشر حسنات»؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۰.
  249. «فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا و موضعا، (الی قوله (ع))، اما الایه السابعه فقوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، و قد علم المعاندون منهم انه لما نزلت هذه الآیه قیل: یا رسول الله! قد عرفنا التسلیم علیک، فکیف الصلوه علیک؟ فقال تقولون: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»، فهل بینکم معاشر الناس فی هذا خلاف؟ قالوا: لا، قال المأمون: هذا مما لاخلاف فیه اصلا و علیه اجماع الأمة، فهل عندک فی الایة شیء اوضح من هذا فی القرآن؟ قال ابوالحسن (ع): نعم. اخبرونی عن قول الله تعالی: يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، فمن عنی بقوله: يس؟ قالت العلما: یس محمد (ص)، لم یشک فیه احد. قال ابوالحسن (ع): فان الله عزوجلّ اعطی محمداً و آل محمد من ذلک فضلاً لا یبلغ احد کنه و صفه الا من عقله و ذلک ان الله عزوجل لم یسلم علی احد الا علی الانبیاء صلوات الله علیهم، فقال تبارک و تعالی: سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ و قال: سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، و قال: سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ، و لم یقل: "سلام علی آل نوح"، و لم یقل: "سلام علی آل ابراهیم" و لم یقل: "سلام علی آل موسی و هارون"، و قال: سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ، یعنی آل محمد (ص)، فقال المأمون: قد علمت ان فی معدن النبوة شرح هذا و بیانه، فهذا السابعة»؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۰۰، حدیث ۲۱۳.
  250. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ صَلَّى عَلَيَّ وَ لَمْ يُصَلِّ عَلَى آلِي لَمْ يَجِدْ رِيحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِيحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ»؛ برهان، ص۸۶۱.
  251. «قال الصادق جعفر بن محمد (ع): من صلى على النبي و آله فمعناه: أني أنا على الميثاق و الوفاء الذي قبلت حين قوله: أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى »؛ برهان، ص۸۶۰.
  252. «فَأَمَّا مَا عَلِمَهُ الْجَاهِلُ وَ الْعَالِمُ مِنْ فَضْلِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي كِتَابِ اللَّهِ فَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا وَ لِهَذِهِ الْآيَةِ ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ فَالظَّاهِرُ قَوْلُهُ صَلُّوا عَلَيْهِ وَ الْبَاطِنُ قَوْلُهُ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا أَيْ سَلِّمُوا لِمَنْ وَصَّاهُ وَ اسْتَخْلَفَهُ وَ فَضَّلَهُ عَلَيْكُمْ وَ مَا عَهِدَ بِهِ إِلَيْهِ تَسْلِيماً وَ هَذَا مِمَّا أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا مَنْ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَفَا ذِهْنُهُ وَ صَحَّ تَمْيِيزُهُ»؛ برهان، ص۸۶۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۰۵، حدیث ۲۳۴.
  253. "أَمَّا السَّلَامُ عَلَيْكَ فَقَدْ عَلِمْنَا، فَكَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكَ؟"
  254. صحیح بخاری، جلد ۶، صفحه ۱۵۱.
  255. جلد ۱، صفحه ۳۰۵، باب الصلاة علی النبی (ص).
  256. «لا تصلوا علي الصلاة البتراء فقالوا: و ما الصلاة البتراء؟ قال: تقولون: اللهم صل على محمد و تمسكون بل قولوا: اللهم صل على محمد و على آل محمد»
  257. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۱۸-۴۲۰.
  258. «سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  259. «أي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)»، و مِمَّا قَضَيْتَ یعنی: «وَلَايَةُ عَلِيِّ»؛ مقدمه برهان، ص۱۲۶.
  260. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  261. «التَّسْلِيمُ الرِّضَا وَ الْقُنُوعُ بِقَضَائِهِ»؛ برهان، ص۲۳۹.
  262. فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا را قرائت نمود و سپس فرمود: «لَوْ أَنَ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَ وَحَّدُوهُ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَوْ صَنَعَ كَذَا كَذَا وَ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي أَنْفُسِهِمْ كَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ قَالَ: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا »؛ برهان، ص۲۴۰.
  263. «هُوَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي الْأُمُورِ»؛ برهان، ص۲۴۰.
  264. «وَالله! لَوْ أَنَ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ النَّبِيُّ (ص)، لم صنع کذا و کذا وَ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي انفسهم لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ قَرَأَ: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»؛ برهان، ص۲۴۱.
  265. برهان، ص۲۴۱.
  266. «إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اقْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ كَانَ يَعْمَلُ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ وَ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِي بِهِ حَرَجاً كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِيَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ»؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۱۲، حدیث ۳۷۶.
  267. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)‌ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  268. «الِاسْتِينَاسُ وَقْعُ النَّعْلِ وَ التَّسْلِيمُ»؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۵، حدیث ۷۸؛ برهان، ص۷۳۰.
  269. «يَتَكَلَّمُ الرَّجُلُ بِالتَّسْبِيحَةِ وَ التَّحْمِيدَةِ وَ التَّكْبِيرَةِ وَ يَتَنَحْنَحُ وَ يُؤْذِنُ أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ مجمع البیان، ج۷، ص۱۳۵؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۵، حدیث ۷۹.
  270. «أَ تحب أَنْ تَرَاهَا عُرْيَانَةً»
  271. «فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهَا»؛ مجمع البیان، ج۷، ص۱۳۵؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۶، حدیث ۸۱.
  272. «پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند» سوره نور، آیه ۶۱.
  273. «هُوَ تَسْلِيمُ الرَّجُلِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ حِينَ يَدْخُلُ ثُمَّ يَرُدُّونَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَلَامُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»؛نورالثقلین، ج۳، ص۶۲۷، حدیث ۲۵۸. مرحوم طبرسی در مجمع البیان و مرحوم بحرانی در تفسیر برهان این حدیث را از امام صادق (ع) نقل کرده‌اند. مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۷ و برهان، ص۷۴۶.
  274. «إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ بَيْتَهُ فَإِنْ كَانَ فِيهِ أَحَدٌ يُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ أَحَدٌ فَلْيَقُلْ السَّلَامُ عَلَيْنَا مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا يَقُولُ اللَّهُ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً »؛ نورالثقلین، ج۳، ص۶۲۷، حدیث ۲۵۹؛ برهان، ص۷۴۶.
  275. «آنانند که غرفه (ی بهشت) را بر شکیبی که ورزیده‌اند پاداش می‌برند و در آن با خوش‌آمد و درود روبه‌رو می‌گردند» سوره فرقان، آیه ۷۵.
  276. «و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بوستان‌هایی در آورده می‌شوند که از بن آنها جویباران روان است، به اذن پروردگارشان در آنها جاودانند؛ درودشان در آنجا «سلام» است» سوره ابراهیم، آیه ۲۳.
  277. «دعای آنان در آن (بهشت) سبحانک اللّهم «پاکا که تویی بار پروردگارا» ست و درودشان، «سلام» و پایان دعاشان، الحمد للّه ربّ العالمین «سپاس خداوند پروردگار جهانیان را»» سوره یونس، آیه ۱۰.
  278. «هنگامی که بر او وارد شدند و درود گفتند، او نیز درود گفت (و پنداشت) گروهی ناشناسند» سوره ذاریات، آیه ۲۵.
  279. اصول کافی، ج۲، باب التسلیم.
  280. «الْبَخِيلَ مَنْ يَبْخَلُ بِالسَّلَامِ»؛ اصول کافی، ج۲، باب التسلیم.
  281. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ إِفْشَاءَ السَّلَامِ»؛اصول کافی، ج۲، باب التسلیم.
  282. أيّ العمل الخير؟
  283. «تُطْعِم الطَّعَامَ و تقرأ السلام على من عرفت و من لم تعرف»؛ تفسیر فی الظلال ذیل آیه.
  284. در المنثور، ج۲، ص۸.
  285. تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۳ - ۴۶.
  286. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  287. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  288. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  289. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  290. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  291. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  292. «و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  293. «نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  294. «پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  295. «و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  296. «و از خداوند پروا کنید» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  297. «و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  298. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  299. «و چرا خداوند عذابشان نکند با آنکه (مردم را) از مسجد الحرام باز می‌دارند در حالی که سرپرست آن نمی‌باشند- که سرپرست آن جز پرهیزگاران نیستند- اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره انفال، آیه ۳۴.
  300. «(یاد کن) آنگاه را که خداوند آنان را به تو در خوابت "اندک" نشان داد» سوره انفال، آیه ۴۳.
  301. «و اگر آنان را "بسیار" نشان داده بود سست می‌شدید و در کار (جنگ) اختلاف می‌یافتید» سوره انفال، آیه ۴۳.
  302. «ولی خداوند (شما را) در امان داشت» سوره انفال، آیه ۴۳.
  303. «که او به اندیشه‌ها داناست» سوره انفال، آیه ۴۳.
  304. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  305. «و چون مؤمنان دسته‌ها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده داده‌اند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود» سوره احزاب، آیه ۲۲.
  306. «و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود» سوره احزاب، آیه ۲۲.
  307. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  308. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  309. «ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  310. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  311. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  312. «سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  313. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  314. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه) ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  315. «و بر اهل آن (خانه)‌ها سلام کنید» سوره نور، آیه ۲۷.
  316. «این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  317. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  318. «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانه‌های خویش بخورید یا از خانه‌های پدرانتان یا خانه‌های مادرانتان یا خانه‌های برادرانتان یا خانه‌های خواهرانتان یا خانه‌های عموهایتان یا خانه‌های عمّه‌هایتان یا خانه‌های دایی‌هایتان یا خانه‌های خاله‌هایتان یا آن خانه‌ای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
  319. «پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید» سوره نور، آیه ۶۱.
  320. «درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند» سوره نور، آیه ۶۱.
  321. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  322. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.
  323. «و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  324. «و این راه راست پروردگار توست؛ بی‌گمان آیات را برای گروهی که در یاد می‌گیرند روشن داشته‌ایم * سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که می‌کردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۶-۱۲۷.
  325. «و خداوند به بهشت فرا می‌خواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
  326. «دعای آنان در آن (بهشت) سبحانک اللّهم "پاکا که تویی بار پروردگارا" ست و درودشان، "سلام" و پایان دعاشان، الحمد للّه ربّ العالمین "سپاس خداوند پروردگار جهانیان را" سوره یونس، آیه ۱۰.
  327. «و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بوستان‌هایی در آورده می‌شوند که از بن آنها جویباران روان است، به اذن پروردگارشان در آنها جاودانند؛ درودشان در آنجا "سلام" است» سوره ابراهیم، آیه ۲۳.
  328. «آنانند که غرفه (ی بهشت) را بر شکیبی که ورزیده‌اند پاداش می‌برند و در آن با خوش‌آمد و درود روبه‌رو می‌گردند» سوره فرقان، آیه ۷۵.
  329. «و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.
  330. «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را می‌گیرند؛ (و به آنان) می‌گویند: درود بر شما! برای کارهایی که می‌کردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
  331. «بدان با سلامتی درآیید که این روز جاودانگی است» سوره ق، آیه ۳۴.
  332. «"درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (می‌شنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.
  333. «در میان جهانیان بر نوح درود باد!» سوره صافات، آیه ۷۹.
  334. «درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.
  335. «درود بر موسی و هارون» سوره صافات، آیه ۱۲۰.
  336. «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.
  337. «و درود بر پیامبران» سوره صافات، آیه ۱۸۱.
  338. «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است؛ آیا خداوند بهتر است یا آنچه (برای او) شریک می‌آورند؟» سوره نمل، آیه ۵۹.
  339. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  340. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  341. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  342. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  343. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  344. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  345. «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  346. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد» سوره زمر، آیه ۲۲.
  347. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  348. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  349. «و چون مؤمنان دسته‌ها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده داده‌اند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود» سوره احزاب، آیه ۲۲.
  350. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  351. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن، ج۱.
  352. «و چون مؤمنان دسته‌ها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده داده‌اند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود» سوره احزاب، آیه ۲۲.
  353. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  354. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  355. «و با روی بر زمین می‌افتند، می‌گریند و (قرآن) بر فروتنی آنان می‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۱۰۹.
  356. «بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.
  357. «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  358. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجده‌کنندگان، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  359. «و برای هر امتی آیینی نهاده‌ایم تا نام خداوند را بر آنچه از چارپایان روزی آنان کرده است (به هنگام ذبح) یاد کنند پس خدای شما خدایی یگانه است؛ فرمانبردار او باشید و فروتنان را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۴.
  360. «و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۴.
  361. «بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند» سوره هود، آیه ۲۳.
  362. شرح منازل السائرین، ص۱۰۴-۱۰۵.
  363. «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  364. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  365. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  366. «(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانه‌های (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بی‌گمان، این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست» سوره حج، آیه ۳۲.
  367. «بگو: من که برهان‌ها (ی روشن) پروردگارم به من رسیده است، از پرستیدن کسانی که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید نهی شده‌ام و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
  368. «که او را شریکی نیست و به این فرمان یافته‌ام و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳.
  369. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  370. «بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند» سوره هود، آیه ۲۳.
  371. «و فروتنان را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۴.
  372. «و برای هر امتی آیینی نهاده‌ایم تا نام خداوند را بر آنچه از چارپایان روزی آنان کرده است (به هنگام ذبح) یاد کنند پس خدای شما خدایی یگانه است؛ فرمانبردار او باشید و فروتنان را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۴.
  373. «همان کسان که چون از خداوند یاد شود دل‌هاشان بیمناک می‌شود و بر هر چه به آنها رسد شکیبایند و برپادارندگان نمازند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم می‌بخشند» سوره حج، آیه ۳۵.
  374. الکافی، ج۱، ص۳۹۱؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۴۳.
  375. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
  376. «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  377. «بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۷.
  378. «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
  379. «هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
  380. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  381. کوشا، محمد علی، مقاله «تسلیم»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.