دجال در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

از اصطلاحات بسیار رایج در «فرهنگ مهدویّت» واژۀ «ظهور» است. این کلمه از نظر لغت به معنای آشکار شدن چیزی که پیش‌تر ظاهر نبوده است.[۱] در اصطلاح، ظاهر شدن حضرت مهدی(ع) پس از پنهان‌زیستی طولانی، برای قیام و برپایی حکومت عدل جهانی است. کلمۀ «ظهور» افزون بر آشکار شدن حضرت مهدی(ع) بر موارد دیگری چون آشکار شدن دولت حق[۲]آشکار شدن امر امامان معصوم(ع)[۳] و پیروزی حضرت [۴] به کار رفته است.

«دجال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و «طلا اندود کردن» است و به همین علت، افراد بسیار دروغ‌گو که باطل را حق جلوه می‌دهند، «دجال» نامیده می‌شوند[۵].

از اصطلاحاتی که دربارۀ ظهور و قیام حضرت مهدی(ع) به کار رفته، «خروج» است. «خروج» در لغت نقیض «دخول» به معنای بیرون شدن [۶] و در اصطلاح، به معنای ظهور یا معنای قیام است[۷].

«خروج» در روایات و سخنان دانشمندان دینی، بیشتر همان قیام است؛ چه اینکه شیخ صدوق در دو کتاب خود برای روایات قیام این عنوان را قرار داده است: «باب علامات خروج القائم» [۸] و «ما روی فی علامات خروج القائم» [۹].[۱۰]

دجال در ادیان آسمانی

از روایات استفاده می‌شود «دجال» ستم‌کرای است که در آخر الزمان، مردم را گمراه می‌کند. البته در هر سه دین آسمانی یهود، مسیحیت و اسلام، ظهور فاسدترین ومخرّب‌ترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینی و از خطر آن پرهیز داده شده است. [۱۱].

در روایاتی چند از خروج دجال جزو اَشراطُ السَّاعَة یاد شده است[۱۲]. برخلاف پافشاری برخی بر نشانۀ ظهور بودن آن، در منابع روایی شیعه، از آن به عنوان حادثه‌ای مهّم یاد شده که مقارن ظهور حضرت مهدی(ع) رخ خواهد داد.

دربارۀ دجال، چند احتمال وجود دارد:

احتمال نخست اینکه: دجال، نام شخص معیّنی نیست و هر کسی با ادعاهای پوچ و بی‌اساس و با حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجال است. اینکه در روایات، از «دجّال»های فراوان سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر اکرم(ص) فرموده است:«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَ لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ حَتَّى يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِي‏»[۱۳]. در روایات، از «دجّال»ها و دروغ‌گویان فراوان نام برده شده است؛ چنان که در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی هفتاد دجال آمده است. [۱۴] از میان آنها فردی که در دروغ‌گویی، حیله‌گری و مردم فریبی، سرآمد همۀ دجالان و فتنه‌اش از همه بزرگ‌تر است، نشانۀ برپایی قیامت می‌باشد. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد»[۱۵].

حقیقت داستان دجال، بیانگر این واقعیت است که در آستانۀ هر انقلابی، افراد فریبکار و منافقی که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه‌داشتن فرهنگ و نظام جهاهلی گذشته، همۀ تلاش خود را به کار می‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله گری می‌زنند. از آنجایی که انقلاب جهانی حضرت مهدی(ص) از همۀ انقلاب‌های تاریخ بزرگ‌تر و گسترده‌تر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز مراتب بیشتر و گسترده‌تر است. در آستانۀ ظهور، آنان تلاش خواهند کرد که مردم را فریب داده، آنها را از نتیجۀ آن، دلسرد و ناامید سازند و از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته می‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‌ها که صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است یکی از نشانه‌ها باشد.

احتمال دوم آن است که فردی معیّن و مشخص، به نام دجال با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده است خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند. برخی با استناد به روایاتی چند، او را زنده می‌دانند؛ برای مثال گفته می‌شود: او در زمان حضرت رسول اکرم(ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند [۱۶].

اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) پرسید: «ای امیر مؤمنان! دجال کیست؟» آن حضرت فرمود:دجال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب نماید. از شهری برمی‌آید که آن را اصفهان نامند، از دهی که آن را یهودیه گویند [۱۷]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد. در آن، نقطه عَلَقه‌ای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بی‌سوادی آن را می‌خواند. در دریاها فرو می‌رود و آفتاب با او می‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌‌کنند طعام است. در زمان قحطی و سختی خروج می‌کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر قدم حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آنکه فرو رود، تا روز قیامت. به آوازی که همۀ جن و انس و شیاطین –در شرق و غرب- عالم را می‌شنوند، فریاد می‌کند: «ای دوستان من! نزد من آیید. منم آنکه آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما!» دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است و نه غذا می‌خورد؛ نه راه می‌رود و نه زوال دارد. برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشترِ پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستین‌های سبز. خداوند تعالی او را در شما بر سر گردنه‌ای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی(ع) پشت سرش نماز می‌خواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد[۱۸].

احتمال سوم این است که برخی می‌گویند: که مراد از دجال همان سفیانی است که در کتاب‌های اهل سنت، بیشتر با عنوان دجال و در کتاب‌های شیعی با عنوان «سفیانی» آمده است! البته این احتمال مردود است [۱۹].

در نهایت به نظر عده‌ای: دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطرۀ فرهنگ مادی بر جهان است. اینان براساس این احتمال، همه ویژگی‌هایی که برای دجال بیان شده، با ویژگی‌های استکبار جهانی برابر است. «استکبار» به معنای واقعی، دجال است که خود را قیّم ملت‌ها می‌داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌کند. و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد[۲۰].

البته غیر از منابع اسلامی، اصل داستان دجال در کتاب‌های مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه دجال بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح(ع) باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، دجال یاد شده است. به عنوان مثال در رسالۀ یوحنا آمده است: «دروغ‌گو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند»[۲۱].

از نکات شگفت‌آور و تأمل برانگیز در انبوده روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگی است که بین دجال و یهودیان مطرح شده است. از این نظر بیشتر پیروان دجال، یهودی معرفی شده‌اند. [۲۲] در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست عیسی(ع) است[۲۳].[۲۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کتاب العین، ج۴، ص۳۷.
  2. امیر مؤمنان(ع) در خطبه‌ای می‌فرمایند: «... سَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ، و يَمْحَقُ الْبَاطِلَ، هَا، هَا؛ طُوبى‏ لَهُمْ عَلى‏ صَبْرِهِمْ عَلى‏ دِينِهِمْ فِي حَالِ هُدْنَتِهِمْ، و يَا شَوْقَاهْ إِلى‏ رُؤْيَتِهِمْ فِي حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِم‏..»؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۵، ح۳.
  3. الغیبة للطوسی، ص۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۳.
  4. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۷.
  5. لسان العرب، ج ۴، ص۲۹۴.
  6. کتاب العین، ج۴، ص۱۵۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۳۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۰۱.
  7. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶ (باب خروج المهدی)؛ کنزالعمال، ج۱۴، ص۲۶۱، (خروج المهدی) یادآوری می‌کنم هرگاه این واژه در روایات اهل سنت به کار رود بی‌تردید مقصود ظهور حضرت مهدی(ع) طبق دیدگاه شیعه نخواهد بود بلکه به معنای قیام نزدیک‌تر است.
  8. الخصال، ج۱، ص۳۰۳.
  9. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۴۹.
  10. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۳، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵.
  11. کتاب مقدّس، عهد قدیم، زکریا ۹: ۶ و ۷ و دانیال ۷: ۱۹ ـ ۲۷ و عهد جدید، متّی ۲۴: ۱۵ ـ ۲۵ و نامه اول یوحنا ۴: ۱ ـ ۶ و مکاشفه یوحنا ۱۳: ۱۱ ـ ۱۷؛ سفینة‌البحار، ج‌۲، ص‌۱۶۲ و ۱۶۳.
  12. صحیح مسلم، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص۵۰۷؛ ابو داوود، سنن، ج ۴، ص۱۱۵.
  13. قیامت، برپا نمی‌شود تا وقتی که مهدی از فرزندانم، قیام کند. مهدی قیام نمی‌کند تا وقتی که شصت دروغ‌گو خروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم؛ الارشاد، ج ۲، ص۳۷۱.
  14. بحار الانوار، ج ۵۲، ص۲۰۹؛ کنزالعمال، ج ۱۴، ص۱۹۸ – ۲۰۰.
  15. کنزالعمال، ج ۱۴، ص۲۰۰.
  16. الغیبة للطوسی، ص۱۱۳، ح ۸۶.
  17. در پاره‌ای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص۲۵۰.
  18. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص۵۲۷، ح ۱.
  19. الغیبة للطوسی، ص۴۶۳.
  20. سیّد محمد صدر، تاریخ غیبت کبرا، ص۵۳۲ – ۵۳۶.
  21. رساله یوحنا، باب ۲: ۱۸ و ۲۲.
  22. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص۵۲۸، ح ۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص۶۶۱.
  23. تفسیر طبری، ج ۳، ص۲۹۰، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۵۷۹.
  24. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۳، ص۱۴۰ ـ ۱۴۲.