رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم غیب معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم غیب معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

جعفر سبحانی

آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب‌های «آگاهی سوم یا علم غیب» و «منشور جاوید» در این باره گفته است:

  • «گاهی ممکن است مطلبی به قلب القا شود و انسان یک مرتبه خود را بر مطلبی واقف و آگاه ببیند، به این نوع القاء در اصطلاح، الهام می‏‌گویند. این گونه الهامات به قدری در هر زمان و مکان فراوان است که باید آن را در ردیف حوادث معمولی قرار داد حتی منشأ بسیاری از اختراعات و اکتشافات علمی و ابتکارات و مضامین عالی شعری همین الهام است. قرآن مجید نمونه‏ای در این مورد نقل می‏‌کند و می‌‏فرماید: وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ[۱]»[۲]
  • «گاهی یک رشته حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر القاء می‌گردد. ناگهان فضای روح، آن چنان روشن می‌گردد که یقین پیدا می‌کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. مادر موسی نگران سرنوشت فرزند دلبند خود بود که ناگهان به او الهام شد او را در میان جعبه‌ای بگذارد و آن را به روی آب‌های نیل روانه سازد در سرنوشت او نیندیشد زیرا إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۳]»[۴].

پاسخ های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است: «محدث بودن یکی از منابع علوم اهل بیت (ع) است. امامان شیعه، بخشی از علم خود را از راه "تحدیث" و سخن گفتن فرشتگان الهی به دست می‌آورند. محدَّث، کسی است که فرشته با او سخن بگوید؛ بدون اینکه پیامبر باشد و یا فرشته را ببیند و یا کسی که در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه ایجاد گردد و یا آن که در قلب او حقایقی پدید آید که از دیگران مخفی است.[۵] سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (س)[۶] و سخن گفتن ملک با ساره (همسر حضرت ابراهیم[۷] و سخن گفتن ملک با دختر پیامبر،[۸] نمونه‌ای از تحدیث ملائکه است»[۹].
۲. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌ است:

«تحدیث به معنای سخن گفتن ملک با امام است که نوعی الهام تلقی می‌شود، بدین معنا که الهام از جانب خداوند به چند نحو تحقق پیدا می‌کند، یکی از آنها به‌وسیله ملک است که از آن به نام تحدیث در روایات یاد شده.

توضیح اینکه ائمه (ع) دو نوع علم دارند: نوع اول علوم عادی است که از راه‌های معمولی فرا می‌گیرند و در فراگیری با دیگر انسان‌ها تفاوتی ندارند و علمشان ناشی از جنبه بشری و مقتضای بشریت آنهاست؛ نوع دوم علوم غیر عادی است که در این قسم با دیگران متفاوت هستند و علمشان از طرق معمول حاصل نمی‌شود و با ارتباط با عالم غیب تحقق پیدا می‌کند.

توضیح اینکه طبق روایات فراوانی که با عبارات متفاوت و مضمون واحد وجود دارد، علوم ائمه (ع) به سه قسم تقسیم می‌شود، ماضی، غابر و حادث،[۱۰]. که هر کدام از آنها خصوصیتی مربوط به خود دارند.

علومی که مربوط به گذشته است ماضی نامند که تفسیر و توضیح و تبیینش به‌وسیله پیامبر (ص) انجام گرفته، و به امام رسیده است، مانند علوم و معارف قرآنی، سنت نبوی و کتاب‌های آسمانی به یادگار مانده از گذشتگان. علومی که مربوط به آینده است غابر نامند که آنها هم توسط پیامبر (ص) به صورت شفاهی و کتبی در اختیار امام قرار گرفته است و از امامی به امام دیگر منتقل شده است. در واقع همان علوم موروثی است که در روایت از آنها یاد شده و ائمه (ع) از این علوم برای وقایع آینده استفاده می‌کنند.

قسم سوم علومی است که به‌وسیله الهام در اختیار امام قرار می‌گیرد و متفاوت با دیگر علوم حصولی است که حادث نامند، روایات این نوع علم را چنین توصیف می‌کنند: این علم یا با انداختن به قلوب، یا با گفتن در گوش حاصل می‌شود. این قسم علومی است که از جانب خداوند به ائمه (ع) عنایت می‌شود؛ و از برترین علوم ائمه (ع) بشمار می‌رود. بنابراین ویژگی خاص علم ائمه (ع) در بخش علوم الهامی آنهاست که یا به‌وسیله ملک انجام می‌گیرد و از ناحیه گوش است، یا بدون ملک و از ناحیه قلب است، و یا به وسائل دیگر است که در روایات آمده است؛ در هر حال علمی است موهبتی که به افاضه و اشراق ربانی حاصل می‌شود، و همیشه در حال تزاید و تکامل است و از مصادیق علم غیب الهی است که ائمه (ع) از آن اطلاع دارند»[۱۱].
۳. حجت الاسلام و المسلمین کرد فیروزجایی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اسدالله کرد فیروزجایی در مقاله «علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی» در این‌باره گفته‌اند: «طریق الهام و اشراق؛ این طریق، جدا از روش‌های حسی و عقلی، موجب کشف معارفی می‌گردد که به طور معمول انسان‌های ماده‌گرا آنها را پذیرا نیستند در حالی که از نظر علمی قابل انکار نیست و علم غیب از این دست معارف است»[۱۲].
۴. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«یکى از منابع عام علوم ائمه (ع) "محدث" بودن آن‌هاست؛ یعنى امامان شیعه، بخشى از علم خود را از راه "تحدیث" که توسط فرشتگان الهى صورت مى‌گیرد، به دست مى‌آورند. البته این صفت منحصر به آنها و مخصوص به منصب امامت نیست. بلکه دختر پیامبر اسلام، حضرت فاطمه (س) نیز داراى این صفت بوده است.

امکان تحدیث در غیر انبیا (ع) مضمون بعضى از آیات و روایات مى‌رساند که فرشتگان با غیر پیامبران نیز ارتباط داشته و مسائل غیبى را براى آنها بازگو کرده‌اند که در اینجا به چند نمونه اشاره مى‌کنیم:

  1. سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س): خداوند در چند آیه از قرآن به این مسئله اشاره دارد که فرشتگان با حضرت مریم (س) سخن گفته‌اند؛ براى مثال خداوند مى‌فرماید: وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ[۱۳] یا در آیه‌اى دیگر خداوند مى‌فرماید: يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ[۱۴] همچنین خداوند مى‌فرماید: إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ[۱۵]
  2. سخن گفتن فرشته با ساره (همسر حضرت ابراهیم(ع)): خداوند مى‌فرماید: وَ امْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ[۱۶]
  3. سخن گفتن فرشته با دختر پیامبر(ص): روایات متعددى محدَّث بودنفاطمه زهرا (س) را بیان کرده‌اند؛ از جمله در روایتى از امام صادق (ع) است که حضرت فرمود: "فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) محدثه بود؛ زیرا فرشتگان از آسمان فرو مى‌آمدند و با او سخن مى‌گفتند؛ همچنان که با مریم بنت عمران سخن مى‌گفتند".[۱۷] همچنین در زیارت آن حضرت آمده است: «السَّلامُ عَلَیْکِ ایَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ ایَّتُهَا المُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ»[۱۸]
  4. سخن گفتن فرشتگان با ائمه اطهار(ع): روایات فراوانى در این زمینه است که به چند نمونه بسنده مى‌کنیم: امام باقر (ع) فرمود: «أَنَّ أَوْصِیَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُون»[۱۹] همین حدیث با اختلاف کمى در کتاب «بصائر» از امام باقر (ع) چنین نقل شده است: «أن أوصیاء علی محدثون»[۲۰]

در روایتى چنین مى‌خوانیم که محمد بن‌اسماعیل مى‌گوید شنیدم ابوالحسن (ع) مى‌فرمود: «الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُون»[۲۱]

محمد بن عمران نیز مى‌گوید از امام صادق (ع) شنیدم که مى‌فرمود: «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثاً»[۲۲]»[۲۳].
۵. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در این‌باره گفته‌‌اند:

«الهام و تحدیث، از نظر لغوی، به یک معنا به کار رفته ‌است، محدَّث را مُلهَم ترجمه کرده و در توضیح معنای آن می‌گوید: ملهم کسی است که چیزی در قلبش القا می‌شود. پس به خاطر قوۀ حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده می‌شود و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیده‌اش داده است. چیزی به آنها الهام می‌شود؛ سپس آن را می‌گویند. مُحَدَّثُون را کسانی می‌داند که فرشتگان با آنها سخن می‌گویند. در روایاتی که محدثان قم آورده‌اند، افزون بر بیان الهامی بودن علم ‌امام (ع)، به ‌این نکته عنایت ویژه‌ای شده که پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران بوده و پس از ایشان وحی منقطع شده است. آنها فرق میان وحی و الهام را با نقل روایاتی از معصومان نشان داده‌اند. در برخی از روایاتی که صفار نقل کرده، به ‌این تفاوت اشاره شده است. دربارۀ نحوۀ القای علم به امام، روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که در آن آمده است: برخی از ما علم در گوش‌شان قرار می‌گیرد. برخی از ما در خواب می‌بینند. برخی از ما صدایی می‌شنویم و برای بعضی از ما، فرشته‌ای بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل می‌آید و برخی از امامان، فرشته‌‌ها را با چشم می‌بینند. وی روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل می‌کند که می‌گوید در شب قدر، فرشتگان همۀ پیشامدهای سال آینده را مانند خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی که مقدر شده، بر آنها نازل می‌کنند. امام صادق (ع) همچنین، پنهان داشتن اخبار هر صبح و شام آسمان از ولی واجب‌الاطاعة خود را دور از کرم و رأفت خدا می‌داند. پس از نگاه صفار قمی، ‌بخشی از علم امام (ع)، با الهام به دست می‌آید؛ ازاین‌رو، وی روایتی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که می‌گوید: علی (ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل می‌کرد. هنگامی‌ که با مسئلۀ جدیدی روبه‌رو می‌شد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر، خداوند به او الهام می‌کرد. در کافی نیز، روایات متعددی دال بر الهام شدن به امام و سخن گفتن فرشتگان با ایشان نقل کرده است. برخی از روایات هم، به چگونگی دریافت الهامی پرداخته ‌که به صورت القای به دل یا تأثیر در گوش است. برخی دیگر از چگونگی سخن گفتن فرشته با امام می‌گوید؛ مانند روایتی که کلینی از امام باقر نقل کرده و طبق آن، اهل بیت (ع) در شب رحلت پیامبر اکرم (ص) که شب سختی بود، صدایی شنیدند؛ اما صاحب آن را با چشم ندیدند. او به آنها سلام کرد و آنها را در این مصیبت تسلی داد و طبق پاسخ امام به راوی، صاحب آن صدا از سوی خداوند متعال برای تسلیت آمده بود. هم‌داستان با صفار و کلینی، از محمد بن مهران نقل می‌کند که از امام جعفر صادق (ع) شنید: ما دوازده محَدَّثیم. وی همچنین حدیثی از امام رضا (ع) نقل می‌کند که در آن، یکی از علایم امام محَدَّث بودن معرفی شده است.

به تصریح شیخ مفید، اینکه امامان (ع) صدای فرشتگان را بشنوند «تحدیث»، عقلاً و شرعاً جایز است. وی در این باره، حتی به مخالفان طعنه زده است. او در اوائل المقالات، در دفاع از تحدیث می‌گوید: نظر من این است که شنیدن صدای ملائک، از نظر عقلی جایز است. از راستگویان شیعه که معصوم‌اند، ممتنع نیست. روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده است. البته ‌این عمل مخصوص امامان معصوم است؛ همچنین برای برخی از شیعیان که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروف‌اند، امکان دارد. این نظر فقهای محدث شیعه است؛ اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را رد می‌کنند؛ چون دقت نظر نداشته و راه درستی نرفته‌اند. مفید از قول به امکان عقلی شنیدن صدای ملک و ایحاء برای امام فراتر می‌اندیشد و نزول وحی بر ائمه (ع) را هم، از نظر عقلی جایز و وحی به مادر حضرت موسی (ع) را از همین قبیل می‌داند؛ اما در تحقق وحی برای امامان (ع)، به دلیل اجماع امت بر منع، قائل به منع می‌شود. او برای تقریب به ذهن می‌گوید این امر مانند بعثت پیامبری پس از پیامبر اکرم است که از لحاظ عقلی جایز است؛ اما اجماع امت، با توجه به علم به ‌اینکه ‌این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، قاطعانه و یقینی، آمدن پیامبری پس از پیامبر اکرم را ممنوع می‌داند. او همچنین، در تصحیح الاعتقاد، به صراحت می‌گوید: ما معتقدیم خداوند متعال بعد از پیامبر، به اولیای خود کلماتی را القا می‌کند که به آنها وحی گفته نمی‌شود. از سخنان مفید به ‌دست می‌آید که از نگاه او، تحدیث و الهام، دو منبع اساسی علم امام (ع)، عقلاً و نقلاً پذیرفته شده است و جالب اینکه وی قائلان به تحدیث را فقهای محدث می‌داند و منکران آن را نوبختیان می‌داند. سید مرتضی، از شاگردان و ناشران آراءِ شیخ مفید، گرچه در مواردی، با استاد خود همراهی می‌کند، در این باره کمتر سخن گفته است. تنها موردی که می‌تواند شاهد باور او به الهامی بودن علم امام (ع) باشد، پاسخی دربارۀ علم امام (ع) به اشیا پیش از پیدایی آنهاست: از شروط امامت نیست که امام قبل از ایجاد اشیا، به آنها علم داشته باشد؛ چون این‌گونه علم‌ها از قبیل معجزه است. اظهار معجزه هم برای امام گاهی جایز است و گاهی جایز نیست. اما می‌دانیم که امامان گاهی از اخبار غیبی به ما خبر داده‌اند. نظر ما این است که خداوند متعال علم به ‌این مسائل غیبی را به آنها اطلاع داده است؛ پس سید مرتضی هم، به الهامی ‌بودن علم امام توجه داشته است. شیخ طوسی بر خلاف استادش، به تفصیل، به این مبحث وارد شده است. او در برابر ‌این پرسش که اگر از امام چیزی پرسیده شود و امام به آن علم نداشته باشد، چه می‌کند و چگونه به آن علم پیدا می‌کند؟ به دو روایت استناد می‌کند. یک روایت، از قول حارث نصری، القا در قلب و قرار دادن در گوش را راه دسترسی امام به علم به موضوع جدید بیان می‌کند. روایت دیگر الهام یا شنیدن از فرشته یا هردو را مأخذ علم امام بیان می‌کند. شیخ طوسی در تبیین تحدیث و الهام، چندین روایت دیگر نقل می‌کند؛ برای نمونه روایتی از پیامبر اکرم (ص) در وصف امام علی (ع) که می‌گوید: به من وحی داده شده و به علی الهام؛ روایتی از امام رضا (ع) هم، امامان را راستگویان، مفهّم و محدَّث می‌نامند؛ امام صادق (ع) هم، در روایتی، امام علی (ع) را محدَّث معرفی و در تبیین معنای آن بیان می‌کند: یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار می‌دهد. شیخ طوسی دربارۀ روش‌های گوناگون الهام به امامان (ع)، روایات بسیاری نقل می‌کند که برپایۀ آنها، علم در قلب برخی از امامان (ع) قرار داده می‌شود. برخی دیگر فرشته را در خواب می‌بینند و برخی دیگر صدای فرشته را می‌شنوند. برخی از امامان (ع) نیز، ملک را به چشم می‌بینند، البته نه به صورت جبرئیل و میکائیل، بلکه به صورت مخلوقی برتر از آنها. حاصل اینکه در نگاه متکلمان بغداد هم، تحدیث و الهام مسلماً منابع علم امام (ع) است؛ اما آنها با توجه به رویکرد عقلی‌شان، کمتر سراغ روایات رفته‌اند؛ ولی این به معنای بی‌عنایتی به روایات نیست؛ زیرا چنان که از گفتۀ شیخ مفید پیداست، او در هم‌داستانی با قمی‌‌ها دربارۀ الهام و تحدیث، افزون بر استدلال عقلی، بر نقل تکیه می‌کند و علت مخالفتش با نوبختیان را ناآگاهی آنها از روایات می‌داند»[۲۴].
۶. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» در این‌باره گفته است: «در روایات متعدد، افکندن در دل یا شنیدن صدا توسط گوش امام از شیوه‌های دریافت علوم آنان معرفی شده است[۲۵]. این روایات نیز مستفیض هستند»[۲۶].
۷. حجت الاسلام و المسلمین مرتضوی؛
حجت الاسلام و المسلمین سید ضیاء مرتضوی در بیاناتی با عنوان «مجاری علوم امامان» در این‌باره گفته است:

«نقش بستن در قلب: روایات متعددی از ائمه (ع) این گونه روایت شده که یک مجرای علوم ائمه از راه نقش بستن در قلب و دل آنان است که با تعبیرهایی چون: "نَقْرٌ فِي الْقُلُوبِ؛ نَكْتٌ فِي الْقُلُوبِ؛ قَذَفَ فِي الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ؛ القاء فِي الْقُلُوبِ؛ وَقَرَ فِی الْقُلُوبِ و ..." آمده است و خود روایات این طریق را الهام تفسیر کرده‌اند، "وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَهُوَ الْإِلْهَامُ".

طنین‌افکندن در گوش: در کنار نقر فی القلب، طنین‌افکندن در گوش هم هست که در روایات "نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ" یا "نَكْتٌ فِي الْأُذُنِ" است و در برخی دیگر تعبیر اسماع هست که تفسیر شده به شنیدن صدای فرشته:

أمّا النقر في الأسماع فحديث الملائکة نسمع کلامهم و لا نري اشخاصهم؛

وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ الصَّوْتَ مِثْلَ صَوْتِ السِّلْسِلَةِ فِي الطَّسْتِ.

نکته: در برخی از این روایات تصریح شده است که گاهی این دو طریق با هم مجرای علم می گردند. بصائر الدرجات: "مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ (ع) عِلْمُ عَالِمِکُمْ أَ سَمَاعٌ أَوْ إِلْهَامٌ قَالَ یَکُونُ سَمَاعاً وَ یَکُونُ إِلْهَاماً وَ یَکُونَانِ مَع"»[۲۷].
۸. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:

«مقام تحدیث به این معناست که امام در اثر نزاهت روحی، صفای باطن و شایستگی علمی به مرتبه‌ای می‌رسد که فرشتگان آسمانی با او به گفتگو می‌پردازند. مقام تحدیث را باید مرتبه‌ای فراتر از الهام و فروتر از وحی دانست. فراتر بودن مقام تحدیث از الهام از دو جهت است:

  1. الهام موهبت و رهنمونی است الهی که همه بندگان به میزان صفای باطن یا مصالحی دیگر از آن بهره دارند و اختصاص به افرادی خاص ندارد. چنان که خداوند در قرآن به صراحت از الهام به مادر موسی (ع) یاد کرده است. در حالی که تحدیث مقامی است خاص که تنها شماری محدود از بندگان صالح خداوند همچون اوصیا و ائمه (ع) از آن بهره دارند.
  2. در عموم موارد منشأ الهام مبهم است و فقط انسان در می‌‏یابد که بارقه‌ای در دل او درخشیدن گرفته و راهی برای گریز از مهلکه یا برون رفت از یک بحران و مسأله برای او گشوده شده است. اما این که این بارقه توسط چه کسی و چگونه در قلب او افکنده شده، نامشخص است. در حالی که در تحدیث منشأ آن که فرشته است، برای ولی خداوند از هر جهت آشکار و مشخص است.

از سویی دیگر، فروتر بودن مقام تحدیث از مرتبه وحی به دو جهت ذیل است:

  1. وحی نوعی از ارتباط خداوند به صورت مستقیم یا با واسطه فرشته است که تنها به پیامبران اختصاص دارد و از رهگذر آن دین یا شریعت یا سایر فرامین الهی به آنان ابلاغ می‌‏گردد، اما تحدیث نوع ضعیف‌تری از ارتباط فرشته با ولی خداوند است که از رهگذر آن دانش افزایی اتفاق می‏‌افتد.
  2. در وحی با وساطت فرشته، پیامبر فرشته را در خواب یا بیداری می‌‏بیند، اما در تحدیث ولی خدا تنها صدای فرشته را می‏‌شنود، اما او را نمی‌‏بیند.

بر اساس روایاتی که در جوامع معتبر حدیثی شیعه درباره پدیده تحدیث رسیده، در این امر نمی‌‏توان تردید داشت که ائمه (ع) دارای مقام تحدیث بودند و بخشی از دانش آنان از این طریق به آنان انتقال می‏‌یافت. به عنوان نمونه هشام بن سالم از عمار یا شخصی دیگر نقل می‌‏کند که می‏‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم داوری شما به استناد چه چیز است؟ امام فرمود: به حکم خداوند و حکم داوود و حکم محمد (ص) و اگر با چیزی برخورد کنیم که در کتاب امام علی (ع) نباشد روح القدس آن را به دل ما می‌‏افکند و خداوند از طریق الهام به ما الهام می‏‌کند. نیز امام رضا (ع) در این باره فرمود: هرگاه خداوند بنده‌ای را برای تدبیر امور بندگانش برگزیند، برای چنین کاری به او شرح صدر عطا می‌‏کند و چشمه‌های حکمت را در دلش به ودیعت می‏‌نهد و با الهام، علم را به او الهام می‏‌کند، او با چنین حمایتی از دادن هیچ پاسخی در نمی‌‏ماند و در ارائه گفتار صواب دچار سرگردانی نمی‏‌شود. او معصوم و تأیید شده و بهره‌مند از توفیق و حمایت الهی است. او از اشتباهات، لغزش و خطا در امان است. خداوند این امتیاز را به او داده تا حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفریده‌هایش باشد.

ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف کافی در کتاب الحجّه در بابی تحت عنوان "باب جهات علوم الائمه" سه روایت را آورده که مضمون مشترک همه آنها این است که ائمه (ع) در کنار علومی که برای آنها به صورت نگاشته شده یا تفسیر شده به میراث رسیده دارای علوم خاص‌اند که از رهگذر الهام به آنها می‌رسد:

  1. در روایت اول به نقل از امام کاظم (ع) چنین آمده است: «مبلغ علمنا على‌ ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث.فاما الماض فمفسر و اما الغابر فمزبور و اما الحادث فقذف فى‌ القلوب ونقر فى‌ الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبى‌ بعد نبينا‏»[۲۸]
  2. بر اساس روایت دوم حارث بن مغیره از امام صادق (ع) سؤال کرد: برای من بازگو کنید که علم عالم شما چگونه است؟ امام فرمود: از پیامبر (ص) و امام علی (ع) به صورت میراث بری است. راوی می‌گوید: گفتم: به ما حدیث نقل شده که در دل شما نقش بسته و در گوش‌های شما طنین‌افکنده می‌شود. امام فرمود این نیز هست.
  3. نیز علامه مجلسی در جلد دوم بحارالانوار بابی را تحت این عنوان اختصاص داده است:‌ روایات پانزدهم تا هیجدهم این باب دارای یک مضمون است و آن این که گاه ائمه (ع) پس از عدم برخورد به حکم قرآن در سنت از رهگذر توفیق ربانی و الهام الهی پاسخ پرسش‌های خود را می‌یابند. روایت پانزدهم چنین است:‌ سورة بن کلیب می‌گوید:‌ به امام صادق (ع) عرض کردم، امام به استناد چه چیز فتوا می‌دهد؟ فرمود: به استناد قرآن. گفتم: اگر در قرآن نباشد استناد او به چیست؟ امام فرمود: به سنت پیامبر. گفتم: اگردر قرآن و سنت نبود چه می‌کند؟ فرمود: هیچ چیز نیست مگرآن که در کتاب و سنت آمده است. راوی می‌گوید: سؤالم را دوباره تکرار کردم امام فرمود امام مورد تأیید و توفیق الهی قرار می‌گیرد. اما آن که تو می‌پنداری آن نیست. روایت شانزدهم خیثم از امام صادق (ع) همین سؤال را طرح کرده است: ‌به امام صادق (ع) گفتم: آیا چیزی هست که در کتاب و سنت نباشد؟ امام فرمود: نه، گفتم: اگرچیزی بیاید که در کتاب و سنت نباشد امام فرمود: چنین نیست. تا آن که پرسش خود را چندین بار برای امام تکرارکردم. امام فرمود: چیزی پیش نمی‌آید که در کتاب و سنت نباشد، آنگاه با اشاره به انگشت خود فرمود: با توفیق و یاری خداوند است و چنان نیست که تو می‌اندیشی. علامه مجلسی در توضیح این روایت آورده است: مقصود امام از توفیق و تسدید الهامی از سوی خداوند و القاء از سوی روح القدس است... و چنان نیست که می‌پنداری که امام اجتهاد می‌کند و به رأی خود عمل می‌نماید. این روایات نشان می‏‌دهند که همه علوم و دانش‌های ائمه (ع) از رهگذر میراث علمی از رهگذر پیامبر (ص) یا حضرت امیر (ع) به آنها نرسیده بلکه آنان از رهگذر الهام ربانی با وحی غیر رسمی با آسمانی در ارتباط‌اند و پاسخ پرسش‌های نوظهور را از این طریق دریافت می‌کنند»[۲۹].
۹. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «گاهی برخی حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر "قلب" القاء می‌گردد، ناگهان فضای روح آنچنان روشن که یقین پیدا می‌کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. الهام در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است. بنا بر برخی تفاسیر الهام دارای معنای عام و خاص است. معنای خاص الهام ویژه اولیاء و اوصیاست که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه می‌باشد. الهام با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج می‌گردد و آنگاه شنیده و معنای مقصود از آن فهمیده می‌شود، صورت می‌پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ می‌دهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار می‌آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد. معنای عام الهام نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. الهام حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست می‌آید. الهام غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگی‌های خاص نژادی و جغرافیایی حاصل می‌شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان. قرآن کریم نمونه‌ای از آن را نقل می‌کند وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ [۳۰] به مادر موسی (ع) الهام کردیم که به کودک خود شیر بده، و یا در جای دیگر مادر موسی (ع) دلواپس و نگران سرنوشت فرزند دلبند خود است که ناگهان به او الهام می‌شود او را در میان جعبه‌ای بگذارد و آن را به روی آبهای نیل روانه کند و در سرنوشت او فکری نکند زیرا خداوند متعال می‌فرماید إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ [۳۱] همانا ما آن را برمی‌گردانیم به‌سوی تو و قرار می‌دهیم او را موسی (ع) از مرسلین و انبیاء الهی کسانی که برگزیدگان خداوند که دارای روح پاک و بی‌آلایشی هستند و از تقوا و پرهیزگاری سهم والایی دارند، گاهی مشمول چنین الطاف الهی می‌شوند. این‌ها طرق و راه‌هایی است که پیامبران و پیشوایان معصوم (ع) و بندگان متقی و پرهیزگار را از امور پنهان از حس آگاه می‌سازد»[۳۲].
۱۰. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت» در این‌باره گفته‌اند: «در مورد ارتباط الهام و تحدیث باید گفت بر اساس روایات شیخ مفید علم و آگاهی که توسط قلب انسان درک می‌گردد الهام و تأثیر پذیری و معرفتی که توسط دستگاه شنیداری محقق میگردد تحدیث دانسته شده است. با این بیان هم پوشی و تساوی مفاهیم "نکت فی القلب" و الهام که در برخی دیگر از روایات بیان شده است روشن میشود. مطلبی که در قلب امام آشکار و درک می‌گردد از آن به الهام نامبرده می‌شود یا آنچه امام توسط گوش خود درک می‌کند و می‌شنود که حدیث ملائکه نامیده شده نیز به واسطه فرشته انجام می‌گیرد [۳۳] بر این اساس می‌توان گفت در دستگاه معرفتی شیعه آموزه الهام "یا نکت فی القلب" و تحدیث "یا نقر فی السماع" دو مجرای تحقق آگاهی و دو شیوه برای رهیافت امام به حقیقت است که گاه از مجموعه این دو به تحدیث یاد شده است»[۳۴].
۱۱. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در این‌باره گفته‌اند: «اکثر روایات به تعلیم امامان (ع) از رسول خدا (ص) اذعان دارند و دسته‌ای دیگر از روایات، پرده از ارتباط ایشان با ملائک و الهامات ربانی برمی دارد. چنان که وقتی حرث بن مغیره از حضرت صادق (ع) درباره نوع علم اهل بیت (ع) پرسید. آن حضرت (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) و حضرت علی (ع) به ما ارث رسیده است، علمی که به واسطه آنها از مردم بی‌نیازیم ولی مردم به ما احتیاج دارند. حرث گفت: آیا حکمت‌هایی که در قلب یا گوش شما القاء می‌شود نیز هست؟ آن حضرت (ع) فرمود: گاهی هم از این نوع است[۳۵]»[۳۶].
۱۲. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:
  • «الهام منبع و منشأ برای علوم ائمه می‌باشد. که امام از طریق آن با ملکوت ارتباط برقرار می‌کند و یک راه شهودی و حضوری و وجودی است. الهام مستقیما به ائمه (ع) می‌شود. امام رضا (ع) می‌فرماید: هر گاه خداوند بنده ای را برای امور بندگانش بر‌گزیند برای این کار سینه‌اش را گشاده گرداند و چشمه‌های حکمت به دل او سپارد و علم را به کمال بر او الهام کند و از این پس دیگر در پاسخی در‌مانده نگردد در صواب سرگشته نشود و از خطا و لغزش و افتادن در امان است»
  • «یکی از چیزهایی که قاطعانه به عنوان مصدر علوم اهل بیت (ع) می‌توان نام برد تحدیث و محدث بودن آنهاست. یعنی امامان (ع) و پیشوایان دینی ما بخشی از علوم خودشان را از راه تحدیث که توسط فرشتگان الهی صورت می‌گیرد به دست می‌آورند. در اصطلاح متکلمین، محدث به کسی گفته می‌شود که ملائکه با او تکلم می‌کنند بدون اینکه نبی (ص) باشد.[۳۷] و در اصطلاح اخبار امامان را محدّث گویند چون خداوند علوم و اخبار آسمانی را توسط فرشته به او می‌رساند[۳۸]»[۳۹].
۱۳. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«برخی از منابع علوم معصومان (ع) به صورت الهامات و منابع غیر حسی می‌باشد، همانند اینکه در برخی روایات ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده و هرآنچه از دانستنی‌ها را که معصوم (ع) بخواهد در آن مشاهده می‌نماید، را از منابع علم معصومان (ع) معرفی نموده است. از همین دست الهامات الهی می‌توان به موارد دیگری نیز اشاره نمود همانند: به ارث بردن علوم رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و الهام و شنیدن از مأمورین الهی که در این قسمت از نوشتار به آنها خواهیم پرداخت.

از منابع اصلی علوم و آگاهی‌های پیامبران (ع)، وحی است، وحی نوعی ادراک خاص است که با ادراکات معمول بشری کاملاً تفاوت دارد و از راه‌هایی مانند حس، حدس یا تعقل و تفکر حاصل نمی‌گردد، خداوند از رهگذر این ادراک ویژه، حقایق و معارف دینی را به پیامبر منتقل می‌سازد و پیامبر نیز در این دریافت دچار خطا یا شک و تردید نمی‌شود. وحی است که دروازه‌های جهان غیب را به روی پیامبران (ع) می‌گشاید و آنان را با حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادراکی انسان به خودی خود، توان دست‌یابی به آنها را ندارد. تمام خبرهای غیبی قرآن کریم اعم از حوادث گذشته و آینده و نیز ویژگی‌ها و احوال معاد و ... همگی از این دسته هستند که رسول گرامی اسلام (ص)، از طریق وحی از آن مطلع شد قرآن می‌فرماید: ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ[۴۰].» همچنین نقل شده است که در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب پیامبر (ص) را زیر سؤال ببرند دراین هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنه‌های دشمنان پایان داد. می‌توان گفت عمده‌ترین راه اطلاع پیامبران (ع) از غیب به وسیله وحی بوده است.

از روایات مختلفی استفاده می‌شود که ائمه (ع) دارای علومی هستند که از سنخ علوم متعارف نیست. این علوم به وسیله الهام و چیزی شبیه آن به آنان القاء می‌شده است‌، ولی این وحی رسالی و تشریعی نبوده است‌، علامه طباطبایی می‌فرماید: ادب دینی اقتضا می‌کند که در مورد غیر پیامبران الهی آن را وحی ننامیم. بلکه در واقع الهام می‌باشد‌، مانند الهامی که به حواریون حضرت عیسی (ع) یا به مادر حضرت موسی (ع) برای نجات فرزندش انجام گرفته بود که در برخی از روایات از آن تعبیر به الهام و در مواردی تعبیر به قذف یا القاء در قلوب شده است.‌ برخی از روایات که بر الهام به معصومان (ع) دلالت دارند عبارتند از: امام صادق (ع) با اشاره به لوح محفوظ الهی می‌فرمایند‌: و من صاحب لوح محفوظ هستم، خداوند از راه الهام مرا از آن‌چه در لوح محفوظ است آگاه ساخته است. تعبیر دیگری که دراین باره به کار رفته بر قراری ارتباط با روح الهی است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرمایند‌: کسی که روح الهی را در می‌یابد از رویدادهای گذشته و آینده و آن ‌چه در دل مردمان و زمین و آسمان است آگاه می‌گردد. معصومان (ع) با فرشتگان خدا هم کلام شده از علوم گوناگون بهره‌مند می‌شدند به همین جهت ائمه (ع)در روایات فراونی محدَّث خوانده شده‌اند. محدَّث کسی است که ملائکه با او تکلم می‌کند بدون این‌که وی نبی باشد و از آنها الهام می‌گیرد؛ امام باقر (ع) فرموده‌اند: محدّث کسی است که سخن فرشته‌ها را می‌شنود بدون این که چیزی را ببیند بلکه در گوش و دل او نقش می‌بندد. درباره چگونگی الهام علوم به ائمه (ع)، امام صادق (ع) می‌فرمایند: به قلب القا می‌شود یا در گوش صدایی پدید می‌آید‌.

علی بن یقطین از پدرش نقل می‌کند که از امام کاظم (ع) پرسیده است‌: علم عالم شما از کجا حاصل می‌شود؟ حضرت فرمود‌ند به وسیله القاء در قلب یا شنیدن ندایی در گوش و گاهی هر دو با هم؛ گاهی هم الهام به وسیله رؤیای صادقه بوده است که اندیشمندان مسلمان رؤیای صادقه را گونه‌ای از وحی و الهام دانسته‌اند. معصومان نه تنها در بیداری، بلکه در خواب نیز از تأیید الهی برخوردارند و از این راه بر بسیاری از حقایق جهان دست می‌یابند چنان که حضرت ابراهیم (ع) در خواب از مأموریت ذبح فرزندش آگاه شد و پیامبر گرامی اسلام (ص) ورود مسلمانان به مسجد الحرام و انجام اعمال عمره را در رؤیا مشاهده نمود. در مورد امام علی (ع) نیز نقل شده که ایشان در خواب از رحلت سلمان فارسی آگاهی یافت، سپس به مدائن رفته و به غسل و کفن او پرداختند»[۴۱].
۱۴. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است: «الهام از ماده لَهَمَ در اصل به معنای بلعیدن و نوشیدن است. و در اصطلاح علما عبارت است از القا مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی، چنان که فخررازی می‌گوید: الهام آن است که خداوند در دل بنده‌اش مطلبی بیافکند. علامه طباطبایی نیز می‌نویسد: الهام آن است که خداوند سبحان، صور علمی تصوری یا تصدیقی را در نفس و جان آدمی افاضه کند. تحدیث از ماده حدث و حدوث است که در لغت به معنای ایجاد چیزی جدید است که بیشتر نبوده و در اصطلاح عالمان و متکلمان اسلامی، محدث کسی است که فرشتگان با او سخن می‌گوید بدون اینکه پیامبر باشد و فرشته را ببیند. یا آنکه حقایقی علمی در جان و دل او الهام می‌شود. یا آنکه حقیقت بدون توجه بر زبان او جاری می‌شود. به هر حال، الهام و تحدیث یکی از منابع مهم علم امام در کلام امامیه است. صاحب الغدیر می‌گوید: امت اسلامی اتفاق نظر دارند که در میان ایشان همانند امت‌های پیشین افرادی هستند که به آنها محدث می‌گویند و پیامبر اسلام، چنان‌که در صحاح و مسانید از طریق عامه و خاصه آمده از این واقعیت خبر داده است. محدث کسی است که فرشته با او سخن گوید بدون آن که نبی باشد و یا فرشته را ببیند و یا آن که در او دانشی از راه الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود، و یا آن که در قلب‌اش از حقایقی که بر دیگران پنهان است پدید آید. پس بودن چنین کسی در میان امت اسلامی، مورد اتفاق تمامی فرقه‌های اسلامی است. نهایت آن که در تشخیص و شناخت او اختلاف است، شیعه امیرمؤمنان (ع) و فرزندان معصوم‌اش را که امامان بعد از او هستند محدث می‌دانند و اهل سنت عمر بن خطاب را. برخی دیگر نوشته است: هر چند به امام وحی نمی‌شود و لکن مورد الهام قرار می‌گیرد و می‌تواند لوح محفوظ را مطالعه نموده و بخواند. شیخ مفید می‌نویسد: به اعتقاد من، فرستادگان الهی و پیامبران‌اش و امامان جانشین ایشان محدث‌اند. در جای دیگر می‌گوید: به اعتقاد ما خدای متعال بعد از رسول خدا (ص) به اولیای خودش کلماتی را در باره حوادث آینده القا می‌کند، ولی به آن وحی گفته نمی‌شود. در روایات نیز به این خاستگاه اشاره شده است و محدث بودن ائمه را برای شیعیان به عنوان موضوع تشکیک ناپذیر در آورده است، زراره می‌‌گوید: از امام باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: مابعد از حضرت رسول دوازده امام، همه از آل محمد و همگی نیز محدث هستیم و علی بن ابی‌طالب (ع) جزو این دوازده امام است. در راویت دیگر پیامبر خاتم (ص) فرموده است: «مِنْ وُلْدِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»[۴۲]. امام رضا (ع) می‌فرماید: هرگاه خدای عزوجل بنده را برای اصلاح امور بندگان‌اش برگزیدند، سینه‌اش را گشاده کند و چشمه‌سارهای حکمت در دلش جاری سازد و علمی به او الهام کند که از آن پس از هیچ پاسخی در نماند و از درستی منحرف نگردد»[۴۳].
۱۵. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در این‌باره گفته است: «حضرت امام موسى کاظم (ع)، در کیفیت عالم شدن ائمه (ع) مى‌فرماید: علم، به سه وجه به ما مى‌رسد: گذشته، آینده و حادث. امّا علم گذشته، علمى است که تفسیر شده و علم آینده، علم مزبور و مکتوب است و امّا علم حادث، چیزى است که در قلب انداخته و در گوش خوانده مى‌شود. و بهترین علم ما همین است و پیامبرى بعد از پیامبر ما وجود ندارد. "نکت" (افتادن در قلب) و "نقر" (خواندن در گوش)، از خصوصیات ائمه است. ابو الخیر مى‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: من از عبد اللّه بن حسن سؤال کردم. او گمان مى‌کند امام، در بین شما اهل بیت (ع) نیست. فرمود: قسم به خدا اى پسر نجاشى! به درستى که از ماست آن که علم به قلب او انداخته مى‌شود و به گوش او خوانده مى‌شود و ملائکه با او مصافحه مى‌کنند... حضرت امام رضا (ع) نیز روایت امام صادق را بدین صورت تفسیر مى‌کند: غابر، علمى است که از سابق بوده و مزبور، علمى است که در آینده به ما مى‌رسد و افتادن در قلب، الهام است و کوبیدن در گوش، از سوى ملک است. با توجه به روایات فوق که مى‌فرماید "نقر" از سوى ملک صورت مى‌گیرد، مى‌توان نتیجه گرفت که نقر معادل تحدیث است. در روایات دیگر، تصریح شده علم برتر ائمه، علمى است که هر صبح و شام و هر ساعت به ائمه تحدیث مى‌شود. لذا امام موسى کاظم (ع) در مورد نقر مى‌فرماید: «و هو أفضل علمنا‏»[۴۴]. و بعد از اشاره به این که نقر از سوى ملک است، تأکید مى‌فرمایند: «لا نبىّ بعد نبینا‏»[۴۵]. این تأکید، به لحاظ آن است که تحدیث به معناى وحى شریعت نیست. مرحوم علامه مجلسى مى‌نویسد: اگر چنانچه از قول امام، توهم ادعاى نبوّت توسط ائمه (ع) ایجاد شود چرا که مردم خیال مى‌کنند اِخبار از ملک، مخصوص انبیا است. امام این توهم را نفى کرده به واسطه این که فرموده: پیامبرى بعد از پیامبر ما نیست. و آن به خاطر فرق بین نبىّ و محدّث است که نبىّ، ملک را هنگام القاى حکم مى‌بیند و محدّث به واسطه اسماع، از مسئله آگاه مى‌شود و ملک را نمى‌بیند و حکم شرع به او القاء مى‌شود، چنانچه گذشت»[۴۶].
۱۶. خانم عسکری (پژوهشگر حوزه علميه حضرت رقيه)؛
خانم حدیثه عسکری در وبگاه حوزه علمیه حضرت رقیه، در این باره گفته است:

«عرفای اسلام، ولایت را باطن نبوت می‌دانند. پیامبران با ولایت خود حقایق را دریافته در مقام نبوت هم به تبلیغ آن می‌پردازند[۴۷]. و این هرگز به آن معنی نیست که مقام ولی، از نبی برتر باشد. با توجه به این نکته،‌ارتباط امام با الهام و امداد غیبی،‌ بسیار روشن است. زیرا که امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده،‌ در نقطه‌ی اوج و قله‌ هرم هستی قرار دارد. باطن امام هم همانند باطن پیامبر،‌ با نور ولایت حق روشن بوده با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام هم، همانند پیامبر واسطه‌ فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است؛ اما پیامبر نیست. یعنی مقام و شأن و مسئولیت نبوت و رسالت را به او نداده‌اند. حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در این باره می‌فرمایند: «الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ‏ مُفَهَّمُونَ‏ مُحَدَّثُون‏»[۴۸]. امام صادق (ع) نیز می‌فرمایند: "امامان صدای غیب را می‌شنوند اما فرشته را نمی‌بینند".

صدرالمتألهین، شنیدن معصوم را عقلی می‌داند. به این معنی که امام سخن فرشته‌ای را با گوشش نمی‌شنود، بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهام‌های الهی را فرا می‌گیرد و می‌پذیرد برای اینکه کلام الهی جز این نیست که حقایقی را به آگاهی اولیا برساند زیرا کلام الهی نمی‌تواند از نوع صوت و لفظ باشد[۴۹]. امام سجاد (ع) می‌فرماید: اگر در چیزی درمانیم روح‌القدس مددمان می‌رساند[۵۰]»[۵۱]
۱۷. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛
پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «امام رضا (ع) در ضمن حدیثی مفصل درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا می‌کند چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهی بوده از خطاها و لغزش‌ها در امان خواهد بود و خدای متعال، این خصلت‌ها را به او می‌دهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد می‌دهد. از حسین بن یحیی مدائنی نقل شده که از امام صادق (ع) پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام می‌شود چگونه و (با چه علمی) جواب می‌دهد؟ فرمود: گاهی به او الهام می‌شود و گاهی از فرشته می‌شنود و گاهی هر دو»[۵۲].
۱۸. پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی؛
پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «در عین حال، قطع شدن وحی، به معنای قطع رابطه خداوند با انسان کامل مانند امام و پیشوای معصوم نیست. آنها به طریق دیگر به منبع غیب اتصال دارند و حقایق را از منبع پرفیض الهی دریافت می‌کنند. آنها به جهت این که پیشوا و امام هستند، علم و دانش‌های خویش را از طرف خداوند دریافت می‌کنند و دارای علم لدنی الهی هستند. این دریافت حقایق و علوم و دانش و اطلاع بر اسرار غیب را، وحی نمی‌گویند؛ بلکه به آن الهام می‌گویند. بنابراین، اگر چه وحی قطع شده است، اما الهام الهی که نوع دیگری از وحی می‌باشد، برای امامان وجود دارد. بر اساس روایات، امامان (ع) دست آموز الهام غیبی‌اند و صدای غیب را می‌شنوند؛ اما بر طبق عقیده برخی از بزرگان، فرشته را نمی‌بینند؛ به خلاف پیامبر که سخن فرشته را می‌شنود و گاه خود ملک را نیز می‌بیند. این الهام، نظیر الهامی است که به حضرت خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم (س) و مادر موسی (ع) شده است. گاهی در قرآن کریم، از این معنا تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا (ع) در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی‌گزیند، به او سعه صدر عطا می‌کند و چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا در پاسخ به هیچ سؤالی درنماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده، از خطاها و لغزش‌ها در امان خواهد بود. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلّه هرم هستی قرار دارد. از این رو، باطن امام نیز همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده، با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام نیز همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است؛ امّا پیامبر نیست؛ یعنی مقام و شأن و مسؤلیت نبوی و رسالت را به او نداده اند»[۵۳].
۱۹. پژوهشگران وبگاه پرسمان دانشجویی؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان دانشجویی، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «وحی آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را با حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادارکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. چنانکه پیش تر گذشت، انبیاء (ع) نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمرو موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را به زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنه‌های دشمنان پایان داد.[۵۴] از سوی دیگر، هر چند با رحلت پیامبر اکرم (ص) باب وحی بسته شد[۵۵]، راه الهام برای اولیای الهی، همچنان باز است: همواره خدا را که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز.[۵۶]. چگونگی بهره‌مندی امامان معصوم (ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندانی با بهره‌مندی پیامبران (ع) از آن ندارد، چنانکه رسول خدا (ص) خطاب به امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِي‏»[۵۷] براین اساس، امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند پیامبر نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد.[۵۸] همچنین آن حضرت در جایی دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی، می‌فرماید:«أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيه‏»[۵۹] امامان معصوم (ع) در روایاتی فراوان، مُحدث خوانده شده‌اند [۶۰]؛ چنانکه امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید: «من و جانشینانم ... محدث هستیم.»[۶۱] بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هر چند او را نمی‌بیند[۶۲] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با «روح الهی» [۶۳] است؛ چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: «کسی که روح الهی را درمی یابد ... از رویدادهای گذشته آینده و ... آنچه را در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه می‌گردد[۶۴]»[۶۵].
۲۰. پژوهشگران ماهنامه پرسمان.
پژوهشگران ماهنامه پرسمان در مقاله «چند پاسخ درباره چگونگی علم امام» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه (ع) شمرده شده است که از جمله آنها "نکت" یا «قذف فی القلب" و "عمود نور" است.

"نکت" به حالتی می‌گویند که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق (ع) پرسید: گاهی که ما از شما سؤال می‌پرسیم سریع پاسخ می‌دهید و گاهی کمی مکث می‌کنید سپس پاسخ ما را می‌دهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سؤالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما می‌آید سپس ما آنها را به زبان می‌آوریم[۶۶].

در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر می‌شود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده می‌کند[۶۷]»[۶۸].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه رؤیای صادق با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  19. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  20. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  21. آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
  22. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. به مادر موسی (ع) الهام کردیم که کودک خود را شیر ده؛ سوره قصص، آیه ۷.
  2. منشور جاوید، ج۱۰، ص ۳۹.
  3. سوره قصص، آیه٧.
  4. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٣٣-٣٨.
  5. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۱، ح۴؛ سید عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۵، ص۴۲.
  6. سوره آل عمران، آیه ۴۲-۴۵.
  7. سوره هود، آیه ۷۱.
  8. محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۶، باب ۱۴۶، ح۱؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص ۷۸، ح۶۵؛ محمد بن جریر بن رستم طبری، دلائل الإمامة، ص۲۸.
  9. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۹۶ و ۳۹۷.
  10. مبلغ علمنا علی ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث. فامّا الماضی فمفسر و امّا الغابر فمزبور و امّا الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبی بعد نبینا؛ شیخ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الکاظم (ع)، المؤتمر العالمی للامام الرضا (ع)، ج۱، ص۳۲۴؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۹.
  11. علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۳۳۰.
  12. علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰.
  13. «و [به یادآورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برترى بخشیده است»؛ سوره آل عمران، آیه ۴٢.
  14. «اى مریم! [به شکرانه این نعمت] براى پروردگار خضوع کن و سجده به‌جا آور و با رکوع‌کنندگان، رکوع کن»؛ سوره آل عمران، آیه ۴٣
  15. «به یاد آورید هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمه‌اى از سوى خود بشارت مى‌دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است و از مقربان الهى خواهد بود»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵.
  16. «همسرش ایستاده بود، از خوشحالى خندید. پس او را به اسحاق و بعد از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم.»؛ سوره هود، آیه ٧١.
  17. علل الشرایع، ج١، ص٢١۶؛ بحارالانوار، ج۴٣، ص٧٨. دلائل الامامة، ص٢٨.
  18. «درود بر تو اى پرهیزکار پاک! درود بر تو اى همراز فرشته و دانا!»؛ إقبال الاعمال، ج٣، ص١۶۵؛ المزار، الشهید الاول، ص٢٢.
  19. «به درستى که اوصیاى محمد (ص) محدث‌اند و مطالب را به آنها مى‌فهمانند». کافى، ج١، ص٢٧٠.
  20. «به درستى که اوصیاى على (ع) محدث‌اند و مطالب را به آنها مى‌فهمانند». بصائر الدرجات، جزء ٧، ص۴٢١.
  21. «ائمه، دانشمندان، راستگویان، فهمیدگان و محدثان‌اند». کافى، ج١، ص٢٧١؛ امالى، الطوسى، ص٢۴۵.
  22. «ما دوازده نفر محدث هستیم...». بصائر الدرجات.
  23. منابع علم امامان شیعه، ص ۱۳۰-۱۴۰.
  24. منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۵۹ و ۶۹، فصلنامه شیعه‌پژوهی شماره۲.
  25. محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی؛ کافی ج۱ ص۶۵۶و۶۵۸.
  26. علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود شماره۳۷
  27. پایگاه اطلا‌ع‌رسانی مؤسسه فرهنگی فهیم
  28. «آبشخور دانش ما بر سه دسته است: گذشته و آینده و کنونی، اما گذشته برای ما تفسیر شد وآینده برای ما نگاشته شد و اما علم کنونی به صورت نقش بستن در دل و طنین‌افکندن درگوش است».
  29. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  30. و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه: ۷.
  31. ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.
  32. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۷
  33. شیخ مفید؛ الارشاد؛ جلد ۲، ص ۱۸۶؛ کلینی؛ الکافی؛ ج ۱ ص ۳۱۸ و ۳۹۸؛ شیخ مفید ص ۲۳۸؛ مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج ۲۶ ص ۱۸۶.
  34. حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت، فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص ۱۵۲.
  35. حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ۲۴۸.
  36. [[نقد_شبهه_تعارض_آیات_علم_غیب_در_قرآن_(مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)، ص ۴۶.]
  37. الغدیر، ج۵، ص۴۲.
  38. اصول کافی، ج۲، ص۱۰.
  39. علم ائمه از نظر عقل و نقل؛ ص: ۷۱.
  40. «آن از اخبار غیبی بود که به تو وحی کردیم و تو نزد آنها نبودی...»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  41. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۸۵.
  42. «از فرزندان من دوازده تن پیشوای اصیل و نیک نژاد و محدث و مفهّم است و آخرین آنها کسی است که به حق قیام کرده‌ و زمین را پر از عدالت کند چنان که از ستم پر شده باشد».
  43. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۷۶.
  44. و او بهترین علم ما می‌باشد
  45. هیچ پیامبری پس از پیامبر ما نیست.
  46. آفاق علم امام در الکافی
  47. سید یحیی یثربی،‌ عرفان نظری،‌ بخش ۲، مقصد۲، فصل۱و۲.
  48. محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائرالدرجات، ص۳۱۹، باب۵؛‌ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۸.
  49. صدرالمتألهین،‌ شرح اصول کافی، کتاب حجت، باب۳،‌ حدیث۱.
  50. «فَإِنْ‏ أَعْيَانَا شَيْ‏ءٌ تَلَقَّانَا بِهِ‏ رُوحُ‏ الْقُدُس‏‏»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱،‌ ص۳۹۸.
  51. حوزه علمیه حضرت رقیه
  52. وبگاه بیان معرفت
  53. مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی
  54. کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۲۱، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۰۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۱۶۶؛ ابن کثیر، اسماعیل، السیره النبویه، ج۴، ص۱۶، ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه، ج۲، ص۱۴۶.
  55. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵، ص۲۲۶.
  56. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲، ص۲۵۵.
  57. تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی؛ نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۲، ص۲۲۳-۲۲۲.
  58. ابن عیاش، محمد، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۸۰ و ج۲۶، ص۷۳.
  59. خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است.
  60. برای نمونه، ر.ک: صفار قمی، محمد، بصارالدرجات، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۸۵-۶۶.
  61. بحارالانوار، ج۲۶، ص۷۹.
  62. شیخ مفید، محمد، الاختصاص، ص۳۲۹.
  63. برخی از روایات، روح را موجودی دانسته‌اند که برتر از جبرئیل و میکائیل است. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۳.
  64. (بحارالانوار، ج۲۶، ص۵.
  65. وبگاه پرسمان دانشجویی
  66. بصائر الدرجات، ص۳۳۶.
  67. شیخ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۸۸.
  68. چند پاسخ درباره چگونگی علم امام