زبیده

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در میان زنان مشهور خاندان عباسی، نام زبیده، از لحاظ شأن و مقام گاه هم‌ردیف هارون عباسی در داستان‌های خیال‌انگیز بغداد و افسانه‌های هزار و یک شب می‌درخشد؛ به طوری که در بسیاری از حوادث تاریخ عباسی، مقارن حکومت هارون و بعد از او، ردّپایی از اعمال نظر و دخالت مستقیم و غیرمستقیم زبیده، مشاهده می‌شود[۱].

امّة العزیز، دختر جعفر بن منصور عباسی، ملقّب به زبیده، یکی از زنان معروف و ممتاز عصر عباسی است. علّت شهرت زبیده به این لقب به دوران کودکی وی بر می‌گردد، زمانی که منصور خلیفه عباسی وی را در آغوش خود می‌رقصاند و او را زبیده صدا می‌زد. این صفت از همان زمان بر نام او غالب شد[۲]. زبیده، در لغت به معنای هر آنچه که از شیر حاصل شود (سرشیر و کف و....) و اسم تصغیر از ماده زَبَدَ است[۳]. بنابراین علت آن سفیدپوستی، طراوت و درخشانی صورتش بود[۴]. در برخی متون از وی با کنیه امّ‌جعفر و امّ‌واحد نیز یاد شده است[۵].

از زبیده، در منابع تاریخی به عنوان زنی دین‌دار، اصیل‌زاده، زیباروی، محبوب، نیکوکار، خیّر و بانفوذ یاد شده است[۶]. انتساب وی به خاندان سیاسی حکومتی توجه نویسندگان را برانگیخته است، به طوری که در این زمینه وی را در میان عباسیان یگانه و بی‌همتا می‌دانند. او فرزند جعفر، نوه منصور، همسر هارون‌الرشید، عروس مهدی عباسی و خیزران، مادر امین عباسی و نیز مادر ناتنی مأمون و معتصم عباسی است. نویسندگان، زبیده را زنی عاقل، هنرمند، آگاه به فنون ادب و شعر، همنشین با علما و شعرا و شاعره معرفی کرده‌اند. رحم، شفقت، کرامت، بخشندگی و کیاست، جزو صفات بارز وی بوده است که در باب این صفات و ویژگی‌ها، حکایت‌های فراوان وجود دارد[۷].

محفل زبیده، محل اجتماع هنرمندان، علماء، اطبّا، شعرا و ادبا بود، و همگی از عطایای بانو بهره می‌بردند. گفتنی است کمک‌های زبیده، شامل حال زاهدان، نیکوکاران، فقرا و بیچارگان هم می‌شد[۸]. زبیده در مرکز خلافت عباسی (بغداد) رشد و تربیت یافت و به همین دلیل از جریان علمی و فرهنگی و ادبی آن روزگار بی‌تأثیر نبود. سشیات وی هم‌زمان با دوران طلایی حکومت عباسی بود که شهرت و شکوه، جلال و ثروت، علم و ادب آن نام‌آور بود. زبیده مشغول فراگیری علم قرائت، کتابت، حفظ شعر و اخبار و سِیر شد و در شعر و ادبیات چنان غرق شد که به روایتی دیوارهای اتاقش را با اشعار می‌آراست[۹].

او حافظ قرآن بود و صد کنیز داشت که آنها نیز حافظان قرآن بودند و هر کدام موظف بودند که یک‌دهم قرآن را تلاوت کنند. صدای قرائت قرآن همواره از خانه زبیده به گوش می‌رسید[۱۰]. زبیده، در سن هفده سالگی در بغداد با پسرعموی خویش، هارون‌الرشید عباسی ازدواج کرد[۱۱]. تاریخ این ازدواج به سال ۱۶۵ هجری قمری و در محل قصر الخلد در بغداد بود[۱۲].

با مرگ خیزران، مادر قدرتمند هارون به سال ۱۷۳ هجری قمری، زبیده، زن صاحب قدرت و نفوذ در دربار عباسی شد و سررشته امور را به طور غیرمستقیم به دست گرفت. علت این امر شاید نفوذ و قدرت خاندان برمکی در امور کشور بود.

از حوادث مهم زندگی مشترک هارون و زبیده، مسافرت‌های آن دو به سرزمین وحی و انجام مراسم حج بوده است[۱۳] که در یکی از سفرهای زیارتی، زبیده در اطراف سرزمین مکه اقدامات فراوانی در خصوص بنای قنات‌ها، منازل، پُل‌ها و... در فاصله راه عراق تا حجاز انجام داد. در زمانی که یک مشک آب در شهر مکه به یک دینار ارزش داشت، او حجاج و سایر مردم مکه را سیراب می‌کرد؛ ظاهراً زبیده در این‌گونه خدمات عمرانی مصارف فراوانی خرج نموده است[۱۴]. همراهی زبیده در سفر حجّی که هارون به سال ۱۸۶ هجری قمری انجام داد و در آن طومار ولایتعهدی پسرانش را در کعبه آویزان نمود، حتمی است[۱۵].

زبیده در سال ۱۷۰ هجری قمری، در رصافه، محمّد امین را به دنیا آورد. امین تنها فرزند زبیده بود؛ لذا پسرش را بی‌نهایت دوست می‌داشت. تربیت امین در کودکی به «کسایی»، استاد بزرگ علم نحو در کوفه در سال ۱۸۹ هجری قمری سپرده شد. ظاهراً کسایی در تربیت امین کمی سخت می‌گرفت و این مسئله رأفت مادرانه زبیده را تحریک کرد و به کسایی پیام داد که در رفتارش با امین تجدیدنظر نماید[۱۶]. این رفتار دلسوزانه زبیده، در مقابل معلّم دیگر امین که «احمر» نام داشته نیز صورت گرفت که این اوج احساسات، عواطف و نازک‌دلی زبیده را نسبت به امین می‌رساند[۱۷].

از دیگر موارد دخالت زبیده در مسائل سیاسی، داستان نزاع میان مأمون و امین بر سر خلافت بود. با مرگ هارون، فصل جدیدی در زندگی زبیده آغاز شد، فصلی که در نهایت به مرگ پسرش امین و انزوا و گوشه‌گیری زبیده منجر شد. در آغاز حکومت امین، زبیده در رقّه بود و به درخواست امین به بغداد آمد تا در جشن خلافت وی شرکت نماید. در ابهت و شکوه جایگاه زبیده در سیاستمداران آن زمان همان بس که به هنگام حرکت به سوی بغداد، امین با همه امرا، کارگزاران، اعیان و اکابر دولت به استقبال زبیده آمد[۱۸]. این آخرین صحنه باشکوه زندگی زبیده بود. زبیده در بغداد ثروت و مکنت هارون و امور بیت‌المال را به دست گرفت و بعد از مدتی آن را به امین داد. این مسئله (سپردن امور بیت‌المال به امین) و حمایت مالی زبیده، امین را در برانداختن نام مأمون از خلافت و منازعه با او تحریک و تقویت کرد. طرفداری دایی‌های امین از حکومت وی و شرط قریشی بودن خلیفه و پشتوانه محکم مالی تأثیر بسزایی در تحریک امین مبنی بر عزل مأمون از ولایتعهدی و انتصاب فرزندش موسی بن امین داشت. این مسائل باید خیلی مهم بوده باشد که فضل بن سهل - وزیر مأمون - وی را بدان متذکر ساخته بود[۱۹]. بنابر روایات، زبیده در نزاع بین دو برادر دخالت مستقیمی نکرد و نیز هیچ واکنشی در قبال عزل مأمون از سوی امین از خود نشان نداد، اما زبیده زن سیاستمداری بود و سرانجام امور را مدّنظر داشت. هنگامی که علی بن عیسی بن ماهان از طرف امین، مأمور مبارزه با سپاه مأمون و دستگیری وی به سوی خراسان حرکت می‌کرد، به هنگام ترک بغداد برای خداحافظی نزد زبیده آمد و زبیده، درباره رفتار علی بن عیسی با مأمون بسیار سفارش نمود[۲۰].

زبیده به هنگام عقد مأمون و پوران حضور داشت و بعد از آن جواهرات و زر و سیم بر سر عروس افشاند و لباس‌های فاخر بر تن او کرد[۲۱].

زبیده، تحت تأثیر علویان و شیعیان قرار گرفت و شیعه شده بود. هنگامی که هارون‌الرشید از عقیده او مطّلع گشت، سوگند یاد نمود که او را طلاق خواهد داد[۲۲]. سرانجام زبیده، در جمادی الاولی سال ۲۱۶ هجری قمری، در سن ۶۹ سالگی در بغداد درگذشت[۲۳].

در سال ۴۴۳ هجری قمری، در آشوب بزرگ شیعه و سنی که گورهای آل بویه و مرقد مطهر امام موسی بن جعفر (ع) به آتش کشیده شد، قبر این بانو نیز مورد تهاجم قرار گرفت[۲۴].

طبق روایتی از امام صادق (ع)، زبیده یکی از ۱۳ زنی است که در رکاب حضرت مهدی خواهد بود[۲۵][۲۶]

منابع

پانویس

  1. کارنامه اسلام، ص۱۵.
  2. تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۳۳-۴۳۴.
  3. منجد الطلاب، ص۲۷۶-۲۷۷.
  4. المعجم الالقاب و الأسماء، ص۱۵۰.
  5. العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۷.
  6. الاعلام، ج۳، ص۷۳.
  7. الدیارات، ص۴۵.
  8. اعلام النساء، ج۲، ص۲۷.
  9. شهیرات النساء، ص۱۹۸.
  10. تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.
  11. شهیرات النساء، ص۱۹۹.
  12. البدایة والنهایة، ج۱۰، ص۲۷۱.
  13. الکامل، ج۵، ص۲۰.
  14. العقد الفرید، ج۶، ص۲۲۸؛ تاریخ عرب، ص۳۸۲.
  15. تاریخ تمدن اسلام، ج۵، ص۷۹۰.
  16. اعلام النساء، ج۲، ص۲۰؛ المعارف، ص۳۸۷.
  17. عصر المأمون، ج۱، ص۱۹۵.
  18. الشهیرات النساء، ص۲۰۹.
  19. الکامل، ج۵، ص۱۲۷؛ تاریخ تمدن اسلام، ج۲، ص۲۴۲؛ عصر المأمون، ج۱، ص۱۹۱.
  20. المختصر فی اخبار البشر، ج۲، ص۱۹؛ البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۲۳؛ اخبار العلوال، ص۳۹۶؛ الکامل، ج۵، ص۱۴۳.
  21. شهیرات النساء، ص۲۱۸.
  22. به نقل از: امالی شیخ صدوق.
  23. الدیارات، ص۱۵۸.
  24. الکنی و الالقاب، ج۲، ص۲۸۹.
  25. تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.
  26. محمدی، حسین، رضانامه ص ۳۵۰.