شفاعت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شفاعت به معنای درخواست رسیدن خیر، یا دفع ضرر برای کسی از خداوند است و مقامی است که خدا برای بندگان مقرّب قرار داده که واسطه شوند تا خدا از گناهان اهل معصیت بگذرد. اصل شفاعت مورد اتفاق بیشتر مذاهب اسلامی است. شفاعت از موضوعاتی است که در آیات و روایات زیادی مطرح و مورد بحث‌های فراوانی قرار گرفته است. اعتقاد به شفاعت موجب امیدبخشی و حرکت آفرینی است. شبهات گوناگونی از سوی مخالفین نسبت به شفاعت مطرح شده است که به تمام آنها پاسخ داده شده است.

به کسی که شفاعت می‌کند "شفیع" گفته می‌شود و از جمله موارد و افرادی که به عنوان شفاعت‌کنندگان معرفی شده‌اند عبارت‌اند از: توبه؛ ایمان؛ عمل صالح؛ قرآن، پیامبران، امامان (ع)، شهدا؛ مؤمنان و... .

معناشناسی

"شفاعت" مصدر متعدی ثلاثی مجرد از ریشه «ش ـ ف ـ ع» به معنای زوج در برابر «وَتْر» در لغت به معنای خواهش، خواهش‌گری، پایمردی[۱] و درخواست برای دیگری[۲] است و به کسی که برای شخص دیگری درخواست می‌کند «شافع» و «شفیع»[۳] گفته می‌شود[۴]، گویا شفاعت شونده با شفیع، جفت می‌شود و تنها نیست[۵]. به گفته برخی، اصل در واژه شفاعت، الحاق چیزی یا نیرویی به چیزی دیگر برای کسب مطلوب و نتیجه دلخواه است[۶] و غالباً در جایی به کار می‌رود که شخصِ دارای حرمت بیشتر، به کسی که رتبه‌ای پایین‌تر دارد، ضمیمه شود[۷].[۸]

به عبارت دیگر شفاعت، انضمام و پیوستن به دیگری برای یاری رساندن به وی و درخواست "کمک" از اوست. کاربرد آن بیشتر در مورد قرار گرفتن مقامی برتر و گرامی‌تر در کنار شخصی پایین‌تر است و شفاعت در قیامت از همین قبیل است[۹]. شفاعت گاهی تکوینی است که بر هر سببی در عالم اسباب اطلاق می‌شود و گاهی تشریعی است که به عالم ثواب و عقاب مربوط است و محلّ آن در آخرین موقف قیامت است، در این جاست که شفاعت کننده تقاضای مغفرت شفاعت شونده را می‌کند تا بدین وسیله وارد دوزخ نشود یا با شفاعت او بعضی از کسانی که وارد دوزخ شده‌اند خارج شوند[۱۰].[۱۱]

شفاعت در اصطلاح، درخواست چشم‌پوشی از خطا[۱۲]، رسیدن خیر، یا دفع ضرر برای کسی از خداست[۱۳]. درخواست یاد شده باید از سوی کسی باشد که در بارگاه الهی آبرومند و مجاز به شفاعت کردن است و باید با حالت تضرع همراه با خواهش، صورت پذیرد[۱۴]. بر این اساس، شفاعت در جایی است که انسان بخواهد به کمال و خیری مادی یا معنوی برسد؛ ولی اسباب آن را فراهم نکرده باشد، یا از خود دفع شر و کیفر کند، بی‌آنکه تکلیفش را انجام داده باشد[۱۵]. شفاعت، هم در دنیاست هم در آخرت و شفاعت در آخرت، مخصوص قیامت است[۱۶].

فرق شفاعت با توسل این است که شفاعت کار شفیع برای بخشایش گناهان یا ارتقای مقام شفاعت‌شونده است[۱۷]، ولی توسل آن است که انسان برای رسیدن به خواسته‌اش شخص یا شی‌ء محترم و مقدسی را نزد خدا واسطه قرار دهد[۱۸]. به نظر برخی، استغفار برای دیگران نیز از اقسام شفاعت است[۱۹].

اصل شفاعت مورد اتفاق بیشتر مذاهب اسلامی است[۲۰] و بیشتر دانشمندان مسلمان برپایه ادله عقلی و نقلی[۲۱] معتقدند شفاعت هم عامل بخشایش گناهان است، هم موجب ازدیاد منافع و ثواب[۲۲]. در مقابل، گروهی معتقدند شفاعت به بندگان نیکوکار اختصاص دارد و تنها باعث افزایش ثواب و بالا رفتن درجات بندگان مطیع است[۲۳]. این دیدگاه بر این پایه است که مرتکب گناه کبیره، در دوزخ ماندگار است و از آن رهایی ندارد[۲۴]، از این‌رو مرتکبان گناهان کبیره مشمول شفاعت نمی‌شوند[۲۵]، در حالی که روایات، شفاعت را درباره گنهکاران ثابت می‌دانند، چنان‌که در حدیث معروفی از رسول اکرم (ص) آمده است شفاعت ایشان برای مرتکبان گناهان کبیره ذخیره شده است[۲۶]. بنابراین تنها کافر است که در آتش دوزخ می‌ماند و مسلمانِ معتقد به اصول دین و اهل نماز و معرفت، گرچه مستحق عذاب گردد، پس از مدتی از دوزخ نجات می‌یابد و به بهشت وارد می‌شود[۲۷].[۲۸]

شفاعت در قرآن

واژه شفاعت و مشتقات آن در آیات بسیاری به کار رفته‌اند که از آنها و نیز برخی آیات مرتبط دیگر، مباحث گوناگونی درباره شفاعت استفاده می‌شود؛ مانند اختصاص شفاعت به خدا و اثبات مشروط آن برای غیر او: وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۲۹]، وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ[۳۰]، وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ[۳۱]، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۳۲]، يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۳]، اقسام شفاعت و شفاعت کنندگان و ویژگی آنان: وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۳۴]، اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۳۵]، شرایط و موانع شفاعت فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۳۶] و پاسخ برخی شبهات شفاعت.

در آیه‌ای نیز دوبار شفاعت با اوصاف «حسنه» و «سیئه» به کار رفته است: مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا[۳۷].[۳۸].[۳۹]

پیشینه اعتقاد به شفاعت

پیروان ادیان آسمانی از دیرباز به این آموزه دینی اعتقاد راسخ داشتند. در کتاب مقدس، به موارد فراوانی اشاره شده که نشان دهنده پیشینه این اعتقاد است. از عهد قدیم و جدید برمی‌آید که اصل شفاعت انبیا و اوصیا و خواص از مؤمنان، نزد یهودیان و مسیحیان، ثابت بوده و در عهد ابراهیم (ع)ریشه داشته است.

در عهد قدیم، در ماجرای کیفر قوم لوط، از حضرت ابراهیم به عنوان انسانی قدّیس یاد شده که دعا کرد نیکان آن قوم در کنار اشرار آنان به عذاب الهی دچار نشوند[۴۰]؛ همچنین به شفاعت زکریا برای بنی‌اسرائیل اشاره شده است[۴۱]. عهد جدید، قربانی شدن حضرت مسیح (ع) را برای شفاعت مسیحیان گناهکار و آن را موجب بی‌نیازی آنان از شفاعت دیگر شافعان شمرده است[۴۲]. به نظر برخی، این عقیده را پولس مسیحی ابداع کرد[۴۳]. اعتقاد به شفاعت هرچند مردود، حتی میان اقوامی که به هیچ آیین آسمانی پایبندی ندارند نیز همواره وجود داشته است، چنان‌که این اعتقاد میان بت‌پرستان و مشرکان به صورتی گسترده مطرح بوده و قرآن کریم در چندین آیه به آن اشاره کرده است. آنان می‌پنداشتند پرستش بت‌ها و قربانی برای آنها موجب نزدیک شدن آنان به خداست: أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۴۴] و با این اعمال، آنها نزد خدا برای مشرکان شفاعت خواهند کرد: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ[۴۵].[۴۶] به باور آنان، زندگی آخرت گونه‌ای از حیات دنیوی است که قانون اسباب و مسببات مادی و طبیعی بر آن حاکم است و از همین رو قربانی و هدایا را به خدایان خود تقدیم می‌کردند تا از گناهان آنان چشم بپوشند یا از آنان شفاعت کنند[۴۷]. مشرکان برای موجه نشان دادن اعتقاد به شفاعت بت‌ها، افسانه غرانیق را جعل کردند[۴۸].[۴۹]

امیدبخشی و حرکت آفرینی اعتقاد به شفاعت

رحمت خدا شامل همه انسان‌ها می‌شود: الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ[۵۰]، مگر کسانی که قابلیت پاکی را از دست داده باشند. بنابراین هیچ مانعی برای جریان رحمت و بخشایش الهی از طریق انبیا و اولیایش و قبول شفاعت ایشان در حق بندگان خطاکار وجود ندارد[۵۱]. از سوی دیگر، دنیا و جاذبه‌های مادی موجب ابتلای گسترده بندگان به گناه و قصور در عبادت می‌گردد و اگر رحمت الهی به واسطه شفاعت بندگان خاص خود شامل آنها نشود، دچار شقاوت و اهل دوزخ می‌شوند؛ همچنین اگر قرار باشد خداوند در محاسبه اعمال بندگان سختگیری کند، هیچ جنبنده‌ای روی زمین نمی‌ماند[۵۲]. بنابراین و با توجه به عارضی بودن آثار گناه و خطا، می‌توان آن را به واسطه اموری مانند شفاعت زایل کرد و به فطرت نخستین بازگشت[۵۳]، زیرا همان‌گونه که بدن انسان، در ابتدای تولد سالم و مرض، عارض بر مزاج است، نفس او نیز در ابتدا، پاک و از گناه و خطا مبراست و گناه و انحراف بر او عارض می‌شوند: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا[۵۴]، چنان که برپایه روایت نبوی (ص) کودکان بر اساس فطرت (شناخت صحیح) متولد می‌شوند و والدینشان آنها را از این فطرت بازگردانده و یهودی، نصرانی و مجوسی می‌کنند[۵۵]. اکنون با توجه به اینکه انسان‌های غیرمعصوم در معرض ارتکاب گناه‌اند، اگر به اموری که موجب پاک کردن گناهانشان است اعتقاد نداشته باشند، ناامیدی آنان را در برمی‌گیرد، در حالی که یأس از رحمت الهی از گناهان کبیره است و مأیوسان از رحمت الهی گمراهان هستند: وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ[۵۶].

قرآن کریم همواره در صدد زدودن ناامیدی انسان‌ها از رحمت الهی است: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۵۷]، زدودن ناامیدی، با عواملی مانند شفاعت است تا انسان برای سعادت خود در پی اموری باشد که با توسل به آن، گناه و خطایش بخشوده شود و همزمان در اعمال و رفتارش تجدید نظر کرده و برای جبران خطاهایش قدم بردارد[۵۸]، هر چند گاهی این عقیده دچار انحراف شده و به پرستش بت‌ها انجامیده است: وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى[۵۹].[۶۰]

اقسام شفاعت و شفاعت کنندگان

شفاعت در ظاهر و عرف میان دو شخصی است که هر یک اراده‌ای جدا دارند و یکی بخواهد کاری را انجام دهد یا بخواهد از کاری خودداری کند و دیگری با خواهش، صلاح‌بینی و ترحّم، او را از خواسته‌اش بازدارد؛ مانند اینکه خدا بخواهد بنده‌ای را عذاب کند و فرشتگان مقرّب یا برخی از صلحا و انبیا با دعا و خواهش، خدا را از آن منصرف سازند یا واسطه ارتقای وی گردند، چنان‌که بت‌پرستان چنین اعتقاد و انتظاری از بتان خویش داشتند؛ اما این معنا درباره خدا محال بوده و هیچ‌کس نه ترحمش بیش از پروردگار است و نه علم و مصلحت‌بینی او. انبیا و اولیا نیز اراده‌ای جز اراده پروردگار ندارند، بلکه وجود و شخصیت آنها به او بسته است: أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ[۶۱] بنابراین شفاعت اولیا مانند دیگر وسایل و اسباب به اراده خداست، نه در برابر اراده وی و در حقیقت تنها خداوند شفیع است: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا [۶۲]،مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ [۶۳] و تحقق شفاعت دیگران با اذن و اراده و امر الهی است؛ نه آنکه خدا چیزی بخواهد و دیگری او را از مشیّتش بازدارد: مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ [۶۴]، مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ [۶۵]، وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ[۶۶]. [۶۷] از اینجا می‌توان شفاعت را به دو گونه مأذون و مردود قسمت کرد: شفاعت مأذون که با اذن الهی و رضایت اوست: مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۶۸] در دنیا یا در قیامت است. شفاعت در دنیا عامل آمرزش گناهان یا قرب الهی و افزایش درجه است.

از جمله شفاعت‌کنندگان در دنیا این امور و اشخاص‌اند:

  1. توبه از گناهان، حتی شرک: وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[۶۹]، چنان‌که پیامبر (ص) فرمودند: شفیعی نتیجه‌بخش‌تر از توبه نیست [۷۰]،
  2. ایمان: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۱]،
  3. عمل صالح: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ[۷۲]،
  4. قرآن: يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۷۳] و هر چیزی که با عمل صالح مرتبط است؛ مانند مساجد، مکان‌های متبرک و روزهای باشرافت، پیامبران با استغفار برای امت‌هایشان: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۷۴]، ملائکه با استغفارشان برای مؤمنان: الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ[۷۵]، تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۷۶] و مؤمنان که برای خود و برادران ایمانی خویش استغفار می‌کنند: وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا[۷۷] [۷۸].

شفاعت در قیامت نیز عامل بخشایش گناهان مؤمنان و نجاتشان از هول و فزع روز قیامت و آثار گناهانشان است[۷۹]. بر اساس برخی روایات، بندگان فراوانی نیز شفاعت می‌شوند که ذره‌ای خیر در قلب آنان باشد یا حتی تنها کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۸۰] را گفته باشند[۸۱]. پیامبران و ملائکه از شفیعان در قیامت‌اند: وَمَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ[۸۲]، وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى[۸۳].[۸۴] رسول اکرم (ص) مهم‌ترین شافع روز قیامت و دارای مقام محمود است: عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۸۵].[۸۶] محمود بودن مقام آن حضرت، مطلق و نزد همگان پسندیده و به سودشان است و مقام محمود، همان مقام شفاعت کبرای آن حضرت در قیامت است[۸۷]؛ شفاعتی که براساس برخی روایات، همگان به آن نیازمندند[۸۸]. برپایه روایتی از امام صادق (ع)، کوثر اعطایی به رسول اکرم (ص)، مقام شفاعت آن حضرت است: إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ[۸۹].[۹۰] همه شفاعت کنندگان برای شفاعت در قیامت به اذن الهی نیاز دارند، مگر رسول اکرم (ص) که پیش‌تر اجازه شفاعت به ایشان داده شده است: وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۹۱].[۹۲]

بنابر حدیثی از پیامبر (ص)، در قیامت و پیش از آنکه اجازه شفاعت به احدی داده شود، آن حضرت چند بار درخواست شفاعت کرده و نزد خدا پذیرفته می‌شود[۹۳]. پیامبر اکرم (ص) فرمود کسی که به شفاعت من ایمان نیاورد، خدا او را به شفاعت من نخواهد رساند[۹۴]. اهل‌بیت پیامبر (ص) و دیگر پیامبران الهی نیز در قیامت از گنهکاران شفاعت کرده و برای آنان بخشایش می‌طبند[۹۵]. شفاعت فرشتگان نیز به گونه مشروط برای کسانی است که مورد رضایت خداوندند: يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۹۶]؛ زیرا شفاعت آنها نیز تنها پس از اجازه خدا اثربخش است: وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى[۹۷]، مؤمنان نیز براساس وعده‌ای که به آنها داده شده که به شهدا (شاهدان بر اعمال)[۹۸] ملحق می‌شوند[۹۹]، از دیگر شافعان قیامت‌اند: وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۱۰۰]؛ زیرا شهدا نیز در قیامت در شمار کسانی‌اند که به شفاعت بندگان پرداخته و برای آنان بخشایش می‌طلبند: وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۰۱] هر یک از مؤمنان توان شفاعت ۷۰[۱۰۲] یا ۷۰۰۰۰ نفر را دارد[۱۰۳]. کمترین مؤمن می‌تواند ۳۰ نفر را شفاعت کند[۱۰۴]. برخی، آیه لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۱۰۵] را بر مؤمنان تطبیق کرده‌اند[۱۰۶].

شهدا[۱۰۷] (کشته شدگان در راه خدا) و ذریه رسول اکرم (ص) غیر از اهل بیت (ع)[۱۰۸] از دیگر شفاعت کنندگان در قیامت‌اند. حدیثی مشهور از پیامبر اکرم (ص) شفاعت را حتی برای فرزندان سقط شده مؤمنان نیز ثابت می‌داند[۱۰۹]. مسلمان خطاکار به سبب گناهانش، مدتی گرفتار عذاب دوزخ است و پس از آن، بر اثر رحمت الهی مشمول شفاعت رسول خدا (ص) شده و از جهنم نجات خواهد یافت[۱۱۰]. براساس روایات، قرآن کریم نیز در قیامت از پیروانش شفاعت خواهد کرد[۱۱۱]. در روایتی از رسول اکرم (ص)[۱۱۲]، از قرآن کریم، با عنوان «شافع مُشَفَّع» (شفاعت کننده‌ای که شفاعتش پذیرفته می‌شود) تعبیر شده است[۱۱۳]. عالمان دینی نیز به هر میزان که آموزه‌ای دینی به بندگان آموخته باشند، حق شفاعت دارند[۱۱۴]. اما شفاعت مردود از نظر قرآن، همانند شفاعت بتانی است که مشرکان آنها را به جای خدا می‌پرستند، در حالی که اجازه شفاعت ندارند: وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۱۵] خدا به پیامبر (ص) فرموده است از مشرکان بپرسد آیا بت‌ها را شفاعت‌گر خود می‌پندارند، هرچند آنها مالک چیزی نباشند و از عقل و شعور بهره‌ای نداشته باشند: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ[۱۱۶].[۱۱۷]

شرایط شفاعت کنندگان

شرایط شفاعت کنندگان عبارت‌اند از:

اعتراف به توحید

اختیار شفاعت تنها برای کسانی است که یکتایی خدا را باور داشته و به آن اعتراف کرده باشند: وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۱۸].[۱۱۹]

آگاهی از اعمال دیگران

شفیع افزون بر اعتراف به توحید، باید به حقیقت حال و اعمال شفاعت شونده آگاهی کامل داشته باشد. این شرط از اطلاق علم در آیه وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۲۰] به دست می‌آید[۱۲۱].

عهد با خدا

شفیع باید با خداوند عهد و پیمان داشته باشد: لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۱۲۲]، عهد در این آیه به عمل صالح[۱۲۳]، ایمان و اقرار به وحدانیت خدا و تصدیق انبیا[۱۲۴]، ولایت امیرمؤمنان و امامان پس از ایشان[۱۲۵]، ایمان به خدا، تصدیق رسول، اقرار به صحت دین و عمل به آن[۱۲۶]، امید به خدا و برائت از هر حول و قوه‌ای جز خدا تفسیر شده است[۱۲۷].[۱۲۸]

موانع برخورداری از شفاعت

شفاعت، موانعی دارد:

شرک به خدا هنگام وفات[۱۲۹]

شرک به خداوند متعال از مهم‌ترین موانع برخورداری از شفاعت است[۱۳۰]. شرک تنها گناهی است که آمرزیده نمی‌شود: إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا[۱۳۱] و با توجه به اینکه خداوند وعده بخشایش هر گناهی را داده است: إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا[۱۳۲]، معلوم می‌شود شرک تنها گناهی است که برای بخشایش، به توبه پیش از مرگ مشرک نیاز دارد و بی‌توبه به هیچ روی بخشوده نمی‌شود و شفاعت هیچ کس شامل حال مشرک نمی‌شود[۱۳۳].

قرآن کریم در آیات مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۱۳۴]، وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ[۱۳۵] می‌فرماید: پس از آنکه برای پیامبر و مؤمنان آشکار شد که مشرکان دشمن خدا و در دوزخ جاودانه‌اند، حق ندارند برای آنان آمرزش بخواهند[۱۳۶]. ابراهیم (ع) نیز که برای آزر آمرزش خواست، تنها به سبب وعده‌ای بود که به او داده بود تا به یکتاپرستی روی آورد؛ ولی همین که برای ابراهیم روشن شد که وی دشمن خداست از او تبری جست: وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ[۱۳۷].[۱۳۸]

اصرار بر ظلم، کفر و حق ستیزی

از دیگر موانع برخورداری از شفاعت، ظلم و اصرار بر آن و حق‌ستیزی است. قرآن کریم به صراحت بیان می‌دارد که مانع برخورداری برخی افراد از شفاعت پیامبران، پافشاری آنان بر کفر و ستم آنان بوده است. به حضرت نوح (ع) اعلام می‌کند که زیر نظر و با وحی ما کشتی بساز و درباره بازگرداندن عذاب از کسانی که ستم کرده‌اند با من سخن مگو؛ زیرا غرق شدن آنان حتمی و برگشت‌ناپذیر است: وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ[۱۳۹].[۱۴۰] براساس آیه وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ[۱۴۱]، در پی فرمان بیم دادن از روز قیامت به پیامبر و وصف کردن آن به نزدیکی و هنگامه‌ای که دل‌ها از شدت ترس از جای کنده شده و به حنجره‌ها می‌رسد و اندوه سخت، ستمکاران در آن روز نه خویشاوندی دارند که از آنان حمایت کند؛ زیرا در روز قیامت خویشاوندی کارساز نیست: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ[۱۴۲] و نه شفاعت‌کننده‌ای که شفاعتش در باره آنان پذیرفته شود[۱۴۳] و نیز برپایه آیه لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ[۱۴۴] از دست رسول خدا (ص) درباره سرنوشت برخی کافران کاری ساخته نیست و اختیار بخشایش یا عذاب آنان با خداست؛ زیرا آنان ستمکارند. با توجه به سیاق و شأن نزول آیه، ظلم آنان، اصرارشان بر کفر و حق‌ستیزی بوده است[۱۴۵].[۱۴۶]

نفاق

منافقانی که در حالت کفر و نفاق بمیرند به نجاتشان امیدی نیست[۱۴۷]، چنان‌که خداوند متعال استغفار پیامبر را هر اندازه باشد برای منافقان بی‌اثر می‌داند؛ منافقانی که با رفتار و گفتار خود، روح یأس و بدبینی را در جامعه اسلامی تزریق می‌کنند و جامعه را از تلاش بازمی‌دارند[۱۴۸]، زیرا آنان به خدا و رسولش کفر ورزیده، بر اثر اعمال بد، فاسق شده و قابلیت هدایت را از دست داده‌اند: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۱۴۹].[۱۵۰]

اصرار بر گناه

از دیگر موانع برخورداری از شفاعت، اصرار بر گناه است؛ به گونه‌ای که گناه برای گناهکار عادت و ملکه شده باشد[۱۵۱]. قرآن کریم از دوزخیانِ محروم از شفاعت نقل می‌کند که آنان بر گناهانی اصرار داشته‌اند: نماز نمی‌گزاردند، زکات واجب اموال خویش را نمی‌دادند و روز قیامت را تکذیب می‌کردند: قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ[۱۵۲]، وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ[۱۵۳]، وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ[۱۵۴]، فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۱۵۵] برپایه روایات، فرار از جهاد[۱۵۶] و دشمنی با اهل بیت گرامی پیامبر (ص) نیز مانع برخورداری از شفاعت است[۱۵۷]. برپایه روایتی از امام صادق (ع)، شفاعت اهل آسمان و زمین در حق ناصبی و دشمن اهل بیت بی‌فایده است[۱۵۸]. آنان، حتی اگر خصومتشان در حدی باشد که به جای «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، بگویند «ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَعَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ»، از شفاعت رسول خدا (ص) محروم می‌شوند[۱۵۹].

از موانع دیگری نیز برای برخورداری از شفاعت در احادیث یاد شده است؛ مانند سهل‌انگاری در نماز[۱۶۰]، تکذیب شفاعت رسول‌خدا (ص) و امامان اطهار (ع)[۱۶۱] و فریب دادن مؤمن در معامله[۱۶۲].[۱۶۳]

شبهات شفاعت

شبهات شفاعت دو دسته‌اند:

شبهات اصل شفاعت

مهم‌ترین شبهات این دسته عبارت‌اند از:

عدم صراحت قرآن

بر فرض دلالت عقل بر شفاعت، عقل، دلیل بر «امکان وقوع» شفاعت است نه «فعلیت وقوع» آن. قرآن نیز بر وقوع شفاعت دلالتی ندارد؛ زیرا برخی آیات بر نفی شفاعت به طور کلی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۶۴] و برخی دیگر بر سودمند نبودن آن: فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۱۶۵] دلالت دارند.

پاسخ: آیاتی که شفاعت را نفی می‌کنند، نافی شفاعت، بی‌اذن الهی هستند: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۱۶۶] و آیاتی که آن را ناسودمند می‌دانند به گروهی از مجرمان ناظرند. افزون بر آنکه در برخی آیات، شفاعت به شافعان اضافه شده و مصدر مضاف، به وقوع فعل شفاعت در خارج اِشعار دارد: فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۱۶۷].[۱۶۸] همچنین تعبیر از رضای الهی به صیغه ماضی باب افتعال در آیه ۱۲۸ سوره انبیاء نشان می‌دهد رضای خداوند به وقوع شفاعت در حق برخی بندگان گنهکار اهل توحید[۱۶۹] تحقق یافته است و رضایت او از اذنش جدا نیست. بنابراین شفاعت برای ایشان به اذن الهی است: ْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى[۱۷۰]؛ همچنین آیه وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۷۱] که اختیار شفاعت را برای شاهدان بر اعمال ثابت می‌کند، نشانه وقوع شفاعت است[۱۷۲].[۱۷۳]

انفعال الهی

شفاعت، مستلزم بخشایش گنهکارِ مستحق کیفر و تبدیل خشم خداوند به رحمت و لازمه آن، انفعال خداوند است[۱۷۴]، در حالی که اراده خدا تابع علم اوست و علم ازلی الهی تغییرناپذیر است[۱۷۵]. تغییر حالت نیز در او راه ندارد و هیچ عاملی نمی‌تواند بر او اثر بگذارد: إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى[۱۷۶].[۱۷۷]

پاسخ: این اشکال موجه نیست؛ زیرا شفاعت صحیح، از خدا شروع و به بنده ختم می‌شود[۱۷۸] و مجرم بدون خواست و اراده خدا، قدرت برانگیختن شفیع را ندارد، بلکه خداست که به سبب شرایط موجود در شفیع و شفاعت شونده، به شافعان اجازه شفاعت می‌دهد[۱۷۹].

ابهام و اجمال

شفاعت از متشابهات قرآن کریم است؛ زیرا از یک سو شفاعت عرفی درباره خدا جایز نیست و نمی‌توان خدا را به آن معنا شفیع دانست. از سوی دیگر، قرآن کریم شفاعت را مخصوص خدا می‌داند: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۱۸۰] و طبق سیره سلف در موارد متشابه، باید توقف کرد و نظر نداد.

پاسخ: آیات شفاعت، واضح و در دلالت بر آن صراحت دارند و اگر در مواردی ابهام داشته باشند، ابهام آنها به کمک آیات محکم، برطرف می‌شود[۱۸۱].[۱۸۲]

تغییر در سنت‌های الهی

از سنت‌های حتمی الهی این است که پیروی از شیطان عامل ابتلا به آتش دوزخ است: إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ[۱۸۳]، وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ[۱۸۴]، در حالی که شفاعت، مستلزم بخشایش گناهکاران و تغییر در این سنت الهی است، در حالی که در سنت‌های الهی هرگز تغییر و تبدیل روی نمی‌دهد: اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا[۱۸۵].[۱۸۶]

پاسخ: اولاً در مورد توبه شخص گناهکار نیز، پذیرش توبه بنده مستلزم نادیده گرفتن سنت تعذیب گناهکاران است، در حالی که خداوند بندگانش را به توبه فرمان داده و قبول آن را وعده داده است: وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۸۷]

ثانیاً سنت‌های الهی تابع ملاک‌ها و معیارهای واقعی‌اند که با وجود مقتضیات و شرایط وجودی و عدمی آن، تغییرناپذیرند و عبارات بیانگر سنت‌های الهی، غالباً در مقام بیان همه قیود و شرایط واقعی موضوع آن نیستند، از این‌رو مواردی که ظاهرِ آیات مربوط به چند سنت مختلف ـ مانند سنت تعذیب گناهکاران و سنت پذیرش توبه یا سنت شفاعت ـ شامل آنها می‌شود، تابع ملاک واقعی قوی‌ترند. بنابراین، سنت شفاعت نیز درباره گناهکاران خاصی که واجد شرایط معین و مشمول ضوابط مشخصی باشند، ثابت و تبدیل‌ناپذیر است[۱۸۸] و در عین حال ناقض سنت تعذیب گنهکاران نیست[۱۸۹].

ترجیح بی‌مرجح

با توجه به اینکه همه معاصی در زیر پاگذاردن حق مولا و جرئت بر او مشترک‌اند، شمول شفاعت نسبت به برخی از معاصی و عدم شمول آن نسبت به شرک ترجیح بی‌مرجح است.

پاسخ: در این اشکال، به مراتب جرم و مجرم و تفاوت آنها توجه نشده است، در حالی که قرآن کریم میان گناه شرک و دیگر گناهان تفاوت قائل شده است و گناه شرک را بدون توبه، نابخشودنی می‌داند. بنابراین شفاعت در حق کسی که مشرک از دنیا رفته بی‌فایده و ممنوع است؛ اما دیگر گناهان چنین نیستند و بخشایش آنها به توبه وابسته نشده است: إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا[۱۹۰] بنابراین، قبول شفاعت در برخی گناهان، ترجیح بی‌مرجح نیست[۱۹۱].[۱۹۲]

تاثیر دیگران در سعادت انسان

بر اساس آیات قرآن کریم، سعادت هر انسان تنها از راه کوشش خود او محقق می‌شود و دیگری در آن نقش ندارد: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى[۱۹۳]، در حالی که در شفاعت، عمل شفیع، دیگری را به سعادت می‌رساند.

پاسخ: سعی و کوشش انسان برای رسیدن به سعادت، گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و از راه فراهم کردن مقدمات آن است. شخص گناهکار با فراهم کردن قابلیت شفاعت در خود، برای رسیدن به سعادت کوشیده است و می‌توان گفت دستیابی وی به سعادت به کوشش خود وی مستند بوده است[۱۹۴].[۱۹۵]

گسترده‌تر بودن رحمت شفیع

در صورت همراه نشدن شفاعت شفیعان به خطای مؤمن خطاکار، او به عذاب الهی مبتلا می‌گردد و در صورت انضمام، خداوند او را به سبب شفاعت دیگران می‌بخشاید. پس رحمت و شفقت شافعان از خداوند بیشتر است، در حالی که خداوند ارحم الراحمین است و رحمت هیچ کس از او بیشتر نیست: قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ [۱۹۶].[۱۹۷]

پاسخ: رحمت شفیع، پرتوی از رحمت خداست[۱۹۸] و رحمت الهی از غضب او برتر[۱۹۹] و دربرگیرنده همه امور و اشیاست: وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ[۲۰۰] و شفیع تنها در سایه خواست و رضایت الهی مأذون به شفاعت است[۲۰۱].[۲۰۲]

جرأت بر معصیت

شفاعت موجب جرأت گناهکاران بر گناه می‌شود و گستاخی و سرکشی را در گناهکاران و مجرمان زنده می‌کند[۲۰۳]، بنابراین، اعتقاد به شفاعت با روح اسلام و دیگر شرایع سازگاری ندارد.

پاسخ: این اشکال در توبه نیز جریان دارد، حال آنکه خدا به توبه و استغفار فرمان داده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا [۲۰۴].[۲۰۵] از سوی دیگر، شرط شمول مغفرت و شفاعت الهی، مشیت خدا و رضای اوست. بنابراین اعتقاد به شفاعت صرفاً باعث برطرف شدن یأس و ناامیدی از دل‌ها و پدید آمدن حالتی میان خوف و رجاست[۲۰۶] و روشن است که چنین شرایطی نه تنها موجب تشویق به گناه نمی‌شود، بلکه انسان را برای دستیابی به عبادات برمی‌انگیزد و نیز باعث می‌گردد شخص گناهکار برای دستیابی به شفاعت بزرگان دین، روش زندگی خود را تغییر دهد و از گناه و سرکشی دست بردارد[۲۰۷].[۲۰۸]

واسطه گری و تبعیض

شفاعت، گونه‌ای از واسطه‌گری و تبعیض و بی‌عدالتی است و بی‌عدالتی با ساحت قدسی خدا سازگار نیست.

پاسخ: شفاعت با وساطت‌های دنیوی تفاوت‌های اساسی دارد؛ از جمله در شفاعت، شفیع تحت تأثیر قدرت الهی و به فرمان اوست، در حالی که در وساطت دنیوی، شخصی که نزد او شفاعت می‌شود، تحت تأثیر کلام و اراده شفیع است و شفیع نیز تحت تأثیر و اصرار مجرم قرار دارد و نیز شفاعت، به دنبال رحمت و اراده الهی صورت می‌گیرد و شامل همه کسانی می‌شود که استحقاق آن را دارند؛ ولی وساطت دنیوی، تنها درباره کسانی است که با شفیع رابطه‌ای دارند و قدرت شفیع موجب می‌شود تا در قانون حاکم استثنایی جاری گردد و سلطه و قدرت قانونگذار تنها درباره ضعیفان و فقرا باقی بماند[۲۰۹].[۲۱۰]

شبهات درخواست شفاعت

ابن تیمیه[۲۱۱] مؤسس فرقه وهابیت و محمد بن عبدالوهاب گسترش دهنده آن اگر چه اصل شفاعت را پذیرفته‌اند، درخواست شفاعت از شفیعان را پس از وفات آنان ممنوع دانسته و پنداشته‌اند تنها از خداوند می‌توان شفاعت خواست و درخواست شفاعت از غیر خدا شرک است[۲۱۲]. این نظر در قالب چند اشکال و شبهه مطرح شده است:

شرک

درخواست شفاعت از شفیع، به منزله خواندن غیر خداست و این عمل مورد نهی خداوند، شرک[۲۱۳] و با توحید در عبادت منافی[۲۱۴] است: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۲۱۵]

پاسخ: این اشکال به جواز شفاعت‌خواهی از خود شفیع وارد است که عملی شرک‌آمیز و گناه است، در حالی که خواندن غیر خدا، به طور مطلق نه حرام است و نه موجب شرک. حقیقت شفاعت، دعای شفیع برای شخص مستحق شفاعت و درخواست بخشایش او از جانب خداست و همان‌گونه که درخواست دعا از این بزرگان در ایام حیاتشان حتی به نظر وهابیان، مجاز است، این درخواست پس از وفاتشان نیز جایز است. خدای سبحان به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: چنانچه مؤمنان نزد تو آمدند و درخواست دعا و استغفار داشتند و تو نیز برای آنان استغفار کردی، خداوند آنان را می‌بخشاید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۲۱۶] این گونه بیان به منزله نشان دادن راهی به مسلمانان برای بخشودگی گناهانشان است، بی‌آنکه هیچ‌گونه نهیی از سوی خداوند نسبت به عمل آنان صورت گرفته باشد، در حالی که اگر درخواست آنان حرام و شرک بود حتماً از آن نهی می‌شد[۲۱۷].

شباهت به بت پرستان

قرآن کریم، درباره مشرکان عصر رسالت می‌فرماید آنان از غیر خدا شفاعت می‌خواستند: وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۲۱۸] بنابراین هر گونه درخواست شفاعت از غیر خدا شرک است[۲۱۹].

پاسخ: میان شفاعت‌خواهی مشرکان و شفاعت‌طلبی مسلمانان تفاوتی آشکار وجود دارد: مشرکان بت‌هایشان را عبادت می‌کردند و در کنار عبادت بت‌ها، از آنها درخواست شفاعت نیز داشتند: وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ اما مسلمانان هیچ‌گاه، شافعان را عبادت نمی‌کنند[۲۲۰]. افزون بر اینکه، مشرکان حق شفاعت را بی‌قید و شرط برای شفیعان پنداری ثابت می‌دانستند، در حالی که هرگز چنین مقامی را خداوند به آنان نداده است[۲۲۱]، همچنین معتقد بودند گرچه آفرینش، در انحصار خداست و کسی با او در خالقیت شریک نیست، در اداره جهان، بت‌ها با او شرکت دارند. بنابراین شرک اعراب جاهلی، شرک در «خالقیت» نبود، بلکه شرک در «ربوبیت» بود. قرآن کریم نیز به سختی با این عقیده مبارزه و مکرّر اعلام کرده است برای خدا هیچ شریکی در خالقیت و در ربوبیّت نیست. او هم یگانه پدیدآورنده جهان است و هم یگانه تدبیر کننده آن. مُلْک و پادشاهی جهان به او اختصاص دارد و او تنها، ربّ العالمین است[۲۲۲].[۲۲۳]

انحصار درخواست شفاعت از خداوند

شفاعت، حق ویژه خداوند است: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا[۲۲۴] بنابراین باید شفاعت را تنها از خدا خواست[۲۲۵].

پاسخ: شفاعت در حقیقت از آنِ خداست و هیچ مسلمانی با درخواست شفاعت از اولیای الهی شفاعت را حق مستقل آنان نمی‌داند و فرق اساسی شفاعت صحیح با شفاعت باطل نیز همین است که در شفاعت صحیح، خداوند برانگیزاننده و علت مؤثر در شفیع است و شفیع تحت تأثیر او و به خواست او در گناهکار مؤثر واقع می‌شود و از او شفاعت می‌کند؛ ولی در شفاعت باطل، گناهکار، برانگیزاننده شفیع است و شفیع تحت تأثیر گنهکار قرار می‌گیرد. مؤید این مطلب آیاتی است که شفاعت را بی‌اذن خدا محقق نمی‌داند[۲۲۶].[۲۲۷]

لغو بودن درخواست شفاعت

چنانچه شفیع، از دنیا رفته باشد، توانایی پاسخ دادن به درخواست دیگران را ندارد، بنابراین درخواست شفاعت از وی لغو و بی‌ثمر است.

پاسخ: کسانی که از دنیا می‌روند، تنها حیات مادی خود را از دست می‌دهند و در چند موضع قرآن به حیات آنان در عالم برزخ و سپس در قیامت و بهشت و دوزخ اشاره شده است: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۲۲۸]، فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۲۹]، حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ[۲۳۰]، لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۲۳۱].[۲۳۲] افزون بر اینکه هر امتی شاهدی دارد و رسول اکرم (ص) شاهد همه مردم و همه شاهدان است: «فَکَیفَ اِذا جِئنا مِن کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ و جِئنا بِکَ عَلی هـو ٔ لاءِ شَهیدا». (نساء / ۴، ۴۱) آیا کسی که شاهد همگان و شاهد شاهدان است می‌تواند فاقد حیات و بی‌اطلاع از وضع مردم و کفر و ایمان آنان باشد؟ نیز درود خداوند بر بندگان شایسته‌اش: سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ[۲۳۳]، سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ[۲۳۴]، سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ[۲۳۵]، سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ[۲۳۶]، وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ[۲۳۷] و فرمان خداوند مبنی بر درود فرستادن بر پیامبر: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۳۸]، همگی نشان از زنده بودن آنان دارند و اینکه در عالم برزخ، این درود و صلوات را می‌شنوند و گرنه درود فرستادن در نماز بر ایشان و خاندان پاکش چه ثمری دارد؟[۲۳۹].[۲۴۰]

آثار شفاعت

تأثیر وساطت و شفاعت پیامبران، در پیشگاه خداوند، برای آمرزش گناهکاران: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۴۱].[۲۴۲]، وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [۲۴۳]، قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [۲۴۴].[۲۴۵]

آرزوی شفاعت

اعراض کنندگان از قرآن، آرزومند بهره‌مندی از شفاعت شفیعان در قیامت: وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۲۴۶][۲۴۷]

فراموش کنندگان قیامت، آرزومند بهره‌مندی از شفاعت شفیعان در قیامت: هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۲۴۸].[۲۴۹].[۲۵۰]

اذن در شفاعت

شفاعت کنندگان، مشروط به اذن خدا: اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۲۵۱]، وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۲۵۲]، وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ[۲۵۳]، إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ[۲۵۴]، يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا[۲۵۵]، لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۲۵۶]، يَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلا[۲۵۷]، وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۲۵۸]، اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلا شَفِيعٍ أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ[۲۵۹]، وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۲۶۰]، أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ[۲۶۱]، وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۲۶۲].[۲۶۳]

اصحاب القریه و شفاعت

اعتقاد اصحاب القریه به شفاعت و تأثیر معبودان، در تدبیر امورشان: وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ[۲۶۴]، أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ [۲۶۵].[۲۶۶]

امید به شفاعت

امیدوار ساختن پیامبر (ص) به برخوردار شدن از مقام شفاعت، از سوی خداوند: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا[۲۶۷].[۲۶۸].

امید بیهوده بنی اسرائیل به شفاعت خویش در قیامت، از سوی انبیا: يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ[۲۶۹].[۲۷۰]. امیدواری برخی از گناهکاران به شفاعت اصحاب اعراف از آنان، برای ورود به بهشت: وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ[۲۷۱][۲۷۲].[۲۷۳]

درخواست‌کنندگان شفاعت

درخواست دوزخیان، از نگهبانان جهنّم، مبنی بر وساطت و شفاعت به پیشگاه الهی جهت تخفیف عذاب آنان: وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ[۲۷۴][۲۷۵].

شفاعت خواهی فرعونیان از حضرت موسی (ع)، جهت رفع عذاب از آنان: وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ[۲۷۶]، وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ [۲۷۷]، وَقَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ[۲۷۸].

شفاعت خواهی حضرت یوسف (ع) از پادشاه مصر، با یادآوری حال خود در زندان، جهت رهایی از آن: يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ[۲۷۹]، وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ [۲۸۰].

شفاعت خواهی حضرت نوح (ع) از خدا برای رهایی فرزندش از غرق شدن: وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ [۲۸۱].[۲۸۲]

ردّ شفاعت

ردّ شفاعت خواهی حضرت ابراهیم (ع) در حق قوم لوط، به دلیل حتمیت یافتن عذاب آنان: فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ[۲۸۳]، يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ[۲۸۴].

حضرت نوح (ع)، موظّف به ترک وساطت برای قوم خویش: وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ[۲۸۵].[۲۸۶].

ردّ وساطت حضرت نوح (ع) برای نجات فرزندش: وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ [۲۸۷].[۲۸۸]

زمینه‌های شفاعت

استغفار در پیشگاه خدا، زمینه ای برای بهره‌مندی از شفاعت محمد (ص): وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [۲۸۹].

توبه به درگاه ربوبی، راهی برای بهره‌مندی از شفاعت محمد (ص): وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [۲۹۰].[۲۹۱]

شرایط شفاعت

تأثیر شفاعت شافعان، منوط به اذن الهی: اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۲۹۲]، إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ[۲۹۳]، يَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلا[۲۹۴]، وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۲۹۵]، وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۲۹۶].

بی تأثیری شفاعت در قیامت بدون اذن الهی: وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ[۲۹۷]، وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ[۲۹۸]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۹۹]، يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا[۳۰۰]، لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۳۰۱]، يَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلا[۳۰۲].

شفاعت فرشتگان، منوط به اذن خداوند: وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۰۳][۳۰۴]، وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۳۰۵].

توحید و اعتراف به آن، ملاکی برای برخورداری از مقام شفاعت : وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۰۶][۳۰۷].

خوف از خدا، از شرایط شفاعت : يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۰۸].

قبول شفاعت فرشتگان از بندگان، مشروط به دینداری و رضایت الهی از آنان: وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۰۹] [۳۱۰].

جلب رضایت خداوند شرط برخوردار شدن از شفاعت شفیعان: وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۱۱]، وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۳۱۲].

خردورزی، شرطی برای شایستگی شافعان در پیشگاه خداوند: أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ[۳۱۳].

علم به استحقاق آدمیان از شفاعت، از شرایط شافعان: وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۱۴].

قدرت بر تأثیر، شرط شایستگی شفاعت کننده در پیشگاه الهی: وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۱۵]، أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ [۳۱۶].

مالکیت و فرمانروایی، شرط تأثیر شفاعت نزد خداوند: أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۳۱۷]، فَلِلَّهِ الآخِرَةُ وَالأُولَى وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۳۱۸].[۳۱۹]

شفاعت بت‌ها

شفاعت کردن بتها نزد خداوند، از انگیزه‌های بت پرستی به گمان مشرکان: وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ[۳۲۰]، وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۲۱]، وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا[۳۲۲] و لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۳۲۳]وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ [۳۲۴][۳۲۵]، قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۳۲۶]، أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ [۳۲۷]، أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ[۳۲۸]، وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۲۹].

معبودهای دروغین مشرکان، عاجز از شفاعت برای آنان، در پیشگاه خدا: وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ[۳۳۰]، وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۳۱]، وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ [۳۳۲]، قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۳۳۳]، أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ [۳۳۴]، أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ[۳۳۵]، وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۳۶].[۳۳۷]

شفاعت بی‌اثر

بی‌تأثیر بودن شفاعت در مورد محکومان به عذاب حتمی، از جانب خدا: وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ[۳۳۸][۳۳۹]، وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ [۳۴۰]، فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ[۳۴۱]، يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ[۳۴۲]أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ[۳۴۳][۳۴۴]، عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ [۳۴۵]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ [۳۴۶].[۳۴۷]

شفاعت در خیر

وساطت و شفاعت در انجام دادن کارهای خیر، موجب سهیم شدن در نتیجه و پاداش آن: مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا[۳۴۸].[۳۴۹]

شفاعت در شرّ

وساطت و شفاعت در کار ناپسند، سبب سهیم شدن در پیامدهای ناگوار آن: مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا[۳۵۰].[۳۵۱]

شفاعت در قیامت

اعطای مقام شفاعت در قیامت به برخی افراد، جلوه ای از رحمت گسترده خداوند: يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا[۳۵۲]، لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۳۵۳]، يَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلا[۳۵۴]، وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۳۵۵].

وجود شفیعان متعدّد، در قیامت: هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۳۵۶]، يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ[۳۵۷]، فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ[۳۵۸]، عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ [۳۵۹]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ [۳۶۰].[۳۶۱]

شفاعت کنندگان

اختصاص شفاعت مطلق به خداوند: اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۳۶۲]، وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۳۶۳]، وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ[۳۶۴]، إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ[۳۶۵]، يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا[۳۶۶]، لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۳۶۷]، يَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلا[۳۶۸]، وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۳۶۹]، اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلا شَفِيعٍ أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ[۳۷۰]، وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۳۷۱]، أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ[۳۷۲]، وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۳۷۳].

تعدّد شفاعت گران، در قیامت: فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ [۳۷۴].

تحقّق آرامش برای شفاعت کنندگان، پس از اذن خدا، در صحنه قیامت: وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۳۷۵][۳۷۶].

گفتوگوی حضرت ابراهیم (ع) با ملائکه، برای شفاعت از قوم لوط: فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ[۳۷۷]، يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ[۳۷۸].

حضرت ابراهیم (ع)، موظّف به ترک شفاعت خواهی برای قوم لوط، به علت حتمیت عذاب آنان: فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ[۳۷۹]، يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ[۳۸۰].

امیدواری برخی از گناهکاران برای ورود به بهشت، با شفاعت اصحاب اعراف: وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ[۳۸۱][۳۸۲].

محمد (ص)، برخوردار از مقام شفاعت از سوی خداوند: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۳۸۳]، وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [۳۸۴].[۳۸۵]، وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۳۸۶]، وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[۳۸۷]، اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۳۸۸]، مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُولِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۳۸۹]، أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ[۳۹۰]، [۳۹۱]، وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا[۳۹۲][۳۹۳]،فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ[۳۹۴]، سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ لَكُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳۹۵]، يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلا يَسْرِقْنَ وَلا يَزْنِينَ وَلا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَلا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۳۹۶]، وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ [۳۹۷]، وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۳۹۸][۳۹۹]، إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ[۴۰۰].

تهجّد و شب زنده داری محمّد (ص)، مایه نیل آن حضرت به مقام شفاعت : وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا[۴۰۱].

پیامبر (ص)، برخوردار از شفاعت گسترده در قیامت: وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۴۰۲][۴۰۳].

فرشتگان، برخوردار از مقام شفاعت در حیطه اذن الهی: وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۴۰۴]، وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۴۰۵].[۴۰۶]، وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۴۰۷].

درخواست دوزخیان از فرشتگانِ نگهبان جهنّم، مبنی بر شفاعت کردن نزد خدا، جهت تخفیف عذاب آنان: وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ [۴۰۸][۴۰۹].

برخورداری مؤمنان، از مقام شفاعت : لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۴۱۰][۴۱۱].

شفاعت حضرت نوح (ع) به درگاه الهی، برای نجات فرزند خود از عذاب و غرق شدن: وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ[۴۱۲]، وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ [۴۱۳]، وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ[۴۱۴].[۴۱۵]

مشرکان و شفاعت

اعتقاد به شفاعت بتها، افترای مشرکان به خداوند: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۴۱۶].

اعتقاد واهی مشرکان، به شفاعت فرشتگان: وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى[۴۱۷][۴۱۸].

اعتقاد مشرکان به شفاعت معبودهای دروغین از آنان، در پیشگاه خدا: وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ[۴۱۹]، أَيُشْرِكُونَ مَا لاَ يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلاَ أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ[۴۲۰]، وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلا أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ [۴۲۱]، وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۴۲۲]، وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا[۴۲۳]،لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۴۲۴]، وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ [۴۲۵]، قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۴۲۶]، وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ[۴۲۷]، أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ [۴۲۸]،أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ[۴۲۹]، وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۴۳۰].[۴۳۱]

مشمولان شفاعت

نقش شفاعت پیامبر (ص) در آمرزش گناهکاران با ایمان، از سوی خدا: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۴۳۲]، وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [۴۳۳]، فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ[۴۳۴].

امیدواری گناهکاران خدا پرست، به شفاعت اصحاب اعراف، جهت ورود به بهشت: وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۴۳۵][۴۳۶].

قرار گرفتن در زمره مؤمنان، زمینه ساز برخورداری از شفاعت در قیامت: أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ[۴۳۷][۴۳۸]لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۴۳۹][۴۴۰]، فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ[۴۴۱]، فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۴۴۲].

برخورداری تقواپیشگان، از رحمت الهی و شفاعت شافعان در قیامت: يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئًا وَلا هُمْ يُنصَرُونَ إِلاَّ مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ [۴۴۳]، إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ[۴۴۴].[۴۴۵]

مقام شفاعت

شفاعت، مقامی والا و ارجمند، در پیشگاه الهی:ومِنَ الَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَک عَسی اَن یبعَثَک رَبُّک مَقامـًا مَحمودا. [۴۰] وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا[۴۴۶].[۴۴۷]

موانع شفاعت

استکبار، مانع شفاعت در قیامت: فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُواْ وَاسْتَكْبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا[۴۴۸].

اعراض از قرآن، عامل محرومیت از شفاعت در قیامت: وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۴۴۹].

بازیچه قرار دادن دین، موجب محرومیت از شفاعت : وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ[۴۵۰].

باطل گرایی، مانع شفاعت در قیامت: مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَقَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ [۴۵۱]، وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ [۴۵۲]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۴۵۳].

ترک اطعام مساکین، مایه محرومیت از شفاعت در قیامت: مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَقَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ[۴۵۴]، وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ [۴۵۵]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۴۵۶].

ترک نماز، از موجبات محرومیت از شفاعت در قیامت: مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَقَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ [۴۵۷]، وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ [۴۵۸]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۴۵۹].

تکذیب قیامت، مانع شفاعت در قیامت: مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَقَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ [۴۶۰]، وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ [۴۶۱]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۴۶۲].

جرم و گناه، عامل محرومیت از شفاعت در قیامت: وَالَّذِينَ كَسَبُواْ السَّيِّئَاتِ جَزَاء سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۴۶۳][۴۶۴]، فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ[۴۶۵]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۴۶۶].

حتمیت عذاب، مایه محرومیت از شفاعت : وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ[۴۶۷]، وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ [۴۶۸]، وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ [۴۶۹]، فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ[۴۷۰]، يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ[۴۷۱]، أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ[۴۷۲][۴۷۳]، عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ [۴۷۴]، فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ [۴۷۵].

شرکورزی، عامل محرومیت از هرگونه شفاعت ی در قیامت: لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ[۴۷۶][۴۷۷]، وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۴۷۸]، وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ[۴۷۹]، وَمَا أَضَلَّنَا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ[۴۸۰]، قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ [۴۸۱].

ظلم، سبب محرومیت قوم نوح از شفاعت خواهی آن حضرت، برای نجات آنان از هلاکت و غرق شدن: وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ[۴۸۲]، وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ[۴۸۳]، فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ[۴۸۴].

ظلم، عامل محرومیت از شفاعت، در قیامت: يَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلا[۴۸۵]، وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا[۴۸۶]، وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطَاعُ[۴۸۷].

فراموشی آخرت، عامل محرومیت از شفاعت، در قیامت: هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۴۸۸][۴۸۹].

قتل انبیای الهی، مانع شفاعت در قیامت: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ[۴۹۰].

قتل عدالت خواهان، موجب محرومیت از شفاعت در قیامت: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ[۴۹۱].

کفر، از موانع شفاعت در قیامت: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۹۲][۴۹۳]، إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ[۴۹۴][۴۹۵]، لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلا عَن ظُهُورِهِمْ وَلا هُمْ يُنصَرُونَ[۴۹۶]، أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۴۹۷]، يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلا هُمْ يُنصَرُونَ[۴۹۸].[۴۹۹].

نفاق، مانع هرگونه شفاعت ی در قیامت: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا[۵۰۰][۵۰۱].[۵۰۲]

وعده شفاعت

وعده الهی، مبنی بر رسیدن انسانهای دارای عهد به مقام شفاعت، در قیامت: يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا[۵۰۳]، لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا [۵۰۴][۵۰۵].[۵۰۶]

یهود و شفاعت

پندار یهود، مبنی بر بهره مندی گناهکاران از شفاعت، در قیامت: يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ[۵۰۷][۵۰۸]، يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ[۵۰۹].[۵۱۰]

شفاعت پیامبر

بحث شفاعت پیامبر دو جنبه دارد، یکی شناخت حقیقت شفاعت و مراد از شفاعت پیامبر، و دیگری تفاوت شفاعت پیامبر با شفاعت موجودات دیگر. چنانکه این شفاعت گاهی از سوی خدا به پیامبر است و گاهی از پیامبر به امت خود، مانند طلب استغفار و یا راهنمایی و یا یارگیری و کسب هویت و داخل شدن در جمعیت و راهبری به سوی مقصود. همچنین تعیین قلمرو شفاعت پیامبر که مشمول چه کسانی می‌شود و مشمول چه کسانی نمی‌شود.

  1. وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۵۱۱]
  2. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۵۱۲]
  3. فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۵۱۳]
  4. وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۵۱۴]
  5. وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[۵۱۵]
  6. اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۵۱۶]
  7. مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۵۱۷]
  8. أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ[۵۱۸]
  9. وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۵۱۹]
  10. فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ[۵۲۰]
  11. إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ[۵۲۱]

نکات

در بحث معنای شفاعت آنگونه که نظر مشهور است: که به معانی مختلف تفسیر شده، از آن جمله: وساطت در فیض، و کسب کمالات، یا هدایت و راهنمایی و یاد گیری، و یا طلب مغفرت، یا اسقاط ضرر از شفاعت شونده و یا ترفیع درجه و یا تقرب درجه یا ملحق شدن نور ولایت الهی با نور بنده؛ هرکدام از این احتمالات باشد که قرآن همه این معانی را بیان می‌کند - منظور اولیه شفاعت وساطت در فیض هدایت است. قرآن چنین شفاعت انسانی مانند پیامبر را جدا از شفاعت بت‌ها می‌داند، زیرا:

  1. شفاعت از بت‌ها شفاعت حقیقی نیست و بی‌فایده است. چون شفاعت موجودی است که از خود اراده و اختیار ندارد. وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ[۵۲۲]
  2. توجیه آنان برای پرستش بت‌ها قابل قبول نیست، که می‌گویند: مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى[۵۲۳] ما برای تقرب به خدا آنان را پرستش می‌کردند. البته این معنا به زبان‌های مختلف بیان شده است. مثلاً برای بیان بی‌نیاز نکردن شفاعت غیر خدای رحمان می‌فرماید أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ[۵۲۴] یا در مقام مقایسه از زبان مشرکان در باره بت‌های موجود و بی‌روح و بی‌اراده مانند سنگ و چوب سخن می‌گوید و قرآن جواب می‌دهد که بر فرض که شما بخواهید وسیله شفاعت قرار دهید، اما این پرستش شما، بی‌فایده است: وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ[۵۲۵]۳ - در آیه‌ای دیگر این دو گانگی میان بت و انسان‌های ویژه را بیان کرده: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ[۵۲۶] کسی که مالک هیچ چیز نیست و قدرت درک چیزی را ندارد، چگونه می‌تواند شفیع شود.

در بحث شفاعت سخنان دیگری مطرح است، اما شاید مهم‌ترین نکته مشترک شفاعت که پیامبر هم مربوط می‌شود و قرآن آن را در آیات زیادی بیان کرده تحقق شفاعت است که همواره به اذن خود وابسته دانسته است: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۵۲۷]؛ إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۵۲۸]، يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا[۵۲۹]؛ وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ[۵۳۰]این مسئله چنان اهمیت دارد که قرآن دست بالا را می‌گیرد که حتی ملائکه آسمانی بدون اذن خداوند نمی‌توانند شفاعت کنند: وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى[۵۳۱]و البته منافاتی با آیه: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا[۵۳۲]ندارد، زیرا شفاعت پیامبر با اذن خدا خواهد بود. و جمله: إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا[۵۳۳]استثنایی است که دلالت می‌کند بر اینکه در کلام سابق همه عنایت در این است که شفعاء را نفی کند، نه تأثیر شفاعت را در شفاعت شدگان، و مراد این است: به کسی اجازه نمی‌دهند که در مقام شفاعت کسی سخنی بگوید، هم چنان که جمله بعدی هم که می‌فرماید: وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا[۵۳۴]» اشاره به این معنا دارد، و می‌فهماند که آن روز سخن گفتن منوط به اجازه الهی است، هم چنان که می‌فرماید: يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۵۳۵]. و نیز می‌فرماید: لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا[۵۳۶].

نتیجه

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. امیدوار ساختن پیامبر به برخوردار شدن از مقام شفاعت، از سوی خداوند و تهجد و شب زنده داری محمد مایه نیل آن حضرت به مقام شفاعت: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۵۳۷].[۵۳۸]
  2. توبه به درگاه ربوبی، راهی برای بهره مندی از شفاعت پیامبر: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۵۳۹].
  3. محمد برخوردار از مقام شفاعت از سوی خداوند: «وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۵۴۰].[۵۴۱].... وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ[۵۴۲].[۵۴۳]...وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۵۴۴].[۵۴۵]. إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ[۵۴۶].[۵۴۷]
  4. در قلمرو شفاعت پیامبر، جایی برای منافقان خاص و یا مشرکان نیست. «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ[۵۴۸]... مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ[۵۴۹].[۵۵۰]

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۴۳۲۰؛ مصطلحات علم الکلام، ج ۱، ص۶۶۷، «شفاعت».
  2. العین، ج۱، ص۲۶۰ - ۲۶۱، «شفع».
  3. مجمع البحرین، ج۲، ص۵۲۴، «شفع».
  4. عمدة القاری، ج۴، ص۱۰؛ التحقیق، ج۶، ص۸۲، «شفع».
  5. مصطلحات علم الکلام، ج۱، ص۶۶۷.
  6. التحقیق، ج۶، ص۸۲.
  7. مفردات، ص۲۶۳، «شفع».
  8. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  9. مفردات، ص ۴۵۷، «شفع».
  10. المیزان، ج ۱، ص ۱۷۳ – ۱۷۴.
  11. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  12. التعریفات، ص۱۶۸؛ قاموس کتاب مقدس، ص۵۲۵.
  13. مصطلحات علم الکلام، ج۱، ص۶۶۷.
  14. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۰۳۴.
  15. المیزان، ج۱، ص۱۵۸.
  16. معادشناسی، ج۹، ص۳۷۸.
  17. الاقتصاد، ص۲۰۷؛ الاربعین، ج۲، ص۲۴۵.
  18. نک: فرهنگ شیعه، ص۲۰۹.
  19. آموزش عقاید، ص۴۸۳، درس ۵۹.
  20. الارشاد، ص۳۰۴ - ۳۰۵.
  21. شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۴ - ۳۰۶؛ الاربعین، ج۲، ص۲۴۵ - ۲۴۸.
  22. الاقتصاد، ص۲۰۷؛ الاربعین، ج۲، ص۲۴۵.
  23. اوائل المقالات، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج۸، ص۳۱.
  24. الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۴؛ الالهیات، ج۴، ص۴۰۹.
  25. الشفاعه، ص۴۵.
  26. مسند احمد، ج۳، ص۷۸، ۲۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۵۷۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۳۴.
  27. الاعتقادات، ص۷۷؛ اوائل المقالات، ص۴۶.
  28. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  29. «و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.
  30. «و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود» سوره انعام، آیه ۷۰.
  31. «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛» سوره انبیاء، آیه ۲۶.
  32. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  33. «آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجی‌گری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  34. «و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.
  35. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  36. «پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد» سوره مدثر، آیه ۴۸.
  37. «هر کس میانجیگری نیکویی کند بهره‌ای از آن می‌برد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست» سوره نساء، آیه ۸۵.
  38. المیزان، ج ۵، ص۲۹.
  39. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  40. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۸: ۲۳ - ۳۳.
  41. قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۰ - ۴۴۱.
  42. قاموس کتاب مقدس، ص۵۲۵.
  43. العقائد الاسلامیه، ج۳، ص۳۰.
  44. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  45. «یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند» سوره زمر، آیه ۴۳.
  46. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۰.
  47. دایرة المعارف تشیع، ج۱۰، ص۶؛ التفسیر الکاشف، ج۶، ص۴۲۰.
  48. جامع البیان، ج۱۷، ص۱۳۱.
  49. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  50. «کسانی که عرش خداوند را برمی‌دارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و بدو ایمان می‌آورند و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار» سوره غافر، آیه ۷.
  51. الشفاعه، ص۳۹ - ۴۰.
  52. الشفاعه، ص۳۶ - ۳۷.
  53. نک: مجموعه آثار، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۵۶، ۲۵۸، «عدل الهی».
  54. «همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
  55. الکافی، ج۲، ص۱۲ - ۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۹.
  56. «و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید می‌گردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.
  57. «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
  58. الشفاعه، ص۴۱ - ۴۲.
  59. «خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم» سوره زمر، آیه ۳.
  60. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  61. «آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟» سوره یس، آیه ۲۳.
  62. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۴۴.
  63. «شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست» سوره سجده، آیه ۴.
  64. «کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  65. «به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
  66. «و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد» سوره سبأ، آیه ۲۳.
  67. نثر طوبی، ج۲، ص۱۷ - ۱۸.
  68. «کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  69. «و پیش از آنکه عذاب به شما دررسد و دیگر یاری نیابید به سوی پروردگارتان باز گردید و در برابر (فرمان) او گردن نهید» سوره زمر، آیه ۵۴.
  70. الاعتقادات، ص۶۶.
  71. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.
  72. «خداوند به کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان آمرزش و پاداشی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۹.
  73. «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ‌ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه ۱۶.
  74. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  75. «کسانی که عرش خداوند را برمی‌دارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و بدو ایمان می‌آورند و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار» سوره غافر، آیه ۷.
  76. «نزدیک است که آسمان‌ها بر فراز سرشان بشکافند و فرشتگان با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و برای هر کس که در زمین است آمرزش می‌خواهند؛ آگاه باشید که بی‌گمان خداوند است که آمرزنده بخشاینده است» سوره شوری، آیه ۵.
  77. «از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  78. المیزان، ج۱، ص۱۷۱ - ۱۷۲.
  79. التفسیر المظهری، ج۵، ص۴۷۲ - ۴۷۳.
  80. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  81. صحیح البخاری، ج۸، ص۱۷۲ - ۱۷۳؛ تاج التراجم، ج ۳، ص۱۲۸۳.
  82. «و هر یک از آنها که بگوید من به جای او خدا هستم آن کس را به دوزخ کیفر می‌دهیم، بدین‌گونه ستمگران را کیفر می‌دهیم» سوره انبیاء، آیه ۲۹.
  83. «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.
  84. المیزان، ج۱، ص۱۷۲.
  85. «باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  86. التفسیر الکبیر، ج۳، ص۴۹۶.
  87. المیزان، ج۱۳، ص۱۷۵ - ۱۷۶.
  88. بحارالانوار، ج۸، ص۴۸.
  89. «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
  90. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۳۶ - ۸۳۷.
  91. «و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.
  92. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۱؛ بحارالانوار، ج۸، ص۳۸.
  93. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۱۰ - ۳۱۲؛ المیزان، ج۱، ص۱۷۵.
  94. الاعتقادات، ص۶۶.
  95. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۱؛ بحارالانوار، ج۸، ص۳۸.
  96. «آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  97. «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.
  98. تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۷۵۸؛ المیزان، ج۱، ص۱۷۳.
  99. المیزان، ج۱، ص۱۷۳.
  100. «و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ آنان راست پاداش و فروغشان؛ و آن کسان که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند دوزخی‌اند» سوره حدید، آیه ۱۹.
  101. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  102. جامع البیان، ج۱۶، ص۹۷؛ تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۲۶۴.
  103. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۲۰۷؛ المیزان، ج۱، ص۱۸۰.
  104. الاعتقادات، ص۶۶.
  105. «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
  106. مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۸۲.
  107. الخصال، ص۱۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۷۸؛ بحارالانوار، ج۸، ص۳۴.
  108. المیزان، ج۱، ص۱۷۹.
  109. المیزان، ج۱، ص۱۷۹.
  110. تأویل مشکل القرآن، ص۵۳؛ شرح العقیدة الطحاویه، ص۲۵۲ - ۲۶۲.
  111. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  112. الکافی، ج۲، ص۵۹۸.
  113. اطیب البیان، ج۱، ص۶۱.
  114. تاج التراجم، ج۱، ص۵؛ تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۷۵۸.
  115. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  116. «یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟» سوره زمر، آیه ۴۳.
  117. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  118. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  119. المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.
  120. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  121. المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.
  122. «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
  123. التبیان، ج۷، ص۱۵۰.
  124. التبیان، ج۷، ص۱۵۱.
  125. نورالثقلین، ج۳، ص۳۶۱.
  126. جامع البیان، ج۱۶، ص۹۷.
  127. تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۴.
  128. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  129. مسند احمد، ج۲، ص۴۲۶.
  130. تفسیر صدر المتالهین، ج۳، ص۳۳۳؛ انوار درخشان، ج۴، ص۷۶.
  131. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
  132. «خداوند همه گناهان را می‌آمرزد» سوره زمر، آیه ۵۳.
  133. المیزان، ج۴، ص۳۷۰؛ اطیب البیان، ج۴، ص۹۶.
  134. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  135. «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
  136. المیزان، ج۹، ص۳۹۷.
  137. «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
  138. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  139. «و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد» سوره هود، آیه ۳۷.
  140. المیزان، ج۱۰، ص۲۲۴.
  141. «و آنان را از روز نزدیک شونده بیم ده، هنگامی که جان‌ها به گلوها می‌رسد در حالی که اندوهگین‌اند، ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود» سوره غافر، آیه ۱۸.
  142. «پس چون در صور دمند (دیگر) در آن روز میان آنان نه پیوندی است و نه از یکدیگر پرس و جو می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.
  143. المیزان، ج۱۷، ص۳۱۹ - ۳۲۰.
  144. «- تو را در این کار هیچ دستی نیست- چه (خداوند) توبه آنان را بپذیرد یا عذابشان کند، که آنان بی‌گمان ستمگرند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.
  145. مجمع البیان، ج۲، ص۸۳۲.
  146. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  147. المیزان، ج۹، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
  148. نمونه، ج۸، ص۵۹.
  149. «چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۸۰.
  150. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  151. نک: مقتنیات الدرر، ج۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
  152. «گویند: ما از نمازگزاران نبودیم،» سوره مدثر، آیه ۴۳.
  153. «و به بینوایان خوراک نمی‌دادیم،» سوره مدثر، آیه ۴۴.
  154. «و روز جزا را دروغ می‌شمردیم» سوره مدثر، آیه ۴۶.
  155. «پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد» سوره مدثر، آیه ۴۸.
  156. نک: روض الجنان، ج۵، ص۵۹.
  157. الامالی، طوسی، ص۴۵۵.
  158. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۹۶؛ ثواب الاعمال، ص۲۰۷.
  159. احقاق الحق، ج۹، ص۶۴۳.
  160. الکافی، ج۳، ص۲۷۰؛ تهذیب، ج۹، ص۱۰۷.
  161. الامالی، صدوق، ص۵۶؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۱.
  162. المصنف، ج۷، ص۵۵۷.
  163. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  164. «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  165. «پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد» سوره مدثر، آیه ۴۸.
  166. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  167. «پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد» سوره مدثر، آیه ۴۸.
  168. المیزان، ج۱، ص۱۶۶ - ۱۶۷.
  169. المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.
  170. «(آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  171. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  172. الالهیات، ج۴، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
  173. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  174. آموزش عقائد، ج۳، ص۱۷۷.
  175. المنار، ج۱، ص۳۰۷؛ الالهیات، ج۴، ص۳۵۳.
  176. «ما به پروردگار خویش ایمان آورده‌ایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پاینده‌تر است» سوره طه، آیه ۷۳.
  177. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۳، «عدل الهی».
  178. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۵.
  179. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  180. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره زمر، آیه ۴۴.
  181. المیزان، ج۱، ص۱۶۸؛ الالهیات، ج۴، ص۳۵۵ - ۳۵۶.
  182. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  183. «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
  184. «و به یقین دوزخ وعده‌گاه همه آنان است» سوره حجر، آیه ۴۳.
  185. «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم می‌دارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  186. نک: شرح الاصول الخمسه، ص۴۶۴.
  187. «و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟ - و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  188. نک: آموزش عقائد، ج۳، ص۱۷۸ - ۱۷۹.
  189. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  190. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
  191. الالهیات، ج۴، ص۳۵۰ - ۳۵۱.
  192. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  193. «و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.
  194. آموزش عقائد، ج۳، ص۱۸۰.
  195. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  196. «(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشاینده‌ترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
  197. فی رحاب اهل البیت، ج۹، ص۲۴.
  198. فرهنگ زیارت، ش۴، ص۱۷، «مبانی عقلانی شفاعت از دیدگاه شهید مطهری».
  199. نک: المیزان، ج۱۱، ص۳۰۱.
  200. «بخشایشم همه چیز را فرا می‌گیرد» سوره اعراف، آیه ۱۵۶.
  201. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۴، «عدل الهی».
  202. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  203. الالهیات، ج ۴، ص۳۵۱؛ دائرة معارف القرن العشرین، ج ۵، ص۴۰۲.
  204. «ای مؤمنان! به سوی خداوند توبه‌ای راستین کنید» سوره تحریم، آیه ۸.
  205. شیعه‌شناسی، ج۲، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
  206. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۵.
  207. المیزان، ج۱، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
  208. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  209. الوهابیه، ص۳۵۲ - ۳۵۵.
  210. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  211. منهاج السنه، ج۶، ص۳۳۷.
  212. زیارة القبور، ص۱۵؛ الالهیات، ج۴، ص۳۵۷ - ۳۶۱.
  213. کشف الشبهات، ص۲۱ - ۲۲.
  214. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۴۳، «عدل الهی».
  215. «با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  216. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  217. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  218. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  219. شیعه‌شناسی، ج۲، ص۳۵۲.
  220. شیعه‌شناسی، ج۲، ص۳۵۲.
  221. نک: العقیدة الاسلامیه، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
  222. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۴۸، «عدل الهی».
  223. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  224. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۴۴.
  225. کشف الشبهات، ص۴۱.
  226. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۳ - ۲۶۴، «عدل الهی».
  227. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  228. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  229. «به آنچه خداوند با بخشش خویش به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پس آنها هنوز به آنان نپیوسته‌اند شاد می‌شوند که آنها نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۰.
  230. «هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
  231. «شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.
  232. الشفاعه، ص۵۷ - ۵۹؛ الالهیات، ج۴، ص۳۶۲.
  233. «در میان جهانیان بر نوح درود باد!» سوره صافات، آیه ۷۹.
  234. «درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.
  235. «درود بر موسی و هارون» سوره صافات، آیه ۱۲۰.
  236. «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.
  237. «و درود بر پیامبران» سوره صافات، آیه ۱۸۱.
  238. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  239. الشفاعه، ص۵۸ - ۶۱؛ الالهیات، ج۴، ص۳۶۱ - ۳۶۲.
  240. اسحاق‌نیا تربتی و رضایی، مقاله «شفاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  241. پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
  242. آیه بر شفاعت پیامبر (ص) بر اهل کبائر دلالت دارد؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، جزء ۹، ص ۴۰۸.
  243. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه۶۴.
  244. گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بی‌گمان گنهکار بوده‌ایم. گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش می‌خواهم که اوست که آمرزنده بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه۹۷ - ۹۸.
  245. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  246. و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند. آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه: ۵۲- ۵۳.
  247. بر این اساس که ضمیر «نسوه» به کتاب، در آیه پیش برگردد.
  248. آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه:۵۳.
  249. ضمیر "نَسُوهُ" امکان دارد به "يَوْمَ" برگردد که مقصود، روز قیامت است.
  250. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  251. خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه:۲۵۵.
  252. و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند؛ سوره انعام، آیه:۵۱.
  253. و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره انعام، آیه:۷۰.
  254. به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره یونس، آیه۳.
  255. روزی که پرهیزگاران را مهمان‌وار به سوی (خداوند) بخشنده گرد آوریم؛ سوره مریم، آیه:۸۵.
  256. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  257. در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد؛ سوره طه، آیه:۱۰۹.
  258. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  259. خداوند همان است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست؛ آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره سجده، آیه:۴.
  260. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۳.
  261. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟؛ سوره زمر، آیه:۴۳.
  262. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  263. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  264. و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه:۱۳.
  265. آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟؛ سوره یس، آیه: ۲۳.
  266. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  267. و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد؛ سوره اسراء، آیه:۷۹.
  268. در روایتی "مَقَامًا مَّحْمُودًا"، مقام شفاعت نامیده شده است؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۱۳ - ۳۱۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۱۱، ح ۴۰۲.
  269. ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم. و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمی‌آید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمی‌گردد و از او جایگزینی گرفته نمی‌شود و آنان یاری نخواهند شد؛ سوره بقره، آیه: ۴۷ - ۴۸.
  270. مفسّران گفته اند: مورد آیه مزبور، یهوداند که خود را اولاد انبیا دانسته، مدّعی بودند که مورد شفاعت آنان قرار خواهند گرفت؛ مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۲۲۳؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۳۶.
  271. و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!؛ سوره اعراف، آیه:۴۶.
  272. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: منظور از "لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ" گناهکاران اند که وارد بهشت نشده اند و امید دارند با شفاعت اصحاب اعراف وارد آن شوند؛ التّبیان، ج ۴، ص ۴۱۱.
  273. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  274. و آنان که در آتش (دوزخ) اند به دوزخبانان می‌گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز از عذاب ما را کاهش دهد. می‌گویند: آیا پیامبرانتان برهان‌ها (ی روشن) برایتان نمی‌آوردند؟ می‌گویند: چرا می‌گویند: پس دعا کنید! (امّا) دعای کافران جز در گمراهی نیست؛ سوره غافر، آیه: ۴۹ - ۵۰.
  275. خازنان جهنّم به جهنّمیان می گویند: ما به دو شرط شفاعت می کنیم: ۱. شفاعت شوندگان، ظالم نباشند؛ ۲. خدا اجازه شفاعت بدهد؛ الکشاف، ج ۴، ص ۱۷۲.
  276. و همین که عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را به پیمانی که با تو دارد برای ما بخوان! اگر این عذاب را از ما بگردانی سوگند می‌خوریم که به تو ایمان می‌آوریم و بنی اسرائیل را با تو گسیل خواهیم داشت؛ سوره اعراف، آیه:۱۳۴.
  277. و موسی را با نشانه‌های خویش به سوی فرعون و سرکردگانش فرستادیم که گفت: من فرستاده پروردگار جهانیانم؛ سوره زخرف، آیه:۴۶.
  278. و گفتند: ای جادوگر! پروردگارت را برای ما به عهدی که نزد تو کرده است، بخوان! (تا عذاب را از ما بردارد) که ما رهیاب شده‌ایم؛ سوره زخرف، آیه: ۴۹.
  279. ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای؛ سوره یوسف، آیه:۲۹.
  280. و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان می‌برد رهایی می‌یابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند؛ سوره یوسف، آیه:۴۲.
  281. و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه ۴۵- ۴۶.
  282. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  283. پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت؛ سوره هود، آیه: ۷۴.
  284. گفتند: ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید؛ سوره هود، آیه:۷۶.
  285. و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه می‌کنند اندوهناک مشو! و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره هود، آیه: ۳۶- ۳۷.
  286. مقصود از "وَلاَ تُخَاطِبْنِي" شفاعت برای آنان است؛ جامع البیان، ج ۷، جزء ۱۲، ص ۴۵؛ مجمع البیان، ج ۵ - ۶، ص ۲۴۱.
  287. و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه: ۴۵- ۴۶.
  288. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  289. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.
  290. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.
  291. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  292. خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه:۲۵۵.
  293. به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره یونس، آیه:۳.
  294. در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد؛ سوره طه، آیه:۱۰۹.
  295. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۳.
  296. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  297. و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمی‌آید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمی‌گردد و از او جایگزینی گرفته نمی‌شود و آنان یاری نخواهند شد؛ سوره بقره، آیه: ۴۸.
  298. و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میانجیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۳.
  299. ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۴.
  300. روزی که پرهیزگاران را مهمان‌وار به سوی (خداوند) بخشنده گرد آوریم؛ سوره مریم، آیه:۸۵.
  301. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  302. در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد؛ سوره طه، آیه:۱۰۹.
  303. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  304. مراد از "وَلَدًا" فرشتگان است؛ مجمع البیان، ج ۷ - ۸، ص ۷۱؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۱۱۲.
  305. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  306. و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند؛ سوره زخرف، آیه:۸۶.
  307. مقصود از "شَهِدَ بِالْحَقِّ" توحید و اعتراف به آن است؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۱۲۷؛ التفسیر المنیر، ج ۲۵، جزء ۲۵، ص ۱۹۷.
  308. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۸.
  309. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  310. در روایتی از امام کاظم (ع) "إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى" به کسانی تطبیق شده که خداوند از دین آنان راضی است؛ التّوحید، صدوق، ص ۴۰۸، ح ۶؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۲۴، ح ۵۰.
  311. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  312. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  313. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟؛ سوره زمر، آیه:۴۳.
  314. و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند؛ سوره زخرف، آیه:۸۶.
  315. و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند؛ سوره یونس، آیه:۱۸.
  316. آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟؛ سوره یس، آیه: ۲۳.
  317. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟ بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره زمر، آیه:۴۳ - ۴۴.
  318. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۵ - ۲۶.
  319. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  320. و به راستی یگانه (و تنها) همان‌گونه که نخست بار آفریده بودیمتان نزد ما آمدید و آنچه (از دارایی) بخشیده بودیمتان پس پشتتان رها کردید و میانجی‌هایتان را که می‌پنداشتید شریک‌ها (ی ما) در میان شما هستند با شما همراه نمی‌بینیم، پیوندتان با آنان گسست و آنچه (شریک‌های ما) می‌پنداشتید از دستتان رفت؛ سوره انعام، آیه:۹۴.
  321. و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند؛ سوره یونس، آیه:۱۸.
  322. و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند؛ سوره مریم، آیه:۸۱.
  323. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  324. و از شریک‌هایشان (که برای خداوند برساخته بودند) آنان را میانجیگرانی نیست و منکر شریک‌های (برساخته) خویشند؛ سوره روم، آیه:۱۳.
  325. مقصود از "كَافِرِينَ" یأس مشرکان از شفاعت بتها است، زیرا آنان این معبودها را به انگیزه شفاعت پرستیده بودند؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۱۵۹؛ روح المعانی، ج ۱۲، جزء ۲۱، ص ۳۹؛ تفسیر روح البیان، ج ۷، ص ۱۸.
  326. بگو: کسانی را که به جای خداوند، (خدای خود) می‌پندارید فرا خوانید؛ آنان همسنگ ذره‌ای را در آسمان‌ها و زمین در اختیار ندارند و آنان را در (آفرینش) آن دو، شرکتی نیست و او را از میان آنان هیچ پشتیبانی نیست. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۲ - ۲۳.
  327. آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟؛ سوره یس، آیه: ۲۳.
  328. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟؛ سوره زمر، آیه:۴۳.
  329. و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند؛ سوره زخرف، آیه:۸۶.
  330. و به راستی یگانه (و تنها) همان‌گونه که نخست بار آفریده بودیمتان نزد ما آمدید و آنچه (از دارایی) بخشیده بودیمتان پس پشتتان رها کردید و میانجی‌هایتان را که می‌پنداشتید شریک‌ها (ی ما) در میان شما هستند با شما همراه نمی‌بینیم، پیوندتان با آنان گسست و آنچه (شریک‌های ما) می‌پنداشتید از دستتان رفت؛ سوره انعام، آیه:۹۴.
  331. و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند؛ سوره یونس، آیه:۱۸.
  332. و از شریک‌هایشان (که برای خداوند برساخته بودند) آنان را میانجیگرانی نیست و منکر شریک‌های (برساخته) خویشند؛ سوره روم، آیه:۱۳.
  333. بگو: کسانی را که به جای خداوند، (خدای خود) می‌پندارید فرا خوانید؛ آنان همسنگ ذره‌ای را در آسمان‌ها و زمین در اختیار ندارند و آنان را در (آفرینش) آن دو، شرکتی نیست و او را از میان آنان هیچ پشتیبانی نیست. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۲ - ۲۳.
  334. آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟؛ سوره یس، آیه: ۲۳.
  335. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟؛ سوره زمر، آیه:۴۳.
  336. و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند؛ سوره زخرف، آیه:۸۶.
  337. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  338. و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره هود، آیه: ۳۷.
  339. "ولا تُخـطِبنی" یعنی در خواست شفاعت نکن، مجمع البیان، ج ۵ - ۶، ص ۲۴۱؛ جامع البیان، ج ۷، جزء ۱۲، ص ۴۵.
  340. و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه: ۴۵- ۴۶.
  341. پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت؛ سوره هود، آیه:۷۴.
  342. گفتند: ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید؛ سوره هود، آیه:۷۶.
  343. و آیا تو، کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است، همان کس را که در آتش است می‌رهانی؟؛ سوره زمر، آیه:۱۹.
  344. مقصود از جمله "مَن فِي النَّارِ" کسانی مثل مشرکان اند که خدا اراده نجات آنان از دوزخ را نکرده است، لذا مشمول شفاعت پیامبر (ص) هم قرار نمی گیرند؛ تفسیر التحریروالتنویر، ج ۱۲، جزء ۲۳، ص ۳۷۲.
  345. از گناهکاران، چه شما را به دوزخ درآورد؟؛ سوره مدثر، آیه:۴۱- ۴۲.
  346. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  347. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  348. هر کس میانجیگری نیکویی کند بهره‌ای از آن می‌برد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست؛ سوره نساء، آیه:۸۵.
  349. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  350. هر کس میانجیگری نیکویی کند بهره‌ای از آن می‌برد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست؛ سوره نساء، آیه:۸۵.
  351. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  352. روزی که پرهیزگاران را مهمان‌وار به سوی (خداوند) بخشنده گرد آوریم؛ سوره مریم، آیه:۸۵.
  353. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  354. در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد؛ سوره طه، آیه:۱۰۹.
  355. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۳.
  356. آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه:۵۳.
  357. روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند؛ سوره شعراء، آیه:۸۸.
  358. پس دیگر ما را نه میانجی‌هایی است؛ سوره شعراء، آیه:۱۰۰.
  359. از گناهکاران، چه شما را به دوزخ درآورد؟؛ سوره مدثر، آیه:۴۱- ۴۲.
  360. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  361. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  362. خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه:۲۵۵.
  363. و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند؛ سوره انعام، آیه:۵۱.
  364. و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره انعام، آیه:۷۰.
  365. به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره یونس، آیه:۳.
  366. روزی که پرهیزگاران را مهمان‌وار به سوی (خداوند) بخشنده گرد آوریم؛ سوره مریم، آیه:۸۵.
  367. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  368. در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد؛ سوره طه، آیه:۱۰۹.
  369. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  370. خداوند همان است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست؛ آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره سجده، آیه:۴.
  371. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۳.
  372. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟؛ سوره زمر، آیه:۴۳.
  373. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  374. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  375. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۳.
  376. بر این اساس که مرجع ضمیر در "قُلُوبِهِمْ" شفاعت کنندگان باشد؛ مجمع البیان، ج ۷ - ۸، ص ۶۰۹؛ الفواتح الالهیه، ج ۲، ص ۱۷۵.
  377. پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت؛ سوره هود، آیه: ۷۴.
  378. گفتند: ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید؛ سوره هود، آیه:۷۶.
  379. پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت؛ سوره هود، آیه: ۷۴.
  380. گفتند: ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید؛ سوره هود، آیه:۷۶.
  381. و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!؛ سوره اعراف، آیه:۴۶.
  382. از امام صادق (ع) روایت شده است: منظور از "لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ" گناهکاران اند که وارد بهشت نشده‌اند و امید دارند با شفاعت اصحاب اعراف وارد آن شوند؛ التّبیان، ج ۴، ص ۴۱۱.
  383. پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
  384. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.
  385. مقصود از استغفار پیامبر (ص) برای آنان، شفاعت است؛ مجمع البیان، ج ۳ - ۴، ص ۱۰۵؛ غرائب القرآن، ج ۲، ص ۴۳۹.
  386. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
  387. و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد؛ سوره انفال، آیه:۳۳.
  388. چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره توبه، آیه:۸۰.
  389. پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند؛ سوره توبه، آیه:۱۱۳.
  390. آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است؛ سوره یونس، آیه:۲.
  391. مقصود از "أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ" شفاعت محمّد (ص) از اهل ایمان در قیامت است؛ مجمع البیان، ج ۵ - ۶، ص ۱۳۴.
  392. و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد؛ سوره اسراء، آیه:۷۹.
  393. در روایتی "مَقَامًا مَّحْمُودًا" به مقام شفاعت تفسیر شده است؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۱۱، ح ۴۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۷؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۶۱، ح ۸۶.
  394. پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است؛ سوره محمد، آیه:۱۹.
  395. جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین به زودی به تو خواهند گفت که دارایی‌ها و خانواده‌های ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را می‌گویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی به شما برساند چه کسی در برابر خداوند به کارتان می‌آید؟ بلکه، خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است؛ سوره فتح، آیه:۱۱.
  396. ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره ممتحنه، آیه:۱۲.
  397. و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمی‌گردانند و آنان را می‌بینی که خودداری می‌ورزند و گردنفرازند؛ سوره منافقون، آیه:۵.
  398. و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی؛ سوره ضحی، آیه:۵.
  399. در روایتی منقول از امام باقر (ع) آیه یاد شده، ناظر به شفاعت پیامبر (ص)است؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۵۷۱؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۷، ح ۷۲.
  400. ما به تو «کوثر» دادیم؛ سوره کوثر، آیه:۱.
  401. و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد؛ سوره اسراء، آیه:۷۹.
  402. و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی؛ سوره ضحی، آیه:۵.
  403. در روایتی منقول از امام باقر (ع) آیه مزبور به شفاعت تفسیر شده است؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۵۷۱؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۷، ح ۷۲. و از آن استفاده می‌شود شفاعت آن حضرت گسترده و پردامنه است تا حدّی که راضی شود؛ مجمع البیان، ج ۹ - ۱۰، ص ۷۶۵.
  404. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  405. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۳.
  406. مراد از "وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ" کسانی مانند فرشتگان، انبیا و اولیا است؛ مجمع البیان، ج ۷ - ۸، ص ۶۰۹.
  407. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  408. و آنان که در آتش (دوزخ) اند به دوزخبانان می‌گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز از عذاب ما را کاهش دهد؛ سوره غافر، آیه: ۴۹.
  409. فرشتگان در پاسخ جهنّمیان می‌گویند: ما به دو شرط شفاعت می‌کنیم: ۱. طرف ظالم نباشد؛ ۲. خداوند اجازه دهد؛ الکشاف، ج ۴، ص ۱۷۲.
  410. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  411. مقصود از "مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا" ایمان است و مقصود از "لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ" یعنی شفاعت نمی کند، مگر کسی که مالک شفاعت باشد؛ مجمع البیان، ج ۵-۶، ص ۸۲۰؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۱.
  412. و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوه‌پیکر (پیش) می‌برد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانه‌ای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت؛ سوره هود، آیه: ۴۲ - ۴۳.
  413. و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی؛ سوره هود، آیه: ۴۵.
  414. و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره هود، آیه: ۳۷.
  415. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  416. و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ بی‌گمان گناهکاران رستگار نمی‌شوند و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند؛ سوره یونس، آیه:۱۷ - ۱۸.
  417. و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد؛ سوره نجم، آیه:۲۶.
  418. با توجّه به سیاق آیات که عقاید مشرکان را بیان می نماید معلوم می‌شود که آنان بتها را تمثال فرشتگان دانسته، آنان را واسطه خود و خدا می دانستند.
  419. و به راستی یگانه (و تنها) همان‌گونه که نخست بار آفریده بودیمتان نزد ما آمدید و آنچه (از دارایی) بخشیده بودیمتان پس پشتتان رها کردید و میانجی‌هایتان را که می‌پنداشتید شریک‌ها (ی ما) در میان شما هستند با شما همراه نمی‌بینیم، پیوندتان با آنان گسست و آنچه (شریک‌های ما) می‌پنداشتید از دستتان رفت؛ سوره انعام، آیه:۹۴.
  420. آیا چیزهایی را شریک او می‌دانند که آفرینشی ندارند و خود آفریده شده‌اند؟ و نه برای آنان یاور توانند بود و نه به خودشان یاری می‌رسانند!؛ سوره اعراف، آیه: ۱۹۱ - ۱۹۲.
  421. و کسانی را که به جای او (به پرستش) می‌خوانید نه شما را یاوری می‌توانند کرد و نه به خود یاری می‌رسانند؛ سوره اعراف، آیه:۱۹۷.
  422. و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند؛ سوره یونس، آیه:۱۸.
  423. و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند؛ سوره مریم، آیه:۸۱.
  424. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  425. و از شریک‌هایشان (که برای خداوند برساخته بودند) آنان را میانجیگرانی نیست و منکر شریک‌های (برساخته) خویشند؛ سوره روم، آیه:۱۳.
  426. بگو: کسانی را که به جای خداوند، (خدای خود) می‌پندارید فرا خوانید؛ آنان همسنگ ذره‌ای را در آسمان‌ها و زمین در اختیار ندارند و آنان را در (آفرینش) آن دو، شرکتی نیست و او را از میان آنان هیچ پشتیبانی نیست. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۲ - ۲۳.
  427. و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه:۱۳.
  428. آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟؛ سوره یس، آیه: ۲۳.
  429. یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟؛ سوره زمر، آیه:۴۳.
  430. و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند؛ سوره زخرف، آیه:۸۶.
  431. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  432. پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
  433. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.
  434. پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است؛ سوره محمد، آیه:۱۹.
  435. و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!؛ سوره اعراف، آیه:۴۶ - ۴۷.
  436. جهنّمیان، به شفاعت اصحاب اعراف امیدوارند، مجمع البیان، ج ۳ - ۴، ص ۶۵۳.
  437. آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است؛ سوره یونس، آیه:۲.
  438. در روایتی از امام صادق (ع) جمله "أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ" به برخورداری از شفاعت محمّد (ص) در قیامت تفسیر شده است؛ مجمع البیان، ج ۵ - ۶، ص ۱۳۴؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۹۳.
  439. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  440. مقصود از "إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا" طبق یک قول، ایمان است و مقصود از "لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ" یعنی شفاعت نمی‌کند مگر کسی که مالک شفاعت باشد؛ مجمع البیان، ج ۵ - ۶، ص ۸۲۰.
  441. پس دیگر ما را نه میانجی‌هایی است؛ سوره شعراء، آیه:۱۰۰.
  442. پس کاش ما را بازگشتی بود تا از مؤمنان باشیم؛ سوره شعراء، آیه:۱۰۲.
  443. روزی که هیچ دوستی از دوستی نمی‌تواند هیچ پشتیبانی کند و یاری نمی‌شوند. جز آن را که خداوند بخشایش آورد که اوست که پیروز بخشاینده است؛ سوره دخان، آیه: ۴۱- ۴۲.
  444. پرهیزگاران در جایگاهی امنند؛ سوره دخان، آیه:۵۱.
  445. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  446. و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد؛ سوره اسراء، آیه:۷۹.
  447. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  448. اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند تمام خواهد داد و از بخشش خویش به آنان خواهد افزود و اما آنان را که سر، باز زده و سرکشی ورزیده‌اند دچار عذابی دردناک خواهد کرد و برای خویش در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند؛ سوره نساء، آیه:۱۷۳.
  449. آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه:۵۲ - ۵۳.
  450. و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره انعام، آیه:۷۰.
  451. چه شما را به دوزخ درآورد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم؛ سوره مدثر، آیه: ۴۲ - ۴۳.
  452. و با پریشانگویان، پریشانگویی می‌کردیم؛ سوره مدثر، آیه:۴۵.
  453. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  454. چه شما را به دوزخ درآورد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به بینوایان خوراک نمی‌دادیم؛ سوره مدثر، آیه: ۴۲ - ۴۴.
  455. و روز جزا را دروغ می‌شمردیم؛ سوره مدثر، آیه:۴۶.
  456. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  457. چه شما را به دوزخ درآورد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم؛ سوره مدثر، آیه: ۴۲ - ۴۳.
  458. و روز جزا را دروغ می‌شمردیم؛ سوره مدثر، آیه:۴۶.
  459. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  460. چه شما را به دوزخ درآورد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم؛ سوره مدثر، آیه: ۴۲ - ۴۳.
  461. و روز جزا را دروغ می‌شمردیم؛ سوره مدثر، آیه:۴۶.
  462. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  463. و کیفر هر بدی (برای) آنان که بدی کنند، همانند آنست و (غبار) خواری (چهره) آنها را می‌پوشاند؛ در برابر خداوند هیچ پناهی ندارند گویی چهره‌های آنان را با پاره‌هایی از شب تاریک پوشانده‌اند، آنان دوزخیند، آنها در آن جاودانند؛ سوره یونس، آیه:۲۷.
  464. جمله "مَّا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ" تعریض به مشرکان است که تصور می‌کردند که شریکان آنان می‌توانند شافع آنان باشند؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۴۳.
  465. که در بهشت‌هایی به سر می‌برند، از هم می‌پرسند ...از گناهکاران، چه شما را به دوزخ درآورد؟؛ سوره مدثر، آیه: ۴۰ - ۴۲.
  466. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  467. و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره هود، آیه: ۳۷.
  468. و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوه‌پیکر (پیش) می‌برد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانه‌ای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت. ؛ سوره شعراء، آیه:۴۲ - ۴۳.
  469. و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه: ۴۵- ۴۶.
  470. پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت؛ سوره هود، آیه: ۷۴.
  471. گفتند: ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید؛ سوره هود، آیه:۷۶.
  472. و آیا تو، کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است، همان کس را که در آتش است می‌رهانی؟؛ سوره زمر، آیه:۱۹.
  473. مقصود از جمله "مَن فِي النَّارِ" کسانی مثل مشرکان اند که خدا اراده نجات آنان را از دوزخ نکرده باشد که در این صورت مشمول شفاعت نیز نمی شوند، تفسیر التحریروالتنویر، ج ۱۲، جزء ۲۳، ص ۳۷۲.
  474. از گناهکاران، چه شما را به دوزخ درآورد؟؛ سوره مدثر، آیه:۴۱- ۴۲.
  475. پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد؛ سوره مدثر، آیه:۴۸.
  476. به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بی‌گمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام می‌گرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است و ستمگران را هیچ یاوری نیست؛ سوره مائده، آیه:۷۲.
  477. جمله "وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ" شامل محرومیت آنان از شفاعت نیز می‌شود؛ روح المعانی، ج ۴، جزء ۶، ص ۳۰۲؛ تفسیر روح البیان، ج ۲، ص ۴۲۲.
  478. و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند. آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۶- ۲۸.
  479. و به آنان می‌گویند: آنچه به جای خداوند می‌پرستیدید (اکنون) کجایند؟؛ سوره شعراء، آیه:۹۲.
  480. و ما را جز گنهکاران گمراه نکردند؛ پس دیگر ما را نه میانجی‌هایی است؛ سوره شعراء، آیه:۹۹ - ۱۰۰.
  481. بگو: کسانی را که به جای خداوند، (خدای خود) می‌پندارید فرا خوانید؛ آنان همسنگ ذره‌ای را در آسمان‌ها و زمین در اختیار ندارند و آنان را در (آفرینش) آن دو، شرکتی نیست و او را از میان آنان هیچ پشتیبانی نیست. و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است؛ سوره سبأ، آیه:۲۲ - ۲۳.
  482. و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه می‌کنند اندوهناک مشو! و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره هود، آیه: ۳۶- ۳۷.
  483. و به راستی نوح را به سوی قوم وی فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که شما را خدایی جز او نیست، آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟؛ سوره مومنون، آیه:۲۳.
  484. آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانواده‌ات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره مومنون، آیه:۲۷.
  485. در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد؛ سوره طه، آیه:۱۰۹.
  486. چهره‌ها در برابر (خداوند) زنده بسیار پایدار فروتن می‌شود و هر کس (بار) ستمی بر دوش دارد نومید می‌گردد؛ سوره طه، آیه:۱۱۱.
  487. و آنان را از روز نزدیک شونده بیم ده، هنگامی که جان‌ها به گلوها می‌رسد در حالی که اندوهگین‌اند، ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود؛ سوره غافر، آیه:۱۸.
  488. آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه:۵۳.
  489. بنا بر اینکه ضمیر "نَسُوهُ" به "يَوْمَ" برگردد که منظور از آن قیامت است و مقصود از "نَسُوهُ" رها کردن و ترک نمودن است؛ المیزان، ج ۸، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ جامع البیان، ج ۸، جزء ۸، ص ۱۴۶.
  490. آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده! آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۱- ۲۲.
  491. آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده! آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۱- ۲۲.
  492. ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۴.
  493. از آنجا که در آیات دیگر، شفاعت برای اهل ایمان تصریح شده است معلوم می‌شود مورد آیه مزبور با توجّه به جمله "وَالْكَافِرُونَ" کافران‌اند؛ مجمع البیان، ج۱-۲، ص ۶۲۵.
  494. کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت؛ سوره آل عمران، آیه:۹۱.
  495. "وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ" یعنی برای کافران هیچ اعانت و شفاعت ی نیست، التفسیر الکبیر، ج ۳، جزء ۸، ص ۲۸۸؛ تفسیر التحریروالتنویر، ج ۳، جزء ۲، ص ۱۵۲.
  496. اگر کافران آن هنگام را می‌دانستند که آتش (دوزخ) را از چهره‌ها و از پشتشان باز نمی‌توانند داشت و یاری (هم) نمی‌شوند (عذاب را به شتاب نمی‌خواستند؛ سوره انبیاء، آیه:۳۹.
  497. یا مگر خدایی جز خداوند دارند، پاکا که خداوند است از آنچه شرک می‌ورزند؛ سوره طور، آیه:۴۳.
  498. روزی که نیرنگشان هیچ به کار آنان نیاید و یاری نیز نخواهند شد؛ سوره طور، آیه:۴۶.
  499. مقصود از "وَلا هُمْ يُنصَرُونَ" محرومیت کافران از شفاعت است؛ التّفسیر الکبیر، ج ۱۰، جزء ۲۸، ص ۲۲۷.
  500. منافقان در اشکوبه فروتر دوزخ‌اند و برای آنان یاوری نمی‌یابی؛ سوره نساء، آیه:۱۴۵.
  501. جمله "وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا" شامل نداشتن شفیع نیز می‌شود؛ البحر المحیط، ج ۴، ص ۱۱۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۱۸.
  502. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  503. روزی که پرهیزگاران را مهمان‌وار به سوی (خداوند) بخشنده گرد آوریم؛ سوره مریم، آیه:۸۵.
  504. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد؛ سوره مریم، آیه:۸۷.
  505. طبق یک احتمال، مقصود از "عَهْدً" وعده خدا برای رسیدن به مقام شفاعت است؛ مجمع البیان، ج ۵ - ۶، ص ۸۲۰؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۴۱۴.
  506. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  507. ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم. و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمی‌آید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمی‌گردد و از او جایگزینی گرفته نمی‌شود و آنان یاری نخواهند شد؛ سوره بقره، آیه: ۴۷ - ۴۸.
  508. مفسّران گفته‌اند: مورد آیه مزبور یهوداند که خود را اولاد انبیا دانسته، مدّعی بودند مورد شفاعت آنان قرار خواهند گرفت؛ مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۲۲۳؛ جلاء الاذهان، ج ۱، ص ۸۱.
  509. ای بنی اسرائیل! نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میانجیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۲ - ۱۲۳.
  510. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ ـ ۳۲۱.
  511. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  512. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  513. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  514. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  515. «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  516. «چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۸۰.
  517. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  518. «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
  519. «و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.
  520. «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.
  521. «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
  522. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  523. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس ا» سوره زمر، آیه ۳.
  524. «آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر (خداوند) بخشنده گزندی برای من بخواهد میانجیگری آنان مرا سودی نخواهد داشت و نمی‌توانند رهاییم بخشند؟» سوره یس، آیه ۲۳.
  525. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  526. «یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟» سوره زمر، آیه ۴۳.
  527. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  528. «به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
  529. «در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد» سوره طه، آیه ۱۰۹.
  530. «و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد؛ تا چون هراس از دل‌هاشان برخیزد گویند: پروردگارتان چه گفت؟ می‌گویند: حقیقت را و او فرازمند بزرگ است» سوره سبأ، آیه ۲۳.
  531. «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.
  532. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره زمر، آیه ۴۴.
  533. «در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد» سوره طه، آیه ۱۰۹.
  534. «در این روز میانجیگری سودی ندارد مگر (میانجیگری) کسی که (خداوند) بخشنده بدو اجازه داده و از گفتار او خرسند باشد» سوره طه، آیه ۱۰۹.
  535. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.
  536. «روزی که روح و فرشتگان (دیگر) ردیف ایستند؛ دم برنیاورند مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.
  537. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  538. مفسران قرآن کریم، اتفاق نظر دارند که منظور از: «مقام محمود» همان مقام شفاعت است. در این مقام، پیامبر گرامی مردم را شفاعت می‌کند. در این مقام، پرچم حمد، به‌دست او برافراشته می‌شود و پیامبران و فرشتگان در زیر آن جمع می‌شوند، بنا بر این او اول شفاعت کننده و اول کسی است که شفاعت او بدرگاه خدا قبول می‌شود. ". (ترجمه مجمع البیان ج ۱۴ ص ۱۹۴)
  539. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  540. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  541. در تفسیر روح المعانی آمده است «وَ کٰانَ فَضْلُ اللٰهِ عَلَیک عَظِیماً» فضل عظیم باهیج عبارتی قابل توصیف نیست وباهیچ ضمیر اشاره ای نمی‌شود به آن اشاره کرد وازنمونه - فضل عظیم - نبوت عامه... وشفاعت بزرگ روز قیامت است: (تفسیر روح المعانی ج ۳ ص ۱۳۹)
  542. «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
  543. برخی گویند: «قَدَمَ صِدْقٍ» یعنی شفاعت محمد (ص) در روز قیامت. و این وجهی است که ابو سعید خدری گفته و از امام صادق (ع) نیز روایت شده". (ترجمه مجمع البیان ج ۱۱ ص ۲۵۳.
  544. «و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.
  545. حارث بن شریح از محمد بن علی (ابن الحنفیه) روایت نموده که او گفت ای اهل عراق شما گمان میکنید که امیدوارترین آیه در کتاب خدای عز و جل آیه (یٰا عِبٰادِی الذِینَ أَسْرَفُوا عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ...) و ما خاندان رسالت و اهل نبوت (ع) می‌گوییم ارجی و امیدوارترین آیه در کتاب خدا، آیه (وَ لَسَوْفَ یعْطِیک رَبک فَتَرْضیٰ) و آن قسم بخدا که شفاعت است هر آینه آن را عطا فرماید در اهل لا اله الا الله تا بگوید راضی شدم ". (ترجمه مجمع البیان ج ۲۷ ص ۱۴۱).
  546. «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
  547. و از حضرت صادق (ع) روایت شده که آن شفاعت است. (ترجمه مجمع البیان ج ۲۷ ص ۵ ۳۱۳)
  548. «چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۸۰.
  549. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  550. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱، ص ۸۰۷.