عدلیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اسلام

مقدمه

معتقدان به صفت عدل دربارۀ خداوند متعال، دیدگاه معتزله و شیعه دربارۀ خداوند، در مقابل جبریّه و اشاعره (پیروان ابو الحسن اشعری) که معتقد به حسن و قبح عقلی و صفت عدل در خدا نیستند. دهخدا می‌نویسد: معتزله خود را عدلیه نامند، زیرا گویند: چون خداوند حکیم است و از حکیم جز خیر و صلاح نیاید و به حکم عقل، رعایت مصالح عباد بر او واجب است، قبیح است بر او که بنده را مجبور کند بر عملی قبیح یا حسن، پس او را بدان عقوبت نماید یا ثواب دهد و این اصل را عدل نامند، برخلاف اشعریّه که گویند از روی عقل چیزی بر خداوند واجب نیست، نه صلاح و نه اصلح، و خداوند فعّال ما یشاء است، اگر همۀ بندگان خود را به بهشت برد یا خود همه را به دوزخ فرستد، حیف و جوری نکرده است[۱].[۲].

عدلیه

یکی از مهمترین مکاتب کلامی در اسلام مکتب عدلیه است و در برابر مکتب اشعری قرار می‌گیرد. از میان فِرَق اسلامی «معتزله خود را عدلیه نامند؛ زیرا گویند چون خداوند حکیم است و از حکیم جز خیر و صلاح نیاید و به حکم عقل رعایت مصالح عباد بر او واجب است، قبیح است بر او که بنده را مجبور کند بر عملی قبیح یا حَسَن، پس او را بدان عمل عقوبت نماید یا ثواب دهد، و این اصل را عدل نامند. بر خلاف اشعریه که گویند از روی عقل بر خداوند چیزی واجب نیست، نه صلاح و نه اصلح، و خدا فعال مایشاء است، اگر همۀ بندگان خود را به بهشت برد یا خود همه را به دوزخ فرستد، حیف و جوری نکرده است». گروه عدلیه برای عدل و ظلم معیار و ملاکی قائلند و در مقام داوری، هر فعلی را اعم از فعل واجب یا ممکن، با آن می‌سنجند، در حالی که گروه مخالف برای عدل و ظلم، معیار خاص قائل نبوده و فعل خدا را فراتر از آن می‌دانند که با معیارهای بشری سنجیده شود. روی این اساس، مفهومی «عدل» نزد «عدلیه» مفهوم جز آنچه که اشاعره مدعی آن شده‌اند، پیدا خواهد کرد. این نابسامانی به تفسیر عدل، اختصاص ندارد، بلکه بر سرچشمۀ آن نیز حاکم است. عدل و ظلم از شاخه‌های حسن و قبح به شمار می‌روند، همان اختلاف نیز در مسئلۀ دوم حاکم و جاری است[۳]. عدلیه معتقدند که عقل و خرد توانایی درک مفاهیم حسن و قبح را دارد و می‌تواند با مراجعه به وجدان فرد زیبا را از نازیبا تمییز دهد. در حالی که از نظر اشاعره حسن و قبح دارای معیار و ملاک خاص نیست، تا بتوان افعال بشر و یا خدا را با آنها سنجید، بلکه باید در شناسایی مصادیق آن در انتظار شرع نشست و آنچه را که او حسن بداند، ما نیز او را زیبا و آنچه را قبح می‌شمارد ما نیز او را قبیح خواهیم شمرد. این دو نوع نابسمانی در تفسیر عدل و ریشه آن حسن و قبح، سبب شده است که دو مکتب به نام مکتب عدلیه و مکتب اشاعره پدید آید، در حالی که هر دو مکتب مدعی وصف الهی به عدل هستند اما در شناسایی موارد آن به طور کامل با هم اختلاف دارند و از این جهت عدل میان دو گروه گویا دو مفهوم مختلف و گوناگون دارد[۴]. پس، عقیدۀ عدلیه، احکام الهی را تابع مصالح و مفاسد خلق می‌شمارد[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه، دهخدا، ص ۱۳۹۰۷.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۹۰.
  3. کشف المراد، ص۲۳۶.
  4. شرح تجرید قوشچی، ص۲۳۹.
  5. فقه سیاسی، ج۹، ص۲۳۲.
  6. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۳۶.