علم معصوم به همه زبان‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا از زبان تمام موجودات را تصدیق می‌کند. بر اساس روایات، ائمه (ع) نیز به تمام زبان‌هایی که مردم با آن سخن می‌گویند و نیز زبان سایر حیوانات واقف بوده و می‌توانند همان‌گونه و به همان لهجه و با فصاحت کامل سخن بگویند.

مقدمه

زبان "به معنای سخن گفتن"، از مهم‌ترین کنش‌های انسان و پل ارتباط انسان‌ها و انتقال خواسته‌ها و افکارشان به یکدیگر است و به همین دلیل، از رفتارهای تکرارپذیر انسان بوده و از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است[۱].

علم انبیاء به زبان حیوانات

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا از امور پنهان از حس را تصدیق می‌کند و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی می‌داند، پس از دقت در مفاد آنها، نمی‌تواند در این مسأله تردید داشته باشد برخی از این آیات اشاره به آشنا بودن حضرت داوود و سلیمان با زبان پرندگان و حیوانات دارد: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ[۲] این آشنایی و آگاه بودن از مقصود آنان چیزی جز آگاهی از غیب نیست و یا در آیاتی دیگر به آگاه بودن حضرت سلیمان از زبان مورچگان[۳] و یا فهمیدن زبان هدهد[۴] اشاره شده است و خداوند اگر اراده کند می‌تواند زبان‌های مختلف را به هرکسی بیاموزد[۵].

مسألۀ آگاهى بعضى از پیامبران از "مَنطِقُ الطَّیرِ" و سخن گفتن با پاره‌اى از حیوانات نه به عنوان یک علم ضرورى براى اداى رسالت، بلکه به عنوان علمى است که سبب کمال نبوّت می‌شود، این آگاهی از باب‌ سیطرۀ نفس ایشان بر ملکوت‌ آنها و درک مقصود آنها از راه‌ احاطۀ نفسانی‌ بر آنهاست‌. نفس‌ مؤمن‌ چنانچه‌ تقویت‌ شود و از هوی و هوس عبور کند سعه‌ و احاطه‌ای‌ پیدا می‌کند که‌ بر ملکوت‌ موجودات‌ واقف‌ می‌شود[۶].

علم امامان به تمام زبان ها

بر اساس روایات، امامان (ع) به تمام زبان‌هایی که مردم با آن سخن می‌گویند واقف بوده، می‌توانند همان‌گونه و به همان لهجه و با فصاحت کامل سخن بگویند. یکی از دلایل علم ایشان به لغات گوناگون، رهبری و ولایت بر تمام انسان هاست، لذا باید به تمام زبان‌ها احاطه داشته باشد تا بتواند تکلیف خود را ادا نموده و آنان را به مقصد برساند و چه بسا ندانستن یکی از لغات از طرف ایشان در برخی موارد منجر به تعطیلی احکام شود. به عبارتی دیگر امام چون جنبۀ رهبری و زمامداری انسان‌ها را به عهده دارد، باید به تمامی زبان‌هایی که خداوند متعال به بشر به عنوان آیه‌ای از خود[۷] عطا فرموده است، احاطه داشته باشد تا بتواند تکلیف خود را به تمام معنا ادا کرده و انسان‌ها را به سر منزل مقصود برساند. اصولاً یکی از از ویژگی‌های امام شناخت این زبان بوده است، و اگر امامی چنین علمی را نداشته باشد به عنوان امام انتخاب نمی‌شود[۸]

مشایخ بزرگ حدیثی[۹] و بزرگان شیعی مانند شیخ مفید در الاختصاص[۱۰] و شیخ طوسی با توجه به روایاتی که در منابع روایی آمده است آگاهی امامان بر زبان حیوانات را قبول کرده و حتی گفته‌اند: گرچه صحبت با حیوانات از طرف عقل ثابت نمی‌شود اما وقوعش ممتنع نیست، حتی با توجه به این روایات این مسأله را از ویژگی‌های امامِ به حق می‌دانند[۱۱].

روایات و علم معصوم به همه زبان‌ها

برخی روایاتی که براساس آنها معصوم به تمامی زبان‌ها علم دارد عبارت‌اند از:

  1. اباصلت هروی می‌‌گوید: امام رضا (ع) با مردم با لغاتشان تکلم می‌فرمود و به خدا سوگند فصیح‌ترین مردم و عالم‌ترین ایشان به هر زبان و لغتی بود. روزی به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، تعجب می‌کنم از شناخت شما به این لغت‌ها با اختلافی که دارند، حضرت فرمود: "ای اباصلت، من حجت خدا بر مردم هستم و خداوند کسی را که به لغات مردم شناخت نداشته باشد حجت نمی‌گیرد، آیا سخن امیرالمؤمنین (ع) به تو نرسیده است: "به ما فصل‌الخطاب داده شده است"؟ آیا فصل‌الخطاب جز شناخت به لغت‌ها است؟"[۱۲].[۱۳]
  2. در روایتی دیگر ابوبصیر از امام کاظم (ع) دربارۀ نشانه‌های امام سؤال می‌‌کند، امام بعد از بیان چند نشانه یکی از نشانه‌ها را علم به تمام زبان‌ها معرفی می‌‌کنند: "به هر زبانی سخن گوید. سپس حضرت فرمود: هنوز از جای خود حرکت نکرده‌ای نشانه‌ای به تو ارائه می‌دهم. راوی می‌‌گوید: طولی نکشید، مردی خراسانی وارد شد و به عربی صحبت کرد. امام به فارسی جواب او را داد. خراسانی گفت: من خیال کردم شما زبان فارسی را نمی‌دانید؛ لذا به عربی سخن گفتم. امام فرمود: اگر من این را ندانم پس فضیلت من بر تو چیست؟! یعنی از آثار فضل من علم به همه اشیاء و همه زبان‌هاست. سپس امام فرمود: کلام هیچ کس، چه انسان باشد و چه حیوان، پرنده باشد یا چرنده یا هر جانداری بر امام پوشیده نیست. اگر در کسی این نشانی‌ها نباشد امام نیست"[۱۴].[۱۵]
  3. علی بن اسباط می‌‌گوید: "همراه ابوجعفر (ع) از کوفه خارج شدم. آن حضرت بر الاغی سوار بود در راه به گله‌ای از گوسفندان رسیدیم، ناگهان گوسفندی که می‌چرید گله را ترک کرد و در حالی که صدا را در گلو پیچانده بود نزد امام جواد (ع) آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: این گوسفند از تو شکایت می‌کند که تو بر او ستم می‌کنی و همه شیر او را می‌دوشی و هنگامی که غروب به خانه می‌رود صاحبش شیری در پستان آن نمی‌بیند. اگر از این به بعد به این حیوان ظلم نکنی که هیچ وگرنه از خداوند می‌خواهم عمر تو را کوتاه کند. چوپان گفت: «أشْهَدُ أنْ لا اِلهَ إِلا اللّهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ وَ أنَّکَ وَصیُّهُ» پس ادامه داد از تو می‌خواهم بفرمایید از کجا این مطلب را فهمیدی؟ امام فرمود: ما خزانه دار علم خدا، معدن حکمت او، وصی انبیاء الهی و بندگان مکرّم خداوندیم"[۱۶].
  4. ابوحمزه ثمالی می‌گوید: "همراه امام زین العابدین بودم و گنجشک‌ها همه پخش بودند و سر و صدا می‌کردند. حضرت فرمودند: ای اباحمزه آیا میدانی این گنجشک‌ها چه می‌گویند؟ عرض کردم: خیر! حضرت فرمود: تقدیس و تسبیح خدا را می‌کنند و روزی خود را طلب می‌کنند، سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند: عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ"[۱۷].[۱۸]

پرسش‌های وابسته

منابع

  1. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، امام‌شناسی
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن
  3. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب
  4. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب
  5. گنجی، حسین، امام‌شناسی
  6. رستمی، محمد زمان، آل بویه، طاهره، علم امام
  7. سجادی، سید احمد، پرچم‌داران هدایت
  8. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار
  9. شیخ‌زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا
  10. تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی
  11. اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه
  12. مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید
  13. شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین
  14. خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین
  15. افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد
  16. یوسفیان، حسن، علم غیب امام
  17. صادقی، مصطفی، شیوه‌های تشخیص امام در عصر حضور
  18. داداش‌زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن
  19. افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات

پانویس

  1. ر.ک: حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامت‌پژوهی، ش ۴، ص۶۹.
  2. سورۀ نمل، آیۀ ۱۶.
  3. سورۀ نمل، آیۀ ۱۸ و ۱۹.
  4. سورۀ نمل، آیۀ ۲۰ ـ ۲۲.
  5. ر.ک: سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۱۰۱ و ۱۰۳؛ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج ۷؛ خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص۱۸.
  6. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج ۷؛ حسینی طهرانی، سید محمد حسین، امام‌شناسی، ج ۱۲، ص۲۹۵.
  7. سورۀ روم، آیۀ ۲۲.
  8. ر.ک: نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص ۱۳۳ـ ۱۳۶؛ سجادی، سید احمد، پرچم داران هدایت، ص ۱۵۹؛ گنجی، حسین، امام‌شناسی، ج ۱، ص ۱۸۹؛ رستمی، محمد زمان، آل بویه، طاهره، علم امام، ص ۱۴۳ـ ۱۴۵؛ حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامت‌پژوهی، ش ۴، ص ۶۹؛ شیخ‌زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۸۳؛ تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۸۵؛ عيون أخبار الرضا (ع)، ج ‏۲، ص ۲۲۸.
  10. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص ۲۹۳.
  11. ر.ک: شهبازیان، محمد، رضانژاد، عزالدین، واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین؛ رستمی، محمد زمان، آل بویه، طاهره، علم امام، ص ۱۴۳ـ ۱۴۵؛ مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید.
  12. «عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: کَانَ الرِّضَا (ع)یُکَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ کَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقُلْتُ لَهُ یَوْماً یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِکَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَی اخْتِلَافِهَا فَقَالَ یَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)أُوتِینَا فَصْلَ الْخِطابِ‏ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَات»؛ ‏ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج ۲ ص۲۲۸.
  13. ر.ک: نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص۱۳۳ ـ ۱۳۶؛ تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۲؛ گنجی، حسین، امام‌شناسی، ج ۱، ص۱۸۹؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص۸۴ ـ ۸۶؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص۳۵۶.
  14. «قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ (ع)جُعِلْتُ فِدَاکَ بِمَ یُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَیْ‏ءٍ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِیهِ فِیهِ بِإِشَارَةٍ إِلَیْهِ لِتَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً وَ یُسْأَلُ فَیُجِیبُ وَ إِنْ سُکِتَ عَنْهُ ابْتَدَأَ وَ یُخْبِرُ بِمَا فِی غَدٍ وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ بِکُلِّ لِسَانٍ ثُمَّ قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أُعْطِیکَ عَلَامَةً قَبْلَ أَنْ تَقُومَ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَکَلَّمَهُ الْخُرَاسَانِیُّ بِالْعَرَبِیَّةِ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ (ع)بِالْفَارِسِیَّةِ فَقَالَ لَهُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا مَنَعَنِی أَنْ أُکَلِّمَکَ بِالْخُرَاسَانِیَّةِ غَیْرُ أَنِّی ظَنَنْتُ أَنَّکَ لَا تُحْسِنُهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا کُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِیبُکَ فَمَا فَضْلِی عَلَیْکَ ثُمَّ قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ کَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَیْرٍ وَ لَا بَهِیمَةٍ وَ لَا شَیْ‏ءٍ فِیهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِیهِ فَلَیْسَ هُوَ بِإِمَامٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۸۵، ح ۷.
  15. ر.ک: نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص۱۳۳ ـ ۱۳۶؛ سجادی، سید احمد، پرچم‌داران هدایت، ص۱۵۹؛ صادقی، مصطفی، شیوه‌های تشخیص امام در عصر حضور، ص۵۷؛ داداش‌زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص۴۸ ـ ۵۱.
  16. «عن علیّ بن أسباط قال: خرجت مع أبی جعفر (ع) من الکوفة و هو راکب علی حمار، فمرّ بقطیع من الغنم، فترکت شاة القطیع وعدت إلیه و هی ترعی فاحتبس و أمرنی أن أدعو الراعی إلیه، ففعلت، فقال: أبو جعفر: «أیّها الراعی إنّ هذه الشاة تشکوک و تزعم [أنّ لها رجلین‏] و أنّک تحیف علیها بالحلب، فاذا رجعت إلی صاحبها بالعشیّ لم یجد معها لبنا، فان کففت من ظلمها و إلّا دعوت اللّه تعالی أن یبتر عمرک». فقال الراعی: [إنّی‏] أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أشهد أنّ محمدا رسول اللّه و أنّک وصیّه، أسألک لما أخبرتنی من أین علمت هذا الشأن؟ فقال أبو جعفر: «نحن خزّان اللّه علی علمه و غیبه و حکمته و أوصیاء أنبیائه و عباد مکرمون»؛ بحرانی، سیدهاشم، مدینه معاجز الائمة الاثنی عشر، ج۷، ص۳۹۶.
  17. «عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَانْتَشَرَتِ الْعَصَافِیرُ وَ صَوَّتَتْ فَقَال یَا أبَا حَمْزَةَ أَ تَدْرِی مَا تَقُولُ قُلْتُ لَا قَالَ تُقَدِّسُ رَبَّهَا وَ تَسْأَلُ قُوتَ یَوْمِهَا قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا بَا حَمْزَةَ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»؛ ‏ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج ۷، ص۳۶۱.
  18. ر.ک: گنجی، حسین، امام‌شناسی، ج۱، ص۱۸۹؛ مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید؛ افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص۷۲.