ویژگی‌های دین اسلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مشخصات اسلام)

انطباق با فطرت

تشریع و قانونگذاری اسلام با تکوین و آفرینش انسان هماهنگ است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[۱] انسان مانند سایر انواع مخلوقات فطرتی دارد که او را به سوی رفع نواقص و نیازهایش هدایت می‌کند. این فطرت ویژه، انسان را در زندگی به سوی سنّتی خاص و راهی معین، با غایتی مشخص هدایت می‌کند و انسان نمی‌تواند راهی جز آن را بپیماید: فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا و افراد مختلف انسان، در نوع یکسان‌اند و منافع و مضارّ مشترکی دارند، بنابراین، انسان از آن جهت که انسان است دارای سعادت و شقاوت واحدی است و بر همین اساس، لازم است در زندگی روش واحدی داشته باشد که هدایت کننده‌ای او را به آن روش هدایت کند و آن هدایت کننده همان فطرت و نوع خلقت اوست، از این‌رو در آیه فوق پس از اشاره به فطرت فرموده‌است: لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[۲] و چون فطرت تغییرناپذیر است، خطوط و اصول کلی دین نیز ثابت است[۳]. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده‌است: هرکس در ابتدا بر فطرت اسلام متولد می‌شود. سپس پدر و مادر وی او را به سوی یهودیت، نصرانیت و‌... می‌کشانند[۴].[۵]

اعتدال و میانه‌روی

یکی از ویژگی‌های اسلام متعادل بودن تعالیم آن است: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ[۶] میانه‌روی امت اسلامی برخاسته از متعادل بودن دین است و اسلام برنامه‌ای متعادل برای امتی متعادل و میانه‌رو است[۷]. برخی مفسران این اعتدال را تنها در توازن میان ماده و روح طرح کرده و بر این باورند که در این آیه امت اسلامی حد وسط بین اهل کتاب و مشرکان قرار گرفته‌اند. مشرکان و بت‌پرستان تنها جانب جسم را تقویت می‌کنند و به فضایل معنوی و روحی توجهی ندارند و مسیحیان با رهبانیت و ترک کمالات جسمانی فقط به تقویت روح می‌پردازند[۸]؛ اما بعضی دیگر از متفکران اسلامی این اعتدال و توازن را در همه شئون اسلامی طرح کرده‌اند و به عقیده ایشان مظاهر این میانه‌روی در اعتقادات، عبادات، شعائر، اخلاق، قانونگذاری و نیز هماهنگی میان فردگرایی و جامعه گرایی نیز قابل طرح است[۹]. در تفسیر "امت وسط" اقوال دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آنها آیه فوق چندان ارتباطی با اعتدال اسلام ندارد[۱۰] بنا به برخی از تفاسیر نیز، مراد از امت وسط امت اسلامی نیست[۱۱].[۱۲]

حق بودن

تعبیر دِينَ الْحَقِّ در آیات‌ ۲۹، ۳۳ سوره توبه، ۲۸ سوره فتح و ۹ سوره صف ذکر شده و در بعضی آیات نیز این تعبیر به صورتهای دیگری آمده است؛ مانند آیه ۱۰۸ سوره یونس قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ[۱۳] برخی مفسران وصف کردن اسلام را به "حق" از آن رو می‌دانند که معارف آن دارای حقانیت و اخلاق و عقاید و احکام آن بر واقعیت و حقیقت منطبق بوده، از خرافات و امور خلاف واقع به دور است[۱۴]. گاهی نیز گفته شده که قوانین و اصول اسلام بر خلاف هواهای نفسانی و امیال حیوانی انسان همواره تابع حق است؛ نه تابع هوای انسانها و ازاین‌رو اسلام، دین حق است[۱۵]. بعضی دیگر بر این عقیده‌اند که اسلام از آن رو دین حق است که به وسیله آن استحقاق ثواب پیدا می‌شود و سایر ادیان باطل است، زیرا به موجب آنها انسان مستحق کیفر می‌شود[۱۶].[۱۷]

قیم بودن

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ[۱۸]، قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۹] قیام در لغت به معنای ایستاده و بر پا بودن بدن است که در این حالت با تسلط و قوتی بیشتر می‌توان به‌کار پرداخت. اسلام نیز از آن رو که با قوت به اصلاح امور دینی و اخروی انسانها قیام کرده و با احاطه کامل و با قوت به همه شئون فردی و اجتماعی انسان پرداخته و هیچ جهتی را مبهم رها نکرده دین قیم است[۲۰]إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا [۲۱].[۲۲]

جامعیت و کمال

اسلام جامع‌ترین و کامل‌ترین شریعت آسمانی است؛ معارف و احکام شریعت اسلام در همه حوزه‌های هدایتی که قلمرو نقش آفرینی و کارکرد دین است، عالی‌ترین معارف و احکام ممکن است، به‌گونه‌ای که کامل‌تر از آن قابل فرض نیست[۲۳]، بر این اساس قرآن می‌فرماید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا [۲۴]، در نتیجه اسلام جامع همه معارف و احکامی است که انسان در پیمودن مسیر زندگی و راه کمال به آنها نیاز دارد و هیچ شأنی از شئون گوناگون زندگی بشر بدون برنامه رها نشده است: وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۲۵] روایات فراوانی نیز به همین معنا اشاره دارد، از جمله حدیث پیامبر (ص) که فرمود: هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور می‌کند، مگر اینکه شما را به آن فرمان دادم و هیچ چیزی نیست که شما را از بهشت دور و به دوزخ نزدیک می‌کند، مگر اینکه شما را از آن نهی‌ کردم[۲۶]. این در حالی است که در برخی شرایع، مانند مسیحیت دو محدوده جداگانه در شئون زندگی انسان ترسیم می‌شود که در یک بخش دین و کلیسا حضور دارد و در بخش دیگر دولت و قوانین بشری حکومت می‌کند[۲۷]. با مروری اجمالی بر تعالیم قرآن و تنوع مباحث مطرح شده برای دوره‌های گوناگون زندگی انسان و امور مختلف آن فراگیر بودن این تعالیم واضح می‌گردد. این تعالیم و قوانین از نخستین روزهای زندگی، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات دنیوی ادامه دارد[۲۸]. قرآن همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام عملی به آنها نیاز دارد فراروی او قرار داده است[۲۹]، زیرا دین حق و آخرین دینی است که بشریت با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد[۳۰].[۳۱]

عمومیت دعوت اسلامی

یکی از مهم‌ترین مشخصات اسلام فرا‌زمانی و فرا‌مکانی‌بودن آن است؛ دعوت اسلام همه انسانها را از عصر بعثت نبی اکرم (ص) تا قیامت در برمی‌گیرد و در محدوده جغرافیایی خاصی نیز محصور نمی‌گردد. این ویژگی در آیات متعددی آمده است: در آیه ۱۹ سوره انعام شمول دعوت قرآنی به هرکس که تا قیامت پیام قرآن به او برسد طرح شده است: قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ[۳۲]. شیخ طبرسی می‌گوید: از این آیه چنین استفاده می‌شود که هرکس، قرآن به او رسیده باشد به‌منزله آن است که پیام اسلام را از نبی‌ اکرم (ص) مستقیماً دریافت کرده است[۳۳]. در آیات دیگر نیز اسلام دین همه بشر معرفی شده است؛ در آیه‌ ۱۵۸ سوره اعراف با توجه به واژه جَمِيعًا پیامبر اکرم (ص) مأمور شده تا عمومیت دعوت خویش را به مردم اطلاع دهد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۳۴] از آیاتی دیگر بر‌می‌آید که پیامبر (ص) برای همه جهانیان مبعوث شده است: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[۳۵] و نیز نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ [۳۶].[۳۷]. آیه تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا [۳۸] و نیز إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ [۳۹] قرآن را کتابی برای همه جهانیان معرفی می‌کند: تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ، إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ علامه طباطبایی افزون بر آیات فوق به تاریخ حیات نبوی و فعالیتهای تبلیغی آن‌حضرت استناد کرده است. به عقیده ایشان دعوت پیامبر (ص) از روم و عجم و حبشه و مصر که هیچ یک عرب نبودند و نیز ایمان آوردن صهیب رومی و سلمان ایرانی و بلال حبشی بهترین دلیل بر جهانی بودن دعوت اسلام است[۴۰]، افزون بر این، از آیات قرآن عمومیت دعوت اسلامی نسبت به جنّ نیز استفاده می‌شود؛ مانند قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ[۴۱][۴۲] و آیات نخستین و وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا[۴۳].[۴۴]

خاتمیت

یکی دیگر از ویژگیهای اسلام که در ارتباط با دو ویژگی پیشین نیز هست خاتمیت دین اسلام و پیامبری نبی اکرم (ص) است: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۴۵]. عموم مفسران با استفاده از کلمه خَاتَمَ بر این عقیده‌اند که پیامبر اکرم (ص) آخرین پیامبر الهی است و لازمه خاتمیت پیامبر (ص) آن است که پس از اسلام دینی نخواهد آمد، زیرا با توجه به اینکه نبوت اعم از رسالت است با پایان یافتن نبوت، رسالت نیز پایان می‌پذیرد[۴۶]. عارفان ملاک ختم نبوت را آن دانسته‌اند که همه مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که باید بپیماید، یکجا برای پیامبر اکرم (ص) کشف شد و پس از آن هر بشری هر چه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود: "الخاتمُ مَن خَتَم المَراتِبَ بأَسرها‏‏"[۴۷].[۴۸]

برخورداری از معجزه جاوید

قرآن معجزه اسلام است: قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا [۴۹] و این معجزه جاودانه است: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ [۵۰] قرآن کریم سند شریعت جاودان اسلام است[۵۱] که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده[۵۲]، و همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام به آن نیاز دارد فرا‌روی او قرار داده است[۵۳]: وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۵۴] این بلندای شیوه قرآنی ـ‌ چه از‌ لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا‌ ـ همچنان پابرجاست[۵۵]. علامه طباطبایی می‌گوید: الفاظ قرآن همه آنچه را که به هدایت انسانها مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از روایات می‌توان گفت قرآن بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود در قرآن وجود‌دارد[۵۶].[۵۷]

دعوت به تعقل و تفکر

در متون اسلامی، اعم از قرآن و روایات به تعقل و تفکر اهمیت فراوانی داده شده است. در قرآن واژه‌های "عقل"، "فکر" و "نظر" و مشتقات آنها در مواردی متعدد مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از موارد پس از طرح معارف اسلام انسانها به تفکر و تعقل فرا خوانده شده‌اند و قرآن افزون بر آنکه بر ادعاهای خویش دلیل عقلی می‌آورد و به روشنی استدلال می‌کند از منکران و دشمنان نیز برهان طلب کرده: وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۵۸]، بدترین موجودات را جنبنده‌ای می‌داند که تعقل نمی‌کند: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ[۵۹] در کتب روایی نیز احادیث فراوانی در اهمیت جایگاه عقل دیده می‌شود و در جوامع حدیثی شیعه، اولین فصل به همین امر اختصاص یافته است، درحالی‌که بسیاری از مکاتب و ادیان در قلمرو ایمان، برای عقل حق مداخله قائل نیستند[۶۰]. بر اثر این ویژگی هرجا معارف اسلامی به‌صورت روشن و دقیق برای قلبهای پاک و عقلهای غیر آلوده به شبهات طرح گردیده پذیرفته شده و همین، از عوامل پیشرفت سریع اسلام در جهان است. اسلام هیچ گاه برای گشودن قلبها نیازمند زور و اجبار نبوده است؛ اما متأسفانه برخی مستشرقان بدون توجه به این واقعیت ونیز بدون تتبع و بررسی کافی در تاریخ اسلام ادعا کرده‌اند که گسترش اسلام با جنگ و خونریزی بوده و اسلام دین شمشیر است. علامه طباطبایی با طرح این مسئله که جنگ در اسلام تنها هنگام اضطرار روا دانسته شده، به تبیین حکمت تشریع آن پرداخته است. به عقیده ایشان چون برنامه‌های توحیدی اسلام و قرآن متضمن سعادت بشر است، هر انسانی حق دارد از سعادت خویش دفاع کند و ازاین‌رو اگر در زمانی حفظ اسلام بر دفاع مسلحانه متوقف باشد این امر رواست. البته اسلام با حفظ اعتدال و مرحله به مرحله، اجازه دفاع از حدود اسلام و حفظ عقاید و اعراض و جانها و اموال را می‌دهد و چنین دفاعی در میان همه ملل و اقوام پذیرفته شده است و ادعای نبودن جنگ در سایر شرایع خلاف آیه ۱۴۶ سوره آل‌عمران است: وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ [۶۱] و جای شگفتی است که کسانی که اسلام را به سبب دفاع از توحید و سعادت انسانها و تطهیر جهان از فساد، به خشونت متهم می‌کنند خود برای دفاع از خرافات و هیئت بطلمیوس "بطلیموس" و فلسفه اسکولاستیک بسیاری از دانشمندان را مجازات کرده و کشته‌اند و خود بی‌جهت جنگهای صلیبی را به راه انداخته‌اند[۶۲]. برخی مفسران نیز با استدلال به آیه لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۳] بر این عقیده‌اند که پیش از نزول این آیه مسلمانان چنان نیرومند نبودند که با جنگ اسلام را ترویج کنند و پس از آن هم به حکم این آیه اجازه چنین کاری را نداشتند[۶۴].[۶۵]

ترغیب به علم و معرفت

در دین اسلام توجه ویژه‌ای به علم و معرفت شده است. برخی مفسران بر این باورند که تجلیل و احترامی که اسلام از علم و معرفت کرده و تحریص و ترغیبی که در تحصیل آن به‌کار بسته در هیچ آیینی اعم از آیینهای آسمانی و غیر آسمانی یافت نمی‌شود. قرآن هیچ‌گاه دانایان و غیر دانایان را یکسان نمی‌داند: أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۶۶] و پیروان خویش را از پیروی ظن و گمان باز می‌دارد: وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً[۶۷].[۶۸].[۶۹]

جمع بین زندگی دنیوی و اخروی

اسلام اصالت را به زندگی اخروی می‌دهد؛ ولی زندگی دنیوی را نیز مقدمه حیات اخروی و جایگاه کسب کمالات انسانی دانسته، برای آن اهمیت قائل است. دنیا و آخرت آن گونه که در اسلام با‌هم جمع شده، در هیچ شریعت و آیینی جمع نشده است [۷۰]. از دیدگاه قرآن، جهان هستی برای انسان مسخر شده است. این مطلب در برخی آیات به‌صورت کلی آمده: اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۷۱] و در برخی آیات بر موارد جزئی تأکید شده است: اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ [۷۲]. در آیاتی از قرآن بر مال واژه "خیر" اطلاق شده[۷۳]كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۷۴]، لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ[۷۵] و آیاتی خرید و فروش را طلب "فضل" الهی دانسته است: لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ[۷۶].[۷۷] در آیه‌ای نیز آمده است که چه کسی زینت الهی و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۷۸]. قرآن به مسلمانان توصیه می‌کند: هم در پی صلاح اخروی خویش باشند و هم سعادت دنیوی را بطلبند: فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۷۹]. برخی مفسران در ذیل آیه ۳۲ سوره اعراف، پس از بیان برنامه اسلام در زندگی دنیوی، عامل اصلی مجد و شکوه تمدن اسلامی را در برهه‌ای از تاریخ، تشویق اسلام به بهره‌گیری از نیروی عقل در جهت توسعه مصالح دنیوی و عمل مسلمانان به این توصیه‌ها و نیز فتاوای عالمان به وجوب تعلیم و تعلّم فنون و صناعات مورد نیاز جامعه می‌دانند و به عقیده ایشان آنچه که باعث توقف و رجوع این تمدن به قهقهرا گردیده نفوذ افکار افراطی گروهی بوده که زهد و توکل را به اهمال مصالح دنیوی تفسیر کرده‌اند[۸۰]. این فکر در زمان پیامبر (ص) نیز با عنوان "رهبانیت" مطرح شد و نبی اکرم (ص) در مواردی متعدد با آن مخالفت کرد[۸۱]. مفسران در ذیل بعضی از آیات به ذکر این موارد پرداخته‌اند[۸۲]. در روایات اهل بیت (ع) نیز این مخالفت به چشم می‌خورد[۸۳] مذمت قرآن کریم از دنیا نیز در مواردی است که انسان به‌گونه‌ای مجذوب زندگی دنیوی شود که از خدا و آخرت غافل شده، آن را بر معنویات و زندگی اخروی ترجیح دهد[۸۴].[۸۵]

اجتماعی بودن

هیچ دینی مانند اسلام به اجتماع توجه نکرده است: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ [۸۶] اسلام به‌رغم گستردگی و تنوع مسائل اجتماعی، به‌صورت روشن و گسترده به این مسائل پرداخته است، تا آنجا که در میان فرهنگها و تمدنهای انسانی در طول تاریخ چنین عنایتی به شئون اجتماع یافت نمی‌شود[۸۷]. در قوانین اسلامی آنجا که میان حق جامعه و حق فرد تزاحم پیدا شود همواره حق جامعه بر حق فرد تقدم می‌یابد[۸۸]. در قرآن کریم آیاتی متعدد به اصول کلی روابط اجتماعی و قوانین حقوق مدنی و حقوق جزایی نظر دارد؛ مانند وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ [۸۹]؛ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً [۹۰]؛ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۹۱]؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۹۲]. این قوانین و اصول پس از گذشت قرون متمادی از عصر نزول قرآن کریم هم‌اکنون به‌طور کامل پاسخگوی نیازهای انسان کنونی است، زیرا این قواعد بر اساس اصول فطری و مطابق سعادت واقعی بشر است که این امور همیشگی و ثابت است و با تغییر دوره‌های تمدن انسانی متغیر‌ نمی‌شود[۹۳].[۹۴]

سماحت و سهولت اسلام

هیچ دشواری خارج از طاقت انسانها در احکام و تعالیم اسلام نیست: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ[۹۵] و در آیاتی متعدد هرگونه سختی در احکام نفی شده است؛ برای مثال در آیه ۱۸۵ سوره بقره وجوب روزه ماه رمضان از بیمار و مسافر برداشته و سپس به این نکته اشاره شده که خداوند راحتی مؤمنان را می‌خواهد؛ نه زحمت آنان را: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۹۶]. و در آیه‌ ۶‌ سوره مائده پس از بیان احکام غسل و وضو به این مطلب اشاره شده که خدا نمی‌خواهد برای مؤمنان سختی قرار دهد، بلکه می‌خواهد آنان را پاکیزه کندمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ[۹۷]. در احادیث نبوی نیز به این معنا تصریح شده است؛ نبی‌ اکرم (ص) در گفتوگو با مردی که تصمیم گرفته بود با غارنشینی به خود سختی دهد فرمود: " أنّی لم‌أُبعث بالیهودیة و لاالنصرانیة و لکنّی بعثت بالحنیفیة السمحة‏‏‏"[۹۸] مشابه این جمله را اهل بیت (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده‌اند[۹۹] بسیاری از مفسران این ویژگی اسلام را به سبب واقع‌نگری و منطقی بودن اسلام دانسته و بر این باورند که اسلام دین واقعیت و عقل است و ازاین‌رو در موارد عذر و دشواری، تکلیف برداشته‌ می‌شود[۱۰۰].[۱۰۱]

تدریجی بودن دعوت

از آیات قرآن و نقلهای تاریخی بر می‌آید که دعوت اسلام و پیشرفت آن به شکل تدریجی بوده است؛ پیامبر اکرم (ص) در ابتدای بعثت مأمور شد تا دعوت خویش را از نزدیکان خود آغاز کند: وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ [۱۰۲]. بر اساس روایات صحیح پیامبر نزدیکان خود را به اسلام فرا‌خواند و فرمود: اولین کسی که دعوت مرا اجابت کند خلیفه من نیز خواهد بود. در این میان امام علی (ع) دعوت اسلام را پذیرفت و مورد استهزای برخی قرار گرفت. پس از ایشان حضرت خدیجه و حمزه و عبید و ابوطالب به اسلام گرویدند[۱۰۳] پس از این مرحله قلمرو دعوت، گسترش یافت و محدوده آن مکه و اطراف آن را شامل شد: كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ[۱۰۴]؛ امّا پس از این، محدوده دعوت اسلامی حدّ و مرز جغرافیایی و زمانی ندارد و همه انسانها را در هر جا و هر وقت شامل می‌گردد[۱۰۵]، قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ[۱۰۶] بعضی از مفسران آیاتی را که بر نامحدود بودن محدوده دعوت پیامبر (ص) دلالت دارد بر ابتدای زمان بعثت نیز تطبیق کرده‌اند[۱۰۷]؛ امّا نقلهای تاریخی و عقل سلیم تأیید می‌کند که پیامبر همانند هر اصلاحگر سیاستمداری دعوت خویش را به تدریج گسترش داده است. پس از فراگیر شدن اسلام در شبه جزیره عربستان نبی اکرم (ص) به مقتضای رسالت جهانی خود مناطق و کشورهای مجاور را به اسلام فرا‌خواند که بخشی از این مناطق در زمان حیات و بخشهایی پس از رحلت آن حضرت به سرزمینهای اسلامی ملحق گردید. در این دوره‌ها اسلام در آسیا و سواحل بحرالروم و هندوستان تا کنار اقیانوس اطلس گسترش یافت[۱۰۸]. حکومت و ولایت پس از نبی اکرم (ص) از مسیر طبیعی خود که در آیه اکمال آمده ولایت امام علی (ع) و اولاد آن حضرت خارج گردید و در دوره امویان و عباسیان کاملا به‌صورت حکومتی دنیوی درآمد؛ اما به رغم این مشکلات اسلام به پیشرفت و گسترش خود ادامه داد و امروز جهان اسلام از ساحل دریای آتلانتیک در غرب آفریقا آغاز می‌شود و تا مرزهای ناحیه سینکیانگ یعنی ترکستان چین در شرق امتداد می‌یابد و در شمال، مرزهای آن از شمال ترکستان شوروی آغاز‌و به سومالی یعنی خط استوا در آفریقا‌ منتهی‌ می‌گردد[۱۰۹]. به عقیده علامه طباطبایی تدریجی بودن دعوت اسلام افزون بر محدوده مخاطبان در دو‌ زمینه دیگر نیز بوده است: نخست در ارائه و تعلیم معارف اسلامی و تکالیف شرعی که در این زمینه با مراجعه به آیات قرآن می‌توان تدریجی بودن این تعالیم را به خوبی دریافت. در این خصوص با مقایسه آیات مکی و مدنی معلوم می‌شود که در آیات مکی تنها توحید و معاد، آن‌هم به‌صورت اجمالی در زمینه اعتقادات و معدودی از اعمال عبادی در زمینه احکام طرح گردیده، در حالی‌ که در آیات مدنی مسائل اعتقادی و احکام با تفصیل و گستردگی بیشتری مطرح شده است. به عقیده برخی مفسران، اسلام در ابتدای عصر بعثت با توجّه به واقعیتهای اجتماعی و محیطی و آداب انسانها در آن دوره احکام خود را به شکل مرحله‌ای طرح کرد، تا تشریع دفعی آنها موجب عسر و حرج نگردد. نگاهی به نحوه تشریع حرمت خمر یا احکام نماز و احکام ارث به خوبی مسیر تدریجی بودن تشریع احکام را در قرآن و روایات ثابت می‌کند[۱۱۰]. دومین زمینه، شیوه ارشاد است که ابتدا تنها با‌دعوت زبانی و در صورت عدم تأثیر، با کناره‌گرفتن از معاشرت و در صورت عناد و لجاجت با مبارزه مستقیم بوده است. این مراحل و شیوه‌های تبلیغ به شکل روشنی در آیات قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا[۱۱۱]، وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[۱۱۲]، وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ[۱۱۳] و لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ [۱۱۴] طرح گردیده است[۱۱۵]. درباره تدریجی بودن اسلام می‌توان به تدریجی بودن نزول قرآن اشاره کرد. به تصریح قرآن و تأیید سنت و تاریخ، آیات قرآن به‌صورت تدریجی نازل شده است: وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً [۱۱۶][۱۱۷] آیه‌ای در پاسخ به این اعتراض کافران که چرا قرآن به یکباره نازل نشده، نزول تدریجی قرآن را برای تقویت قلب پیامبر (ص) و در نتیجه فزونی بصیرت ایشان دانسته است: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا [۱۱۸][۱۱۹].[۱۲۰]

غلبه بر دیگر ادیان

در قرآن کریم افزون بر آنکه اسلام، خاتم ادیان معرفی شده چنین وعده داده شده که سرانجام بر سایر شرایع و مکاتب غالب شده، همه عالم را فرا خواهد گرفت. این مضمون با عبارتلِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ[۱۲۱] آمده است. به عقیده بیضاوی مضمون این آیات با آیه ۳۲ سوره توبه: يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ[۱۲۲] یکسان است[۱۲۳]. این غلبه به خذلان پیروان سایر شرایع یا نسخ شرایع آنها تفسیر شده است[۱۲۴]. برخی گفته‌اند: سیطره بر چیزی یا با حجت و دلیل است یا به واسطه کثرت یا بر اثر استیلا و غلبه. در مورد بشارت به سیطره اسلام بر دیگر شرایع احتمال نخست موجه نیست، زیرا این بشارت متوجه امری در آینده است و حجّت و دلیل اسلام از همان اول برتری و تفوّق داشته است. احتمال دوم و سوم نیز ممکن است ناموجّه معرفی شود، زیرا تاکنون اسلام در هند و چین و روم و سایر بلاد کفر غلبه نیافته؛ ولی در پاسخ می‌توان گفت اولا اسلام هرجا با دیگر شرایع روبرو شده بر آنها غلبه کرده است؛ نظیر یهودیت در عربستان و مسیحیت در شام و مجوسیت در ایران. ثانیاً ممکن است زمان این وعده الهی هنوز فرا نرسیده باشد. حدیثی از نبی‌ اکرم (ص) زمان این غلبه را هنگام قیام حضرت مهدی (ع) می‌داند[۱۲۵]. طبری با نقل کلامی از ابن‌ عباس احتمال دیگری را نیز طرح کرده که مراد از این آیه، روشن شدن همه امور دین بر پیامبر اکرم (ص) است، به‌گونه‌ای که هیچ چیزی از دین برایشان مخفی نماند[۱۲۶]؛ امّا این معنا برای آیه با توجه به سیاق آیات مذکور و روایات شأن نزول چندان موجّه به نظر نمی‌رسد. از میان مفسران امامیه شیخ طوسی آیه ۳۳ سوره توبه را دلیل حقانیت و صدق نبی اکرم (ص) می‌داند، زیرا به‌ مقتضای عبارت لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ خداوند پیروزی اسلام را بر همه شرایع بشارت داده است. ایشان همچنین روایتی از‌ امام باقر (ع) نقل می‌کند که زمان این غلبه و‌ پیروزی‌ نهایی اسلام هنگام خروج قائم‌ آل‌ محمد (ع) است[۱۲۷]. اسلام ویژگیهای دیگری نیز دارد؛ در آیه ۱۵۷ سوره اعراف خصوصیاتی برای اسلام و نبی اکرم (ص) ذکر شده که این اوصاف قبل از قرآن در تورات و انجیل به عنوان نشانه‌های دین خاتم ذکر شده است: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۲۸] در این آیه افزون بر ویژگی "امّی بودن" برای پیامبر اسلام، خصوصیاتی نیز برای دین آن حضرت ذکر شده است. به عقیده علامه طباطبایی ۵ خصوصیت ویژه برای اسلام در این آیه آورده شده است: امر به معروف، نهی از منکر، حلال شدن طیبات، حرمت خبائث و آزاد سازی انسان از قید و بندهای مادی و معنوی. به اعتقاد ایشان بعضی از این ویژگیها به نوعی در برخی از شرایع دیگر هم بوده است؛ ولی در هیچ شریعتی جز اسلام به‌ شکل کامل و جامع تحقق نیافته است[۱۲۹]. برخی مفسران، یکی از ویژگیها و امتیازات اسلام را داشتن تاریخ روشن دانسته‌اند. در تاریخ اسلام به‌روشنی، سابقه پیامبر (ص) پیش از بعثت و پس از آن با نقلهای متواتر و مستند وجود دارد. نحوه نزول وحی، آغاز و انجام آن، چگونگی جمع‌آوری قرآن، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و مکاتبات پیامبر (ص) به شکل روشن و دقیق در تاریخ ثبت‌شده و این در حالی است که مستند بودن تاریخ سایر شرایع و کتابهای آنها از جهاتی گوناگون دچار اشکال‌است[۱۳۰].[۱۳۱]

منابع

پانویس

  1. بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه ۳۰.
  2. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۷۸‌ـ‌۱۷۹.
  3. تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۵؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۱۲۰‌ـ‌۱۲۱.
  4. الکافی، ج‌۶، ص‌۱۳؛ سنن ابی‌داود، ج‌۳، ص‌۲۳۴؛ الخلاف، ج‌۳، ص‌۵۹۱.
  5. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  6. و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  7. ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۲۰۳.
  8. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۱۹.
  9. ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۲۰۹‌ـ‌۲۴۴.
  10. جامع البیان، مج‌۲، ج‌۲، ص‌۱۰‌ـ ۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
  11. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۱۹، ۳۲۳.
  12. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  13. بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  14. المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۷.
  15. المیزان، ج‌۴، ص‌۱۰۲.
  16. التبیان، ج‌۵، ص‌۲۰۹.
  17. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  18. پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده می‌شوند؛ سوره روم، آیه ۴۳.
  19. بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین و (او) از مشرکان نبود؛ سوره انعام، آیه ۱۶۱.
  20. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۴۶‌ـ‌۴۷.
  21. بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می‌دهند مژده می‌دهد که پاداشی بزرگ دارند؛ سوره اسراء، آیه ۹.
  22. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  23. جامعیت و کمال دین، ص‌۵۵.
  24. امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه ۳.
  25. و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  26. وسائل الشیعه، ج‌۱۷، ص‌۴۵.
  27. ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۱۷۴.
  28. ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۱۷۱.
  29. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۸۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۶۰۳.
  30. تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۳۹۰.
  31. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  32. بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه ۱۹.
  33. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۴۳۶‌ـ‌۴۳۷.
  34. بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  35. و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره سبأ، آیه ۲۸.
  36. بیم‌دهنده‌ای است برای آدمیان؛ سوره مدثر، آیه ۳۶.
  37. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۱۷؛ مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۰۵.
  38. بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه ۱.
  39. و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟؛ سوره ص، آیه ۸۷.
  40. المیزان، ج‌۴، ص‌۱۵۹‌ـ‌۱۶۰.
  41. بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه ۱۹.
  42. روح المعانی، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۱۷۲.
  43. و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند؛ سوره جن، آیه ۱۴.
  44. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  45. و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند؛ سوره احزاب، آیه ۴۰.
  46. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۲۵.
  47. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۱۹۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی»؛ اصطلاحات الصوفیه، ص‌۳۱.
  48. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  49. بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه ۸۸.
  50. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه ۹.
  51. علوم قرآنی، ص‌۲۰۴.
  52. علوم قرآنی، ص‌۲۱۱.
  53. جامع البیان، مج‌۸، ج‌۱۴، ص‌۲۱۱.
  54. و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  55. علوم قرآنی، ص‌۲۱۱.
  56. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۲۵.
  57. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  58. و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه ۱۱۱.
  59. بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند؛ سوره انفال، آیه ۲۲.
  60. انسان کامل، ص‌۸۵‌ـ‌۹۲.
  61. و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  62. المیزان، ج۲، ص۶۷‌ـ‌۶۸؛ ج‌۴، ص۱۶۲‌ـ‌۱۶۳.
  63. در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  64. المنیر، ج‌۳، ص‌۲۱.
  65. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  66. آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛ سوره زمر، آیه ۹.
  67. و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه ۳۶.
  68. محمد در آینه اسلام، ص۲۷‌ـ‌۲۸؛ تفسیر مراغی، ج‌۱۵، ص‌۴۵.
  69. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.
  70. محمد در آینه اسلام، ص‌۲۰‌ـ‌۲۵؛ المنیر، ج‌۳، ص‌۱۶۸‌ـ‌۱۶۹؛ ج‌۸، ص‌۱۸۸‌ـ‌۱۸۹.
  71. خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتی‌ها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید. و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند؛ سوره جاثیه، آیه ۱۲- ۱۳.
  72. خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید. و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۲- ۳۳.
  73. المیزان، ج‌۱، ص‌۴۳۹.
  74. بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  75. رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید؛ سوره بقره، آیه ۲۷۲.
  76. بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همان‌گونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بی‌گمان پیش از آن از گمراهان بودید؛ سوره بقره، آیه ۱۹۸.
  77. المیزان، ج‌۲، ص‌۷۹.
  78. بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم؛ سوره اعراف، آیه ۳۲.
  79. پس چون آیین‌های ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! (هر چه می‌خواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهره‌ای نیست. و از ایشان کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه ۲۰۰- ۲۰۱.
  80. المنیر، ج۳، ص۱۶۵ـ۱۶۹؛ ج‌۸، ص‌۱۸۸‌ـ‌۱۸۹.
  81. النهایه، ج‌۲، ص‌۲۸۰‌ـ‌۲۸۱؛ بحار الانوار، ج‌۱، ص‌۲۰۶؛ الفصول المهمه، ج‌۱، ص‌۶۹۲.
  82. تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص۱۷۱‌ـ‌۱۷۲.
  83. الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹۴‌ـ‌۴۹۶.
  84. المیزان، ج‌۳، ص‌۱۰۴.
  85. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  86. و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید. و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند. و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود. ؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳- ۱۰۵.
  87. المیزان، ج‌۴، ص‌۹۴‌ـ‌۹۵.
  88. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۲۴۲، «پیامبر امّی».
  89. و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  90. آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت؛ سوره نساء، آیه ۷۷.
  91. و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  92. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۳۵.
  93. المیزان، ج‌۴، ص‌۱۲۰.
  94. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  95. و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است؛ سوره حج، آیه ۷۸.
  96. روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید؛ سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  97. خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند؛ سوره مائده، آیه ۶.
  98. تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۲؛ الدرالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۴۳‌ـ‌۱۴۶.
  99. الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹۴.
  100. المنیر، ج‌۱۱، ص‌۶.
  101. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  102. و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  103. بحارالانوار، ج‌۱۸، ص‌۴۴، ۱۶۳‌ـ‌۱۶۴.
  104. و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی؛ سوره شوری، آیه ۷.
  105. المیزان، ج‌۴، ص‌۱۶۰‌ـ‌۱۶۱.
  106. بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه ۱۹.
  107. تفسیر ابی‌السعود، ج‌۴، ص‌۵۴.
  108. لغت نامه، ج‌۲، ص‌۲۰۹۲.
  109. اسلام از دیدگاه ژول لابوم، ص‌۱۴۴.
  110. المیزان، ج‌۴، ص‌۱۵۷‌ـ‌۱۶۱؛ ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۲۵۲‌ـ‌۲۹۱.
  111. بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد؛ سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  112. نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد؛ سوره فصلت، آیه ۳۴.
  113. و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد؛ سوره هود، آیه ۱۳.
  114. دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه ۶.
  115. المیزان، ج‌۴، ص‌۱۶۱.
  116. و آن را قرآنی بخش‌بخش کرده‌ایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خرده‌خرده فرو فرستاده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه ۱۰۶.
  117. تاریخ قرآن، ص‌۱۸۵، ۲۰۰.
  118. و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستاده‌ایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه ۳۲.
  119. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۲۶۵.
  120. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  121. اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه ۳۳.
  122. برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمی‌خواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه ۳۲.
  123. تفسیر بیضاوی، ج‌۲، ص‌۱۸۰.
  124. روح المعانی، مج‌۶، ج‌۱۰، ص‌۱۲۵.
  125. التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۳۹‌ـ‌۴۰.
  126. جامع البیان، مج‌۶، ج‌۱۰، ص‌۱۵۱.
  127. التبیان، ج‌۵، ص‌۲۰۹.
  128. همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  129. المیزان، ج‌۸، ص‌۲۸۰، ۲۸۷.
  130. تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۳۸۹.
  131. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.