مقام حفظ دین به چه معناست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
مقام حفظ دین به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم
مدخل اصلیمقام معصوم

مقام حفظ دین به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های مقام معصوم، مقام حفظ دین و حفظ دین است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

فاریاب

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت» در این‌باره گفته‌ است:

«از دیگر شئونی که می‌توان برای امام مطرح کرد، شأن حفظ دین است؛[۱] بدین معنا که امام(ع) باید به لحاظ سیاسی و اجتماعی به‌گونه‌ای رفتار کند که نگذار دین نابود شود. براساس سیره و سخنان معصومان(ع) این شأن و وظیفه به گونه‌های مختلف انجام می‌شود:

همکاری با خلفا: شواهد تاریخی از همکاری امامان معصوم(ع) با خلفای وقت پرده برمی‌دارد که در‌این‌باره سهم امام علی(ع) بیش از دیگران است. بی‌گمان امام علی(ع) از چهره‌های شاخص میان اصحاب و از گزینه‌های اصلی خلافت در نگاه مردم بود که پیش‌تر نصوص بر امامت ایشان بیان شد. با وجود این، پس از رحلت رسول اکرم(ص) شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد و افراد دیگری بر کرسی خلافت تکیه زدند. روشن است که جامعه نوپای اسلامی تحمل جنگی داخلی میان طرف‌داران حاکم وقت با طرف‌داران آن حضرت را نداشت و خطر از‌هم‌پاشیدگی، کیان اسلام را تهدید می‌کرد. در چنین شرایطی است که امام علی(ع) به ظاهر راضی به خلافت دیگران شده، و حتی به یاری آنان می‌شتابد. ایشان می‌فرماید: «سوگند به خدا، نه در فکرم می‌گذشت، و نه در خاطرم می‌آمد که عرب، خلافت را پس از رسول خدا(ص) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده‌دار شدن حکومت بازدارد. تنها چیزی که نگرانم کرد، شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند. ایشان همچنین می‌فرماید: "من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام باز گشته، می‌خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرف‌دارانش را یاری نکنم، رخنه‌ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‌تر از رها کردن حکومت بر شماست؛ که کالای چند روزه دنیاست... پس در میان آن آشوب و غوغا به‌پا خاستم تا آنکه باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، آرام شد".[۲] امام علی(ع) که حفظ اسلام را وظیفه خود می‌داند، به همین مقدار بسنده نکرده، در مواضعی پرشمار به همکاری با خلفا می‌پردازد. در حقیقت، همکاری ایشان با خلفا به منظور تقویت حاکم جائر نیست، بلکه به منظور حفظ جبهه اسلام در برابر کفر است. براساس منابع حدیثی و تاریخی، وقتی لشکر مرتدان، خود را برای حمله به مدینه آماده می‌کردند، ابوبکر از امام علی(ع)، ابن مسعود، طلحه و زبیر می‌خواهد که از گذرگاه‌های اصلی شهر حراست کنند و آن حضرت این مسئولیت را می‌پذیرند.[۳] همچنین آن‌گاه که ابوبکر در رفتن به جنگ با رومیان مردد بود، با اصحاب مشورت کرد. امام علی(ع) به او سفارش کردند که دستور پیامبر مبنی بر حمله به روم را اجرا کند و به او بشارت داد که در جنگ با رومیان پیروز خواهد شد.[۴] در دوران خلافت عمر بن خطاب نیز در جریان نبرد شام، خلیفه دوم با نظر مشورتی امام علی(ع) خود به سوی شام حرکت کرد و آن حضرت را نیز به عنوان سرپرست شهر قرار داد.[۵] ایشان در جای دیگر، آن‌گاه که خلیفه دوم به منظور فتح ایران تصمیم گرفت مدینه را ترک کند، ضمن رد دیدگاه کسانی که خلیفه را به این کار تشویق می‌کردند، به وی سفارش کردند که در مدینه بماند تا به عنوان رهبر کشور اسلامی مانند رشته بین مهره‌ها از متلاشی شدن مهره‌ها جلوگیری کند.[۶] وی در جریان شورش مردم مناطق همدان، اصفهان، ری، قومس و نهاوند نیز از مهاجران و انصار درخواست راهنمایی کرد و از میان تمام نظرها، نظر امام علی(ع) را ترجیح داد.[۷] در جریان شورش مردم بر ضد عثمان، امام علی(ع) کمک‌های فراوانی به وی کردند. گاهی به دستور او از شهر خارج شدند. گاهی به درخواست او دوباره به شهر برگشتند و.... امام علی(ع) در‌این‌باره خطاب به ابن عباس می‌فرماید: "ای پسر عباس، عثمان جز این نمی‌خواهد که مرا سرگردان نگه دارد؛ گاهی بروم، و زمانی برگردم. یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که بازگردم. هم‌اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن‌قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم!"[۸] همکاری امام در آن لحظات تا آنجا بود که ایشان حسنین(ع) را برای محافظت از منزل عثمان و حفظ جانش به منزل وی فرستاد.[۹] امام باقر(ع) نیز در مواردی، به همکاری با حاکمان وقت می‌پرداخت. چنان‌که براساس گزارش‌های تاریخی، عمر بن عبدالعزیز با ایشان مشورت می‌کرد.[۱۰] همچنین آن‌گاه که جامعه اسلامی در مقابل رومیان قرار گرفت و بر سر حذف شعار نصرانیت از روی پول‌های رایج در مملکت اسلامی نزاع درگرفت، پادشاه روم تهدید کرد که اگر آن شعارها را دوباره به کار نگیرند و رواج ندهند، بر روی سکه‌ها دشنام به پیامبر اسلام(ص) را حک خواهد کرد. عبدالملک بن مروان در این مسئله از امام باقر(ع) چاره‌جویی کرد. ایشان برای تأمین مصالح جامعه مسلمانان با وی همکاری کرد و پیشنهاد داد حکومت اسلامی، سکه‌هایی مستقل ضرب کند. عبدالملک نیز چنین کرد و از این مخمصه نجات یافت[۱۱].

صلح با حاکم جائر: بی‌گمان قانون و اصل نخستین در اسلامْ جنگ و نبرد با دشمن نیست. شاهد آن، سیره رسول الله(ص) است که سیزده سال در مکه و دو سال در مدینه از پیکار با مشرکان امتناع ورزید و سپس به نبرد با آنها پرداخت. از آن بالاتر، آن‌گاه که حکومت اسلامی تثبیت شد و موقعیت به مراتب مناسب‌تری نسبت به مشرکان مکه پیدا کرد، رسول اکرم(ص) به جای ورود نظامی به آن شهر، صلح حدیبیه را پذیرفت و بدون انجام مراسم حج تمتع به مدینه بازگشت. گاه با وجود آنکه رهبری سیاسی حقی است که خداوند به امام معصوم(ع) داده و مردم نیز با وی بیعت کرده‌اند، شرایط به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که وظیفه‌ای جز حفظ حکومت متوجه او می‌شود. در این هنگام است که وی برای حفظ نظام اجتماعی مسلمانان و جلوگیری از به هدر رفتن خون خود و مسلمانان، دست از حکومت شسته، به صلح با دشمن خود تن می‌دهد. صلح امام حسن(ع) با معاویه بهترین نمونه در‌این‌باره است؛ چنان‌که رسول گرامی اسلام(ص) پیش‌تر از این واقعه خبر داده بود: "همانا این فرزندم، سرور است. باشد که خداوند به واسطه او میان دو گروه از مسلمانان صلح ایجاد کند"[۱۲].

قیام در برابر حکومت جائر: از مواردی که می‌توان از آن به عنوان وظیفه و شأن امام یاد کرد، قیام در برابر طاغوت زمان است؛ بدین معنا که وقتی امام ببیند اصل و جوهر اسلام در خطر است و ادامه این روند، نتیجه‌ای جز نابودی دین در پی نخواهد داشت، لازم است در برابر این وضعیت قیام کرده، تا پای جان پیش رود. قیام خونین عاشورا از همین موارد است. بی‌گمان، هر امامی در آن شرایط به جای اباعبدالله الحسین(ع) بود، چنین قیامی را به راه می‌انداخت. سخن در فساد و فحشای علنی یزید و از میان برداشتن مظاهر توحیدی از سوی او فراوان است. در چنین وضعیت اسفناکی است که امام(ع) فریاد برمی‌آورد: "آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی‌آید؟"[۱۳] امام حسین(ع) خطر نابودی اسلام را احساس می‌کند که قیام علیه این وضعیت را بر خود لازم دانسته، می‌فرماید: "ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. آن‌گاه که امت، به رهبری مانند یزید گرفتار شود، باید با اسلام خداحافظی کرد".[۱۴] در همین راستاست که ایشان هدف خود از قیام را اصلاح امت جد خود اعلام می‌کند[۱۵].[۱۶]

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین جزائری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید محمود جزائری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان» در این‌باره گفته‌ است: «به شهادت آیات قرآن، احادیث و تاریخ، ادیان و کتب آسمانی در گذر زمان توسط افرادی سودجو و هواپرست مبتلا به تحریف لفظی یا معنوی گردیده است.[۱۷] و اگر پیامبران جانشینانی نداشته باشند که آیین آنان را از تحریف حفظ نمایند، یافتن صراط مستقیم غیر ممکن می‌شود. و این نقض غرض الهی از خلقت انسان‌هاست. که با حکمت خدا سازگار نیست. البته این به معنای وجود مقتضی هدایت از سوی خداست، در حالی که ممکن است مردم عموما یا خصوصا موانعی را ایجاد کنند که از دسترسی به هدایتگران الهی و تبیین‌های دینی آنان محروم گردند. در دین اسلام نیز هر چند امکان تحریف لفظی قرآن وجود ندارد اما بدلیل تحریفهای معنوی قرآن و سنت نبوی و نیز تولید روایات جعلی فراوان، فرقه‌های متعددی در میان مسلمانان تشکیل شده که هر یک به آیاتی از قرآن و دسته‌ای از احادیث منسوب به پیامبر(ص) تمسک می‌جویند. از این رو ضرورت وجود اوصیایی برای پیامبر(ص) در طول تاریخ، بدیهی است تا صراط مستقیم در میان هواپرستی‌ها، بدعت‌ها و نسبت‌های دروغین، برای طالبان حق مفتوح بماند. لازم به ذکر است که این اوصیاء که در دوران آخرالزمان همان ائمه اثنا عشر(ع) می‌باشند در صورتی می‌توانند دین را از این تحریف‌ها حفظ نمایند که مقتضی آن را داشته باشند یعنی خودشان دارای علمی الهی از منبع غیب باشند، تا هیچ زاویه‌ای از زوایای دین بر آنها پنهان نمانده و تمام مراد خدای متعال و پیامبر(ص) را درک نموده و برای خلق بیان نمایند. و چنین تسلطی بر دین الهی مستلزم علم غیب ائمه(ع) می‌باشد؛ همانطور که خود پیامبر اسلام(ص) برای تبیین دین محتاج علم غیب است. از نمونه‌های حفظ دین از تحریف، تفسیرهایی بوده که ائمه(ع) برای قرآن و روایات نبوی ارائه می‌نمودند و یا ردیّه‌هایی که با تعابیری مانند «لیس حیث تذهب»[۱۸] یا کذبوا اعداء الله بر نظر دیگران می‌زدند. همچنین با فدا کردن جان یا آبروی خویش به حفظ دین همت می‌گماردند همانطور که امام حسین(ع) با علم غیب خویش به تقدیر الهی برای حفظ دین به مقتل رفتند و امام حسن(ع) با علم غیب به تقدیر خدا و این که در صورت صلح با معاویه، اصل دین و شیعه حفظ می‌گردد آبروی خویش را در معرض خطر قرار داده و ندای "یا مذل المؤمنین" را به جان خریدند»[۱۹].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. البته می‌توان گفت گاه حفظ دین به بیان صحیح آن است که این مسئله را در شأن مرجعیت دینی به تفصیل بررسی کردیم. آنچه در اینجا در پی آن هستیم، بیشتر اقدامات سیاسی و اجتماعی است که موجب می‌شود تا دین از نابودی حفظ شود.
  2. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
  3. علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴.
  4. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹.
  5. احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵؛ علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۰. جالب آنکه عمر تصریح کرد که نظر امام علی(ع) برای اهل اسلام مفید است (احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵). این نکته روشن می‌سازد که مهم برای امام(ع)، تقویت جبهه اسلام بود.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶؛ احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۴. گفتنی است اصحاب امام على(ع) نیز به پیروی از امام خویش، گاه با دستگاه خلافت همکاری می‌کردند؛ چنان‌که سلمان، استانداری مدائن را پذیرفت (علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۶). عمار نیز استانداری و سرپرستی کوفه را قبول کرد (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۵). عثمان بن حنیف نیز در عصر عمر مسئول جمع‌آوری مالیات کوفه بود (همان).
  7. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰۷.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۲۸.
  9. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۴ و ۳۴۵؛ عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۳.
  10. محمد بن مکرم بن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۷۴.
  11. در‌این‌باره ر.ک: ائمتنا، به نقل از احمد ترابی، امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، ص۱۵۱.
  12. محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۴، ص۲۰؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۵۱۹؛ علی بن موسی بن طاووس حسنی، التشريف بالمنن، ص۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۳۰۵.
  13. نعمان بن محمد بن حیون، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۳، ص۱۵۰.
  14. جعفر بن محمد بن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۲۵؛ علی بن موسی بن طاووس حسنی، اللهوف، ص۲۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۶.
  15. جعفر بن محمد بن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
  16. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۴۲ تا ۲۴۷.
  17. آل‏عمران: ۳، آیه ۷۵ و ۷۸؛ طبرسی، احمد‏، الإحتجاج، ج‏۱، ص۱۹۵، خطبة أمیر المؤمنین(ع) بعد فتح البصرة.
  18. المحاسن، ج‏۱، ص۱۰۴، باب۴۳؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۵۰۵، باب ۱۸؛ کلینی، محمد، الکافی، ج۱، ص۲۱۵؛ و غیره
  19. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۱۴۲.