اسخت: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه' به 'رده:صحابه پیامبر') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسخت در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} در سال هشتم<ref>و به نقلی سال ششم، یاقوت حموی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> [[علاء حضرمی]] را همراه نامهای به [[بحرین]] فرستاد و [[منذر بن ساوی]] و ساکنان بحرین را، که اسب میپرستیدند<ref>پرستش اسب به مردم جی اصفهان نیز منسوب است، ابوالشیخ انصاری، ج۱، ص۲۲۲؛ طبرانی، ج۶، ص۲۲۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۵۰.</ref>، به [[مسلمانی]] یا پرداخت [[جزیه]] [[دعوت]] کرد. أُسَیخَت، مرزبان بحرین، و منذر بن ساوی و به [[پیروی]] آن دو، همه [[عرب]] و برخی از [[عجم]] آنجا [[مسلمان]] شدند؛ گرچه [[مجوس]]، [[یهود]] و انصارای آنجا با قبول جزیه با علاء [[مصالحه]] کردند<ref>بلاذری، ج۱، ص۹۵؛ و از او ابن حجر، ج۱، ص۳۴۳. درباره نامه و توضیحاتی در این خصوص، ر.ک: احمدی میانجی، ج۲، ص۳۷۹-۳۸۳.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} در سال هشتم<ref>و به نقلی سال ششم، یاقوت حموی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> [[علاء حضرمی]] را همراه نامهای به [[بحرین]] فرستاد و [[منذر بن ساوی]] و ساکنان بحرین را، که اسب میپرستیدند<ref>پرستش اسب به مردم جی اصفهان نیز منسوب است، ابوالشیخ انصاری، ج۱، ص۲۲۲؛ طبرانی، ج۶، ص۲۲۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۵۰.</ref>، به [[مسلمانی]] یا پرداخت [[جزیه]] [[دعوت]] کرد. أُسَیخَت، مرزبان بحرین، و منذر بن ساوی و به [[پیروی]] آن دو، همه [[عرب]] و برخی از [[عجم]] آنجا [[مسلمان]] شدند؛ گرچه [[مجوس]]، [[یهود]] و انصارای آنجا با قبول جزیه با علاء [[مصالحه]] کردند<ref>بلاذری، ج۱، ص۹۵؛ و از او ابن حجر، ج۱، ص۳۴۳. درباره نامه و توضیحاتی در این خصوص، ر. ک: احمدی میانجی، ج۲، ص۳۷۹-۳۸۳.</ref>. | ||
[[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۱۱.</ref> از [[نامه]] رسول خدا{{صل}} به [[اسیبخت بن عبدالله]]، فرمانروای هَجَر یاد کرده که از متن آن استفاده میشود آن نامه پس از مسلمانی وی بوده است. [[پیامبر خدا]]{{صل}} در این نامه، [[قوم]] وی را [[فرزندان]] عبدالله نامیده و به او سفارش کرده است بیشتر مواظب [[نماز]]، [[زکات]] و [[محبت]] به [[مؤمنان]] باشد و قومش را نیز به نماز و [[نیک رفتاری]] دستور دهد. [[صدوق]]<ref>صدوق، ص۳۱۰.</ref> از شخصی به نام سبخت [[یهودی]] <ref>[[فارسی]] در [[کلام]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}}</ref> نام برده که به [[دیدار]] رسول خدا{{صل}} رفته، پرسشهای [[اعتقادی]] مطرح کرده و سرانجام مسلمان شده است. [[احمدی میانجی]]<ref>میانجی، ج۲، ص۳۷۹ و ۳۸۱-۳۸۳.</ref> ضبطهای دیگر این واژه، مانند «اسیخب»، «اسیخت» یا «سیبخت» را یادآور شده، آنان را یک تن، و پرسشهای وی را نشانه [[علم]]، کمال و [[فهم]] وی دانسته و افزوده است اصل این کلمه فارسی به معنای سه [[بخت]] است. احمدی میانجی<ref>میانجی، ج۳، ص۲۹۸.</ref> براساس این بخش از نامه [[پیامبر]] به منذر و سیبخت که فرمود: {{متن حدیث|شفعتك فِي قَوْمِكَ وَ عَفَوْتُ عَنْ أَهْلِ الذُّنُوبِ }}؛ بحرینیها را مرتکب گناهی بزرگ دانسته که باید [[تبعید]] میشدند، ولی به دلیل [[شفاعت]] منذر و سیبخت، [[حضرت]] آنان را بخشیده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسخت»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۷۶.</ref> | [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۱۱.</ref> از [[نامه]] رسول خدا {{صل}} به [[اسیبخت بن عبدالله]]، فرمانروای هَجَر یاد کرده که از متن آن استفاده میشود آن نامه پس از مسلمانی وی بوده است. [[پیامبر خدا]] {{صل}} در این نامه، [[قوم]] وی را [[فرزندان]] عبدالله نامیده و به او سفارش کرده است بیشتر مواظب [[نماز]]، [[زکات]] و [[محبت]] به [[مؤمنان]] باشد و قومش را نیز به نماز و [[نیک رفتاری]] دستور دهد. [[صدوق]]<ref>صدوق، ص۳۱۰.</ref> از شخصی به نام سبخت [[یهودی]] <ref>[[فارسی]] در [[کلام]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}}</ref> نام برده که به [[دیدار]] رسول خدا {{صل}} رفته، پرسشهای [[اعتقادی]] مطرح کرده و سرانجام مسلمان شده است. [[احمدی میانجی]]<ref>میانجی، ج۲، ص۳۷۹ و ۳۸۱-۳۸۳.</ref> ضبطهای دیگر این واژه، مانند «اسیخب»، «اسیخت» یا «سیبخت» را یادآور شده، آنان را یک تن، و پرسشهای وی را نشانه [[علم]]، کمال و [[فهم]] وی دانسته و افزوده است اصل این کلمه فارسی به معنای سه [[بخت]] است. احمدی میانجی<ref>میانجی، ج۳، ص۲۹۸.</ref> براساس این بخش از نامه [[پیامبر]] به منذر و سیبخت که فرمود: {{متن حدیث|شفعتك فِي قَوْمِكَ وَ عَفَوْتُ عَنْ أَهْلِ الذُّنُوبِ }}؛ بحرینیها را مرتکب گناهی بزرگ دانسته که باید [[تبعید]] میشدند، ولی به دلیل [[شفاعت]] منذر و سیبخت، [[حضرت]] آنان را بخشیده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسخت»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۷۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۶: | خط ۱۴: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۸
مقدمه
رسول خدا (ص) در سال هشتم[۱] علاء حضرمی را همراه نامهای به بحرین فرستاد و منذر بن ساوی و ساکنان بحرین را، که اسب میپرستیدند[۲]، به مسلمانی یا پرداخت جزیه دعوت کرد. أُسَیخَت، مرزبان بحرین، و منذر بن ساوی و به پیروی آن دو، همه عرب و برخی از عجم آنجا مسلمان شدند؛ گرچه مجوس، یهود و انصارای آنجا با قبول جزیه با علاء مصالحه کردند[۳].
ابن سعد[۴] از نامه رسول خدا (ص) به اسیبخت بن عبدالله، فرمانروای هَجَر یاد کرده که از متن آن استفاده میشود آن نامه پس از مسلمانی وی بوده است. پیامبر خدا (ص) در این نامه، قوم وی را فرزندان عبدالله نامیده و به او سفارش کرده است بیشتر مواظب نماز، زکات و محبت به مؤمنان باشد و قومش را نیز به نماز و نیک رفتاری دستور دهد. صدوق[۵] از شخصی به نام سبخت یهودی [۶] نام برده که به دیدار رسول خدا (ص) رفته، پرسشهای اعتقادی مطرح کرده و سرانجام مسلمان شده است. احمدی میانجی[۷] ضبطهای دیگر این واژه، مانند «اسیخب»، «اسیخت» یا «سیبخت» را یادآور شده، آنان را یک تن، و پرسشهای وی را نشانه علم، کمال و فهم وی دانسته و افزوده است اصل این کلمه فارسی به معنای سه بخت است. احمدی میانجی[۸] براساس این بخش از نامه پیامبر به منذر و سیبخت که فرمود: «شفعتك فِي قَوْمِكَ وَ عَفَوْتُ عَنْ أَهْلِ الذُّنُوبِ »؛ بحرینیها را مرتکب گناهی بزرگ دانسته که باید تبعید میشدند، ولی به دلیل شفاعت منذر و سیبخت، حضرت آنان را بخشیده است.[۹]
منابع
پانویس
- ↑ و به نقلی سال ششم، یاقوت حموی، ج۱، ص۳۴۸.
- ↑ پرستش اسب به مردم جی اصفهان نیز منسوب است، ابوالشیخ انصاری، ج۱، ص۲۲۲؛ طبرانی، ج۶، ص۲۲۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۹۵؛ و از او ابن حجر، ج۱، ص۳۴۳. درباره نامه و توضیحاتی در این خصوص، ر. ک: احمدی میانجی، ج۲، ص۳۷۹-۳۸۳.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ صدوق، ص۳۱۰.
- ↑ فارسی در کلام امیر مؤمنان (ع)
- ↑ میانجی، ج۲، ص۳۷۹ و ۳۸۱-۳۸۳.
- ↑ میانجی، ج۳، ص۲۹۸.
- ↑ حسینیان مقدم، حسین، مقاله «اسخت»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۷۶.