اسلم طائی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\{\{صحابه\}\}\n↵\[\[رده\:(.*)\]\]↵\[\[رده\:مدخل\]\]↵\[\[رده\:اعلام\]\]↵\[\[رده\:اصحاب پیامبر\]\]' به 'رده:مدخل رده:اعلام رده:اصحاب پیامبر')
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسلم طائی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[اسلم طائی در تاریخ اسلامی]] </div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
او برده‌‍‌ای سیاه وابسته به بنونَبهان، شاخه‌ای از [[قبیله طی]] است که در ربیع الآخر سال نهم، پشت اردوگاه [[مسلمانان]] در [[سریه]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به «فُلس» (نام [[بت]] قبیله طی در نجد) [[اسیر]] شد. او از دادن [[اخبار]] به [[سپاه مسلمانان]] خودداری کرد، تا اینکه به [[دستور امام]] دربند شد. آنگاه گفت: در پی به دست آوردن خبری از سپاه مسلمانان و گزارش آن به [[قبیله]] بودم. او با بیان اینکه پیش از این نیز [[اسیر]] بوده است و از [[اسارت]] ترسی ندارد، اخبار خود را در [[اختیار]] [[امام]] گذاشت. [[اسلم]] همچنان که دربند بود، مسلمانان را در مسیر قبیله [[راهنمایی]] می‌کرد، اما دو مرتبه به [[دروغ]] اعلام کرد راه را گم کرده است. امام وی را به کشتن [[تهدید]] کرد و اسلم با تعبیر «کشتن عذری پذیرفتنی است»، [[سپاه]] را به راه اصلی منتهی به قبیله راهنمایی کرد و محل سکونت [[خاندان]] حاتم طائی را نشان داد. مسلمانان سپیده دم بر قبیله [[حمله]] بردند، برخی را کشتند و گروهی را اسیر کردند. اسلم پس از [[پیروزی]] مسلمانان، از امام خواست وی را [[آزاد]] کند، ولی امام [[مسلمان]] شدن را شرط [[آزادی]] وی اعلام کرد و او اسیر شدن و [[همراهی]] با [[اسیران]] قبیله را بر مسلمان شدن ترجیح داد. برخی اسیران وی را [[نفرین]] کردند و گروهی دیگر وی را بی‌تقصیر شمردند و همراهی‌اش را تا پای [[جان]] ستودند. زمانی که [[اسلام]] بر اسیران عرضه شد، آنان باید یا مسلمان و یا کشته می‌شدند، تا اینکه اسلام بر اسلم عرضه شد. او [[ترس]] از [[شمشیر]] را [[زبونی]] و [[دنیا]] را ناپایدار خواند. یکی از اسیران مسلمان شده طی، از این گفته وی و از اینکه او از ترس جان، راهنمای مسلمانان شده است، [[تعجب]] کرد و گفت: اینک که گروهی مسلمان شده‌اند، تو نیز مسلمان شو! او بدین صورت مسلمان و آزاد شد، ولی همواره [[سرکش]] بود تا اینکه در واقعه رده همراه [[خالد بن ولید]] به یمامه رفت و از خود [[پایداری]] و [[استواری]] نشان داد<ref>واقدی، ج۳، ص۹۸۷؛ از او: ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۹۴-۱۹۷ و ابن حجر، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. [[ابن سعد]] و [[طبری]] نیز براساس نقل [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۱، ص۱۶.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۱۶.</ref>، گزارشی از شرکت او در [[نبرد]] یمامه آورده‌اند که در چاپ موجود یافت نشد.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسلم طائی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۵۶.</ref>
او برده‌‍‌ای سیاه وابسته به بنونَبهان، شاخه‌ای از [[قبیله طی]] است که در ربیع الآخر سال نهم، پشت اردوگاه [[مسلمانان]] در [[سریه]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} به «فُلس» (نام [[بت]] قبیله طی در نجد) [[اسیر]] شد. او از دادن [[اخبار]] به [[سپاه مسلمانان]] خودداری کرد، تا اینکه به [[دستور امام]] دربند شد. آنگاه گفت: در پی به دست آوردن خبری از سپاه مسلمانان و گزارش آن به [[قبیله]] بودم. او با بیان اینکه پیش از این نیز [[اسیر]] بوده است و از [[اسارت]] ترسی ندارد، اخبار خود را در [[اختیار]] [[امام]] گذاشت. [[اسلم]] همچنان که دربند بود، مسلمانان را در مسیر قبیله [[راهنمایی]] می‌کرد، اما دو مرتبه به [[دروغ]] اعلام کرد راه را گم کرده است. امام وی را به کشتن [[تهدید]] کرد و اسلم با تعبیر «کشتن عذری پذیرفتنی است»، [[سپاه]] را به راه اصلی منتهی به قبیله راهنمایی کرد و محل سکونت [[خاندان]] حاتم طائی را نشان داد. مسلمانان سپیده دم بر قبیله [[حمله]] بردند، برخی را کشتند و گروهی را اسیر کردند. اسلم پس از [[پیروزی]] مسلمانان، از امام خواست وی را [[آزاد]] کند، ولی امام [[مسلمان]] شدن را شرط [[آزادی]] وی اعلام کرد و او اسیر شدن و [[همراهی]] با [[اسیران]] قبیله را بر مسلمان شدن ترجیح داد. برخی اسیران وی را [[نفرین]] کردند و گروهی دیگر وی را بی‌تقصیر شمردند و همراهی‌اش را تا پای [[جان]] ستودند. زمانی که [[اسلام]] بر اسیران عرضه شد، آنان باید یا مسلمان و یا کشته می‌شدند، تا اینکه اسلام بر اسلم عرضه شد. او [[ترس]] از [[شمشیر]] را [[زبونی]] و [[دنیا]] را ناپایدار خواند. یکی از اسیران مسلمان شده طی، از این گفته وی و از اینکه او از ترس جان، راهنمای مسلمانان شده است، [[تعجب]] کرد و گفت: اینک که گروهی مسلمان شده‌اند، تو نیز مسلمان شو! او بدین صورت مسلمان و آزاد شد، ولی همواره [[سرکش]] بود تا اینکه در واقعه رده همراه [[خالد بن ولید]] به یمامه رفت و از خود [[پایداری]] و [[استواری]] نشان داد<ref>واقدی، ج۳، ص۹۸۷؛ از او: ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۹۴-۱۹۷ و ابن حجر، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. [[ابن سعد]] و [[طبری]] نیز براساس نقل [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۱، ص۱۶.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۱۶.</ref>، گزارشی از شرکت او در [[نبرد]] یمامه آورده‌اند که در چاپ موجود یافت نشد.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسلم طائی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۵۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۴: خط ۱۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۰

مقدمه

او برده‌‍‌ای سیاه وابسته به بنونَبهان، شاخه‌ای از قبیله طی است که در ربیع الآخر سال نهم، پشت اردوگاه مسلمانان در سریه امیرمؤمنان علی (ع) به «فُلس» (نام بت قبیله طی در نجد) اسیر شد. او از دادن اخبار به سپاه مسلمانان خودداری کرد، تا اینکه به دستور امام دربند شد. آنگاه گفت: در پی به دست آوردن خبری از سپاه مسلمانان و گزارش آن به قبیله بودم. او با بیان اینکه پیش از این نیز اسیر بوده است و از اسارت ترسی ندارد، اخبار خود را در اختیار امام گذاشت. اسلم همچنان که دربند بود، مسلمانان را در مسیر قبیله راهنمایی می‌کرد، اما دو مرتبه به دروغ اعلام کرد راه را گم کرده است. امام وی را به کشتن تهدید کرد و اسلم با تعبیر «کشتن عذری پذیرفتنی است»، سپاه را به راه اصلی منتهی به قبیله راهنمایی کرد و محل سکونت خاندان حاتم طائی را نشان داد. مسلمانان سپیده دم بر قبیله حمله بردند، برخی را کشتند و گروهی را اسیر کردند. اسلم پس از پیروزی مسلمانان، از امام خواست وی را آزاد کند، ولی امام مسلمان شدن را شرط آزادی وی اعلام کرد و او اسیر شدن و همراهی با اسیران قبیله را بر مسلمان شدن ترجیح داد. برخی اسیران وی را نفرین کردند و گروهی دیگر وی را بی‌تقصیر شمردند و همراهی‌اش را تا پای جان ستودند. زمانی که اسلام بر اسیران عرضه شد، آنان باید یا مسلمان و یا کشته می‌شدند، تا اینکه اسلام بر اسلم عرضه شد. او ترس از شمشیر را زبونی و دنیا را ناپایدار خواند. یکی از اسیران مسلمان شده طی، از این گفته وی و از اینکه او از ترس جان، راهنمای مسلمانان شده است، تعجب کرد و گفت: اینک که گروهی مسلمان شده‌اند، تو نیز مسلمان شو! او بدین صورت مسلمان و آزاد شد، ولی همواره سرکش بود تا اینکه در واقعه رده همراه خالد بن ولید به یمامه رفت و از خود پایداری و استواری نشان داد[۱]. ابن سعد و طبری نیز براساس نقل ذهبی[۲] و ابن حجر[۳]، گزارشی از شرکت او در نبرد یمامه آورده‌اند که در چاپ موجود یافت نشد.[۴]

منابع

پانویس

  1. واقدی، ج۳، ص۹۸۷؛ از او: ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۹۴-۱۹۷ و ابن حجر، ج۱، ص۲۱۶.
  2. ذهبی، ج۱، ص۱۶.
  3. ابن حجر، ج۱، ص۲۱۶.
  4. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «اسلم طائی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۵۶.