بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین [[متکلم]] [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. [[متکلمان امامیه]] به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، [[نباطی]]<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. | #'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین [[متکلم]] [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. [[متکلمان امامیه]] به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، [[نباطی]]<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. | ||
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | #'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | ||
== تاریخچه باور به عصمت امام == | |||
== | |||
== | |||
== منشأ [[عصمت امام]] == | == منشأ [[عصمت امام]] == | ||
خط ۵۸: | خط ۳۳: | ||
حاصل سخن اینکه استوراترین دیدگاه در باب «[[منشأ عصمت]]»، همان «[[علم خاص]]» است. این دیدگاه هم با تحلیل [[عقلی]] و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با [[متون دینی]] همخوانی دارد. عمدهترین مشکل دیدگاه سوم ([[علم]] و [[اراده]])، این است که ظاهرا علم و اراده به عنوان مبادی فعل اختیاری، هم عرض و هم سطح تلقی شده است و الا اگر مقصود، اراده در طول علم باشد، تفاوت چندانی با دیدگاه دوم ([[علم خاص]]) ندارد. در خصوص دیدگاه برخی [[حکما]] ([[کمال عقل]]) نیز باید گفت: اگر گفتار ایشان دقیق و کامل تبیین گردد، مشخص خواهد شد که دیدگاه ایشان در عرض قول به منشأیت «علم خاص» نبوده است؛ چراکه «کمال عاقله» با «[[علم ویژه]]» تلازم وجودی دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی]]؛ [[سید کریم واعظ حسینی|واعظ حسینی]]، [[منشأ عصمت (مقاله)| مقاله «منشأ عصمت»]]، فصلنامه [[کلام اسلامی]]، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰.</ref>. | حاصل سخن اینکه استوراترین دیدگاه در باب «[[منشأ عصمت]]»، همان «[[علم خاص]]» است. این دیدگاه هم با تحلیل [[عقلی]] و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با [[متون دینی]] همخوانی دارد. عمدهترین مشکل دیدگاه سوم ([[علم]] و [[اراده]])، این است که ظاهرا علم و اراده به عنوان مبادی فعل اختیاری، هم عرض و هم سطح تلقی شده است و الا اگر مقصود، اراده در طول علم باشد، تفاوت چندانی با دیدگاه دوم ([[علم خاص]]) ندارد. در خصوص دیدگاه برخی [[حکما]] ([[کمال عقل]]) نیز باید گفت: اگر گفتار ایشان دقیق و کامل تبیین گردد، مشخص خواهد شد که دیدگاه ایشان در عرض قول به منشأیت «علم خاص» نبوده است؛ چراکه «کمال عاقله» با «[[علم ویژه]]» تلازم وجودی دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی]]؛ [[سید کریم واعظ حسینی|واعظ حسینی]]، [[منشأ عصمت (مقاله)| مقاله «منشأ عصمت»]]، فصلنامه [[کلام اسلامی]]، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰.</ref>. | ||
==[[گستره عصمت]] [[امام]]== | ==[[گستره عصمت]] [[امام]]== | ||
خط ۷۷: | خط ۵۳: | ||
# '''نظریه دوم'''<ref>متکلمین در مدرسه بغداد تا قرن ششم (شیخ طوسی، سید مرتضی، کراجکی و....).</ref>: این گروه [[سهو]] را در حوزۀ افعال [[مباح]]، برای [[پیامبر]] و [[امام]] قبول کردند، یعنی در حیطهای که حکمی برای آن از جانب [[خدا]] [[جعل]] نشده، سهو بر امام جایز است. [[متکلمین]] جواز سهو را در حوزۀ مباحات مشروط کردهاند به اینکه انجام آن فعل موجب اخلال به کمال عقلِ پیامبر یا امام نشود، [[سهوی]] که ارتکابش ناشی از [[نقصان عقل]] است و فاعلِ آن را ناقص العقل جلوه میدهد را منکر شدهاند. تنها مواردی که منتهی به نقصان عقل نیست را جایز میدانند. | # '''نظریه دوم'''<ref>متکلمین در مدرسه بغداد تا قرن ششم (شیخ طوسی، سید مرتضی، کراجکی و....).</ref>: این گروه [[سهو]] را در حوزۀ افعال [[مباح]]، برای [[پیامبر]] و [[امام]] قبول کردند، یعنی در حیطهای که حکمی برای آن از جانب [[خدا]] [[جعل]] نشده، سهو بر امام جایز است. [[متکلمین]] جواز سهو را در حوزۀ مباحات مشروط کردهاند به اینکه انجام آن فعل موجب اخلال به کمال عقلِ پیامبر یا امام نشود، [[سهوی]] که ارتکابش ناشی از [[نقصان عقل]] است و فاعلِ آن را ناقص العقل جلوه میدهد را منکر شدهاند. تنها مواردی که منتهی به نقصان عقل نیست را جایز میدانند. | ||
# '''نظریه سوم'''<ref> ابن ولید و به تبع ایشان شیخ صدوق.</ref>: این گروه "سهو" و "[[اسهاء]]"<ref>بر وزن افعال از باب مطاوعه، یعنی سهوی که به اراده الهی بر معصوم عارض میشود، نه اینکه از روی غفلت و نسیان خود معصوم انجام شده باشد.</ref> [[معصوم]] در [[نماز]] را به [[اراده الهی]]، جایز دانستهاند. "سهو" بنابر تعریف متکلمین<ref>{{عربی|الخامس: الحق أن السهو عدم ملکة العلم و کذا النسیان. و ذهب أبو علی الجبائی الی أن السهو معنی یضاد العلم، فبینهما تقابل التضاد حینئذ}}؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۹۷.</ref> در مقابل [[علم]] است و به فعلی که [[انسان]] از روی نداشتن علم و [[اراده]] انجام میدهد، اطلاق میکنند. معروفترین [[شخصیت]] [[شیعی]] طرفدار جواز "[[سهو النبی]]" [[شیخ صدوق]] است، وی تا حدی بر این [[عقیده]] پافشاری کرده است که [[انکار]] آن را به [[غلات]] نسبت داده است. مستند وی در این عقیده احادیثی است که در مورد [[سهو]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تعداد رکعات [[نماز ظهر]] یا [[قضا]] شدن [[نماز صبح]] [[روایت]] شده است<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰، باب "احکام السهو فی الصلاة"؛ الکافی، ج۳، ص۳۵۵، باب من تکلم فی صلاته، حدیث اول.</ref>. اگرچه برخی از این [[روایات]] از نظر [[سند معتبر]] و صحیحاند، ولی [[اکثریت]] [[علمای شیعه]] به آنها عمل نکردهاند و این بدان جهت است که اولا: بطلان سهو در [[حق]] [[پیامبران الهی]] است مقتضای [[حکم عقل]] است و روایات از قبیل [[خبر واحد]] و دلیل ظنیاند و دلیل ظنّی در مقابل [[دلیل عقلی]] قابل استناد نیست، به ویژه آنکه مسأله سهو النبی ـ اگرچه موردی که در روایات ذکر شده است مربوط به [[فروع دین]] است، ولی به عنوان وصفی از [[اوصاف پیامبر]] ـ مسئلهای است [[اعتقادی]] که دلیل ظنی در آن اعتبار ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[درآمدی به شیعهشناسی (کتاب)|درآمدی به شیعهشناسی]]، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref>. نتیجه اینکه سهو در این نظریه فقط نسبت به [[نماز]] آن هم در برهه خاص به [[ارادۀ الهی]] در [[معصوم]] رخ میدهد، به خلاف نظریه دوم که در تمام [[افعال]] [[مباح]] قائل به [[سهو معصوم]] شدند. | # '''نظریه سوم'''<ref> ابن ولید و به تبع ایشان شیخ صدوق.</ref>: این گروه "سهو" و "[[اسهاء]]"<ref>بر وزن افعال از باب مطاوعه، یعنی سهوی که به اراده الهی بر معصوم عارض میشود، نه اینکه از روی غفلت و نسیان خود معصوم انجام شده باشد.</ref> [[معصوم]] در [[نماز]] را به [[اراده الهی]]، جایز دانستهاند. "سهو" بنابر تعریف متکلمین<ref>{{عربی|الخامس: الحق أن السهو عدم ملکة العلم و کذا النسیان. و ذهب أبو علی الجبائی الی أن السهو معنی یضاد العلم، فبینهما تقابل التضاد حینئذ}}؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۹۷.</ref> در مقابل [[علم]] است و به فعلی که [[انسان]] از روی نداشتن علم و [[اراده]] انجام میدهد، اطلاق میکنند. معروفترین [[شخصیت]] [[شیعی]] طرفدار جواز "[[سهو النبی]]" [[شیخ صدوق]] است، وی تا حدی بر این [[عقیده]] پافشاری کرده است که [[انکار]] آن را به [[غلات]] نسبت داده است. مستند وی در این عقیده احادیثی است که در مورد [[سهو]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تعداد رکعات [[نماز ظهر]] یا [[قضا]] شدن [[نماز صبح]] [[روایت]] شده است<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰، باب "احکام السهو فی الصلاة"؛ الکافی، ج۳، ص۳۵۵، باب من تکلم فی صلاته، حدیث اول.</ref>. اگرچه برخی از این [[روایات]] از نظر [[سند معتبر]] و صحیحاند، ولی [[اکثریت]] [[علمای شیعه]] به آنها عمل نکردهاند و این بدان جهت است که اولا: بطلان سهو در [[حق]] [[پیامبران الهی]] است مقتضای [[حکم عقل]] است و روایات از قبیل [[خبر واحد]] و دلیل ظنیاند و دلیل ظنّی در مقابل [[دلیل عقلی]] قابل استناد نیست، به ویژه آنکه مسأله سهو النبی ـ اگرچه موردی که در روایات ذکر شده است مربوط به [[فروع دین]] است، ولی به عنوان وصفی از [[اوصاف پیامبر]] ـ مسئلهای است [[اعتقادی]] که دلیل ظنی در آن اعتبار ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[درآمدی به شیعهشناسی (کتاب)|درآمدی به شیعهشناسی]]، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref>. نتیجه اینکه سهو در این نظریه فقط نسبت به [[نماز]] آن هم در برهه خاص به [[ارادۀ الهی]] در [[معصوم]] رخ میدهد، به خلاف نظریه دوم که در تمام [[افعال]] [[مباح]] قائل به [[سهو معصوم]] شدند. | ||
== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت امام]] == | |||
{{اصلی|ضرورت عصمت امام}} | |||
در آثار [[کلامی]] پیشینیان بحثی تحت عنوان "امکان عصمت" آورده نشده است؛ چراکه غالباً این مسأله را مسلّم گرفته و نیازی به بحث درباره آن نمیدیدهاند، هر چند برخی از مباحث مربوط به این موضوع در مسأله "عصمت و [[اختیار]]" مطرح گردیده است. امّا از آنجا که اخیراً در پارهای از کتب کلامی و [[اعتقادی]]، این مسأله مورد توجه قرار گرفته و عموماً از سوی [[منکران]] عصمت ـ ولو منکران بعضی از ابعاد آن ـ مسأله عدم امکان عصمت مطرح شده است، [[شایسته]] است در این قسمت، [[ادله]] این گروه را مورد بررسی قرار دهیم. | |||
برای روشن شدن بحث باید به معانی واژه “امکان” توجه داشت. | |||
منکرین امکان عصمت برای افراد [[بشر]] معتقدند اندیشه عصمت با [[طبیعت]] بشر سازگاری ندارد؛ چراکه [[انسان]] موجودی برخوردار از [[قوای شهوانی]] و [[نفسانی]] است، هم میل به خوبی در او هست و هم میل به [[بدی]]. بنابراین، [[طبیعت]] [[آدمی]] با [[عصمت]] منافات دارد. از این رو، کمال و [[فضیلت]] [[انسان]] به این نیست که [[معصوم]] باشد، بلکه کمال آدمی به این است که در عین [[توانایی]] بر انجام [[زشتیها]]، در بیشتر مواقع جانب خیر و [[پاکی]] را ترجیح داده، از [[بدیها]] اجتناب نماید. خلاصه آنکه، انسان موجودی است بهرهمند از [[امیال]] و [[غرایز]] متضاد و اگر [[امیال نفسانی]] و [[شهوانی]] را ـ که [[دعوت]] به بدیها و زشتیها میکنند ـ از او بگیریم، به معنای آن است که انسانیتش را از او گرفته و طبیعت [[انسانی]] را مبدل به طبیعت دیگری کرده باشیم<ref>ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>.<ref>احمد امین، من العقیدة الی الثورة، ج۴، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref> | |||
چنانکه روشن است منشأ بسیاری از اینگونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانستهاند بین عصمت [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند و از آنجا که قِوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] است، نتیجه گرفتهاند که عصمت با انسان بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص۳۱-۳۳.</ref>. | |||
اما در این باره که آیا عصمت برای [[امام]] ممکن است یا خیر، باید به معانی واژه “امکان” توجه داشت. | |||
# '''امکان عام'''؛ یعنی سلب [[ضرورت]] از جانب مخالف، چه جانب موافق ضروری باشد و چه نباشد؛ لذا وقتی گفته شود فلان شیء ممکن است، یعنی ممتنع نیست. | |||
# '''امکان ذاتی'''؛ یعنی سلب ضرورت وجود و عدم برای ماهیت، پس ماهیت ذاتاً ممکن است. | |||
# '''امکان وقوعی'''؛ یعنی از فرض وقوع آن، محال لازم نمیآید و آن سلب [[امتناع]] از جانب موافق میکند؛ یعنی نه ممتنع به ذات است و نه ممتنع بالغیر<ref>ر.ک: محمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمه، ص۴۸-۵۰؛ نهایة الحکمه، ص۴۲-۴۸.</ref>. | |||
با توجه به تعریف فوق اگر بگوییم عصمت برای [[امامان]] ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمیآید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو [[مقام]] بحث شود: اقتضای [[عصمت]] و موانع عصمت. | |||
# '''اقتضای عصمت''': باتوجه به اینکه از طرفی [[امامت]]، دنباله [[نبوت]] و براساس [[آیات]] [[قرآن]]، [[افضل]] از نبوت است<ref>چنانکه [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و از طرف دیگر [[انبیا]] مؤسس [[دین]] بودند و [[امامان]] [[حافظ شریعت]] از تأویلات و [[انحرافات]]؛ یعنی [[مفسر]] دین بودند، بنابراین هر آنچه در باب اقتضای [[عصمت انبیاء]] گفتهاند ـ از [[حکمت]] [[تشریع]] و [[هدفمند بودن]] [[خلقت]] [[بشریت]] و [[تنزه]] ذات احدی از کار [[عبث]] و اغرای به [[جهل]] و به کمال رسیدن [[انسانها]] و [[هدایت]] [[بشر]] ـ مقتضی [[عصمت امامان]] نیز هست. همه این [[دلایل]] و امثال آن، عصمت را برای امامان لازم و ضروری میکند و روشن است که عصمت برای [[امام]]، همسنگ امامت برای هدایت بشر است و امامت، دنباله نبوت در [[ابلاغ دین]] و [[حفظ شریعت]] از انحرافات و هدایت [[امت]] به سوی [[رستگاری]] است. | |||
# '''موانع عصمت''': این [[پرسش]] مهم وجود دارد که آیا عصمت برای امامان، موانعی دارد یا خیر؟ تنها مانعی که [[اهل سنت]] به آن اشاره کردهاند مسئله عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]]ست که ربطی به [[امتناع]] ذاتی آن ندارد و ما هم به صورت اصولی با [[کلام اهل سنت]] مخالفیم زیرا: | |||
## اساساً ما [[خلفای سه گانه]] و پس از آنها خلفای [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] را امام نمیدانیم،؛ چراکه آنان [[ظالم]] و [[غاصب]] بودهاند. در نظر ما امامان [[دوازده]] نفرند که اولین آنها [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و آخرینشان [[حضرت ولیعصر]]{{ع}} هستند که [[معصوم]] و مطهرند. | |||
## ما [[معتقد]] به امامانی هستیم که [[منصوب]] الهیاند و از جانب [[خداوند]] و [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} به [[مردم]] معرفی شدهاند و در [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] اسامی آنها آمده است؛ لذا هیچ دلیلی که [[امتناع]] ذاتی [[عصمت]] یا امتناع وقوعی عصمت را ثابت کند وجود ندارد، بنابراین ما به امکان عصمت برای [[امامان]] قائلیم. | |||
## اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی باشد، نباید هیچ [[انسانی]] به عصمت دست یابد؛ حال آنکه [[قرآن کریم]] در موارد مختلف [[انبیاء]] را [[معصوم]] میداند؛ از جمله در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>. همچنین [[آیات]] دیگری از [[قرآن]] به [[صراحت]] یا به دلالت التزامی، بر [[عصمت امامان]] [[شهادت]] میدهند، همچنان که [[آیه تطهیر]] و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند. از اینرو به صراحت ادعا میشود که در باب امکان عصمت برای امامان، مقتضی عصمت برای آن بزرگواران وجود دارد و موانع احتمالی عصمت، مفقود است و یا اینکه دلالتی بر این موضوع ندارند، بنابراین عصمت برای امامان، امری ممکن است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص۸۵-۹۰.</ref>. | |||
== شرطیت عصمت در امام == | |||
{{اصلی|شروط امامت}} | |||
متکلمین اسلامی برای [[امام]] شرایطی را بر شمردهاند که دستهای از آنها مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، [[عالم]] بودن به [[امور دینی]]، [[عاقل]] بودن، [[مسلمان]] بودن<ref>{{عربی|أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیةو...}}؛ آمدی، سیفالدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. امّا در مقابل برخی از شروط مورد [[اختلاف]] [[فریقین]] هستند. [[امامیه]] برخلاف سایر [[مذاهب اسلامی]]، [[منصوص بودن]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] را از شرایط اساسی در [[انتصاب امام]] میدانند<ref>{{عربی|یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...}}، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و {{عربی|قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل}}، علامه حلی، باب حادی عشر.</ref>. تاکید بر وجود این شرایط در [[امام]] حاکی از [[ضرورت]] وجود این شرایط در اوست که از جمله آنها شرط عصمت است. | |||
== [[ادله عصمت]] [[امام]] == | == [[ادله عصمت]] [[امام]] == |