جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط') |
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==تعریف [[شجاعت]]== | ==تعریف [[شجاعت]]== | ||
*[[شجاعت]] را به معنی [[قوت قلب]] دانستهاند. | *[[شجاعت]] را به معنی [[قوت قلب]] دانستهاند. | ||
*این صفت نیز دارای مراتبی است، و - همانگونه که پیش از این اشاره کردیم - | *این صفت نیز دارای مراتبی است، و - همانگونه که پیش از این اشاره کردیم - تمامی مراتب آن [[نیکو]] بوده نمیتوان در آن دوسویه [[ناپسند]] [[افراط]] و [[تفریط]] را تصوّر نمود. | ||
*از اینرو، سخن برخی از اخلاقیان که کندروی در آن را جُبن / [[ترس]]، و تندروی در آن را تَهَوُّر /بیبا کی خوانده به مذمّت آن دو پرداختهاند را، نادرست میدانیم؛ چرا که نه [[ترس]] در مراتب [[شجاعت]] است، و نه بیباکی در عنوان [[شجاعت]] جای میگیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۲.</ref>. | *از اینرو، سخن برخی از اخلاقیان که کندروی در آن را جُبن / [[ترس]]، و تندروی در آن را تَهَوُّر /بیبا کی خوانده به مذمّت آن دو پرداختهاند را، نادرست میدانیم؛ چرا که نه [[ترس]] در مراتب [[شجاعت]] است، و نه بیباکی در عنوان [[شجاعت]] جای میگیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۲.</ref>. | ||
*توضیح آنکه تهوّر بمعنی سقوط و ریزش آمده است؛ نمونه را گر کسی ساختمانی بلند را بر زمینی [[سست]] [[استوار]] کند، او را [[بیباک]]، و ساختمان را متهوَّر -: بنای بیاساس – میخوانند؛ پرواضح است که این عملِ بیاساس، هیچ ارتباطی با [[شجاعت]] و [[قوّت]] [[قلب]] نخواهد داشت. [[حضرت حق]] در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند ؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۲.</ref>. | *توضیح آنکه تهوّر بمعنی سقوط و ریزش آمده است؛ نمونه را گر کسی ساختمانی بلند را بر زمینی [[سست]] [[استوار]] کند، او را [[بیباک]]، و ساختمان را متهوَّر -: بنای بیاساس – میخوانند؛ پرواضح است که این عملِ بیاساس، هیچ ارتباطی با [[شجاعت]] و [[قوّت]] [[قلب]] نخواهد داشت. [[حضرت حق]] در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند ؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۲.</ref>. | ||
*از اینرو، هرکس [[قوّت]] قلبش را در محلّی ناشایست- که عاقلان روزگار آن را تأیید نمیکنند- به کار برد، او را متهوَّر وکارش را متهوِّرانه میخوانند؛ چونان کسی که بدون [[سلاح]] به شیری خشمگین نزدیک شود، و یا بدون آنکه علتّی شرعی و یا [[عقلانی]] در میان باشد، با دست خالی به میدان [[دشمن]] بشتابد؛ پرواضح است که این گونه عمل را، نه [[شرع]] تأیید مینماید و نه [[عقل]] صحیح میشمارد: {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>. از اینرو، تهوّر فعلی [[ناپسند]] بوده در شمار صفات حسنه قرار نمیگیرد تا مرتبهای از مراتب [[شجاعت]] برشمرده شود. آری! آنکس که از [[شجاعت]] بیبهره است، از بسیاری از نعمتهای دیگر - همچون امکان [[امر به معروف و نهی از منکر]]، و [[جهاد]] در [[راه خدا]] - باز میماند؛ و بسیاری از ننگها و آنچه در نتیجه بی شخصیّتی و [[سست]] شخصیّتی حاصل میشود را میپذیرد؛ از اینرو میتوان این صفت را در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار داد؛ و محرومیّت از آن را در شمار بدترین رذائل دانست<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>. | *از اینرو، هرکس [[قوّت]] قلبش را در محلّی ناشایست- که عاقلان روزگار آن را تأیید نمیکنند- به کار برد، او را متهوَّر وکارش را متهوِّرانه میخوانند؛ چونان کسی که بدون [[سلاح]] به شیری خشمگین نزدیک شود، و یا بدون آنکه علتّی شرعی و یا [[عقلانی]] در میان باشد، با دست خالی به میدان [[دشمن]] بشتابد؛ پرواضح است که این گونه عمل را، نه [[شرع]] تأیید مینماید و نه [[عقل]] صحیح میشمارد: {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>. از اینرو، تهوّر فعلی [[ناپسند]] بوده در شمار صفات حسنه قرار نمیگیرد تا مرتبهای از مراتب [[شجاعت]] برشمرده شود. آری! آنکس که از [[شجاعت]] بیبهره است، از بسیاری از نعمتهای دیگر - همچون امکان [[امر به معروف و نهی از منکر]]، و [[جهاد]] در [[راه خدا]] - باز میماند؛ و بسیاری از ننگها و آنچه در نتیجه بی شخصیّتی و [[سست]] شخصیّتی حاصل میشود را میپذیرد؛ از اینرو میتوان این صفت را در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار داد؛ و محرومیّت از آن را در شمار بدترین رذائل دانست<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>. | ||
*متهوّر امّا، نه تنها [[نعمت]] [[ثبات]] را در غیر محلّ آن به کار برده است- و از اینرو به [[کفران نعمت]] پرداخته - | *متهوّر امّا، نه تنها [[نعمت]] [[ثبات]] را در غیر محلّ آن به کار برده است- و از اینرو به [[کفران نعمت]] پرداخته - که خود و دیگران را در مهلکه نهاده [[مفاسد]] بسیاری پدید میآورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>. | ||
*امروزه [[اخبار]] بسیاری درباره برخی از [[یاران]] [[اهل بیت]]{{عم}} بهدست داریم، که تهوّر ورزیده [[اسرار]] آنان را افشا مینمودهاند؛ و میدانیم که اینان بسختی در [[روایات]] مذمّت شده حتّی به [[لعن]] [[ائمه هدی]]{{عم}} نیز دچار شدهاند. آنچه آنان انجام میدادند، در شمار نمونههای روشن تهوّر - ونه [[شجاعت]] - بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>. | *امروزه [[اخبار]] بسیاری درباره برخی از [[یاران]] [[اهل بیت]]{{عم}} بهدست داریم، که تهوّر ورزیده [[اسرار]] آنان را افشا مینمودهاند؛ و میدانیم که اینان بسختی در [[روایات]] مذمّت شده حتّی به [[لعن]] [[ائمه هدی]]{{عم}} نیز دچار شدهاند. آنچه آنان انجام میدادند، در شمار نمونههای روشن تهوّر - ونه [[شجاعت]] - بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۳.</ref>. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
#[[برترین]] مراتب است، که هیچ رتبهای فراتر از آن متصوّر نیست؛ و آن مرتبه [[غلبه]] بر صفات رذیله و [[اخلاق]] [[ناپسند]] است؛ بهویژه آنکه سالک [[مسیر کمال]] بتواند ریشه درخت [[پست]] رذائل را از [[نفس]] خویش برکنده بوستان خوش عطر [[فضائل]] را در آن جایگزین نماید. این امر در هر روزگاری تنها برای شماری معدود از آنان که در دایره [[رحمت]] خاصّ [[حضرت حق]] قرار میگیرند، ممکن میشود و بس: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۵-۴۰۶.</ref>. | #[[برترین]] مراتب است، که هیچ رتبهای فراتر از آن متصوّر نیست؛ و آن مرتبه [[غلبه]] بر صفات رذیله و [[اخلاق]] [[ناپسند]] است؛ بهویژه آنکه سالک [[مسیر کمال]] بتواند ریشه درخت [[پست]] رذائل را از [[نفس]] خویش برکنده بوستان خوش عطر [[فضائل]] را در آن جایگزین نماید. این امر در هر روزگاری تنها برای شماری معدود از آنان که در دایره [[رحمت]] خاصّ [[حضرت حق]] قرار میگیرند، ممکن میشود و بس: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۵-۴۰۶.</ref>. | ||
*برخی از اساتید [[اخلاق]]، چه [[نیکو]] گفتهاند: "[[پیروزی]] بر [[صفات ناپسند]] و محو آن از [[نفس]]، همچون آن است که کسی به [[کمک]] سوزنی، چاهی حفر نماید!"؛ آیا دشواریای سختتر از دشواریِ این عمل هست؟. | *برخی از اساتید [[اخلاق]]، چه [[نیکو]] گفتهاند: "[[پیروزی]] بر [[صفات ناپسند]] و محو آن از [[نفس]]، همچون آن است که کسی به [[کمک]] سوزنی، چاهی حفر نماید!"؛ آیا دشواریای سختتر از دشواریِ این عمل هست؟. | ||
*با اینحال امّا این [[جهاد]] سخت لازم است، و - همانگونه که پیش از این دیدیم - | *با اینحال امّا این [[جهاد]] سخت لازم است، و - همانگونه که پیش از این دیدیم - هیچ امری نزد [[عقل]] و [[شرع]] به اینسان [[واجب]] و لازم شمرده نمیشود. | ||
*[[حضرت حق]]، خود پس از آنکه با چندین تأکید، اهمیّت این مسأله را نشان داده یازده مرتبه بر آن قسم یاد میکند، میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۶.</ref>. | *[[حضرت حق]]، خود پس از آنکه با چندین تأکید، اهمیّت این مسأله را نشان داده یازده مرتبه بر آن قسم یاد میکند، میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۰۶.</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} |