←پانویس
برچسب: برگرداندهشده |
(←پانویس) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
==عمرو بن سلمه ارحبی، [[کارگزار اصفهان]]== | ==عمرو بن سلمه ارحبی، [[کارگزار اصفهان]]== | ||
[[عمرو بن سلمة بن حارث ارحبی همدانی]] یا [[عمر بن سلمه]] یکی دیگر از [[والیان]] حضرت بوده که بر [[شهر]] اصفهان [[امارت]] داشته است. | [[عمرو بن سلمة بن حارث ارحبی همدانی]] یا [[عمر بن سلمه]] یکی دیگر از [[والیان]] [[حضرت علی]] {{ع}} بوده که بر [[شهر]] اصفهان [[امارت]] داشته است. | ||
اکثر نام او را [[عمرو بن سلمه همدانی کوفی]] نقل کردهاند و عمر بن سلمه، [[عمر بن ابیسلمه]] و [[عمرو بن مسلمه]] هم نقل شده است، اما آنچه در مدارک مختلف آمده عمرو بن سلمه است و از این روی ما این عنوان را [[انتخاب]] کردهایم. | اکثر نام او را [[عمرو بن سلمه همدانی کوفی]] نقل کردهاند و عمر بن سلمه، [[عمر بن ابیسلمه]] و [[عمرو بن مسلمه]] هم نقل شده است، اما آنچه در مدارک مختلف آمده عمرو بن سلمه است و از این روی ما این عنوان را [[انتخاب]] کردهایم. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۵: | ||
پس از [[جنگ جمل]] وقتی که [[حضرت علی]]{{ع}} [[بصره]] را گشود و [[طلحه]] و [[زبیر]] [[شکست]] خوردند، طی نامههایی [[مردم مدینه]] و کوفه را از فتح و [[پیروزی]] خود [[آگاه]] ساخت و از جمله در نامهای مفصّل، [[مردم کوفه]] را از پیروزی خود مطّلع کرد. حضرت [[نامه]] را توسط عمرو بن سلمه أرحبی برای مردم کوفه فرستاد. | پس از [[جنگ جمل]] وقتی که [[حضرت علی]]{{ع}} [[بصره]] را گشود و [[طلحه]] و [[زبیر]] [[شکست]] خوردند، طی نامههایی [[مردم مدینه]] و کوفه را از فتح و [[پیروزی]] خود [[آگاه]] ساخت و از جمله در نامهای مفصّل، [[مردم کوفه]] را از پیروزی خود مطّلع کرد. حضرت [[نامه]] را توسط عمرو بن سلمه أرحبی برای مردم کوفه فرستاد. | ||
[[محمد بن شبیر همدانی]] گوید: وقتی که عمرو بن سلمه أرحبی نامه [[امیرالمؤمنین]] را به کوفه آورد و [[مردم]] از پیروزی امیرالمؤمنین آگاه شدند، صدای آنها به [[تکبیر]] بلند شد؛ به گونهای که همه مردم متوجه شدند و برای اطلاع از چگونگی فتح بصره، در [[مسجد]] گرد هم آمدند. منادی فریاد میکرد: {{ | [[محمد بن شبیر همدانی]] گوید: وقتی که عمرو بن سلمه أرحبی نامه [[امیرالمؤمنین]] را به کوفه آورد و [[مردم]] از پیروزی امیرالمؤمنین آگاه شدند، صدای آنها به [[تکبیر]] بلند شد؛ به گونهای که همه مردم متوجه شدند و برای اطلاع از چگونگی فتح بصره، در [[مسجد]] گرد هم آمدند. منادی فریاد میکرد: {{عربی|"الصَّلَاةَ جَامِعَةً الصَّلَاةَ جَامِعَةً"}}. تمام [[مردم]] جمع شدند و حتی یک نفر از حضور در [[مسجد]] [[تخلف]] نکرد و بعد از آن عمرو [[نامه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را برای مردم قرائت نمود<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۲۱۶؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۷۶.</ref>. این نامه را در شرح حال [[قرظة بن کعب]]، [[والی کوفه]] نقل کردهایم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 489-490.</ref> | ||
==[[نامه امام]] به [[عمرو بن سلمه]]== | ==[[نامه امام]] به [[عمرو بن سلمه]]== | ||
در [[تاریخ یعقوبی]] نقل شده است زمانی که [[ | در [[تاریخ یعقوبی]] نقل شده است زمانی که [[عمر بن مسلمه ارحبی]]، [[والی]] حضرت بود، [[حضرت امیر]]{{ع}} در نامهای به وی نوشت: | ||
اما بعد، دهقانان منطقه [[مأموریت]] تو، از [[خشونت]] تو [[شکایت]] کردهاند، من این مسئله را بررسی نمودم و چیز خیری در آن ندیدم. پس باید رفتارت میان دو [[رفتار]] باشد: جامهای از [[نرمخویی]] همراه با [[سختگیری]] بدون [[ستم]] و نقصان. اگر آنان از سر [[تسلیم]] به ما باج دادند، پس آنچه نزد ایشان داری، بگیر و آنان تسلیم باشند و جز [[خدا]]، [[دوستی]] مگیر، چه [[خداوند]] -عزّوجلّ - فرموده است: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref> و خدای -عزّوجلّ - درباره [[اهل کتاب]] میفرماید: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید » سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و [[خراج]] را برایشان سخت بگیر و با کسانی که آن سوی ایشانند، مقابله نما و از [[خون]] ایشان بپرهیز والسّلام.<ref>{{متن حدیث|أمَّا بَعْدُ، فإنَّ دَهاقِينَ عَمَلِكَ شَكَوا غِلْظَتَكَ، ونَظَرْتُ في أمرِهِمْ فما رأيْتُ خَيْراً، فَلْتَكُن مَنْزِلَتُكَ بين مَنزِلَتَينِ: جلبابُ لينٍ بِطَرفٍ مِنَ الشِّدَّةِ في غَيرِ ظُلْمٍ ولا نَقْصٍ، فإنَّهم أحيونا صاغرين، فَخُذْ ما لَكَ عِندَهُم وَهُمْ صاغِرونَ، ولا تتَّخِذْ من دُونِ اللَّهِ وليَّاً، فَقَدْ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا}}، وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَهْلِ الْكِتَابِ: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ}}، وقال تبارك وتعالى: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}، وقَرِّعْهُم بِخَراجِهِم. وقابِلْ في ورَائِهِم، وإيَّاك ودِماءَ هُم، والسَّلام}}؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۲۷.</ref> | اما بعد، دهقانان منطقه [[مأموریت]] تو، از [[خشونت]] تو [[شکایت]] کردهاند، من این مسئله را بررسی نمودم و چیز خیری در آن ندیدم. پس باید رفتارت میان دو [[رفتار]] باشد: جامهای از [[نرمخویی]] همراه با [[سختگیری]] بدون [[ستم]] و نقصان. اگر آنان از سر [[تسلیم]] به ما باج دادند، پس آنچه نزد ایشان داری، بگیر و آنان تسلیم باشند و جز [[خدا]]، [[دوستی]] مگیر، چه [[خداوند]] -عزّوجلّ - فرموده است: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref> و خدای -عزّوجلّ - درباره [[اهل کتاب]] میفرماید: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید » سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و [[خراج]] را برایشان سخت بگیر و با کسانی که آن سوی ایشانند، مقابله نما و از [[خون]] ایشان بپرهیز والسّلام.<ref>{{متن حدیث|أمَّا بَعْدُ، فإنَّ دَهاقِينَ عَمَلِكَ شَكَوا غِلْظَتَكَ، ونَظَرْتُ في أمرِهِمْ فما رأيْتُ خَيْراً، فَلْتَكُن مَنْزِلَتُكَ بين مَنزِلَتَينِ: جلبابُ لينٍ بِطَرفٍ مِنَ الشِّدَّةِ في غَيرِ ظُلْمٍ ولا نَقْصٍ، فإنَّهم أحيونا صاغرين، فَخُذْ ما لَكَ عِندَهُم وَهُمْ صاغِرونَ، ولا تتَّخِذْ من دُونِ اللَّهِ وليَّاً، فَقَدْ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا}}، وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَهْلِ الْكِتَابِ: {{متن قرآن|لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ}}، وقال تبارك وتعالى: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}، وقَرِّعْهُم بِخَراجِهِم. وقابِلْ في ورَائِهِم، وإيَّاك ودِماءَ هُم، والسَّلام}}؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۲۷.</ref> | ||
خط ۳۰: | خط ۳۱: | ||
==تحقیق و بررسی درباره مخاطب نامه ۱۹ نهج البلاغه== | ==تحقیق و بررسی درباره مخاطب نامه ۱۹ نهج البلاغه== | ||
در کتاب [[تکملة منهاج البراعه]] بعد از این که این دو نامه را نقل میکند (نامه ۱۹ نهج البلاغه و آنچه از [[تاریخ | در کتاب [[تکملة منهاج البراعه]] بعد از این که این دو نامه را نقل میکند (نامه ۱۹ نهج البلاغه و آنچه از [[تاریخ یعقوبی]] نقل کردیم) چنین اظهار میداد: «ظاهراً این دو نامه، یکی است و [[سید رضی]] تنها قسمتی از این نامه را در نهج البلاغه آورده است و این روش اوست که جملات [[فصیح]] آن حضرت را بر میگزیند و بقیه را نقل نمیکند و یعقوبی نیز قسمت دیگری از آن را نقل کرده و ابتدای نامه، به دو [[روایت]] مختلف نقل شده است. [[مؤیّد]] مطلب، [[سخن]] [[فاضل]] [[بحرانی]] در شرح این نامه است که میگوید: نقل شده که این دهقانان [[مجوس]] بودهاند و [[حضرت امیر]] او را بر [[فارس]] و [[بحرین]] [[امارت]] داد؛ زیرا آنها مجوس و [[آتش]] پرست بودند. سپس میگوید: این سخن، منافاتی با فرمایش حضرت ندارد که آنها را به عنوان [[اهل کتاب]] معرفی کرده است، چون مجوس نیز اهل کتاب بودند که در قبل ما این مطلب را بیان کردیم و از جمله از کتاب [[توحید صدوق]] نقل کردیم: وقتی که [[حضرت علی]]{{ع}} میفرمود: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال نمایید!<ref>{{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}}</ref> | ||
[[أشعث بن قیس]] برخاست و گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! چرا از [[مجوس]] [[جزیه]] گرفته میشود و حال آنکه بر آنها کتاب نازل نشده و [[پیامبری]] برایشان نیامده است حضرت فرمود: «ای [[اشعث]]! [[خداوند]] بر آنها کتاب نازل کرده و به سوی آنها [[پیامبر]] فرستاده است»<ref>حسن زاده آملی، تکملة منهاج البراعه، ج۱۷، ص۳۱۲.</ref>. | [[أشعث بن قیس]] برخاست و گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! چرا از [[مجوس]] [[جزیه]] گرفته میشود و حال آنکه بر آنها کتاب نازل نشده و [[پیامبری]] برایشان نیامده است حضرت فرمود: «ای [[اشعث]]! [[خداوند]] بر آنها کتاب نازل کرده و به سوی آنها [[پیامبر]] فرستاده است»<ref>حسن زاده آملی، تکملة منهاج البراعه، ج۱۷، ص۳۱۲.</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۷: | ||
اما آنچه به عنوان مؤید از شرح [[بحرانی]] نقل کردند، کامل نیست؛ زیرا در نسخه چاپی آن تنها این جمله ذکر شده: «منقول است این دهقانان مجوسی بودهاند»<ref>ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۹۸.</ref> و در شرح [[نامه]] ۱۹ ندارد که این فرد، عامل [[بحرین]] بوده است و مسلم است که قسمتی از [[عراق]] فعلی، مجوسی بودند، مثل [[مردم]] [[انبار]] و منطقه جزیره. | اما آنچه به عنوان مؤید از شرح [[بحرانی]] نقل کردند، کامل نیست؛ زیرا در نسخه چاپی آن تنها این جمله ذکر شده: «منقول است این دهقانان مجوسی بودهاند»<ref>ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۹۸.</ref> و در شرح [[نامه]] ۱۹ ندارد که این فرد، عامل [[بحرین]] بوده است و مسلم است که قسمتی از [[عراق]] فعلی، مجوسی بودند، مثل [[مردم]] [[انبار]] و منطقه جزیره. | ||
بنابراین، [[سخن]] [[فاضل بحرانی]]، مؤید [[کلام]] ایشان نیست و أرحب منسوب به [[قبیله همدان]] است نه [[بنی مخزوم]] و [[قریش]]. آنچه در طبقات [[ابن سعد]] آمده، [[مؤیّد]] بیان ماست؛ زیرا فردی به نام [[عمرو بن سلمة بن عمیرة همدانی ارحبی]] ذکر شده که از [[یاران حضرت علی]]{{ع}} بوده؛ گر چه در آن کتاب درباره [[کارگزاری]] او از جانب حضرت مطلبی ذکر نشده است. اما آنچه از کتب [[تاریخ | بنابراین، [[سخن]] [[فاضل بحرانی]]، مؤید [[کلام]] ایشان نیست و أرحب منسوب به [[قبیله همدان]] است نه [[بنی مخزوم]] و [[قریش]]. آنچه در طبقات [[ابن سعد]] آمده، [[مؤیّد]] بیان ماست؛ زیرا فردی به نام [[عمرو بن سلمة بن عمیرة همدانی ارحبی]] ذکر شده که از [[یاران حضرت علی]]{{ع}} بوده؛ گر چه در آن کتاب درباره [[کارگزاری]] او از جانب حضرت مطلبی ذکر نشده است. اما آنچه از کتب [[تاریخ یعقوبی]]، [[جمل]] [[شیخ مفید]]، [[تنقیح المقال]]، [[تاج العروس]]، [[سیر أعلام النبلاء]]، [[مستدرک الوسائل]] و [[أنساب الاشراف]] نقل کردیم مؤیّد بیان ماست و ایشان در [[تکملة منهاج البراعه]] نامه [[حضرت امیر]]{{ع}} را به [[مردم کوفه]] بعد از فتح [[بصره]]، از کتاب جمل مفید نقل کردهاند که حضرت نامه را همراه [[عمر بن سلمه ارحبی]] به [[کوفه]] فرستاد<ref>حسن زاده آملی، تکلمة منهاج البراعه، ج۱۷، ص۱۳.</ref>. | ||
[[بلاذری]] در شرح حال [[امام حسن]]{{ع}} نوشته است که آن حضرت، عمرو بن سلمه همدانی أرحبی را همراه با [[محمد بن اشعث]] نزد [[معاویه]] فرستاد که شرایط [[صلح]] را بنویسد و عمرو را جزو افرادی معرفی میکند که از [[شهود]] [[صلحنامه]] بودهاند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰ - ۴۲؛ ابن کلبی، نسب معد والیمن الکبیر، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 492-496.</ref> | [[بلاذری]] در شرح حال [[امام حسن]]{{ع}} نوشته است که آن حضرت، عمرو بن سلمه همدانی أرحبی را همراه با [[محمد بن اشعث]] نزد [[معاویه]] فرستاد که شرایط [[صلح]] را بنویسد و عمرو را جزو افرادی معرفی میکند که از [[شهود]] [[صلحنامه]] بودهاند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰ - ۴۲؛ ابن کلبی، نسب معد والیمن الکبیر، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 492-496.</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اصحاب امام علی]] | |||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]] |