عمرو بن قیس مشرقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام حسن مجتبی | عنوان مدخل  = عمرو بن قیس مشرقی | مداخل مرتبط = [[عمرو بن قیس مشرقی در تاریخ اسلامی]] - [[عمرو بن قیس مشرقی در تراجم و رجال]] - [[عمرو بن قیس مشرقی در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام حسن مجتبی | عنوان مدخل  = عمرو بن قیس مشرقی | مداخل مرتبط = [[عمرو بن قیس مشرقی در تاریخ اسلامی]] - [[عمرو بن قیس مشرقی در تراجم و رجال]] - [[عمرو بن قیس مشرقی در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = عمرو بن قیس مشرقی
| نام = عمرو بن قیس مشرقی
خط ۵۰: خط ۵۰:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[شیخ طوسی]] وی را از [[اصحاب امام حسن]]<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۹۵ (باب العین)، ش۶.</ref> و [[امام حسین]] {{عم}} دانسته است<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۱۰۲، (باب العین)، ش۲؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.</ref>. همچنین [[علامه حلی]]<ref>خلاصة الأقوال، علامه حلی، ص۳۷۷، باب عمرو، ش۲.</ref>، [[ابن داوود حلی]]<ref>رجال ابن داوود، ابن داوود حلی، ص۲۶۴، ش۳۷۴.</ref> و صاحب معالم نیز "عمرو بن قیس المشرقی" را جزو [[اصحاب امام حسین]] {{ع}} دانسته‌اند.
[[شیخ طوسی]]، عمرو بن قیس مشرقی را از [[اصحاب امام حسن]]<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۹۵ (باب العین)، ش۶.</ref> و [[امام حسین]] {{عم}} دانسته است<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۱۰۲، (باب العین)، ش۲؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.</ref>. همچنین [[علامه حلی]]<ref>خلاصة الأقوال، علامه حلی، ص۳۷۷، باب عمرو، ش۲.</ref>، [[ابن داوود حلی]]<ref>رجال ابن داوود، ابن داوود حلی، ص۲۶۴، ش۳۷۴.</ref> و صاحب معالم نیز «عمرو بن قیس المشرقی» را جزو [[اصحاب امام حسین]] {{ع}} دانسته‌اند.


از میان علمای معاصر نیز صاحب کتاب "[[نقد الرجال (کتاب)|نقد الرجال]]"<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۳، ص۳۴۲، ش۳۸۴۴، ح۸۳.</ref> و "[[معجم الرجال (کتاب)|معجم الرجال]]"<ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۴، ص۱۳۵، ش۸۹۸۸.</ref> به [[نقل]] از [[شیخ طوسی]]، "عمرو بن قیس المشرقی" را جزء [[اصحاب امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} برشمرده‌اند.
از میان علمای معاصر نیز صاحب کتاب «[[نقد الرجال (کتاب)|نقد الرجال]]»<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۳، ص۳۴۲، ش۳۸۴۴، ح۸۳.</ref> و «[[معجم الرجال (کتاب)|معجم الرجال]]»<ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۴، ص۱۳۵، ش۸۹۸۸.</ref> به [[نقل]] از [[شیخ طوسی]]، «عمرو بن قیس المشرقی» را جزء [[اصحاب امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} برشمرده‌اند.


عمرو بن قیس المشرقی، از جا ماندگان از [[کربلا]] است؛ وی در [[کربلا]] به [[حضور امام]] [[حسین]] {{ع}} رسید؛ ولی با آوردن بهانه از [[یاری امام]] {{ع}} سرباز زد.
عمرو بن قیس المشرقی، از جا ماندگان از [[کربلا]] است؛ وی در [[کربلا]] به [[حضور امام]] [[حسین]] {{ع}} رسید؛ ولی با آوردن بهانه از [[یاری امام]] {{ع}} سرباز زد.


از [[علمای شیعه]]، [[شیخ صدوق]] در کتاب "[[ثواب الأعمال و عقاب الأعمال (کتاب)|ثواب الأعمال و عقاب الأعمال]]" به [[نقل]] از عمرو بن قیس المشرقی حکایت [[ملاقات]] وی با [[امام حسین]] {{ع}} را از زبان خود او چنین بیان می‌کند: "در [[منزل]] بنی مقاتل همراه با پسرع مویم به حضور [[حسین بن علی]] {{ع}} رسیدیم و بر او [[سلام]] کردیم؛ پس پسر عمویم به وی گفت: "ای [[ابا عبدالله]]! آن‌چه می‌بینیم، رنگ است، یا محاسنتان چنین است؟"
از [[علمای شیعه]]، [[شیخ صدوق]] در کتاب «[[ثواب الأعمال و عقاب الأعمال (کتاب)|ثواب الأعمال و عقاب الأعمال]]» به [[نقل]] از عمرو بن قیس المشرقی حکایت [[ملاقات]] وی با [[امام حسین]] {{ع}} را از زبان خود او چنین بیان می‌کند: «در [[منزل]] بنی مقاتل همراه با پسرع مویم به حضور [[حسین بن علی]] {{ع}} رسیدیم و بر او [[سلام]] کردیم؛ پس پسر عمویم به وی گفت: »ای [[ابا عبدالله]]! آن‌چه می‌بینیم، رنگ است، یا محاسنتان چنین است؟«


فرمود: "رنگ است؛ [[پیری]]، در [[بنی‌هاشم]]، زودرس است". آن‌گاه خطاب به ما فرمود: برای [[یاری]] من آمده‌اید؟<ref>{{متن حدیث|جِئْتُمَا لِنُصْرَتِي‌}}</ref>؛  
فرمود: »رنگ است؛ [[پیری]]، در [[بنی‌هاشم]]، زودرس است«. آن‌گاه خطاب به ما فرمود: برای [[یاری]] من آمده‌اید؟<ref>{{متن حدیث|جِئْتُمَا لِنُصْرَتِي‌}}</ref>؛  


گفتم: من مردی [[کهنسال]]، بدهکار و عیال‌وارم و امانت‌های [[مردم]] در دستم هست و نمی‌دانم چه می‌شود و [[دوست]] ندارم که [[امانت‌ها]] از دست برود.
گفتم: من مردی [[کهنسال]]، بدهکار و عیال‌وارم و امانت‌های [[مردم]] در دستم هست و نمی‌دانم چه می‌شود و [[دوست]] ندارم که [[امانت‌ها]] از دست برود.


پس پسر عمویم نیز همین سخن را گفت؛ پس [[امام]] {{ع}} فرمود: "پس بروید تا فریاد ما را نشنوید و سیاهی کاروان ما را نبینید؛ چرا که هرکس فریاد ما را بشنود و سیاهی کاروان ما را ببیند و به ما پاسخ ندهد و به ما [[یاری]] نرساند، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که او را با صورت، در [[آتش]] افکند"<ref>{{متن حدیث|فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِي وَاعِيَةً وَ لَا تَرَيَا لِي سَوَاداً فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَوْ رَأَى سَوَادَنَا فَلَمْ يُجِبْنَا وَ لَمْ يُغِثْنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ}}؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص۲۵۹: عقاب من سمع واعیة أهل البیت {{عم}} و رأی سوادهم فلم یجبهم.</ref>.
پس پسر عمویم نیز همین سخن را گفت؛ پس [[امام]] {{ع}} فرمود: »پس بروید تا فریاد ما را نشنوید و سیاهی کاروان ما را نبینید؛ چرا که هرکس فریاد ما را بشنود و سیاهی کاروان ما را ببیند و به ما پاسخ ندهد و به ما [[یاری]] نرساند، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که او را با صورت، در [[آتش]] افکند«<ref>{{متن حدیث|فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِي وَاعِيَةً وَ لَا تَرَيَا لِي سَوَاداً فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَوْ رَأَى سَوَادَنَا فَلَمْ يُجِبْنَا وَ لَمْ يُغِثْنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ}}؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص۲۵۹: عقاب من سمع واعیة أهل البیت {{عم}} و رأی سوادهم فلم یجبهم.</ref>.


[[شیخ طوسی]]<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.</ref> و [[کشی]]<ref>رجال نجاشی، نجاشی، ص۱۱۴، ش۱۸۱.</ref> نیز حکایت [[ملاقات]] عمرو بن قیس المشرقی با [[امام حسین]] {{ع}} را در [[منزل]] بنی مقاتل همانند [[نقل]] [[شیخ صدوق]] [[نقل]] کرده‌اند. همچنین [[علامه مجلسی]] به [[نقل]] از کتاب "[[ثواب الاعمال (کتاب)|ثواب الاعمال]]این حکایت را [[نقل]] کرده است<ref>بحارالأنوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۷، ص۲۰۴، ش۶ و ۴۵: ۸۴، ش۱۲.</ref>.
[[شیخ طوسی]]<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.</ref> و [[کشی]]<ref>رجال نجاشی، نجاشی، ص۱۱۴، ش۱۸۱.</ref> نیز حکایت [[ملاقات]] عمرو بن قیس المشرقی با [[امام حسین]] {{ع}} را در [[منزل]] بنی مقاتل همانند [[نقل]] [[شیخ صدوق]] [[نقل]] کرده‌اند. همچنین [[علامه مجلسی]] به [[نقل]] از کتاب »[[ثواب الاعمال (کتاب)|ثواب الاعمال]]«، این حکایت را [[نقل]] کرده است<ref>بحارالأنوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۷، ص۲۰۴، ش۶ و ۴۵: ۸۴، ش۱۲.</ref>.


[[أبو مخنف]] در کتاب "[[مقتل الحسین (کتاب)|مقتل الحسین]] {{ع}}حکایت جدایی از [[امام حسین]] {{ع}} را درباره "[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]]" دانسته است و در میان علمای [[اهل سنت]]، [[محمد بن جریر طبری]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۳۳۹.</ref> و [[ابن الأثیر]]<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج۴، ص۷۳.</ref> نیز به [[نقل]] از [[ابومخنف]] این قصه را درباره "[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]]" دانسته‌اند که خلاصه آن به [[نقل]] از [[کتاب]] [[أبُو مخنف]] چنین است:
[[أبو مخنف]] در کتاب »[[مقتل الحسین (کتاب)|مقتل الحسین]] {{ع}}«، حکایت جدایی از [[امام حسین]] {{ع}} را درباره »[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]]« دانسته است و در میان علمای [[اهل سنت]]، [[محمد بن جریر طبری]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۳۳۹.</ref> و [[ابن الأثیر]]<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج۴، ص۷۳.</ref> نیز به [[نقل]] از [[ابومخنف]] این قصه را درباره »[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]]« دانسته‌اند که خلاصه آن به [[نقل]] از [[کتاب]] [[أبُو مخنف]] چنین است:


[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]] می‌گوید: "وقتی دیدم همه [[یاران]] [[حسین بن علی]] {{ع}} به جز "[[سوید بن عمرو بن أبی المطاع الخثعمی]]" و "[[بشیر بن عمرو الحضرمی]]" به [[شهادت]] رسیدند، به [[خدمت]] [[امام حسین]] {{ع}} رفته، و گغتم: یا ابن [[رسول الله]]! می‌دانی که در میان من و شما شرطی بود و آن اینکه تا آنجا از شما [[دفاع]] خواهم کرد که [[دفاع]] من به حال شما مفید و مؤثر باشد و در غیر این صورت، در جدایی از شما [[آزاد]] باشم؛
[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]] می‌گوید: »وقتی دیدم همه [[یاران]] [[حسین بن علی]] {{ع}} به جز «[[سوید بن عمرو بن أبی المطاع الخثعمی]]» و «[[بشیر بن عمرو الحضرمی]]» به [[شهادت]] رسیدند، به [[خدمت]] [[امام حسین]] {{ع}} رفته، و گغتم: یا ابن [[رسول الله]]! می‌دانی که در میان من و شما شرطی بود و آن اینکه تا آنجا از شما [[دفاع]] خواهم کرد که [[دفاع]] من به حال شما مفید و مؤثر باشد و در غیر این صورت، در جدایی از شما [[آزاد]] باشم؛


آن [[حضرت]] فرمود: راست می‌گویی؛ ولی چگونه می‌توانی از این معرکه [[جان]] سالم بیرون ببری؟ اگر [[توانایی]] آن را داری، در رفتن، [[آزادی]]؛
آن [[حضرت]] فرمود: راست می‌گویی؛ ولی چگونه می‌توانی از این معرکه [[جان]] سالم بیرون ببری؟ اگر [[توانایی]] آن را داری، در رفتن، [[آزادی]]؛
خط ۷۴: خط ۷۴:
پس به سوی اسب خود رفتم؛ البته در [[روز عاشورا]] چون متوجّه شدم که [[لشکریان]] [[کوفه]] بر پی کردن اسب‌های [[یاران]] [[حسین بن علی]] {{ع}} [[همّت]] گماشته‌اند، اسب خود را در زیر یکی از خیمه‌های خالی بستم و پیاده به [[دشمن]] تاختم و دو نفر از آنان را به [[هلاکت]] رسانده، [[دست]] سوّمی را [[قطع]] کردم و در این هنگام، [[حسین بن علی]] {{ع}} بارها فرمود: دستت درد نکند! [[خدا]] از جانب [[خاندان پیامبر]] به تو جزای خیرت دهد!
پس به سوی اسب خود رفتم؛ البته در [[روز عاشورا]] چون متوجّه شدم که [[لشکریان]] [[کوفه]] بر پی کردن اسب‌های [[یاران]] [[حسین بن علی]] {{ع}} [[همّت]] گماشته‌اند، اسب خود را در زیر یکی از خیمه‌های خالی بستم و پیاده به [[دشمن]] تاختم و دو نفر از آنان را به [[هلاکت]] رسانده، [[دست]] سوّمی را [[قطع]] کردم و در این هنگام، [[حسین بن علی]] {{ع}} بارها فرمود: دستت درد نکند! [[خدا]] از جانب [[خاندان پیامبر]] به تو جزای خیرت دهد!


پس وقتی [[امام]] {{ع}} [[اذن]] مرخصی داد و [[بیعت]] را از من برداشت، اسب خود را از درون [[خیمه]] بیرون کشیدم و بر آن سوار شده، بر آن تازیانه زدم و از گوشه‌ای صفوف [[دشمن]] را باز کرده، به حرکت سریع خود ادامه دادم؛ ولی پانزده نفر از افراد [[دشمن]] مرا تعقیب کردند و در نزدیکی "شفیه"، که روستایی است در کنار [[فرات]]، به من نزدیک شدند؛ چون برگشتم، سه تن از آنان مرا شناختند و به [[یاران]] خود گفتند تا از تعقیب من باز گردند و بدین‌گونه از [[مرگ]] حتمی [[نجات]] یافتم"<ref>مقتل الحسین {{ع}}، ابومحنف الازدی، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[عمرو بن قیس المشرقی (مقاله)|مقاله «عمرو بن قیس المشرقی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۳۷-۴۴۰.</ref>
پس وقتی [[امام]] {{ع}} [[اذن]] مرخصی داد و [[بیعت]] را از من برداشت، اسب خود را از درون [[خیمه]] بیرون کشیدم و بر آن سوار شده، بر آن تازیانه زدم و از گوشه‌ای صفوف [[دشمن]] را باز کرده، به حرکت سریع خود ادامه دادم؛ ولی پانزده نفر از افراد [[دشمن]] مرا تعقیب کردند و در نزدیکی «شفیه»، که روستایی است در کنار [[فرات]]، به من نزدیک شدند؛ چون برگشتم، سه تن از آنان مرا شناختند و به [[یاران]] خود گفتند تا از تعقیب من باز گردند و بدین‌گونه از [[مرگ]] حتمی [[نجات]] یافتم»<ref>مقتل الحسین {{ع}}، ابومحنف الازدی، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[عمرو بن قیس المشرقی (مقاله)|مقاله «عمرو بن قیس المشرقی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۳۷-۴۴۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۸۹: خط ۸۹:
[[رده:عمرو بن قیس مشرقی]]
[[رده:عمرو بن قیس مشرقی]]
[[رده:اصحاب امام حسن]]
[[رده:اصحاب امام حسن]]
[[رده:اصحاب امام حسین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۴

عمرو بن قیس مشرقی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملعمرو بن قیس مشرقی
جنسیتمرد
پدرقیس مشرقی
از اصحاب

مقدمه

شیخ طوسی، عمرو بن قیس مشرقی را از اصحاب امام حسن[۱] و امام حسین (ع) دانسته است[۲]. همچنین علامه حلی[۳]، ابن داوود حلی[۴] و صاحب معالم نیز «عمرو بن قیس المشرقی» را جزو اصحاب امام حسین (ع) دانسته‌اند.

از میان علمای معاصر نیز صاحب کتاب «نقد الرجال»[۵] و «معجم الرجال»[۶] به نقل از شیخ طوسی، «عمرو بن قیس المشرقی» را جزء اصحاب امام حسن و امام حسین (ع) برشمرده‌اند.

عمرو بن قیس المشرقی، از جا ماندگان از کربلا است؛ وی در کربلا به حضور امام حسین (ع) رسید؛ ولی با آوردن بهانه از یاری امام (ع) سرباز زد.

از علمای شیعه، شیخ صدوق در کتاب «ثواب الأعمال و عقاب الأعمال» به نقل از عمرو بن قیس المشرقی حکایت ملاقات وی با امام حسین (ع) را از زبان خود او چنین بیان می‌کند: «در منزل بنی مقاتل همراه با پسرع مویم به حضور حسین بن علی (ع) رسیدیم و بر او سلام کردیم؛ پس پسر عمویم به وی گفت: »ای ابا عبدالله! آن‌چه می‌بینیم، رنگ است، یا محاسنتان چنین است؟«

فرمود: »رنگ است؛ پیری، در بنی‌هاشم، زودرس است«. آن‌گاه خطاب به ما فرمود: برای یاری من آمده‌اید؟[۷]؛

گفتم: من مردی کهنسال، بدهکار و عیال‌وارم و امانت‌های مردم در دستم هست و نمی‌دانم چه می‌شود و دوست ندارم که امانت‌ها از دست برود.

پس پسر عمویم نیز همین سخن را گفت؛ پس امام (ع) فرمود: »پس بروید تا فریاد ما را نشنوید و سیاهی کاروان ما را نبینید؛ چرا که هرکس فریاد ما را بشنود و سیاهی کاروان ما را ببیند و به ما پاسخ ندهد و به ما یاری نرساند، بر خداوند واجب است که او را با صورت، در آتش افکند«[۸].

شیخ طوسی[۹] و کشی[۱۰] نیز حکایت ملاقات عمرو بن قیس المشرقی با امام حسین (ع) را در منزل بنی مقاتل همانند نقل شیخ صدوق نقل کرده‌اند. همچنین علامه مجلسی به نقل از کتاب »ثواب الاعمال«، این حکایت را نقل کرده است[۱۱].

أبو مخنف در کتاب »مقتل الحسین (ع)«، حکایت جدایی از امام حسین (ع) را درباره »ضحاک بن عبدالله المشرقی« دانسته است و در میان علمای اهل سنت، محمد بن جریر طبری[۱۲] و ابن الأثیر[۱۳] نیز به نقل از ابومخنف این قصه را درباره »ضحاک بن عبدالله المشرقی« دانسته‌اند که خلاصه آن به نقل از کتاب أبُو مخنف چنین است:

ضحاک بن عبدالله المشرقی می‌گوید: »وقتی دیدم همه یاران حسین بن علی (ع) به جز «سوید بن عمرو بن أبی المطاع الخثعمی» و «بشیر بن عمرو الحضرمی» به شهادت رسیدند، به خدمت امام حسین (ع) رفته، و گغتم: یا ابن رسول الله! می‌دانی که در میان من و شما شرطی بود و آن اینکه تا آنجا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید و مؤثر باشد و در غیر این صورت، در جدایی از شما آزاد باشم؛

آن حضرت فرمود: راست می‌گویی؛ ولی چگونه می‌توانی از این معرکه جان سالم بیرون ببری؟ اگر توانایی آن را داری، در رفتن، آزادی؛

پس به سوی اسب خود رفتم؛ البته در روز عاشورا چون متوجّه شدم که لشکریان کوفه بر پی کردن اسب‌های یاران حسین بن علی (ع) همّت گماشته‌اند، اسب خود را در زیر یکی از خیمه‌های خالی بستم و پیاده به دشمن تاختم و دو نفر از آنان را به هلاکت رسانده، دست سوّمی را قطع کردم و در این هنگام، حسین بن علی (ع) بارها فرمود: دستت درد نکند! خدا از جانب خاندان پیامبر به تو جزای خیرت دهد!

پس وقتی امام (ع) اذن مرخصی داد و بیعت را از من برداشت، اسب خود را از درون خیمه بیرون کشیدم و بر آن سوار شده، بر آن تازیانه زدم و از گوشه‌ای صفوف دشمن را باز کرده، به حرکت سریع خود ادامه دادم؛ ولی پانزده نفر از افراد دشمن مرا تعقیب کردند و در نزدیکی «شفیه»، که روستایی است در کنار فرات، به من نزدیک شدند؛ چون برگشتم، سه تن از آنان مرا شناختند و به یاران خود گفتند تا از تعقیب من باز گردند و بدین‌گونه از مرگ حتمی نجات یافتم»[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. رجال الطوسی، طوسی، ص۹۵ (باب العین)، ش۶.
  2. رجال الطوسی، طوسی، ص۱۰۲، (باب العین)، ش۲؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.
  3. خلاصة الأقوال، علامه حلی، ص۳۷۷، باب عمرو، ش۲.
  4. رجال ابن داوود، ابن داوود حلی، ص۲۶۴، ش۳۷۴.
  5. نقد الرجال، تفرشی، ج۳، ص۳۴۲، ش۳۸۴۴، ح۸۳.
  6. معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۴، ص۱۳۵، ش۸۹۸۸.
  7. «جِئْتُمَا لِنُصْرَتِي‌»
  8. «فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِي وَاعِيَةً وَ لَا تَرَيَا لِي سَوَاداً فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَوْ رَأَى سَوَادَنَا فَلَمْ يُجِبْنَا وَ لَمْ يُغِثْنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ»؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص۲۵۹: عقاب من سمع واعیة أهل البیت (ع) و رأی سوادهم فلم یجبهم.
  9. اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.
  10. رجال نجاشی، نجاشی، ص۱۱۴، ش۱۸۱.
  11. بحارالأنوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۷، ص۲۰۴، ش۶ و ۴۵: ۸۴، ش۱۲.
  12. تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۳۳۹.
  13. الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج۴، ص۷۳.
  14. مقتل الحسین (ع)، ابومحنف الازدی، ص۱۵۷.
  15. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن قیس المشرقی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۳۷-۴۴۰.