توحید در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = توحید | عنوان مدخل = توحید| مداخل مرتبط = [[توحید در قرآن]] - [[توحید در حدیث]] - [[توحید در نهج البلاغه]] - [[توحید در کلام اسلامی]] - [[توحید در اخلاق اسلامی]] - [[توحید در معارف دعا و زیارات]] - [[توحید در معارف و سیره فاطمی]] - [[توحید در معارف و سیره سجادی]] - [[توحید در فقه اسلامی]] - [[توحید در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = توحید | |||
| عنوان مدخل = توحید | |||
| مداخل مرتبط = [[توحید در قرآن]] - [[توحید در حدیث]] - [[توحید در نهج البلاغه]] - [[توحید در کلام اسلامی]] - [[توحید در اخلاق اسلامی]] - [[توحید در معارف دعا و زیارات]] - [[توحید در معارف و سیره فاطمی]] - [[توحید در معارف و سیره سجادی]] - [[توحید در فقه اسلامی]] - [[توحید در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==معناشناسی== | ==معناشناسی== | ||
[[مقام معظم رهبری]]، معنای «توحید» را نه صرفاً یک نظریهای [[فلسفی]] و [[ذهنی]] بلکه یک نظریه زیربنایی در مورد [[انسان]] و [[جهان]] و نیز یک دکترین [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] میدانند. در میان واژههای مذهبی و غیر مذهبی کمتر واژهای میتوان یافت که تا این حد سرشار از مفاهیم انقلابی و سازنده و ناظر به ابعاد گوناگون [[زندگی اجتماعی]] و [[تاریخی]] انسان باشد و به همین دلیل همه دعوتها و نهضتهای [[الهی]] در طول [[تاریخ]] با [[اعلان]] [[یگانگی خدا]] و [[ربوبیت]] و [[الوهیت]] انحصاری او آغاز گردیده است<ref>روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۵.</ref>. | [[مقام معظم رهبری]]، معنای «توحید» را نه صرفاً یک نظریهای [[فلسفی]] و [[ذهنی]] بلکه یک نظریه زیربنایی در مورد [[انسان]] و [[جهان]] و نیز یک دکترین [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] میدانند. در میان واژههای مذهبی و غیر مذهبی کمتر واژهای میتوان یافت که تا این حد سرشار از مفاهیم انقلابی و سازنده و ناظر به ابعاد گوناگون [[زندگی اجتماعی]] و [[تاریخی]] انسان باشد و به همین دلیل همه دعوتها و نهضتهای [[الهی]] در طول [[تاریخ]] با [[اعلان]] [[یگانگی خدا]] و [[ربوبیت]] و [[الوهیت]] انحصاری او آغاز گردیده است<ref>روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۵.</ref>. | ||
خط ۱۱: | خط ۵: | ||
توحید از دیدگاه مقام معظم رهبری، دارای دو جزء است یکی [[الله]] است و دیگر {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}. «یکی [[اثبات]] الله و دیگری [[نفی]] هر معبودی جز الله، [[اثبات ولایت]] الله و [[نفی ولایت]] غیر الله»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران و دستاندرکاران حج، سال ۱۳۸۸.</ref>. «یکی [[اطاعت]]، و [[عبودیت]] [[پروردگار]] عالم و دیگری [[سرپیچی]] از اطاعت انداد الله»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، در سال ۱۳۷۹.</ref>. از منظر ایشان، «[[روح]] توحید عبارت است از اینکه انسان غیر [[خدا]] را عبودیت نکند و در مقابل غیر خدا [[جبهه]] [[بندگی]] به [[زمین]] نساید»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث، در سال ۱۳۷۳.</ref>. ایشان توحید را به معنای [[حاکمیت]] [[ارزشهای الهی]] بر [[جامعه]] و نفی حکومتهای طاغوتی، [[استبدادی]] و [[فاسد]] و [[طغیانگر]] بر [[ارزشهای انسانی]] و اصیل میدانند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان زنجان، در سال ۱۳۸۲.</ref>. | توحید از دیدگاه مقام معظم رهبری، دارای دو جزء است یکی [[الله]] است و دیگر {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}. «یکی [[اثبات]] الله و دیگری [[نفی]] هر معبودی جز الله، [[اثبات ولایت]] الله و [[نفی ولایت]] غیر الله»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران و دستاندرکاران حج، سال ۱۳۸۸.</ref>. «یکی [[اطاعت]]، و [[عبودیت]] [[پروردگار]] عالم و دیگری [[سرپیچی]] از اطاعت انداد الله»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، در سال ۱۳۷۹.</ref>. از منظر ایشان، «[[روح]] توحید عبارت است از اینکه انسان غیر [[خدا]] را عبودیت نکند و در مقابل غیر خدا [[جبهه]] [[بندگی]] به [[زمین]] نساید»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث، در سال ۱۳۷۳.</ref>. ایشان توحید را به معنای [[حاکمیت]] [[ارزشهای الهی]] بر [[جامعه]] و نفی حکومتهای طاغوتی، [[استبدادی]] و [[فاسد]] و [[طغیانگر]] بر [[ارزشهای انسانی]] و اصیل میدانند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان زنجان، در سال ۱۳۸۲.</ref>. | ||
ایشان از منظری [[توحید]] را به معنای [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] همه [[جهان]] و [[خویشاوندی]] تمام اجزاء و عناصر آن میدانند و معتقدند که «از آنجا که [[آفرینش]] دارای یک مبدأ است و [[خدایان]] و آفرینندگان مختلف دستاندر کار آفرینش و گردش آن نبودهاند، همه اجزاء آفرینش، اجزاء یک مجموعه و همه جهان یک واحد و دارای جهتگیری واحد است»<ref>روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۵.</ref>.<ref>[[مهدی رودبندی زاده|رودبندی زاده، مهدی]]، [[خداشناسی توحیدی - رودبندی (مقاله)|مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]] ص ۱۱۲.</ref> | ایشان از منظری [[توحید]] را به معنای [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] همه [[جهان]] و [[خویشاوندی]] تمام اجزاء و عناصر آن میدانند و معتقدند که «از آنجا که [[آفرینش]] دارای یک مبدأ است و [[خدایان]] و آفرینندگان مختلف دستاندر کار آفرینش و گردش آن نبودهاند، همه اجزاء آفرینش، اجزاء یک مجموعه و همه جهان یک واحد و دارای جهتگیری واحد است»<ref>روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۵.</ref>.<ref>[[مهدی رودبندی زاده|رودبندی زاده، مهدی]]، [[خداشناسی توحیدی - رودبندی (مقاله)|مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]] ص ۱۱۲.</ref> | ||
[[توحید]] از ریشه «وحد» به معنای انفراد، یکی بودن و یکی دانستن است<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۵۷</ref>؛ همچنین تنها قراردادن یک چیز و یگانه شمردن آن است<ref>زبیدی، تاج العروس، ۵/۲۹۸</ref> و در اصطلاح [[کلامی]] و [[فلسفی]]، [[خداوند]] را به [[وحدانیت]] شناختن و اضداد و امثال را از او نفی کردن است.<ref>جرجانی، التعریفات، ۳۱</ref> این واژه در اصطلاح [[عرفانی]] ارجاع کثرات به [[وحدت]] و اسقاط اضافات است. [[امام خمینی]] نیز توحید را [[اقرار]] به وحدت و یکتایی [[خداوند متعال]] میداند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۵</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== پیشینه == | |||
مسئله توحید همواره مهمترین مسئله در [[ادیان الهی]] بوده است. [[توحید]] اصلی است که هر سه [[دین]] ابراهیمی [[یهودیت]]، [[مسیحیت]] و [[اسلام]] بر آن تأکید کردهاند و در [[متون مقدس]] مسئله [[خدا]] و صفات او ([[یگانگی]]) از جایگاه ویژهای برخوردار است<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۵۹–۶۰؛ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۳۷۵–۳۷۶؛ طاهری، آموزههای توحید، ۷</ref>؛ با این حال، دربارهٔ معنا و چگونگی توحید و [[تفاسیر]] مربوط به آن میان [[پیروان]] این [[ادیان]] [[اختلاف]] است. یهودیت<ref>کتاب مقدس، تورات، اشعیا، ب۴، ۴۵؛ تثنیه، ب۴، ۳۵ و ب۶، ۴–۵؛ طاهری، آموزههای توحید، ۷؛ ابنمیمون، دلالة الحائرین، ۱۵۶–۱۵۷</ref> و اسلام بر توحید تأکید کردهاند؛ اما مسیحیت به توحید تثلیثی [[معتقد]] است و تلاش کرده توحید و [[تثلیث]] را به گونهای با یکدیگر جمع کند؛ ازجمله در قرون وسطا [[کلیسا]] تلاش بسیار کرد تا تثلیث را آموزهای [[عقلانی]] جلوه دهد.<ref>میشل، کلام مسیحی، ۷۲؛ مگ گراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، ۳۶۲</ref> | |||
در [[دین اسلام]] مسئله توحید مهمترین محور [[اصول عقاید]] است و در [[فرهنگ دینی]] از جایگاه برجسته و ممتازی برخوردار است. تأکید بر یکتایی خداوند و [[نفی]] صریح و [[قاطع]] هر گونه [[شرک]]، اصلیترین [[پیام]] [[قرآن کریم]] است.{{متن قرآن|أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ}}<ref>«آیا خدایانی دروغین به جای خداوند میجویید؟» سوره صافات، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref>، {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا}}<ref>«و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند» سوره مریم، آیه ۸۱.</ref> [[قرآن]] بر توحید تأکید میکند {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ}}<ref>«آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}}<ref>«پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref> و گاه برای آن [[استدلال]] میآورد.{{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> کتابهای [[روایی]] آموزههای مرتبط با [[توحید]]، [[ادبیات]] گسترده و پرباری را فراهم آورده است که از جمله این کتابها میتوان به [[نهج البلاغه]] و شماری از تفسیرهای روایی که در تبیین [[آیات]] [[توحیدی]] [[قرآن]] نگاشته شدهاند، اشاره کرد. اهتمام به [[تفسیر]]، تدوین، جمعآوری و دستهبندی [[روایات]] و بیان دیدگاهها در ارائه درست توحید، نقطه مشترک [[مذاهب کلامی]] است<ref>رضانژاد، توحید در مذاهب کلامی، ۵۸</ref> و سبب شده است کتابهای مهمی به موضوع توحید اختصاص یابند؛ از جمله این کتابها در [[مذهب امامیه]]، [[توحید مفضل]] و [[توحید صدوق]] است.<ref>رضانژاد، توحید در مذاهب کلامی، ۵۸–۵۹</ref> | |||
[[متکلمان]] در بحث توحید بیشتر بر تبیین [[وحدت]] [[خداوند]]،<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۸۰؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۵۶</ref> [[نفی]] شبیه برای او، نفی کثرت و تعدد و نفی [[شریک]]<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۸۰؛ مفید، اوائل المقالات، ۵۱؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۵۴–۱۵۵</ref> تأکید کردهاند. در [[فلسفه اسلامی]] [[توحید خداوند]] پس از [[اثبات وجود]] واجبتعالی، یکی از مهمترین مسائل [[الهیات]] به معنای اخص بهشمار میرود.<ref>ابنسینا، الاشارات، ۹۹؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۳/۳۲۴–۳۲۶ و ۴/۱۱۳–۱۱۴؛ شیخ اشراق، هیاکل النور، ۷۹</ref> بعدها [[ملاصدرا]] نظامی را پایهریزی کرد که در آن به بحثهای مهم توحیدی پرداخت و با استفاده از قاعده بسیط الحقیقه توحید را [[اثبات]] کرد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰–۱۱۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۳۳؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۵۴</ref> [[فهم]] مسئله توحید با تمام ابعاد آن دشوارترین مسئله [[فکری]] و [[اعتقادی]] است که دامنه وسیع آن بر [[دشواری]] مطلب افزوده است. تبیین رابطه فاعلیت [[انسان]] و فاعلیت خداوند، مسئله [[جبر و اختیار]]، مباحث [[علم]]، [[اراده]] و [[قدرت]] مطلقه [[الهی]]، مشکل [[شرور]] در [[نظام هستی]] و چگونگی انتساب آن به خداوند ازجمله مباحثی است که در مسئله توحید به حل آنها پرداخته میشود.<ref>ساجدی، توحید افعالی، ۸۲</ref> [[ایمان به خداوند]] واحد، وجه مشترک [[ادیان توحیدی]] و ابراهیمی است که در برابر [[ثنویت]] و چندگانهپرستی مطرح است؛ از اینرو تبیین صفت توحید از [[ارزش]] والایی برخوردار است.<ref>طاهری، آموزههای توحید، ۷</ref> | |||
[[امام خمینی]] در آثار خود کوشیده است [[توحید]] [[حقتعالی]] را با استفاده از [[قرآن]]، [[سنت]] و [[برهان عقلی]]، تحلیل و [[اثبات]] کند و به بیان اقسام [[توحید نظری]] و عملی و جلوههای آن بپردازد. ایشان در بیان اهمیت و جایگاه توحید [[معتقد]] است توحید اصل اصول [[معارف]] است و بیشتر [[فروع]] [[ایمانی]] و [[معارف الهی]] و اوصاف کمالی و صفات [[قلبی]] از آن منشعب میشود.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۹</ref> ایشان [[علم توحید]] را مهمترین [[نعمت الهی]] میشمارد<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۵</ref> و اصل [[مقاصد قرآن]] را [[معرفت]] [[حق]] و تحصیل توحید میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷</ref> و تأکید میکند تمام مقصودهای قرآن به یک مقصود بر میگردد و آن [[حقیقت توحید]] است که [[غایت]] و مقصد همه انبیاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۸</ref> ایشان دربارهٔ اهمیت و جایگاه توحید، با استناد به [[آیات قرآن کریم]]{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ }}<ref>«بگو او خداوند یگانه است خداوند صمد است نه زاده است و نه او را زادهاند» سوره اخلاص، آیه ۱-۳.</ref>، {{متن قرآن|سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref>«آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است. فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، زنده میگرداند و میمیراند و او بر هر کاری تواناست. او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست. اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ آنچه به زمین درون میرود یا از آن برون میآید و آنچه از آسمان فرود میآید یا به آن فرا میرود میداند و هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده میشود. از شب میکاهد و به روز میافزاید و از روز میکاهد و به شب میافزاید و او به اندیشهها داناست» سوره حدید، آیه ۱-۶.</ref> و [[روایات]]،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۱</ref> علم توحید را از عظیمترین [[علوم]] میداند و با استناد به [[کلام]] [[ملاصدرا]]،<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۱۶</ref> هر یک از [[آیات]] یادشده را دربردارنده بخش بزرگی از علوم [[توحیدی]] میداند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۱</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[حقیقت]] و اقسام توحید == | |||
حقیقت توحیدْ [[اعتقاد قلبی]] به [[وحدانیت]] و یکتایی [[خداوند]] در ذات، صفات و [[افعال]] و عملکردن بر اساس این [[اعتقاد]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۹۷</ref>؛ از اینرو [[متکلمان]] و [[فلاسفه]] [[اسلامی]]، [[توحید]] را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کردهاند. توحید نظری به این معناست که [[انسان]] در [[اندیشه]] خود به وحدانیت و یکتایی خداوند اعتقاد داشته باشد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۹۷</ref> و خود به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی تقسیم میشود.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۵۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۹۹–۱۰۴؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۰</ref> [[توحید افعالی]] نیز به صورتهای گوناگونی تجلی مییابد ازجمله: [[توحید در خالقیت]]، [[توحید در مالکیت]]، [[توحید در حاکمیت]] و [[توحید در ربوبیت]]. مقصود از [[توحید عملی]]، [[رفتار]] موحدانه است؛ یعنی [[انسان]] نسبت به [[خداوند تعالی]] به گونهای رفتار کند که مقتضای [[اعتقاد]] و [[اندیشه توحیدی]] است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۹۷</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[توحید ذاتی]] == | |||
توحید ذاتی در اصطلاح مشهور به معنای [[نفی]] [[شریک]] و مثل و نظیر از [[خداوند]] است که [[توحید]] «واحدی» است، ولی گاهی توحید ذاتی به معنای گستردهتری به کار میرود و افزون بر نفی شریک بیرونی از خداوند، بساطت [[ذات الهی]] و سلب ترکیب از خداوند را نیز شامل میشود که از این بساطت در اصطلاح به توحید «احدی» یاد میشود؛ از اینرو [[متکلمان]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] با استناد به [[آیات الهی]]{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«اگر خداوند میخواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه میآفریند هر چه میخواست برمیگزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> و [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۱/۷۲–۸۰؛ صدوق، التوحید، ۸۴</ref> نفی کثرت درونی یا نفی ترکیب را «[[توحید احدی]]» و نفی کثرت بیرونی یا [[نفی شرک]] را «[[توحید واحدی]]» میگویند<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۳۸۷؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۲۰۲؛ سبحانی، الالهیات علی هدی، ۲/۱۱</ref>؛ بنابراین توحید ذاتی دارای دو بُعد است: | |||
# [[احدیت]] و یکتایی؛ | |||
# [[واحدیت]] و [[یگانگی]]. | |||
بر این اساس میتوان بُعد نخست توحید ذاتی را نفی ترکیب و بُعد دوم را نفی تعدد [[ذات خداوند]] دانست.<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۳۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۳۶؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۳۸۷–۳۸۹؛ سبحانی، الالهیات علی هدی، ۲/۱۱</ref> | |||
[[امام خمینی]] نیز در بیان توحید ذاتی و معنای آن، دو مرحله را بررسی کرده است<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref>: | |||
=== نفی ترکیب === | |||
بساطت ذات و نفی ترکیب از خداوند (توحید احدی): امام خمینی بساطت ذات را همان نفی مطلق ترکیب از خداوند میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲</ref> و بر این [[باور]] است که اقسام ترکیب در ذات خداوند راه ندارد؛ چه ترکیب [[عقلی]]، مانند ترکیب شیء از وجود و عدم یا ترکیب از جنس و فصل و چه ترکیب خارجی، مانند ترکیب [[جسم]] از ماده و صورت و چه ترکیب مقداری مانند ترکیب جسم از اجزای بالقوه مقداری<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۷</ref>؛ زیرا واجبتعالی ماهیت ندارد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۴۴–۲۵۷، ۲۷۶ و ۳۸۱</ref> و ممکن نیست به حمل شایع، مصداق مفهومی ماهوی باشد؛ یعنی [[خداوند]] مرکب از وجود و ماهیت نیست<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۷۴–۳۷۵</ref> و [[نفی]] ماهیت از خداوند مستلزم نفی جنس و فصل از اوست<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۴</ref> و نفی جنس و فصل نیز مستلزم نفی ماده و صورت خارجی است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲</ref>؛ همچنین تمام اجزای مقداری و خارجی و فرضی در مورد ذات [[حق]] [[باطل]] است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۷</ref> از طرفی خداوند از وجود و عدم ترکیب نیافته است، بلکه [[ذات خداوند]] از هر جهت بسیط است و هیچگونه ترکیبی در آن راه ندارد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۱۰، ۲۲۰ و ۳۷۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۹۸ و ۶۰۷</ref> | |||
[[امام خمینی]] در تأکید بساطت [[ذات حقتعالی]] با استناد به [[سوره اخلاص]]، واژه [[احد]] ([[مقام]] [[احدیت]]) را وصف چیزی میداند که در [[ذهن]] و خارج کثرت نمیپذیرد؛ از اینرو مراد از احدیت خداوند آن است که [[ذات الهی]] از هر گونه ترکیبی مبراست و [[برهان]] بر این مطلب همان صرف الوجود و [[هویت]] مطلقه است؛ زیرا اگر صرفالوجود، احدیالذات نباشد، لازم میآید که از صرافت خود بیرون رود و از ذاتیت خود جدا شود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲</ref> بنابر نظر ایشان بساطت ذات با «[[صمدیت]]» نیز تأمین میشود؛ به این معنا که میان تهی نبودن، اشاره به نداشتن ماهیت و [[نقص]] امکانی است؛ زیرا [[حقتعالی]] از حدّ و تعین [[منزه]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳</ref>؛ بنابراین {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> [[اثبات]] ذات خداوند و نفی هر گونه ترکیب و {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> اثبات [[یگانگی خدا]] و نفی شبیه و نظیر از اوست<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳</ref>؛ از اینرو صدر [[سوره توحید]] اشاره به بساطت و یکتایی و ذیل آن اشاره به [[یگانگی]] و بینظیری اوست.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== [[نفی]] [[شریک]] === | |||
[[توحید ذاتی]] و نفی شریک ([[توحید واحدی]]): یعنی [[واحدیت]] و [[یگانگی خداوند]] که دربارهٔ آن دو مطلب مورد نظر است: | |||
==== نفی همتا ==== | |||
نفی مثل و نظیر و همتا برای [[خدا]] و [[اثبات]] یگانگی او. بنابر نظر [[امام خمینی]] مراد از [[توحید ذات]] یا نفی شریک به معنای اثبات آن است که [[خداوند]] یکتاست و نظیر و همتایی برای او ممتنع است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱ و ۳۱۳</ref> ایشان با استناد به [[آیات]] {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}} و {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> بر این [[باور]] است که خداوند ذاتی بیمانند است و کسی همپایه و نظیر او نیست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱</ref> پس [[حقتعالی]] شریک و مثلی ندارد و بهاصطلاح شریکالباری وجود ندارد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳</ref>.<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
==== نفی [[وحدت]] عددی ==== | |||
نفی وحدت عددی و اثبات وحدت [[حقیقی]] برای حقتعالی. امام خمینی در بیان واحد با استناد به روایتی،<ref>صدوق، التوحید، ۸۸</ref> بر این باور است که واحد به معنای یکتایی است که نظیری برای او نیست؛ از اینرو [[توحید]] به معنای [[اقرار]] به وحدت است؛ یعنی خدا یکی است و شریک و مثل ندارد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶، ۳۱۱ و ۳۱۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۶</ref> به نظر ایشان وحدت خداوند به گونهای است که بذاته وحدت عددی را نفی و وحدت حقیقی صمدی را به اثبات میرساند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳</ref>؛ از اینرو وحدتی که [[مسیحیان]] بدان قائلاند [[باطل]] است. آنان خداوند را در جوهر واحد و در اقنوم سه میدانند. به [[اعتقاد]] آنان [[خداوند]] با اقنوم وجود، [[اب]] و با اقنوم [[علم]]، ابن و با اقنوم [[حیات]]، [[روحالقدس]] است و کسانی که دربارهٔ خداوند چنین [[اعتقادی]] داشته باشند کافرند؛ زیرا طبق این [[عقیده]] باید [[وحدت]] خداوند را وحدت عددی و او را سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر جداست<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۱؛ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۰۳–۴۰۴؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۷</ref>؛ در حالی که وحدت خداوند وحدت حقه حقیقیه است، نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمیماند و هر چه به عنوان غیر فرض شود به او بازمیگردد و از اینرو برخی [[آیات]] {{متن قرآن|لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«اگر خداوند میخواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه میآفریند هر چه میخواست برمیگزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}}<ref>«پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}}<ref>«روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما» سوره غافر، آیه ۱۶.</ref> برای خداوند صفت وحدت را [[اثبات]] میکنند و پس از آن، او را به صفت [[قهاریت]] یا {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> میستایند تا نشان دهند وحدت خداوند مجالی برای فرض [[شریک]] و شخص ثالث نمیگذارد که مثل او باشد تا چه رسد به اینکه آن شخص، ثبوت داشته باشد، بلکه همه چیز مستهلک در ذات احدی و فرد صمدی است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳؛ تعلیقه فوائد، ۱۰۳؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۶</ref> | |||
[[امام خمینی]] در بیان [[توحید واحدی]] از صرفالوجود بودن [[حقتعالی]] بهره برده است؛ زیرا صرف هر چیزی تعددبردار نیست و حقتعالی نیز واحد و فاقد هر گونه تعدد و تکثر است و از اینرو همتا و مثلی ندارد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۵</ref> بنابر این بیان، سنخ وحدت واجبتعالی از نوع وحدت عددی نیست، بلکه وحدت حقه حقیقیه است که مقابل و دومی ندارد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۷۶–۲۷۸</ref> در وحدت حقه برخلاف وحدت غیر حقه، واحد، نفس وحدت است و وحدت، نفس وجود عینی آن است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۷۸</ref> از آنجا که واحد، عدد نیست؛ هرچند قوام اعداد به اوست، امام خمینی با استناد به [[روایت]] «واحد لا بعدد»<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جمالالدین دینپرور، خ۲۲۷، ۳۳۴</ref> وحدت عددی را [[نفی]] و وحدت [[حقیقی]] را [[اثبات]] میکند و بر این [[باور]] است که در این [[روایت]]، نظیر نداشتن و بساطت [[حق]] ثابت میشود. ایشان در جمع میان این روایت و {{متن حدیث| لَكَ - يَا إِلَهِي - وَحْدَانِيَّةُ اَلْعَدَدِ}}<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۲۸</ref> که [[وحدت]] عددی را برای حق ثابت میکند، بر این باور است که [[وحدانیت]] عدد به اعتبار [[احدیت]] جمع کثرات و استهلاک آنها در [[مقام]] احدیت است و [[نفی]] عددی را همان وحدت [[سریانی]] [[غیب]] [[حق]] است که در [[حجاب]] تعینات و ظهور در آنهاست.<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۴۱</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[ادله]] اثبات [[توحید ذاتی]] == | |||
اثبات توحید ذاتی در دو سطح مورد توجه [[اندیشمندان اسلامی]] قرار گرفته است: | |||
=== [[توحید احدی]] === | |||
[[متکلمان]] و [[فیلسوفان]] هر یک بر اساس مشرب خاص خود، به اثبات توحید ذاتی پرداختهاند و برهانهای فراوانی در اثبات توحید ذاتی ذکر کردهاند.<ref>میرداماد، تقویم الایمان، ۲۶۶–۲۶۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۵۷–۹۴؛ آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه، ۵۰۳؛ آملی، درر الفوائد، ۱/۴۳۳–۴۴۰</ref> [[امام خمینی]] همسو با برخی [[پیروان]] [[حکمت متعالیه]] با نفی اقسام ترکیب از [[ذات خداوند]] بر اثبات توحید احدی تأکید کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵</ref> و بر این [[اعتقاد]] است که اگر ذات [[واجب]] از اجزا ترکیب یافته باشد، از چند حالت بیرون نیست: یا باید همه آن اجزا نیز [[واجبالوجود]] باشند یا بعضی از آنها واجبالوجود و بعضی ممکنالوجود یا همه آنها ممکنالوجود باشند. ایشان با نفی [[تالی]] و بطلان آن، بطلان مقدم را نتیجه میگیرد به این بیان که قسم اولْ محال و [[باطل]] است؛ زیرا اگر اجزای تشکیلدهنده ذات واجب همگی واجبالوجود باشند و در واجب ترکیب خارجی مثل ترکیب هیولا و صورت انجام گیرد، لازم میآید تأثیر و تأثر و فعل و [[انفعال]] در واجب حاصل شود و این خُلف فرض است. قسم دوم نیز محال است؛ زیرا اگر بعضی از اجزا واجب و بعضی ممکن باشند، نیاز [[واجب]] به ممکن لازم میآید. قسم سوم هم [[باطل]] است؛ زیرا چگونه ممکن است [[واجبالوجود]] از اجزایی که همگی ممکن صرفاند، حاصل آید. ایشان با بطلان [[تالی]] با اقسام سهگانه آن، بهطور منطقی بطلان مقدم را نتیجه میگیرد، که ذات واجب مرکب از اجزا نیست<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵</ref> و با [[اثبات]] [[احدیت]] و [[نفی]] اجزای درونی به بسیط محض بودنِ ذات واجب که تنها مصداق بسیطالحقیقه بهشمار میرود، میرسد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== [[توحید واحدی]] === | |||
توحید واحدی دارای دو نوع [[برهان عقلی]] و [[نقلی]] است: | |||
==== برهان عقلی ==== | |||
[[امام خمینی]] همسو با [[حکمت متعالیه]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰</ref> نخست با استدلالی در قالب قیاسِ شکل اول، بساطت ذات [[باریتعالی]] را ثابت میکند که در [[توحید احدی]] بیان شد؛ سپس در اثبات کبرای این [[قیاس]] یعنی {{عربی|"بسيط الحقيقة كل الاشياء وليس بشيء منها"}} یک قیاس استثنایی ترتیب میدهد، به این شکل که اگر بسیط الحقیقه، کلالاشیاء نباشد، باید مرکب باشد و این خلاف فرض است؛ زیرا در توحید احدی[[ثابت]] است که بسیطالحقیقة، یعنی واجب تعالی از انواع و اقسام ترکیب مبّراست.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۲۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷–۶۰۸؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۵–۳۶؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۴ و ۳/۱۱۷</ref> بنابر نظر ایشان مدلول [[برهان]] بسیط الحقیقه، این است که بسیط [[حقیقی]]؛ یعنی واجبتعالی از هر نوع تعیّن و فقدان مبّراست و واجد همه [[حقایق]] هستی و [[کمالات]] است و چنین موجودی کمال و [[جمال]] و واحد مطلق است و در غیر این صورت از [[حقیقت]] بسیط خود خارج شده و دیگر [[کمال مطلق]] نیست<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۹</ref>؛ پس [[حقتعالی]] واحد و بسیط از همه جهات است و [[وحدت]] او وحدت حقه حقیقیه است،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۳</ref> بدون اینکه در ذات او ترکیب و تعدد حیثیات لازم آید.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۱</ref> | |||
[[امام خمینی]] بر اساس مبنای یاد شده در [[اثبات]] [[توحید واحدی]] و با تأکید بر [[ضرورت]] بساطت و عدم ترکب [[معتقد]] است ذات [[واجب]] از سه حالت خالی نیست: یا اقتضای [[وحدت]] دارد یا اقتضای کثرت یا آنکه اقتضای هیچیک را ندارد. در صورت اول که لازمه ذاتش وحدت و [[یگانگی]] است، مدعا حاصل است؛ یعنی [[واجبالوجود]] واحد و وحدت لازمه ذات اوست. در صورت دوم خلاف فرض لازم میآید؛ زیرا اگر کثرت لازمه ذات شیء باشد، با توجه به اینکه ذات شیء جدای از افراد خود نیست، بلکه عین افراد است، هر فردی از ذات، موجود شود، لازم میآید کثیر باشد. در صورت سوم لازم میآید که واجبالوجود وحدت یا کثرت خود را از غیر داشته باشد و آن مستلزم این است که ذات واجبالوجود به اقتضا و تأثیر غیر، موجود باشد. پس چیزی که از خود اقتضای وحدت و کثرت ندارد، باید در فعلیت کثرت یا وحدت محتاج به تأثیر غیر باشد تا به سبب تأثیر غیر واحد یا کثیر باشد؛ در حالی که واجبتعالی حد و ماهیت ندارد و بسیط از تمام جهات است و اگر به واسطه تأثیر شیء خارجی واحد یا کثیر شود، افزون بر ترکب ذات، واجب در مرتبه ذات نمیتواند اقتضای وحدت یا کثرت داشته باشد، بلکه به واسطه علت خارجی مقتضی وحدت یا کثرت است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۱</ref> | |||
امام خمینی همچنین همسو با مشهور [[حکما]] [[ادله]] دیگری بر توحید واحدی اقامه میکند، به این بیان که اگر واجبالوجود لذاته متعدد باشد (مثلا دو واجبالوجود وجود داشته باشد)، از آنجا که لازمه کثرت و دوتابودن، تمایز است، یک مابهالاشتراک است و یک مابهالامتیاز؛ یعنی هر دو در [[وجوب وجود]] شریکاند و هر یک از دیگری ممتاز است. سه احتمال وجود دارد: | |||
# مابهالاشتراک و مابهالامتیاز هر دو ذاتی و داخل در ذات آنها باشد؛ | |||
# مابهالاشتراک عین ذات باشد و مابهالامتیاز خارج از ذات؛ | |||
# مابهالامتیاز عین ذات باشد و مابهالاشتراک خارج از ذات باشد. | |||
هر سه احتمال [[باطل]] است؛ بنابراین [[واجبالوجود]] باید واحد باشد و در غیر این صورت از [[وجوب وجود]] بیرون میآید و مرکب خواهد بود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۲</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
===== [[شبهه]] ابنکمونه ===== | |||
بر [[استدلال]] مشهور [[حکما]] برای [[اثبات]] [[توحید واحدی]]، شبههای دشوار وارد شده است. این شبهه به شبهه ابنکمونه [[شهرت]] یافته است؛ اگرچه به [[عقیده]] [[ملاصدرا]] اصل شبهه را [[شیخ اشراق]] مطرح کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۶۳</ref> شبهه ابنکمونه مربوط به صورت سوم از احتمالات موجود در استدلال مشهور است و آن این است که مابهالامتیاز عین ذات باشد و مابهالاشتراک خارج ذات باشد که در این صورت مابهالاشتراک با مابهالامتیاز مرکب شده و نمیتواند [[واجب]] باشد. | |||
مفاد شبهه این است که چرا جایز نباشد دو [[هویت]] مختلف به تمام ذات، مغایر هم باشند که هر یک بذاته واجبالوجود باشد و مفهوم واجبالوجود از آنها انتزاع و بهطور عرضی بر آنها حمل شود.<ref> امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۸–۶۹</ref> این شبهه در کتابهای [[فلسفی]] مطرح و نقدهایی بر آن شده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۵۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۶۱–۶۲؛ آملی، درر الفوائد، ۲۴۲–۲۴۶</ref> | |||
[[امام خمینی]] پاسخهایی را که به این شبهه داده شده، کافی ندانسته و در جواب و رفع این شبهه بر این [[باور]] است که بر مبنای اصالت وجود در دار هستی یک [[حقیقت]] بیشتر موجود نیست و مراتب وجود در حقیقت وجود، مختلف نیست، بلکه حقیقت وجود یکی و [[اختلاف]] آنها به شدت و [[ضعف]] است و مابهالامتیاز آنها همان مابهالاشتراک آنهاست. در این صورت اگر یکی از دو واجب فرضی، همین حقیقت اصیل باشد، با توجه به اصالت وجود، واجب دیگری که به تمام ذات و حقیقت با این واجب مخالف است، یا عدم است یا ماهیت، و طبق اصالت وجود ثابت شده است ماهیت امری اعتباری است؛ بنابراین فرد دوم [[واجب]]، باید عدم باشد؛ زیرا تنها عدم است که از تمام جهات و به تمام ذات با وجود متباین است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۷۱</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
==== [[برهان نقلی]] ==== | |||
دومین [[برهان]] بر [[توحید واحدی]]، برهان نقلی است و دو برهان در این بخش قابل ذکر است: | |||
=====[[برهان]] فُرجه ===== | |||
[[امام خمینی]] در [[اثبات]] توحید واحدی با استناد به [[حدیثی]] از امامصادق{{ع}} که در پاسخ زندیقی آن را بیان فرمود،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۸۰</ref> برهانی با عنوان «فُرجه» را مطرح میکند و [[معتقد]] است مضمون [[حدیث]] یا جهت بساطت [[حق]] را میرساند یا در [[مقام اثبات]] [[توحید]] در [[الوهیت]] است و اما گویا این حدیث در مقام اثبات [[وحدانیت]] و توحید واحدی [[حقتعالی]] است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۲–۶۳</ref> در [[برهان فرجه]] این خصوصیت رعایت شده است که اگر مابهالامتیاز در ذات واجب باشد، آن هم واجب خواهد بود، نه ممکن. پس اگر [[خدا]] دوتا باشد لازم میآید میان آنها فرجه و فاصله باشد که در این صورت دو واجب سه واجب خواهند بود و میان آنها هم فرجه لازم میآید و همینطور تا بینهایت<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۳</ref>؛ البته مراد از فرجه در این برهان مکان و فاصله مکانی نیست؛ زیرا حقتعالی مکان ندارد و [[جسمانی]] نیست تا نیازمند فاصله مکانی باشد؛ دیگر اینکه اگر مراد از فرجه، مکان باشد لازم نمیآید میان فرجه و مکانی که میان دو شخص متمکن در مکان است، فرجه دیگری باشد. پس مراد از فرجه مابهالامتیاز است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۳</ref> | |||
امام خمینی در این برهان با بیان دو مقدمه به اثبات این مطلب میپردازد و بر این [[اعتقاد]] است که اگر دو واجب فرض شود، باید کمترین مابهالتفاوت وجود داشته باشد و چون مابهالتفاوت از ناحیه اجزاست، پس یکی از اجزا، مابهالاشتراک و دیگری مابهالامتیاز باشد. در این صورت اگر هر دو جزو ممکن باشند، هر دو [[واجب]] از [[وجوب]] خارج میشوند؛ زیرا مرکب از آنها نیز ممکن خواهد بود و این خلاف فرض است و اگر یکی از دو جزء ممکن و دیگری واجب باشد، باز مرکب از آن دو واجب نخواهد بود؛ بنابراین باید هر دو جزء واجب باشند که در این صورت یکی در دیگری تأثیر نمیکند؛ هنگامی که تأثیر متقابل نبود، ترکیب [[حقیقی]] و صورت وحدانی حاصل نمیشود و هر یک از اجزا، مستقل خواهد بود؛ این سبب پیدایش دو واجب میشود که به همراه واجب دیگری که فرض شده بود، سه واجب میشوند. در تمییز میان این سه واجب دستکم به مابهالامتیاز دیگری نیاز است و این سببِ ظهور پنج واجب دیگر خواهد شد و همینطور تا بینهایت. پس وجود دو واجب، مستلزم بینهایت واجبهاست؛ یعنی مستلزم این است که یک واجب از بینهایت واجبها ترکیب یافته باشد و این [[باطل]] است؛ پس واجبتعالی واحد و بسیط و بدون [[شریک]] است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۴–۶۵</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
===== [[برهان تمانع]] ===== | |||
[[امام خمینی]] ازجمله برهانهای [[نقلی]] بر [[اثبات]] [[توحید ذاتی]] و [[ابطال]] [[شرک]] را برهان تمانع میداند. ایشان بر این [[باور]] است [[آیه]] {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند » سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> استنباطهای گوناگونی دارد و با وجود اینکه [[اهل]] عرف از آن استفاده کردهاند، [[متکلمان]] و [[فیلسوفان]] و عرفا استفادههای دیگری کردهاند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰</ref> اهل عرف از آیه بیان خطابی برداشت میکنند؛ به این معنا که دو [[سلطان]] در یک مملکت جای نمیگیرند و موجب [[فساد]] میشود و اگر در عالم دو [[خدا]] باشد، میان آن دو فساد و [[تنازع]] بود و چون این [[اختلاف]] و تنازع نیست، پس [[مدبر]] عالم ذات واحدی است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰–۳۱۱</ref>؛ اما متکلمان از راه برهان تمانع به تقریر آیه میپردازند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰–۳۱۱</ref>؛ به این معنا که هرگاه در [[جهان]] دو [[خدا]] موجود باشد، هر یک مانع کار دیگری و [[اراده]] هر یک بر خلاف اراده دیگری است؛ به این معنا که یکی خواهان باریدن [[باران]] و دیگری خواهان نباریدن است و در نتیجه هر یک مانع دیگری میشود و لازم میآید هیچ یک کار انجام ندهند و [[نظام]] جهان به هم بخورد یا اصلاً هیچ موجودی [[خلق]] نشود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۲–۸۳</ref> و اگر دو علت مستقل [[الهی]] بر چیزی [[اجتماع]] کنند، محال لازم میآید و موجودیت موجود محال میشود و فعل الهی [[باطل]] میشود؛ پس باید فاعل الهی و عطاکننده وجود، یک وجود [[واجب]] باشد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۱</ref> [[فلاسفه]] و [[حکما]] از راه قاعده «[[الواحد]]» [[ثابت]] میکنند که [[خداوند]] عالم واحد است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۳؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱</ref> و [[اهل معرفت]] نیز از این راه که عالم مرآت ظهور مجلای تجلی [[حق]] است، بر [[وحدانیت]] [[حقتعالی]] تأکید کردهاند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[توحید صفاتی]] == | |||
توحید صفاتی یعنی [[صفات خداوند]] عین ذات اوست و در خارج، ذات و صفات با یک وجود موجودند؛ همچنانکه خود صفات هم عین یکدیگرند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۰۱</ref> دربارهٔ [[ارتباط]] [[صفات الهی]] با ذات، میان [[اندیشمندان اسلامی]] [[اختلاف]] است: گروهی از [[معتزله]] قائل به [[نفی]] صفات و [[نیابت]] ذات از صفاتاند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۶۵–۱۶۶؛ فخر رازی، المطالب العالیه، ۳/۲۲۸–۲۳۰؛ سبحانی، الالهیات علی هدی، ۲/۳۳–۳۴</ref> و گروهی از [[اشاعره]] قائل به زیادت صفات بر ذات میباشند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۸۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۴–۴۵</ref> کرّامیه قائلاند صفات خداوند زاید بر ذات و حادثاند<ref> تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۸؛ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۸۵</ref> و گروهی مانند قاضی [[سعید قمی]]، هم عینیت ذات و صفات را [[انکار]] کردهاند و هم زایدبودن آنها بر ذات را مردود شمردهاند و به [[نظریه]]«سلب مقابلات» قائل شدهاند.<ref>قاضیسعید، شرح توحید الصدوق، التوحید، ۱/۱۱۶</ref> [[متکلمان شیعی]] و [[حکمای اسلامی]] معتقدند میان ذات و [[صفات الهی]] از سویی و میان صفات از سوی دیگر، تغایر مفهومی و عینیت خارجی برقرار است.<ref> ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۴۵؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۰–۲۴۱</ref> | |||
[[امام خمینی]] با رد سخن [[اشاعره]] و [[معتزله]] بر این [[باور]] است که هر دو گروه جانب افراط و تفریط را در پیش گرفتهاند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲–۱۳</ref>؛ چنانکه ایشان قول قاضی سعید را نیز رد میکند <ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲–۱۳۵؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۵</ref> و [[معتقد]] است [[صفات خداوند]] از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایرند؛ اما از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذاتاند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۷</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== عینیت صفات با ذات === | |||
[[حکما]] و [[فلاسفه]] به اعتبارات مختلف تقسیمهای گوناگونی از صفات الهی ارائه کردهاند. در هر تقسیمی معیار و ملاک خاصی مدنظر بوده و بر اساس آن، تقسیمبندی شکل گرفته است. برخی صفات دربردارنده [[تقدیس]] ذات حقاند ([[صفات سلبیه]]) و برخی دربردارنده حسن و کمال برای [[حق]] ([[صفات ثبوتیه]]). از سویی بعضی صفات از [[مقام]] ذات انتزاع شده ([[صفات ذاتیه]]) و بعضی دیگر از مقام [[فعل واجب]] انتزاع شدهاند (صفات فعلیه).<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۸؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۲۵۳ و ۲۹۰–۲۹۱</ref> محل [[نزاع]] در [[توحید صفاتی]]، همه اقسام [[صفات]] [[باریتعالی]] نیستند؛ بنابر نظر امام خمینی صفات سلبیه قطعاً نمیتوانند عین ذات واجبتعالی باشند؛ زیرا اگر معنای عدمی یا سلبی جزء ذات او باشد، در ذات جهت عدمی لازم میآید؛ در صورتی که [[واجبالوجود]] در جمیع جهات، کامل است و وجود شدید غیر محدود و غیر متناهی است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۱۵</ref> پس عینیت در قسم [[صفات ثبوتی]] است؛ اما از آنجا که صفات اضافه محضه، اموری اعتباریاند که از [[مقام]] مقایسه ذات با امور دیگر انتزاع میشوند، این صفات عین ذات واجبتعالی نیستند. صفات فعلیه نیز از مقام فعلِ [[حق]] انتزاع میشوند و زاید بر ذات حقاند، بلکه آنچه عین ذات [[واجب]] است، صفات حقیقیه است که بر دو وجه است: صفات حقیقیه محضه و صفات حقیقیه ذات اضافه.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۱۵–۱۲۱</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== عینیت صفات با یکدیگر === | |||
مفاد [[توحید صفاتی]] علاوه بر عینیت صفات با [[ذات الهی]]، عینیت مصداقی خود صفات نیز میباشد؛ یعنی میان [[حیات]]، [[قدرت]] و [[علم]] هیچگونه تعددی نیست. تفاوت آنها تنها مفهومی است نه تغایر وجودی.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۴۵؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۵۱</ref> [[امام خمینی]] در بیان عینیت و [[اتحاد]] صفات با یکدیگر بر این [[اعتقاد]] است که از آنجا که ثابت شد که صفات عین ذاتاند، دیگر به [[اثبات]] این مطلب که تمام اوصاف با یکدیگر متحدند نیاز نیست؛ زیرا ذات حق بسیط است و هر وصفی که با ذات، [[متحد]] و عین او باشد با وصف دیگری که او نیز با ذات متحد و عین اوست، متحد خواهد بود. این معنا مناط نتیجهدادن شکل اول است که بایدحد وسط وصفی باشد که برای اصغر و اکبرِ [[قیاس]] ثابت باشد و طبق قاعده منطقی که تلاقی [[حدّ وسط]] با اصغر، تلاقی اکبر و اصغر را به دنبال دارد، در نتیجه وصفی که برای دو موصوف ثابت است، آن دو موصوف نیز برای یکدیگر ثابت خواهند بود؛ بر این اساس وقتی که اوصاف در مصداق عین ذاتاند، همچنین در مصداق عین یکدیگر خواهند بود و هر یک با دیگری متحد خواهد بود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۷</ref> ایشان اشکالات وارد بر قائلان به اتحاد مصداقی و [[اختلاف]] مفهومی صفات را بررسی کرده و بر این [[باور]] است که صفات متکثر کمالی، تمامشان موجود به ذات احدی و یگانهاند؛ یعنی اینکه [[ذات حقتعالی]] در وجود از صفتش متمایز و جدا نیست و هیچ صفتی از او، از صفت دیگر او متمایز و جدا نیست، بلکه [[حقتعالی]] به نفس ذات خودش [[قادر]] است و به عین ذات خودش عالم است؛ از اینرو صفات واجبتعالی عین ذات اویند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۵۶ و ۲/۱۳۰–۱۳۷؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۹۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷–۶۰۹</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== [[ادله]] [[توحید صفاتی]] === | |||
دربارهٔ [[اثبات]] توحید صفاتی دو دسته دلیل نقضی و حلّی آورده شده است. در دلیل نقضی تنها نظریه مخالف، یعنی عدم عینیت صفات با ذات نقض میشود و به این صورت، نظریه موافق ثابت میشود؛ اما در دلیل حلّی به اثبات نظریه عینیت و توحید صفاتی پرداخته میشود.<ref> ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۷۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۲۴ و ۱۳۴؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۶</ref> [[امام خمینی]] همسو با [[حکما]] برای توحید صفاتی، این دو نوع ادله نقضی و حلّی را تقریر کرده است<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref>: | |||
==== دلیل نقضی ==== | |||
اگر مرتبه ذات خالی از صفات باشد، این خالیبودن از صفات باید به صورت خلو بالامکان باشد نه بالامتناع؛ یعنی به گونهای نباشد که ذات مقتضی عدم این اوصاف باشد و از قبول آنها ابا داشته باشد؛ در غیر این صورت اگر ذات اقتضای قبول نکردن داشته باشد، نباید اصلاً این اوصاف را حتی به صورت زاید بر ذات دارا باشد. اگر ذات خالی از این صفات باشد، [[خدای سبحان]] که [[واجبالوجود]] است، در اصل هستی خود فاقد [[کمالات]] و [[صفات ذاتی]] است. در این صورت حقتعالی که خود مبدأ و منبع [[خیرات]] و کمالات است، خود فاقد کمال خواهد بود و از طرفی اگر صفات عین ذات نباشند، باید آنها را از غیر خود دریافت کند؛ زیرا ذاتِ فاقد کمال، تنها قابل برای دریافت آن کمال است، نه فاعل آن، مگر با ترکب ذات؛ به این معنا که ذات از حیثیتی مبدأ فاعلی باشد و از حیثیت دیگر مبدأ قابلی که این فرض نیز با [[ادله]] بساطت و غنای مطلق [[خداوند]] منافات دارد. افزون بر اینکه [[واجبالوجود]] نمیتواند نیازمند غیر باشد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۲–۱۲۵</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
==== دلیل حلّی ==== | |||
[[امام خمینی]] با بیان دو مقدمه به تبیین عینیت ذات با صفات میپردازد: | |||
===== اصالت وجود ===== | |||
بر این مبنا هر آنچه را بتوان به عنوان کمال [[تصور]] کرد، ریشه در این اصل دارد و این [[کمالات]] باید عین وجود باشند. اگر در متن واقع [[صفات کمال]] غیر از وجود باشند، لازمهاش تکثر است. با توجه به اینکه در حاق واقع تنها وجود اصیل است، پس این کمالات باید عین وجود باشد و به هیچ وجه از آن جدایی نداشته باشد؛ پس آنچه کمال است، به یک اصل که [[حقیقت]] وجود است بازمیگردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۶ و ۶۰۶–۶۰۷</ref>.<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
===== بساطت وجود ===== | |||
وجود حقیقتی بسیط است و هیچگونه ترکیب در آن راه ندارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷</ref> با توجه به این دو مقدمه، دو قاعده مهم را میتوان [[استنباط]] کرد؛ | |||
# قاعده اول: وجودی که در تمام جهات بسیط است، دربردارنده تمام کمالات است و از همان حیث وجودی، عالم، [[قادر]]، [[حی]] و [[مرید]] است؛ یعنی او از همان جهتی که عالم است، قادر است بدون اینکه اعتبار دیگری لحاظ شود. | |||
# قاعده دوم: وجودی که کامل در تمام جهات و صرف کمال و خیر است، باید در تمام جهات بسیط باشد، در غیر این صورت از [[کمال مطلق]] بودن خارج میشود؛ زیرا لازمه خروج از بساطت، ترکیب و [[نقص]] است که با [[کمال مطلق]] منافات دارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷–۶۰۸</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[توحید افعالی]] == | |||
[[فهم]] [[حقیقت]] توحید افعالی و مباحث مربوط به آن از دشوارترین [[مسائل اعتقادی]] است که از گذشته دور، [[فکر]] [[اندیشمندان مسلمان]] را به خود مشغول کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۸۷</ref> دربارهٔ چگونگی فاعلیت [[حق]] و تأثیر او در [[جهان هستی]]، میان [[اندیشمندان اسلامی]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد؛ گروهی مانند [[اشاعره]] قائلاند که تنها فاعل و مؤثر در [[عالم هستی]]، [[خداوند]] است و فعل او همواره مستقیم و بدون واسطه است و [[حقتعالی]] هر چه بخواهد انجام میدهد.<ref>فخر رازی، البراهین، ۱/۲۱۷؛ فخر رازی، المحصل، ۲۹۸ و ۴۵۵–۴۵۷</ref> از اینرو قبول توحید افعالی از نگاه اشاعره همراه با [[انکار]] سببیت از علتهای میانی است و آنان توحید افعالی را به گونهای [[تفسیر]] میکنند که موجب [[سلب اختیار]] از [[انسان]] است.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵</ref> گروهی مانند [[معتزله]] بر این باورند که خداوند [[بندگان]] را آفرید و بر [[افعال]] خودشان [[قادر]] ساخت و به [[بشر]] نیز [[اختیار]] را [[تفویض]] کرد. پس آنان در اختیار و فاعلیت مستقلاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۵۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۵۷–۲۶۲؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۱۲۱</ref> [[متکلمان امامیه]] با بهرهگیری از [[مکتب اهل بیت]]{{ع}} خط صحیح و مسیر درست توحید افعالی را در پیش گرفتند و با استناد به قول «[[امر بین الامرین]]» [[جبر و تفویض]] را کنار گذاشته، به [[توحید]] محض رسیدهاند<ref>صدوق، التوحید، ۲۰۶ و ۳۶۲؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵/۱۲</ref>. [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] نیز در تبیین توحید افعالی و حل [[پرسشها]] و [[شبهات]] آن موضع خاصی را درپیش گرفتهاند که شاید بتوان گفت تفاوت این نظریه با [[اعتقاد]] متکلمان امامیه، در تبیین دقیقتر این گفته است و آن تحلیل [[توحید افعالی]] بر اساس علیت طولی است.<ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۷۸؛ میرداماد، القبسات، ۴۴۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۱؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۴۴۷</ref> | |||
[[امام خمینی]] نیز توحید افعالی را این میداند که [[حقتعالی]] در فعل واحد است و وجود [[شریک]] در فعل او و [[تفویض]] فعل [[الهی]] به غیر محال است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۰ و ۷۹</ref> و همه [[افعال]] و [[مخلوقات]] فعل حقاند.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴</ref> ایشان در تبیین توحید افعالی همسو با [[ملاصدرا]]،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۱۶ و ۶/۳۷۳؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۲۳۲؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل، ۲۷۵</ref> لوازم و ویژگیهای خاصی را به دست میدهد: ازجمله<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref>: | |||
=== [[حصر]] فاعلیت [[خداوند]] === | |||
نظریه فاعلیت [[حق]] و حصر فاعلیت [[خداوند تعالی]] به عنوان {{عربی|"لامؤثر في الوجود الا الله"}}: بنابر این مبنا مسئله علیت بر عناصری چون وجود رابطی، اضافه اشراقی، امکان فقری و انحصار [[جعل]] در وجود تکیه دارد، در این صورت علت وجودی مستقل و [[غنی]] بلکه عین [[استقلال]] است و معلول عین [[فقر]] و تعلق محض است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳–۹۴ و ۲۷۷؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳، ۳۴۵ و ۶۴۰</ref> | |||
در نگاه امام خمینی انحصار تأثیر و فاعلیت حقتعالی با توجه به بحث علیت و اصالت وجود سامان میگیرد؛ زیرا حقتعالی فاعلی است که در مبدأبودن برای همه اشیا مستقل است و در ایجاد و علیتش [[قائم]] به ذات است و هیچ [[وابستگی]] به غیر ندارد؛ پس مؤثری در [[عالم هستی]] جز او نیست، بلکه اشیای دیگر تنها از استقلال نسبی برخوردارند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۹۸</ref> و از آنجا که استقلال در وجود، ملاک و معیار فاعل [[حقیقی]] و ایجادی است و وجودی که عین ربط است نمیتواند ایجاد کننده باشد، همه علتها در هستی، معداتی هستند که معلول حقتعالی هستند؛ پس تأثیر و فاعلیت از [[شئون]] وجود است و وجود منحصر در [[حقتعالی]] است و دیگر اشیا به منزله واسطهها و معداتاند نه مؤثر [[حقیقی]].<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳–۹۴، ۲۴۶ و ۳۷۲</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== [[اختیار]] و فعل [[انسان]] === | |||
میان [[اختیار انسان]] و اختیار [[خداوند]] رابطه است و انسان از آن جهت که مختار است، از همان جهت مجبور است؛ یعنی اختیار انسان عین [[اضطرار]] اوست.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۵</ref> [[امام خمینی]] با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند » سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> بر این [[باور]] است که [[افعال]] [[انسانی]] بدون هیچ واسطهای هم به حقتعالی و هم به خود انسان انتساب دارند؛ یعنی از آن جهت که انسان و افعال او تحت [[سیطره]] [[قدرت]] و [[علم]] و [[مشیت]] حقتعالی است، به حقتعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچگونه جبری در افعال انسان لازم نمیآید<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۳۸ و ۲/۳۱۰، ۳۱۶؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۱۸؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۶، ۴۱–۴۳ و ۶۲–۶۴</ref>؛ بر این اساس عمومیت و گستردگی [[اراده خداوند]] در مورد افعال [[آدمی]] به گونهای است که همه کارهای انسان مراد حقتعالی است؛ زیرا بنابر قاعده بسیطالحقیقه، ذات [[حق]] بسیط، صرفالوجود و واجد همه مراتب هستی است و [[اراده]] [[حق]] ارادهای مطلق و بالذات است که همه اشیای عالم را فرا گرفته و هیچ ذرهای در عالم از سیطره اراده او خارج نیست و هیچ فعلی از فعل او جدا و مستقل نیست.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲–۶۵</ref> ایشان در چگونگی [[ارتباط]] حقتعالی با [[مخلوقات]] خود با استفاده از قاعده مذکور بر این باور است که حقتعالی تمام [[حقیقت]] وجود است و هیچ شیئی از حیطه وجودی او خارج نیست و مخلوقات رشحه و ظلّ اویند؛ بنابراین هر جا اثری از وجود باشد، متعلق به [[خداوند]] است و ممکنات، جز تعلقات و [[روابط]] و ظهورات او نیستند و خود و افعالشان مظاهر فاعلیت حقاند.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲–۶۵</ref> | |||
[[امام خمینی]] با بهرهگیری از قاعده [[الواحد]] و قبول وجود منبسط به عنوان [[صادر اول]]،<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۴–۶۵</ref> [[توحید افعالی]] را به گونه دیگر تبیین میکند. از نظر ایشان [[وحدت وجود]] منبسط، [[وحدت]] تشکیکی ظلّی است که از واحد [[حقیقی]] صادر میشود؛ از اینرو این [[فیض]] با سعه خود مشتمل بر همه درجات وجودی [[پایینتر]] از خود است؛ یعنی همه [[افعال]] عالم، داخل در [[حقیقت]] وجود منبسط است که خود فعلِ بیواسطه [[حق]] است و از این جهت است که تمام پدیدههای هستی در [[جهان]] به صورت حقیقی به خداوند منسوباند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۴–۶۵</ref>. بنابر نظر ایشان اگر معنای ربط معلولها به فاعل [[الهی]] بهخوبی [[تصور]] شود، [[وحدانیت خداوند]] عالم [[تصدیق]] خواهد شد؛ زیرا فاعل موجد، یک حقیقت بسیط است و از آن فاعل، یک [[هویت]] وجودی بسیط صادر میشود و مصدر غیر از حقیقت وجودی خویش چیزی نیست، بلکه مجعول شیء واحد بسیط، عین ربط و تعلق است و جاعل به [[جعل]] بسیط آن را جعل کرده است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۳–۸۴</ref>؛ همچنین هر کسی که [[توحید فعلی]] [[حق]] را آنگونه که [[شایسته]] است، [[درک]] کند و [[نظام]] وجود را صورتی از فاعلیت [[حقتعالی]] بداند، به [[برهان]] و وضوح مییابد که «لامؤثر فی الوجود» [[حصر]] حقیقی است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶–۲۷۷</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[ادله]] [[اثبات]] توحید افعالی == | |||
برخی [[حکما]] برای اثبات توحید افعالی برهانهایی ارائه کردهاند.<ref>ملاصدرا، المشاعر، ۵۲–۵۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۶۸؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۷۱–۷۲</ref> امام خمینی نیز چند برهان در این زمینه بیان کرده است، ازجمله: | |||
=== ارجاع علیت به تشأّن === | |||
حقتعالی تنها علت [[حقیقی]] در [[جهان]] است و غیر [[حقتعالی]] همه معلول او هستند. از آنجا که معلول از خود هیچ [[استقلال]] و هویتی ندارد و ظهور و [[شئون]] علت است، در نتیجه عالم هویتی جز حقتعالی ندارد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۹۴–۱۹۵</ref>؛ پس فاعلیت منحصر در ذات [[حق]] و موجودات تنها به منزله واسطهها و معداتاند. ایشان با استناد به [[آیات الهی]]{{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ}}<ref>«آیا آبی را که فرو میریزید ، دیدهاید؟» سوره واقعه، آیه ۵۸.</ref>، {{متن قرآن|أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ}}<ref>«آیا شما آن را میآفرینید یا آفریننده ماییم؟» سوره واقعه، آیه ۵۹.</ref> تمام [[افعال]] را منسوب [[خداوند متعال]] میداند و [[انسان]] و دیگر امور را صرفاً علت معدّ میداند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۶</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== قیومیت حقتعالی === | |||
[[امام خمینی]] برای [[اثبات]] [[توحید افعالی]] از قیومبودن [[حضرت حق]] که مبدأ فاعلی ذات، صفات و افعال همه اشیاست، بهره میبرد و بر این [[باور]] است که [[قیوم]] بر کمال استقلالی حقتعالی دلالت دارد؛ پس علت تامه همه ممکنات در عالم اعم از ذوات ممکنات، اوصاف و افعال آنها جز یک وجود نیست<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۹۸</ref>؛ پس تمام موجودات ظاهر و [[باطن]] و تمام [[عوالم]] [[غیب و شهادت]]، تحت [[تربیت]] اسم «[[الله]]» و تمام حرکات و سکنات او به قیومیت [[اسمالله]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۵۰</ref>؛ اما [[حقیقت]] این قیومیتِ حق را کسی جز اولیای خاص نمیدانند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۹</ref>.<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== جلوههای توحید افعالی == | |||
[[اندیشمندان اسلامی]] با توجه به آیات الهی برای توحید افعالی جلوهها و شاخههای گوناگونی برشمردهاند: | |||
=== [[توحید خالقیت]] === | |||
برخی [[آیات]] بهصراحت [[خالقیت]] را از غیر حقتعالی سلب میکنند{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفرینندهای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.</ref> و [[خالق]] [[آسمان]] و [[زمین]] و انسان و [[اعمال]] او را [[خدا]] معرفی میکنند.{{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسید که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام کرده است خواهند گفت: خداوند؛ پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که میسازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.</ref>؛ <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۵/۷۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۱۵۰</ref> امام خمینی نیز بر این باور است که مطابق اصل [[توحید]]، خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و [[انسانها]]، تنها ذات [[حق]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== [[توحید مالکیت]] === | |||
اینگونه [[مالکیت]] ریشه در [[خالقیت]] دارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۶/۴۳۱</ref> [[امام خمینی]] نیز با استناد به برخی [[آیات]]{{متن قرآن|وَلَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ}}<ref>«و آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و پرستش هماره از آن اوست؛ آیا از غیر خداوند پروا میکنید؟» سوره نحل، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن|فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره یس، آیه ۸۳.</ref> بر [[توحید]] مالکیتِ حق تأکید دارد<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳</ref> و [[معتقد]] است وقتی بر مبنای [[توحید خالقیت]] در [[عالم هستی]] جز [[خداوند]] خالقی نیست، کسی غیر او نمیتواند مالک چیزی باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷</ref> [[حقیقت]] مالکیت [[حقتعالی]] بر [[آسمان]]، [[زمین]]، ظاهر و [[باطن]]، [[ملک]] و [[ملکوت]]، باید با ذوق [[قلبی]] [[درک]] شود تا به توحید [[الوهیت]] و [[نفی]] [[شریک]] رسید.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳ و ۲۵۵؛ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷</ref>.<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== [[توحید ربوبی]] === | |||
[[ربوبیت]]، پروراندن و پیش بردن تدریجی شیء به سوی کمال است.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۳۶</ref> [[قرآن کریم]] [[تدبیر]] و ربوبیت موجودات عالم را به [[خدا]] نسبت میدهد.{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref> امام خمینی [[قرآن]] را سراسر معرفی [[مقام ربوبی]] میداند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳</ref> و بر این [[باور]] است که «[[رب]]» در {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref> از [[اسمای فعلی]] و مناسب با [[مقام]] [[توحید افعالی]] است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰</ref>.<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== [[توحید عملی]] == | |||
توحید عملی یگانهشدن فرد در جهت [[یگانهپرستی]] خدا و نفی هر گونه [[پرستش]] قلبی از قبیل [[هواپرستی]]، [[پولپرستی]]، جاهپرستی و غیره است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۱۶</ref> از آنجا که [[توحید نظری]] از نوع شناختن، [[تفکر]] و [[اندیشه]] [[راستین]]، دیدن، [[بینش]] کمال و پیبردن به [[یگانگی]] خداست، توحید عملی از نوع بودن، شدن، [[جنبش]] در جهت [[رسیدن به کمال]]، یگانهشدن و رفتن است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۰۳</ref> قرآن کریم بر این نکته تأکید میکند که هیچ معبودی جز [[خداوند]] نیست، پس او را باید پرستید و از [[پرستش]] غیر او اجتناب ورزید. {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۳/۹۵</ref> وقتی اهمیت مسئله توحیدِ [[عبادی]] روشن میشود که خود [[قرآن کریم]] [[انبیا]]{{ع}} را با صفت «[[عبد]] بودن» میستاید.{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن» سوره ص، آیه ۴۵.</ref> از طرفی [[هدف از خلقت]] [[جن]] و انس را [[عبادت]] معرفی میکند.{{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref> این عبادت هرچند ممکن است به [[معرفت]] [[تفسیر]] شود؛ ولی مقصود از معرفت، معرفت به [[توحید ذاتی]] و صفاتی نیست، بلکه مراد معرفت به [[توحید عبادی]] است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۹/۲۴۳؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۷۵</ref>؛ همچنین [[هدف]] اصلی از [[فرستادن پیامبران]] و نازلکردن [[کتابهای آسمانی]]، [[دعوت به توحید]] در پرستش بوده است که در [[آیات]] فراوانی در قرآن کریم این نکته بیان شده است.<ref>اعراف، ۵۹ و ۶۵؛ هود، ۸۴؛ عنکبوت، ۱۶؛ طباطبایی، المیزان، ۸/۱۷۴ و ۱۶/۱۱۵</ref> | |||
به [[باور]] [[امام خمینی]] توحید عبادی از اصول و لوازم [[توحید افعالی]] است و مطابق این اصل باید [[معتقد]] بود که [[خالق]] و آفریننده [[جهان]] و همه [[عوالم]] وجود و [[انسان]] تنها [[ذات مقدس]] [[حق]] است که از همه [[حقایق]] [[آگاه]] و [[قادر]] و مالک همه چیز است. این اصل میآموزد که انسان تنها در برابر [[ذات اقدس حق]] باید [[تسلیم]] باشد و از هیچکس نباید [[اطاعت]] کند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷</ref> | |||
بنابر نظر امام خمینی[[توحید]] [[علمی]] مقدمهای برای رسیدن به [[توحید عملی]] است که با تمرین و [[تذکر]] و [[ریاضت]] [[قلبی]] به دست میآید<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹</ref> و چه بسا کسی [[عمر]] خود را صرف [[توحید]] علمی کند و تمام [[زمان]] را به مطالعه، [[مباحثه]]، [[تعلیم و تعلّم]] آن صرف کند، ولی توحید عملی را در خود [[اجرا]] نکند و عالم [[الهی]] و [[حکیم]] ربانی نشود. در این صورت [[تزلزل]] قلبی او از دیگران بیشتر است؛ زیرا [[علم]] او با ریاضت قلبی نبوده و [[گمان]] کرده است که با صرف خواندن، این منازل طی میشود.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹</ref> همچنین چه بسا حکیمی مفاد «لا مؤثر فی الوجود» را به [[برهان]] [[علمی]] [[قطعی]] ثابت کند و همه عالم را سراسر عجز و نیاز به درگاه [[مقدس]] [[متعال]] بداند و به برهان مشائی دریافته و [[توحید افعالی]] را تحت [[موازین]] علمی درآورده باشد؛ ولی با این حال، [[دست]] نیاز به پیشگاه دیگران دراز کند و از دیگران کمک بخواهد و این ناشی از آن است که [[ادراک عقلی]] و [[علم]] برهانی، در احوال [[قلوب]] تأثیری نداشته است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۰۲</ref> | |||
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] از آنجا که [[عبادت]]، [[اعلی]] مراتب [[خضوع]] است، عبادت سزاوار نیست مگر برای کسی که بالاترین مراتب کمال وجود و مراتب [[نعمتها]] را دارد و از این جهت عبادتِ غیر [[حق]]، [[شرک]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴</ref>؛ زیرا عبادت به معنای [[بندگی]] و [[پرستش]] است که نوعی خضوع برای [[خالق]] است و این خضوع ملازم با معبوددانستن است؛ اما مطلق خضوع بدون این اعتقاد، سبب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴</ref> بنابر نظر ایشان یکی از جلوههای [[توحید عبادی]]، تنها از [[خدا]] کمکخواستن است. هنگامی که [[توحید ذاتی]] و افعالی در [[قلب]] جای گرفت، [[بنده]] عبادت و [[استعانت]] را منحصر در [[حقتعالی]] میبیند و تمام دار هستی را [[خاضع]] در مقابل ذات حق [[مشاهده]] میکند و قادری غیر از حق نمیبیند تا از او استعانت بگیرد. ایشان با ردّ سخن کسانی که قائلاند حصرِ عبادت، [[حقیقی]] است، اما [[حصر]] استعانت حقیقی نیست، بر این [[باور]] است کسی که به [[توحید]] فعلیِ حق، اطلاع یافته است، [[نظام]] وجود را صورت فاعلیت حق میبیند و با [[قلبی]] [[نورانی]] حصرِ استعانت را حقیقی مییابد و استعانت از دیگران را همان استعانت از حقتعالی میداند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶–۲۷۷</ref> | |||
یکی دیگر از جلوههای توحید عبادی، [[اطاعت]] از دستورهای [[خداوند]] و [[اطاعت]] اوست. امام خمینی با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب میتوانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.</ref> بر این [[باور]] است که [[اطاعت]] و [[پیروی از هوا و هوس]]، [[خودپرستی]] است؛ چنانکه اطاعت از [[شیطان]] [[عبادت]] اوست<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸–۸۹</ref>؛ از اینرو تا [[انسان]] در [[حجاب]] [[انانیت]] و [[منی]] است، در [[لباس]] [[عبودیت]] نیست، بلکه [[خودخواه]] و خودپرست است و [[معبود]] او هواهای نفسانیاش است؛ اما اگر شخص نفس خویش را به اسم «[[الله]]» متصف کرد و به [[مقام]] اسمیت رسید، یعنی خود و دیگر موجودات را در اسم «الله» فانی دید، در این صورت متحقق به [[مقام عبودیت]] شده است<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸–۸۹</ref>؛ اما اگر ولی کامل باشد، متحقق به اسم مطلق شده و به [[عبودیت مطلقه]] رسیده که در این صورت او «عبدالله» [[حقیقی]] است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۹</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== کارکردهای [[توحید]] == | |||
توحید به عنوان [[بینش]] و نگرش اساسی و بنیادین دارای کارکردهای فردی و [[اجتماعی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز افزون بر کارکردهای فردی چون [[آرامش]] و [[اطمینان قلب]]،{{متن قرآن|وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا}}<ref>«و دلهایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمیخوانیم که در آن صورت بیگمان سخنی نادرست گفتهایم» سوره کهف، آیه ۱۴.</ref> [[ایمنی]] از [[عذاب]]،{{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref> [[امنیت]] از [[خشم]] و [[غضب الهی]] {{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref> و مصونیت از شیطان و وسوسههای او، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref> کارکردهای اجتماعی نیز دارد، ازجمله ایجاد [[جامعه]] سالم و [[عدالتمحور]]،<ref>هود، ۸۴</ref> [[اصلاح جامعه]] و [[مبارزه با فساد]].<ref>یوسف، ۳۷–۳۹؛ هود، ۸۴ و ۸۸</ref> | |||
[[امام خمینی]] نیز در آثار خویش به کارکردهای توحید پرداخته است<ref>باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref>: | |||
=== آثار فردی === | |||
# [[اعتماد به خدا]]: کسی که توحید در اعماق [[روح]] او [[نفوذ]] کرده باشد، در برابر [[سختیها]] و فشارها [[تسلیم]] رضای [[خداوند]] خواهد بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷</ref> و به او [[توکل]] خواهد کرد و این توکل از [[توحید فعلی]] نشئت میگیرد<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۷</ref>، | |||
# [[امیدواری]] وی به خداوند: کسی که به توحید فعلی برسد و همه کثرات را فعل [[حق]] ببیند، [[چشم]] [[طمع]] به غیر [[حقتعالی]] و [[امید]] به غیر او نخواهد داشت<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۱</ref> و همواره در برابر [[اراده الهی]] [[تسلیم]] است و به [[رحمت]] او [[امیدوار]] و دچار [[یأس]] و [[ناامیدی]] نمیشود،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۵</ref> | |||
# [[اطاعت]] صرف از [[خداوند]]: هنگامی که [[انسان]] [[معتقد]] شد که [[خالق]] همه هستی خداوند است و او [[قادر]] بر هر چیزی است و کسی [[شریک]] او نیست، دیگر از غیر او [[اطاعت]] نخواهد کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷ و ۴۶۵</ref>؛ از این جهت انسانِ [[موحد]] از [[شیطان]] اطاعت نکرده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۹–۹۰</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
=== آثار [[اجتماعی]] === | |||
# [[نفی طاغوت]]: [[اعتقاد به توحید]] در [[جامعه]] سبب میشود جامعه، [[ظلم]]، [[استکبار]] و [[طاغوت]] را نپذیرد و از غیر [[خدا]] هراسی نداشته باشد،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸</ref> | |||
# [[وحدت کلمه]]: جامعهای که به مبدأ واحد [[اعتقاد]] دارد و خداوند را مبدأ همه امور میداند، جامعهای همسوست و به وحدت کلمه خواهد رسید،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲–۳۳</ref> | |||
# استقرار [[عدالت]]: [[توحید]] زمینهساز [[اقامه عدل]] و [[قسط]] در جامعه است؛ زیرا [[وحدت]] در [[خالقیت]] و [[ربوبیت]] اقتضا میکند که [[بندگان]] نیز از [[دستورها]] و فرمانهای او اطاعت کنند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸</ref>؛ از اینرو یکی از اهداف اصلی [[پیامبران]]{{ع}} پس از [[توحید]]، اقامه عدالت و قسط در جامعه است و این دید [[توحیدی]] [[انبیا]]{{ع}} بوده است که توانستند با مظاهر [[شرک]] [[مبارزه]] کنند تا [[عدل الهی]] را در جامعه [[اجرا]] کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۶</ref> | |||
# [[آزادی]] و [[حقوق اجتماعی]]: از آنجا که آفریننده [[بشر]] تنها خداوند است، تنها خداوند بر او [[ولایت]] دارد<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۵</ref> و کسی حق ندارد انسان دیگری را به آنچه خواسته و [[اراده]] خود اوست مجبور کند و همه افراد نزد خداوند [[آزاد]] و یکساناند و کسی نمیتواند این [[آزادی]] را محدود کند، مگر آنچه که خداوند دستور داده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.</ref> | |||
== نقش [[توحید]] در [[ایدئولوژی اسلام]] == | == نقش [[توحید]] در [[ایدئولوژی اسلام]] == | ||
خط ۲۳: | خط ۱۷۹: | ||
چهارم: [[عبودیت]] یکسان همه موجودات در برابر خدا، مستلزم آن است که هیچیک از [[بندگان خدا]]، خودسر و مستقل [[حق]] تحکم و [[فرمانروایی]] بر [[بندگان]] دیگر نداشته باشد و [[زمامدار]] و [[مدیر و مدبر]] امور [[زندگی]] [[انسانها]] فقط کسی باشد که خدا خود به [[حکومت]] [[برگزیده]] است) یا به شخص، مانند [[امامان معصوم]] و یا به علائم و ملاکها، مانند [[حاکم اسلامی]] در [[زمان غیبت]] [[امام]] [[معصوم]] {{عم}} <ref>طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۳۸.</ref>. | چهارم: [[عبودیت]] یکسان همه موجودات در برابر خدا، مستلزم آن است که هیچیک از [[بندگان خدا]]، خودسر و مستقل [[حق]] تحکم و [[فرمانروایی]] بر [[بندگان]] دیگر نداشته باشد و [[زمامدار]] و [[مدیر و مدبر]] امور [[زندگی]] [[انسانها]] فقط کسی باشد که خدا خود به [[حکومت]] [[برگزیده]] است) یا به شخص، مانند [[امامان معصوم]] و یا به علائم و ملاکها، مانند [[حاکم اسلامی]] در [[زمان غیبت]] [[امام]] [[معصوم]] {{عم}} <ref>طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۳۸.</ref>. | ||
'''[[عبادت]] و [[اطاعت]] انحصاری خدا'''، توحید غیر از آنکه یک [[بینش]] [[فلسفی]] است یک [[شناخت]] علمزا و زندگی ساز نیز هست یعنی عقیدهای است که بنای [[زندگی اجتماعی]] و فردی انسانها باید بر پایه آن نهاده شود. بنابر اصل توحید، انسانها حق ندارند هیچ کس و هیچ چیز جز خدا را اطاعت کنند و همه تحکمات و تحمیلاتی که از طرف «قدرتگونههای [[تاریخ]]» بر [[بشریت]] رفته، غلط و بر خلاف [[حق]] بوده است. [[نفی]] [[عبودیت]] «خدانما» | '''[[عبادت]] و [[اطاعت]] انحصاری خدا'''، توحید غیر از آنکه یک [[بینش]] [[فلسفی]] است یک [[شناخت]] علمزا و زندگی ساز نیز هست یعنی عقیدهای است که بنای [[زندگی اجتماعی]] و فردی انسانها باید بر پایه آن نهاده شود. بنابر اصل توحید، انسانها حق ندارند هیچ کس و هیچ چیز جز خدا را اطاعت کنند و همه تحکمات و تحمیلاتی که از طرف «قدرتگونههای [[تاریخ]]» بر [[بشریت]] رفته، غلط و بر خلاف [[حق]] بوده است. [[نفی]] [[عبودیت]] «خدانما» ها چه در [[لباس]] قدرتهای مذهبی ([[احبار]] و [[رهبان]]) و چه در نقش قدرتهای [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] ([[طاغوت]] - [[ملاء]] - مترف) در [[قرآن]] تأکید شده است و در مقابل [[اطاعت]] [[برگزیدگان]] و [[بندگان شایسته]] و زبده ([[رسول]] و اولواالأمر) را لازم دانسته است. | ||
'''[[روح]] [[توحید]] نفی عبودیت غیر [[خدا]]'''؛ دایره توحید و روش موحدانه در [[زندگی]] و در [[سازمان]] بخشی [[اجتماعی]]، با [[تدبر]] در برخی دیگر از [[آیات]] توحید و [[شرک]]، مشخص و واضحتر میگردد که از آن به «عبودیت و اطاعت انحصاری خدا» یاد شده است. | '''[[روح]] [[توحید]] نفی عبودیت غیر [[خدا]]'''؛ دایره توحید و روش موحدانه در [[زندگی]] و در [[سازمان]] بخشی [[اجتماعی]]، با [[تدبر]] در برخی دیگر از [[آیات]] توحید و [[شرک]]، مشخص و واضحتر میگردد که از آن به «عبودیت و اطاعت انحصاری خدا» یاد شده است. | ||
خط ۳۲: | خط ۱۸۸: | ||
==کارکردهای فردی و [[اجتماعی]] [[توحید]]== | ==کارکردهای فردی و [[اجتماعی]] [[توحید]]== | ||
[[حضرت | [[حضرت آیتالله خامنهای]]، توحید را دارای یک معنای عام و شامل میدانند که میتواند همه عرصههای فردی و اجتماعی انسان را فرا بگیرد. [[نفی]] [[عبودیت]] غیر [[خدا]] در زمانها و مکانهای مختلف، شکلهای گوناگونی پیدا میکند. ایشان، دایره عبودیت را دایره وسیعی میداند و معتقدند همه قید و بندهایی که به [[بشر]] بسته میشود، یک عبودیت و [[بندگی]] برای بشر به وجود میآورد. ایشان عبودیت [[نظامهای اجتماعی]] غلط، عبودیت [[آداب]] و عادات غلط، عبودیت [[خرافات]]، عبودیت اشخاص و قدرتهای [[استبدادی]]، عبودیت [[هواهای نفسانی]]، عبودیت [[پول]] و زر را از انواع عبودیت میدانند که در جمله {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ}} همه این عبودیتها نفی میشود و [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[حقیقی]]، هم در [[دنیا]] و هم در [[آخرت]] برای انسان حاصل میشود. ایشان [[اسلام]] کامل را [[تسلیم خدا بودن]]، در همه این عرصه دانسته و ملاک جدایی اسلام از [[جاهلیت]] را در همین معنا میدانند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید سال ۱۳۷۳.</ref>. | ||
ایشان، توحید را نه فقط یک امر [[ذهنی]] بلکه یک امر [[واقعی]] و یک [[نظام]] و یک دستورالعمل [[زندگی]] میدانند که به انسان راه چگونه زیستن را میآموزد. ایشان معتقدند که «همه [[سختیها]] و [[بلاها]] که بر سر [[ملتهای مسلمان]] میآید، بر اثر گم کردن سررشته زندگی در زیر لوای توحید میباشد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۷.</ref>. | ایشان، توحید را نه فقط یک امر [[ذهنی]] بلکه یک امر [[واقعی]] و یک [[نظام]] و یک دستورالعمل [[زندگی]] میدانند که به انسان راه چگونه زیستن را میآموزد. ایشان معتقدند که «همه [[سختیها]] و [[بلاها]] که بر سر [[ملتهای مسلمان]] میآید، بر اثر گم کردن سررشته زندگی در زیر لوای توحید میباشد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۷.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۰
معناشناسی
مقام معظم رهبری، معنای «توحید» را نه صرفاً یک نظریهای فلسفی و ذهنی بلکه یک نظریه زیربنایی در مورد انسان و جهان و نیز یک دکترین اجتماعی و اقتصادی و سیاسی میدانند. در میان واژههای مذهبی و غیر مذهبی کمتر واژهای میتوان یافت که تا این حد سرشار از مفاهیم انقلابی و سازنده و ناظر به ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی و تاریخی انسان باشد و به همین دلیل همه دعوتها و نهضتهای الهی در طول تاریخ با اعلان یگانگی خدا و ربوبیت و الوهیت انحصاری او آغاز گردیده است[۱].
توحید از دیدگاه مقام معظم رهبری، دارای دو جزء است یکی الله است و دیگر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾. «یکی اثبات الله و دیگری نفی هر معبودی جز الله، اثبات ولایت الله و نفی ولایت غیر الله»[۲]. «یکی اطاعت، و عبودیت پروردگار عالم و دیگری سرپیچی از اطاعت انداد الله»[۳]. از منظر ایشان، «روح توحید عبارت است از اینکه انسان غیر خدا را عبودیت نکند و در مقابل غیر خدا جبهه بندگی به زمین نساید»[۴]. ایشان توحید را به معنای حاکمیت ارزشهای الهی بر جامعه و نفی حکومتهای طاغوتی، استبدادی و فاسد و طغیانگر بر ارزشهای انسانی و اصیل میدانند[۵]. ایشان از منظری توحید را به معنای وحدت و یکپارچگی همه جهان و خویشاوندی تمام اجزاء و عناصر آن میدانند و معتقدند که «از آنجا که آفرینش دارای یک مبدأ است و خدایان و آفرینندگان مختلف دستاندر کار آفرینش و گردش آن نبودهاند، همه اجزاء آفرینش، اجزاء یک مجموعه و همه جهان یک واحد و دارای جهتگیری واحد است»[۶].[۷]
توحید از ریشه «وحد» به معنای انفراد، یکی بودن و یکی دانستن است[۸]؛ همچنین تنها قراردادن یک چیز و یگانه شمردن آن است[۹] و در اصطلاح کلامی و فلسفی، خداوند را به وحدانیت شناختن و اضداد و امثال را از او نفی کردن است.[۱۰] این واژه در اصطلاح عرفانی ارجاع کثرات به وحدت و اسقاط اضافات است. امام خمینی نیز توحید را اقرار به وحدت و یکتایی خداوند متعال میداند.[۱۱].[۱۲]
پیشینه
مسئله توحید همواره مهمترین مسئله در ادیان الهی بوده است. توحید اصلی است که هر سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام بر آن تأکید کردهاند و در متون مقدس مسئله خدا و صفات او (یگانگی) از جایگاه ویژهای برخوردار است[۱۳]؛ با این حال، دربارهٔ معنا و چگونگی توحید و تفاسیر مربوط به آن میان پیروان این ادیان اختلاف است. یهودیت[۱۴] و اسلام بر توحید تأکید کردهاند؛ اما مسیحیت به توحید تثلیثی معتقد است و تلاش کرده توحید و تثلیث را به گونهای با یکدیگر جمع کند؛ ازجمله در قرون وسطا کلیسا تلاش بسیار کرد تا تثلیث را آموزهای عقلانی جلوه دهد.[۱۵]
در دین اسلام مسئله توحید مهمترین محور اصول عقاید است و در فرهنگ دینی از جایگاه برجسته و ممتازی برخوردار است. تأکید بر یکتایی خداوند و نفی صریح و قاطع هر گونه شرک، اصلیترین پیام قرآن کریم است.﴿أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ﴾[۱۶]، ﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ﴾[۱۷]، ﴿وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا﴾[۱۸] قرآن بر توحید تأکید میکند ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۱۹]، ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ﴾[۲۰]، ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ﴾[۲۱]، ﴿وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾[۲۲] و گاه برای آن استدلال میآورد.﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۲۳] کتابهای روایی آموزههای مرتبط با توحید، ادبیات گسترده و پرباری را فراهم آورده است که از جمله این کتابها میتوان به نهج البلاغه و شماری از تفسیرهای روایی که در تبیین آیات توحیدی قرآن نگاشته شدهاند، اشاره کرد. اهتمام به تفسیر، تدوین، جمعآوری و دستهبندی روایات و بیان دیدگاهها در ارائه درست توحید، نقطه مشترک مذاهب کلامی است[۲۴] و سبب شده است کتابهای مهمی به موضوع توحید اختصاص یابند؛ از جمله این کتابها در مذهب امامیه، توحید مفضل و توحید صدوق است.[۲۵]
متکلمان در بحث توحید بیشتر بر تبیین وحدت خداوند،[۲۶] نفی شبیه برای او، نفی کثرت و تعدد و نفی شریک[۲۷] تأکید کردهاند. در فلسفه اسلامی توحید خداوند پس از اثبات وجود واجبتعالی، یکی از مهمترین مسائل الهیات به معنای اخص بهشمار میرود.[۲۸] بعدها ملاصدرا نظامی را پایهریزی کرد که در آن به بحثهای مهم توحیدی پرداخت و با استفاده از قاعده بسیط الحقیقه توحید را اثبات کرد.[۲۹] فهم مسئله توحید با تمام ابعاد آن دشوارترین مسئله فکری و اعتقادی است که دامنه وسیع آن بر دشواری مطلب افزوده است. تبیین رابطه فاعلیت انسان و فاعلیت خداوند، مسئله جبر و اختیار، مباحث علم، اراده و قدرت مطلقه الهی، مشکل شرور در نظام هستی و چگونگی انتساب آن به خداوند ازجمله مباحثی است که در مسئله توحید به حل آنها پرداخته میشود.[۳۰] ایمان به خداوند واحد، وجه مشترک ادیان توحیدی و ابراهیمی است که در برابر ثنویت و چندگانهپرستی مطرح است؛ از اینرو تبیین صفت توحید از ارزش والایی برخوردار است.[۳۱]
امام خمینی در آثار خود کوشیده است توحید حقتعالی را با استفاده از قرآن، سنت و برهان عقلی، تحلیل و اثبات کند و به بیان اقسام توحید نظری و عملی و جلوههای آن بپردازد. ایشان در بیان اهمیت و جایگاه توحید معتقد است توحید اصل اصول معارف است و بیشتر فروع ایمانی و معارف الهی و اوصاف کمالی و صفات قلبی از آن منشعب میشود.[۳۲] ایشان علم توحید را مهمترین نعمت الهی میشمارد[۳۳] و اصل مقاصد قرآن را معرفت حق و تحصیل توحید میداند[۳۴] و تأکید میکند تمام مقصودهای قرآن به یک مقصود بر میگردد و آن حقیقت توحید است که غایت و مقصد همه انبیاست.[۳۵] ایشان دربارهٔ اهمیت و جایگاه توحید، با استناد به آیات قرآن کریم﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ﴾[۳۶]، ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴾[۳۷] و روایات،[۳۸] علم توحید را از عظیمترین علوم میداند و با استناد به کلام ملاصدرا،[۳۹] هر یک از آیات یادشده را دربردارنده بخش بزرگی از علوم توحیدی میداند.[۴۰].[۴۱]
حقیقت و اقسام توحید
حقیقت توحیدْ اعتقاد قلبی به وحدانیت و یکتایی خداوند در ذات، صفات و افعال و عملکردن بر اساس این اعتقاد است[۴۲]؛ از اینرو متکلمان و فلاسفه اسلامی، توحید را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کردهاند. توحید نظری به این معناست که انسان در اندیشه خود به وحدانیت و یکتایی خداوند اعتقاد داشته باشد[۴۳] و خود به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی تقسیم میشود.[۴۴] توحید افعالی نیز به صورتهای گوناگونی تجلی مییابد ازجمله: توحید در خالقیت، توحید در مالکیت، توحید در حاکمیت و توحید در ربوبیت. مقصود از توحید عملی، رفتار موحدانه است؛ یعنی انسان نسبت به خداوند تعالی به گونهای رفتار کند که مقتضای اعتقاد و اندیشه توحیدی است.[۴۵].[۴۶]
توحید ذاتی
توحید ذاتی در اصطلاح مشهور به معنای نفی شریک و مثل و نظیر از خداوند است که توحید «واحدی» است، ولی گاهی توحید ذاتی به معنای گستردهتری به کار میرود و افزون بر نفی شریک بیرونی از خداوند، بساطت ذات الهی و سلب ترکیب از خداوند را نیز شامل میشود که از این بساطت در اصطلاح به توحید «احدی» یاد میشود؛ از اینرو متکلمان و فیلسوفان اسلامی با استناد به آیات الهی﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۴۷]، ﴿لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۴۸]، ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۴۹] و روایات[۵۰] نفی کثرت درونی یا نفی ترکیب را «توحید احدی» و نفی کثرت بیرونی یا نفی شرک را «توحید واحدی» میگویند[۵۱]؛ بنابراین توحید ذاتی دارای دو بُعد است:
بر این اساس میتوان بُعد نخست توحید ذاتی را نفی ترکیب و بُعد دوم را نفی تعدد ذات خداوند دانست.[۵۲] امام خمینی نیز در بیان توحید ذاتی و معنای آن، دو مرحله را بررسی کرده است[۵۳]:
نفی ترکیب
بساطت ذات و نفی ترکیب از خداوند (توحید احدی): امام خمینی بساطت ذات را همان نفی مطلق ترکیب از خداوند میداند[۵۴] و بر این باور است که اقسام ترکیب در ذات خداوند راه ندارد؛ چه ترکیب عقلی، مانند ترکیب شیء از وجود و عدم یا ترکیب از جنس و فصل و چه ترکیب خارجی، مانند ترکیب جسم از ماده و صورت و چه ترکیب مقداری مانند ترکیب جسم از اجزای بالقوه مقداری[۵۵]؛ زیرا واجبتعالی ماهیت ندارد[۵۶] و ممکن نیست به حمل شایع، مصداق مفهومی ماهوی باشد؛ یعنی خداوند مرکب از وجود و ماهیت نیست[۵۷] و نفی ماهیت از خداوند مستلزم نفی جنس و فصل از اوست[۵۸] و نفی جنس و فصل نیز مستلزم نفی ماده و صورت خارجی است[۵۹]؛ همچنین تمام اجزای مقداری و خارجی و فرضی در مورد ذات حق باطل است.[۶۰] از طرفی خداوند از وجود و عدم ترکیب نیافته است، بلکه ذات خداوند از هر جهت بسیط است و هیچگونه ترکیبی در آن راه ندارد.[۶۱]
امام خمینی در تأکید بساطت ذات حقتعالی با استناد به سوره اخلاص، واژه احد (مقام احدیت) را وصف چیزی میداند که در ذهن و خارج کثرت نمیپذیرد؛ از اینرو مراد از احدیت خداوند آن است که ذات الهی از هر گونه ترکیبی مبراست و برهان بر این مطلب همان صرف الوجود و هویت مطلقه است؛ زیرا اگر صرفالوجود، احدیالذات نباشد، لازم میآید که از صرافت خود بیرون رود و از ذاتیت خود جدا شود.[۶۲] بنابر نظر ایشان بساطت ذات با «صمدیت» نیز تأمین میشود؛ به این معنا که میان تهی نبودن، اشاره به نداشتن ماهیت و نقص امکانی است؛ زیرا حقتعالی از حدّ و تعین منزه است[۶۳]؛ بنابراین ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۶۴] اثبات ذات خداوند و نفی هر گونه ترکیب و ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۶۵] اثبات یگانگی خدا و نفی شبیه و نظیر از اوست[۶۶]؛ از اینرو صدر سوره توحید اشاره به بساطت و یکتایی و ذیل آن اشاره به یگانگی و بینظیری اوست.[۶۷]
نفی شریک
توحید ذاتی و نفی شریک (توحید واحدی): یعنی واحدیت و یگانگی خداوند که دربارهٔ آن دو مطلب مورد نظر است:
نفی همتا
نفی مثل و نظیر و همتا برای خدا و اثبات یگانگی او. بنابر نظر امام خمینی مراد از توحید ذات یا نفی شریک به معنای اثبات آن است که خداوند یکتاست و نظیر و همتایی برای او ممتنع است.[۶۸] ایشان با استناد به آیات ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ و ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۶۹] بر این باور است که خداوند ذاتی بیمانند است و کسی همپایه و نظیر او نیست.[۷۰] پس حقتعالی شریک و مثلی ندارد و بهاصطلاح شریکالباری وجود ندارد.[۷۱].[۷۲]
نفی وحدت عددی
نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی برای حقتعالی. امام خمینی در بیان واحد با استناد به روایتی،[۷۳] بر این باور است که واحد به معنای یکتایی است که نظیری برای او نیست؛ از اینرو توحید به معنای اقرار به وحدت است؛ یعنی خدا یکی است و شریک و مثل ندارد.[۷۴] به نظر ایشان وحدت خداوند به گونهای است که بذاته وحدت عددی را نفی و وحدت حقیقی صمدی را به اثبات میرساند[۷۵]؛ از اینرو وحدتی که مسیحیان بدان قائلاند باطل است. آنان خداوند را در جوهر واحد و در اقنوم سه میدانند. به اعتقاد آنان خداوند با اقنوم وجود، اب و با اقنوم علم، ابن و با اقنوم حیات، روحالقدس است و کسانی که دربارهٔ خداوند چنین اعتقادی داشته باشند کافرند؛ زیرا طبق این عقیده باید وحدت خداوند را وحدت عددی و او را سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر جداست[۷۶]؛ در حالی که وحدت خداوند وحدت حقه حقیقیه است، نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمیماند و هر چه به عنوان غیر فرض شود به او بازمیگردد و از اینرو برخی آیات ﴿لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۷۷]؛ ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾[۷۸]، ﴿قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۷۹]، ﴿يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾[۸۰] برای خداوند صفت وحدت را اثبات میکنند و پس از آن، او را به صفت قهاریت یا ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۸۱] میستایند تا نشان دهند وحدت خداوند مجالی برای فرض شریک و شخص ثالث نمیگذارد که مثل او باشد تا چه رسد به اینکه آن شخص، ثبوت داشته باشد، بلکه همه چیز مستهلک در ذات احدی و فرد صمدی است.[۸۲]
امام خمینی در بیان توحید واحدی از صرفالوجود بودن حقتعالی بهره برده است؛ زیرا صرف هر چیزی تعددبردار نیست و حقتعالی نیز واحد و فاقد هر گونه تعدد و تکثر است و از اینرو همتا و مثلی ندارد.[۸۳] بنابر این بیان، سنخ وحدت واجبتعالی از نوع وحدت عددی نیست، بلکه وحدت حقه حقیقیه است که مقابل و دومی ندارد.[۸۴] در وحدت حقه برخلاف وحدت غیر حقه، واحد، نفس وحدت است و وحدت، نفس وجود عینی آن است.[۸۵] از آنجا که واحد، عدد نیست؛ هرچند قوام اعداد به اوست، امام خمینی با استناد به روایت «واحد لا بعدد»[۸۶] وحدت عددی را نفی و وحدت حقیقی را اثبات میکند و بر این باور است که در این روایت، نظیر نداشتن و بساطت حق ثابت میشود. ایشان در جمع میان این روایت و « لَكَ - يَا إِلَهِي - وَحْدَانِيَّةُ اَلْعَدَدِ»[۸۷] که وحدت عددی را برای حق ثابت میکند، بر این باور است که وحدانیت عدد به اعتبار احدیت جمع کثرات و استهلاک آنها در مقام احدیت است و نفی عددی را همان وحدت سریانی غیب حق است که در حجاب تعینات و ظهور در آنهاست.[۸۸].[۸۹]
ادله اثبات توحید ذاتی
اثبات توحید ذاتی در دو سطح مورد توجه اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است:
توحید احدی
متکلمان و فیلسوفان هر یک بر اساس مشرب خاص خود، به اثبات توحید ذاتی پرداختهاند و برهانهای فراوانی در اثبات توحید ذاتی ذکر کردهاند.[۹۰] امام خمینی همسو با برخی پیروان حکمت متعالیه با نفی اقسام ترکیب از ذات خداوند بر اثبات توحید احدی تأکید کرده[۹۱] و بر این اعتقاد است که اگر ذات واجب از اجزا ترکیب یافته باشد، از چند حالت بیرون نیست: یا باید همه آن اجزا نیز واجبالوجود باشند یا بعضی از آنها واجبالوجود و بعضی ممکنالوجود یا همه آنها ممکنالوجود باشند. ایشان با نفی تالی و بطلان آن، بطلان مقدم را نتیجه میگیرد به این بیان که قسم اولْ محال و باطل است؛ زیرا اگر اجزای تشکیلدهنده ذات واجب همگی واجبالوجود باشند و در واجب ترکیب خارجی مثل ترکیب هیولا و صورت انجام گیرد، لازم میآید تأثیر و تأثر و فعل و انفعال در واجب حاصل شود و این خُلف فرض است. قسم دوم نیز محال است؛ زیرا اگر بعضی از اجزا واجب و بعضی ممکن باشند، نیاز واجب به ممکن لازم میآید. قسم سوم هم باطل است؛ زیرا چگونه ممکن است واجبالوجود از اجزایی که همگی ممکن صرفاند، حاصل آید. ایشان با بطلان تالی با اقسام سهگانه آن، بهطور منطقی بطلان مقدم را نتیجه میگیرد، که ذات واجب مرکب از اجزا نیست[۹۲] و با اثبات احدیت و نفی اجزای درونی به بسیط محض بودنِ ذات واجب که تنها مصداق بسیطالحقیقه بهشمار میرود، میرسد.[۹۳].[۹۴]
توحید واحدی
توحید واحدی دارای دو نوع برهان عقلی و نقلی است:
برهان عقلی
امام خمینی همسو با حکمت متعالیه[۹۵] نخست با استدلالی در قالب قیاسِ شکل اول، بساطت ذات باریتعالی را ثابت میکند که در توحید احدی بیان شد؛ سپس در اثبات کبرای این قیاس یعنی "بسيط الحقيقة كل الاشياء وليس بشيء منها" یک قیاس استثنایی ترتیب میدهد، به این شکل که اگر بسیط الحقیقه، کلالاشیاء نباشد، باید مرکب باشد و این خلاف فرض است؛ زیرا در توحید احدیثابت است که بسیطالحقیقة، یعنی واجب تعالی از انواع و اقسام ترکیب مبّراست.[۹۶] بنابر نظر ایشان مدلول برهان بسیط الحقیقه، این است که بسیط حقیقی؛ یعنی واجبتعالی از هر نوع تعیّن و فقدان مبّراست و واجد همه حقایق هستی و کمالات است و چنین موجودی کمال و جمال و واحد مطلق است و در غیر این صورت از حقیقت بسیط خود خارج شده و دیگر کمال مطلق نیست[۹۷]؛ پس حقتعالی واحد و بسیط از همه جهات است و وحدت او وحدت حقه حقیقیه است،[۹۸] بدون اینکه در ذات او ترکیب و تعدد حیثیات لازم آید.[۹۹]
امام خمینی بر اساس مبنای یاد شده در اثبات توحید واحدی و با تأکید بر ضرورت بساطت و عدم ترکب معتقد است ذات واجب از سه حالت خالی نیست: یا اقتضای وحدت دارد یا اقتضای کثرت یا آنکه اقتضای هیچیک را ندارد. در صورت اول که لازمه ذاتش وحدت و یگانگی است، مدعا حاصل است؛ یعنی واجبالوجود واحد و وحدت لازمه ذات اوست. در صورت دوم خلاف فرض لازم میآید؛ زیرا اگر کثرت لازمه ذات شیء باشد، با توجه به اینکه ذات شیء جدای از افراد خود نیست، بلکه عین افراد است، هر فردی از ذات، موجود شود، لازم میآید کثیر باشد. در صورت سوم لازم میآید که واجبالوجود وحدت یا کثرت خود را از غیر داشته باشد و آن مستلزم این است که ذات واجبالوجود به اقتضا و تأثیر غیر، موجود باشد. پس چیزی که از خود اقتضای وحدت و کثرت ندارد، باید در فعلیت کثرت یا وحدت محتاج به تأثیر غیر باشد تا به سبب تأثیر غیر واحد یا کثیر باشد؛ در حالی که واجبتعالی حد و ماهیت ندارد و بسیط از تمام جهات است و اگر به واسطه تأثیر شیء خارجی واحد یا کثیر شود، افزون بر ترکب ذات، واجب در مرتبه ذات نمیتواند اقتضای وحدت یا کثرت داشته باشد، بلکه به واسطه علت خارجی مقتضی وحدت یا کثرت است.[۱۰۰]
امام خمینی همچنین همسو با مشهور حکما ادله دیگری بر توحید واحدی اقامه میکند، به این بیان که اگر واجبالوجود لذاته متعدد باشد (مثلا دو واجبالوجود وجود داشته باشد)، از آنجا که لازمه کثرت و دوتابودن، تمایز است، یک مابهالاشتراک است و یک مابهالامتیاز؛ یعنی هر دو در وجوب وجود شریکاند و هر یک از دیگری ممتاز است. سه احتمال وجود دارد:
- مابهالاشتراک و مابهالامتیاز هر دو ذاتی و داخل در ذات آنها باشد؛
- مابهالاشتراک عین ذات باشد و مابهالامتیاز خارج از ذات؛
- مابهالامتیاز عین ذات باشد و مابهالاشتراک خارج از ذات باشد.
هر سه احتمال باطل است؛ بنابراین واجبالوجود باید واحد باشد و در غیر این صورت از وجوب وجود بیرون میآید و مرکب خواهد بود.[۱۰۱].[۱۰۲]
شبهه ابنکمونه
بر استدلال مشهور حکما برای اثبات توحید واحدی، شبههای دشوار وارد شده است. این شبهه به شبهه ابنکمونه شهرت یافته است؛ اگرچه به عقیده ملاصدرا اصل شبهه را شیخ اشراق مطرح کرده است.[۱۰۳] شبهه ابنکمونه مربوط به صورت سوم از احتمالات موجود در استدلال مشهور است و آن این است که مابهالامتیاز عین ذات باشد و مابهالاشتراک خارج ذات باشد که در این صورت مابهالاشتراک با مابهالامتیاز مرکب شده و نمیتواند واجب باشد.
مفاد شبهه این است که چرا جایز نباشد دو هویت مختلف به تمام ذات، مغایر هم باشند که هر یک بذاته واجبالوجود باشد و مفهوم واجبالوجود از آنها انتزاع و بهطور عرضی بر آنها حمل شود.[۱۰۴] این شبهه در کتابهای فلسفی مطرح و نقدهایی بر آن شده است.[۱۰۵]
امام خمینی پاسخهایی را که به این شبهه داده شده، کافی ندانسته و در جواب و رفع این شبهه بر این باور است که بر مبنای اصالت وجود در دار هستی یک حقیقت بیشتر موجود نیست و مراتب وجود در حقیقت وجود، مختلف نیست، بلکه حقیقت وجود یکی و اختلاف آنها به شدت و ضعف است و مابهالامتیاز آنها همان مابهالاشتراک آنهاست. در این صورت اگر یکی از دو واجب فرضی، همین حقیقت اصیل باشد، با توجه به اصالت وجود، واجب دیگری که به تمام ذات و حقیقت با این واجب مخالف است، یا عدم است یا ماهیت، و طبق اصالت وجود ثابت شده است ماهیت امری اعتباری است؛ بنابراین فرد دوم واجب، باید عدم باشد؛ زیرا تنها عدم است که از تمام جهات و به تمام ذات با وجود متباین است[۱۰۶].[۱۰۷]
برهان نقلی
دومین برهان بر توحید واحدی، برهان نقلی است و دو برهان در این بخش قابل ذکر است:
برهان فُرجه
امام خمینی در اثبات توحید واحدی با استناد به حدیثی از امامصادق(ع) که در پاسخ زندیقی آن را بیان فرمود،[۱۰۸] برهانی با عنوان «فُرجه» را مطرح میکند و معتقد است مضمون حدیث یا جهت بساطت حق را میرساند یا در مقام اثبات توحید در الوهیت است و اما گویا این حدیث در مقام اثبات وحدانیت و توحید واحدی حقتعالی است.[۱۰۹] در برهان فرجه این خصوصیت رعایت شده است که اگر مابهالامتیاز در ذات واجب باشد، آن هم واجب خواهد بود، نه ممکن. پس اگر خدا دوتا باشد لازم میآید میان آنها فرجه و فاصله باشد که در این صورت دو واجب سه واجب خواهند بود و میان آنها هم فرجه لازم میآید و همینطور تا بینهایت[۱۱۰]؛ البته مراد از فرجه در این برهان مکان و فاصله مکانی نیست؛ زیرا حقتعالی مکان ندارد و جسمانی نیست تا نیازمند فاصله مکانی باشد؛ دیگر اینکه اگر مراد از فرجه، مکان باشد لازم نمیآید میان فرجه و مکانی که میان دو شخص متمکن در مکان است، فرجه دیگری باشد. پس مراد از فرجه مابهالامتیاز است.[۱۱۱]
امام خمینی در این برهان با بیان دو مقدمه به اثبات این مطلب میپردازد و بر این اعتقاد است که اگر دو واجب فرض شود، باید کمترین مابهالتفاوت وجود داشته باشد و چون مابهالتفاوت از ناحیه اجزاست، پس یکی از اجزا، مابهالاشتراک و دیگری مابهالامتیاز باشد. در این صورت اگر هر دو جزو ممکن باشند، هر دو واجب از وجوب خارج میشوند؛ زیرا مرکب از آنها نیز ممکن خواهد بود و این خلاف فرض است و اگر یکی از دو جزء ممکن و دیگری واجب باشد، باز مرکب از آن دو واجب نخواهد بود؛ بنابراین باید هر دو جزء واجب باشند که در این صورت یکی در دیگری تأثیر نمیکند؛ هنگامی که تأثیر متقابل نبود، ترکیب حقیقی و صورت وحدانی حاصل نمیشود و هر یک از اجزا، مستقل خواهد بود؛ این سبب پیدایش دو واجب میشود که به همراه واجب دیگری که فرض شده بود، سه واجب میشوند. در تمییز میان این سه واجب دستکم به مابهالامتیاز دیگری نیاز است و این سببِ ظهور پنج واجب دیگر خواهد شد و همینطور تا بینهایت. پس وجود دو واجب، مستلزم بینهایت واجبهاست؛ یعنی مستلزم این است که یک واجب از بینهایت واجبها ترکیب یافته باشد و این باطل است؛ پس واجبتعالی واحد و بسیط و بدون شریک است.[۱۱۲].[۱۱۳]
برهان تمانع
امام خمینی ازجمله برهانهای نقلی بر اثبات توحید ذاتی و ابطال شرک را برهان تمانع میداند. ایشان بر این باور است آیه ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾[۱۱۴] استنباطهای گوناگونی دارد و با وجود اینکه اهل عرف از آن استفاده کردهاند، متکلمان و فیلسوفان و عرفا استفادههای دیگری کردهاند.[۱۱۵] اهل عرف از آیه بیان خطابی برداشت میکنند؛ به این معنا که دو سلطان در یک مملکت جای نمیگیرند و موجب فساد میشود و اگر در عالم دو خدا باشد، میان آن دو فساد و تنازع بود و چون این اختلاف و تنازع نیست، پس مدبر عالم ذات واحدی است[۱۱۶]؛ اما متکلمان از راه برهان تمانع به تقریر آیه میپردازند[۱۱۷]؛ به این معنا که هرگاه در جهان دو خدا موجود باشد، هر یک مانع کار دیگری و اراده هر یک بر خلاف اراده دیگری است؛ به این معنا که یکی خواهان باریدن باران و دیگری خواهان نباریدن است و در نتیجه هر یک مانع دیگری میشود و لازم میآید هیچ یک کار انجام ندهند و نظام جهان به هم بخورد یا اصلاً هیچ موجودی خلق نشود[۱۱۸] و اگر دو علت مستقل الهی بر چیزی اجتماع کنند، محال لازم میآید و موجودیت موجود محال میشود و فعل الهی باطل میشود؛ پس باید فاعل الهی و عطاکننده وجود، یک وجود واجب باشد.[۱۱۹] فلاسفه و حکما از راه قاعده «الواحد» ثابت میکنند که خداوند عالم واحد است[۱۲۰] و اهل معرفت نیز از این راه که عالم مرآت ظهور مجلای تجلی حق است، بر وحدانیت حقتعالی تأکید کردهاند.[۱۲۱].[۱۲۲]
توحید صفاتی
توحید صفاتی یعنی صفات خداوند عین ذات اوست و در خارج، ذات و صفات با یک وجود موجودند؛ همچنانکه خود صفات هم عین یکدیگرند.[۱۲۳] دربارهٔ ارتباط صفات الهی با ذات، میان اندیشمندان اسلامی اختلاف است: گروهی از معتزله قائل به نفی صفات و نیابت ذات از صفاتاند[۱۲۴] و گروهی از اشاعره قائل به زیادت صفات بر ذات میباشند.[۱۲۵] کرّامیه قائلاند صفات خداوند زاید بر ذات و حادثاند[۱۲۶] و گروهی مانند قاضی سعید قمی، هم عینیت ذات و صفات را انکار کردهاند و هم زایدبودن آنها بر ذات را مردود شمردهاند و به نظریه«سلب مقابلات» قائل شدهاند.[۱۲۷] متکلمان شیعی و حکمای اسلامی معتقدند میان ذات و صفات الهی از سویی و میان صفات از سوی دیگر، تغایر مفهومی و عینیت خارجی برقرار است.[۱۲۸]
امام خمینی با رد سخن اشاعره و معتزله بر این باور است که هر دو گروه جانب افراط و تفریط را در پیش گرفتهاند[۱۲۹]؛ چنانکه ایشان قول قاضی سعید را نیز رد میکند [۱۳۰] و معتقد است صفات خداوند از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایرند؛ اما از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذاتاند[۱۳۱].[۱۳۲]
عینیت صفات با ذات
حکما و فلاسفه به اعتبارات مختلف تقسیمهای گوناگونی از صفات الهی ارائه کردهاند. در هر تقسیمی معیار و ملاک خاصی مدنظر بوده و بر اساس آن، تقسیمبندی شکل گرفته است. برخی صفات دربردارنده تقدیس ذات حقاند (صفات سلبیه) و برخی دربردارنده حسن و کمال برای حق (صفات ثبوتیه). از سویی بعضی صفات از مقام ذات انتزاع شده (صفات ذاتیه) و بعضی دیگر از مقام فعل واجب انتزاع شدهاند (صفات فعلیه).[۱۳۳] محل نزاع در توحید صفاتی، همه اقسام صفات باریتعالی نیستند؛ بنابر نظر امام خمینی صفات سلبیه قطعاً نمیتوانند عین ذات واجبتعالی باشند؛ زیرا اگر معنای عدمی یا سلبی جزء ذات او باشد، در ذات جهت عدمی لازم میآید؛ در صورتی که واجبالوجود در جمیع جهات، کامل است و وجود شدید غیر محدود و غیر متناهی است.[۱۳۴] پس عینیت در قسم صفات ثبوتی است؛ اما از آنجا که صفات اضافه محضه، اموری اعتباریاند که از مقام مقایسه ذات با امور دیگر انتزاع میشوند، این صفات عین ذات واجبتعالی نیستند. صفات فعلیه نیز از مقام فعلِ حق انتزاع میشوند و زاید بر ذات حقاند، بلکه آنچه عین ذات واجب است، صفات حقیقیه است که بر دو وجه است: صفات حقیقیه محضه و صفات حقیقیه ذات اضافه.[۱۳۵].[۱۳۶]
عینیت صفات با یکدیگر
مفاد توحید صفاتی علاوه بر عینیت صفات با ذات الهی، عینیت مصداقی خود صفات نیز میباشد؛ یعنی میان حیات، قدرت و علم هیچگونه تعددی نیست. تفاوت آنها تنها مفهومی است نه تغایر وجودی.[۱۳۷] امام خمینی در بیان عینیت و اتحاد صفات با یکدیگر بر این اعتقاد است که از آنجا که ثابت شد که صفات عین ذاتاند، دیگر به اثبات این مطلب که تمام اوصاف با یکدیگر متحدند نیاز نیست؛ زیرا ذات حق بسیط است و هر وصفی که با ذات، متحد و عین او باشد با وصف دیگری که او نیز با ذات متحد و عین اوست، متحد خواهد بود. این معنا مناط نتیجهدادن شکل اول است که بایدحد وسط وصفی باشد که برای اصغر و اکبرِ قیاس ثابت باشد و طبق قاعده منطقی که تلاقی حدّ وسط با اصغر، تلاقی اکبر و اصغر را به دنبال دارد، در نتیجه وصفی که برای دو موصوف ثابت است، آن دو موصوف نیز برای یکدیگر ثابت خواهند بود؛ بر این اساس وقتی که اوصاف در مصداق عین ذاتاند، همچنین در مصداق عین یکدیگر خواهند بود و هر یک با دیگری متحد خواهد بود.[۱۳۸] ایشان اشکالات وارد بر قائلان به اتحاد مصداقی و اختلاف مفهومی صفات را بررسی کرده و بر این باور است که صفات متکثر کمالی، تمامشان موجود به ذات احدی و یگانهاند؛ یعنی اینکه ذات حقتعالی در وجود از صفتش متمایز و جدا نیست و هیچ صفتی از او، از صفت دیگر او متمایز و جدا نیست، بلکه حقتعالی به نفس ذات خودش قادر است و به عین ذات خودش عالم است؛ از اینرو صفات واجبتعالی عین ذات اویند.[۱۳۹].[۱۴۰]
ادله توحید صفاتی
دربارهٔ اثبات توحید صفاتی دو دسته دلیل نقضی و حلّی آورده شده است. در دلیل نقضی تنها نظریه مخالف، یعنی عدم عینیت صفات با ذات نقض میشود و به این صورت، نظریه موافق ثابت میشود؛ اما در دلیل حلّی به اثبات نظریه عینیت و توحید صفاتی پرداخته میشود.[۱۴۱] امام خمینی همسو با حکما برای توحید صفاتی، این دو نوع ادله نقضی و حلّی را تقریر کرده است[۱۴۲]:
دلیل نقضی
اگر مرتبه ذات خالی از صفات باشد، این خالیبودن از صفات باید به صورت خلو بالامکان باشد نه بالامتناع؛ یعنی به گونهای نباشد که ذات مقتضی عدم این اوصاف باشد و از قبول آنها ابا داشته باشد؛ در غیر این صورت اگر ذات اقتضای قبول نکردن داشته باشد، نباید اصلاً این اوصاف را حتی به صورت زاید بر ذات دارا باشد. اگر ذات خالی از این صفات باشد، خدای سبحان که واجبالوجود است، در اصل هستی خود فاقد کمالات و صفات ذاتی است. در این صورت حقتعالی که خود مبدأ و منبع خیرات و کمالات است، خود فاقد کمال خواهد بود و از طرفی اگر صفات عین ذات نباشند، باید آنها را از غیر خود دریافت کند؛ زیرا ذاتِ فاقد کمال، تنها قابل برای دریافت آن کمال است، نه فاعل آن، مگر با ترکب ذات؛ به این معنا که ذات از حیثیتی مبدأ فاعلی باشد و از حیثیت دیگر مبدأ قابلی که این فرض نیز با ادله بساطت و غنای مطلق خداوند منافات دارد. افزون بر اینکه واجبالوجود نمیتواند نیازمند غیر باشد.[۱۴۳].[۱۴۴]
دلیل حلّی
امام خمینی با بیان دو مقدمه به تبیین عینیت ذات با صفات میپردازد:
اصالت وجود
بر این مبنا هر آنچه را بتوان به عنوان کمال تصور کرد، ریشه در این اصل دارد و این کمالات باید عین وجود باشند. اگر در متن واقع صفات کمال غیر از وجود باشند، لازمهاش تکثر است. با توجه به اینکه در حاق واقع تنها وجود اصیل است، پس این کمالات باید عین وجود باشد و به هیچ وجه از آن جدایی نداشته باشد؛ پس آنچه کمال است، به یک اصل که حقیقت وجود است بازمیگردد.[۱۴۵].[۱۴۶]
بساطت وجود
وجود حقیقتی بسیط است و هیچگونه ترکیب در آن راه ندارد.[۱۴۷] با توجه به این دو مقدمه، دو قاعده مهم را میتوان استنباط کرد؛
- قاعده اول: وجودی که در تمام جهات بسیط است، دربردارنده تمام کمالات است و از همان حیث وجودی، عالم، قادر، حی و مرید است؛ یعنی او از همان جهتی که عالم است، قادر است بدون اینکه اعتبار دیگری لحاظ شود.
- قاعده دوم: وجودی که کامل در تمام جهات و صرف کمال و خیر است، باید در تمام جهات بسیط باشد، در غیر این صورت از کمال مطلق بودن خارج میشود؛ زیرا لازمه خروج از بساطت، ترکیب و نقص است که با کمال مطلق منافات دارد.[۱۴۸].[۱۴۹]
توحید افعالی
فهم حقیقت توحید افعالی و مباحث مربوط به آن از دشوارترین مسائل اعتقادی است که از گذشته دور، فکر اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول کرده است.[۱۵۰] دربارهٔ چگونگی فاعلیت حق و تأثیر او در جهان هستی، میان اندیشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهی مانند اشاعره قائلاند که تنها فاعل و مؤثر در عالم هستی، خداوند است و فعل او همواره مستقیم و بدون واسطه است و حقتعالی هر چه بخواهد انجام میدهد.[۱۵۱] از اینرو قبول توحید افعالی از نگاه اشاعره همراه با انکار سببیت از علتهای میانی است و آنان توحید افعالی را به گونهای تفسیر میکنند که موجب سلب اختیار از انسان است.[۱۵۲] گروهی مانند معتزله بر این باورند که خداوند بندگان را آفرید و بر افعال خودشان قادر ساخت و به بشر نیز اختیار را تفویض کرد. پس آنان در اختیار و فاعلیت مستقلاند.[۱۵۳] متکلمان امامیه با بهرهگیری از مکتب اهل بیت(ع) خط صحیح و مسیر درست توحید افعالی را در پیش گرفتند و با استناد به قول «امر بین الامرین» جبر و تفویض را کنار گذاشته، به توحید محض رسیدهاند[۱۵۴]. حکما و فیلسوفان اسلامی نیز در تبیین توحید افعالی و حل پرسشها و شبهات آن موضع خاصی را درپیش گرفتهاند که شاید بتوان گفت تفاوت این نظریه با اعتقاد متکلمان امامیه، در تبیین دقیقتر این گفته است و آن تحلیل توحید افعالی بر اساس علیت طولی است.[۱۵۵] امام خمینی نیز توحید افعالی را این میداند که حقتعالی در فعل واحد است و وجود شریک در فعل او و تفویض فعل الهی به غیر محال است[۱۵۶] و همه افعال و مخلوقات فعل حقاند.[۱۵۷] ایشان در تبیین توحید افعالی همسو با ملاصدرا،[۱۵۸] لوازم و ویژگیهای خاصی را به دست میدهد: ازجمله[۱۵۹]:
حصر فاعلیت خداوند
نظریه فاعلیت حق و حصر فاعلیت خداوند تعالی به عنوان "لامؤثر في الوجود الا الله": بنابر این مبنا مسئله علیت بر عناصری چون وجود رابطی، اضافه اشراقی، امکان فقری و انحصار جعل در وجود تکیه دارد، در این صورت علت وجودی مستقل و غنی بلکه عین استقلال است و معلول عین فقر و تعلق محض است.[۱۶۰]
در نگاه امام خمینی انحصار تأثیر و فاعلیت حقتعالی با توجه به بحث علیت و اصالت وجود سامان میگیرد؛ زیرا حقتعالی فاعلی است که در مبدأبودن برای همه اشیا مستقل است و در ایجاد و علیتش قائم به ذات است و هیچ وابستگی به غیر ندارد؛ پس مؤثری در عالم هستی جز او نیست، بلکه اشیای دیگر تنها از استقلال نسبی برخوردارند[۱۶۱] و از آنجا که استقلال در وجود، ملاک و معیار فاعل حقیقی و ایجادی است و وجودی که عین ربط است نمیتواند ایجاد کننده باشد، همه علتها در هستی، معداتی هستند که معلول حقتعالی هستند؛ پس تأثیر و فاعلیت از شئون وجود است و وجود منحصر در حقتعالی است و دیگر اشیا به منزله واسطهها و معداتاند نه مؤثر حقیقی.[۱۶۲].[۱۶۳]
اختیار و فعل انسان
میان اختیار انسان و اختیار خداوند رابطه است و انسان از آن جهت که مختار است، از همان جهت مجبور است؛ یعنی اختیار انسان عین اضطرار اوست.[۱۶۴] امام خمینی با استناد به آیه ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾[۱۶۵] بر این باور است که افعال انسانی بدون هیچ واسطهای هم به حقتعالی و هم به خود انسان انتساب دارند؛ یعنی از آن جهت که انسان و افعال او تحت سیطره قدرت و علم و مشیت حقتعالی است، به حقتعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچگونه جبری در افعال انسان لازم نمیآید[۱۶۶]؛ بر این اساس عمومیت و گستردگی اراده خداوند در مورد افعال آدمی به گونهای است که همه کارهای انسان مراد حقتعالی است؛ زیرا بنابر قاعده بسیطالحقیقه، ذات حق بسیط، صرفالوجود و واجد همه مراتب هستی است و اراده حق ارادهای مطلق و بالذات است که همه اشیای عالم را فرا گرفته و هیچ ذرهای در عالم از سیطره اراده او خارج نیست و هیچ فعلی از فعل او جدا و مستقل نیست.[۱۶۷] ایشان در چگونگی ارتباط حقتعالی با مخلوقات خود با استفاده از قاعده مذکور بر این باور است که حقتعالی تمام حقیقت وجود است و هیچ شیئی از حیطه وجودی او خارج نیست و مخلوقات رشحه و ظلّ اویند؛ بنابراین هر جا اثری از وجود باشد، متعلق به خداوند است و ممکنات، جز تعلقات و روابط و ظهورات او نیستند و خود و افعالشان مظاهر فاعلیت حقاند.[۱۶۸]
امام خمینی با بهرهگیری از قاعده الواحد و قبول وجود منبسط به عنوان صادر اول،[۱۶۹] توحید افعالی را به گونه دیگر تبیین میکند. از نظر ایشان وحدت وجود منبسط، وحدت تشکیکی ظلّی است که از واحد حقیقی صادر میشود؛ از اینرو این فیض با سعه خود مشتمل بر همه درجات وجودی پایینتر از خود است؛ یعنی همه افعال عالم، داخل در حقیقت وجود منبسط است که خود فعلِ بیواسطه حق است و از این جهت است که تمام پدیدههای هستی در جهان به صورت حقیقی به خداوند منسوباند[۱۷۰]. بنابر نظر ایشان اگر معنای ربط معلولها به فاعل الهی بهخوبی تصور شود، وحدانیت خداوند عالم تصدیق خواهد شد؛ زیرا فاعل موجد، یک حقیقت بسیط است و از آن فاعل، یک هویت وجودی بسیط صادر میشود و مصدر غیر از حقیقت وجودی خویش چیزی نیست، بلکه مجعول شیء واحد بسیط، عین ربط و تعلق است و جاعل به جعل بسیط آن را جعل کرده است[۱۷۱]؛ همچنین هر کسی که توحید فعلی حق را آنگونه که شایسته است، درک کند و نظام وجود را صورتی از فاعلیت حقتعالی بداند، به برهان و وضوح مییابد که «لامؤثر فی الوجود» حصر حقیقی است.[۱۷۲].[۱۷۳]
ادله اثبات توحید افعالی
برخی حکما برای اثبات توحید افعالی برهانهایی ارائه کردهاند.[۱۷۴] امام خمینی نیز چند برهان در این زمینه بیان کرده است، ازجمله:
ارجاع علیت به تشأّن
حقتعالی تنها علت حقیقی در جهان است و غیر حقتعالی همه معلول او هستند. از آنجا که معلول از خود هیچ استقلال و هویتی ندارد و ظهور و شئون علت است، در نتیجه عالم هویتی جز حقتعالی ندارد[۱۷۵]؛ پس فاعلیت منحصر در ذات حق و موجودات تنها به منزله واسطهها و معداتاند. ایشان با استناد به آیات الهی﴿أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ﴾[۱۷۶]، ﴿أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾[۱۷۷] تمام افعال را منسوب خداوند متعال میداند و انسان و دیگر امور را صرفاً علت معدّ میداند.[۱۷۸].[۱۷۹]
قیومیت حقتعالی
امام خمینی برای اثبات توحید افعالی از قیومبودن حضرت حق که مبدأ فاعلی ذات، صفات و افعال همه اشیاست، بهره میبرد و بر این باور است که قیوم بر کمال استقلالی حقتعالی دلالت دارد؛ پس علت تامه همه ممکنات در عالم اعم از ذوات ممکنات، اوصاف و افعال آنها جز یک وجود نیست[۱۸۰]؛ پس تمام موجودات ظاهر و باطن و تمام عوالم غیب و شهادت، تحت تربیت اسم «الله» و تمام حرکات و سکنات او به قیومیت اسمالله است[۱۸۱]؛ اما حقیقت این قیومیتِ حق را کسی جز اولیای خاص نمیدانند.[۱۸۲].[۱۸۳]
جلوههای توحید افعالی
اندیشمندان اسلامی با توجه به آیات الهی برای توحید افعالی جلوهها و شاخههای گوناگونی برشمردهاند:
توحید خالقیت
برخی آیات بهصراحت خالقیت را از غیر حقتعالی سلب میکنند﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ﴾[۱۸۴] و خالق آسمان و زمین و انسان و اعمال او را خدا معرفی میکنند.﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾[۱۸۵]، ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴾[۱۸۶]؛ [۱۸۷] امام خمینی نیز بر این باور است که مطابق اصل توحید، خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسانها، تنها ذات حق است.[۱۸۸].[۱۸۹]
توحید مالکیت
اینگونه مالکیت ریشه در خالقیت دارد.[۱۹۰] امام خمینی نیز با استناد به برخی آیات﴿وَلَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ﴾[۱۹۱]، ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۱۹۲] بر توحید مالکیتِ حق تأکید دارد[۱۹۳] و معتقد است وقتی بر مبنای توحید خالقیت در عالم هستی جز خداوند خالقی نیست، کسی غیر او نمیتواند مالک چیزی باشد.[۱۹۴] حقیقت مالکیت حقتعالی بر آسمان، زمین، ظاهر و باطن، ملک و ملکوت، باید با ذوق قلبی درک شود تا به توحید الوهیت و نفی شریک رسید.[۱۹۵].[۱۹۶]
توحید ربوبی
ربوبیت، پروراندن و پیش بردن تدریجی شیء به سوی کمال است.[۱۹۷] قرآن کریم تدبیر و ربوبیت موجودات عالم را به خدا نسبت میدهد.﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۹۸] امام خمینی قرآن را سراسر معرفی مقام ربوبی میداند[۱۹۹] و بر این باور است که «رب» در ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۰۰] از اسمای فعلی و مناسب با مقام توحید افعالی است.[۲۰۱].[۲۰۲]
توحید عملی
توحید عملی یگانهشدن فرد در جهت یگانهپرستی خدا و نفی هر گونه پرستش قلبی از قبیل هواپرستی، پولپرستی، جاهپرستی و غیره است.[۲۰۳] از آنجا که توحید نظری از نوع شناختن، تفکر و اندیشه راستین، دیدن، بینش کمال و پیبردن به یگانگی خداست، توحید عملی از نوع بودن، شدن، جنبش در جهت رسیدن به کمال، یگانهشدن و رفتن است.[۲۰۴] قرآن کریم بر این نکته تأکید میکند که هیچ معبودی جز خداوند نیست، پس او را باید پرستید و از پرستش غیر او اجتناب ورزید. ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾[۲۰۵]، ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۲۰۶] [۲۰۷] وقتی اهمیت مسئله توحیدِ عبادی روشن میشود که خود قرآن کریم انبیا(ع) را با صفت «عبد بودن» میستاید.﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ﴾[۲۰۸] از طرفی هدف از خلقت جن و انس را عبادت معرفی میکند.﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۲۰۹] این عبادت هرچند ممکن است به معرفت تفسیر شود؛ ولی مقصود از معرفت، معرفت به توحید ذاتی و صفاتی نیست، بلکه مراد معرفت به توحید عبادی است[۲۱۰]؛ همچنین هدف اصلی از فرستادن پیامبران و نازلکردن کتابهای آسمانی، دعوت به توحید در پرستش بوده است که در آیات فراوانی در قرآن کریم این نکته بیان شده است.[۲۱۱]
به باور امام خمینی توحید عبادی از اصول و لوازم توحید افعالی است و مطابق این اصل باید معتقد بود که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس حق است که از همه حقایق آگاه و قادر و مالک همه چیز است. این اصل میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچکس نباید اطاعت کند.[۲۱۲] بنابر نظر امام خمینیتوحید علمی مقدمهای برای رسیدن به توحید عملی است که با تمرین و تذکر و ریاضت قلبی به دست میآید[۲۱۳] و چه بسا کسی عمر خود را صرف توحید علمی کند و تمام زمان را به مطالعه، مباحثه، تعلیم و تعلّم آن صرف کند، ولی توحید عملی را در خود اجرا نکند و عالم الهی و حکیم ربانی نشود. در این صورت تزلزل قلبی او از دیگران بیشتر است؛ زیرا علم او با ریاضت قلبی نبوده و گمان کرده است که با صرف خواندن، این منازل طی میشود.[۲۱۴] همچنین چه بسا حکیمی مفاد «لا مؤثر فی الوجود» را به برهان علمی قطعی ثابت کند و همه عالم را سراسر عجز و نیاز به درگاه مقدس متعال بداند و به برهان مشائی دریافته و توحید افعالی را تحت موازین علمی درآورده باشد؛ ولی با این حال، دست نیاز به پیشگاه دیگران دراز کند و از دیگران کمک بخواهد و این ناشی از آن است که ادراک عقلی و علم برهانی، در احوال قلوب تأثیری نداشته است.[۲۱۵]
به اعتقاد امام خمینی از آنجا که عبادت، اعلی مراتب خضوع است، عبادت سزاوار نیست مگر برای کسی که بالاترین مراتب کمال وجود و مراتب نعمتها را دارد و از این جهت عبادتِ غیر حق، شرک است[۲۱۶]؛ زیرا عبادت به معنای بندگی و پرستش است که نوعی خضوع برای خالق است و این خضوع ملازم با معبوددانستن است؛ اما مطلق خضوع بدون این اعتقاد، سبب کفر و شرک نمیشود.[۲۱۷] بنابر نظر ایشان یکی از جلوههای توحید عبادی، تنها از خدا کمکخواستن است. هنگامی که توحید ذاتی و افعالی در قلب جای گرفت، بنده عبادت و استعانت را منحصر در حقتعالی میبیند و تمام دار هستی را خاضع در مقابل ذات حق مشاهده میکند و قادری غیر از حق نمیبیند تا از او استعانت بگیرد. ایشان با ردّ سخن کسانی که قائلاند حصرِ عبادت، حقیقی است، اما حصر استعانت حقیقی نیست، بر این باور است کسی که به توحید فعلیِ حق، اطلاع یافته است، نظام وجود را صورت فاعلیت حق میبیند و با قلبی نورانی حصرِ استعانت را حقیقی مییابد و استعانت از دیگران را همان استعانت از حقتعالی میداند.[۲۱۸] یکی دیگر از جلوههای توحید عبادی، اطاعت از دستورهای خداوند و اطاعت اوست. امام خمینی با استناد به آیه ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ﴾[۲۱۹] بر این باور است که اطاعت و پیروی از هوا و هوس، خودپرستی است؛ چنانکه اطاعت از شیطان عبادت اوست[۲۲۰]؛ از اینرو تا انسان در حجاب انانیت و منی است، در لباس عبودیت نیست، بلکه خودخواه و خودپرست است و معبود او هواهای نفسانیاش است؛ اما اگر شخص نفس خویش را به اسم «الله» متصف کرد و به مقام اسمیت رسید، یعنی خود و دیگر موجودات را در اسم «الله» فانی دید، در این صورت متحقق به مقام عبودیت شده است[۲۲۱]؛ اما اگر ولی کامل باشد، متحقق به اسم مطلق شده و به عبودیت مطلقه رسیده که در این صورت او «عبدالله» حقیقی است.[۲۲۲].[۲۲۳]
کارکردهای توحید
توحید به عنوان بینش و نگرش اساسی و بنیادین دارای کارکردهای فردی و اجتماعی است. در قرآن کریم نیز افزون بر کارکردهای فردی چون آرامش و اطمینان قلب،﴿وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا﴾[۲۲۴] ایمنی از عذاب،﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾[۲۲۵]، ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۲۲۶] امنیت از خشم و غضب الهی ﴿وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۲۲۷] و مصونیت از شیطان و وسوسههای او، ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۲۲۸]، ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۲۲۹] کارکردهای اجتماعی نیز دارد، ازجمله ایجاد جامعه سالم و عدالتمحور،[۲۳۰] اصلاح جامعه و مبارزه با فساد.[۲۳۱] امام خمینی نیز در آثار خویش به کارکردهای توحید پرداخته است[۲۳۲]:
آثار فردی
- اعتماد به خدا: کسی که توحید در اعماق روح او نفوذ کرده باشد، در برابر سختیها و فشارها تسلیم رضای خداوند خواهد بود[۲۳۳] و به او توکل خواهد کرد و این توکل از توحید فعلی نشئت میگیرد[۲۳۴]،
- امیدواری وی به خداوند: کسی که به توحید فعلی برسد و همه کثرات را فعل حق ببیند، چشم طمع به غیر حقتعالی و امید به غیر او نخواهد داشت[۲۳۵] و همواره در برابر اراده الهی تسلیم است و به رحمت او امیدوار و دچار یأس و ناامیدی نمیشود،[۲۳۶]
- اطاعت صرف از خداوند: هنگامی که انسان معتقد شد که خالق همه هستی خداوند است و او قادر بر هر چیزی است و کسی شریک او نیست، دیگر از غیر او اطاعت نخواهد کرد[۲۳۷]؛ از این جهت انسانِ موحد از شیطان اطاعت نکرده است.[۲۳۸].[۲۳۹]
آثار اجتماعی
- نفی طاغوت: اعتقاد به توحید در جامعه سبب میشود جامعه، ظلم، استکبار و طاغوت را نپذیرد و از غیر خدا هراسی نداشته باشد،[۲۴۰]
- وحدت کلمه: جامعهای که به مبدأ واحد اعتقاد دارد و خداوند را مبدأ همه امور میداند، جامعهای همسوست و به وحدت کلمه خواهد رسید،[۲۴۱]
- استقرار عدالت: توحید زمینهساز اقامه عدل و قسط در جامعه است؛ زیرا وحدت در خالقیت و ربوبیت اقتضا میکند که بندگان نیز از دستورها و فرمانهای او اطاعت کنند[۲۴۲]؛ از اینرو یکی از اهداف اصلی پیامبران(ع) پس از توحید، اقامه عدالت و قسط در جامعه است و این دید توحیدی انبیا(ع) بوده است که توانستند با مظاهر شرک مبارزه کنند تا عدل الهی را در جامعه اجرا کنند.[۲۴۳]
- آزادی و حقوق اجتماعی: از آنجا که آفریننده بشر تنها خداوند است، تنها خداوند بر او ولایت دارد[۲۴۴] و کسی حق ندارد انسان دیگری را به آنچه خواسته و اراده خود اوست مجبور کند و همه افراد نزد خداوند آزاد و یکساناند و کسی نمیتواند این آزادی را محدود کند، مگر آنچه که خداوند دستور داده است.[۲۴۵].[۲۴۶]
نقش توحید در ایدئولوژی اسلام
اعتقاد توحیدی نگرشی بیتفاوت و غیر مسئول نیست؛ بلکه شناختی متعهدانه و بینشی فعال و سازنده است. طرز فکری است که در بنای جامعه و اداره آن و ترسیم خط سیر آن و تعیین هدف آن و تأمین عناصر حفظ و ادامه آن، دارای تأثیر اساسی و تعیین کننده است. ویژگی اساسی بینش توحیدی آن است که همه کثرتها را به وحدت منتهی میکند و در موارد ذیل شالوده فکری انسان را شکل میدهد:
وابستگی جهان و انسان به قدرت برتر؛ که مستلزم آن است تا جهان برای هدفی آفریده شده باشد و انسان با وجود خرد و نیروی تصمیم و اراده، باید در راهی که به سمت هدف و دارای جهت درست است گام بردارد و ناگزیر این هدف و جهت را بشناسد.
آفریدگاری؛ سیطره تکوینی خدا، مستلزم آن است که زمام قانونگذاری و تشریع در قبضه اقتدار و اختیار او باشد و همگان ملزم به تبعیت از قانون خدا باشند.
دانش بیپایان خدا؛ مستلزم آن است که صلاحیت تنظیم مقررات بشری در انحصار او باشد.
چهارم: عبودیت یکسان همه موجودات در برابر خدا، مستلزم آن است که هیچیک از بندگان خدا، خودسر و مستقل حق تحکم و فرمانروایی بر بندگان دیگر نداشته باشد و زمامدار و مدیر و مدبر امور زندگی انسانها فقط کسی باشد که خدا خود به حکومت برگزیده است) یا به شخص، مانند امامان معصوم و یا به علائم و ملاکها، مانند حاکم اسلامی در زمان غیبت امام معصوم (ع) [۲۴۷].
عبادت و اطاعت انحصاری خدا، توحید غیر از آنکه یک بینش فلسفی است یک شناخت علمزا و زندگی ساز نیز هست یعنی عقیدهای است که بنای زندگی اجتماعی و فردی انسانها باید بر پایه آن نهاده شود. بنابر اصل توحید، انسانها حق ندارند هیچ کس و هیچ چیز جز خدا را اطاعت کنند و همه تحکمات و تحمیلاتی که از طرف «قدرتگونههای تاریخ» بر بشریت رفته، غلط و بر خلاف حق بوده است. نفی عبودیت «خدانما» ها چه در لباس قدرتهای مذهبی (احبار و رهبان) و چه در نقش قدرتهای سیاسی و اقتصادی (طاغوت - ملاء - مترف) در قرآن تأکید شده است و در مقابل اطاعت برگزیدگان و بندگان شایسته و زبده (رسول و اولواالأمر) را لازم دانسته است.
روح توحید نفی عبودیت غیر خدا؛ دایره توحید و روش موحدانه در زندگی و در سازمان بخشی اجتماعی، با تدبر در برخی دیگر از آیات توحید و شرک، مشخص و واضحتر میگردد که از آن به «عبودیت و اطاعت انحصاری خدا» یاد شده است.
توحید و نفی طبقات اجتماعی؛ حضرت آیتالله خامنهای، ریشه تمایزات اجتماعی و برخورداریهای طبقاتی را در فقدان اعتقادی توحیدی میدانند و بر این باورند که زیربنای این وضع ظالمانه: گاه به این صورت است که خدایان مختلف که آفرینش و تدبیر طبقات مختلف را در دست دارند هر طبقهای را با مزایا و حقوقی خاص پدید آوردهاند و گاه به این صورت است که خدای واحد، گروهی از بشر را با مزایایی در خلقت و طبیعت آفریده و آنان را از ویژگیهای حقوقی برخوردار ساخته است و گاه به صورتهای دیگر در عقیده اجتماعات بشری وجود داشته است. بنابراین، اساس برخورداریهای اختصاصی طبقات بالا، موهبتی طبیعی و محرومیتهای طبقات پائین نیز ضرورتی فطری قلمداد گردیده است. بعد از طرح این دیدگاهها و رد آنها، آموزههای قرآنی را در پنج مورد بیان میفرمایند: الف. خالق و معبود و مدبر امور همگان خدا است؛ ب. همه از اصل و ریشه مادی واحدی آفریده شدهاند؛ ج. هیچ کس در آفرینش از مزیتی که منشأ برخورداریهای حقوقی باشد بهرهمند نیست؛ د. همه مزیتها در اختیار همگان و وابسته به تلاشهای مداوم و کوششها و مجاهدتهای خود آدمی است؛ و. همه جهان از آن او است و آدمیان همه فقیران درگاه اویند و....
تأثیر روانی توحید؛ حضرت آیتالله خامنهای در نقش اعتقاد توحیدی بر انسانها به دو نوع تأثیر سازنده توحید اشاره میکنند: سازندگی اجتماعی و سازندگی فردی؛ ایشان در مورد قسم دوم میفرمایند: تأثیرات این عقیده در روان و روحیه فرد گرویده نیز از شگفتآورترین ابعاد این اصل بنیانی دین است... انسان گرویده به توحید تحت تأثیر این عقیده از ویژگیهای مهمی برخوردار است که امید بیپایان، شور و تلاش خستگی ناپذیر، آسیب ناپذیری از ترس و طمع، وسعت دید و نظرگاه، جهتگیری درست و مشخص و... بخشی از آن را تشکیل میدهد»[۲۴۸].[۲۴۹]
کارکردهای فردی و اجتماعی توحید
حضرت آیتالله خامنهای، توحید را دارای یک معنای عام و شامل میدانند که میتواند همه عرصههای فردی و اجتماعی انسان را فرا بگیرد. نفی عبودیت غیر خدا در زمانها و مکانهای مختلف، شکلهای گوناگونی پیدا میکند. ایشان، دایره عبودیت را دایره وسیعی میداند و معتقدند همه قید و بندهایی که به بشر بسته میشود، یک عبودیت و بندگی برای بشر به وجود میآورد. ایشان عبودیت نظامهای اجتماعی غلط، عبودیت آداب و عادات غلط، عبودیت خرافات، عبودیت اشخاص و قدرتهای استبدادی، عبودیت هواهای نفسانی، عبودیت پول و زر را از انواع عبودیت میدانند که در جمله «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» همه این عبودیتها نفی میشود و فلاح و رستگاری حقیقی، هم در دنیا و هم در آخرت برای انسان حاصل میشود. ایشان اسلام کامل را تسلیم خدا بودن، در همه این عرصه دانسته و ملاک جدایی اسلام از جاهلیت را در همین معنا میدانند[۲۵۰].
ایشان، توحید را نه فقط یک امر ذهنی بلکه یک امر واقعی و یک نظام و یک دستورالعمل زندگی میدانند که به انسان راه چگونه زیستن را میآموزد. ایشان معتقدند که «همه سختیها و بلاها که بر سر ملتهای مسلمان میآید، بر اثر گم کردن سررشته زندگی در زیر لوای توحید میباشد»[۲۵۱]. اینک به برخی از آثار بینش توحید در زندگی فردی و اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری اشاره میشود:
نقش توحید در خط مشی اجتماعی
مقام معظم رهبری از دیدگاه خط مشی اجتماعی (اقتصادی سیاسی) معتقدند که توحید، نتایج ذیل را به دنبال دارد:
- صلاحیت هر گونه طراحی و کارگردانی مستقل در امور جهان و انسان را از هر کسی جز خدا سلب میکند: ایشان معتقدند که از آنجا که خداوند متعال آفریننده انسان و جهان هستی است، از هر کسی نسبت به استعدادها و نیازهای او آگاهتر است و نیز به ذخائر و قابلیتهای جهان آفرینش آگاه بوده، میزان کاربرد و مورد مصرف و چگونگی التقاء همه اینها را به خوبی میداند. بنابراین تنها اوست که میتواند شیوه زندگی و مسیر حرکت انسان را طرحریزی کرده، سیستم قانون زندگی و نظام اجتماعی او را ترسیم نماید[۲۵۲].
- حق ولایت و سرپرستی جامعه و زمامداری زندگی انسان را از هر کسی به جز خدا نفی میکند: حکومت و ولایت انسان بر انسان، اگر به صورت یک حق مستقل و بدون مسئولیت در نظر گرفته شود، سبب طغیان و تعدی شخص حاکم میگردد. حکومت تنها در صورتی از سرکشیها و کژیها پیراسته میگردد، که از سوی یک قدرت والاتر به فرد و یا هیئت حاکمه سپرده شده و نیز همراه با مسئولیتهای متناسب باشد. این قدرت برتر در ایدئولوژی مذهب «الله» است، که هیچ چیز از حیطه علم او خارج نیست و صفات جلال و قهرش به گونهای است که مجالی برای انحراف برگزیدگانش باقی نمیگذارد. حکومت و زمامداری انسان حق مخصوص خداوند است که از طریق منصوبان خدا و با معیارهای مشخص محقق میشود و به وسیله آنها نظام الهی پاسداری و قوانین الهی اجرا میگردد[۲۵۳].
از منظر مقام معظم رهبری تنها خداوند است که مالک اصیل و مطلق هستی است و اشیائی که در دست انسان است، به عنوان امانت و به منظور بهرهمندی برای رشد و رسیدن به کمال انسانی است؛ لذا انسان اجازه ندارد آنها را ضایع سازد و یا مهمل باقی بگذارد[۲۵۴].[۲۵۵]
نقش توحید در شناخت انسان
توحید در شناخت انسان کاربرد و نقش اساسی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: وحدت و یکسانی انسانها در رابطه با خدا: ایشان معتقدند که هیچ کس از نقطه نظر طبیعت انسانیاش، با خداوند خویشاوندی و یا ارتباط خاصی ندارد، همگان نزد خدا یکسان هستند و اگر تمایزی در پیشگاه خدا هست به دلیل کوششی است که هر انسانی میتواند در راه خیر و صلاح انسانها داشته باشد و به برنامهای که خداوند متعال برای تعالی انسانها قرار داده است عمل کند[۲۵۶]. وحدت و برابری انسانها در آفرینش و مایههای انسانی: ایشان معتقدند که انسانیت عنصر واحدی است که در همه افراد انسانی، به صورت برابر جریان دارد و انسانهای وابسته به طبقات مختلف اجتماعی، آفریده خدایان گوناگون نیستند، تا موجب تفاوت در مایههای آفرینش آنها بشود و در نتیجه میان آنان مرزی غیرقابل عبور وجود داشته باشد و یا اینکه خدای طبقات بالا از خدای طبقات پایینتر نیرومندتر و والاتر باشد، بلکه همه آفریده یک خدا و در گوهر اصلی خود مساوی هستند[۲۵۷]. یکسانی و برابری انسانها در امکان تعالی و تکامل: از آنجا که گوهر و سرشت انسانی در همه انسانها یکسان است، هیچ کس نیست که از پیمودن صراط مستقیم تعالی و تکامل ناتوان باشد. از این رو دعوت خداوند، دعوتی عام و فراگیر است و مخصوص افراد یا ملت و طبقه خاصی نیست. و هر چند که شرایط گوناگون، تأثیرات گوناگونی بر روی انسانها میگذارد، اما این تأثیرات به گونهای نیستند که اختیار را از انسان سلب کرده و راه دگرگونی و انتخاب را بر او ببندد[۲۵۸].
آزادگی همه انسانها از قید اسارت و عبودیت غیر خدا: از منظر ایشان کسانی که تحت اسارت فکری و فرهنگی و یا اسارت اقتصادی و یا اسارت سیاسی انسانهای دیگر قرار دارند، با توجه به مفهوم گسترده عبادت، تحت بردگی و عبودیت بندگانی همانند خود گرفتار آمدهاند و در حقیت برای خداوند کفو و رقیب قرار دادهاند. توحید این شیوه از زندگی را نفی میکند؛ چراکه انسان را فقط بنده خدا دانسته و او را از بندگی و اسارت هر شخص یا نظام و به طور کلی هر عامل مسلط دیگر در برابر خدا، آزاد میسازد[۲۵۹]. تکریم و ارزش دادن به انسان: از منظر ایشان عنصر فاخر و ارجمند انسان بسی ارزندهتر از آن است که اسیر و مقهور و ذلیل در برابر هر کسی غیر از خدا باشد. تنها خداوند متعال است که هستی مطلق و کمال زیبایی و شایسته آن است که انسان شیفته و ستایشگر و نیایشگر او شود. همه بتهای جامد و یا جانداری که خود را بر مغز و دل و تن انسان تحمیل کرده و قلمرو خدا را در پهنه زندگی انسان غاصبانه به تصرف درآوردهاند، پلیدیهایی هستند که آدمی را از طهارت و صفای فطریاش ساقط کرده و بدو خفت و ذلت دادهاند. انسان برای آنکه رتبه والای خود را بازیابد؛ باید از این بتها روی برگردانده و ننگ آلودگی آنان را از خود بزداید. هیچ مکتب انسانگرای مادی، برتری و گزیدگی اصالت انسان را با این ظرافت و عمق مطرح نکرده است[۲۶۰]. یکپارچگی و وحدت قلمرو زندگی و هستی انسان: زندگی انسان ترکیبی از ذهن و واقعیت و از اندیشه و عمل است. اگر یکی از این دو و یا بخشی از هر دو دچار قدرتها و قطبهای ضد خدایی شود و ذهن خداگرای او با واقعیت غیرخدایی و یا واقعیت خداپسند با ذهن خداناشناس او همراه گردد، در قلمرو زندگی انسان دوگانگی رخ داده و در عبودیت خداوند شرک پدید آمده است و اگر به طور کامل از صراط مستقیم منحرف نشود، لااقل دچار نوسان و سرگشتگی میگردد[۲۶۱].
هماهنگی و همگامی انسان با جهان پیرامون: جهان هستی میدان فعل و انفعال قوانین بیشمار آفرینش است و هیچ یک از اجزاء آن از شعاع عمل این قوانین خارج نیست. با همنوازی و هماهنگی این قوانین است که آهنگ موزون هستی شکل میگیرد و نظم جهان آفرینش پدید میآید. انسان نیز جزیی از این مجموعه و محکوم قوانین عام و نیز قوانین ویژه خود است که متناسب و همساز با قوانین پدیدههای دیگر میباشد. توحید، انسان را به پیمودن راه فطرت و طبیعی خود که هماهنگ با جهان هستی است، فرا میخواند و سبب پیوند خوردن انسان با جهان هستی میشود و در پهنه وجود وحدت و یگانگی پدید میآورد. این هماهنگی راز تعالی و تکامل و ترقی اوست. اما انسان بر خلاف سایر پدیدهها، از نیروی اختیار برخوردار است و این بدان معنی است که میتواند از این قوانین سرپیچی کند. در این صورت یک ناهمانگی بین او و جهان هستی پدید آمده و این سبب میشود از تعالی و ترقی باز میماند[۲۶۲]. ایشان یکی از ثمرات توحید را هماهنگی انسان با حرکت کلی جهان خلقت دانسته و معتقدند که «انسانی که طبق قوانین و وظایف شرعی و دینی عمل کند، هماهنگ با حرکت آفرینش حرکت کرده، در نتیجه پیشرفتش آسانتر و تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر و به سعادت و صلاح و فلاحش هم نزدیکتر است»[۲۶۳]. ایشان معتقدند که توحید، سبب ایجاد وحدت در جامعه میشود. بر خلاف شرک که سبب تقسیم انسانها و جدایی آنها از یکدیگر میشود؛ زیرا هر فرد یا گروهی از افراد به خدایی خاص توجه میکنند، اما در جامعه توحیدی که مبدأ و صاحب و سلطان هستی یکی است، انسانها چه سیاه و چه سفید و چه دارای خونهای متفاوت و نژادهای گوناگون و وضعیت اجتماعی مختلف، چون به آن خدای واحد متصلاند، از یک جا مدد میگیرند و به یک جا توجه دارند. یک جامعه توحیدی، جامعهای هماهنگ و از وحدت برخوردار است؛ وحدت در جهت، وحدت در حرکت و وحدت در هدف. و در جایی که بین مؤمنین اختلاف وجود دارد، آنجا قطعاً شیطان و دشمن خدا حاضر است. بنابراین دیدگاه، نه تنها انسانها با یکدیگر مرتبطاند و با هم خویشاوندند، بلکه همه اشیاء و اجزای عالم، حیوانات و جمادات و نباتات، آسمانها و زمین و همه چیز به یکدیگر مرتبطاند و با یکدیگر خویشاوندند[۲۶۴].[۲۶۵]
=نقش توحید در نفوذ و اعتلای اسلام
ایشان راز نفوذ و گسترش و اعتلای اسلام در دوره نخستین و انحطاط و عقبگرد در دورههای بعد را در این مسأله میدانند که پیامبر خدا(ص) توحید را به عنوان راه و بینشی تازه درباره جهان و تئوری تازهای برای حرکت و تلاش در زندگی و محور همه روابط اجتماعی اقتصادی و سیاسی معرفی کرد؛ اما در دورههای بعد توحید به عنوان نظریهای در محافل بحث و مجادله مطرح میشد[۲۶۶].[۲۶۷]
مظاهر توحید در موقعیتهای فردی و اجتماعی
ایشان به نمونههایی از مظاهر توحید در موقعیتهای فردی و اجتماعی اشاره میکنند. از جمله: تکیه کردن بر قدرتهایی که خداوند در درون انسان قرار داده است، اعتماد به وعده خداوند در پیروزی مستضعفان بر ستمگران و مستکبران، دل بستن به رحمت خداوند و نهراسیدن از احتمال شکست، استقبال از زحمات و خطراتی که در راه تحقق وعدههای خداوند انسان را تهدید میکند، مشکلات راه را به حساب خداوند گذاشتن و به پیروزی حتمی امیدوار بودن؛ در مبارزه، چشم دوختن به هدف عالی که نجات جامعه از هر گونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است، خود را مرتبط به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت خداوند دیدن و به سمت اهداف عالیه با امید و بدون تشویش شتافتن[۲۶۸].[۲۶۹]
روح توحید در حج
ایشان، حج را مظهر توحید و کعبه را خانه توحید میدانند و اینکه در آیات مربوط به حج، بارها از ذکر الله سخن به میان آمده است را نشانه این میداند که در این خانه و به برکت آن باید هر عامل غیر خدا از صحنه ذهن و عمل مسلمانان زدوده و بساط انواع شرک از زندگی مسلمانان برچیده شود. ایشان همگی اعمال حج را به نحوی «انجذاب» به خدا و نفی و برائت از «انداد الله» میدانند. از دیدگاه ایشان خانه خدا و حج باید در همه زمانها شرک را در لباس خاص آن زمان و بت شریک خدا را با جلوه مخصوص آن بشناساند و نفی و طرد کند. ایشان بتهای زر و زور استکبار و نظامهای جاهلی و استکباری را که فضای زندگی مسلمین را فرا گرفته است و بالخصوص بت قدرت آمریکا را از جمله این بتها معرفی میکنند. ایشان اطاعت بیچون و چرا در برابر خواست استکبار و در رأس آنها آمریکا را عبادت این بت میدانند که بر ملتها تحمیل شده است[۲۷۰]. ایشان حج را صحنه اتحاد عظیم امت اسلامی بر گرد محور توحید و برائت از مشرکین و نفی و طرد همه بتها میدانند و هر چیزی را که به جای خدا قرار گیرد و ولایت الهی را به ولایت خود تبدیل کند و نیرو و اراده افراد بشر را در اختیار بگیرد، چه سنگ و چوب باشد و چه قدرتهای سلطهگر و جبار و چه عصبیتهای جاهلی را مصادیق بت میدانند[۲۷۱]. از دیدگاه ایشان در وراء اعمال حج، توحید و حاکمیت مطلق الهی بر همه موجودات و حاکمیت نظام و مقررات اسلامی بر زندگی فردی و اجتماعی مسلمین وجود دارد[۲۷۲].[۲۷۳]
نقش خداشناسی در پیروزی
مقام معظم رهبری رمز پیروزی حضرت امام خمینی و مردم ایران در پیروزی انقلاب اسلامی را توجه به خداوند و اخلاص در عمل و تلاش برای انجام تکلیف الهی میدانند[۲۷۴].[۲۷۵]
نقش توحید در استقرار عدل
ایشان معتقدند که استقرار عدل و انصاف یکی از نشانهها و یا ارکان توحید است، که بدون آن جامعه توحیدی معنا پیدا نمیکند؛ لذا استقرار عدالت، پیام همه پیامبران الهی بوده است و همه انسانهای والا در طول تاریخ در این راه سعی و تلاش کردهاند[۲۷۶].[۲۷۷]
نقش توحید در مبارزه با طاغوت
ایشان یکی از ثمرات توحید را جلوگیری از نفوذ غارتگران و طاغوتها و قدرتهای ظالم و ستمگر جهانی و مبارزه با طاغوتها و قدرتهای ظالم بینالمللی دانسته و معتقدند کرنش در مقابل قدرتهای ظالم، سبب قدرتمند شدن آنها میشود و توحید اجازه این کرنش را به انسان نمیدهد[۲۷۸].[۲۷۹]
منابع
پانویس
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران و دستاندرکاران حج، سال ۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، در سال ۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث، در سال ۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان زنجان، در سال ۱۳۸۲.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۵.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۱۲.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۵۷
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۵/۲۹۸
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۳۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۵
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۵۹–۶۰؛ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۳۷۵–۳۷۶؛ طاهری، آموزههای توحید، ۷
- ↑ کتاب مقدس، تورات، اشعیا، ب۴، ۴۵؛ تثنیه، ب۴، ۳۵ و ب۶، ۴–۵؛ طاهری، آموزههای توحید، ۷؛ ابنمیمون، دلالة الحائرین، ۱۵۶–۱۵۷
- ↑ میشل، کلام مسیحی، ۷۲؛ مگ گراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، ۳۶۲
- ↑ «آیا خدایانی دروغین به جای خداوند میجویید؟» سوره صافات، آیه ۸۶.
- ↑ «و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.
- ↑ «و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند» سوره مریم، آیه ۸۱.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ «آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.
- ↑ «و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
- ↑ «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
- ↑ رضانژاد، توحید در مذاهب کلامی، ۵۸
- ↑ رضانژاد، توحید در مذاهب کلامی، ۵۸–۵۹
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۸۰؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۵۶
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۸۰؛ مفید، اوائل المقالات، ۵۱؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۵۴–۱۵۵
- ↑ ابنسینا، الاشارات، ۹۹؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۳/۳۲۴–۳۲۶ و ۴/۱۱۳–۱۱۴؛ شیخ اشراق، هیاکل النور، ۷۹
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰–۱۱۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۳۳؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۵۴
- ↑ ساجدی، توحید افعالی، ۸۲
- ↑ طاهری، آموزههای توحید، ۷
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۸۹
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۵
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۸
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است خداوند صمد است نه زاده است و نه او را زادهاند» سوره اخلاص، آیه ۱-۳.
- ↑ «آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است. فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، زنده میگرداند و میمیراند و او بر هر کاری تواناست. او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست. اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ آنچه به زمین درون میرود یا از آن برون میآید و آنچه از آسمان فرود میآید یا به آن فرا میرود میداند و هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده میشود. از شب میکاهد و به روز میافزاید و از روز میکاهد و به شب میافزاید و او به اندیشهها داناست» سوره حدید، آیه ۱-۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۱
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۱۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۱
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۹۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۹۷
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۵۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۹۹–۱۰۴؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۰
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۹۷
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ «پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «اگر خداوند میخواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه میآفریند هر چه میخواست برمیگزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۷۲–۸۰؛ صدوق، التوحید، ۸۴
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۳۸۷؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۲۰۲؛ سبحانی، الالهیات علی هدی، ۲/۱۱
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۳۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۳۶؛ طباطبایی، المیزان، ۲۰/۳۸۷–۳۸۹؛ سبحانی، الالهیات علی هدی، ۲/۱۱
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۷
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۴۴–۲۵۷، ۲۷۶ و ۳۸۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۷۴–۳۷۵
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۴
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۷
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۱۰، ۲۲۰ و ۳۷۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۹۸ و ۶۰۷
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱ و ۳۱۳
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ صدوق، التوحید، ۸۸
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶، ۳۱۱ و ۳۱۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۶
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۱؛ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۰۳–۴۰۴؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۷
- ↑ «اگر خداوند میخواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه میآفریند هر چه میخواست برمیگزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.
- ↑ «پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
- ↑ «روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما» سوره غافر، آیه ۱۶.
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۲–۳۱۳؛ تعلیقه فوائد، ۱۰۳؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۶
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۵
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۷۶–۲۷۸
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۷۸
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جمالالدین دینپرور، خ۲۲۷، ۳۳۴
- ↑ صحیفه سجادیه، دعای ۲۸
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۴۱
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ میرداماد، تقویم الایمان، ۲۶۶–۲۶۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۵۷–۹۴؛ آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه، ۵۰۳؛ آملی، درر الفوائد، ۱/۴۳۳–۴۴۰
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۲۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷–۶۰۸؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۵–۳۶؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۴ و ۳/۱۱۷
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۹
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۲
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۶۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۸–۶۹
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۵۸؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۶۱–۶۲؛ آملی، درر الفوائد، ۲۴۲–۲۴۶
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۷۱
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۸۰
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۲–۶۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۴–۶۵
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند » سوره انبیاء، آیه ۲۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰–۳۱۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰–۳۱۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۲–۸۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۳؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۱
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۰۱
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۶۵–۱۶۶؛ فخر رازی، المطالب العالیه، ۳/۲۲۸–۲۳۰؛ سبحانی، الالهیات علی هدی، ۲/۳۳–۳۴
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۸۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۴–۴۵
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۸؛ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۸۵
- ↑ قاضیسعید، شرح توحید الصدوق، التوحید، ۱/۱۱۶
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۴۵؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۰–۲۴۱
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲–۱۳
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲–۱۳۵؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۵
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۷
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۸؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۲۵۳ و ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۱۵
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۱۵–۱۲۱
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۴۵؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۵۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۷
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۵۶ و ۲/۱۳۰–۱۳۷؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۹۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷–۶۰۹
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۷۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۲۴ و ۱۳۴؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۶
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۲–۱۲۵
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۶ و ۶۰۶–۶۰۷
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷–۶۰۸
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۸۷
- ↑ فخر رازی، البراهین، ۱/۲۱۷؛ فخر رازی، المحصل، ۲۹۸ و ۴۵۵–۴۵۷
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۵۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۵۷–۲۶۲؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۱۲۱
- ↑ صدوق، التوحید، ۲۰۶ و ۳۶۲؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵/۱۲
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۷۸؛ میرداماد، القبسات، ۴۴۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۱؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۴۴۷
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۰ و ۷۹
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۱۶ و ۶/۳۷۳؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۲۳۲؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل، ۲۷۵
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳–۹۴ و ۲۷۷؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳، ۳۴۵ و ۶۴۰
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۹۸
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳–۹۴، ۲۴۶ و ۳۷۲
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۵
- ↑ «چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند » سوره انفال، آیه ۱۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۳۸ و ۲/۳۱۰، ۳۱۶؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۱۸؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۶، ۴۱–۴۳ و ۶۲–۶۴
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲–۶۵
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۲–۶۵
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۴–۶۵
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۴–۶۵
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۳–۸۴
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶–۲۷۷
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ ملاصدرا، المشاعر، ۵۲–۵۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۶۸؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۷۱–۷۲
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۹۴–۱۹۵
- ↑ «آیا آبی را که فرو میریزید ، دیدهاید؟» سوره واقعه، آیه ۵۸.
- ↑ «آیا شما آن را میآفرینید یا آفریننده ماییم؟» سوره واقعه، آیه ۵۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۶
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۹۸
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۵۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۹
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ «ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفرینندهای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.
- ↑ «و اگر از آنان بپرسید که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام کرده است خواهند گفت: خداوند؛ پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۱.
- ↑ «در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که میسازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۵/۷۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۱۵۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۶/۴۳۱
- ↑ «و آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و پرستش هماره از آن اوست؛ آیا از غیر خداوند پروا میکنید؟» سوره نحل، آیه ۵۲.
- ↑ «پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره یس، آیه ۸۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳ و ۲۵۵؛ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۳۶
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۳
- ↑ «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۱۶
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۰۳
- ↑ «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۳/۹۵
- ↑ «و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن» سوره ص، آیه ۴۵.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۲۴۳؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۷۵
- ↑ اعراف، ۵۹ و ۶۵؛ هود، ۸۴؛ عنکبوت، ۱۶؛ طباطبایی، المیزان، ۸/۱۷۴ و ۱۶/۱۱۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۰۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶–۲۷۷
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب میتوانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸–۸۹
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۸–۸۹
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۹
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ «و دلهایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمیخوانیم که در آن صورت بیگمان سخنی نادرست گفتهایم» سوره کهف، آیه ۱۴.
- ↑ «به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲.
- ↑ «به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.
- ↑ «و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
- ↑ هود، ۸۴
- ↑ یوسف، ۳۷–۳۹؛ هود، ۸۴ و ۸۸
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، توحید ۱ - صاحبی (مقاله)|مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۷
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷ و ۴۶۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۹–۹۰
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲–۳۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۶
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷–۳۸۸
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «توحید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷ – ۵۷۲.
- ↑ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۳۸.
- ↑ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۳۸.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۷۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید سال ۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۷.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۳.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۴-۱۵.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۶.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۳۴.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۸.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۸-۹.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۹ - ۱۰.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۰.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۰-۱۱.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۱-۱۲.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۹؛ بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث سال ۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزههای علمیه در سال ۱۳۶۸.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۳۵.
- ↑ روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۲۰.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۳۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، سال ۱۳۶۹.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۳۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به حجاج بیت الله الحرام، سال ۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به حجاج بیت الله الحرام، سال ۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به حجاج بیت الله الحرام، سال ۱۳۷۷.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۳۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت جمع کثیری از مردم استان همدان و شهرهای ساری و ساوه سال ۱۳۶۸.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جشن بزرگ منتظران ظهور همزمان با هفته بسیج و روز ولادت حضرت مهدی(ع)، در سال ۱۳۷۸.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، در سال ۱۳۸۲.
- ↑ رودبندی زاده، مهدی، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۰.