|
|
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{امامت}}
| | #تغییر_مسیر [[رشد اجتماعی]] |
| <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بسترهای رشد جامعه در حدیث]] - [[بسترهای رشد جامعه در کلام اسلامی]] - [[بسترهای رشد جامعه در فقه سیاسی]]</div>
| |
| <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[سیره اجتماعی معصومان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| یکی از بنیادیترین [[اهداف]] [[عدالت سیاسی]] آن است تا بسترهای [[رشد]] و [[پیشرفت]] [[سیاسی]] [[جامعه]] در عرصههای مادی و [[معنوی]] فراهم شود، بسترهایی که یاریگر [[انسان]] برای رسیدن به جایگاه [[شایسته]] خود است. انسان دارای سرشتی [[اجتماعی]] است؛ جامعه، [[قدرت]] و [[حاکمیت سیاسی]] اگر بستر و زمینهای مطلوب فراهم آورد، استعدادهای او شکوفا میگردد و به رشد هماهنگ با مفهوم دقیق [[قرآنی]] خواهد رسید؛ اما اگر [[حکومت]] یا جامعهای [[فاسد]] و [[گمراه]] باشد، [[رسیدن به کمال]] و [[پویایی]] برای او بسیار سخت خواهد بود؛ پس به نظر میرسد یکی از اساسیترین سازوکارهای پیریزی [[جامعه مطلوب]] و ایجاد بسترهای رشد در جامعه، عدالت سیاسی میباشد. عدالتی که فرایند سنجیده و دقیق [[قدرت سیاسی]] را در جامعه مورد توجه قرار میدهد، [[حقوق شهروندان]] را به رسمیت میشناسد و برای رسیدن هر فرد به آن [[حقوق]]، [[برنامهریزی]] میکند و مهمتر از همه آنکه زمینه حضور فعالانه و مسئولانه [[شهروندان]] را فراهم میکند و شایستگان و [[صالحان]] در مصدر قدرت قرار گیرند. عنصری که میتواند، گامی اساسی برای رشد و [[شکوفایی]] جامعه باشد. طبق دیدگاه بعضی از [[اندیشمندان]] شرط اساسی [[دینی]] بودن جامعه، [[اجرای عدالت]] است؛ چراکه با اجرای عدالت است که مقتضیات رشد در جامعه ایجاد میشود<ref>محمدرضا حکیمی، جامعهسازی قرآنی، ص۱۴۳.</ref>.
| |
| | |
| وقتی که به [[آیات قرآن کریم]] مینگریم، [[رسالت]] و کارکرد [[قرآن]]، [[هدایت]] به رشد معرفی میشود: {{متن قرآن|فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ}}<ref>«آنگاه گفتهاند: ما قرآنی شگفتانگیز را شنیدهایم * که به سوی راهدانی رهنمون میگردد» سوره جن، آیه ۱-۲.</ref>.
| |
| | |
| اصل در این لغت، اهتداء و [[هدایتگری]] به سوی خیر و [[صلاح]] است و [[ضد]] [[ضلالت]] است؛ آنگونه که «غی» که نقیض «رشد» به معنای [[فرورفتن]] در [[فساد]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص۱۳۹.</ref>. در لغت آمده است رشد، نقیض «غی»، [[گمراهی]] و ضلالت است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۶، ص۲۴۲.</ref>. در مفردات راغب نیز همین معنا ذکر شده است و آمده است که «رشد» در معنای [[هدایت]] استعمال میشود<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۵۴.</ref>. [[رشد]] در اصطلاح به معنی [[لیاقت]] و [[شایستگی]] برای نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در [[اختیار انسان]] قرار داده شده است<ref>مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۳۳.</ref>. در [[المیزان]] نیز آمده است که رشد به معنای هدایت و راهبری به سوی [[نجات]]<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۵.</ref> و [[هدایتگری]] به سوی مطلوب است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۴.</ref>.
| |
| | |
| با توجه به همین نکته است که بر اساس آموزههای [[قرآن]]، [[رهبران]] و [[انبیای الهی]] که مهمترین ویژگی آنان [[عدالتورزی]] است، دارای رشد و هدایت هستند، فرد پس از آنکه به آن [[درجه]] عالی برسد، میتواند [[ارشاد]] [[جامعه]] را به دست گیرد؛ آنگونه که [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز از [[حضرت خضر]]{{ع}} [[طلب]] میکند تا [[راهبر]] او باشد؛ چراکه آنچه به ایشان [[تعلیم]] شده است، دارای رشد و [[صلاح]] میباشد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا}}<ref>«موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.</ref>.
| |
| | |
| درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[قرآن کریم]] میخوانیم: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.</ref>.
| |
| | |
| [[علامه طباطبایی]] مینویسد رشد بر خلاف «غیّ» به معنای اصابت به واقع است که تجلی آن در حضرت ابراهیم، [[هدایتگری]] تام و [[فطری]] او است به سوی [[توحید]] و سایر [[معارف]] و آموزههای [[حق]]<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۹۷.</ref>.
| |
| | |
| رشد و [[آگاهی]] او با توجه به [[آیات]] بعد، نشان از حضور [[اجتماعی]] آن و ایفای نقش در جامعه دارد؛ زیرا او هنگامی که جواب غیر منطقی [[قوم]] خود را شنید که میگفتند: {{متن قرآن|قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ}}<ref>«گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم» سوره انبیاء، آیه ۵۳.</ref>.
| |
| | |
| خطاب به آنان فرمود: {{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید» سوره انبیاء، آیه ۵۴.</ref>.
| |
| | |
| از دیگر سو میدانیم [[حضرت ابراهیم]]، دارای [[جایگاه امامت]] است؛ امامتی که شرط آن [[عدالت]] و عدم [[ظلم]] در همه ساحتهای فردی و [[اجتماعی]] است که در آن [[حضرت]]، به [[مقام عصمت]] میرسد. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
| |
| | |
| همچنین، [[ایمان]] آورنده [[قوم موسی]] نیز به [[مردم]] سفارش میکند با [[پیروی]] از او به [[رشد]] و [[هدایت]] دست یابند؛ گفت: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref>.
| |
| | |
| پس بر اساس [[آیات قرآن کریم]]، [[راهبر]] [[جامعه]]، [[عادل]] است و دارای رشد. هنگامی که این [[ساحت]] از [[شخصیت امام]] در جامعه حضور مییابد، میتواند زمینهساز رشد [[سیاسی]]- اجتماعی گردد؛ حضرت ابراهیم{{ع}} با توجه به ویژگی [[هدایتگری]] خود، جامعه را به سوی رشد، افزایش [[آگاهی]] و کاربست توانمندیها و فعلیتبخشی به آنها، هدایت میکند. اثر نمودار رشد، شکفتگی استعدادها، [[آرامش]] و [[تصمیم]] برای پیشبرد [[هدفها]] و [[حاکمیت]] بر [[غرایز]]، عادات، [[انگیزهها]] و انفعالهای [[نفسانی]] میباشد<ref>سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج۲، ص۷۲.</ref>. این شکفتگی و [[پیشرفت]] در جامعهای که [[فاسد]] باشد و [[حاکمان]]، ظالمانه [[رفتار]] کنند، به دست نمیآید یا کمتر حاصل میشود.
| |
| | |
| با عدالت، بستر رشد و [[عزتمندی]] فراهم میشود و به تعبیر [[سید قطب]]، امتی که [[کریم]] و عزتمند است، ممکن نیست که در آن، فردی، [[سرکشی]] کند. هرگز یک شخص، نمیتواند در میان امتی [[رشید]] و [[آگاه]]، [[طغیان]] کند، امتی که [[پروردگار]] خویش را میشناسد و به او [[ایمان]] دارد<ref>ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۸۱۶.</ref>.
| |
| | |
| همچنین به [[روایت]] [[قرآن]]، در [[جبهه]] [[مخالف]] نیز میدانیم که [[فرعون]] و [[فرعونیان]]، دارای [[رشد]] و [[آگاهی]] نیستند؛ قدرتْمحوران، [[استبداد]] و [[خودمحوری]] را پیریزی میکنند؛ در [[کلام الهی]] از یک سو بیان میشود که [[موسی]]{{ع}} را با [[آیات]] و [[حجت]] آشکار به سوی فرعون و پیرامونیانش فرستادیم و در ادامه تأکید میکند که فرعون به عنوان [[مظهر]] [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و [[قدرت]] [[فاسد]]، امر رشیدانه نداشت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ}}<ref>«و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * نزد فرعون و سرکردگان وی؛ آنگاه، آن (سرکرده)ها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر کاردانی نبود» سوره هود، آیه ۹۶-۹۷.</ref>.
| |
| | |
| هرچند میدانیم با توجه به آن وجه [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] مستبدین، آنان تنها خود را صاحب رشد و [[فهم]] معرفی میکنند و چنین [[القا]] میکنند که [[مردم]] را به رشد راه میبرند: {{متن قرآن|قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.</ref>.
| |
| | |
| بنابراین با حضور [[عدالت]] آن هم به ویژه در عرصه [[رهبری سیاسی]] - جتماعی، [[جامعه]]، مناسبترین زمینههای رشد و [[کمال انسان]] و [[بهترین]] راهی که [[انسانها]] را به مقصد میرساند، فراهم میشود؛ البته برخی بر این باورند که جامعه عادلانه، [[زندگی]] سعادتمندانه به همراه میآورد و چنین نیست که عدالت واسط باشد. [[مطهری]] نقل میکند که [[ابوعلی سینا]]، [[عدالت اجتماعی]] را [[هدف]] اصلی میداند، بدین معنا که عدالت در میان مردم همان زندگی سعادتمندانه در دنیاست<ref>مرتضی مطهری، هدف زندگی، ص۱۵.</ref>؛ در حالی که در جامعه ظالمانه و مستبدانه اصولاً [[جامعه]] به [[گمراهی]] رفته، فضا و بستر برای [[رشد]] و [[آگاهی]] فراهم نمیشود و حتی افراد [[آگاه]] به حاشیه و [[انزوا]] کشانده میشوند.
| |
| | |
| [[انسان]]، [[خلافت]] را در [[زمین]] بر عهده گرفت تا در مسیر [[اطاعت از خداوند]]، [[عدالت]] را میان [[خلق]] اقامه کند. وقتی خود از این [[حق]] بهره نمیگیرد، آثار آن در [[تعدی]] و تجاوزهایی بارز میشود که از او نمود میکند<ref>عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۲۸۶.</ref>.
| |
| | |
| [[هدف]] مطلق و نهایی [[دین]]، [[نورانی]] شدن [[انسانها]] و رسیدن آنان به [[شهود]] و [[لقاء الله]] و دارالقرار است و از اینرو [[قیام مردم به قسط]] و [[عدل]] {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و حتی [[عبادات]]، همگی اهداف نسبی و متوسط دین هستند. مسائل [[عبادی]] و [[سیاسی]]، وسائلی برای رسیدن فرد و جامعه به آن هدف نهایی میباشند و همگی [[صراط]] و راهند و راه، هیچگاه نمیتواند هدف نهایی باشد؛ ولی در عین حال، [[سیاست]]، امری ضروری است و در همه [[شئون زندگی]] انسان و در همه [[احکام]] و [[دستورهای اسلام]] ملحوظ شده است؛ به گونهای که [[قوانین]] [[دینی]]، جدای از سیاست نیست و سیاست صحیح نیز خارج از [[قوانین اسلامی]] نخواهد بود<ref>عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۳۳۴.</ref>.
| |
| | |
| این در حالی است که در [[جوامع]] عادلانه، [[آزادی]] نیز وسیله و مسیری میشود تا جامعه را در فرایند رشد و کمال، [[یاری]] دهد، امری که در [[قرآن]] جایگاهی بلند دارد، عدالت و [[عدالتخواهی]]، مفهومی جامع و دربرگیرنده است که به همراه خویش، آزادی را نیز دارد؛ البته [[اجرای عدالت]] و [[امنیت عمومی]] برای آن است که [[مردم]] در فراگردی آزادانه از [[حقوق اجتماعی]] خود برخوردار شوند و به بالاترین مراحل [[قرب الهی]] دست یابند.
| |
| | |
| عدل، هدف نهایی [[رسالت]] [[پیامبران]] نیست. [[قرآن کریم]] عدل را برای مردم میانه حال به عنوان رسالت قلمداد میکند، اما برای انسانهای سالک، هدف اصلی آن است که پردههای [[تاریکی]] را بدرند و راهی به [[نور]] بگشایند. [[آیه]] یکم [[سوره ابراهیم]] [[گواه]] این مطلب است؛ لذا میان «انسان عادل» و «انسان نورانی» تفاوت بسیاری است. [[انسان]] [[عادل]]، [[عدل]] را برپا میدارد، زیرا این کار را [[وظیفه]] خود میشمارد؛ اما انسان [[نورانی]] خود سرچشمه عدل است و عدل از او جلوهگر میشود<ref>عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۲۱۱.</ref>.
| |
| | |
| [[نزدیکی به خداوند]] آنگاه به دست میآید که [[صفات الهی]] در انسان جلوهگر شود، یکی از صفات الهی، عدل است و [[انسانی]] که بخواهد به جایگاه [[قرب الهی]] برسد، باید این صفت را در خویشتن پدید آورد، طبیعی است که گاهی این ویژگی فردی است که تنها حیطهای کوچک و محدود را شامل میشود و گاه عرصهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] را در بر میگیرد که میتواند مقدمات [[رشد]] و [[پویایی]] یک [[جامعه]] را فراهم سازد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۴۵-۱۵۱.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==پرسش مستقیم==
| |
| *[[ایجاد بسترهای رشد جامعه به عنوان یکی از اهداف عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]]
| |
| {{پایان مدخلهای وابسته}}
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:100762.jpg|22px]] [[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|'''عدالت سیاسی در قرآن کریم''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:بسترهای رشد جامعه]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |