عدل در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصول دین
| موضوع مرتبط = عدل
| عنوان مدخل  = [[عدل]]
| عنوان مدخل  = عدل
| مداخل مرتبط = [[عدل در لغت]] - [[عدل در قرآن]] - [[عدل در نهج البلاغه]] - [[عدل در کلام اسلامی]] - [[عدل در فقه اسلامی]] - [[عدل در اخلاق اسلامی]] - [[عدل در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[عدل در فقه سیاسی]] - [[عدل در معارف دعا و زیارات]] - [[عدل در معارف و سیره علوی]] - [[عدل در معارف و سیره سجادی]] - [[عدل در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[عدل در معارف و سیره نبوی]]
| مداخل مرتبط = [[عدل در لغت]] - [[عدل در قرآن]] - [[عدل در نهج البلاغه]] - [[عدل در معارف دعا و زیارات]] - [[عدل در کلام اسلامی]] - [[عدل در فقه اسلامی]] - [[عدل در فقه سیاسی]] - [[عدل در اخلاق اسلامی]] - [[عدل در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[عدل در معارف و سیره نبوی]] - [[عدل در معارف و سیره علوی]] - [[عدل در معارف و سیره سجادی]] - [[عدل در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
واژه [[عدل]] در لغت در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله: [[میانه‌روی]] در امور و ضد [[جور]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.</ref>، مثل، فدیه<ref>ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref>، [[حکم]] کردن به [[حق]]<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۰.</ref> و... همچنین کلمه [[عدل]]، از واژگان متضاد است و در معانی عدول کردن و [[شریک]] قرار دادن نیز به کار می‌رود<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۵.</ref>.
واژه [[عدل]] در لغت در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله: [[میانه‌روی]] در امور و ضد [[جور]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.</ref>، مثل، فدیه<ref>ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref>، [[حکم]] کردن به [[حق]]<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۰.</ref> و... همچنین کلمه [[عدل]]، از واژگان متضاد است و در معانی عدول کردن و [[شریک]] قرار دادن نیز به کار می‌رود<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۵.</ref>.
خط ۱۶: خط ۱۶:
در لغت آمده است که [[عدالت]] و [[عدل]]، [[حکم]] به [[حق]] است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.</ref>، راغب می‌گوید، عدالت، لفظی است که اقتضای [[مساوات]] و [[برابری]] دارد<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۵۱.</ref>. «عدل»، نقیض و مقابل «جور» است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.</ref> و هنگامی که با حرف «عن» استعمال می‌شود، بر [[اعراض]]، انصراف و [[تمایل]] دلالت دارد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۸، ص۵۳.</ref>. [[شیخ طوسی]] می‌گوید عدالت در لغت، آن است که [[انسان]] در امورش، احوالی [[متعادل]] و متساوی داشته باشد<ref>شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۱۷.</ref>. الفاظ و واژگان دیگر مانند: {{عربی|العَدالة}}، {{عربی|العُدولة}}، {{عربی|المَعْدِلةُ}} و {{عربی|المَعْدَلةُ}}، همه ذیل معنای واژه عدل قرار می‌گیرد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۱.</ref>. «عدالت و [[دادگری]] کردن»، در لغت به معنای [[استقامت]] است<ref>علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۰، ص۱۵۷۶۴. برخی دیگر از آن به «انصاف» تعبیر کرده‌اند. بین این دو تفاوت است، انصاف تقسیم برابر و بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت در امور محسوس و غیر آن و انجام گرفتن متناسب امور است؛ لذا بریدن دست دزد را عدل می‌نامند، ولی انصاف نمی‌نامند (ر. ک: ابوهلال عسکری، فروق اللغه، ص۱۹۴).</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۴۳.</ref>
در لغت آمده است که [[عدالت]] و [[عدل]]، [[حکم]] به [[حق]] است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.</ref>، راغب می‌گوید، عدالت، لفظی است که اقتضای [[مساوات]] و [[برابری]] دارد<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۵۱.</ref>. «عدل»، نقیض و مقابل «جور» است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.</ref> و هنگامی که با حرف «عن» استعمال می‌شود، بر [[اعراض]]، انصراف و [[تمایل]] دلالت دارد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۸، ص۵۳.</ref>. [[شیخ طوسی]] می‌گوید عدالت در لغت، آن است که [[انسان]] در امورش، احوالی [[متعادل]] و متساوی داشته باشد<ref>شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۱۷.</ref>. الفاظ و واژگان دیگر مانند: {{عربی|العَدالة}}، {{عربی|العُدولة}}، {{عربی|المَعْدِلةُ}} و {{عربی|المَعْدَلةُ}}، همه ذیل معنای واژه عدل قرار می‌گیرد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۱.</ref>. «عدالت و [[دادگری]] کردن»، در لغت به معنای [[استقامت]] است<ref>علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۰، ص۱۵۷۶۴. برخی دیگر از آن به «انصاف» تعبیر کرده‌اند. بین این دو تفاوت است، انصاف تقسیم برابر و بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت در امور محسوس و غیر آن و انجام گرفتن متناسب امور است؛ لذا بریدن دست دزد را عدل می‌نامند، ولی انصاف نمی‌نامند (ر. ک: ابوهلال عسکری، فروق اللغه، ص۱۹۴).</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۴۳.</ref>


==[[عدالت]]==
==[[عدل]]==
[[رهبر معظم انقلاب]]، مفهوم لغوی [[عدل]] را به معنی میانه و در اصطلاح هر چیزی را در جای خود قرار دادن و بدون [[افراط]] و [[تفریط]]؛ بدون چپ‌روی و بدون راست‌روی تبیین نموده‌اند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت امیرالمؤمنین{{ع}}، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.</ref>.
برای مفهوم عدل تعریف‌های گوناگونی ارائه شده که مهم‌ترین آنها چهار تعریف است:
متفکران و [[اندیشمندان]] زیادی برای عدالت تعریف ارائه کرده‌اند. نزدیک بودن مفاهیم عدالت در فرهنگ‌های مختلف ریشه در نزدیک بودن مصادیق آن از نظر تمدن‌های مختلف دارد. در جمع‌بندی تعاریف مذکور می‌توان دو تعریف از عدالت ارائه کرد:
 
#عدالت به معنای {{عربی|وضع كل شيء في موضعه}} قرار دادن هر چیز در جای مناسب خویش.
۱. تناسب؛ به معنای متناسب بودن رفتار یا شیء با هدف مطلوب از آن شیء یا از آن رفتار.
#عدالت به معنای {{عربی|اعطاء كل ذي حق حقه}} یا [[عطاء]] به [[میزان]] [[استحقاق]] و [[حق]] را به حق‌دار رساندن است.
 
با توجه به بیانات [[مقام معظم رهبری]] می‌توان نتیجه گرفت که ایشان از هر دو تعریف استفاده کرده‌اند<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref><ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت امیرالمؤمنین{{ع}}، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.</ref>. گاهی وقت‌ها هر دو تعریف را در کنار هم به کار برده‌اند: «عدالت یعنی هر چیزی را به جای خود گذاشتن، به هر کسی حق او را دادن». و در جای دیگر می‌فرمایند: «عدالت، یعنی تأمین کردن هدفی که [[قرآن]] برای [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] و [[شرایع آسمانی]] معین کرده است»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید غدیر خم، ۳۰/۳/۱۳۷۱.</ref>.
۲. [[تساوی]] و [[برابری]]؛ تعریفی که [[اهل لغت]] از مفهوم واژۀ عدل کرده‌اند با این تعریف مناسب است. راغب [[اصفهانی]] می‌گوید:
{{عربی|العدل: لفْظٌ يَقْتَضِي المُسَاوَاة و يُسْتَعْملُ باعْتبارِ المُضايفَةِ... الْعَدْلُ هو التّقسيط على سواء}}<ref>المفردات، واژه «عدل».</ref>.
عدل لفظی است که مقتضی [[مساوات]] و برابری است و همواره به لحاظ اضافۀ دو چیز به یکدیگر بکار برده می‌شود... عدل یعنی: بخش کردن و تقسیم برابر.
این تعریف نمی‌تواند تعریف صحیحی باشد؛ زیرا بنا براین تعریف، [[ظلم]] برابر، نیز عدل است که بطلان آن روشن است. و ظاهراً تعریفی که در لغت آمده است بیان بعضی از مصادیق عدل است که برای تقریب مفهوم عدل به [[ذهن]] بیان شده است.
 
۳. به هر چیز آنچه [[استحقاق]] دارد عطا کردن یا {{عربی|إِعْطَاءُ كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ}} این تعریف در [[کلام]] برخی از [[فلاسفه]] آمده است.
اشکال این تعریف افزون بر [[لزوم]] دور - زیرا مفهوم [[حق]] نیز عبارت است از آنچه مقتضای عدل است - عدم شمول موارد [[احسان]] و [[تفضّل]] است، در حالی که در احسان و تفضّل نیز نوعی عدل می‌توان [[تصور]] نمود که این تعریف شامل آن نیست.
افزون بر این در موارد [[تزاحم]] حقّین، حق مهم را بر اهم مقدم داشتن اعطاء ذی حق حقه بر آن [[صدق]] می‌کند در حالی که خلاف عدل است.


از مجموعه تعاریفی که در [[اندیشه]] [[مقام معظم رهبری]] از [[عدالت]] به عمل آمده است برای آن هفت ویژگی اساسی بیان شده است:
۴. {{عربی|وَضْعُ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ}}؛ یعنی هر شیء را در جای خود نهادن. و هر کاری را بجا انجام دادن و از هرکار نابجا [[پرهیز]] کردن.
#عدالت عام است؛
این تعریف از سایر تعاریف مذکور برای عدل ادقّ و اجمع است، اگر مقصود از تناسب را در تعریف اول معنای جایگاه و موضع مناسب بدانیم می‌توان تعریف اول را نیز به این تعریف ارجاع نموده و آن را با این تعریف [[متحد]] دانست.
#[[عدالت مطلق]] است؛
البته باید بدین نکته توجه داشت که تعریف [[عدل]] جز به وسیلۀ الفاظی که مفهوم عدل را رساتر بیان کنند میسور نیست، و تعریف [[حقیقی]] عدل که به معنای [[تفسیر]] مفهوم عدل به مفهومی دیگر که متضمن تجزیه و تحلیل مفهوم عدل به مفهومی مشترک و جامع مفهومی مختص باشد ممکن نیست؛ زیرا میان عدل و ضدّ آن نمی‌توان مفهومی مشترک و جامع یافت تا به وسیلۀ مفهومی مختص برای عدل بتوان آن را از مفهوم ضد آن متمایز ساخت.
#عدالت وسیع است؛
#عدالت امری غایی است؛
#عدالت فرازمانی است؛
#عدالت جانبدارانه است؛
#عدالت جامع و شامل است<ref>مهاجرنیا، محسن، مقاله «فلسفه عدالت در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، فصلنامه قبسات، شماره ۵۱، بهار ۸۸.</ref>.
نظر به ویژگی‌های مفهومی فوق می‌توان [[گستره عدالت]] را در همه حوزه‌های [[فکری]] و عینی ملاحظه و بررسی کرد؛ چنانکه [[رهبر معظم انقلاب]]، شمول عدالت را در عرصه‌های مختلف مورد توجه و مداقه قرار داده‌اند؛ بنابراین، عدالت در همه عرصه‌های [[زندگی]] «فردی»، «[[اجتماعی]]»، «[[اقتصادی]]»، «[[فرهنگی]]»، «[[حقوقی]]»، «[[اخلاقی]]»، «[[سیاسی]]»، «محیط داخلی»، «بین‌المللی» و در همه [[شئون]] تقنینی، اجرایی و [[قضایی]] حضور دارد. مقام معظم رهبری در خصوص گستره و اهمیت [[عدل]] می‌فرمایند: عدل یک معنای عامی است. عدل همان معنای والا و برجسته‌ای است که در [[زندگی شخصی]] و عمومی و [[جسم]] و [[جان]] و [[آفرینش]] و سنگ و چوب و همه حوادث [[دنیا]]، یک عدلی وجود دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث، ۱/۱۱/۱۳۷۱.</ref>.
در [[بینش]] [[معرفت‌شناسی]] مقام معظم رهبری، عدالت در دو عرصه [[تکوینی]] و [[تشریعی]] در پهنه آفرینش وجود دارد. چنانکه در بحث‌های متعددی با اشاره به [[روایت]] {{متن حدیث|بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ‌}} به تفصیل مورد بررسی قرار داده‌اند عدالت در بنیان عالم و آفرینش نقش اساسی دارد یعنی [[سنت]] آفرینش، عدل است و هر [[نظام اجتماعی]] اگر به دنبال این سنت طبیعی و [[قانون الهی]] آفرینشی حرکت کرد ماندگار خواهد بود. اگر [[انسان]] [[قوانین موضوعه]] را با [[قوانین]] آفرینش، [[سنت‌های الهی]]، که [[تغییر]] و تبدل ناپذیر است تطبیق دهد در [[امور فردی]] و اجتماعی کامیاب خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث، ۱/۱۱/۱۳۷۱.</ref>.


در نگاه [[رهبر]] فرزانه [[انقلاب]]، [[عدالت]] [[تشریعی]] یعنی اینکه در [[نظام]] [[جعل]] و [[تشریع]] و [[قانونگذاری]] همواره اصل [[عدل]] مرکز ثقل قرار گیرد و هر نوع قانونی که بر خلاف اصل عدل و عدالت باشد کنار گذاشته شود. ایشان، فراوان با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> می‌فرمایند: کتاب همان جعل [[احکام دین]] و [[شریعت]] برای [[اداره جامعه اسلامی]] بر اساس [[عدل الهی]] می‌باشد.
لهذا آنچه در تعریف عدل میسور و ممکن است تعریف شرح الاسمی است؛ یعنی مفهوم عدل را با الفاظی دیگر بیان کردن بگونه‌ای که [[تصور]] آن آسان‌تر شود.
مفهوم عدل متفاوت از واژه [[قسط]] می‌باشد هر چند این دو واژه معمولاً به همراه هم استفاده می‌شود. در [[اندیشه]] معظم له، قسط همین عدل در مناسبات [[اجتماعی]] است. یعنی آن چیزی که امروزه از آن به «[[عدالت اجتماعی]]» تعبیر می‌شود. البته قسط یعنی اینکه عدل، [[خرد]] شود و به شکل عدالت اجتماعی درآید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسب عید مبعث، ۱/۱۱/۱۳۷۱..</ref>.
بنابراین به نظر می‌رسد تعریف اخیر، یعنی {{عربی|وَضْعُ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ}} از سایر تعاریف مفهوم عدل رساتر است.
[[رهبر معظم انقلاب]] در تبیین مفهوم عدالت اجتماعی معتقدند: «عدالت اجتماعی، یعنی اینکه نظر و نگاه دستگاه [[قدرت]] و [[حکومت]]، نسبت به [[آحاد]] [[مردم]] یکسان باشد. در مقابل [[قانون]]، امتیازات و برخوردها یکسان باشد؛ لذا استفاده از همه [[برکات]] [[جامعه]] و بهرمند شدن [[محرومان]] و پابرهنه‌ها که در طول [[تاریخ]] [[پیروان]] [[انبیاء]] بوده‌اند جزء [[حقوق]] احاد جامعه است که با عدالت اجتماعی امکان تحقق آن می‌باشد. چنانکه در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}. تأمین عدالت اجتماعی از [[اهداف رسالت انبیاء الهی]] بیان شده است»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان در مصلای تهران، ۳۰/۷/۱۳۸۱.</ref>.
در [[روایات]] وارده از [[معصومین]]{{عم}} نیز به این تعریف از عدل اشاره شده است.
اگر به [[سیره انبیاء]] و [[اولیای الهی]] توجه شود نتیجه خواهیم گرفت اولین ویژگی آنها [[تربیت نفس]] و رعایت [[عدالت فردی]] می‌باشد. عدالت فردی ریشه و مبنای [[عدالت اجتماعی]] است؛ بنابراین [[عدالت فردی]] به مثابه یک مسأله [[اخلاقی]] یا [[فقهی]] و تکلیفی در [[ارتباط]] با افراد مورد توجه [[مقام معظم رهبری]] قرار گرفته است. خواه فرد در جایگاه [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] قرار داشته باشد و یا در همان سلک فردی باشد. ایشان در تیین عدالت فردی می‌فرمایند: «[[عدالت]] یعنی اینکه [[انسان]] از [[گناهان]] به طور معمولی اجتناب کند، یعنی در او حالتی باشد که به طور عادی و معمول از او [[گناه]] سر نمی‌زند، نه این که انسان [[عادل]]، [[معصوم]] است و هیچ وقت [[اشتباه]] و گناه نمی‌کند. بلکه [[همت]] او بر عدم [[تخلف]] و گناه است و این [[کف نفس]] پایه [[عدالت‌خواهی]] در [[جامعه]] می‌باشد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref>.
در [[نهج البلاغه]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] است که فرمود:
[[رهبر معظم انقلاب]] [[اسلامی]] در تبیین عدالت و ابعاد مفهومی آن به مفاهم دیگری اشاره کرده‌اند که می‌توان به عدالت تأمینی، عدالت آرمانی، عدالت مقدمه‌ای، خدماتی، ارزشی [[رهایی]]، بخش، [[دینی]]، [[حقوقی]] و [[اقتصادی]] اشاره کرد. این مفاهیم در بحث عدالت اجتماعی بیان می‌گردد.<ref>[[محمد زارع قراملکی|زارع قراملکی، محمد]]، [[عدالت اسلامی - زارع قراملکی (مقاله)|مقاله «عدالت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۱۸۸.</ref>
{{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}<ref>نهج البلاغه، حكمت ۴۳۷.</ref>.
عدل هر چیزی را در جای خود قرار می‌نهد.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص ۲۳۲.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
خط ۱۱۱: خط ۱۱۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:اصول دین اسلام]]
[[رده:عدل]]
[[رده:عدل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۷

مقدمه

واژه عدل در لغت در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله: میانه‌روی در امور و ضد جور[۱]، مثل، فدیه[۲]، حکم کردن به حق[۳] و... همچنین کلمه عدل، از واژگان متضاد است و در معانی عدول کردن و شریک قرار دادن نیز به کار می‌رود[۴].

عدالت در لغت، به معنای استواری و استقامت است؛ چنانکه در برخی کتاب‌های لغوی به همین معنا آمده است. ابن اثیر می‌نویسد: هو الذي لا يَمِيلُ به الهوى فيَجورَ في الحكم؛ انسان عادل کسی است که هوای نفس او را از حق روی‌گردان نمی‌کند و او را در داوری به ستم وا نمی‌دارد[۵].[۶]

عدل در لغت نقیض جور[۷] است و به معنی حد متوسط بین افراط و تفریط[۸]، رعایت مساوات[۹]، رعایت تناسب کیفر و پاداش با عمل[۱۰] و حکم به حق[۱۱] آمده است. همچنین در معنی راه[۱۲]، فدیه[۱۳] و معادل غیر هم‌جنس[۱۴] به کار رفته است و چون انسانی را به این صفت توصیف کنند، منظور آن است که قول و قضاوتش پسندیده و پذیرفته است[۱۵][۱۶]

عدل در عدالت سیاسی در قرآن کریم

در لغت آمده است که عدالت و عدل، حکم به حق است[۱۷]، راغب می‌گوید، عدالت، لفظی است که اقتضای مساوات و برابری دارد[۱۸]. «عدل»، نقیض و مقابل «جور» است[۱۹] و هنگامی که با حرف «عن» استعمال می‌شود، بر اعراض، انصراف و تمایل دلالت دارد[۲۰]. شیخ طوسی می‌گوید عدالت در لغت، آن است که انسان در امورش، احوالی متعادل و متساوی داشته باشد[۲۱]. الفاظ و واژگان دیگر مانند: العَدالة، العُدولة، المَعْدِلةُ و المَعْدَلةُ، همه ذیل معنای واژه عدل قرار می‌گیرد[۲۲]. «عدالت و دادگری کردن»، در لغت به معنای استقامت است[۲۳].[۲۴]

عدل

برای مفهوم عدل تعریف‌های گوناگونی ارائه شده که مهم‌ترین آنها چهار تعریف است:

۱. تناسب؛ به معنای متناسب بودن رفتار یا شیء با هدف مطلوب از آن شیء یا از آن رفتار.

۲. تساوی و برابری؛ تعریفی که اهل لغت از مفهوم واژۀ عدل کرده‌اند با این تعریف مناسب است. راغب اصفهانی می‌گوید: العدل: لفْظٌ يَقْتَضِي المُسَاوَاة و يُسْتَعْملُ باعْتبارِ المُضايفَةِ... الْعَدْلُ هو التّقسيط على سواء[۲۵]. عدل لفظی است که مقتضی مساوات و برابری است و همواره به لحاظ اضافۀ دو چیز به یکدیگر بکار برده می‌شود... عدل یعنی: بخش کردن و تقسیم برابر. این تعریف نمی‌تواند تعریف صحیحی باشد؛ زیرا بنا براین تعریف، ظلم برابر، نیز عدل است که بطلان آن روشن است. و ظاهراً تعریفی که در لغت آمده است بیان بعضی از مصادیق عدل است که برای تقریب مفهوم عدل به ذهن بیان شده است.

۳. به هر چیز آنچه استحقاق دارد عطا کردن یا إِعْطَاءُ كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ این تعریف در کلام برخی از فلاسفه آمده است. اشکال این تعریف افزون بر لزوم دور - زیرا مفهوم حق نیز عبارت است از آنچه مقتضای عدل است - عدم شمول موارد احسان و تفضّل است، در حالی که در احسان و تفضّل نیز نوعی عدل می‌توان تصور نمود که این تعریف شامل آن نیست. افزون بر این در موارد تزاحم حقّین، حق مهم را بر اهم مقدم داشتن اعطاء ذی حق حقه بر آن صدق می‌کند در حالی که خلاف عدل است.

۴. وَضْعُ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ؛ یعنی هر شیء را در جای خود نهادن. و هر کاری را بجا انجام دادن و از هرکار نابجا پرهیز کردن. این تعریف از سایر تعاریف مذکور برای عدل ادقّ و اجمع است، اگر مقصود از تناسب را در تعریف اول معنای جایگاه و موضع مناسب بدانیم می‌توان تعریف اول را نیز به این تعریف ارجاع نموده و آن را با این تعریف متحد دانست. البته باید بدین نکته توجه داشت که تعریف عدل جز به وسیلۀ الفاظی که مفهوم عدل را رساتر بیان کنند میسور نیست، و تعریف حقیقی عدل که به معنای تفسیر مفهوم عدل به مفهومی دیگر که متضمن تجزیه و تحلیل مفهوم عدل به مفهومی مشترک و جامع مفهومی مختص باشد ممکن نیست؛ زیرا میان عدل و ضدّ آن نمی‌توان مفهومی مشترک و جامع یافت تا به وسیلۀ مفهومی مختص برای عدل بتوان آن را از مفهوم ضد آن متمایز ساخت.

لهذا آنچه در تعریف عدل میسور و ممکن است تعریف شرح الاسمی است؛ یعنی مفهوم عدل را با الفاظی دیگر بیان کردن بگونه‌ای که تصور آن آسان‌تر شود. بنابراین به نظر می‌رسد تعریف اخیر، یعنی وَضْعُ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ از سایر تعاریف مفهوم عدل رساتر است. در روایات وارده از معصومین(ع) نیز به این تعریف از عدل اشاره شده است. در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین(ع) روایت است که فرمود: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[۲۶]. عدل هر چیزی را در جای خود قرار می‌نهد.[۲۷]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
  2. ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۰.
  4. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۵.
  5. النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۱۹۰؛ و ر. ک: لسان العرب، ابن‌منظور، ج۹ (واژه عدل).
  6. یوسفی غروی، محمد هادی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص:۲۵-۲۸.
  7. جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۱۲۹.
  8. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
  9. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ لوئیس معلوف، المنجد، ص۴۹۱؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۱.
  10. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۲.
  11. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
  12. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
  13. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
  14. زبیدی، تاج العروس ج۱۵، ص۴۷۱؛ جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰.
  15. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
  16. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص47.
  17. خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.
  18. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۵۱.
  19. خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۳۸.
  20. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۸، ص۵۳.
  21. شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۱۷.
  22. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۱.
  23. علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۰، ص۱۵۷۶۴. برخی دیگر از آن به «انصاف» تعبیر کرده‌اند. بین این دو تفاوت است، انصاف تقسیم برابر و بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت در امور محسوس و غیر آن و انجام گرفتن متناسب امور است؛ لذا بریدن دست دزد را عدل می‌نامند، ولی انصاف نمی‌نامند (ر. ک: ابوهلال عسکری، فروق اللغه، ص۱۹۴).
  24. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۴۳.
  25. المفردات، واژه «عدل».
  26. نهج البلاغه، حكمت ۴۳۷.
  27. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص ۲۳۲.