عثمان بن حنیف در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «') |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = عثمان بن حنیف | |||
| عنوان مدخل = عثمان بن حنیف | |||
| مداخل مرتبط = [[عثمان بن حنیف در تاریخ اسلامی]] - [[عثمان بن حنیف در نهج البلاغه]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{ | == مقدمه == | ||
عُثْمَان بن حُنَیف انصاری مردی از [[قبیله اوس]]، [[کنیه]] او [[ابوعمره]] یا [[ابوعبدالله]] و از [[صحابیان]] [[پیامبر خدا]] و از [[انصار]] است. او در [[جنگ احد]] و جنگهای پس از آن در [[دوران پیامبر اکرم]] {{صل}} حضور داشت. وی در زمره کسانی است که پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[ولایت امام علی]] {{ع}} [[حمایت]] کردند و جزء [[دوازده]] نفری است که به [[خلافت ابوبکر]] [[اعتراض]] داشتند. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}، [[عثمان بن حنیف]] از کسانی است که پس از [[رسول اکرم]] {{صل}} بر [[سیره]] و [[سنت]] او پایدار ماندند و تبدیل و خللی در [[ایمان]] آنها بهوجود نیامد. عثمان بن حنیف و برادرش [[سهل بن حنیف]] که از جانب امام {{ع}} بر [[مدینه]] [[حکومت]] داشت و هر دو از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} و تا آخر عمر [[شیعه]] و [[دوستدار]] [[امیرمؤمنان]] بودند و از اینرو [[علمای رجال]] در [[نیکی]] و [[وثاقت]] این دو [[برادر]] [[اختلاف]] و تردید نداشتند در نقل [[اخبار]]، آنها را مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] میدانند. | |||
عثمان بن حنیف در دوران [[خلیفه دوم]]، [[مسئول]] جمعآوری [[مالیات]] [[عراق]]، مَساحی<ref>تعیین مساحت اراضی</ref> [[زمین]] و [[تعیین]] [[خراج]] و [[جزیه]] آن دیار بود<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref>. | |||
== عثمان و [[جنگ جمل]] == | |||
[[امام]] {{ع}} در [[زمان]] [[خلافت ظاهری]]، عثمان بن حنیف را به [[فرمانداری بصره]] برگزید. نقش [[عثمان]] در [[فتنه]] [[جمل]] نقشی برجسته است. امام {{ع}} زمانی که از فتنه [[ناکثین]] اطلاع یافت در نامهای به عثمان، ضمن [[تبیین]] موضع ناکثین، او را به برخورد با آنها [[فرمان]] داد. در [[نامه]] امام آمده است: "هنگامی که با آنها مواجه شدی آنها را بر پایبندی به [[پیمان]] خویش فراخوان. اگر پذیرفتند با آنها به [[نیکی]] [[رفتار]] کن، وگرنه با آنها به [[جنگ]] بپرداز". | |||
سپس [[امام]] شیوه و روش خود را بیان میکند و از او میخواهد در [[زهد]] و [[تقوا]] و [[خویشتن داری]] به وی [[اقتدا]] نماید و سرانجام [[نامه]] را با این جمله پایان میدهد: | او پس از اطلاع از فتنه ناکثین میان [[مردم]] حاضر شد و مواضع خویش را تبیین و آنها را بر [[حمایت از امام]] [[حق]] تحریک کرد و از مواضع آنها [[آگاه]] شد. همچنین نمایندگانی ([[ابوالاسود دوئلی]] و [[عمران بن حصین خزاعی]]) را برای [[گفتوگو]] با ناکثین بهسوی آنها گسیل داشت. اما پس از چندی گفتوگوها به نتیجهای نرسید و درگیری شدیدی بین طرفین آغاز شد. عثمان بن حنیف و ناکثین، [[پیماننامه]] صلحی [[امضا]] کردند و قرار بر آن شد تا رسیدن [[امام علی]] {{ع}} به بصره از جنگ و [[خونریزی]] [[پرهیز]] کنند. اما ناکثین پیمان خود را شکستند و شبانه به [[دارالاماره]] [[حمله]] کردند و پس از دستگیری او را بستند و موهای صورت او را از ریشه درآوردند. آنها قصد [[جان]] [[عثمان بن حنیف]] کردند، لکن او به [[فرمانداری]] [[برادر]] خویش، [[سهل بن حنیف]] بر [[مدینه]]، [[متوسل]] شد و آنها را [[تهدید]] کرد چنانچه آسیبی به او برسانند، برادرش در مدینه [[خویشان]] آنها را مورد [[آزار]] قرار خواهد داد. بدینترتیب از کشتن او چشم پوشیدند و رهایش کردند. لکن جنایتهای [[ناکثین]] در [[بصره]] ادامه پیدا کرد. [[عثمان]] پس از [[رهایی]] از دست ناکثین در منطقه [[ذیقار]] به [[امام علی]] {{ع}} پیوست. [[امام]] با [[مشاهده]] وضعیت او متأثر شد و خطاب به او فرمود: "ای عثمان، من تو را بهصورت پیرمردی دارای ریش فرستادم، اکنون با چهره [[جوان]] بازگشتی!"<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱.</ref>. | ||
== نامه امام به عثمان == | |||
عثمان در [[روزگار]] استانداری خود روزی به [[مجلسی]] خصوصی حاضر شد که مردانی ثروتمند برقرار کرده بودند. امام {{ع}} چون از این امر باخبر شد، نامهای در [[نکوهش]] این عمل به وی نوشت و او را به شدت [[سرزنش]] کرد؛ در قسمتی از آن نامه آمده است: "ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که یکی از [[جوانان]] اهل بصره ترا به میهمانی [[عروسی]] خوانده است و تو هم به سرعت به سوی آن طعام شتافتهای، در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ [[غذا]] یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده میشد. من [[گمان]] نمیکردم تو [[دعوت]] جمعیتی را قبول کنی که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه میخوری بنگر (آیا [[حلال]] است یا [[حرام]]؟) آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را [[یقین]] به [[پاکیزگی]] و حلیتش داری تناول کن)"<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ، يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا، تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ؛ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ [وَجْهِهِ] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ}}.</ref>. سپس [[امام]] شیوه و روش خود را بیان میکند و از او میخواهد در [[زهد]] و [[تقوا]] و [[خویشتن داری]] به وی [[اقتدا]] نماید و سرانجام [[نامه]] را با این جمله پایان میدهد: «بنابراین ای پسر [[حنیف]] از [[خدا]] بترس! و به همان قرصهای نان اکتفا کن تا خلاصی تو از [[آتش جهنم]] امکانپذیر گردد»<ref>{{متن حدیث|فَاتَّقِ اَللَّهَ يَا اِبْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفِكَ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ اَلنَّارِ خَلاَصُكَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref> | |||
عثمان بن حنیف پس از [[جنگ جمل]]، همراه امام به [[کوفه]] رفت و بهدلیل صدماتی که بر او وارد شده بود کمتر در فعالیتها حضور داشت و در [[زمان]] [[معاویه]] درگذشت<ref>اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۱.</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
*[[سهل بن حنیف]] (برادر) | {{مدخل وابسته}} | ||
*[[عباد بن حنیف]] (برادر) | * [[سهل بن حنیف]] (برادر) | ||
* [[عباد بن حنیف]] (برادر) | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1379394.jpeg|22px]] [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|'''صحابه از دیدگاه نهج البلاغه''']] | # [[پرونده:1379394.jpeg|22px]] [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|'''صحابه از دیدگاه نهج البلاغه''']] | ||
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده:اصحاب امام علی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۰
مقدمه
عُثْمَان بن حُنَیف انصاری مردی از قبیله اوس، کنیه او ابوعمره یا ابوعبدالله و از صحابیان پیامبر خدا و از انصار است. او در جنگ احد و جنگهای پس از آن در دوران پیامبر اکرم (ص) حضور داشت. وی در زمره کسانی است که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) از ولایت امام علی (ع) حمایت کردند و جزء دوازده نفری است که به خلافت ابوبکر اعتراض داشتند. در روایتی از امام صادق (ع)، عثمان بن حنیف از کسانی است که پس از رسول اکرم (ص) بر سیره و سنت او پایدار ماندند و تبدیل و خللی در ایمان آنها بهوجود نیامد. عثمان بن حنیف و برادرش سهل بن حنیف که از جانب امام (ع) بر مدینه حکومت داشت و هر دو از اصحاب رسول خدا (ص) و تا آخر عمر شیعه و دوستدار امیرمؤمنان بودند و از اینرو علمای رجال در نیکی و وثاقت این دو برادر اختلاف و تردید نداشتند در نقل اخبار، آنها را مورد وثوق و اطمینان میدانند.
عثمان بن حنیف در دوران خلیفه دوم، مسئول جمعآوری مالیات عراق، مَساحی[۱] زمین و تعیین خراج و جزیه آن دیار بود[۲].
عثمان و جنگ جمل
امام (ع) در زمان خلافت ظاهری، عثمان بن حنیف را به فرمانداری بصره برگزید. نقش عثمان در فتنه جمل نقشی برجسته است. امام (ع) زمانی که از فتنه ناکثین اطلاع یافت در نامهای به عثمان، ضمن تبیین موضع ناکثین، او را به برخورد با آنها فرمان داد. در نامه امام آمده است: "هنگامی که با آنها مواجه شدی آنها را بر پایبندی به پیمان خویش فراخوان. اگر پذیرفتند با آنها به نیکی رفتار کن، وگرنه با آنها به جنگ بپرداز".
او پس از اطلاع از فتنه ناکثین میان مردم حاضر شد و مواضع خویش را تبیین و آنها را بر حمایت از امام حق تحریک کرد و از مواضع آنها آگاه شد. همچنین نمایندگانی (ابوالاسود دوئلی و عمران بن حصین خزاعی) را برای گفتوگو با ناکثین بهسوی آنها گسیل داشت. اما پس از چندی گفتوگوها به نتیجهای نرسید و درگیری شدیدی بین طرفین آغاز شد. عثمان بن حنیف و ناکثین، پیماننامه صلحی امضا کردند و قرار بر آن شد تا رسیدن امام علی (ع) به بصره از جنگ و خونریزی پرهیز کنند. اما ناکثین پیمان خود را شکستند و شبانه به دارالاماره حمله کردند و پس از دستگیری او را بستند و موهای صورت او را از ریشه درآوردند. آنها قصد جان عثمان بن حنیف کردند، لکن او به فرمانداری برادر خویش، سهل بن حنیف بر مدینه، متوسل شد و آنها را تهدید کرد چنانچه آسیبی به او برسانند، برادرش در مدینه خویشان آنها را مورد آزار قرار خواهد داد. بدینترتیب از کشتن او چشم پوشیدند و رهایش کردند. لکن جنایتهای ناکثین در بصره ادامه پیدا کرد. عثمان پس از رهایی از دست ناکثین در منطقه ذیقار به امام علی (ع) پیوست. امام با مشاهده وضعیت او متأثر شد و خطاب به او فرمود: "ای عثمان، من تو را بهصورت پیرمردی دارای ریش فرستادم، اکنون با چهره جوان بازگشتی!"[۳].
نامه امام به عثمان
عثمان در روزگار استانداری خود روزی به مجلسی خصوصی حاضر شد که مردانی ثروتمند برقرار کرده بودند. امام (ع) چون از این امر باخبر شد، نامهای در نکوهش این عمل به وی نوشت و او را به شدت سرزنش کرد؛ در قسمتی از آن نامه آمده است: "ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که یکی از جوانان اهل بصره ترا به میهمانی عروسی خوانده است و تو هم به سرعت به سوی آن طعام شتافتهای، در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده میشد. من گمان نمیکردم تو دعوت جمعیتی را قبول کنی که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه میخوری بنگر (آیا حلال است یا حرام؟) آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را یقین به پاکیزگی و حلیتش داری تناول کن)"[۴]. سپس امام شیوه و روش خود را بیان میکند و از او میخواهد در زهد و تقوا و خویشتن داری به وی اقتدا نماید و سرانجام نامه را با این جمله پایان میدهد: «بنابراین ای پسر حنیف از خدا بترس! و به همان قرصهای نان اکتفا کن تا خلاصی تو از آتش جهنم امکانپذیر گردد»[۵].[۶]
عثمان بن حنیف پس از جنگ جمل، همراه امام به کوفه رفت و بهدلیل صدماتی که بر او وارد شده بود کمتر در فعالیتها حضور داشت و در زمان معاویه درگذشت[۷].[۸]
جستارهای وابسته
- سهل بن حنیف (برادر)
- عباد بن حنیف (برادر)
منابع
پانویس
- ↑ تعیین مساحت اراضی
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱؛ الهامی، داوود، صحابه از دیدگاه نهج البلاغه، ص۲۰۷-۲۰۸.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱.
- ↑ «أَمَّا بَعْدُ، يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا، تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ؛ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ [وَجْهِهِ] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ».
- ↑ «فَاتَّقِ اَللَّهَ يَا اِبْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفِكَ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ اَلنَّارِ خَلاَصُكَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱؛ الهامی، داوود، صحابه از دیدگاه نهج البلاغه، ص۲۰۷-۲۰۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۰- ۵۵۱.