←تاریخچه و مبانی رهیافت حقوق بشر
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = حقوق بشر| عنوان مدخل = حقوق بشر| مداخل مرتبط = [[حقوق بشر در قرآن]] - [[حقوق بشر در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حقوق بشر | |||
| عنوان مدخل = حقوق بشر | |||
| مداخل مرتبط = [[حقوق بشر در قرآن]] - [[حقوق بشر در فقه سیاسی]] - [[حقوق بشر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[حق]] در لغت، مقابل [[باطل]] و به معنای [[واجب]]، [[ثابت]]، محکم و تردید ناپذیر،<ref> لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۱، «حق».</ref> و مطابقت و موافقت<ref>مفردات، ص ۲۴۶، «حق».</ref> به کار میرود. برخی از واژهپژوهان معاصر، آن را در برابر باطل و [[گمراهی]] دانسته و نوعی ثبوت به همراه [[مطابقت با واقع]] را وجه مشترک همه معانی یاد شده میداند. به گفته وی همه کاربردهای [[قرآنی]] این واژه یا مشتقات آن، مصداقی از همین معنایند {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«دستهای را رهنمایی کرده است و بر دستهای، گمراهی سزاوار است. بیگمان آنها به جای خداوند شیطانها را سرپرستان خویش گزیدند و میپندارند که رهیافتهاند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.<ref> التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲. </ref>[[بشر]] نیز بر [[زن]] و مرد و مفرد و جمع اطلاق میشود. <ref>العین، ج ۶، ص ۲۵۹؛ لسانالعرب، ج ۴، ص ۶۰؛ مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۲۲۲، «بشر».</ref> مفهوم نو از حق در [[رهیافت]] [[حقوق بشر]] با مفهوم [[حق در قرآن]] متفاوت است. اصطلاح " Human Rights " اصطلاحی نوپدید در عرف [[حقوق]] امروزی است که در [[زبان عربی]] به «حقوق الانسان» و در [[فارسی]] به «حقوق بشر» ترجمه شده است. این ترکیب، برگرفته از دو واژه " Human " به معنای [[انسان]] و " rights " به معنای حقوق است. <ref>.Oxford Dictionary of Law, p۷۳۲. </ref>[[حق]] در [[عرف]] [[حقوقی]]، [[امتیاز]] و نفعی متعلق به شخص است که قاعده [[حقوقی]] هر [[کشور]] در [[مقام]] [[اجرای عدالت]] از آن [[حمایت]] میکند و به او در [[تصرف]] در موضوع [[حق]] و منع دیگران از [[تجاوز]] به آن توان میدهد. <ref>فلسفه حقوق، ج ۳، ص ۴۲۰ - ۴۲۱. </ref> | [[حق]] در لغت، مقابل [[باطل]] و به معنای [[واجب]]، [[ثابت]]، محکم و تردید ناپذیر،<ref> لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۱، «حق».</ref> و مطابقت و موافقت<ref>مفردات، ص ۲۴۶، «حق».</ref> به کار میرود. برخی از واژهپژوهان معاصر، آن را در برابر باطل و [[گمراهی]] دانسته و نوعی ثبوت به همراه [[مطابقت با واقع]] را وجه مشترک همه معانی یاد شده میداند. به گفته وی همه کاربردهای [[قرآنی]] این واژه یا مشتقات آن، مصداقی از همین معنایند {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«دستهای را رهنمایی کرده است و بر دستهای، گمراهی سزاوار است. بیگمان آنها به جای خداوند شیطانها را سرپرستان خویش گزیدند و میپندارند که رهیافتهاند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.<ref> التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲. </ref>[[بشر]] نیز بر [[زن]] و مرد و مفرد و جمع اطلاق میشود. <ref>العین، ج ۶، ص ۲۵۹؛ لسانالعرب، ج ۴، ص ۶۰؛ مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۲۲۲، «بشر».</ref> مفهوم نو از حق در [[رهیافت]] [[حقوق بشر]] با مفهوم [[حق در قرآن]] متفاوت است. اصطلاح " Human Rights " اصطلاحی نوپدید در عرف [[حقوق]] امروزی است که در [[زبان عربی]] به «حقوق الانسان» و در [[فارسی]] به «حقوق بشر» ترجمه شده است. این ترکیب، برگرفته از دو واژه " Human " به معنای [[انسان]] و " rights " به معنای حقوق است. <ref>.Oxford Dictionary of Law, p۷۳۲. </ref>[[حق]] در [[عرف]] [[حقوقی]]، [[امتیاز]] و نفعی متعلق به شخص است که قاعده [[حقوقی]] هر [[کشور]] در [[مقام]] [[اجرای عدالت]] از آن [[حمایت]] میکند و به او در [[تصرف]] در موضوع [[حق]] و منع دیگران از [[تجاوز]] به آن توان میدهد. <ref>فلسفه حقوق، ج ۳، ص ۴۲۰ - ۴۲۱. </ref> | ||
خط ۵: | خط ۱۱: | ||
واژه حق در قرون وسطا تنها به معنای امتیاز داشتن کسی نسبت به چیزی یا کسی به کار میرفت و به تدریج پس از رنسانس معنای گستردهتری یافت. در قرن ۱۷ و ۱۸ [[جان]] لاک و ژان ژاک روسو بر نظریه [[حقوق]] طبیعی تأکید کردند: <ref> نک: حقوق طبیعی و تاریخ، ص ۲۲۰ - ۳۰۵. </ref> براساس این نظریه، هر [[انسانی]] از بدو [[تولد]] دارای آزادیهایی است که [[طبیعت]] آنها را به او بخشیده است. [[حیات انسانی]]، [[آزادی]]، [[مالکیت]] و مانند آنها در نظریه حقوق طبیعی با عنوان حق [[زندگی]]، [[حق آزادی]] و حق مالکیت یاد شد. بدین ترتیب، واژه حق در کاربرد جدیدش برخی از آزادیهایی را نیز دربرگرفت که حقوق طبیعی خوانده میشدند و افزون بر معنای "امتیاز داشتن"، معنای "[[آزاد]] بودن" یا "[[مباح]] بودن" را نیز شامل شد. برخلاف معنای نخست واژه حق، حقوق طبیعی انتقال ناپذیرند؛ یعنی نه خود فرد میتواند این حقوق را از خود سلب کند و نه هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی میتواند او را از دستیابی به این حقوق [[محروم]] کند؛<ref>ترمینولوژی حقوق، ص ۲۳۱، ۲۳۶ - ۲۳۷. </ref> اما در [[قرآن]] [[حق]] به معنای "آزاد بودن" هرگز به کار نرفته است. در برخی از [[آیات]] نیز حق بر "[[حکم تکلیفی]] الزامآور" دلالت میکند؛ مانند: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>.<ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۳۵. </ref> و {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ }}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.<ref>الکشاف، ج۳، ص ۴۸۱؛ المیزان ج ۱۶، ص ۱۸۵. </ref>، از این رو به هیچ رو نمیتوان آن را به معنای [[حق]] طبیعی پنداشت.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | واژه حق در قرون وسطا تنها به معنای امتیاز داشتن کسی نسبت به چیزی یا کسی به کار میرفت و به تدریج پس از رنسانس معنای گستردهتری یافت. در قرن ۱۷ و ۱۸ [[جان]] لاک و ژان ژاک روسو بر نظریه [[حقوق]] طبیعی تأکید کردند: <ref> نک: حقوق طبیعی و تاریخ، ص ۲۲۰ - ۳۰۵. </ref> براساس این نظریه، هر [[انسانی]] از بدو [[تولد]] دارای آزادیهایی است که [[طبیعت]] آنها را به او بخشیده است. [[حیات انسانی]]، [[آزادی]]، [[مالکیت]] و مانند آنها در نظریه حقوق طبیعی با عنوان حق [[زندگی]]، [[حق آزادی]] و حق مالکیت یاد شد. بدین ترتیب، واژه حق در کاربرد جدیدش برخی از آزادیهایی را نیز دربرگرفت که حقوق طبیعی خوانده میشدند و افزون بر معنای "امتیاز داشتن"، معنای "[[آزاد]] بودن" یا "[[مباح]] بودن" را نیز شامل شد. برخلاف معنای نخست واژه حق، حقوق طبیعی انتقال ناپذیرند؛ یعنی نه خود فرد میتواند این حقوق را از خود سلب کند و نه هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی میتواند او را از دستیابی به این حقوق [[محروم]] کند؛<ref>ترمینولوژی حقوق، ص ۲۳۱، ۲۳۶ - ۲۳۷. </ref> اما در [[قرآن]] [[حق]] به معنای "آزاد بودن" هرگز به کار نرفته است. در برخی از [[آیات]] نیز حق بر "[[حکم تکلیفی]] الزامآور" دلالت میکند؛ مانند: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>.<ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۳۵. </ref> و {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ }}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.<ref>الکشاف، ج۳، ص ۴۸۱؛ المیزان ج ۱۶، ص ۱۸۵. </ref>، از این رو به هیچ رو نمیتوان آن را به معنای [[حق]] طبیعی پنداشت.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
== تاریخچه و مبانی | == تاریخچه و مبانی رهیافت [[حقوق بشر]] == | ||
مورّخان، ریشه اندیشههای [[حقوق]] بشری را به [[فیلسوفان]] رواقی در یونان باستان باز میگردانند،<ref>نک: حقوق بشر، ابوسعیدی، ص ۹۱ - ۱۲۰. </ref> چنانکه مطالعه درباره [[حقوق انسان]] در [[میراث]] [[اسلامی]] نیز بیسابقه نیست. از آنجا که مبنای حق در [[حقوق اسلامی]] خداست، حقوق انسان نیز نقطه مقابل تکالیفی است که او [[انسانها]] را به انجام دادنشان در [[زندگی]] وا داشته است. بر همین اساس، مهمترین [[وظیفه]] [[انسان]] [[عبودیت]] خداست که از [[راه]] ادای "[[حق الله]]" و "[[حقالناس]]" بدان عمل میشود. از مهمترین آثاری که در آن بر پایه [[قرآن]]، این حقوق فهرست شدهاند، [[رساله حقوق]] [[امام سجاد]] {{ع}} است. در این رساله، [[وظایف شرعی]] که بر عهده [[مسلمان]] است، از آن جهت که [[حقوقی]] را برای دیگران [[ثابت]] میکند، به عنوان [[حق ذکر]] شدهاند. از سوی دیگر، اندیشههای حقوق بشری را در آثار [[اندیشمندان]] مسلمان نیز میتوان پی گرفت. این [[اندیشهها]] که با عنوان [[عدالت]] و [[سیاست]] مُدُن تدوین شدهاند و در آثار بسیاری از حکیمان مسلمان، مانند [[فارابی]]<ref>نک: اندیشههای اهل مدینه فاضله، ص ۲۲۵ - ۲۳۰. </ref>،غزالی<ref>نک: معیار العمل، ص ۲۳۴. </ref>، [[ابن خلدون]] <ref>نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴ - ۵۶، ۲۹۲ - ۲۹۵. </ref>، [[ابن سینا]] <ref>نک: الشفا، ص ۴۴۷ - ۴۵۵، «الهیات».</ref> و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] <ref>نک: اخلاق ناصری، ص ۲۳۷ - ۲۴۲. </ref> وجود دارند، عموما با [[الهام]] از فیلسوفان یونانی همچون ارسطو وافلاطون به رشته تحریر درآمدهاند و بیشتر مبنای [[فلسفی]] دارند تا [[دینی]]. | مورّخان، ریشه اندیشههای [[حقوق]] بشری را به [[فیلسوفان]] رواقی در یونان باستان باز میگردانند،<ref>نک: حقوق بشر، ابوسعیدی، ص ۹۱ - ۱۲۰. </ref> چنانکه مطالعه درباره [[حقوق انسان]] در [[میراث]] [[اسلامی]] نیز بیسابقه نیست. از آنجا که مبنای حق در [[حقوق اسلامی]] خداست، حقوق انسان نیز نقطه مقابل تکالیفی است که او [[انسانها]] را به انجام دادنشان در [[زندگی]] وا داشته است. بر همین اساس، مهمترین [[وظیفه]] [[انسان]] [[عبودیت]] خداست که از [[راه]] ادای "[[حق الله]]" و "[[حقالناس]]" بدان عمل میشود. از مهمترین آثاری که در آن بر پایه [[قرآن]]، این حقوق فهرست شدهاند، [[رساله حقوق]] [[امام سجاد]] {{ع}} است. در این رساله، [[وظایف شرعی]] که بر عهده [[مسلمان]] است، از آن جهت که [[حقوقی]] را برای دیگران [[ثابت]] میکند، به عنوان [[حق ذکر]] شدهاند. از سوی دیگر، اندیشههای حقوق بشری را در آثار [[اندیشمندان]] مسلمان نیز میتوان پی گرفت. این [[اندیشهها]] که با عنوان [[عدالت]] و [[سیاست]] مُدُن تدوین شدهاند و در آثار بسیاری از حکیمان مسلمان، مانند [[فارابی]]<ref>نک: اندیشههای اهل مدینه فاضله، ص ۲۲۵ - ۲۳۰. </ref>،غزالی<ref>نک: معیار العمل، ص ۲۳۴. </ref>، [[ابن خلدون]] <ref>نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴ - ۵۶، ۲۹۲ - ۲۹۵. </ref>، [[ابن سینا]] <ref>نک: الشفا، ص ۴۴۷ - ۴۵۵، «الهیات».</ref> و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] <ref>نک: اخلاق ناصری، ص ۲۳۷ - ۲۴۲. </ref> وجود دارند، عموما با [[الهام]] از فیلسوفان یونانی همچون ارسطو وافلاطون به رشته تحریر درآمدهاند و بیشتر مبنای [[فلسفی]] دارند تا [[دینی]]. | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۷۵: | ||
از [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> به دست میآید که [[حق]] گرفتنی است نه دادنی؛ از این روست که سخن از [[قیام]] و [[ضرورت]] آن برای سهم خواهی و [[عدالت]] قسطی در آیه رفته است؛ زیرا اگر حق همین طوری استیفا میشد بیآنکه قیام و ضرورتی برای اقامه و قیام باشد، دیگر نیازی نبود که [[خداوند]] [[پیامبران]] را فرستاده باشد تا در [[مقام رهبری]] چنین قیامی نقش و [[مسئولیت الهی]] خود را به عهده گیرند. | از [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> به دست میآید که [[حق]] گرفتنی است نه دادنی؛ از این روست که سخن از [[قیام]] و [[ضرورت]] آن برای سهم خواهی و [[عدالت]] قسطی در آیه رفته است؛ زیرا اگر حق همین طوری استیفا میشد بیآنکه قیام و ضرورتی برای اقامه و قیام باشد، دیگر نیازی نبود که [[خداوند]] [[پیامبران]] را فرستاده باشد تا در [[مقام رهبری]] چنین قیامی نقش و [[مسئولیت الهی]] خود را به عهده گیرند. | ||
خداوند در آیه {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> روشن میکند که نه تنها پیامبران، باید [[مسئولیت]] [[رهبری]] چنین قیامهای قسطی و سهم خواهانهای را به عهده گیرند، بلکه باید پیامبران و [[پیروان]] [[مؤمن]] آنان باید به نفع مظلومان و مستضعفان وارد [[جنگ]] و [[مقاتله]] شوند. | خداوند در آیه {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> روشن میکند که نه تنها پیامبران، باید [[مسئولیت]] [[رهبری]] چنین قیامهای قسطی و سهم خواهانهای را به عهده گیرند، بلکه باید پیامبران و [[پیروان]] [[مؤمن]] آنان باید به نفع مظلومان و مستضعفان وارد [[جنگ]] و [[مقاتله]] شوند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حقوق انسانی در عدالت قسطی (مقاله)|مقاله «حقوق انسانی در عدالت قسطی»]]</ref> | ||
==چرایی سلب حقوق طبیعی مردم== | ==چرایی سلب حقوق طبیعی مردم== | ||
خط ۲۷۷: | خط ۲۸۳: | ||
#تضییع [[حقوق انسانها]]، پیامد [[نژادپرستی]] است. پس میبایست یکی از علل و چرایی را در این امر جست و جو کرد.{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref> | #تضییع [[حقوق انسانها]]، پیامد [[نژادپرستی]] است. پس میبایست یکی از علل و چرایی را در این امر جست و جو کرد.{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref> | ||
#شراکت از جمله عوامل تجاوز به حقوق یک دیگر است؛ زیرا ظرفیت [[تجاوزگری]] در این گونه [[کارها]] بیشتر از موارد دیگر است.{{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ}}<ref>«(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.</ref> | #شراکت از جمله عوامل تجاوز به حقوق یک دیگر است؛ زیرا ظرفیت [[تجاوزگری]] در این گونه [[کارها]] بیشتر از موارد دیگر است.{{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ}}<ref>«(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.</ref> | ||
#جواز پیگرد و [[مجازات]] [[متجاوزان]] به [[حقوق]] طبیعی در [[آیات قرآنی]] مورد تاکید است. [[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref> بیان میکند که [[تجاوزگران]] به حقوق انسانها، سزاوار پیگرد و مجازات هستند. پس پیگرد و مجازات این افراد از حقوق طبیعی دیگران است. | #جواز پیگرد و [[مجازات]] [[متجاوزان]] به [[حقوق]] طبیعی در [[آیات قرآنی]] مورد تاکید است. [[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref> بیان میکند که [[تجاوزگران]] به حقوق انسانها، سزاوار پیگرد و مجازات هستند. پس پیگرد و مجازات این افراد از حقوق طبیعی دیگران است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حقوق انسانی در عدالت قسطی (مقاله)|مقاله «حقوق انسانی در عدالت قسطی»]]</ref> | ||
==مدافعان حقوق طبیعی [[مردم]]== | ==مدافعان حقوق طبیعی [[مردم]]== | ||
خط ۲۸۷: | خط ۲۹۳: | ||
#[[عدالت خواهی]]: کسانی که [[روحیه]] [[عدالت]] خواهانه داشته باشند، نسبت به مراعات [[حقوق]] دیگران اهتمام دارند.{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> | #[[عدالت خواهی]]: کسانی که [[روحیه]] [[عدالت]] خواهانه داشته باشند، نسبت به مراعات [[حقوق]] دیگران اهتمام دارند.{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> | ||
از نظر [[قرآن]]، [[قیام]] مداوم، علیه [[تضییعکنندگان حقوق]] [[انسانها]]، راهی برای [[دفاع]] از آن است.{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref> پس لازم و ضروری است که هماره [[مردم]] نگاه و رویکرد مثبت به قیام و [[نهضت]] علیه [[ظالمان]] و [[مستکبران]] داشته باشند. این رویکرد باید تقویت شود. | از نظر [[قرآن]]، [[قیام]] مداوم، علیه [[تضییعکنندگان حقوق]] [[انسانها]]، راهی برای [[دفاع]] از آن است.{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref> پس لازم و ضروری است که هماره [[مردم]] نگاه و رویکرد مثبت به قیام و [[نهضت]] علیه [[ظالمان]] و [[مستکبران]] داشته باشند. این رویکرد باید تقویت شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حقوق انسانی در عدالت قسطی (مقاله)|مقاله «حقوق انسانی در عدالت قسطی»]]</ref> | ||
==حقوق و سهمیههای طبیعی مردم== | ==حقوق و سهمیههای طبیعی مردم== | ||
خط ۳۲۲: | خط ۳۲۸: | ||
از نظر [[قرآن]] هیچ کسی [[حق]] ندارد این [[حقوق]] را از [[انسانی]] سلب نماید مگر آنکه به سبب برخی از رفتارهای خطرآفرین و علل و عواملی برخی از این حقوق از وی بر اساس [[قوانین]] و چارچوبهای قانونی از وی سلب میشود که از جمله آنها [[قتل]] به ناحق، [[زنا]] و [[نشوز]] و مانند آنها که در [[آیات قرآنی]] بیان شده است. | از نظر [[قرآن]] هیچ کسی [[حق]] ندارد این [[حقوق]] را از [[انسانی]] سلب نماید مگر آنکه به سبب برخی از رفتارهای خطرآفرین و علل و عواملی برخی از این حقوق از وی بر اساس [[قوانین]] و چارچوبهای قانونی از وی سلب میشود که از جمله آنها [[قتل]] به ناحق، [[زنا]] و [[نشوز]] و مانند آنها که در [[آیات قرآنی]] بیان شده است. | ||
پس هر کسی باید حق و حقوق طبیعی خود را بشناسد و برای آن تلاش کند و اگر [[ظالم]] و مستکبری آن را سلب کرده برای اقامه و گرفتن آن [[قیام]] نماید و از [[زور]] خود و دیگران بهره گیرد و در صورتی که [[ناتوان]] باشد دیگران با به [[یاری]] بطلبد و بر دیگران نیز است که برای گرفتن حق [[مظلوم]] و [[مستضعف]] قیام کرده و به داد آنان برود و حق ایشان را بازگرفته و به ایشان عودت دهد. | پس هر کسی باید حق و حقوق طبیعی خود را بشناسد و برای آن تلاش کند و اگر [[ظالم]] و مستکبری آن را سلب کرده برای اقامه و گرفتن آن [[قیام]] نماید و از [[زور]] خود و دیگران بهره گیرد و در صورتی که [[ناتوان]] باشد دیگران با به [[یاری]] بطلبد و بر دیگران نیز است که برای گرفتن حق [[مظلوم]] و [[مستضعف]] قیام کرده و به داد آنان برود و حق ایشان را بازگرفته و به ایشان عودت دهد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حقوق انسانی در عدالت قسطی (مقاله)|مقاله «حقوق انسانی در عدالت قسطی»]]</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |