اطاعت امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اطاعت
| موضوع مرتبط = اطاعت امام
| عنوان مدخل  = [[اطاعت امام]]
| عنوان مدخل  = اطاعت امام
| مداخل مرتبط = [[اطاعت امام در قرآن]] - [[اطاعت امام در حدیث]] - [[اطاعت امام در کلام اسلامی]] - [[اطاعت امام در معارف و سیره رضوی]] - [[اطاعت امام در معارف مهدویت]]
| مداخل مرتبط = [[اطاعت امام در قرآن]] - [[اطاعت امام در حدیث]] - [[اطاعت امام در کلام اسلامی]] - [[اطاعت امام در معارف و سیره رضوی]] - [[اطاعت امام در معارف مهدویت]]
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}
}}
== [[لزوم]] [[اطاعت از اولی الأمر]] ==
[[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه [[تحمیل]] بیرونی [[اطاعت از اهل بیت]] {{ع}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است. این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: «[[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند»<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَی النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref> [[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز می‌فرمایند: «یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است»<ref>{{متن حدیث|وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم [[سعادت]] در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]] {{ع}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>


[[حق اطاعت]]، یکی از دو [[حق امام]] بر [[امت]] است، [[حق]] دیگر، [[یاری]] و [[نصرت]] است. اگر [[اطاعت از امام]] نباشد، [[امام]] هم نمی‌تواند [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[هدایت]] را انجام دهد. [[اطاعت]] مردمی، پشتوانۀ [[قدرت]] [[اجتماعی]] و بسط ید [[امام]] در عمل به [[اسلام]] است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در خطبۀ جهادیّۀ خویش، ضمن [[شکایت]] از [[سستی]] و کوتاهی همراهانش در [[نبرد]] با [[دشمن]] و ردّ این اتّهام که می‌گفتند: [[علی]] مرد شجاعی است، لکن [[دانش]] [[جنگ]] ندارد، از سابقۀ بیش از چهل سالۀ خویش در حضور در میدان‌های رزم و [[جنگاوری]] یاد می‌کند و می‌فرماید: «از کسی که [[اطاعت]] نکنند، رأیی ندارد»<ref>{{متن حدیث|وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۷</ref> یعنی اشکال در [[فرماندهی]] و [[پیشوایی]] او نیست، بلکه در عدم [[فرمانبری]] و [[پیروی]] [[مردم]] است<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲.</ref><ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>
== مقدمه ==
[[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه [[تحمیل]] بیرونی. [[اطاعت از اهل بیت]]{{ع}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است. این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود اطاعت کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] امام بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: «حقّ امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند»<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَی النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: «یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما اطاعت از من است»<ref>{{متن حدیث|وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم [[سعادت]] در پرتو گوش دادن و اطاعت کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{ع}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص۹۷ ـ ۹۸.</ref>


در [[کلام]] [[حضرت علی]] {{ع}}، [[اطاعت از امام]]، به عنوان یک [[فریضه]] و به خاطر [[بزرگداشت امامت]] شمرده شده است: {{متن حدیث|وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَة}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح) حکمت ۲۵۲ </ref> در [[احادیث]] مربوط به [[اهل بیت]] و [[ائمه]] {{ع}}، وظایفی همچون [[لزوم]] [[اقتدا]] به آنان، تمسّک به آنان، [[اعتقاد]] به ایشان، تبعیّت از [[فرمان]]، عقب نماندن و جلو نیفتادن، مقدّم داشتن ایشان و... مطرح است. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: ‏«به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید، همراه راه‌ و روش آنان باشید و درپی آنان بروید»<ref>{{متن حدیث|انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُم}}؛ نهج البلاغه خطبه ۹۷</ref>. [[پیامبر خدا]] {{صل}} نیز فرموده است: «به [[فرمانبرداری از امامان]] خود تمسّک جویید و با آنان [[مخالفت]] نکنید، چرا که [[اطاعت]] آنان [[اطاعت]] خداست»<ref>{{متن حدیث|تمسّکوا بِطَاعَةِ أئمّتکم وَ لَا تُخَالِفُوهُمْ، فَإِنْ طَاعَتُهُمْ طَاعَةِ اللَّهِ}}؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۶۹</ref> و در [[زیارت جامعۀ کبیره]] آمده است: «هرکس از شما [[اطاعت]] کند از [[خداوند]] [[اطاعت]] کرده است»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ}}</ref> و اینگونه است که [[اطاعت از اهل بیت]] و [[امامان]]، با [[اطاعت الهی]] پیوند خورده است و معیار [[اطاعت الهی]]، [[پیروی]] از این [[خاندان]] است. این [[اطاعت]]، گاهی نیز با تعبیر عمل به سخنان و اخذ به قول بیان شده است، یا [[تسلیم]] [[امر]] بودن. [[امام رضا]] {{ع}} در معرفی [[اوصاف شیعه]] فرمود: «[[شیعیان]] ما آنانند که [[تسلیم]] [[امر]] ما باشند، به گفتۀ ما عمل کنند، با دشمنانمان [[مخالف]] باشند، پس هر که چنین نباشد از ما نیست»<ref>{{متن حدیث|شِیعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَّا}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص ۸۳</ref> بر این اساس در اینکه از [[اولی الأمر]] باید [[اطاعت]] کرد، سخنی نیست، ولی در مصداق [[اولی الأمر]] [[اختلاف]] وجود دارد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲.</ref>.
[[حق اطاعت]]، یکی از دو حق امام بر [[امت]] است، [[حق]] دیگر، [[یاری]] و [[نصرت]] است. اگر [[اطاعت از امام]] نباشد، امام هم نمی‌تواند [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[هدایت]] را انجام دهد. [[اطاعت]] مردمی، پشتوانۀ [[قدرت]] [[اجتماعی]] و بسط ید امام در عمل به [[اسلام]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبۀ جهادیّۀ خویش، ضمن [[شکایت]] از [[سستی]] و کوتاهی همراهانش در [[نبرد]] با [[دشمن]] و ردّ این اتّهام که می‌گفتند: علی مرد شجاعی است، لکن [[دانش]] [[جنگ]] ندارد، از سابقۀ بیش از چهل سالۀ خویش در حضور در میدان‌های رزم و جنگاوری یاد می‌کند و می‌فرماید: «از کسی که اطاعت نکنند، رأیی ندارد»<ref>{{متن حدیث|وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۷.</ref> یعنی اشکال در [[فرماندهی]] و [[پیشوایی]] او نیست، بلکه در عدم [[فرمانبری]] و [[پیروی]] [[مردم]] است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲.</ref>.


== مصداق [[اولی الأمر]] ==
در [[کلام]] [[حضرت علی]]{{ع}}، [[اطاعت از امام]]، به عنوان یک [[فریضه]] و به خاطر بزرگداشت امامت شمرده شده است: {{متن حدیث|وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَة}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح) حکمت ۲۵۲.</ref>. در [[احادیث]] مربوط به [[اهل بیت]] و [[ائمه]]{{ع}}، وظایفی همچون [[لزوم]] [[اقتدا]] به آنان، تمسّک به آنان، [[اعتقاد]] به ایشان، [[تبعیّت]] از [[فرمان]]، عقب نماندن و جلو نیفتادن، مقدّم داشتن ایشان و... مطرح است. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: ‏«به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید، همراه راه‌ و روش آنان باشید و درپی آنان بروید»<ref>{{متن حدیث|انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُم}}؛ نهج البلاغه خطبه ۹۷.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز فرموده است: «به [[فرمانبرداری از امامان]] خود تمسّک جویید و با آنان [[مخالفت]] نکنید،؛ چراکه [[اطاعت]] آنان اطاعت خداست»<ref>{{متن حدیث|تمسّکوا بِطَاعَةِ أئمّتکم وَ لَا تُخَالِفُوهُمْ، فَإِنْ طَاعَتُهُمْ طَاعَةِ اللَّهِ}}؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص۳۶۹.</ref> و در [[زیارت جامعۀ کبیره]] آمده است: «هرکس از شما اطاعت کند از [[خداوند]] [[اطاعت]] کرده است»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ}}.</ref> و اینگونه است که [[اطاعت از اهل بیت]] و [[امامان]]، با [[اطاعت الهی]] پیوند خورده است و معیار اطاعت الهی، [[پیروی]] از این خاندان است. این اطاعت، گاهی نیز با تعبیر عمل به سخنان و اخذ به قول بیان شده است، یا [[تسلیم]] [[امر]] بودن. [[امام رضا]]{{ع}} در معرفی [[اوصاف شیعه]] فرمود: «[[شیعیان]] ما آنانند که تسلیم امر ما باشند، به گفتۀ ما عمل کنند، با دشمنانمان مخالف باشند، پس هر که چنین نباشد از ما نیست»<ref>{{متن حدیث|شِیعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَّا}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص۸۳.</ref> بر این اساس در اینکه از [[اولی الأمر]] باید [[اطاعت]] کرد، سخنی نیست، ولی در مصداق [[اولی الأمر]] [[اختلاف]] وجود دارد<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲.</ref>.
[[اولی الأمر]] از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} اختصاص دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>. این مطلب در [[روایات]] فراوان منقول از [[اهل بیت]] {{ع}} نیز تأکید شده است، چون [[وجوب اطاعت]] مطلق مانند [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] در صورتی پذیرفتنی است که فرد از [[خطا]] مصون باشد و هرگز به‌کار [[خطا]] و [[زشت]] [[فرمان]] ندهد و چنین ویژگی را در [[امیران]] یا [[عالمان]] نمی‌توان یافت، بنابراین، [[اولی‌الامر]] به [[امامان دوازده‌گانه]] اختصاص خواهد داشت<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۴۹۷‌ـ‌۵۰۵؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۸، ۴۰۸‌ـ‌۴۱۲.</ref><ref>ر. ک. [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ – ۵۳۵.</ref> [[رسول خدا]] {{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]] {{ع}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref> [[امام باقر]] {{ع}} دربارۀ [[آیه اولی الامر]] می‌فرماید: «این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] و [[ائمه معصومین]] نازل شده، [[خداوند]] آنها را در [[جایگاه]] [[پیامبران]] قرار داده است»<ref>{{متن حدیث|هی فی علیّ و فی الأئمّة، جعلهم اللّه مواضع الأنبیاء}}؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} نیز فرموده است: {{متن حدیث|اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>.


==اطاعت امام در روایات==
== روایات و مستندات تاریخی دال بر اطاعت امام ==
[[روایات]] بسیاری در زمینه «[[لزوم]] [[اطاعت از حاکم]]» در [[منابع حدیثی شیعه]] و [[اهل سنت]]، وجود دارد. در ادامه به نقل چند [[روایت]]، بسنده می‌کنیم:
{{اصلی|اثبات وجوب اطاعت از امام در حدیث}}
# [[ابن عباس]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: «بشنوید و [[پیروی]] کنید از کسی که [[خداوند]] به او [[ولایت امر]] داده است؛ چراکه [[اطاعت]] از او (یا ولایت امر)، موجب استقرار و [[نظام]] بخشیدن و تحقق [[اسلام]] است»<ref>{{متن حدیث|اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَامِ}}. (مفید، الامالی، ص۱۴).</ref>.
[[روایات]] بسیاری در زمینه «[[لزوم]] اطاعت از حاکم» در منابع حدیثی [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، وجود دارد. برخی از این روایات عبارت‌اند از:
# [[امام علی]]{{ع}} که فرمودند: «بر [[امام]]، لازم است طبق [[قوانین الهی]] [[حکم]] کند و [[امانت]] را ادا کند و اگر چنین کند، بر [[مردم]] [[واجب]] است که به سخنانش گوش فرا دهند و اطاعت کنند و هر گاه آنان را فرا خواند، اجابتش کنند»<ref>{{متن حدیث|حَقٌّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَحْكُمَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ، وَأَنْ يُؤَدِّيَ الْأَمَانَةَ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَحَقٌّ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ، وَأَنْ يُطِيعُوا، وَأَنْ يُجِيبُوا إِذَا دُعُوا}}. (ابن أبی‌شیبة، المصنف، ج۶، ص۴۱۸).</ref>.
# [[ابن عباس]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: «بشنوید و [[پیروی]] کنید از کسی که [[خداوند]] به او [[ولایت امر]] داده است؛ چراکه اطاعت از او (یا ولایت امر)، موجب استقرار و [[نظام]] بخشیدن و تحقق [[اسلام]] است»<ref>{{متن حدیث|اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَامِ}}، الامالی شیخ مفید، ص۱۴.</ref>.
# [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «بر [[امام]]، لازم است طبق [[قوانین الهی]] [[حکم]] کند و [[امانت]] را ادا کند و اگر چنین کند، بر [[مردم]] [[واجب]] است به سخنانش گوش فرا دهند و اطاعت کنند و هر گاه آنان را فرا خواند، اجابتش کنند»<ref>{{متن حدیث|حَقٌّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَحْكُمَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ، وَأَنْ يُؤَدِّيَ الْأَمَانَةَ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَحَقٌّ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ، وَأَنْ يُطِيعُوا، وَأَنْ يُجِيبُوا إِذَا دُعُوا}}، ابن أبی‌شیبة، المصنف، ج۶، ص۴۱۸.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]]، ص۱۱۵.</ref>


بر پایه مستندات [[تاریخی]] که در هر دو گزارش [[شیعی]] و [[سنی]] منعکس شده [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[امامت]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} و [[ضرورت]] پیروی از آنان را به مردم گوشزد کرده است. گزارش‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌شود:
# در اولین دعوت عمومی [[پیامبر]]{{صل}} پس از نزول آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[پیامبر اسلام]]{{صل}} گروهی از [[بنی‌هاشم]] را [[دعوت]] و از آنان [[پذیرایی]] کرد و فرمود: [[خداوند]] مرا برای [[ارشاد]] [[مردم]] [[مبعوث]] کرده و به من امر نموده که مخصوصاً شما را به [[اسلام]] و [[قرآن]] دعوت کنم. اگر شما دو کلمه [[شهادتین]] را بر زبان جاری سازید و به آن [[معتقد]] شوید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[فرمانروایی]] خواهید کرد و از [[آتش]] [[رهایی]] پیدا می‌کنید و به [[بهشت]] داخل می‌شوید. هر کس از شما در این امر از من [[پشتیبانی]] کند و پاسخ مرا بگوید، وی [[برادر]] و [[جانشین]] و [[وارث]] من پس از وفاتم خواهد بود. پیامبر{{صل}} سه بار این [[کلام]] را بیان کرد؛ ولی آنان در هر سه نوبت [[سکوت]] کردند و امیرالمؤمنین علی{{ع}} عرض کرد: «یا [[رسول الله]]، من در این امر از شما پشتیبانی خواهم کرد». [[پیغمبر]] فرمود: «اکنون بنشین. شما [[وصی]] و [[خلیفه]] و وارث من خواهی بود». پس از این جریان، [[فرزندان عبدالمطلب]] از [[منزل]] بیرون شدند و به [[ابوطالب]] گفتند اگر در [[دین]] برادرزاده‌ات داخل شوی خود را حقیر و [[ذلیل]] می‌کنی؛ زیرا وی فرزندت را بر تو [[امیر]] قرار داد<ref>قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۲۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۱۶۲؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۹۷؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۵۳.</ref>.
# پیامبر اسلام{{صل}} با [[دستور خداوند]]، چندین نوبت مردم را فراخواند و علی{{ع}} را به عنوان [[امام]] و [[رهبر جامعه اسلامی]] پس از [[زمان]] خود معین و مردم را به [[اطاعت]] از ایشان دعوت کرد؛ از جمله اینکه در حضور گروهی از مردم به علی{{ع}} اشاره کرد و فرمود:
## این (علی) جانشین من است پس از من پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید<ref>{{متن حدیث|هَذَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ مِنْ بَعْدِي فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ}}. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱؛ حر عاملی إثبات الهداة، ج۳، ص۲۰۹.</ref>.
## «این (علی) [[سرپرست]] هر [[مؤمن]] است بعد از من»<ref>{{متن حدیث|هَذَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‌}}، علم الهدی، رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۳۹؛ مرعشی، إحقاق الحق، ج۱۵، ص۲۲۲؛ قندوزی ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱ و ج۲، ص۷۸).</ref>. ایشان همچنین خطاب به علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَنتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِن بَعدِي وَ قاضِي دِينِي}}<ref>علم الهدی، رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۳۹.</ref>.
## تو [[برادر]]، [[وصی]] و جانشینم بعد من و [[قاضی]] [[دین]] من هستی. من [[سرور]] [[فرزندان آدم]] هستم یا علی تو و [[امامان]] پس از خودت، سروران [[امّت]] من هستید.... هر کس ما را [[اطاعت]] کند، خدارا اطاعت کرده است و هر کس ما را [[نافرمانی]] کند، [[پروردگار]] را نافرمانی کرده است<ref>{{متن حدیث|أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ سَادَةُ أُمَّتِي... مَنْ أَطَاعَنَا فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانَا فَقَدْ عَصَى اللَّهَ}}، شیخ صدوق، الأمالی، ص۴۷۶.</ref>.
# [[پیامبر]]{{صل}} هنگام بازگشت از [[حجة الوداع]] و معرفی علی{{ع}} در [[غدیر خم]] به عنوان [[جانشین]] خود و [[امام المسلمین]]، فرمود: «من میان شما دو گوهر گرانمایه به یادگار می‌گذارم؛ چنانچه هر دو را [[حفظ]] کنید [[گمراه]] نخواهید شد یکی کتاب خداست که به منزله ریسمانی از [[آسمان]] به سوی [[زمین]] امتداد یافته و دیگری [[عترت]] و [[اهل بیت]] من‌اند و از هم جداناپذیرند»<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۲۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref>.
مطابق این [[حدیث پیامبر]]{{صل}} [[گواهی]] دادند که اهل بیت گرامی ایشان{{عم}} چون همواره با [[قرآن]] هستند و از قرآن جدا نمی‌شوند، [[معصوم از خطا]] هستند و در نتیجه [[پیروی]] از آنان نیز همانند پیروی از قرآن لازم است؛ زیرا همان‌گونه که [[خطا]] و [[گرایش به باطل]] از ساحت قرآن به دور است<ref>{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}} «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>.
[[خاندان]] [[مطهر]] [[پیامبر]]{{صل}} نیز (که طبق [[حدیث ثقلین]]، عِدل [[قرآن]] هستند) از [[خطا]] مصونند و [[گرایش به باطل]] به ساحت آنان راه ندارد. برابر [[روایات]] متعدد، [[حقّ]] [[اطاعت]] [[اهل بیت]]{{عم}}، همانند حقّ [[معرفت]] و [[مودت]] آنان، خاستگاه [[الهی]] دارد؛ یعنی [[پیروی از اهل بیت]]{{عم}}، [[پیروی]] از [[خدا]] و [[نافرمانی]] از آنان نیز به منزله نافرمانی از [[خداوند]] است<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}. (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۸).</ref>.
[[ابن مغازلی]] [[شافعی]] به سند خود از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل می‌کند: خداوند درباره علی عهدی با من بست. گفتم: «خدایا آن را برای من بیان نما». خداوند فرمود: «همانا علی [[پرچم هدایت]] و [[امام]] [[دوستان]] من است»... تا اینکه فرمود: {{متن حدیث|مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِي فَبَشِّرْهُ بِذَلِكَ‌}}؛ «هر کس علی را [[دوست]] بدارد من را دوست داشته و هر کس از علی اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. پس به علی [[بشارت]] بده».
در [[روایت]] دیگری [[رسول الله]]{{صل}} فرمود: «[[حق علی]] بر [[مسلمانان]] مانند [[حق]] پدر بر فرزند است»<ref>{{متن حدیث|حق علیّ علی المسلمین کحق الوالد علی ولده}}، ابن مغازلی شافعی، المناقب، ص۹۴.</ref>. [[وجوب اطاعت]] فرزند از پدر، امری واضح و [[مبرهن]] است.
البته تصریح به [[امامت]] و [[وصایت ائمه]]{{عم}} و [[ضرورت]] [[پیروی]] از آنان، درباره بقیه [[امامان]] نیز به همین منوال صورت گرفته است؛ چنان‌که [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوبصیر]] فرمود: «همانا رسول خدا{{صل}} به علی و حسن و حسین{{عم}} [[وصیت]] کرد و چون علی{{ع}} درگذشت، ([[زمان]] وفاتش فرارسید) به حسن و حسین وصیت کرد... و [[امام حسن]] نیز به [[امام حسین]] وصیت نمود».... امام باقر در ادامه سخن خود فرمود: {{متن حدیث|قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ هِيَ فِينَا وَ فِي أَبْنَائِنَا}}<ref>{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَوْصَى إِلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ{{ع}} أَوْصَى إِلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ... وَ أَوْصَى الْحَسَنُ إِلَى الْحُسَيْنِ...}}، کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۲.</ref>؛ «[[خدای عزوجل]] فرماید: [[خویشاوندان]]، بعضی بر بعضی دیگر سزاوارترند. این [[آیه]] درباره ما و [[فرزندان]] ماست».
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به [[راستی]] که [[خداوند]] [[دوستی]] و [[موالات]] ما را [[واجب]] کرد و [[اطاعت]] ما را فرض گردانید»<ref>{{متن حدیث|‌إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّنَا وَ مُوَالاتَنَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ طَاعَتَنَا أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنَّا فَلْيَقْتَدِ بِنَا}}، شیخ مفید، الإختصاص، ص۲۴۱.</ref>.
[[امام رضا]]{{ع}} از پدر و اجداد خود، سپس از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده است: [[امامان]] از فرزندان حسین‌اند. هر کس از آنان اطاعت کند و [[فرمان]] برد، از [[خدا]] اطاعت کرده و هر کس [[معصیت]] و [[نافرمانی]] آنان کند، خدای عزوجل را معصیت کرده است. آنان [[عروة الوثقی]] (چنگاویز محکم و دستگیره [[استوار]]) و وسیله و راهنمای به سوی خدای عز وجل هستند<ref>{{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ{{ع}}: مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}، شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۸.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]]، ص۱۳۰.</ref>
== اطاعت مطلق از امام معصوم و نه هر زمامداری ==
[[دلایل]] یادشده درباره [[لزوم اطاعت]]، مربوط به [[اطاعت از امام]] [[معصوم]] است؛ نه هر [[زمامداری]] که به شیوه‌های گوناگون بر یک مملکت [[سلطه]] می‌یابد. این موضوع نیز مستند به دلایل متقن است که فقط به چند مورد اشاره می‌شود:
[[دلایل]] یادشده درباره [[لزوم اطاعت]]، مربوط به [[اطاعت از امام]] [[معصوم]] است؛ نه هر [[زمامداری]] که به شیوه‌های گوناگون بر یک مملکت [[سلطه]] می‌یابد. این موضوع نیز مستند به دلایل متقن است که فقط به چند مورد اشاره می‌شود:
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. خداوند در این [[آیه شریفه]]، همه مؤمنانِ أقطار عالم را در همه عصرها و زمان‌ها تا [[روز قیامت]] خطاب قرار داده و به [[اطاعت از خدا]]، [[رسول]] و [[اولی الأمر]] فراخوانده است. سؤال این است که آیا إطاعت از اولی الأمر [[مقید]] و مشروط به قیود زمانی، مکانی و... است یا همانند [[اطاعت از الله]] و [[اطاعت از رسول]]، در هر [[زمان]] و مکان و در همه شرایط و حالات بر [[انسان]] واجب است؟ ظاهر [[آیه]] نشان می‌دهد که [[وجوب]] إطاعت از [[اولی الأمر]]، مطلق است و قید و شرط خاصی مثل عدم [[اشتباه]] و [[خطأ]] و... مشروط ندارد؛ یعنی همچنان که إطاعت از [[خدا]] و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است، [[اطاعت از اولی الأمر]] نیز چنین است. لازمه این [[دستور الهی]] این است که [[اولوالأمر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا إطلاق [[وجوب اطاعت]] صحیح نیست، مگر درباره کسی که معصوم از اشتباه و [[خطا]] باشد و درباره کسی که مرتکب خطا و اشتباه در امور مختلف از جمله [[احکام]] و [[فرامین]] می‌شود، صحیح نیست. با این حساب، اولی الأمر که معصوم هستند نمی‌توانند همه [[امت اسلامی]] یا [[علما]] و متفکران و [[وکلا]] و [[نمایندگان مردم]] یا [[اکثریت]] [[مردم]] یا [[اهل حل و عقد]] از میان مردم باشند؛ چنان که [[فخر رازی]] به آن [[گرایش]] دارد<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>؛ بلکه باید آن معصوم، شخص خاص و فرد معین از میان آنها باشد. از آنجا که [[عصمت]] مرتبه عالی [[معنوی]] و درجه کاملی از تقواست، [[شناخت]] و تشخیص مصداق عینی خارجی برای آن معیارها در توان مردم نیست؛ بدین جهت باید تعیین اولی الأمر از جانب [[خدای تعالی]] یا [[نبی اکرم]]{{صل}} باشد؛ همان چیزی که در [[باور]] [[شیعیان]] [[امامیه]] وجود دارد که هر معصوم با تعیین معصوم قبلی شناخته می‌شود؛ همچنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} [[اوصیا]] و [[جانشینان دوازده‌گانه]] خود را با نام و مشخصات، معرفی کردند<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۳ - ۵۴.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} علی{{ع}} را به عنوان [[جانشین]] خود و به منزله نفس خویش معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>«تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز اینکه پس از من پیامبری نیست».</ref> و [[امام علی]]{{ع}}، [[اهل بیت]] و [[ائمه]]{{عم}} را پایه و ستون [[دین]] معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲.</ref> و {{متن حدیث|هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹.</ref>. نتیجه بحث اینکه [[اولوالأمر]] باید [[معصوم]] باشند و آن معصوم باید فرد خاص و معین باشد و تعیین آن معصوم نیز باید از جانب [[الله تعالی]] صورت بگیرد<ref>مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ ۸۵.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. خداوند در این [[آیه شریفه]]، همه مؤمنانِ أقطار عالم را در همه عصرها و زمان‌ها تا [[روز قیامت]] خطاب قرار داده و به [[اطاعت از خدا]]، [[رسول]] و اولی الأمر فراخوانده است. سؤال این است که آیا إطاعت از اولی الأمر مقید و مشروط به قیود زمانی، مکانی و... است یا همانند اطاعت از الله و [[اطاعت از رسول]]، در هر [[زمان]] و مکان و در همه شرایط و حالات بر [[انسان]] [[واجب]] است؟ ظاهر آیه نشان می‌دهد که [[وجوب]] إطاعت از [[اولی الأمر]]، مطلق است و قید و شرط خاصی مثل عدم [[اشتباه]] و [[خطأ]] و... مشروط ندارد؛ یعنی همچنان که إطاعت از [[خدا]] و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است، [[اطاعت از اولی الأمر]] نیز چنین است. لازمه این [[دستور الهی]] آن است که [[اولوالأمر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا إطلاق [[وجوب اطاعت]] صحیح نیست، مگر درباره کسی که معصوم از اشتباه و [[خطا]] باشد و درباره کسی که مرتکب خطا و اشتباه در امور مختلف از جمله [[احکام]] و [[فرامین]] می‌شود، صحیح نیست. با این حساب، اولی الأمر که معصوم هستند نمی‌توانند همه [[امت اسلامی]] یا [[علما]] و متفکران و [[وکلا]] و نمایندگان مردم یا [[اکثریت]] [[مردم]] یا [[اهل حل و عقد]] از میان مردم باشند؛ چنان که [[فخر رازی]] به آن [[گرایش]] دارد<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>؛ بلکه باید آن معصوم، شخص خاص و فرد معین از میان آنها باشد. از آنجا که [[عصمت]] مرتبه عالی [[معنوی]] و درجه کاملی از تقواست، [[شناخت]] و تشخیص مصداق عینی خارجی برای آن معیارها در توان مردم نیست؛ بدین جهت باید تعیین اولی الأمر از جانب [[خدای تعالی]] یا [[نبی اکرم]]{{صل}} باشد؛ همان چیزی که در [[باور]] [[شیعیان]] [[امامیه]] وجود دارد که هر معصوم با تعیین معصوم قبلی شناخته می‌شود؛ همچنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} [[اوصیا]] و جانشینان دوازده‌گانه خود را با نام و مشخصات، معرفی کردند<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۳ - ۵۴.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} علی{{ع}} را به عنوان [[جانشین]] خود و به منزله نفس خویش معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>«تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز اینکه پس از من پیامبری نیست».</ref> و [[امام علی]]{{ع}}، [[اهل بیت]] و [[ائمه]]{{عم}} را پایه و ستون [[دین]] معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲.</ref> و {{متن حدیث|هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹.</ref>. نتیجه بحث اینکه [[اولوالأمر]] باید [[معصوم]] باشند و آن معصوم باید فرد خاص و معین باشد و تعیین آن معصوم نیز باید از جانب [[الله تعالی]] صورت بگیرد<ref>مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ ـ ۸۵.</ref>.
#کسانی [[واجب الاطاعه]] هستند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[حدیث]] [[الله]] [[ثقلین]] -که در [[منابع معتبر شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref>- آنان را همراه و قرین جدایی‌ناپذیر [[قرآن]] قرار داده است و آنان همان [[اهل بیت]] ([[ائمه اطهار]]{{عم}}) هستند. که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تمسک به قرآن]] و اهل بیت{{عم}} را مایه [[نجات از گمراهی]] معرفی کرده است. از آنجا که قرآن از هر خطایی مصون است<ref>{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}} «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> و با توجه به اینکه [[پیامبر]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]]، اهل بیت را قرین جدایی‌ناپذیر قرآن معرفی کرده، آنها هم باید [[مصون از خطا]] باشند. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} در [[حدیث سفینه]]، اهل بیت اطهار{{عم}} را مانند [[کشتی نوح]]{{ع}}، مایه [[نجات]] دانسته است: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۱۸۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۲؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷.</ref>. مفاد حدیث این است که تنها راه نجات [[انسان‌ها]] [[پیروی]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است. پس [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است.
# کسانی [[واجب الاطاعه]] هستند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]] ـ که در منابع معتبر شیعه و [[اهل سنت]] نقل شده<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref> ـ آنان را همراه و قرین جدایی‌ناپذیر [[قرآن]] قرار داده است و آنان همان اهل بیت ([[ائمه اطهار]]{{عم}}) هستند. که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تمسک به قرآن]] و اهل بیت{{عم}} را مایه نجات از گمراهی معرفی کرده است. از آنجا که قرآن از هر خطایی مصون است<ref>{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}} «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> و با توجه به اینکه [[پیامبر]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]]، اهل بیت را قرین جدایی‌ناپذیر قرآن معرفی کرده، آنها هم باید [[مصون از خطا]] باشند. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} در [[حدیث سفینه]]، اهل بیت اطهار{{عم}} را مانند [[کشتی نوح]]{{ع}}، مایه [[نجات]] دانسته است: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۱۸۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۲؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷.</ref>. مفاد حدیث این است که تنها راه نجات [[انسان‌ها]] [[پیروی]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است. پس [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است.
#در منابع معتبر شیعه و اهل سنت با عبارت‌های مختلف از پیامبر اکرم{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ (یا مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ) مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً<ref>ابن حبان، الصحیح، ج۱۰، ص۴۳۴؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ أبی یعلی الموصلی، المسند، ج۱۳، ص۳۶۶.</ref>؛ «هر کسی بمیرد، در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است». آیا می‌توان پذیرفت که منظور از این امام، هر حاکمی است که قدرت را به دست می‌گیرد؛ (هر چند ستمگر و جائر و عاصی بوده باشد؟!) طبعاً منظور از امام در حدیث فوق، کسی است که از سوی خداوند تعیین، و اطاعتش نیز بر اساس دلایل پیشین، بر امت اسلامی واجب شده است. علی{{ع}} فرمود: «کسی که به ما ([[اهل بیت]]) [[تمسک]] بجوید، به [[حق]] پیوندد و کسی که غیر طریقه ما را طی کند، دچار [[غرق]] و فنا می‌شود»<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا غَرِقَ}}. (شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۷).</ref>. این سخن ریشه در [[کلام نبوی]] دارد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ تَمَسَّكَ مِنْ بَعْدِي بِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ}}<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۹۴.</ref>؛ «کسی که پس از من به آنان تمسک بجوید، در واقع به رشته [[خداوند]] پیوسته است و هر کس از آنان دوری بجوید، در واقع از [[خدا]] دوری جسته است».<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۱۵.</ref>
# در منابع معتبر شیعه و اهل سنت با عبارت‌های مختلف از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است: «هر کسی بمیرد، در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است»<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ (یا مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ) مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}، ابن حبان، الصحیح، ج۱۰، ص۴۳۴؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ أبی یعلی الموصلی، المسند، ج۱۳، ص۳۶۶.</ref>. آیا می‌توان پذیرفت که منظور از این امام، هر حاکمی است که قدرت را به دست می‌گیرد؛ (هر چند ستمگر و جائر و عاصی بوده باشد؟!) طبعاً منظور از امام در حدیث فوق، کسی است که از سوی خداوند تعیین و اطاعتش نیز بر اساس دلایل پیشین، بر امت اسلامی واجب شده است. علی{{ع}} فرمود: «کسی که به ما ([[اهل بیت]]) تمسک بجوید، به [[حق]] پیوندد و کسی که غیر طریقه ما را طی کند، دچار غرق و فنا می‌شود»<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا غَرِقَ}}. شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۷.</ref>. این سخن ریشه در کلام نبوی دارد که فرمود: «کسی که پس از من به آنان تمسک بجوید، در واقع به رشته [[خداوند]] پیوسته است و هر کس از آنان دوری بجوید، در واقع از [[خدا]] دوری جسته است»<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَمَسَّكَ مِنْ بَعْدِي بِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ}}، خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۹۴.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]]، ص۱۱۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==  
== جستارهای وابسته ==  
خط ۶۵: خط ۸۷:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010259.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|'''وظایف امت نسبت به قرآن و عترت''']]
# [[پرونده:IM010259.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|'''وظایف امت نسبت به قرآن و عترت''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:IM010024.jpg|22px]] [[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۲۱''']]
# [[پرونده:IM010024.jpg|22px]] [[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۲۱''']]
خط ۷۴: خط ۹۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:اطاعت]]
[[رده:اطاعت امام]]
[[رده:اطاعت امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۲

مقدمه

اطاعت، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و تمکین قلبی است، نه تحمیل بیرونی. اطاعت از اهل بیت(ع) نیز به معنای عمل به دستورات آنها با میل و رغبت درونی است. این مهم به عنوان یک حق بر گردن هر انسانی است که از امام خود اطاعت کند. از امام باقر(ع) پرسیده شد، حقّ امام بر مردم چیست؟ فرمود: «حقّ امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند»[۱]. امیرمؤمنان(ع) نیز می‌فرمایند: «یکی از حقوق من بر گردن شما اطاعت از من است»[۲] ازاین‌رو، باید بدانیم سعادت در پرتو گوش دادن و اطاعت کردن از خدا و اهل بیت(ع) است: ﴿سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳].[۴]

حق اطاعت، یکی از دو حق امام بر امت است، حق دیگر، یاری و نصرت است. اگر اطاعت از امام نباشد، امام هم نمی‌تواند مسؤولیت رهبری و هدایت را انجام دهد. اطاعت مردمی، پشتوانۀ قدرت اجتماعی و بسط ید امام در عمل به اسلام است. امیرالمؤمنین(ع) در خطبۀ جهادیّۀ خویش، ضمن شکایت از سستی و کوتاهی همراهانش در نبرد با دشمن و ردّ این اتّهام که می‌گفتند: علی مرد شجاعی است، لکن دانش جنگ ندارد، از سابقۀ بیش از چهل سالۀ خویش در حضور در میدان‌های رزم و جنگاوری یاد می‌کند و می‌فرماید: «از کسی که اطاعت نکنند، رأیی ندارد»[۵] یعنی اشکال در فرماندهی و پیشوایی او نیست، بلکه در عدم فرمانبری و پیروی مردم است[۶].

در کلام حضرت علی(ع)، اطاعت از امام، به عنوان یک فریضه و به خاطر بزرگداشت امامت شمرده شده است: «وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَة»[۷]. در احادیث مربوط به اهل بیت و ائمه(ع)، وظایفی همچون لزوم اقتدا به آنان، تمسّک به آنان، اعتقاد به ایشان، تبعیّت از فرمان، عقب نماندن و جلو نیفتادن، مقدّم داشتن ایشان و... مطرح است. امام علی(ع) می‌فرماید: ‏«به خاندان پیامبرتان بنگرید، همراه راه‌ و روش آنان باشید و درپی آنان بروید»[۸]. پیامبر خدا(ص) نیز فرموده است: «به فرمانبرداری از امامان خود تمسّک جویید و با آنان مخالفت نکنید،؛ چراکه اطاعت آنان اطاعت خداست»[۹] و در زیارت جامعۀ کبیره آمده است: «هرکس از شما اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است»[۱۰] و اینگونه است که اطاعت از اهل بیت و امامان، با اطاعت الهی پیوند خورده است و معیار اطاعت الهی، پیروی از این خاندان است. این اطاعت، گاهی نیز با تعبیر عمل به سخنان و اخذ به قول بیان شده است، یا تسلیم امر بودن. امام رضا(ع) در معرفی اوصاف شیعه فرمود: «شیعیان ما آنانند که تسلیم امر ما باشند، به گفتۀ ما عمل کنند، با دشمنانمان مخالف باشند، پس هر که چنین نباشد از ما نیست»[۱۱] بر این اساس در اینکه از اولی الأمر باید اطاعت کرد، سخنی نیست، ولی در مصداق اولی الأمر اختلاف وجود دارد[۱۲].

روایات و مستندات تاریخی دال بر اطاعت امام

روایات بسیاری در زمینه «لزوم اطاعت از حاکم» در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، وجود دارد. برخی از این روایات عبارت‌اند از:

  1. ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است: «بشنوید و پیروی کنید از کسی که خداوند به او ولایت امر داده است؛ چراکه اطاعت از او (یا ولایت امر)، موجب استقرار و نظام بخشیدن و تحقق اسلام است»[۱۳].
  2. امام علی(ع) فرمودند: «بر امام، لازم است طبق قوانین الهی حکم کند و امانت را ادا کند و اگر چنین کند، بر مردم واجب است به سخنانش گوش فرا دهند و اطاعت کنند و هر گاه آنان را فرا خواند، اجابتش کنند»[۱۴].[۱۵]

بر پایه مستندات تاریخی که در هر دو گزارش شیعی و سنی منعکس شده پیامبر اسلام(ص) امامت امامان اهل بیت(ع) و ضرورت پیروی از آنان را به مردم گوشزد کرده است. گزارش‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌شود:

  1. در اولین دعوت عمومی پیامبر(ص) پس از نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۱۶] پیامبر اسلام(ص) گروهی از بنی‌هاشم را دعوت و از آنان پذیرایی کرد و فرمود: خداوند مرا برای ارشاد مردم مبعوث کرده و به من امر نموده که مخصوصاً شما را به اسلام و قرآن دعوت کنم. اگر شما دو کلمه شهادتین را بر زبان جاری سازید و به آن معتقد شوید، بر عرب و عجم فرمانروایی خواهید کرد و از آتش رهایی پیدا می‌کنید و به بهشت داخل می‌شوید. هر کس از شما در این امر از من پشتیبانی کند و پاسخ مرا بگوید، وی برادر و جانشین و وارث من پس از وفاتم خواهد بود. پیامبر(ص) سه بار این کلام را بیان کرد؛ ولی آنان در هر سه نوبت سکوت کردند و امیرالمؤمنین علی(ع) عرض کرد: «یا رسول الله، من در این امر از شما پشتیبانی خواهم کرد». پیغمبر فرمود: «اکنون بنشین. شما وصی و خلیفه و وارث من خواهی بود». پس از این جریان، فرزندان عبدالمطلب از منزل بیرون شدند و به ابوطالب گفتند اگر در دین برادرزاده‌ات داخل شوی خود را حقیر و ذلیل می‌کنی؛ زیرا وی فرزندت را بر تو امیر قرار داد[۱۷].
  2. پیامبر اسلام(ص) با دستور خداوند، چندین نوبت مردم را فراخواند و علی(ع) را به عنوان امام و رهبر جامعه اسلامی پس از زمان خود معین و مردم را به اطاعت از ایشان دعوت کرد؛ از جمله اینکه در حضور گروهی از مردم به علی(ع) اشاره کرد و فرمود:
    1. این (علی) جانشین من است پس از من پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید[۱۸].
    2. «این (علی) سرپرست هر مؤمن است بعد از من»[۱۹]. ایشان همچنین خطاب به علی(ع) فرمود: «أَنتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِن بَعدِي وَ قاضِي دِينِي»[۲۰].
    3. تو برادر، وصی و جانشینم بعد من و قاضی دین من هستی. من سرور فرزندان آدم هستم یا علی تو و امامان پس از خودت، سروران امّت من هستید.... هر کس ما را اطاعت کند، خدارا اطاعت کرده است و هر کس ما را نافرمانی کند، پروردگار را نافرمانی کرده است[۲۱].
  3. پیامبر(ص) هنگام بازگشت از حجة الوداع و معرفی علی(ع) در غدیر خم به عنوان جانشین خود و امام المسلمین، فرمود: «من میان شما دو گوهر گرانمایه به یادگار می‌گذارم؛ چنانچه هر دو را حفظ کنید گمراه نخواهید شد یکی کتاب خداست که به منزله ریسمانی از آسمان به سوی زمین امتداد یافته و دیگری عترت و اهل بیت من‌اند و از هم جداناپذیرند»[۲۲].

مطابق این حدیث پیامبر(ص) گواهی دادند که اهل بیت گرامی ایشان(ع) چون همواره با قرآن هستند و از قرآن جدا نمی‌شوند، معصوم از خطا هستند و در نتیجه پیروی از آنان نیز همانند پیروی از قرآن لازم است؛ زیرا همان‌گونه که خطا و گرایش به باطل از ساحت قرآن به دور است[۲۳].

خاندان مطهر پیامبر(ص) نیز (که طبق حدیث ثقلین، عِدل قرآن هستند) از خطا مصونند و گرایش به باطل به ساحت آنان راه ندارد. برابر روایات متعدد، حقّ اطاعت اهل بیت(ع)، همانند حقّ معرفت و مودت آنان، خاستگاه الهی دارد؛ یعنی پیروی از اهل بیت(ع)، پیروی از خدا و نافرمانی از آنان نیز به منزله نافرمانی از خداوند است[۲۴].

ابن مغازلی شافعی به سند خود از رسول خدا(ص) نقل می‌کند: خداوند درباره علی عهدی با من بست. گفتم: «خدایا آن را برای من بیان نما». خداوند فرمود: «همانا علی پرچم هدایت و امام دوستان من است»... تا اینکه فرمود: «مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِي فَبَشِّرْهُ بِذَلِكَ‌»؛ «هر کس علی را دوست بدارد من را دوست داشته و هر کس از علی اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. پس به علی بشارت بده».

در روایت دیگری رسول الله(ص) فرمود: «حق علی بر مسلمانان مانند حق پدر بر فرزند است»[۲۵]. وجوب اطاعت فرزند از پدر، امری واضح و مبرهن است.

البته تصریح به امامت و وصایت ائمه(ع) و ضرورت پیروی از آنان، درباره بقیه امامان نیز به همین منوال صورت گرفته است؛ چنان‌که امام باقر(ع) به ابوبصیر فرمود: «همانا رسول خدا(ص) به علی و حسن و حسین(ع) وصیت کرد و چون علی(ع) درگذشت، (زمان وفاتش فرارسید) به حسن و حسین وصیت کرد... و امام حسن نیز به امام حسین وصیت نمود».... امام باقر در ادامه سخن خود فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ هِيَ فِينَا وَ فِي أَبْنَائِنَا»[۲۶]؛ «خدای عزوجل فرماید: خویشاوندان، بعضی بر بعضی دیگر سزاوارترند. این آیه درباره ما و فرزندان ماست».

امام صادق(ع) فرمود: به راستی که خداوند دوستی و موالات ما را واجب کرد و اطاعت ما را فرض گردانید»[۲۷].

امام رضا(ع) از پدر و اجداد خود، سپس از رسول خدا(ص) نقل کرده است: امامان از فرزندان حسین‌اند. هر کس از آنان اطاعت کند و فرمان برد، از خدا اطاعت کرده و هر کس معصیت و نافرمانی آنان کند، خدای عزوجل را معصیت کرده است. آنان عروة الوثقی (چنگاویز محکم و دستگیره استوار) و وسیله و راهنمای به سوی خدای عز وجل هستند[۲۸].[۲۹]

اطاعت مطلق از امام معصوم و نه هر زمامداری

دلایل یادشده درباره لزوم اطاعت، مربوط به اطاعت از امام معصوم است؛ نه هر زمامداری که به شیوه‌های گوناگون بر یک مملکت سلطه می‌یابد. این موضوع نیز مستند به دلایل متقن است که فقط به چند مورد اشاره می‌شود:

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۰]. خداوند در این آیه شریفه، همه مؤمنانِ أقطار عالم را در همه عصرها و زمان‌ها تا روز قیامت خطاب قرار داده و به اطاعت از خدا، رسول و اولی الأمر فراخوانده است. سؤال این است که آیا إطاعت از اولی الأمر مقید و مشروط به قیود زمانی، مکانی و... است یا همانند اطاعت از الله و اطاعت از رسول، در هر زمان و مکان و در همه شرایط و حالات بر انسان واجب است؟ ظاهر آیه نشان می‌دهد که وجوب إطاعت از اولی الأمر، مطلق است و قید و شرط خاصی مثل عدم اشتباه و خطأ و... مشروط ندارد؛ یعنی همچنان که إطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است، اطاعت از اولی الأمر نیز چنین است. لازمه این دستور الهی آن است که اولوالأمر باید معصوم باشند؛ زیرا إطلاق وجوب اطاعت صحیح نیست، مگر درباره کسی که معصوم از اشتباه و خطا باشد و درباره کسی که مرتکب خطا و اشتباه در امور مختلف از جمله احکام و فرامین می‌شود، صحیح نیست. با این حساب، اولی الأمر که معصوم هستند نمی‌توانند همه امت اسلامی یا علما و متفکران و وکلا و نمایندگان مردم یا اکثریت مردم یا اهل حل و عقد از میان مردم باشند؛ چنان که فخر رازی به آن گرایش دارد[۳۱]؛ بلکه باید آن معصوم، شخص خاص و فرد معین از میان آنها باشد. از آنجا که عصمت مرتبه عالی معنوی و درجه کاملی از تقواست، شناخت و تشخیص مصداق عینی خارجی برای آن معیارها در توان مردم نیست؛ بدین جهت باید تعیین اولی الأمر از جانب خدای تعالی یا نبی اکرم(ص) باشد؛ همان چیزی که در باور شیعیان امامیه وجود دارد که هر معصوم با تعیین معصوم قبلی شناخته می‌شود؛ همچنان‌که رسول خدا(ص) اوصیا و جانشینان دوازده‌گانه خود را با نام و مشخصات، معرفی کردند[۳۲]. پیامبر اسلام(ص) علی(ع) را به عنوان جانشین خود و به منزله نفس خویش معرفی کرد و فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌»[۳۳] و امام علی(ع)، اهل بیت و ائمه(ع) را پایه و ستون دین معرفی کرد و فرمود: «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ‌»[۳۴] و «هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ»[۳۵]. نتیجه بحث اینکه اولوالأمر باید معصوم باشند و آن معصوم باید فرد خاص و معین باشد و تعیین آن معصوم نیز باید از جانب الله تعالی صورت بگیرد[۳۶].
  2. کسانی واجب الاطاعه هستند که پیامبر اسلام(ص) در حدیث ثقلین ـ که در منابع معتبر شیعه و اهل سنت نقل شده[۳۷] ـ آنان را همراه و قرین جدایی‌ناپذیر قرآن قرار داده است و آنان همان اهل بیت (ائمه اطهار(ع)) هستند. که پیامبر اکرم(ص) تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) را مایه نجات از گمراهی معرفی کرده است. از آنجا که قرآن از هر خطایی مصون است[۳۸] و با توجه به اینکه پیامبر(ص) در حدیث ثقلین، اهل بیت را قرین جدایی‌ناپذیر قرآن معرفی کرده، آنها هم باید مصون از خطا باشند. همچنین پیامبر اکرم(ص) در حدیث سفینه، اهل بیت اطهار(ع) را مانند کشتی نوح(ع)، مایه نجات دانسته است: «إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[۳۹]. مفاد حدیث این است که تنها راه نجات انسان‌ها پیروی از خاندان پیامبر(ص) است. پس اطاعت از آنان واجب است.
  3. در منابع معتبر شیعه و اهل سنت با عبارت‌های مختلف از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «هر کسی بمیرد، در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است»[۴۰]. آیا می‌توان پذیرفت که منظور از این امام، هر حاکمی است که قدرت را به دست می‌گیرد؛ (هر چند ستمگر و جائر و عاصی بوده باشد؟!) طبعاً منظور از امام در حدیث فوق، کسی است که از سوی خداوند تعیین و اطاعتش نیز بر اساس دلایل پیشین، بر امت اسلامی واجب شده است. علی(ع) فرمود: «کسی که به ما (اهل بیت) تمسک بجوید، به حق پیوندد و کسی که غیر طریقه ما را طی کند، دچار غرق و فنا می‌شود»[۴۱]. این سخن ریشه در کلام نبوی دارد که فرمود: «کسی که پس از من به آنان تمسک بجوید، در واقع به رشته خداوند پیوسته است و هر کس از آنان دوری بجوید، در واقع از خدا دوری جسته است»[۴۲].[۴۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَی النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا»؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.
  2. «وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم‌»؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.
  3. «شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.
  4. ر.ک: مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۹۷ ـ ۹۸.
  5. «وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۷.
  6. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۲.
  7. نهج البلاغه (صبحی صالح) حکمت ۲۵۲.
  8. «انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُم»؛ نهج البلاغه خطبه ۹۷.
  9. «تمسّکوا بِطَاعَةِ أئمّتکم وَ لَا تُخَالِفُوهُمْ، فَإِنْ طَاعَتُهُمْ طَاعَةِ اللَّهِ»؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص۳۶۹.
  10. «مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ».
  11. «شِیعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَّا»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص۸۳.
  12. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۲.
  13. «اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَامِ»، الامالی شیخ مفید، ص۱۴.
  14. «حَقٌّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَحْكُمَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ، وَأَنْ يُؤَدِّيَ الْأَمَانَةَ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَحَقٌّ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ، وَأَنْ يُطِيعُوا، وَأَنْ يُجِيبُوا إِذَا دُعُوا»، ابن أبی‌شیبة، المصنف، ج۶، ص۴۱۸.
  15. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱، ص۱۱۵.
  16. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  17. قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۲۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۱۶۲؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۹۷؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۵۳.
  18. «هَذَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ مِنْ بَعْدِي فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ». ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱؛ حر عاملی إثبات الهداة، ج۳، ص۲۰۹.
  19. «هَذَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‌»، علم الهدی، رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۳۹؛ مرعشی، إحقاق الحق، ج۱۵، ص۲۲۲؛ قندوزی ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱ و ج۲، ص۷۸).
  20. علم الهدی، رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۳۹.
  21. «أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ سَادَةُ أُمَّتِي... مَنْ أَطَاعَنَا فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانَا فَقَدْ عَصَى اللَّهَ»، شیخ صدوق، الأمالی، ص۴۷۶.
  22. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۲۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.
  23. ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  24. «مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ». (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۵۸).
  25. «حق علیّ علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»، ابن مغازلی شافعی، المناقب، ص۹۴.
  26. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَوْصَى إِلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ(ع) أَوْصَى إِلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ... وَ أَوْصَى الْحَسَنُ إِلَى الْحُسَيْنِ...»، کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۲.
  27. «‌إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّنَا وَ مُوَالاتَنَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ طَاعَتَنَا أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنَّا فَلْيَقْتَدِ بِنَا»، شیخ مفید، الإختصاص، ص۲۴۱.
  28. «الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(ع): مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۵۸.
  29. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱، ص۱۳۰.
  30. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  31. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  32. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۳ - ۵۴.
  33. «تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز اینکه پس از من پیامبری نیست».
  34. نهج البلاغه، خطبه ۲.
  35. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹.
  36. مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ ـ ۸۵.
  37. مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.
  38. ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  39. ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۱۸۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۲؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷.
  40. «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ (یا مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ) مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»، ابن حبان، الصحیح، ج۱۰، ص۴۳۴؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ أبی یعلی الموصلی، المسند، ج۱۳، ص۳۶۶.
  41. «مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا غَرِقَ». شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۷.
  42. «مَنْ تَمَسَّكَ مِنْ بَعْدِي بِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ»، خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۹۴.
  43. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱، ص۱۱۵.