ارزش در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = ارزش
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = ارزش
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ارزش]]''' است. "'''[[ارزش]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[ارزش در قرآن]] - [[ارزش در نهج البلاغه]] - [[ارزش در فلسفه اسلامی]] - [[ارزش در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[ارزش در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ارزش در قرآن]] | [[ارزش در حدیث]] | [[ارزش در کلام اسلامی]] | [[ارزش در نهج البلاغه]] | [[ارزش در معارف دعا و زیارات]] | [[ارزش در جامعه‌شناسی اسلامی]] </div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ارزش (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[ارزش‌ها]] مهم‌ترین و کانونی‌ترین بخش یک [[فرهنگ]] محسوب می‌شوند و از این‌رو، بخش معظم [[فرهنگ دینی]] انعکاس یافته در [[قرآن کریم]] نیز مستقیم و غیرمستقیم به حوزه ارزش‌ها اختصاص یافته است. ارزش‌ها از یک سو تبلور [[عقاید]] و باورهای کلان و به اصطلاح [[جهان‌بینی]] یک فرهنگ و از سوی دیگر، تأمین کننده [[هنجارها]]، [[قواعد]]، الگوها و شیوه‌های مختلف [[تعیین]] کننده نحوه زیست و عمل در عرصه‌های گوناگون [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] هستند و در صورت [[التزام]] به رعایت آنها، غالباً در جلوه‌ها و جهت‌گیری‌های [[ذهنی]]، احساسی، [[رفتاری]] و [[گرایش‌ها]] و تمایل‌های برجسته، [[تظاهر]] و تبلور می‌یابند.
[[ارزش‌ها]] مهم‌ترین و کانونی‌ترین بخش یک [[فرهنگ]] محسوب می‌شوند و از این‌رو، بخش معظم [[فرهنگ دینی]] انعکاس یافته در [[قرآن کریم]] نیز مستقیم و غیرمستقیم به حوزه ارزش‌ها اختصاص یافته است. ارزش‌ها از یک سو تبلور [[عقاید]] و باورهای کلان و به اصطلاح [[جهان‌بینی]] یک فرهنگ و از سوی دیگر، تأمین کننده [[هنجارها]]، [[قواعد]]، الگوها و شیوه‌های مختلف تعیین کننده نحوه زیست و عمل در عرصه‌های گوناگون [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] هستند و در صورت [[التزام]] به رعایت آنها، غالباً در جلوه‌ها و جهت‌گیری‌های [[ذهنی]]، احساسی، [[رفتاری]] و [[گرایش‌ها]] و تمایل‌های برجسته، [[تظاهر]] و تبلور می‌یابند.


از منظر جامعه‌شناختی نیز ارزش‌ها راهکارهای ضابطه‌مند و عموماً پذیرفته شده و پاسخ‌های اجتماعی مصوب به طیف گسترده نیازهای اساسی افراد در [[جامعه]] تلقی می‌شوند. به عبارت دیگر، ارزش‌ها مهم‌ترین مؤلفه نهادهای اجتماعی اعم از اولی و ثانوی هستند که به مثابه شالوده‌های اساسی و زیرساخت‌های بنیادین، رهنمودهای لازم و شیوه‌های معتبر [[فرهنگی]] برای تأمین و ارضای نیازهای اساسی و [[درجه]] دوم اعضای جامعه را به دست می‌دهند؛ از این‌رو، [[فلسفه وجودی]] ارزش‌ها نیز همچون نهادها پاسخ‌دهی مستقیم و غیرمستقیم به نیازها و تمهید چارچوب‌های الگویی برای ارضای آنها به شیوه‌های مطلوب است. نیازهای [[انسان]] اعم از اولی و ثانوی، مادی و غیرمادی، فردی و اجتماعی، ذاتی و ابزاری، [[ثابت]] و متغیر، [[جهان‌شمول]] و منطقه‌ای، همیشگی و موقتی و... همه و همه با ارجاع به زیرساخت‌های ارزشی غالباً غیرشخصی و با وساطت آنها، رفع و [[رجوع]] می‌گردند. گفتنی است [[ارتباط]] میان [[باورها]] و ارزش‌ها، نیازها و ارزش‌ها، هنجارها و ارزش‌ها، [[نگرش‌ها]] و ارزش‌ها، رفتارها و ارزش‌ها و سایر عناصر فرهنگی با ارزش‌ها به‌رغم آنچه در ترسیم ارتباط تئوریک نظاموار آنها ادعا می‌شود، دست‌کم در بسیاری موارد، وضوح چندانی ندارد و به [[راحتی]] نمی‌توان خطوط ارتباطی میان ارزش‌ها با سایر عناصر فرهنگی ذی‌ربط را دقیق و همه‌پذیر ترسیم نمود. نگاهی سطحی به عناصر درونی [[نظام فرهنگی]] هر [[جامعه]] نشان می‌دهد که بر گرد هر نیاز، بسته به [[درجه]] اهمیت، مجموعه‌ای از ارزش‌های ریز و درشت با چینش‌های مختلف و به صورتی نسبتاً نظاموار تجمع یافته و یک [[هیئت]] انتزاعی گسترده تحت عنوان [[نظام]] یا خرده نظام [[ارزش‌ها]] به وجود آورده‌اند.
از منظر جامعه‌شناختی نیز ارزش‌ها راهکارهای ضابطه‌مند و عموماً پذیرفته شده و پاسخ‌های اجتماعی مصوب به طیف گسترده نیازهای اساسی افراد در [[جامعه]] تلقی می‌شوند. به عبارت دیگر، ارزش‌ها مهم‌ترین مؤلفه نهادهای اجتماعی اعم از اولی و ثانوی هستند که به مثابه شالوده‌های اساسی و زیرساخت‌های بنیادین، رهنمودهای لازم و شیوه‌های معتبر [[فرهنگی]] برای تأمین و ارضای نیازهای اساسی و [[درجه]] دوم اعضای جامعه را به دست می‌دهند؛ از این‌رو، [[فلسفه وجودی]] ارزش‌ها نیز همچون نهادها پاسخ‌دهی مستقیم و غیرمستقیم به نیازها و تمهید چارچوب‌های الگویی برای ارضای آنها به شیوه‌های مطلوب است. نیازهای [[انسان]] اعم از اولی و ثانوی، مادی و غیرمادی، فردی و اجتماعی، ذاتی و ابزاری، [[ثابت]] و متغیر، [[جهان‌شمول]] و منطقه‌ای، همیشگی و موقتی و... همه و همه با ارجاع به زیرساخت‌های ارزشی غالباً غیرشخصی و با وساطت آنها، رفع و [[رجوع]] می‌گردند. گفتنی است [[ارتباط]] میان [[باورها]] و ارزش‌ها، نیازها و ارزش‌ها، هنجارها و ارزش‌ها، [[نگرش‌ها]] و ارزش‌ها، رفتارها و ارزش‌ها و سایر عناصر فرهنگی با ارزش‌ها به‌رغم آنچه در ترسیم ارتباط تئوریک نظاموار آنها ادعا می‌شود، دست‌کم در بسیاری موارد، وضوح چندانی ندارد و به [[راحتی]] نمی‌توان خطوط ارتباطی میان ارزش‌ها با سایر عناصر فرهنگی ذی‌ربط را دقیق و همه‌پذیر ترسیم نمود. نگاهی سطحی به عناصر درونی [[نظام فرهنگی]] هر [[جامعه]] نشان می‌دهد که بر گرد هر نیاز، بسته به [[درجه]] اهمیت، مجموعه‌ای از ارزش‌های ریز و درشت با چینش‌های مختلف و به صورتی نسبتاً نظاموار تجمع یافته و یک [[هیئت]] انتزاعی گسترده تحت عنوان [[نظام]] یا خرده نظام [[ارزش‌ها]] به وجود آورده‌اند.


ویژگی دیگر ارزش‌ها، دو [[شقی]] یا دو قطبی بودن آنهاست که از یکی تحت عنوان ارزش‌ها یا ارزش‌های مثبت و از دیگری به عنوان ارزش‌های منفی یا [[ضد ارزش‌ها]] یاد می‌شود. برخی [[اندیشمندان]] به قسم سومی نیز تحت عنوان “ارزش‌های خنثی” توجه داده‌اند که [[اتفاق نظر]] چندانی در خصوص آن وجود ندارد.
ویژگی دیگر ارزش‌ها، دو [[شقی]] یا دو قطبی بودن آنهاست که از یکی تحت عنوان ارزش‌ها یا ارزش‌های مثبت و از دیگری به عنوان ارزش‌های منفی یا [[ضد ارزش‌ها]] یاد می‌شود. برخی [[اندیشمندان]] به قسم سومی نیز تحت عنوان “ارزش‌های خنثی” توجه داده‌اند که [[اتفاق نظر]] چندانی در خصوص آن وجود ندارد.
نکته دیگر اینکه ارزش‌های [[قرآنی]] به مثابه مفاهیم مبین بایدها و نبایدها و [[حسن و قبح]]‌های موجود در [[نظام تشریعی]] [[اسلام]]، گاه در قالب یک [[سلسله]] مفاهیم عام انتزاعی همچون [[عدالت]] و [[احسان]] و گاه در قالب مصداق‌های [[عینی]] آن مفاهیم همچون [[قصاص]] و [[انفاق]] مطرح شده‌اند؛ البته همان گونه که در بخش‌های بعدی نوشتار ذکر خواهد شد، دسته دوم از کمیت، تعدد و تنوع بیشتری در مقایسه با دسته اول برخوردارند. در این نوشتار ابتدا به ذکر دسته اول تحت عنوان “مفاهیم عام” اعم از ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها و سپس به دسته دوم تحت عنوان “مفاهیم خاص” ناظر به ارزش‌های [[اجتماعی]] متناسب با نهادهای‌های مختلف پرداخته شده است.
نکته دیگر اینکه ارزش‌های [[قرآنی]] به مثابه مفاهیم مبین بایدها و نبایدها و [[حسن و قبح]]‌های موجود در [[نظام تشریعی]] [[اسلام]]، گاه در قالب یک سلسله مفاهیم عام انتزاعی همچون [[عدالت]] و [[احسان]] و گاه در قالب مصداق‌های [[عینی]] آن مفاهیم همچون [[قصاص]] و [[انفاق]] مطرح شده‌اند؛ البته همان‌گونه که در بخش‌های بعدی نوشتار ذکر خواهد شد، دسته دوم از کمیت، تعدد و تنوع بیشتری در مقایسه با دسته اول برخوردارند. در این نوشتار ابتدا به ذکر دسته اول تحت عنوان “مفاهیم عام” اعم از ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها و سپس به دسته دوم تحت عنوان “مفاهیم خاص” ناظر به ارزش‌های [[اجتماعی]] متناسب با نهادهای‌های مختلف پرداخته شده است.


گفتنی است تقسیم‌بندی [[اعمال]] شده، بیشتر ترجیحی و استحسانی بوده و با توجه به مقدورات [[انتخاب]] شده است و به رغم تلاش زیاد، در برخی موارد به صورتی اجتناب‌ناپذیر، همپوشانی و تداخل‌هایی رخ نموده است. مجدداً تأکید می‌شود که این مطالعه صرفاً در صدد ارائه فهرستی کلی از ارزش‌های اجتماعی موجود در [[قرآن کریم]] با حداقل توضیحات [[تفسیری]] و تحلیل‌های [[جامعه شناختی]] است. [[بدیهی]] است توضیح تفصیلی آنها، بسط و مجال بیشتری می‌طلبد.
گفتنی است تقسیم‌بندی [[اعمال]] شده، بیشتر ترجیحی و استحسانی بوده و با توجه به مقدورات [[انتخاب]] شده است و به رغم تلاش زیاد، در برخی موارد به صورتی اجتناب‌ناپذیر، همپوشانی و تداخل‌هایی رخ نموده است. مجدداً تأکید می‌شود که این مطالعه صرفاً در صدد ارائه فهرستی کلی از ارزش‌های اجتماعی موجود در [[قرآن کریم]] با حداقل توضیحات [[تفسیری]] و تحلیل‌های [[جامعه شناختی]] است. [[بدیهی]] است توضیح تفصیلی آنها، بسط و مجال بیشتری می‌طلبد.
خط ۲۱: خط ۱۸:


گفتنی است در این مطالعه از ارزش‌های فردی انعکاس یافته در [[قرآن]] که از اهمیت و جایگاه بسیار درخوری برخوردارند، به دلیل ضیق مجال و عدم [[ارتباط]] با موضوع نوشتار، سخنی به میان نیامده است. از [[جهان‌بینی]] [[اسلام]] به عنوان کانونی‌ترین زیرساخت [[اعتقادی]] ارزش‌ها و تا حدی تضمین‌کننده پذیرش و [[التزام]] به رعایت آنها و همچنین از مجموعه بسترها، زمینه‌ها، شرایط و تمهیداتی که استقرار و تثبیت یک [[نظام ارزشی]] و عمل به آن را در سطوح [[خرد]] و کلان مهیا می‌سازد، نیز تنها در حد [[اجمال]] و اشاره و در مواردی به صورت ضمنی، مطالبی ذکر شده است.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۳.</ref>
گفتنی است در این مطالعه از ارزش‌های فردی انعکاس یافته در [[قرآن]] که از اهمیت و جایگاه بسیار درخوری برخوردارند، به دلیل ضیق مجال و عدم [[ارتباط]] با موضوع نوشتار، سخنی به میان نیامده است. از [[جهان‌بینی]] [[اسلام]] به عنوان کانونی‌ترین زیرساخت [[اعتقادی]] ارزش‌ها و تا حدی تضمین‌کننده پذیرش و [[التزام]] به رعایت آنها و همچنین از مجموعه بسترها، زمینه‌ها، شرایط و تمهیداتی که استقرار و تثبیت یک [[نظام ارزشی]] و عمل به آن را در سطوح [[خرد]] و کلان مهیا می‌سازد، نیز تنها در حد [[اجمال]] و اشاره و در مواردی به صورت ضمنی، مطالبی ذکر شده است.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۳.</ref>
==مبانی عام ارزش‌ها==
== مبانی عام ارزش‌ها ==
[[قرآن کریم]] طی آیاتی، هرچند به صورت تلویحی به مبانی و زیرساخت‌های عام ارزش‌های [[اجتماعی]] مورد نظر خود توجه داده است. از مباحث مفهومی پیش گفته اصالتاً غیرقرآنی که بگذریم، سایر مبانی را می‌توان در قالبی نسبتاً نظاموار به شرح زیر مطرح نمود که عمدتاً با محوریت دیدگاه‌های [[تفسیری]] و [[فلسفی]] اجتماعی [[علامه طباطبایی]] شرح و تقریر شده است.
[[قرآن کریم]] طی آیاتی، هرچند به صورت تلویحی به مبانی و زیرساخت‌های عام ارزش‌های [[اجتماعی]] مورد نظر خود توجه داده است. از مباحث مفهومی پیش گفته اصالتاً غیرقرآنی که بگذریم، سایر مبانی را می‌توان در قالبی نسبتاً نظاموار به شرح زیر مطرح نمود که عمدتاً با محوریت دیدگاه‌های [[تفسیری]] و [[فلسفی]] اجتماعی [[علامه طباطبایی]] شرح و تقریر شده است.
تردیدی نیست نظام ارزشی اسلام نیز همچون همه نظام‌های ارزشی، به طور معمول [[هدف‌ها]] و غایت‌هایی را در پرتو عملیاتی شدن و اجرای خود تعقیب می‌کند؛ غایت‌هایی که [[شناخت]] آن، چرایی و چگونگی این [[نظام]] را تا حد زیاد تبیین و [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] به رعایت آن را تشدید می‌کند.
تردیدی نیست نظام ارزشی اسلام نیز همچون همه نظام‌های ارزشی، به طور معمول [[هدف‌ها]] و غایت‌هایی را در پرتو عملیاتی شدن و اجرای خود تعقیب می‌کند؛ غایت‌هایی که [[شناخت]] آن، چرایی و چگونگی این [[نظام]] را تا حد زیاد تبیین و [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] به رعایت آن را تشدید می‌کند.


===رسیدن [[انسان]] به [[سعادت]] و [[تقرب]] [[خدا]]===
=== رسیدن [[انسان]] به [[سعادت]] و [[تقرب]] [[خدا]] ===
پر واضح است که [[هدف غایی]] از تشریح نظام ارزشی اسلام و [[الزام]] به رعایت [[احکام]] و [[قوانین]] منبعث از آن، [[زمینه‌سازی]] برای نیل [[انسان‌ها]] به [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] و تعالی و [[تقرب به خداوند]] است. به بیان علامه طباطبایی: یکی از [[کمالات وجودی]] [[انسان]]، داشتن [[نظام]] [[صالح]] در [[زندگی دنیا]] و یکی دیگر داشتن [[حیات سعیده]] در [[آخرت]] است و [[راه]] تأمین این دو [[سعادت]]، [[دینی]] است که متکفل [[قوانین]] [[شایسته]] برای [[اصلاح]] [[اجتماع]] و نیز مشتمل بر جهاتی از [[تقرب]] [[خدا]] به نام [[عبادات]] باشد تا [[انسان‌ها]] بدان‌ها عمل کنند، هم معاششان [[نظم]] پیدا کند و هم جانشان [[نورانی]] و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی صالح، شایسته [[کرامت الهی]] در دار آخرت شوند، این است [[حقیقت]] امر<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۱.</ref>.
پر واضح است که [[هدف غایی]] از تشریح نظام ارزشی اسلام و [[الزام]] به رعایت [[احکام]] و [[قوانین]] منبعث از آن، [[زمینه‌سازی]] برای نیل [[انسان‌ها]] به [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] و تعالی و [[تقرب به خداوند]] است. به بیان علامه طباطبایی: یکی از [[کمالات وجودی]] [[انسان]]، داشتن [[نظام]] [[صالح]] در [[زندگی دنیا]] و یکی دیگر داشتن [[حیات سعیده]] در [[آخرت]] است و راه تأمین این دو [[سعادت]]، [[دینی]] است که متکفل [[قوانین]] [[شایسته]] برای [[اصلاح]] [[اجتماع]] و نیز مشتمل بر جهاتی از [[تقرب]] [[خدا]] به نام [[عبادات]] باشد تا [[انسان‌ها]] بدان‌ها عمل کنند، هم معاششان [[نظم]] پیدا کند و هم جانشان [[نورانی]] و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی صالح، شایسته [[کرامت الهی]] در دار آخرت شوند، این است [[حقیقت]] امر<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۱.</ref>.
[[منطق]] [[حاکم]] بر تشریح این سنخ [[ارزش‌ها]] نیز به تبع کلیت [[دین]]، [[حقانیت]]، انطباق با واقع، همسویی با اقتضائات کلان [[نظام خلقت]]، همخوانی با [[مصالح]] و [[منافع]] [[حیات]] جمعی و [[هدف‌ها]] و غایت‌های مورد نظر از [[خلقت انسان]] است. به بیان [[علامه طباطبایی]]: اگر آمری ما را به [[التزام]] به [[عدالت]] و اجتناب از [[ظلم]] امر کند، این امر [[حق]] خواهد بود برای اینکه موافق با نظام عام جهانی است، چراکه نظام عالم هم که هر چیزی را به سعادت و خیر خود [[هدایت]] می‌کند بر [[آدمیان]] [[واجب]] کرده است که به طور [[اجتماعی]] [[زندگی]] نموده و اجزای جامعه‌شان با هم متلائم و سازگار بوده باشد و برخی از آن مزاحم برخی دیگر نشوند و یک گوشه [[جامعه]]، گوشه دیگر را [[فاسد]] نسازد تا بدین وسیله از سعادت وجود آنچه که برای جامعه مقدور است، به دست آمده و همه اجزایش بهره خود را از آن سعادت بگیرند، پس [[مصلحت]] مطلق نوع انسان هم همان سعادت در زندگی او است و امر به عدالت و [[نهی]] از ظلم با این مصلحت مطلق موافق است و چون موافق است، حق است. برعکس، چون امر به ظلم و نهی از عدالت، با این نظام عام موافقت ندارد، [[باطل]] است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۹.</ref>.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۶.</ref>
[[منطق]] [[حاکم]] بر تشریح این سنخ [[ارزش‌ها]] نیز به تبع کلیت [[دین]]، [[حقانیت]]، انطباق با واقع، همسویی با اقتضائات کلان [[نظام خلقت]]، همخوانی با [[مصالح]] و [[منافع]] [[حیات]] جمعی و [[هدف‌ها]] و غایت‌های مورد نظر از [[خلقت انسان]] است. به بیان [[علامه طباطبایی]]: اگر آمری ما را به [[التزام]] به [[عدالت]] و اجتناب از [[ظلم]] امر کند، این امر [[حق]] خواهد بود برای اینکه موافق با نظام عام جهانی است، چراکه نظام عالم هم که هر چیزی را به سعادت و خیر خود [[هدایت]] می‌کند بر [[آدمیان]] [[واجب]] کرده است که به طور [[اجتماعی]] [[زندگی]] نموده و اجزای جامعه‌شان با هم متلائم و سازگار بوده باشد و برخی از آن مزاحم برخی دیگر نشوند و یک گوشه [[جامعه]]، گوشه دیگر را [[فاسد]] نسازد تا بدین وسیله از سعادت وجود آنچه که برای جامعه مقدور است، به دست آمده و همه اجزایش بهره خود را از آن سعادت بگیرند، پس [[مصلحت]] مطلق نوع انسان هم همان سعادت در زندگی او است و امر به عدالت و [[نهی]] از ظلم با این مصلحت مطلق موافق است و چون موافق است، حق است. برعکس، چون امر به ظلم و نهی از عدالت، با این نظام عام موافقت ندارد، [[باطل]] است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۹.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۶.</ref>
===اجتناب‌ناپذیر بودن [[زندگی اجتماعی]]===
=== اجتناب‌ناپذیر بودن [[زندگی اجتماعی]] ===
موضوع محوری دیگری که [[فلسفه وجودی]] ارزش‌های [[اجتماعی]] را تبیین می‌کند، اجتناب‌ناپذیر بودن زندگی اجتماعی است. [[بشر]] چه به اقتضای بنیادهای طبیعی، سازمان وجودی، نیازها و ضرورت‌ها، [[گزینش]] [[عقلانی]] جهت تسهیل امور و تأمین حوایج و [[خواسته‌ها]]، اتفاق و تصادف و... به زندگی اجتماعی روی آورده و این الگوی زیستی را از ابتدای [[حیات]] خویش اختیاراً یا اضطراراً پذیرا شده است. چنین نظامی قهراً، لوازم، الزام‌ها و اقتضائاتی دارد که قاعدتاً همگان باید در جهت تأمین آن با [[هدف]] [[بهره‌گیری از فرصت‌ها]] و امکانات جمعی، سرمایه‌های وجودی و آثار و دستاوردهای مشترک به صورت متقابل بکوشند. ارزش‌های اجتماعی نیز در همین [[ارتباط]] و به اقتضای این الگوی زیستی، [[ضرورت]] طرح یافته‌اند. به بیان برخی [[اندیشمندان]]: [[ارزش]] و مطلوبیت زندگی اجتماعی، ریشه در [[مصالح]] مادی و [[معنوی]] [[انسان]] دارد؛ چراکه مصالح مادی و معنوی انسان تنها در سایه زندگی اجتماعی تحقق می‌یابند یا دست‌کم در [[جامعه]]، بهتر تأمین می‌شوند؛ پس در [[حقیقت]] تأمین مصالح اعضای جامعه، محور و اساس ارزش‌هاست<ref>محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۹۵.</ref>.
موضوع محوری دیگری که [[فلسفه وجودی]] ارزش‌های [[اجتماعی]] را تبیین می‌کند، اجتناب‌ناپذیر بودن زندگی اجتماعی است. [[بشر]] چه به اقتضای بنیادهای طبیعی، سازمان وجودی، نیازها و ضرورت‌ها، [[گزینش]] [[عقلانی]] جهت تسهیل امور و تأمین حوایج و [[خواسته‌ها]]، اتفاق و تصادف و... به زندگی اجتماعی روی آورده و این الگوی زیستی را از ابتدای [[حیات]] خویش اختیاراً یا اضطراراً پذیرا شده است. چنین نظامی قهراً، لوازم، الزام‌ها و اقتضائاتی دارد که قاعدتاً همگان باید در جهت تأمین آن با [[هدف]] [[بهره‌گیری از فرصت‌ها]] و امکانات جمعی، سرمایه‌های وجودی و آثار و دستاوردهای مشترک به صورت متقابل بکوشند. ارزش‌های اجتماعی نیز در همین [[ارتباط]] و به اقتضای این الگوی زیستی، [[ضرورت]] طرح یافته‌اند. به بیان برخی [[اندیشمندان]]: [[ارزش]] و مطلوبیت زندگی اجتماعی، ریشه در [[مصالح]] مادی و [[معنوی]] [[انسان]] دارد؛ چراکه مصالح مادی و معنوی انسان تنها در سایه زندگی اجتماعی تحقق می‌یابند یا دست‌کم در [[جامعه]]، بهتر تأمین می‌شوند؛ پس در [[حقیقت]] تأمین مصالح اعضای جامعه، محور و اساس ارزش‌هاست<ref>محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۹۵.</ref>.


[[علامه طباطبایی]] نیز در نقش و تأثیر جامعه در [[سعادت]] و [[شقاوت]] اعضا می‌نویسد: اگر اعضای جامعه، تفکرشان، [[تفکر]] اجتماعی باشد، [[خیر و شر]] و [[فساد]] و [[صلاح]]، [[تقوا]] و [[فجور]]، [[نیکی]] کردن و [[بدی]] کردن و... یک یک آنها در خیر و شر مجتمعشان تأثیر می‌گذارد، یعنی اگر [[جامعه صالح]] شد آنان نیز [[صالح]] گشته و اگر [[فاسد]] شد، فاسد می‌گردند، اگر جامعه با تقوا شد، آنان نیز با تقوا می‌شوند و اگر [[فاجر]] شد فاجر می‌گردند<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۶۷.</ref>. و در موضعی دیگر می‌نویسد: از نظر [[اسلام]]، [[زندگی]] [[واقعی]] همان زندگی [[آخرت]] است و اسلام سعادت زندگی یعنی [[زندگی اخروی]] بشر را جز با [[مکارم اخلاق]] و [[طهارت]] نفس از همه [[رذائل]]، تأمین شدنی نمی‌داند و باز به حد کمال و تمام، رسیدن به این مکارم را وقتی ممکن می‌داند که [[بشر]] دارای [[زندگی اجتماعی]] [[صالح]] باشد، و دارای حیاتی باشد که بر [[بندگی]] [[خدای سبحان]] و [[خضوع]] در برابر مقتضیات [[ربوبیت]] [[خدای تعالی]] و بر [[معامله]] بشر بر اساس [[عدالت اجتماعی]] مبتنی باشد<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۱.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] نیز در نقش و تأثیر جامعه در [[سعادت]] و [[شقاوت]] اعضا می‌نویسد: اگر اعضای جامعه، تفکرشان، [[تفکر]] اجتماعی باشد، [[خیر و شر]] و [[فساد]] و [[صلاح]]، [[تقوا]] و [[فجور]]، [[نیکی]] کردن و [[بدی]] کردن و... یک یک آنها در خیر و شر مجتمعشان تأثیر می‌گذارد، یعنی اگر [[جامعه صالح]] شد آنان نیز [[صالح]] گشته و اگر [[فاسد]] شد، فاسد می‌گردند، اگر جامعه با تقوا شد، آنان نیز با تقوا می‌شوند و اگر [[فاجر]] شد فاجر می‌گردند<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۶۷.</ref>. و در موضعی دیگر می‌نویسد: از نظر [[اسلام]]، [[زندگی]] [[واقعی]] همان زندگی [[آخرت]] است و اسلام سعادت زندگی یعنی [[زندگی اخروی]] بشر را جز با [[مکارم اخلاق]] و [[طهارت]] نفس از همه [[رذائل]]، تأمین شدنی نمی‌داند و باز به حد کمال و تمام، رسیدن به این مکارم را وقتی ممکن می‌داند که [[بشر]] دارای [[زندگی اجتماعی]] [[صالح]] باشد، و دارای حیاتی باشد که بر [[بندگی]] [[خدای سبحان]] و [[خضوع]] در برابر مقتضیات [[ربوبیت]] [[خدای تعالی]] و بر [[معامله]] بشر بر اساس [[عدالت اجتماعی]] مبتنی باشد<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۱.</ref>.


یکی از لوازم اجتناب‌ناپذیر زندگی اجتماعی، داشتن [[قواعد]]، معیارها و [[نظامات]] [[تشریعی]] معتبر و کارآمد و مورد قبول [[احترام]] همه یا [[اکثریت]] [[جامعه]] است. برخورداری از این سنخ [[قوانین]] و [[هنجارها]]، مستلزم و مسبوق به وجود و پذیرش نظامی از [[ارزش‌ها]] و اصول زیرساختی متناسب خواهد بود. [[علامه طباطبایی]] در بیان این [[ضرورت]] می‌نویسد: [[انسان]] وقتی به آن کمال و [[سعادت]] که برایش مقدر شده می‌رسد که [[اجتماعی]] صالح سازد، اجتماعی که در آن [[سنت‌ها]] و قوانین صالح [[حکومت]] کند، قوانینی که ضامن رسیدن انسان به سعادتش باشد... بشر اجتماعی و [[مدنی]] هرگز نمی‌تواند اجتماعی [[زندگی]] کند، مگر وقتی که قوانین داشته باشد، دلیلش این است که با نبودن [[قانون]] و سنت‌هایی که مورد احترام همه، و حداقل اکثریت باشد، جمع [[مردم]] متفرق و جامعه‌شان منحل می‌شود. این سنت‌ها و قوانین قضایایی است کلی و عملی به شکل “نباید چنین کرد”، “فلان چیز [[حرام]] است”، “فلان چیز جایز است” و این قوانین هرچه باشد، و اگر احترام دارد و معتبر است، به سبب مصلحت‌هایی است که برای [[اجتماع]] در پی دارد، و جامعه را صالح می‌سازد، پس در این قوانین [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[اعمال]]، در نظر گرفته می‌شود<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۸۷.</ref>. این قوانین و نظامات، باید در راستای تأمین [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] [[انسان‌ها]] تأمین و [[تدارک]] شود. همین نویسنده در موضعی دیگر می‌نویسد: این سعادت امر یا اموری است کمالی، و [[تکوینی]] که به انسان ناقص که او نیز موجودی است تکوینی ضمیمه می‌شود، و او را [[انسانی]] کامل در نوع خود، و تام در وجودش می‌سازد؛ پس این [[سنن]] و [[قوانین]] - که گفتیم قضایای عملی و اعتباری است – واسطه‌ای است بین [[نقص]] [[انسان]] و کمال او، و [[راه]] عبوری است بین دو منزلگاه او، و همان طور که گفتیم تابع [[مصالح]] اوست که عبارت است از کمال یا [[کمالات]] او، و این کمالات مانند آن واسطه اعتباری و خیالی نیست، بلکه اموری است [[حقیقی]] و [[واقعی]] و سازگار با نواقصی که هر یک مصداق یکی از حوایج حقیقی انسان است؛ پس حوایج حقیقی و واقعی انسان، این قضایا و بکن‌ونکن‌های عملی را وضع کرده و معتبر شمرده است، و مراد از حوایج، آن چیزهایی است که [[نفس انسان]] آنها را با [[امیال]] و تصمیم‌هایش می‌طلبد، و [[عقل]] هم که یگانه نیروی تمییز بین خیر و [[نافع]] و ما بین [[شر]] و [[مضر]] است، آنها را [[تصدیق]] می‌کند و معین می‌کند که فلان [[قانون]] حاجتی از حوایج واقعی انسان را بر می‌آورد، یا رفع احتیاج نمی‌کند؛ بنابراین اصول و ریشه‌های این قوانین باید حوایج حقیقی انسان باشد، حوایجی که واقعاً [[حاجت]] است، نه بر حسب تشخیص [[هوای نفس]]<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۸۸.</ref>.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۷.</ref>
یکی از لوازم اجتناب‌ناپذیر زندگی اجتماعی، داشتن [[قواعد]]، معیارها و [[نظامات]] [[تشریعی]] معتبر و کارآمد و مورد قبول [[احترام]] همه یا [[اکثریت]] [[جامعه]] است. برخورداری از این سنخ [[قوانین]] و [[هنجارها]]، مستلزم و مسبوق به وجود و پذیرش نظامی از [[ارزش‌ها]] و اصول زیرساختی متناسب خواهد بود. [[علامه طباطبایی]] در بیان این [[ضرورت]] می‌نویسد: [[انسان]] وقتی به آن کمال و [[سعادت]] که برایش مقدر شده می‌رسد که [[اجتماعی]] صالح سازد، اجتماعی که در آن [[سنت‌ها]] و قوانین صالح [[حکومت]] کند، قوانینی که ضامن رسیدن انسان به سعادتش باشد... بشر اجتماعی و [[مدنی]] هرگز نمی‌تواند اجتماعی [[زندگی]] کند، مگر وقتی که قوانین داشته باشد، دلیلش این است که با نبودن [[قانون]] و سنت‌هایی که مورد احترام همه، و حداقل اکثریت باشد، جمع [[مردم]] متفرق و جامعه‌شان منحل می‌شود. این سنت‌ها و قوانین قضایایی است کلی و عملی به شکل “نباید چنین کرد”، “فلان چیز [[حرام]] است”، “فلان چیز جایز است” و این قوانین هرچه باشد، و اگر احترام دارد و معتبر است، به سبب مصلحت‌هایی است که برای [[اجتماع]] در پی دارد، و جامعه را صالح می‌سازد، پس در این قوانین [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[اعمال]]، در نظر گرفته می‌شود<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۸۷.</ref>. این قوانین و نظامات، باید در راستای تأمین [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] [[انسان‌ها]] تأمین و [[تدارک]] شود. همین نویسنده در موضعی دیگر می‌نویسد: این سعادت امر یا اموری است کمالی، و [[تکوینی]] که به انسان ناقص که او نیز موجودی است تکوینی ضمیمه می‌شود، و او را [[انسانی]] کامل در نوع خود، و تام در وجودش می‌سازد؛ پس این [[سنن]] و [[قوانین]] - که گفتیم قضایای عملی و اعتباری است – واسطه‌ای است بین [[نقص]] [[انسان]] و کمال او، و راه عبوری است بین دو منزلگاه او، و همان طور که گفتیم تابع [[مصالح]] اوست که عبارت است از کمال یا [[کمالات]] او، و این کمالات مانند آن واسطه اعتباری و خیالی نیست، بلکه اموری است [[حقیقی]] و [[واقعی]] و سازگار با نواقصی که هر یک مصداق یکی از حوایج حقیقی انسان است؛ پس حوایج حقیقی و واقعی انسان، این قضایا و بکن‌ونکن‌های عملی را وضع کرده و معتبر شمرده است، و مراد از حوایج، آن چیزهایی است که [[نفس انسان]] آنها را با [[امیال]] و تصمیم‌هایش می‌طلبد، و [[عقل]] هم که یگانه نیروی تمییز بین خیر و [[نافع]] و ما بین [[شر]] و [[مضر]] است، آنها را [[تصدیق]] می‌کند و معین می‌کند که فلان [[قانون]] حاجتی از حوایج واقعی انسان را بر می‌آورد، یا رفع احتیاج نمی‌کند؛ بنابراین اصول و ریشه‌های این قوانین باید حوایج حقیقی انسان باشد، حوایجی که واقعاً [[حاجت]] است، نه بر حسب تشخیص [[هوای نفس]]<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۸۸.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
=== [[دین]]؛ معتبرترین و تنها منبع سنن و قوانین برای کسب [[سعادت]] ===
اصل محوری دیگر در این منظومه [[فکری]] اینکه [[دین الهی]]، معتبرترین و از بسیاری جهات تنها منبع تأمین‌کننده سنن و قوانین مورد نیاز برای کسب [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] انسان است. به بیان [[علامه طباطبایی]]: یکی از [[کمالات وجودی]] انسان داشتن [[نظام]] [[صالح]] در [[زندگی دنیا]] و یکی دیگر داشتن [[حیات سعیده]] در [[آخرت]] است و راه تأمین این دو سعادت، [[دینی]] است که متکفل قوانین [[شایسته]] برای [[اصلاح]] [[اجتماع]] و نیز مشتمل بر جهانی از [[تقرب]] [[خدا]] به نام [[عبادات]] باشد تا [[انسان‌ها]] بدان‌ها عمل کنند، هم معاششان [[نظم]] پیدا کند و هم جانشان [[نورانی]] و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی [[صالح]]، [[شایسته]] [[کرامت الهی]] در دار [[آخرت]] شوند، این است [[حقیقت]] امر<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۷۱.</ref>.


==منابع==
[[دین]] با [[تشریع]] این [[قوانین]] و مقررات و [[تأیید]] [[سنت‌ها]] و رویه‌های رایج [[عقلانی]] در راستای تأمین لوازم ارزشی و هنجاری [[زندگی اجتماعی]]، عملاً بر [[اجتماعی]] زیستن انسان‌ها مهر تأیید نهاده و [[نظام تشریعی]] خود را متناسب با ضرورت‌های آن طراحی کرده است: آنچه از قوانین برای [[بشر]] تشریع کرده، به منظور تأمین [[مصالح]] [[انسان]]، و دوری از [[مفاسد]] است و در آن رعایت [[بهترین]] و مؤثرترین راه برای رسیدن انسان به [[سعادت]] و جبران شدن نواقص شده است. این در حقیقت امضای روش عقلا در مجتمع [[انسانی]] است. می‌خواهد بفرماید: این خوب و بدها، و [[مصلحت]] و مفسده‌ها، امر و نهی‌ها، [[ثواب]] و عقاب‌ها، [[مدح]] و ذم‌ها و امثال اینها که نزد عقلا دائر و معتبر است، و اساس قوانین عقلایی است، همچنین اساس [[احکام شرعی]] که [[خدا]] مقنن آن است، نیز هست<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.
[[اسلام]] به عنوان [[کامل‌ترین دین]] [[الهی]]، [[نظام ارزشی]] خود را بر مبانی خاصی [[استوار]] ساخته است: اسلام، برای تأمین [[سعادت دنیا]] و آخرت بشر [[اصلاحات]] خود را از [[دعوت به توحید]] شروع کرد، تا تمامی افراد بشر یک خدا را بپرستند، و آنگاه قوانین خود را بر همین اساس تشریع نمود و تنها به تعدیل خواست‌ها و [[اعمال]] اکتفا نکرد، بلکه آن را با قوانین [[عبادی]] تکمیل نمود و نیز [[معارف]] حقه و [[اخلاق فاضله]] را بر آن اضافه کرد. آنگاه [[ضمانت اجرا]] را در [[درجه]] اول به عهده [[حکومت اسلامی]] و در درجه دوم به عهده [[جامعه]] نهاد، تا تمامی افراد جامعه با [[تربیت]] صالحه [[علمی]] و عملی و با داشتن [[حق]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] در کار [[حکومت]] [[نظارت]] کنند. از مهم‌ترین مزایایی که در این [[دین]] به چشم می‌خورد [[ارتباط]] تمامی اجزای [[اجتماع]] به یکدیگر است، ارتباطی که باعث [[وحدت]] کامل بین آنان می‌شود، به این معنا که [[روح]] [[توحید]] در [[فضایل اخلاقی]] که این [[آیین]] بدان [[دعوت]] می‌کند، ساری و روح [[اخلاق]] نامبرده در اعمالی که [[مردم]] را بدان [[تکلیف]] فرموده جاری است. در نتیجه تمامی اجزای [[دین اسلام]] بعد از تحلیل به توحید بر می‌گردد و توحیدش بعد از تجزیه به صورت آن اخلاق و آن [[اعمال]] جلوه می‌کند، همان روح توحید اگر در [[قوس نزول]] قرار گیرد آن اخلاق و اعمال می‌شود و اخلاق و اعمال نامبرده در قوس صعود همان روح توحید می‌شود<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۲.</ref>.
 
همین نویسنده در بیان [[هدف]] [[شارع]] از [[تشریع]] این [[نظام]] می‌نویسد: بنای شارع همه بر این بوده است که [[مصالح عمومی]] [[بشر]] را تأمین نموده و مفاسدی را که در اجتماع بشر پیدا می‌شود [[اصلاح]] کند، و به این وسیله [[سعادت]] [[حیات]] بشر را تمام کند و لذا به همین منظور آن دستورهای عملی را با دستورهای [[اخلاقی]] مخلوط کرده، تا [[نفوس]] را [[تربیت]] و [[ارواح]] را [[تطهیر]] نموده، [[معارف]] عالیه، یعنی توحید و [[ولایت]] و سایر [[اعتقادات]] [[پاک]] را صفایی دیگر دهد<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۵۵.</ref>. وی در بیان ضمانت اجرای این نظام نیز می‌نویسد: تنها ضامن [[اجرای قوانین]] همانا اخلاق عالیه [[انسانی]] است، چون [[اراده]] در بقایش و استدامه حیاتش تنها می‌تواند از اخلاق مناسب با خود [[استمداد]] کند. اگر سنتی و قانونی که در [[جامعه]] جریان دارد متکی بر اساسی قویم از اخلاق عالیه باشد، به درختی می‌ماند که ریشه‌ها در [[زمین]] و شاخه‌ها در [[آسمان]] دارد و به عکس اگر چنین نباشد به بوته خاری می‌ماند که خیلی زود از جای کنده شده و دستخوش بادها می‌شود<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۹.</ref>
 
== مبانی [[اعتقادی]] [[ارزش‌ها]] ==
هر [[نظام ارزشی]] به یک [[جهان‌بینی]]، منظومه [[فکری]]، سازمان اعتقادی و مجموعه‌ای از [[باورها]] و اندیشه‌های بنیادین متکی است و تجلی یک [[نظام]] بینشی و اعتقادی می‌باشد. نظام ارزشی [[اسلام]] نیز ریشه در مبانی، اصول و زیرساخت‌های اعتقادی آن دارد. این مبنا حتی با نظر اندیشمندانی که مطلق ارزش‌ها یا صرفاً [[ارزش‌های اخلاقی]] را به زیرساخت‌های [[فطری]]، طبیعی و مدرکات [[عقل عملی]] مستند ساخته و آنها را اموری فرادینی می‌انگارند، توجیه‌پذیر است؛ چه [[دین]] حتی در صورتی که [[شأن]] [[علی]] و مولد برای ارزش‌ها نداشته باشد و [[منزلت]] و موقعیت آن صرفاً به ارزیابی و اعتبارسنجی، [[تأیید]] و [[تکذیب]]، پذیرش و طرد، تقویت و [[تضعیف]]، [[الزام]] به رعایت یا ترک ارزش‌ها نیز محدود شود، باز [[تمسک]] به چنین اصلی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؛ چه دین همین نقش را نیز تنها با ارجاع به مبانی و اصول الهیاتی، [[جهان‌شناختی]]، [[انسان‌شناختی]]، [[روان‌شناختی]]، جامعه‌شناختی و زیرساخت‌های اندیشه‌ای خود تأمین خواهد کرد. تردیدی نیست که [[حکمت عملی]] در هر نظام [[فلسفی]] به [[حکمت نظری]] متناسب، مبتنی خواهد بود. علاوه اینکه [[ادیان الهی]] عموماً و دین جامعی همچون اسلام خصوصاً در حوزه ارزش‌ها نیز اعم از ارزش‌های فردی و [[اجتماعی]]، رهنمودها و [[تعالیم]] مختلفی را تصریحاً و تلویحاً فرا روی [[بشر]] قرار داده‌اند. گونه‌شناسی، تعیین مصداق‌ها، [[حفظ]] و [[ثبات]] ارزش‌ها، بسط و توسعه ارزش‌ها در [[مقام ثبوت]]، تأیید و تأکید بر آنها در [[مقام اثبات]]، دخل و [[تصرف]] در نحوه چینش و درجه‌بندی ارزش‌ها در سلسله مراتب نظام ارزشی، معرفی [[آرمان‌ها]] و کمال مطلوب‌ها و غایت‌های بالذات، ارائه ملاک برای خوب‌ها و بدها و باید و نبایدها، [[وعده]] پاداش‌ها و کیفرهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] به [[اعمال نیک]] که در افزایش نصاب [[التزام]] افراد به رعایت ارزش‌ها بسیار مؤثر است؛ توجه دادن به [[لزوم]] نیت‌مندی مناسب برای ارتقای [[ارزش اعمال]] (توجه به بعد انگیزشی و [[حسن]] فاعلی [[اعمال]])؛ توجه دادن [[انسان]] به نقش مؤثر الزام‌های [[اخلاقی]] در تأمین نیازهای [[واقعی]] و کسب [[کمالات]] متعالی، توجه دادن به ارزش‌های فرعی و اشتقاقی به مثابه حلقات مکمل ارزش‌های ذاتی، برحذر داشتن [[انسان‌ها]] از [[نقض]] [[ارزش‌ها]] و [[سرپیچی]] از رعایت آنها، به دست دادن ملاک برای رفع [[ناسازگاری]] و تزاحم محتمل ارزش‌ها در [[مقام عمل]] و... بخشی از این اقدام‌های متعالی و نقش‌های بی‌بدیل است. ایزوتسو در توضیح نحوه [[ارتباط]] میان [[اخلاقیات]] [[انسانی]] و اخلاقیات [[الهی]] در [[نظام ارزشی]] [[اسلام]] به عنوان یکی از زیرساخت‌های [[هدایت]] گرمی نویسد: انسان باید با [[عدالت]] و [[صداقت]] نسبت به [[برادران]] خویش [[رفتار]] کند، زیرا اعمال [[خداوند]] همیشه کاملاً عادلانه و صادقانه است. انسان هرگز نباید به دیگران [[ظلم]] کند، زیرا خداوند نیز هرگز به کسی ظلم روا نمی‌دارد. در [[قرآن]] همه جا به انسان [[اندرز]] داده شده است که در ارتباط و مراوده با دیگران به آنها و خودش ظلم روا ندارد، و این نیست مگر بازتاب [[طبیعت]] الهی که همه جا می‌فرماید او به کسی ظلم نخواهد کرد. وی در موضعی دیگر می‌نویسد: می‌توان گفت که عملاً همه [[ارزش‌های اخلاقی]] که در اسلام پرورده شده، به طور مستقیم یا دست‌کم غیرمستقیم، به نحوی با [[اندیشه]] [[میثاق]] میان [[خدا]] و انسان سروکار دارد<ref>توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن، ص۲۰ و ۱۱۰.</ref>.
 
در ادامه با [[الهام]] از [[آیات قرآن]] و [[نظام اعتقادی]] اسلام به پاره‌ای از این مبانی (به [[اجمال]] و صرفاً با ذکر نمونه‌هایی منتخب از [[آیات]]) اشاره خواهد شد: [[علم]] به خداوند با اوصاف ویژه، همچون: [[خالق]] هستی<ref>{{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ}} «سپاس خداوند را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنایی را پدید آورد؛ آنگاه کافران برای پروردگار خود همتا می‌تراشند» سوره انعام، آیه ۱.</ref>؛ [[مالک]] [[آسمان]] و [[زمین]]<ref>{{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} «آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref>، [[رب]] عالمیان<ref>{{متن قرآن|لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}} «اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره مائده، آیه ۲۸.</ref>؛ [[هادی]] مطلق<ref>{{متن قرآن|وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref>، توانای [[حکیم]]<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}} «پس اگر بعد از آنکه آن برهان‌ها به شما رسید لغزش یافتید بدانید که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۰۹.</ref>؛ [[غنی]] بالذات<ref>{{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}} «آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و بی‌گمان خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره حج، آیه ۶۴.</ref>؛ بخشایشگر [[آمرزنده]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ}} «چنین است و هر کس مانند کیفری که دیده است (دیگران را) کیفر کند سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد، بی‌گمان خداوند درگذرنده‌ای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰.</ref>؛ نیرومند و شکست‌ناپذیر<ref>{{متن قرآن|...وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «...و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>، شنوای [[دانا]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «و آنان که پس از شنیدن وصیّت آن را دگرگون سازند گناهش به گردن همان کسانی است که آن را دگرگون می‌سازند، بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۱۸۱.</ref>؛ [[آمرزنده]] و [[مهربان]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.</ref>، سخت [[کیفر]]<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ}} «و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۶۵.</ref>؛ [[عالم به غیب]] [[آسمان]] و [[زمین]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «بی‌گمان خداوند، نهان آسمان‌ها و زمین را می‌داند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره حجرات، آیه ۱۸.</ref>؛ [[شاهد]] و [[گواه]] بر هر چیز<ref>{{متن قرآن|وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا}} «و برای هر دارایی از آنچه پدر و مادر و نزدیکان به‌جا گذارده‌اند، میراث‌برانی نهاده‌ایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید؛ بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره نساء، آیه ۳۳.</ref>؛ [[بصیر]] به [[اعمال انسان‌ها]]<ref>{{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}} «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.</ref>؛ [[وفا]] کننده به وعده‌ها<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ}} «پروردگارا بی‌گمان، تو، روزی که در آن تردیدی راه ندارد فراهم آورنده مردمانی؛ به راستی خداوند در وعده (خود) خلاف نمی‌ورزد» سوره آل عمران، آیه ۹.</ref>؛ محبوب‌ساز [[ایمان]] و منفورساز [[کفر]] و [[عصیان]] برای [[مؤمنان]]<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}} «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref>؛ امرکننده به [[بندگی]] مخلصانه و [[تقوای الهی]]<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>؛ [[مطاع]] بودن [[خدا]] و پیامبرش<ref>{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}} «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>؛ دوست‌دار [[اهل]] [[قسط]]<ref>{{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}} «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref>؛ [[دوستدار]] [[نیکوکاران]]<ref>{{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}} «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>؛ همراه [[پرهیزکاران]]<ref>{{متن قرآن|...وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}} «...و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref>؛ برانگیزاننده [[مردگان]]<ref>{{متن قرآن|وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ}} «و اینکه رستخیز بی‌هیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمی‌انگیزد» سوره حج، آیه 7.</ref>؛ سریع الحساب<ref>{{متن قرآن|... وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} «...و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>؛ عذاب‌کننده شدید عصیانگران و [[تجاوز]] کنندگان از [[حدود الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}} «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref> و ده‌ها صفت و ویژگی دیگر که توجه مؤمنانه به آنها، [[انسان]] را در [[التزام]] [[اعتقادی]] و عملی به [[ارزش‌های دینی]] و مورد [[تأیید]] [[دین]] [[تشویق]] و [[ترغیب]] می‌کند.
 
[[ایمان]] و [[اعتقاد قلبی]] به متعلقات خاص (مبدأ، [[معاد]]، [[نبوت عامه]] و [[خاصه]]، [[کتب آسمانی]]، [[فرشتگان]] و...): {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>.
 
[[هدف‌مندی]] [[خلقت]] عالم: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ}}<ref>«و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.</ref>.
 
[[هدفمندی]] [[خلقت انسان]]: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>.
 
انحصار [[حق تشریع]] به [[خداوند]]: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>.
 
[[برتری اسلام]] به عنوان آخرین نسخه حیات‌بخش [[بشر]]: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>.
 
[[لزوم]] [[تسلیم محض]] و [[اطاعت]] مطلق از [[فرامین الهی]] و [[رسولان]] او: {{متن قرآن|وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}}<ref>«و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بی‌گمان به دستاویز اس[[تورات]]ر چنگ زده است» سوره لقمان، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.».. سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
 
[[خدامحوری]] در همه امور: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.</ref>.
 
[[پروای الهی]] داشتن: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.
 
توجه همزمان به [[دنیا]] و [[آخرت]]: {{متن قرآن|رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.</ref>.
 
ترجیح [[حیات اخروی]] بر [[دنیوی]]: {{متن قرآن|وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.</ref>.
 
[[التزام]] به [[عمل صالح]] به اقتضای [[ایمان]]: {{متن قرآن|وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند؛ در آن بی‌حساب (و شمار) روزی داده می‌شوند» سوره غافر، آیه ۴۰.</ref>.
 
انحصار طریق نیل به [[سعادت]] در [[ایمان مذهبی]] و عمل به [[تعالیم]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً...}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم.».. سوره نحل، آیه ۹۷.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۸۱.</ref>
 
== شیوه‌های [[القا]]، دریافت و انتقال [[ارزش‌ها]] ==
[[قرآن کریم]] با بهره‌گیری از طیف گسترده‌ای از شیوه‌ها به طرح مواضع [[فرهنگی]] خود در حوزه ارزش‌ها و [[هنجارها]] پرداخته است. در این بخش برای اختصار، برخی از برجسته‌ترین [[آیات]] این محور را مرور می‌کنیم:
گفتنی است برخی شیوه‌ها هرچند مصداقاً بر هم انطباق دارند، اما به دلیل تعدد و تنوع مفهومی، گاه در بیش از یک عنوان، ذکر شده است. برخی از این شیوه‌ها به [[فعل خداوند]] و با واسطه به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به عنوان فاعل القا و برخی به [[انسان]] به عنوان دریافت کننده مربوط است. این تمایز تا حدی در بیانات [[قرآنی]] انعکاس یافته است. اهم این شیوه‌ها از این قرارند:
# [[الهام]] [[فطری]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref>.
# اعطای [[حکمت]]: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>.
# [[تعلیم و تزکیه]]: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>.
# [[تلاوت آیات]]: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.
# تبیین و [[تفسیر آیات]]: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>.
# [[ابلاغ]] و [[تبلیغ]]: {{متن قرآن|فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref>.
# توصیه و سفارش: {{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref>«و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.</ref>.
# [[موعظه]] و [[جدال]] [[نیکو]]: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
# [[هدایت]] و [[ارشاد]]: {{متن قرآن|وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>.
# [[تذکر]] و [[یادآوری]]: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref>.
# طرح سؤال و تحریص به [[تفکر]]: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>.
# پاسخ به سؤالات: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ...}}<ref>«از تو می‌پرسند: چه چیزی را ببخشند؟ بگو هر دارایی که می‌بخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده باشد» سوره بقره، آیه ۲۱۵.</ref>.
# توصیه به سؤال از [[عالمان ربانی]]: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.
# امر و [[فرمان]]: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>.
# [[نهی]] و تحذیر: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>.
# [[دعوت به تفکر]]: {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.</ref>.
# [[دعوت به تعقل]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.</ref>.
# [[ترغیب]] به علم‌جویی: {{متن قرآن|يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}}<ref>«تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref>.
# ترغیب به [[تفقه]]: {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ...}}<ref>«اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند.».. سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref>.
# [[تأمل]] در [[آیات آفاقی]] و انفسی: {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰-۲۱.</ref>.
# ترغیب به تأمل در احوال پیشینیان: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ}}<ref>«و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟» سوره غافر، آیه ۲۱.</ref>.
# بهره‌گیری از [[تمثیل]] برای تسهیل [[فهم]]: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد * به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند * و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۶.</ref>.
# تشریح چهره [[واقعی]] [[اعمال]]: {{متن قرآن|وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ}}<ref>«و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>.
# [[تمثیل]] و قصه‌گویی: {{متن قرآن|فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>.
# اشتیاق‌انگیزی: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟» سوره صف، آیه ۱۰.</ref>.
# توصیه ضمنی به [[هدف]] منظور: {{متن قرآن|يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ}}<ref>«ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس، تنها مرا بپرستید!» سوره عنکبوت، آیه ۵۶.</ref>.
# ارجاع به شخصیت‌های الگویی: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
# [[عبرت‌آموزی]] از [[سرنوشت]] دیگران: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.</ref>.
# [[ترغیب]] غیرمستقیم: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>.
# قرینه‌سازی: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>.
# تقابل‌افکنی و مقایسه: {{متن قرآن|أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref>.
# شبیه‌سازی: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«که فراخ‌رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۸۷.</ref>
 
== ضمانت اجرای [[ارزش‌ها]] ==
هر [[نظام ارزشی]] پس از تعین‌یابی تدریجی در قالب [[قواعد]]، [[هنجارها]]، الگوها، و شیوه‌های عملی جهت اجرایی شدن، تبلوریابی [[عینی]]، استقرار [[اجتماعی]] و [[ترغیب]] همگان به رعایت آنها در ساحت‌های مختلف ([[فکری]]، احساسی، [[رفتاری]] و [[نفوذ]] به درون نهادها و ساختارهای کلان اجتماعی و [[تغییر]] آنها - متناسب با اقتضائات خود - به مجموعه متنوعی از زمینه‌ها، راهکارها، اهرم‌ها و مکانیسم‌های خاصی که غالباً از آنها به ضمانت‌ها یا پشتوانه‌های اجرایی تعبیر می‌شود، [[نیازمند]] خواهد بود.
در حوزه فردی، [[جامعه‌پذیری]] یا درون‌ریزی [[فرهنگ]] در ساختار [[شخصیت]] و در حوزه اجتماعی، نهادی شدن و همچنین مکانیسم‌های نظارتی و کنترلی که غالباً از طریق سیستم‌های رسمی و غیررسمی [[اعمال]] می‌شود؛ [[جامع‌ترین]] تدبیرهایی است که این منظور را در حد امکان در سطح [[جامعه]] محقق می‌سازند.
تردیدی نیست که یک [[نظام ارزشی]] هر [[قدر]] مقبول و مطبوع و برخوردار از [[اقتدار]] و [[نفوذ]] [[فرهنگی]] - [[اجتماعی]]، همواره و به ویژه در برخی مؤلفه‌ها، در معرض [[بی‌اعتنایی]]، [[غفلت]]، [[سرپیچی]] و [[جایگزینی]] قرار دارد.
برخی از پشتوانه‌ها از منظر [[علامه طباطبایی]] را می‌توان این گونه بر شمرد:
=== [[فطری]] بودن [[ارزش‌های دینی]] و [[قوانین]] ===
علامه طباطبایی “فطری بودن و تناسب [[زیاد]] ارزش‌های دینی و قوانین منبعث از آن با ساختمان وجودی انسان” را مهم‌ترین پشتوانه برای پذیرش و [[تمکین]] بلامنازع آنها توسط عموم ذکر کرده است: اموری که در [[آیات]] مورد [[نهی]] قرار گرفته نیز مانند سایر [[احکام الهی]] اموری است که [[فطرت]] خود [[بشر]] نیز به [[حرمت]] آنها [[حکم]] می‌کند؛ البته همه این [[امور فطری]] بودنشان در وضوح یکسان نیست، بعضی از آنها فطری بودنشان بسیار روشن است؛ مانند حرمت [[شرک]] به [[خدای بزرگ]]، [[عقوق والدین]]، کشتن [[فرزندان]] از [[ترس]] [[فقر]] و ارتکاب کارهای شنیع و [[قتل نفس]] بدون [[حق]]؛ بعضی دیگر، فطری بودنشان به این روشنی نیست مانند اجتناب از [[مال یتیم]] و ایفای کیل و وزن، رعایت در گفتار و [[وفای به عهد]] [[خدا]]. [[انسان]] در [[درک]] آنها علاوه بر [[عقل]] فطری [[نیازمند]] [[تذکر]] است و آن همان مراجعه به [[مصالح]] و [[مفاسد]] عمومی است که نزد عقل فطری روشن می‌باشند. اگر امور نامبرده از نظر مصالح و مفاسد مورد دقت قرار گیرند پی بردن به مفاسد بنیان‌کن آنها برای عقل بسیار آسان است، و عقل [[حکم قطعی]] می‌کند به اینکه جامعه‌ای که در آن به صغیر و [[ضعیف]] رحم نشود و در کیل و وزن [[خیانت]] شود، و در حکم و [[قضاوت]] رعایت [[عدالت]] نگردد، و به کلمه حقی میان آن جامعه گوش ندهند، چنین جامعه‌ای قابل دوام نبوده، و هیچ خبری در آن نخواهد بود<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۵۲۲.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۹۲.</ref>
 
=== خردپذیری [[ارزش‌ها]] ===
“خردپذیری ارزش‌ها و برخورداری از توجیه و اعتبارسنجی عقلانی”، [[جاذبه]] و مطلوبیت آنها را حتی برای غیرمؤمنان فراهم می‌سازد. این مهم زمینه دیگری برای پذیرش و [[تمکین]] راغبانه و منقادانه آنها توسط همگان و عمل بر وفق مقتضای آنها خواهد بود. به بیان [[علامه طباطبایی]]: [[هدف]] [[اجتماع]] [[اسلامی]] [[سعادت حقیقی]] [[انسان]] است؛ یعنی آنچه که [[عقل]] [[سلیم]] آن را [[سعادت]] می‌داند. به عبارت دیگر، هدفش این است که همه ابعاد انسان را تعدیل کند و [[عدالت]] را در تمامی قوای او رعایت نماید، یعنی هم مشتهیات و خواسته‌های [[جسم]] او را به مقداری که از [[معرفت]] خدایش باز ندارد به او بدهد و هم جنبه معنویتش را اشباع کند و بلکه خواسته‌های مادی‌اش را وسیله و مقدمه‌ای برای رسیدنش به [[معرفت الله]] قرار دهد و این بالاترین سعادت و بزرگ‌ترین آرامشی است که تمامی قوای او به سعادت (مخصوصی که دارند) می‌رسند،... و به همین جهت [[اسلام]] [[قوانین]] خود را بر اساس مراعات جانب عقل وضع نمود، چون جبلت و [[فطرت]] عقل بر [[پیروی]] [[حق]] است و نیز از هر چیزی که مایه [[فساد]] عقل است به شدیدترین وجه جلوگیری نموده و ضمانت اجرای احکامش - چه [[احکام]] مربوط به [[عقاید]] و چه احکام مربوط به [[اخلاق]] و [[اعمال]] - را به عهده اجتماع گذاشت. علاوه اینکه [[حکومت]] و [[مقام ولایت]] اسلامی را نیز [[مأمور]] کرد تا سیاسات و حدود و امثال آن را با کمال [[مراقبت]] و [[تحفظ]] [[اجرا]] کند<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۵۹.</ref><ref>سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۹۳.</ref>
 
=== [[ایمان]] به [[حقانیت]] ارزش‌ها ===
“ایمان و [[اعتقاد]] [[راسخ]] [[مؤمنان]] به حقانیت این ارزش‌ها” و نقش بی‌بدیلی که در تأمین [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] [[انسان‌ها]] ایفا می‌کنند و در مرحله بعد “اخلاق کریمه، صفای [[نفسانی]] و تقوای الهی” است که از یک سو محصول و معلول [[التزام]] مؤمنانه به [[ارزش‌ها]] و از سوی دیگر، زمینه‌ساز التزام و [[تعهد]] وافر به اجرایی شدن آنها در سطح وسیع می‌باشد. این [[تدبیر]] دیگری است که زمینه نفسانی و [[روانی]] بسیار متقنی برای [[التزام عملی]] به رعایت آنها فراهم می‌سازد: [[سنن]] و [[قوانین]] [[اجتماع]] هیچ وقت از گزند [[تخلف]] و بطلان ایمن نمی‌شود مگر اینکه بر اساس [[فضایل اخلاقی]] و [[شرافت]] [[انسانی]] تأسیس شده و پشتوانه‌اش دل‌های [[مردم]] بوده باشد. این فضایل اخلاقی هم به [[تنهایی]] در تأمین [[سعادت]] اجتماع و سوق [[انسان]] به سوی [[صلاح]] عمل کافی نیست، مگر وقتی که بر اساس [[توحید]] باشد؛ یعنی مردم [[ایمان]] داشته باشند به اینکه عالم - که انسان جزئی از آن است. [[آفریدگار]] و معبودی دارد [[یکتا]]، و [[ازلی]] و [[سرمدی]] که هیچ چیز از [[علم]] و احاطه او بیرون نیست و قدرتش [[مقهور]] هیچ قدرتی نمی‌شود... و این خود روشن است که وقتی [[اخلاق]] بر چنین عقیده‌ای اتکا داشته باشد برای [[آدمیان]] جز [[مراقبت]] [[رضای خدا]] همتی باقی نمی‌ماند. در آن صورت تمامی همّ [[آدمی]] این می‌شود که یک یک کارهایش مورد رضای خدا باشد، و چنین مردمی از درون دل‌هایشان، رادعی به نام “تقوا” دارند که مانع آنان از [[ارتکاب جرم]] می‌شود<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۹۲.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۹۴.</ref>
=== [[احکام]] جزایی و [[کیفری]] ===
وجود مجموعه‌ای از احکام جزایی و کیفری با [[هدف]] [[نظارت]] بر روند اجرایی این ارزش‌ها و قوانین و محدودساختن تمردها و تخلفات محتمل، راهکار مکمل دیگری است که در کنار فرایند [[جامعه‌پذیری]] و درونی‌ساختن ارزش‌ها، [[منطق]] توجیهی، محرک‌ها و مشوق‌های لازم، آثار و نتیجه‌های مترتب، در هر [[جامعه]]، [[ضرورت]] اجتناب‌ناپذیر دارد. [[اسلام]] نیز با [[تشریع]] این سنخ [[قوانین]] و طراحی [[نظام]] [[قضایی]] مناسب، از این [[سیاست]] نیز در جهت تأمین هدف‌های خود و جریان‌یابی [[ارزش‌ها]] در پهنه [[اجتماع]] و مهار اراده‌های ناهمسو بهره گرفته است. مجری این قوانین نیز [[حکومت اسلامی]] خواهد بود. به بیان [[علامه طباطبایی]]: از آنجایی که قوانین، و احکامی که برای [[نظام اجتماعی]] وضع می‌شود، احکامی است اعتباری، و غیرحقیقی، و به [[تنهایی]] اثر خود را نمی‌بخشد (چون طبع [[سرکش]] و [[آزادی]] [[طلب]] [[بشر]]، همواره می‌خواهد از قید [[قانون]] بگریزد)، و لذا برای اینکه تأثیر این قوانین تکمیل شود، به [[احکام]] جزایی دیگری [[نیازمند]] می‌شود تا از [[حریم]] آن توانین [[حمایت]] و محافظت کند و نگذارد یک دسته بوالهوس از آن [[تعدی]] نموده، دسته‌ای دیگر در آن [[سهل‌انگاری]] و [[بی‌اعتنایی]] کنند؛ به همین دلیل می‌بینیم هر [[قدر]] [[حکومت]] - حال هر [[حکومتی]] که باشد - بر اجرای مقررات جزایی قوی‌تر باشد، اجتماع در مسیر خود کمتر متوقف می‌شود و افراد کمتر از مسیر خود [[منحرف]] و [[گمراه]] گشته و کمتر از مقصد باز می‌مانند<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸۰؛ ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۱۱.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۹۵.</ref>
 
== ضرورت‌های [[زندگی اجتماعی]] ==
ضرورت‌های ناشی از زندگی اجتماعی و [[وابستگی]] متقابل اعضا به یکدیگر، زمینه دیگری جهت [[ترغیب]] جمع به رعایت ارزش‌های مشترک، فراهم می‌سازد. [[انسان]] از آنجا که موجودی است [[اجتماعی]] و طبیعتش او را به سوی [[زندگی]] گروهی سوق می‌دهد و لازمه این سوق دادن این است که یک انسان اراده‌اش را داخل در [[اراده]] همه و فعلش را داخل در فعل همه کند و باز لازمه آن این است که در برابر قانونی که [[اراده‌ها]] را تعدیل می‌کند و برای [[اعمال]] حدو مرز درست می‌کنند، [[خاضع]] گردد<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۳.</ref>.
[[قرآن کریم]] به برخی از تدبیرها و ضمانت‌های [[اجرا]] اشاره کرده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
# [[ایمان]] و [[اعتقاد]] به متعلقات خاص: {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ}}<ref>«و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>.
# برخورداری از [[تقوای الهی]]: {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref>.
# [[خوف از خدا]]: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.</ref>.
# اعتقاد به برخورداری از [[محبت]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.</ref>.
# اعتقاد به [[آگاهی]] دقیق خداوند بر جمیع ([[اعمال]] [[جوارحی]] و [[جوانحی]]): {{متن قرآن|أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>«آیا نمی‌دانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.</ref>.
# اعتقاد به [[حسابرسی]] دقیق خداوند: {{متن قرآن|وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ}}<ref>«و اگر آنچه در دل دارید آشکار یا پنهان کنید، خداوند حساب آن را از شما باز خواهد خواست» سوره بقره، آیه ۲۸۴.</ref>.
# جلب توجه به [[کرامت]] [[نفسانی]]: {{متن قرآن|وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>.
# ایجاد زمینه [[معرفتی]] و [[روانی]] برای حصول حالت [[تعادل]] میان [[خوف و رجاء]]: {{متن قرآن|وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا}}<ref>«و به بخشایش او امید می‌برند و از عذاب وی می‌هراسند؛ بی‌گمان عذاب پروردگارت پرهیختنی است» سوره اسراء، آیه ۵۷.</ref>.
# توجه دادن به [[مسئولیت]] فرد در قبال [[سرنوشت]] خویش: {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref>.
# [[ترغیب]] به [[عمل صالح]] با طرح [[شکر]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا}}<ref>«و از کوشش آنان‌که جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۹.</ref>.
# [[تکلیف]] افراد به [[قدر]] توان برای بستن راه بهانه‌تراشی: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>.
# [[آسان‌گیری]] و سهولت در [[تکالیف]]: {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ}}<ref>«خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>.
# [[برانگیختن]] [[عواطف]] و [[احساسات]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ}}<ref>«و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟» سوره نور، آیه ۲۲.</ref>.
# [[تشویق]] و تحسین و ایجاد [[انگیزه]]: {{متن قرآن|وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.</ref>.
# [[نکوهش]] و [[توبیخ]] با [[هدف]] تحذیر: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref>.
# ارجاع سود و زیان [[کارها]] به شخص عامل: {{متن قرآن|لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ}}<ref>«هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>.
# ترغیب به خود [[حسابرسی]]: {{متن قرآن|وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره حشر، آیه ۱۸.</ref>.
# [[ترغیب]] به [[اندیشه]] با بیان دلیل [[احکام]]: {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>.
# [[بشارت]] به فرجام [[نیک]]: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ}}<ref>«و به کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید ده که بوستان‌هایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است» سوره بقره، آیه ۲۵.</ref>.
# [[انذار]] از فرجام ناگوار: {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ...}}<ref>«و مردم را از روزی بیم ده که به آنان عذاب می‌رسد.».. سوره ابراهیم، آیه ۴۴.</ref>.
# [[تشریع]] [[حکومت اسلامی]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
# تعیین [[کیفر]] برای [[انحراف‌ها]]: {{متن قرآن|وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}<ref>«و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref>.
# [[امر به معروف و نهی از منکر]]: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>.
# [[اعمال]] سیاست‌های کنترلی: {{متن قرآن|وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>.
# [[جهاد]]: {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>.
# توجه دادن به آثار قابل [[احساس]] اعمال: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ}}<ref>«به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.</ref>.
# توجه دادن به نتیجه‌های وضعی [[اعمال]]: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.
# توصیف چهره [[ملکوتی]] اعمال: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ}}<ref>«بی‌گمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان می‌دارند و (آن را) به بهای اندک می‌فروشند جز آتش در اندرون خود نمی‌انبارند» سوره بقره، آیه ۱۷۴.</ref>.
# توجه دادن به ثبت و ضبط اعمال: {{متن قرآن|مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}}<ref>«هیچ سخنی بر زبان نمی‌آورد مگر آنکه نزد او فرشته مراقبی حاضر است (تا آن سخن را بنویسد)» سوره ق، آیه ۱۸.</ref>.
# [[وعده]] [[رؤیت]] عین اعمال در [[آخرت]] (که در افزایش حساسیت‌ها نقش جدی دارد): {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>.
# توجه دادن به [[شهادت]] اعضای [[بدن]] در [[قیامت]]: {{متن قرآن|يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«روزی که زبان و دست و پای آنها بدانچه می‌کرده‌اند به زیان آنها، گواهی می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۴.</ref>.
# توجه دادن به ابتلای [[اقوام]] پیشین به [[عذاب دنیوی]] به دلیل ارتکاب [[اعمال زشت]]: {{متن قرآن|فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ}}<ref>«آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که می‌کردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹.</ref>.
# توجه دادن به بسته شدن مجاری [[ادراک]] به سبب [[نافرمانی]]: {{متن قرآن|بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)‌ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمی‌آورند» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref>.
# توجه دادن به [[ابتلا]] به [[خشکسالی]] و کمبود، به عنوان پیامد [[اعمال سوء]]: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ}}<ref>«و ما فرعونیان را به خشکسالی‌ها و کاستی فرآورده‌ها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.</ref>.
# ابتلا به [[سنت]] [[استدراج]] (اعطای پیاپی [[نعمت]] با [[هدف]] افزایش [[استحقاق]] [[عذاب]]): {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت * و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۲-۱۸۳.</ref>.
# [[تهدید]] به [[نزول]] [[عذاب دنیوی]]: {{متن قرآن|فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>.
# [[وعده]] [[پاداش]] ویژه این جهانی: {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref>.
# وعده پاداش ویژه آن جهانی: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا}}<ref>«و آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند در بوستان‌هایی در خواهیم آورد که از بن آنها نهرها روان است؛ هماره در آنها جاودانند و در آنها برای آنان همسرانی پاک خواهد بود و آنان را در سایه‌ای دامن‌گستر درخواهیم آورد» سوره نساء، آیه ۵۷.</ref>.
# [[وعده]] [[پاداش]] مضاعف: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref>.
# وعده پوشاندن [[بدی‌ها]] و [[ترغیب]] به انجام [[نیکی‌ها]]: {{متن قرآن|وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ}}<ref>«و از گناهانتان چشم می‌پوشد» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ}}<ref>«بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>.
# [[روایت]] تصویری از [[سرنوشت]] [[اخروی]] [[ظالمان]]: {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا}}<ref>«و روزی که ستم‌پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.</ref>.
# [[تهدید]] کلی: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«وای بر هر دروغزن گناهکار!» سوره جاثیه، آیه ۷.</ref>.
# تهدید به حبط [[اعمال]]: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آل عمران، آیه ۲۲.</ref>.
# تهدید به [[عذاب اخروی]]: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«نه چنین است، آنان‌که گناهی انجام دهند و گناهشان آنان را فرا گیرد، دمساز آتشند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۱.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۹۶.</ref>
 
== [[هدف‌ها]] و غایت‌های مورد نظر در [[التزام]] به [[ارزش‌ها]] ==
[[دین‌داری]] عموماً و به تبع آن [[التزام عملی]] به رعایت ارزش‌های مورد [[تأیید]] [[دین]]، هدف‌ها و غایت‌هایی را جست‌و‌جو می‌کند. برخی از [[آیات]] تلویحاً و تصریحاً به این [[هدف‌ها]] توجه داده است. [[بدیهی]] است غایت‌ها نیز به تبع نوع [[ارزش‌ها]] متفاوت خواهد بود. هدف‌های غایی از طریق ارزش‌های ذاتی و هدف‌های قریب و متوسط از طریق ارزش‌های واسط و ابزاری جست‌و‌جو می‌شود. [[جامع‌ترین]] و متعالی‌ترین [[هدف غایی]]، جلب رضای [[خداوند]] و نیل به [[سعادت اخروی]] است. توجه به این سنخ غایت‌ها با توجه به [[عظمت]] و جایگاه انحصاری آنها، نقش بسیار مهمی در [[ترغیب]] [[مؤمنان]] به قبول و رعایت ارزش‌های متناسب و تن دادن به لوازم آنها دارد. به بیان دیگر، [[امید]] دستیابی به این هدف‌ها، محرک و مشوق دیگری برای [[التزام]] مؤمنانه و ضمانت اجرایی کافی برای تحقق آنها فراهم می‌سازد.
 
برخی از هدف‌های مذکور در آیات از این قرارند:
# [[وجه الله]] ([[خشنودی]] خداوند): {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.
# جلب رضای خداوند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.</ref>.
# جلب [[مغفرت]] خداوند: {{متن قرآن|وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«و برای (رسیدن به) آمرزش پروردگارتان شتاب کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.</ref>.
# جلب [[رحمت الهی]]: {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۶.</ref>.
# نیل به [[فوز عظیم]] [= [[سعادت]]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>.
# [[رستگاری]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.</ref>.
# وصول به سرای [[سلامت]]: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ}}<ref>«و خداوند به بهشت فرا می‌خواند» سوره یونس، آیه ۲۵.</ref>.
در برخی [[آیات]]، راه رسیدن به این [[دار السلام]]، سبل [[السلام]] معرفی شده است: {{متن قرآن|يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ}}<ref>«خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند» سوره مائده، آیه ۱۶.</ref>.
 
در برخی دیگر از آیات به آثار و نتیجه‌های مترتب بر [[دین‌داری]] و [[التزام]] به [[ارزش‌ها]] عطف توجه شده است. زبان و بیان این دسته از آیات، هرچند از برخی جهات با آیات مذکور در بخش [[هدف‌ها]] و غایت‌ها مشابهت دارد، اما در مقایسه به نتیجه‌های عینی‌تر و به بیانی به هدف‌های متوسط در مسیر [[سلوک]] مؤمنانه توجه داده است؛ برای نمونه:
# خروج از [[ظلمت]] به سوی [[نور]]: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
# تقوایابی (به عنوان کسب مدارجی از کمال [[عرفانی]] و [[معنوی]] به صورت متوالی): {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.</ref>.
# [[هدایت]] [[قلبی]] و [[قدرت]] تشخیص [[حق]] از [[باطل]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>.
# دریافت [[رأفت]] و [[رحمت]] [[قلبی]] و رحمت ویژه: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً}}<ref>«و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}}<ref>«اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.</ref>.
# دریافت [[سکینه]] و [[آرامش روحی]] و زوال [[خوف]] و [[حزن]]: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ}}<ref>«آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است» سوره توبه، آیه ۲۶.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.</ref>.
# [[رفعت]] [[مقام]]: {{متن قرآن|يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}}<ref>«خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref>.
# عزت‌یابی: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا}}<ref>«هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
# [[برتری]] و [[سیادت]]: {{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.</ref>.
# آسان شدن [[سختی‌ها]] و [[نجات]] از [[مشکلات]] و [[گشایش]] امور: {{متن قرآن|أَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى}}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«سپس پیامبرانمان و مؤمنان را رهایی می‌بخشیم؛ بدین‌گونه بنا به حقّی که بر عهده ماست مؤمنان را رهایی می‌بخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ}}<ref>«و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.</ref>.
# ماندگاری [[نام نیک]] در [[جامعه]]: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>.
# محبت‌یابی در [[دل‌ها]]: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا}}<ref>«به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، (در دل‌ها) مهری خواهد نهاد» سوره مریم، آیه ۹۶.</ref>.
# افزایش [[قدرت]] [[مقابله با دشمنان]]: {{متن قرآن|إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۵.</ref>.
# نیل به نتیجه‌ها و پاداش‌های ویژه: {{متن قرآن|وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم» سوره جن، آیه ۱۶.</ref>.
# [[نزول فرشتگان]] و [[بشارت]] به [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref>.
# مشمول [[استغفار]] [[فرشتگان]] شدن و [[مغفرت]] و [[پاداش]] ویژه: {{متن قرآن|وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ}}<ref>«و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار» سوره غافر، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ}}<ref>«جز آن کسان که شکیبایی ورزیده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند؛ آنانند که آمرزش و پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره هود، آیه ۱۱.</ref>.
# [[عفو]] [[گناهان]] و [[لغزش‌ها]]: {{متن قرآن|وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ}}<ref>«آنانند که از آنها بهترین کارهایی را که کرده‌اند می‌پذیریم و در زمره بهشتیان از گناهان آنها -بنا به آن وعده راست که به آنان داده می‌شد- درمی‌گذریم» سوره احقاف، آیه ۱۶.</ref>.
# [[ایمنی]] از [[عذاب الهی]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>«و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب‌کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ}}<ref>«جز آن کسان که شکیبایی ورزیده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند؛ آنانند که آمرزش و پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره هود، آیه ۱۱.</ref>.
# برخورداری از فرجام [[نیک]]: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.
# [[راه‌یابی به بهشت]] جاودان: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا}}<ref>«و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱۱.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۱۰۳.</ref>
 
== پیامدها و آثار [[سوء]] ناشی از [[سرپیچی]] از [[ارزش‌ها]] ==
[[التزام عملی]] به رعایت ارزش‌ها یا سرپیچی و [[تمرد]] از آنها آثار [[حقیقی]] متناسب به دنبال دارد. برخی از این آثار فردی و برخی [[اجتماعی]]، برخی [[دنیایی]] و برخی اخروی‌اند. [[علامه طباطبایی]] در بیان تبعات قهری ناشی از [[انقیاد]] و تمرد از ارزش‌ها می‌نویسد:
منقاد شدن [[انسان]] در برابر قوانینی که از ناحیه [[خدا]] برایش تشریح شده باعث می‌شود [[دل]] [[آدمی]] آماده اتصاف به صفات فاضله و [[حمیده]] گردد، همچنان که [[سرکشی]] او از [[قوانین]] باعث می‌شود که دلش برای پذیرش [[صفات رذیله]] و خسیسه و خبیثه آماده شود و بر اثر این [[آمادگی]] است که زمینه [[عذاب]] و نقمت [[اخروی]] برایش فراهم می‌گردد، چون [[بهشت و دوزخ]] [[آخرت]] [[تمثل]] یافته همان [[فضائل]] و [[رذایل]] است و [[حقیقت]] بهشت و دوزخ هم همانا [[قرب]] آدمی به خدا و دوری‌اش از خداست؛ پس [[حسنات]] و [[سیئات]] متکی به [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[واقعی]] و حقیقی است و منتهی به اموری است که نظامی حقیقی دارد، نه چون قوانین عقلا که صرف اعتبار است<ref>[[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۷۰.</ref>.
 
در بخش قبل به آثار و نتیجه‌ها با کارکردهای مثبت مترتب بر رعایت ارزش‌ها و در این بخش به برخی از کارکردهای منفی ناشی از رویگردانی از آنها که در [[آیات]] بدان توجه داده شده، اشاره می‌شود. گفتنی است در آیات، نه به مطلق آثار که عمدتاً به آثار ویرانگر و تبعات سهمگینی که معمولاً در شرایط عادی، کمتر مورد توجه آگاهانه قرار می‌گیرد، [[تذکر]] داده است. در زیر به نمونه آیاتی اشاره می‌شود:
# به خود وانهاده شدن و [[سرگردانی]]: {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمی‌برند سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref>.
# قرین شدن با [[شیطان]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ}}<ref>«و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.</ref>.
# [[گمراه]] شدن و [[ادبار]] [[دل]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«و چون (از حق) بگشتند خدا دل‌هایشان را بگردانید و خداوند قوم نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره صف، آیه ۵.</ref>.
# بسته شدن مجاری ادراکی: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌ها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۸.</ref>.
# تنگ شدن [[معیشت]] و [[سختی]] امور: {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى * وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى}}<ref>«و اما آنکه تنگ‌چشمی کند و بی‌نیازی نشان دهد * و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد * زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۸-۱۰.</ref>.
# [[محروم]] شدن از برخی [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا}}<ref>«آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰.</ref>.
# [[ابتلا]] به تبعات [[سوء]] [[اعمال]] [= آثار وضعی]: {{متن قرآن|فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«زشتی‌های آنچه کرده بودند به آنان رسید و آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره نحل، آیه ۳۴.</ref>.
# گرفتار [[ذلت]] و [[مسکنت]]: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ}}<ref>«و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>.
# بی‌اثر شدن و حبط [[اعمال]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.</ref>.
# مشمول [[لعن]] [[خداوند]] و [[مؤمنان]] شدن: {{متن قرآن|أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنت‌کنندگان، آنان را لعنت می‌کنند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.</ref>.
# [[ابتلا]] به [[عذاب]] [[ابدی]] [[جهنم]]: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ}}<ref>«بی‌گمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند» سوره زخرف، آیه ۷۴.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۱۰۹.</ref>
 
== موانع [[التزام]] و عمل به [[ارزش‌های دینی]] ==
تردیدی نیست که عمل به [[ارزش‌ها]] در مقیاس فردی و اجرایی شدن آنها در سطح [[جامعه]]، به تمهید مقدمات، ایجاد زمینه‌های [[شناختی]]، احساسی و [[رفتاری]]، رفع موانع محتمل و [[تدبیر]] ساز و کارهای تسهیلی و [[ترغیبی]] و مشوق‌های محیطی نیاز دارد. [[قرآن کریم]] به برخی از این عوامل و موانع که عمدتاً فردی و درونی است و به تبع موقعیت افراد، در جامعه نیز جریان می‌یابد، توجه داده است. برخی از این موارد هر چند در ظاهر با یکدیگر و با موارد مذکور در بخش‌های قبل هم‌پوشی دارند، اما به دلیل اهمیت، به نمونه‌هایی از آن اشاره شده است. برجسته‌ترین عوامل و موانع در این بخش عبارتند از:
# [[نادانی]]: {{متن قرآن|أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«آیا با شهوت به جای زنان به مردان رو می‌آورید؟ بلکه شما قومی هستید که نادانی می‌ورزید» سوره نمل، آیه ۵۵.</ref>.
# عدم [[تعقل]] و [[تفکر]]: {{متن قرآن|لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>.
# کوردلی و [[فقدان بصیرت]]: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.</ref>.
# تکیه بر [[ظن]] و [[گمان]]: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>.
# [[خودفراموشی]]: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>.
# موانع [[روحی]]: {{متن قرآن|وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ}}<ref>«و گفتند: دل‌هامان برای آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی در پوشش‌هاست و در گوش‌هامان سنگینی است و میان ما و تو پرده‌ای (افتاده) است پس هر چه می‌خواهی بکن که ما نیز می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۵.</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً}}<ref>«باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی‌گرایید چونان سنگ‌ها بلکه سخت‌تر» سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>.
# مرض‌های [[قلبی]]: {{متن قرآن|لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ}}<ref>«باز می‌گفتند ما را تنها چشم‌بندی کرده‌اند بلکه ما گروهی جادو شده‌ایم» سوره حجر، آیه ۱۵.</ref>.
# تردید در حقایق: {{متن قرآن|وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref>.
# [[افکار]] جبرگرایانه: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و مشرکان گفتند: اگر خداوند می‌خواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمی‌پرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمی‌شمردیم» سوره نحل، آیه ۳۵.</ref>.
# ظاهرگرایی: {{متن قرآن|وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ}}<ref>«و چون به مردم بخشایشی بچشانیم بدان شادمان می‌گردند و اگر برای کارهایی که کرده‌اند بلایی به آنان برسد ناگاه نومید می‌گردند» سوره روم، آیه ۳۶.</ref>.
# [[روحیه]] تجاوزپیشگی: {{متن قرآن|وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>.
# [[تبعیت]] از [[زورگویان]]: {{متن قرآن|وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ}}<ref>«و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند» سوره هود، آیه ۵۹.</ref>.
# روحیه [[ظلم]] و [[تکبر]]: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref>.
# [[تکذیب آیات الهی]]: {{متن قرآن|وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هرگز از کسانی مباش که آیات خداوند را دروغ شمردند که از زیانکاران خواهی شد» سوره یونس، آیه ۹۵.</ref>.
# افسانه پنداشتن [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.</ref>.
# [[دشمنی]] آشکار با [[تعالیم]] [[حق]]: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ}}<ref>«برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند» سوره توبه، آیه ۳۲.</ref>.
# [[بی‌اعتنایی]] به تعالیم [[الهی]]: {{متن قرآن|نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.</ref>.
# [[سبک شمردن]] [[تعالیم]] [[حق]]: {{متن قرآن|أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ}}<ref>«پس آیا این گفتار را سرسری می‌گیرید؟» سوره واقعه، آیه ۸۱.</ref>.
# [[غفلت]] از [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ}}<ref>«و بی‌گمان بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.</ref>.
# [[مجادله]] در آیات الهی: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز است» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>.
# [[کراهت]] از [[پذیرش حق]]: {{متن قرآن|لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ}}<ref>«به یقین ما برای شما حقّ را آوردیم اما بیشتر شما حقّ را نمی‌پسندید» سوره زخرف، آیه ۷۸.</ref>.
# کراهت از جلب رضای [[خداوند]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.</ref>.
# ایمان‌های گزینشی: {{متن قرآن|أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا}}<ref>«آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref>.
# روگردانی از یاد و [[عبادت خدا]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ}}<ref>«و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ}}<ref>«آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.</ref>.
# سرمستی از خوشی‌ها: {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی می‌کردند» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>.
# [[غلبه]] مادی‌گرایی: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ}}<ref>«و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.</ref>.
# [[دنیاگرایی]] [[غفلت]] از [[آخرت]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا}}<ref>«بی‌گمان اینان این جهان شتابان را دوست دارند و روزی سنگین را که در پیش روی خویش دارند وا می‌نهند» سوره انسان، آیه ۲۷.</ref>.
# فریفته شدن به [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ}}<ref>«و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید» سوره فصلت، آیه ۵۱.</ref>.
# فریفته شدن به [[اموال]] و [[اولاد]]: {{متن قرآن|وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۵.</ref>.
# [[تبعیت]] از [[هواهای نفسانی]]: {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«بدان که از خواهش‌ها (ی نفس) شان پیروی می‌کنند و گمراه‌تر از آنکه بی‌رهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref>.
# سنت‌پرستی و [[تقلید کورکورانه]] نیاکان: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>.
# [[قوم‌گرایی]] و [[تعصب]]: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ}}<ref>«و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است، ایمان آورید، می‌گویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان می‌آوریم؛ و جز آن را انکار می‌کنند با آنکه آن (قرآن)، راستین است و کتابی را که آنان دارند، راست می‌شمارد» سوره بقره، آیه ۹۱.</ref>.
# [[تبعیت از گام‌های شیطان]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.
# فریفته شدن به تصرفات [[شیطانی]]: {{متن قرآن|وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>.
# [[هم‌نشینی]] با [[منحرفان]] و آلودگان: {{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ *... وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ}}<ref>«چه شما را به دوزخ درآورد؟ *... و با پریشانگویان، پریشانگویی می‌کردیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۵.</ref>.
# [[اطاعت]] از [[کفار]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}}<ref>«و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن» سوره احزاب، آیه ۱.</ref>.
# [[دلدادگی]] به الهه‌های [[دروغین]]: {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ}}<ref>«(به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلشان جایگیر شد» سوره بقره، آیه ۹۳.</ref>.
# [[ضلالت]] گزینی: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ}}<ref>«آنان، همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود و عذاب را به (بهای) آمرزش خریدند، و بر آتش چه شکیبایند!» سوره بقره، آیه ۱۷۵.</ref>.
# [[تبعیت]] از راه‌های [[انحرافی]]: {{متن قرآن|وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ}}<ref>«و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند» سوره انعام، آیه ۱۵۳.</ref><ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۱۱۲.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100695.jpg|22px]] [[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100695.jpg|22px]] [[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس}}


[[رده:ارزش]]
[[رده:ارزش]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]
{{ارزش‌های اجتماعی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۷

مقدمه

ارزش‌ها مهم‌ترین و کانونی‌ترین بخش یک فرهنگ محسوب می‌شوند و از این‌رو، بخش معظم فرهنگ دینی انعکاس یافته در قرآن کریم نیز مستقیم و غیرمستقیم به حوزه ارزش‌ها اختصاص یافته است. ارزش‌ها از یک سو تبلور عقاید و باورهای کلان و به اصطلاح جهان‌بینی یک فرهنگ و از سوی دیگر، تأمین کننده هنجارها، قواعد، الگوها و شیوه‌های مختلف تعیین کننده نحوه زیست و عمل در عرصه‌های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی هستند و در صورت التزام به رعایت آنها، غالباً در جلوه‌ها و جهت‌گیری‌های ذهنی، احساسی، رفتاری و گرایش‌ها و تمایل‌های برجسته، تظاهر و تبلور می‌یابند.

از منظر جامعه‌شناختی نیز ارزش‌ها راهکارهای ضابطه‌مند و عموماً پذیرفته شده و پاسخ‌های اجتماعی مصوب به طیف گسترده نیازهای اساسی افراد در جامعه تلقی می‌شوند. به عبارت دیگر، ارزش‌ها مهم‌ترین مؤلفه نهادهای اجتماعی اعم از اولی و ثانوی هستند که به مثابه شالوده‌های اساسی و زیرساخت‌های بنیادین، رهنمودهای لازم و شیوه‌های معتبر فرهنگی برای تأمین و ارضای نیازهای اساسی و درجه دوم اعضای جامعه را به دست می‌دهند؛ از این‌رو، فلسفه وجودی ارزش‌ها نیز همچون نهادها پاسخ‌دهی مستقیم و غیرمستقیم به نیازها و تمهید چارچوب‌های الگویی برای ارضای آنها به شیوه‌های مطلوب است. نیازهای انسان اعم از اولی و ثانوی، مادی و غیرمادی، فردی و اجتماعی، ذاتی و ابزاری، ثابت و متغیر، جهان‌شمول و منطقه‌ای، همیشگی و موقتی و... همه و همه با ارجاع به زیرساخت‌های ارزشی غالباً غیرشخصی و با وساطت آنها، رفع و رجوع می‌گردند. گفتنی است ارتباط میان باورها و ارزش‌ها، نیازها و ارزش‌ها، هنجارها و ارزش‌ها، نگرش‌ها و ارزش‌ها، رفتارها و ارزش‌ها و سایر عناصر فرهنگی با ارزش‌ها به‌رغم آنچه در ترسیم ارتباط تئوریک نظاموار آنها ادعا می‌شود، دست‌کم در بسیاری موارد، وضوح چندانی ندارد و به راحتی نمی‌توان خطوط ارتباطی میان ارزش‌ها با سایر عناصر فرهنگی ذی‌ربط را دقیق و همه‌پذیر ترسیم نمود. نگاهی سطحی به عناصر درونی نظام فرهنگی هر جامعه نشان می‌دهد که بر گرد هر نیاز، بسته به درجه اهمیت، مجموعه‌ای از ارزش‌های ریز و درشت با چینش‌های مختلف و به صورتی نسبتاً نظاموار تجمع یافته و یک هیئت انتزاعی گسترده تحت عنوان نظام یا خرده نظام ارزش‌ها به وجود آورده‌اند.

ویژگی دیگر ارزش‌ها، دو شقی یا دو قطبی بودن آنهاست که از یکی تحت عنوان ارزش‌ها یا ارزش‌های مثبت و از دیگری به عنوان ارزش‌های منفی یا ضد ارزش‌ها یاد می‌شود. برخی اندیشمندان به قسم سومی نیز تحت عنوان “ارزش‌های خنثی” توجه داده‌اند که اتفاق نظر چندانی در خصوص آن وجود ندارد. نکته دیگر اینکه ارزش‌های قرآنی به مثابه مفاهیم مبین بایدها و نبایدها و حسن و قبح‌های موجود در نظام تشریعی اسلام، گاه در قالب یک سلسله مفاهیم عام انتزاعی همچون عدالت و احسان و گاه در قالب مصداق‌های عینی آن مفاهیم همچون قصاص و انفاق مطرح شده‌اند؛ البته همان‌گونه که در بخش‌های بعدی نوشتار ذکر خواهد شد، دسته دوم از کمیت، تعدد و تنوع بیشتری در مقایسه با دسته اول برخوردارند. در این نوشتار ابتدا به ذکر دسته اول تحت عنوان “مفاهیم عام” اعم از ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها و سپس به دسته دوم تحت عنوان “مفاهیم خاص” ناظر به ارزش‌های اجتماعی متناسب با نهادهای‌های مختلف پرداخته شده است.

گفتنی است تقسیم‌بندی اعمال شده، بیشتر ترجیحی و استحسانی بوده و با توجه به مقدورات انتخاب شده است و به رغم تلاش زیاد، در برخی موارد به صورتی اجتناب‌ناپذیر، همپوشانی و تداخل‌هایی رخ نموده است. مجدداً تأکید می‌شود که این مطالعه صرفاً در صدد ارائه فهرستی کلی از ارزش‌های اجتماعی موجود در قرآن کریم با حداقل توضیحات تفسیری و تحلیل‌های جامعه شناختی است. بدیهی است توضیح تفصیلی آنها، بسط و مجال بیشتری می‌طلبد. ارزش‌های تأسیسی و تأییدی موجود در قرآن کریم، علاوه بر خاستگاه وحیانی و اعتبار قدسی، از مؤیدات عقلی، فطری و تجربی آشکاری نیز برخوردارند و با معیار حسن و قبح عقلی به عنوان عام‌ترین چارچوب مرجع در ارزیابی و سنجش ارزش‌ها و هنجارها، کاملاً توجیه پذیرند.

گفتنی است در این مطالعه از ارزش‌های فردی انعکاس یافته در قرآن که از اهمیت و جایگاه بسیار درخوری برخوردارند، به دلیل ضیق مجال و عدم ارتباط با موضوع نوشتار، سخنی به میان نیامده است. از جهان‌بینی اسلام به عنوان کانونی‌ترین زیرساخت اعتقادی ارزش‌ها و تا حدی تضمین‌کننده پذیرش و التزام به رعایت آنها و همچنین از مجموعه بسترها، زمینه‌ها، شرایط و تمهیداتی که استقرار و تثبیت یک نظام ارزشی و عمل به آن را در سطوح خرد و کلان مهیا می‌سازد، نیز تنها در حد اجمال و اشاره و در مواردی به صورت ضمنی، مطالبی ذکر شده است.[۱]

مبانی عام ارزش‌ها

قرآن کریم طی آیاتی، هرچند به صورت تلویحی به مبانی و زیرساخت‌های عام ارزش‌های اجتماعی مورد نظر خود توجه داده است. از مباحث مفهومی پیش گفته اصالتاً غیرقرآنی که بگذریم، سایر مبانی را می‌توان در قالبی نسبتاً نظاموار به شرح زیر مطرح نمود که عمدتاً با محوریت دیدگاه‌های تفسیری و فلسفی اجتماعی علامه طباطبایی شرح و تقریر شده است. تردیدی نیست نظام ارزشی اسلام نیز همچون همه نظام‌های ارزشی، به طور معمول هدف‌ها و غایت‌هایی را در پرتو عملیاتی شدن و اجرای خود تعقیب می‌کند؛ غایت‌هایی که شناخت آن، چرایی و چگونگی این نظام را تا حد زیاد تبیین و انگیزه و اشتیاق به رعایت آن را تشدید می‌کند.

رسیدن انسان به سعادت و تقرب خدا

پر واضح است که هدف غایی از تشریح نظام ارزشی اسلام و الزام به رعایت احکام و قوانین منبعث از آن، زمینه‌سازی برای نیل انسان‌ها به سعادت دنیوی و اخروی و تعالی و تقرب به خداوند است. به بیان علامه طباطبایی: یکی از کمالات وجودی انسان، داشتن نظام صالح در زندگی دنیا و یکی دیگر داشتن حیات سعیده در آخرت است و راه تأمین این دو سعادت، دینی است که متکفل قوانین شایسته برای اصلاح اجتماع و نیز مشتمل بر جهاتی از تقرب خدا به نام عبادات باشد تا انسان‌ها بدان‌ها عمل کنند، هم معاششان نظم پیدا کند و هم جانشان نورانی و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی صالح، شایسته کرامت الهی در دار آخرت شوند، این است حقیقت امر[۲]. منطق حاکم بر تشریح این سنخ ارزش‌ها نیز به تبع کلیت دین، حقانیت، انطباق با واقع، همسویی با اقتضائات کلان نظام خلقت، همخوانی با مصالح و منافع حیات جمعی و هدف‌ها و غایت‌های مورد نظر از خلقت انسان است. به بیان علامه طباطبایی: اگر آمری ما را به التزام به عدالت و اجتناب از ظلم امر کند، این امر حق خواهد بود برای اینکه موافق با نظام عام جهانی است، چراکه نظام عالم هم که هر چیزی را به سعادت و خیر خود هدایت می‌کند بر آدمیان واجب کرده است که به طور اجتماعی زندگی نموده و اجزای جامعه‌شان با هم متلائم و سازگار بوده باشد و برخی از آن مزاحم برخی دیگر نشوند و یک گوشه جامعه، گوشه دیگر را فاسد نسازد تا بدین وسیله از سعادت وجود آنچه که برای جامعه مقدور است، به دست آمده و همه اجزایش بهره خود را از آن سعادت بگیرند، پس مصلحت مطلق نوع انسان هم همان سعادت در زندگی او است و امر به عدالت و نهی از ظلم با این مصلحت مطلق موافق است و چون موافق است، حق است. برعکس، چون امر به ظلم و نهی از عدالت، با این نظام عام موافقت ندارد، باطل است[۳][۴]

اجتناب‌ناپذیر بودن زندگی اجتماعی

موضوع محوری دیگری که فلسفه وجودی ارزش‌های اجتماعی را تبیین می‌کند، اجتناب‌ناپذیر بودن زندگی اجتماعی است. بشر چه به اقتضای بنیادهای طبیعی، سازمان وجودی، نیازها و ضرورت‌ها، گزینش عقلانی جهت تسهیل امور و تأمین حوایج و خواسته‌ها، اتفاق و تصادف و... به زندگی اجتماعی روی آورده و این الگوی زیستی را از ابتدای حیات خویش اختیاراً یا اضطراراً پذیرا شده است. چنین نظامی قهراً، لوازم، الزام‌ها و اقتضائاتی دارد که قاعدتاً همگان باید در جهت تأمین آن با هدف بهره‌گیری از فرصت‌ها و امکانات جمعی، سرمایه‌های وجودی و آثار و دستاوردهای مشترک به صورت متقابل بکوشند. ارزش‌های اجتماعی نیز در همین ارتباط و به اقتضای این الگوی زیستی، ضرورت طرح یافته‌اند. به بیان برخی اندیشمندان: ارزش و مطلوبیت زندگی اجتماعی، ریشه در مصالح مادی و معنوی انسان دارد؛ چراکه مصالح مادی و معنوی انسان تنها در سایه زندگی اجتماعی تحقق می‌یابند یا دست‌کم در جامعه، بهتر تأمین می‌شوند؛ پس در حقیقت تأمین مصالح اعضای جامعه، محور و اساس ارزش‌هاست[۵].

علامه طباطبایی نیز در نقش و تأثیر جامعه در سعادت و شقاوت اعضا می‌نویسد: اگر اعضای جامعه، تفکرشان، تفکر اجتماعی باشد، خیر و شر و فساد و صلاح، تقوا و فجور، نیکی کردن و بدی کردن و... یک یک آنها در خیر و شر مجتمعشان تأثیر می‌گذارد، یعنی اگر جامعه صالح شد آنان نیز صالح گشته و اگر فاسد شد، فاسد می‌گردند، اگر جامعه با تقوا شد، آنان نیز با تقوا می‌شوند و اگر فاجر شد فاجر می‌گردند[۶]. و در موضعی دیگر می‌نویسد: از نظر اسلام، زندگی واقعی همان زندگی آخرت است و اسلام سعادت زندگی یعنی زندگی اخروی بشر را جز با مکارم اخلاق و طهارت نفس از همه رذائل، تأمین شدنی نمی‌داند و باز به حد کمال و تمام، رسیدن به این مکارم را وقتی ممکن می‌داند که بشر دارای زندگی اجتماعی صالح باشد، و دارای حیاتی باشد که بر بندگی خدای سبحان و خضوع در برابر مقتضیات ربوبیت خدای تعالی و بر معامله بشر بر اساس عدالت اجتماعی مبتنی باشد[۷].

یکی از لوازم اجتناب‌ناپذیر زندگی اجتماعی، داشتن قواعد، معیارها و نظامات تشریعی معتبر و کارآمد و مورد قبول احترام همه یا اکثریت جامعه است. برخورداری از این سنخ قوانین و هنجارها، مستلزم و مسبوق به وجود و پذیرش نظامی از ارزش‌ها و اصول زیرساختی متناسب خواهد بود. علامه طباطبایی در بیان این ضرورت می‌نویسد: انسان وقتی به آن کمال و سعادت که برایش مقدر شده می‌رسد که اجتماعی صالح سازد، اجتماعی که در آن سنت‌ها و قوانین صالح حکومت کند، قوانینی که ضامن رسیدن انسان به سعادتش باشد... بشر اجتماعی و مدنی هرگز نمی‌تواند اجتماعی زندگی کند، مگر وقتی که قوانین داشته باشد، دلیلش این است که با نبودن قانون و سنت‌هایی که مورد احترام همه، و حداقل اکثریت باشد، جمع مردم متفرق و جامعه‌شان منحل می‌شود. این سنت‌ها و قوانین قضایایی است کلی و عملی به شکل “نباید چنین کرد”، “فلان چیز حرام است”، “فلان چیز جایز است” و این قوانین هرچه باشد، و اگر احترام دارد و معتبر است، به سبب مصلحت‌هایی است که برای اجتماع در پی دارد، و جامعه را صالح می‌سازد، پس در این قوانین مصالح و مفاسد اعمال، در نظر گرفته می‌شود[۸]. این قوانین و نظامات، باید در راستای تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها تأمین و تدارک شود. همین نویسنده در موضعی دیگر می‌نویسد: این سعادت امر یا اموری است کمالی، و تکوینی که به انسان ناقص که او نیز موجودی است تکوینی ضمیمه می‌شود، و او را انسانی کامل در نوع خود، و تام در وجودش می‌سازد؛ پس این سنن و قوانین - که گفتیم قضایای عملی و اعتباری است – واسطه‌ای است بین نقص انسان و کمال او، و راه عبوری است بین دو منزلگاه او، و همان طور که گفتیم تابع مصالح اوست که عبارت است از کمال یا کمالات او، و این کمالات مانند آن واسطه اعتباری و خیالی نیست، بلکه اموری است حقیقی و واقعی و سازگار با نواقصی که هر یک مصداق یکی از حوایج حقیقی انسان است؛ پس حوایج حقیقی و واقعی انسان، این قضایا و بکن‌ونکن‌های عملی را وضع کرده و معتبر شمرده است، و مراد از حوایج، آن چیزهایی است که نفس انسان آنها را با امیال و تصمیم‌هایش می‌طلبد، و عقل هم که یگانه نیروی تمییز بین خیر و نافع و ما بین شر و مضر است، آنها را تصدیق می‌کند و معین می‌کند که فلان قانون حاجتی از حوایج واقعی انسان را بر می‌آورد، یا رفع احتیاج نمی‌کند؛ بنابراین اصول و ریشه‌های این قوانین باید حوایج حقیقی انسان باشد، حوایجی که واقعاً حاجت است، نه بر حسب تشخیص هوای نفس[۹][۱۰]

دین؛ معتبرترین و تنها منبع سنن و قوانین برای کسب سعادت

اصل محوری دیگر در این منظومه فکری اینکه دین الهی، معتبرترین و از بسیاری جهات تنها منبع تأمین‌کننده سنن و قوانین مورد نیاز برای کسب سعادت دنیوی و اخروی انسان است. به بیان علامه طباطبایی: یکی از کمالات وجودی انسان داشتن نظام صالح در زندگی دنیا و یکی دیگر داشتن حیات سعیده در آخرت است و راه تأمین این دو سعادت، دینی است که متکفل قوانین شایسته برای اصلاح اجتماع و نیز مشتمل بر جهانی از تقرب خدا به نام عبادات باشد تا انسان‌ها بدان‌ها عمل کنند، هم معاششان نظم پیدا کند و هم جانشان نورانی و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی صالح، شایسته کرامت الهی در دار آخرت شوند، این است حقیقت امر[۱۱].

دین با تشریع این قوانین و مقررات و تأیید سنت‌ها و رویه‌های رایج عقلانی در راستای تأمین لوازم ارزشی و هنجاری زندگی اجتماعی، عملاً بر اجتماعی زیستن انسان‌ها مهر تأیید نهاده و نظام تشریعی خود را متناسب با ضرورت‌های آن طراحی کرده است: آنچه از قوانین برای بشر تشریع کرده، به منظور تأمین مصالح انسان، و دوری از مفاسد است و در آن رعایت بهترین و مؤثرترین راه برای رسیدن انسان به سعادت و جبران شدن نواقص شده است. این در حقیقت امضای روش عقلا در مجتمع انسانی است. می‌خواهد بفرماید: این خوب و بدها، و مصلحت و مفسده‌ها، امر و نهی‌ها، ثواب و عقاب‌ها، مدح و ذم‌ها و امثال اینها که نزد عقلا دائر و معتبر است، و اساس قوانین عقلایی است، همچنین اساس احکام شرعی که خدا مقنن آن است، نیز هست[۱۲]. اسلام به عنوان کامل‌ترین دین الهی، نظام ارزشی خود را بر مبانی خاصی استوار ساخته است: اسلام، برای تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر اصلاحات خود را از دعوت به توحید شروع کرد، تا تمامی افراد بشر یک خدا را بپرستند، و آنگاه قوانین خود را بر همین اساس تشریع نمود و تنها به تعدیل خواست‌ها و اعمال اکتفا نکرد، بلکه آن را با قوانین عبادی تکمیل نمود و نیز معارف حقه و اخلاق فاضله را بر آن اضافه کرد. آنگاه ضمانت اجرا را در درجه اول به عهده حکومت اسلامی و در درجه دوم به عهده جامعه نهاد، تا تمامی افراد جامعه با تربیت صالحه علمی و عملی و با داشتن حق امر به معروف و نهی از منکر در کار حکومت نظارت کنند. از مهم‌ترین مزایایی که در این دین به چشم می‌خورد ارتباط تمامی اجزای اجتماع به یکدیگر است، ارتباطی که باعث وحدت کامل بین آنان می‌شود، به این معنا که روح توحید در فضایل اخلاقی که این آیین بدان دعوت می‌کند، ساری و روح اخلاق نامبرده در اعمالی که مردم را بدان تکلیف فرموده جاری است. در نتیجه تمامی اجزای دین اسلام بعد از تحلیل به توحید بر می‌گردد و توحیدش بعد از تجزیه به صورت آن اخلاق و آن اعمال جلوه می‌کند، همان روح توحید اگر در قوس نزول قرار گیرد آن اخلاق و اعمال می‌شود و اخلاق و اعمال نامبرده در قوس صعود همان روح توحید می‌شود[۱۳].

همین نویسنده در بیان هدف شارع از تشریع این نظام می‌نویسد: بنای شارع همه بر این بوده است که مصالح عمومی بشر را تأمین نموده و مفاسدی را که در اجتماع بشر پیدا می‌شود اصلاح کند، و به این وسیله سعادت حیات بشر را تمام کند و لذا به همین منظور آن دستورهای عملی را با دستورهای اخلاقی مخلوط کرده، تا نفوس را تربیت و ارواح را تطهیر نموده، معارف عالیه، یعنی توحید و ولایت و سایر اعتقادات پاک را صفایی دیگر دهد[۱۴]. وی در بیان ضمانت اجرای این نظام نیز می‌نویسد: تنها ضامن اجرای قوانین همانا اخلاق عالیه انسانی است، چون اراده در بقایش و استدامه حیاتش تنها می‌تواند از اخلاق مناسب با خود استمداد کند. اگر سنتی و قانونی که در جامعه جریان دارد متکی بر اساسی قویم از اخلاق عالیه باشد، به درختی می‌ماند که ریشه‌ها در زمین و شاخه‌ها در آسمان دارد و به عکس اگر چنین نباشد به بوته خاری می‌ماند که خیلی زود از جای کنده شده و دستخوش بادها می‌شود[۱۵][۱۶]

مبانی اعتقادی ارزش‌ها

هر نظام ارزشی به یک جهان‌بینی، منظومه فکری، سازمان اعتقادی و مجموعه‌ای از باورها و اندیشه‌های بنیادین متکی است و تجلی یک نظام بینشی و اعتقادی می‌باشد. نظام ارزشی اسلام نیز ریشه در مبانی، اصول و زیرساخت‌های اعتقادی آن دارد. این مبنا حتی با نظر اندیشمندانی که مطلق ارزش‌ها یا صرفاً ارزش‌های اخلاقی را به زیرساخت‌های فطری، طبیعی و مدرکات عقل عملی مستند ساخته و آنها را اموری فرادینی می‌انگارند، توجیه‌پذیر است؛ چه دین حتی در صورتی که شأن علی و مولد برای ارزش‌ها نداشته باشد و منزلت و موقعیت آن صرفاً به ارزیابی و اعتبارسنجی، تأیید و تکذیب، پذیرش و طرد، تقویت و تضعیف، الزام به رعایت یا ترک ارزش‌ها نیز محدود شود، باز تمسک به چنین اصلی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؛ چه دین همین نقش را نیز تنها با ارجاع به مبانی و اصول الهیاتی، جهان‌شناختی، انسان‌شناختی، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و زیرساخت‌های اندیشه‌ای خود تأمین خواهد کرد. تردیدی نیست که حکمت عملی در هر نظام فلسفی به حکمت نظری متناسب، مبتنی خواهد بود. علاوه اینکه ادیان الهی عموماً و دین جامعی همچون اسلام خصوصاً در حوزه ارزش‌ها نیز اعم از ارزش‌های فردی و اجتماعی، رهنمودها و تعالیم مختلفی را تصریحاً و تلویحاً فرا روی بشر قرار داده‌اند. گونه‌شناسی، تعیین مصداق‌ها، حفظ و ثبات ارزش‌ها، بسط و توسعه ارزش‌ها در مقام ثبوت، تأیید و تأکید بر آنها در مقام اثبات، دخل و تصرف در نحوه چینش و درجه‌بندی ارزش‌ها در سلسله مراتب نظام ارزشی، معرفی آرمان‌ها و کمال مطلوب‌ها و غایت‌های بالذات، ارائه ملاک برای خوب‌ها و بدها و باید و نبایدها، وعده پاداش‌ها و کیفرهای دنیوی و اخروی به اعمال نیک که در افزایش نصاب التزام افراد به رعایت ارزش‌ها بسیار مؤثر است؛ توجه دادن به لزوم نیت‌مندی مناسب برای ارتقای ارزش اعمال (توجه به بعد انگیزشی و حسن فاعلی اعمال)؛ توجه دادن انسان به نقش مؤثر الزام‌های اخلاقی در تأمین نیازهای واقعی و کسب کمالات متعالی، توجه دادن به ارزش‌های فرعی و اشتقاقی به مثابه حلقات مکمل ارزش‌های ذاتی، برحذر داشتن انسان‌ها از نقض ارزش‌ها و سرپیچی از رعایت آنها، به دست دادن ملاک برای رفع ناسازگاری و تزاحم محتمل ارزش‌ها در مقام عمل و... بخشی از این اقدام‌های متعالی و نقش‌های بی‌بدیل است. ایزوتسو در توضیح نحوه ارتباط میان اخلاقیات انسانی و اخلاقیات الهی در نظام ارزشی اسلام به عنوان یکی از زیرساخت‌های هدایت گرمی نویسد: انسان باید با عدالت و صداقت نسبت به برادران خویش رفتار کند، زیرا اعمال خداوند همیشه کاملاً عادلانه و صادقانه است. انسان هرگز نباید به دیگران ظلم کند، زیرا خداوند نیز هرگز به کسی ظلم روا نمی‌دارد. در قرآن همه جا به انسان اندرز داده شده است که در ارتباط و مراوده با دیگران به آنها و خودش ظلم روا ندارد، و این نیست مگر بازتاب طبیعت الهی که همه جا می‌فرماید او به کسی ظلم نخواهد کرد. وی در موضعی دیگر می‌نویسد: می‌توان گفت که عملاً همه ارزش‌های اخلاقی که در اسلام پرورده شده، به طور مستقیم یا دست‌کم غیرمستقیم، به نحوی با اندیشه میثاق میان خدا و انسان سروکار دارد[۱۷].

در ادامه با الهام از آیات قرآن و نظام اعتقادی اسلام به پاره‌ای از این مبانی (به اجمال و صرفاً با ذکر نمونه‌هایی منتخب از آیات) اشاره خواهد شد: علم به خداوند با اوصاف ویژه، همچون: خالق هستی[۱۸]؛ مالک آسمان و زمین[۱۹]، رب عالمیان[۲۰]؛ هادی مطلق[۲۱]، توانای حکیم[۲۲]؛ غنی بالذات[۲۳]؛ بخشایشگر آمرزنده[۲۴]؛ نیرومند و شکست‌ناپذیر[۲۵]، شنوای دانا[۲۶]؛ آمرزنده و مهربان[۲۷]، سخت کیفر[۲۸]؛ عالم به غیب آسمان و زمین[۲۹]؛ شاهد و گواه بر هر چیز[۳۰]؛ بصیر به اعمال انسان‌ها[۳۱]؛ وفا کننده به وعده‌ها[۳۲]؛ محبوب‌ساز ایمان و منفورساز کفر و عصیان برای مؤمنان[۳۳]؛ امرکننده به بندگی مخلصانه و تقوای الهی[۳۴]؛ مطاع بودن خدا و پیامبرش[۳۵]؛ دوست‌دار اهل قسط[۳۶]؛ دوستدار نیکوکاران[۳۷]؛ همراه پرهیزکاران[۳۸]؛ برانگیزاننده مردگان[۳۹]؛ سریع الحساب[۴۰]؛ عذاب‌کننده شدید عصیانگران و تجاوز کنندگان از حدود الهی[۴۱] و ده‌ها صفت و ویژگی دیگر که توجه مؤمنانه به آنها، انسان را در التزام اعتقادی و عملی به ارزش‌های دینی و مورد تأیید دین تشویق و ترغیب می‌کند.

ایمان و اعتقاد قلبی به متعلقات خاص (مبدأ، معاد، نبوت عامه و خاصه، کتب آسمانی، فرشتگان و...): ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ[۴۲].

هدف‌مندی خلقت عالم: ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ[۴۳].

هدفمندی خلقت انسان: ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ[۴۴].

انحصار حق تشریع به خداوند: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۴۵].

برتری اسلام به عنوان آخرین نسخه حیات‌بخش بشر: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۴۶]؛ ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۴۷].

لزوم تسلیم محض و اطاعت مطلق از فرامین الهی و رسولان او: ﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى[۴۸]؛ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ[۴۹]؛ ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۵۰].

خدامحوری در همه امور: ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۱].

پروای الهی داشتن: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ[۵۲].

توجه همزمان به دنیا و آخرت: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۵۳].

ترجیح حیات اخروی بر دنیوی: ﴿وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۵۴].

التزام به عمل صالح به اقتضای ایمان: ﴿وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ[۵۵].

انحصار طریق نیل به سعادت در ایمان مذهبی و عمل به تعالیم خداوند: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً...[۵۶][۵۷]

شیوه‌های القا، دریافت و انتقال ارزش‌ها

قرآن کریم با بهره‌گیری از طیف گسترده‌ای از شیوه‌ها به طرح مواضع فرهنگی خود در حوزه ارزش‌ها و هنجارها پرداخته است. در این بخش برای اختصار، برخی از برجسته‌ترین آیات این محور را مرور می‌کنیم: گفتنی است برخی شیوه‌ها هرچند مصداقاً بر هم انطباق دارند، اما به دلیل تعدد و تنوع مفهومی، گاه در بیش از یک عنوان، ذکر شده است. برخی از این شیوه‌ها به فعل خداوند و با واسطه به پیامبر اکرم (ص) به عنوان فاعل القا و برخی به انسان به عنوان دریافت کننده مربوط است. این تمایز تا حدی در بیانات قرآنی انعکاس یافته است. اهم این شیوه‌ها از این قرارند:

  1. الهام فطری: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۵۸].
  2. اعطای حکمت: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ[۵۹].
  3. تعلیم و تزکیه: ﴿يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۶۰].
  4. تلاوت آیات: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ[۶۱].
  5. تبیین و تفسیر آیات: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۶۲].
  6. ابلاغ و تبلیغ: ﴿فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۶۳].
  7. توصیه و سفارش: ﴿وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا[۶۴].
  8. موعظه و جدال نیکو: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۶۵].
  9. هدایت و ارشاد: ﴿وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۶۶].
  10. تذکر و یادآوری: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ[۶۷].
  11. طرح سؤال و تحریص به تفکر: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۶۸].
  12. پاسخ به سؤالات: ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ...[۶۹].
  13. توصیه به سؤال از عالمان ربانی: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۷۰].
  14. امر و فرمان: ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۷۱].
  15. نهی و تحذیر: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا[۷۲].
  16. دعوت به تفکر: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۷۳].
  17. دعوت به تعقل: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۷۴].
  18. ترغیب به علم‌جویی: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۷۵].
  19. ترغیب به تفقه: ﴿فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ...[۷۶].
  20. تأمل در آیات آفاقی و انفسی: ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ[۷۷].
  21. ترغیب به تأمل در احوال پیشینیان: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ[۷۸].
  22. بهره‌گیری از تمثیل برای تسهیل فهم: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ[۷۹].
  23. تشریح چهره واقعی اعمال: ﴿وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ[۸۰].
  24. تمثیل و قصه‌گویی: ﴿فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۸۱].
  25. اشتیاق‌انگیزی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[۸۲].
  26. توصیه ضمنی به هدف منظور: ﴿يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ[۸۳].
  27. ارجاع به شخصیت‌های الگویی: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۸۴].
  28. عبرت‌آموزی از سرنوشت دیگران: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ[۸۵].
  29. ترغیب غیرمستقیم: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۸۶].
  30. قرینه‌سازی: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۸۷].
  31. تقابل‌افکنی و مقایسه: ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۸۸].
  32. شبیه‌سازی: ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۸۹][۹۰]

ضمانت اجرای ارزش‌ها

هر نظام ارزشی پس از تعین‌یابی تدریجی در قالب قواعد، هنجارها، الگوها، و شیوه‌های عملی جهت اجرایی شدن، تبلوریابی عینی، استقرار اجتماعی و ترغیب همگان به رعایت آنها در ساحت‌های مختلف (فکری، احساسی، رفتاری و نفوذ به درون نهادها و ساختارهای کلان اجتماعی و تغییر آنها - متناسب با اقتضائات خود - به مجموعه متنوعی از زمینه‌ها، راهکارها، اهرم‌ها و مکانیسم‌های خاصی که غالباً از آنها به ضمانت‌ها یا پشتوانه‌های اجرایی تعبیر می‌شود، نیازمند خواهد بود. در حوزه فردی، جامعه‌پذیری یا درون‌ریزی فرهنگ در ساختار شخصیت و در حوزه اجتماعی، نهادی شدن و همچنین مکانیسم‌های نظارتی و کنترلی که غالباً از طریق سیستم‌های رسمی و غیررسمی اعمال می‌شود؛ جامع‌ترین تدبیرهایی است که این منظور را در حد امکان در سطح جامعه محقق می‌سازند. تردیدی نیست که یک نظام ارزشی هر قدر مقبول و مطبوع و برخوردار از اقتدار و نفوذ فرهنگی - اجتماعی، همواره و به ویژه در برخی مؤلفه‌ها، در معرض بی‌اعتنایی، غفلت، سرپیچی و جایگزینی قرار دارد. برخی از پشتوانه‌ها از منظر علامه طباطبایی را می‌توان این گونه بر شمرد:

فطری بودن ارزش‌های دینی و قوانین

علامه طباطبایی “فطری بودن و تناسب زیاد ارزش‌های دینی و قوانین منبعث از آن با ساختمان وجودی انسان” را مهم‌ترین پشتوانه برای پذیرش و تمکین بلامنازع آنها توسط عموم ذکر کرده است: اموری که در آیات مورد نهی قرار گرفته نیز مانند سایر احکام الهی اموری است که فطرت خود بشر نیز به حرمت آنها حکم می‌کند؛ البته همه این امور فطری بودنشان در وضوح یکسان نیست، بعضی از آنها فطری بودنشان بسیار روشن است؛ مانند حرمت شرک به خدای بزرگ، عقوق والدین، کشتن فرزندان از ترس فقر و ارتکاب کارهای شنیع و قتل نفس بدون حق؛ بعضی دیگر، فطری بودنشان به این روشنی نیست مانند اجتناب از مال یتیم و ایفای کیل و وزن، رعایت در گفتار و وفای به عهد خدا. انسان در درک آنها علاوه بر عقل فطری نیازمند تذکر است و آن همان مراجعه به مصالح و مفاسد عمومی است که نزد عقل فطری روشن می‌باشند. اگر امور نامبرده از نظر مصالح و مفاسد مورد دقت قرار گیرند پی بردن به مفاسد بنیان‌کن آنها برای عقل بسیار آسان است، و عقل حکم قطعی می‌کند به اینکه جامعه‌ای که در آن به صغیر و ضعیف رحم نشود و در کیل و وزن خیانت شود، و در حکم و قضاوت رعایت عدالت نگردد، و به کلمه حقی میان آن جامعه گوش ندهند، چنین جامعه‌ای قابل دوام نبوده، و هیچ خبری در آن نخواهد بود[۹۱][۹۲]

خردپذیری ارزش‌ها

“خردپذیری ارزش‌ها و برخورداری از توجیه و اعتبارسنجی عقلانی”، جاذبه و مطلوبیت آنها را حتی برای غیرمؤمنان فراهم می‌سازد. این مهم زمینه دیگری برای پذیرش و تمکین راغبانه و منقادانه آنها توسط همگان و عمل بر وفق مقتضای آنها خواهد بود. به بیان علامه طباطبایی: هدف اجتماع اسلامی سعادت حقیقی انسان است؛ یعنی آنچه که عقل سلیم آن را سعادت می‌داند. به عبارت دیگر، هدفش این است که همه ابعاد انسان را تعدیل کند و عدالت را در تمامی قوای او رعایت نماید، یعنی هم مشتهیات و خواسته‌های جسم او را به مقداری که از معرفت خدایش باز ندارد به او بدهد و هم جنبه معنویتش را اشباع کند و بلکه خواسته‌های مادی‌اش را وسیله و مقدمه‌ای برای رسیدنش به معرفت الله قرار دهد و این بالاترین سعادت و بزرگ‌ترین آرامشی است که تمامی قوای او به سعادت (مخصوصی که دارند) می‌رسند،... و به همین جهت اسلام قوانین خود را بر اساس مراعات جانب عقل وضع نمود، چون جبلت و فطرت عقل بر پیروی حق است و نیز از هر چیزی که مایه فساد عقل است به شدیدترین وجه جلوگیری نموده و ضمانت اجرای احکامش - چه احکام مربوط به عقاید و چه احکام مربوط به اخلاق و اعمال - را به عهده اجتماع گذاشت. علاوه اینکه حکومت و مقام ولایت اسلامی را نیز مأمور کرد تا سیاسات و حدود و امثال آن را با کمال مراقبت و تحفظ اجرا کند[۹۳][۹۴]

ایمان به حقانیت ارزش‌ها

“ایمان و اعتقاد راسخ مؤمنان به حقانیت این ارزش‌ها” و نقش بی‌بدیلی که در تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها ایفا می‌کنند و در مرحله بعد “اخلاق کریمه، صفای نفسانی و تقوای الهی” است که از یک سو محصول و معلول التزام مؤمنانه به ارزش‌ها و از سوی دیگر، زمینه‌ساز التزام و تعهد وافر به اجرایی شدن آنها در سطح وسیع می‌باشد. این تدبیر دیگری است که زمینه نفسانی و روانی بسیار متقنی برای التزام عملی به رعایت آنها فراهم می‌سازد: سنن و قوانین اجتماع هیچ وقت از گزند تخلف و بطلان ایمن نمی‌شود مگر اینکه بر اساس فضایل اخلاقی و شرافت انسانی تأسیس شده و پشتوانه‌اش دل‌های مردم بوده باشد. این فضایل اخلاقی هم به تنهایی در تأمین سعادت اجتماع و سوق انسان به سوی صلاح عمل کافی نیست، مگر وقتی که بر اساس توحید باشد؛ یعنی مردم ایمان داشته باشند به اینکه عالم - که انسان جزئی از آن است. آفریدگار و معبودی دارد یکتا، و ازلی و سرمدی که هیچ چیز از علم و احاطه او بیرون نیست و قدرتش مقهور هیچ قدرتی نمی‌شود... و این خود روشن است که وقتی اخلاق بر چنین عقیده‌ای اتکا داشته باشد برای آدمیان جز مراقبت رضای خدا همتی باقی نمی‌ماند. در آن صورت تمامی همّ آدمی این می‌شود که یک یک کارهایش مورد رضای خدا باشد، و چنین مردمی از درون دل‌هایشان، رادعی به نام “تقوا” دارند که مانع آنان از ارتکاب جرم می‌شود[۹۵][۹۶]

احکام جزایی و کیفری

وجود مجموعه‌ای از احکام جزایی و کیفری با هدف نظارت بر روند اجرایی این ارزش‌ها و قوانین و محدودساختن تمردها و تخلفات محتمل، راهکار مکمل دیگری است که در کنار فرایند جامعه‌پذیری و درونی‌ساختن ارزش‌ها، منطق توجیهی، محرک‌ها و مشوق‌های لازم، آثار و نتیجه‌های مترتب، در هر جامعه، ضرورت اجتناب‌ناپذیر دارد. اسلام نیز با تشریع این سنخ قوانین و طراحی نظام قضایی مناسب، از این سیاست نیز در جهت تأمین هدف‌های خود و جریان‌یابی ارزش‌ها در پهنه اجتماع و مهار اراده‌های ناهمسو بهره گرفته است. مجری این قوانین نیز حکومت اسلامی خواهد بود. به بیان علامه طباطبایی: از آنجایی که قوانین، و احکامی که برای نظام اجتماعی وضع می‌شود، احکامی است اعتباری، و غیرحقیقی، و به تنهایی اثر خود را نمی‌بخشد (چون طبع سرکش و آزادی طلب بشر، همواره می‌خواهد از قید قانون بگریزد)، و لذا برای اینکه تأثیر این قوانین تکمیل شود، به احکام جزایی دیگری نیازمند می‌شود تا از حریم آن توانین حمایت و محافظت کند و نگذارد یک دسته بوالهوس از آن تعدی نموده، دسته‌ای دیگر در آن سهل‌انگاری و بی‌اعتنایی کنند؛ به همین دلیل می‌بینیم هر قدر حکومت - حال هر حکومتی که باشد - بر اجرای مقررات جزایی قوی‌تر باشد، اجتماع در مسیر خود کمتر متوقف می‌شود و افراد کمتر از مسیر خود منحرف و گمراه گشته و کمتر از مقصد باز می‌مانند[۹۷][۹۸]

ضرورت‌های زندگی اجتماعی

ضرورت‌های ناشی از زندگی اجتماعی و وابستگی متقابل اعضا به یکدیگر، زمینه دیگری جهت ترغیب جمع به رعایت ارزش‌های مشترک، فراهم می‌سازد. انسان از آنجا که موجودی است اجتماعی و طبیعتش او را به سوی زندگی گروهی سوق می‌دهد و لازمه این سوق دادن این است که یک انسان اراده‌اش را داخل در اراده همه و فعلش را داخل در فعل همه کند و باز لازمه آن این است که در برابر قانونی که اراده‌ها را تعدیل می‌کند و برای اعمال حدو مرز درست می‌کنند، خاضع گردد[۹۹]. قرآن کریم به برخی از تدبیرها و ضمانت‌های اجرا اشاره کرده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

  1. ایمان و اعتقاد به متعلقات خاص: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ[۱۰۰].
  2. برخورداری از تقوای الهی: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا[۱۰۱].
  3. خوف از خدا: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى[۱۰۲].
  4. اعتقاد به برخورداری از محبت خداوند: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۱۰۳].
  5. اعتقاد به آگاهی دقیق خداوند بر جمیع (اعمال جوارحی و جوانحی): ﴿أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ[۱۰۴].
  6. اعتقاد به حسابرسی دقیق خداوند: ﴿وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ[۱۰۵].
  7. جلب توجه به کرامت نفسانی: ﴿وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۱۰۶].
  8. ایجاد زمینه معرفتی و روانی برای حصول حالت تعادل میان خوف و رجاء: ﴿وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا[۱۰۷].
  9. توجه دادن به مسئولیت فرد در قبال سرنوشت خویش: ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ[۱۰۸] و ﴿إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱۰۹].
  10. ترغیب به عمل صالح با طرح شکر خداوند: ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا[۱۱۰].
  11. تکلیف افراد به قدر توان برای بستن راه بهانه‌تراشی: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۱۱۱].
  12. آسان‌گیری و سهولت در تکالیف: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ[۱۱۲].
  13. برانگیختن عواطف و احساسات انسانی: ﴿وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ[۱۱۳].
  14. تشویق و تحسین و ایجاد انگیزه: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ[۱۱۴].
  15. نکوهش و توبیخ با هدف تحذیر: ﴿أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۱۵].
  16. ارجاع سود و زیان کارها به شخص عامل: ﴿لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ[۱۱۶].
  17. ترغیب به خود حسابرسی: ﴿وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ[۱۱۷].
  18. ترغیب به اندیشه با بیان دلیل احکام: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۱۸].
  19. بشارت به فرجام نیک: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[۱۱۹].
  20. انذار از فرجام ناگوار: ﴿وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ...[۱۲۰].
  21. تشریع حکومت اسلامی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۲۱].
  22. تعیین کیفر برای انحراف‌ها: ﴿وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا[۱۲۲].
  23. امر به معروف و نهی از منکر: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۱۲۳].
  24. اعمال سیاست‌های کنترلی: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۲۴].
  25. جهاد: ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ[۱۲۵].
  26. توجه دادن به آثار قابل احساس اعمال: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[۱۲۶].
  27. توجه دادن به نتیجه‌های وضعی اعمال: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۲۷].
  28. توصیف چهره ملکوتی اعمال: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ[۱۲۸].
  29. توجه دادن به ثبت و ضبط اعمال: ﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ[۱۲۹].
  30. وعده رؤیت عین اعمال در آخرت (که در افزایش حساسیت‌ها نقش جدی دارد): ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۱۳۰].
  31. توجه دادن به شهادت اعضای بدن در قیامت: ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۳۱].
  32. توجه دادن به ابتلای اقوام پیشین به عذاب دنیوی به دلیل ارتکاب اعمال زشت: ﴿فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ[۱۳۲].
  33. توجه دادن به بسته شدن مجاری ادراک به سبب نافرمانی: ﴿بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۱۳۳].
  34. توجه دادن به ابتلا به خشکسالی و کمبود، به عنوان پیامد اعمال سوء: ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۱۳۴].
  35. ابتلا به سنت استدراج (اعطای پیاپی نعمت با هدف افزایش استحقاق عذاب): ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۱۳۵].
  36. تهدید به نزول عذاب دنیوی: ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۳۶].
  37. وعده پاداش ویژه این جهانی: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا[۱۳۷].
  38. وعده پاداش ویژه آن جهانی: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا[۱۳۸].
  39. وعده پاداش مضاعف: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً[۱۳۹].
  40. وعده پوشاندن بدی‌ها و ترغیب به انجام نیکی‌ها: ﴿وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ[۱۴۰]؛ ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ[۱۴۱].
  41. روایت تصویری از سرنوشت اخروی ظالمان: ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا[۱۴۲].
  42. تهدید کلی: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ[۱۴۳].
  43. تهدید به حبط اعمال: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ[۱۴۴].
  44. تهدید به عذاب اخروی: ﴿بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۴۵][۱۴۶]

هدف‌ها و غایت‌های مورد نظر در التزام به ارزش‌ها

دین‌داری عموماً و به تبع آن التزام عملی به رعایت ارزش‌های مورد تأیید دین، هدف‌ها و غایت‌هایی را جست‌و‌جو می‌کند. برخی از آیات تلویحاً و تصریحاً به این هدف‌ها توجه داده است. بدیهی است غایت‌ها نیز به تبع نوع ارزش‌ها متفاوت خواهد بود. هدف‌های غایی از طریق ارزش‌های ذاتی و هدف‌های قریب و متوسط از طریق ارزش‌های واسط و ابزاری جست‌و‌جو می‌شود. جامع‌ترین و متعالی‌ترین هدف غایی، جلب رضای خداوند و نیل به سعادت اخروی است. توجه به این سنخ غایت‌ها با توجه به عظمت و جایگاه انحصاری آنها، نقش بسیار مهمی در ترغیب مؤمنان به قبول و رعایت ارزش‌های متناسب و تن دادن به لوازم آنها دارد. به بیان دیگر، امید دستیابی به این هدف‌ها، محرک و مشوق دیگری برای التزام مؤمنانه و ضمانت اجرایی کافی برای تحقق آنها فراهم می‌سازد.

برخی از هدف‌های مذکور در آیات از این قرارند:

  1. وجه الله (خشنودی خداوند): ﴿ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۴۷].
  2. جلب رضای خداوند: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۴۸].
  3. جلب مغفرت خداوند: ﴿وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ[۱۴۹].
  4. جلب رحمت الهی: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۵۰].
  5. نیل به فوز عظیم [= سعادت]: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۵۱].
  6. رستگاری: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۵۲].
  7. وصول به سرای سلامت: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ[۱۵۳].

در برخی آیات، راه رسیدن به این دار السلام، سبل السلام معرفی شده است: ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ[۱۵۴].

در برخی دیگر از آیات به آثار و نتیجه‌های مترتب بر دین‌داری و التزام به ارزش‌ها عطف توجه شده است. زبان و بیان این دسته از آیات، هرچند از برخی جهات با آیات مذکور در بخش هدف‌ها و غایت‌ها مشابهت دارد، اما در مقایسه به نتیجه‌های عینی‌تر و به بیانی به هدف‌های متوسط در مسیر سلوک مؤمنانه توجه داده است؛ برای نمونه:

  1. خروج از ظلمت به سوی نور: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۱۵۵].
  2. تقوایابی (به عنوان کسب مدارجی از کمال عرفانی و معنوی به صورت متوالی): ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۵۶].
  3. هدایت قلبی و قدرت تشخیص حق از باطل: ﴿وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۵۷]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا[۱۵۸].
  4. دریافت رأفت و رحمت قلبی و رحمت ویژه: ﴿وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً[۱۵۹]؛ ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۱۶۰].
  5. دریافت سکینه و آرامش روحی و زوال خوف و حزن: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۱۶۱]؛ ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۶۲].
  6. رفعت مقام: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۱۶۳].
  7. عزت‌یابی: ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا[۱۶۴].
  8. برتری و سیادت: ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۶۵].
  9. آسان شدن سختی‌ها و نجات از مشکلات و گشایش امور: ﴿أَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى[۱۶۶]؛ ﴿ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ[۱۶۷]؛ ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ[۱۶۸].
  10. ماندگاری نام نیک در جامعه: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا[۱۶۹].
  11. محبت‌یابی در دل‌ها: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[۱۷۰].
  12. افزایش قدرت مقابله با دشمنان: ﴿إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ[۱۷۱].
  13. نیل به نتیجه‌ها و پاداش‌های ویژه: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا[۱۷۲].
  14. نزول فرشتگان و بشارت به نعمت‌ها: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[۱۷۳].
  15. مشمول استغفار فرشتگان شدن و مغفرت و پاداش ویژه: ﴿وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ[۱۷۴]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ[۱۷۵].
  16. عفو گناهان و لغزش‌ها: ﴿وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ[۱۷۶].
  17. ایمنی از عذاب الهی: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[۱۷۷]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ[۱۷۸].
  18. برخورداری از فرجام نیک: ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۱۷۹].
  19. راه‌یابی به بهشت جاودان: ﴿وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا[۱۸۰][۱۸۱]

پیامدها و آثار سوء ناشی از سرپیچی از ارزش‌ها

التزام عملی به رعایت ارزش‌ها یا سرپیچی و تمرد از آنها آثار حقیقی متناسب به دنبال دارد. برخی از این آثار فردی و برخی اجتماعی، برخی دنیایی و برخی اخروی‌اند. علامه طباطبایی در بیان تبعات قهری ناشی از انقیاد و تمرد از ارزش‌ها می‌نویسد: منقاد شدن انسان در برابر قوانینی که از ناحیه خدا برایش تشریح شده باعث می‌شود دل آدمی آماده اتصاف به صفات فاضله و حمیده گردد، همچنان که سرکشی او از قوانین باعث می‌شود که دلش برای پذیرش صفات رذیله و خسیسه و خبیثه آماده شود و بر اثر این آمادگی است که زمینه عذاب و نقمت اخروی برایش فراهم می‌گردد، چون بهشت و دوزخ آخرت تمثل یافته همان فضائل و رذایل است و حقیقت بهشت و دوزخ هم همانا قرب آدمی به خدا و دوری‌اش از خداست؛ پس حسنات و سیئات متکی به مصالح و مفاسد واقعی و حقیقی است و منتهی به اموری است که نظامی حقیقی دارد، نه چون قوانین عقلا که صرف اعتبار است[۱۸۲].

در بخش قبل به آثار و نتیجه‌ها با کارکردهای مثبت مترتب بر رعایت ارزش‌ها و در این بخش به برخی از کارکردهای منفی ناشی از رویگردانی از آنها که در آیات بدان توجه داده شده، اشاره می‌شود. گفتنی است در آیات، نه به مطلق آثار که عمدتاً به آثار ویرانگر و تبعات سهمگینی که معمولاً در شرایط عادی، کمتر مورد توجه آگاهانه قرار می‌گیرد، تذکر داده است. در زیر به نمونه آیاتی اشاره می‌شود:

  1. به خود وانهاده شدن و سرگردانی: ﴿فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۸۳].
  2. قرین شدن با شیطان: ﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ[۱۸۴].
  3. گمراه شدن و ادبار دل: ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۱۸۵].
  4. بسته شدن مجاری ادراکی: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۸۶].
  5. تنگ شدن معیشت و سختی امور: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۱۸۷]؛ ﴿وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى * وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى[۱۸۸].
  6. محروم شدن از برخی نعمت‌ها: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا[۱۸۹].
  7. ابتلا به تبعات سوء اعمال [= آثار وضعی]: ﴿فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۹۰].
  8. گرفتار ذلت و مسکنت: ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ[۱۹۱].
  9. بی‌اثر شدن و حبط اعمال: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ[۱۹۲].
  10. مشمول لعن خداوند و مؤمنان شدن: ﴿أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ[۱۹۳]؛ ﴿أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۱۹۴].
  11. ابتلا به عذاب ابدی جهنم: ﴿إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ[۱۹۵][۱۹۶]

موانع التزام و عمل به ارزش‌های دینی

تردیدی نیست که عمل به ارزش‌ها در مقیاس فردی و اجرایی شدن آنها در سطح جامعه، به تمهید مقدمات، ایجاد زمینه‌های شناختی، احساسی و رفتاری، رفع موانع محتمل و تدبیر ساز و کارهای تسهیلی و ترغیبی و مشوق‌های محیطی نیاز دارد. قرآن کریم به برخی از این عوامل و موانع که عمدتاً فردی و درونی است و به تبع موقعیت افراد، در جامعه نیز جریان می‌یابد، توجه داده است. برخی از این موارد هر چند در ظاهر با یکدیگر و با موارد مذکور در بخش‌های قبل هم‌پوشی دارند، اما به دلیل اهمیت، به نمونه‌هایی از آن اشاره شده است. برجسته‌ترین عوامل و موانع در این بخش عبارتند از:

  1. نادانی: ﴿أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۱۹۷].
  2. عدم تعقل و تفکر: ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۹۸].
  3. کوردلی و فقدان بصیرت: ﴿وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۱۹۹].
  4. تکیه بر ظن و گمان: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[۲۰۰].
  5. خودفراموشی: ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ[۲۰۱].
  6. موانع روحی: ﴿وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ[۲۰۲]؛ ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً[۲۰۳].
  7. مرض‌های قلبی: ﴿لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ[۲۰۴].
  8. تردید در حقایق: ﴿وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ[۲۰۵].
  9. افکار جبرگرایانه: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ[۲۰۶].
  10. ظاهرگرایی: ﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ[۲۰۷].
  11. روحیه تجاوزپیشگی: ﴿وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[۲۰۸].
  12. تبعیت از زورگویان: ﴿وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ[۲۰۹].
  13. روحیه ظلم و تکبر: ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ[۲۱۰].
  14. تکذیب آیات الهی: ﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۱۱].
  15. افسانه پنداشتن آیات الهی: ﴿إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۲۱۲].
  16. دشمنی آشکار با تعالیم حق: ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ[۲۱۳].
  17. بی‌اعتنایی به تعالیم الهی: ﴿نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲۱۴].
  18. سبک شمردن تعالیم حق: ﴿أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ[۲۱۵].
  19. غفلت از آیات الهی: ﴿وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ[۲۱۶].
  20. مجادله در آیات الهی: ﴿الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا[۲۱۷].
  21. کراهت از پذیرش حق: ﴿لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ[۲۱۸].
  22. کراهت از جلب رضای خداوند: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ[۲۱۹].
  23. ایمان‌های گزینشی: ﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا[۲۲۰].
  24. روگردانی از یاد و عبادت خدا: ﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ[۲۲۱]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ[۲۲۲].
  25. سرمستی از خوشی‌ها: ﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا[۲۲۳].
  26. غلبه مادی‌گرایی: ﴿وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۲۲۴].
  27. دنیاگرایی غفلت از آخرت: ﴿إِنَّ هَؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا[۲۲۵].
  28. فریفته شدن به نعمت‌ها: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ[۲۲۶].
  29. فریفته شدن به اموال و اولاد: ﴿وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ[۲۲۷].
  30. تبعیت از هواهای نفسانی: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۲۲۸].
  31. سنت‌پرستی و تقلید کورکورانه نیاکان: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ[۲۲۹].
  32. قوم‌گرایی و تعصب: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ[۲۳۰].
  33. تبعیت از گام‌های شیطان: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۲۳۱].
  34. فریفته شدن به تصرفات شیطانی: ﴿وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ[۲۳۲].
  35. هم‌نشینی با منحرفان و آلودگان: ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ *... وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ[۲۳۳].
  36. اطاعت از کفار و منافقان: ﴿وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ[۲۳۴].
  37. دلدادگی به الهه‌های دروغین: ﴿قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ[۲۳۵].
  38. ضلالت گزینی: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ[۲۳۶].
  39. تبعیت از راه‌های انحرافی: ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ[۲۳۷][۲۳۸]

منابع

پانویس

  1. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۷۳.
  2. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۱.
  3. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۹.
  4. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۷۶.
  5. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۹۵.
  6. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۶۷.
  7. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۱.
  8. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۸۷.
  9. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۸۸.
  10. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۷۷.
  11. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۷۱.
  12. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۷.
  13. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۲.
  14. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۵۵.
  15. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۷۳-۱۷۴.
  16. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۷۹.
  17. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن، ص۲۰ و ۱۱۰.
  18. ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ «سپاس خداوند را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنایی را پدید آورد؛ آنگاه کافران برای پروردگار خود همتا می‌تراشند» سوره انعام، آیه ۱.
  19. ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ «آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.
  20. ﴿لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ «اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره مائده، آیه ۲۸.
  21. ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  22. ﴿فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «پس اگر بعد از آنکه آن برهان‌ها به شما رسید لغزش یافتید بدانید که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۰۹.
  23. ﴿لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و بی‌گمان خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره حج، آیه ۶۴.
  24. ﴿ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «چنین است و هر کس مانند کیفری که دیده است (دیگران را) کیفر کند سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد، بی‌گمان خداوند درگذرنده‌ای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰.
  25. ﴿...وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «...و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  26. ﴿فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «و آنان که پس از شنیدن وصیّت آن را دگرگون سازند گناهش به گردن همان کسانی است که آن را دگرگون می‌سازند، بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۱۸۱.
  27. ﴿فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
  28. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ «و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۶۵.
  29. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «بی‌گمان خداوند، نهان آسمان‌ها و زمین را می‌داند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره حجرات، آیه ۱۸.
  30. ﴿وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا «و برای هر دارایی از آنچه پدر و مادر و نزدیکان به‌جا گذارده‌اند، میراث‌برانی نهاده‌ایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید؛ بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره نساء، آیه ۳۳.
  31. ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
  32. ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ «پروردگارا بی‌گمان، تو، روزی که در آن تردیدی راه ندارد فراهم آورنده مردمانی؛ به راستی خداوند در وعده (خود) خلاف نمی‌ورزد» سوره آل عمران، آیه ۹.
  33. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.
  34. ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
  35. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  36. ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  37. ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  38. ﴿...وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «...و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  39. ﴿وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ «و اینکه رستخیز بی‌هیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمی‌انگیزد» سوره حج، آیه 7.
  40. ﴿... وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ «...و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  41. ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
  42. «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
  43. «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.
  44. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  45. «داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  46. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  47. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  48. «و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است» سوره لقمان، آیه ۲۲.
  49. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.».. سوره نساء، آیه ۵۹.
  50. «و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
  51. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  52. «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
  53. «پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.
  54. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  55. «و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند؛ در آن بی‌حساب (و شمار) روزی داده می‌شوند» سوره غافر، آیه ۴۰.
  56. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم.».. سوره نحل، آیه ۹۷.
  57. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۸۱.
  58. «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.
  59. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  60. «آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  61. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند» سوره جمعه، آیه ۲.
  62. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  63. «بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
  64. «و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.
  65. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  66. «ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  67. «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
  68. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  69. «از تو می‌پرسند: چه چیزی را ببخشند؟ بگو هر دارایی که می‌بخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده باشد» سوره بقره، آیه ۲۱۵.
  70. «اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  71. «و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.
  72. «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
  73. «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
  74. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  75. «تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  76. «اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند.».. سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  77. «و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰-۲۱.
  78. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟» سوره غافر، آیه ۲۱.
  79. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد * به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند * و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۶.
  80. «و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  81. «پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.
  82. «ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟» سوره صف، آیه ۱۰.
  83. «ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس، تنها مرا بپرستید!» سوره عنکبوت، آیه ۵۶.
  84. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  85. «به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
  86. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  87. «و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
  88. «آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.
  89. «که فراخ‌رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.
  90. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۸۷.
  91. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۵۲۲.
  92. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۹۲.
  93. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۵۹.
  94. سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۹۳.
  95. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۹۲.
  96. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۹۴.
  97. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸۰؛ ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۱۱.
  98. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۹۵.
  99. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۳.
  100. «و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
  101. «هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید» سوره تغابن، آیه ۱۶.
  102. «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.
  103. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  104. «آیا نمی‌دانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.
  105. «و اگر آنچه در دل دارید آشکار یا پنهان کنید، خداوند حساب آن را از شما باز خواهد خواست» سوره بقره، آیه ۲۸۴.
  106. «و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  107. «و به بخشایش او امید می‌برند و از عذاب وی می‌هراسند؛ بی‌گمان عذاب پروردگارت پرهیختنی است» سوره اسراء، آیه ۵۷.
  108. «و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.
  109. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  110. «و از کوشش آنان‌که جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۹.
  111. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  112. «خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  113. «و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟» سوره نور، آیه ۲۲.
  114. «و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.
  115. «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.
  116. «هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  117. «و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره حشر، آیه ۱۸.
  118. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  119. «و به کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید ده که بوستان‌هایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است» سوره بقره، آیه ۲۵.
  120. «و مردم را از روزی بیم ده که به آنان عذاب می‌رسد.».. سوره ابراهیم، آیه ۴۴.
  121. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  122. «و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  123. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  124. «و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
  125. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید» سوره حج، آیه ۷۸.
  126. «به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
  127. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  128. «بی‌گمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان می‌دارند و (آن را) به بهای اندک می‌فروشند جز آتش در اندرون خود نمی‌انبارند» سوره بقره، آیه ۱۷۴.
  129. «هیچ سخنی بر زبان نمی‌آورد مگر آنکه نزد او فرشته مراقبی حاضر است (تا آن سخن را بنویسد)» سوره ق، آیه ۱۸.
  130. «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  131. «روزی که زبان و دست و پای آنها بدانچه می‌کرده‌اند به زیان آنها، گواهی می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۴.
  132. «آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که می‌کردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹.
  133. «بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)‌ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمی‌آورند» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
  134. «و ما فرعونیان را به خشکسالی‌ها و کاستی فرآورده‌ها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.
  135. «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت * و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۲-۱۸۳.
  136. «پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
  137. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند» سوره نور، آیه ۵۵.
  138. «و آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند در بوستان‌هایی در خواهیم آورد که از بن آنها نهرها روان است؛ هماره در آنها جاودانند و در آنها برای آنان همسرانی پاک خواهد بود و آنان را در سایه‌ای دامن‌گستر درخواهیم آورد» سوره نساء، آیه ۵۷.
  139. «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
  140. «و از گناهانتان چشم می‌پوشد» سوره انفال، آیه ۲۹.
  141. «بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.
  142. «و روزی که ستم‌پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.
  143. «وای بر هر دروغزن گناهکار!» سوره جاثیه، آیه ۷.
  144. «آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آل عمران، آیه ۲۲.
  145. «نه چنین است، آنان‌که گناهی انجام دهند و گناهشان آنان را فرا گیرد، دمساز آتشند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۱.
  146. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۹۶.
  147. «این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.
  148. «و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  149. «و برای (رسیدن به) آمرزش پروردگارتان شتاب کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.
  150. «و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۶.
  151. «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  152. «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.
  153. «و خداوند به بهشت فرا می‌خواند» سوره یونس، آیه ۲۵.
  154. «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند» سوره مائده، آیه ۱۶.
  155. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  156. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  157. «و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
  158. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
  159. «و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۷.
  160. «اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.
  161. «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است» سوره توبه، آیه ۲۶.
  162. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.
  163. «خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  164. «هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است» سوره فاطر، آیه ۱۰.
  165. «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
  166. «امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.
  167. «سپس پیامبرانمان و مؤمنان را رهایی می‌بخشیم؛ بدین‌گونه بنا به حقّی که بر عهده ماست مؤمنان را رهایی می‌بخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.
  168. «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
  169. «و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.
  170. «به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، (در دل‌ها) مهری خواهد نهاد» سوره مریم، آیه ۹۶.
  171. «اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
  172. «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم» سوره جن، آیه ۱۶.
  173. «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  174. «و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار» سوره غافر، آیه ۷.
  175. «جز آن کسان که شکیبایی ورزیده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند؛ آنانند که آمرزش و پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره هود، آیه ۱۱.
  176. «آنانند که از آنها بهترین کارهایی را که کرده‌اند می‌پذیریم و در زمره بهشتیان از گناهان آنها -بنا به آن وعده راست که به آنان داده می‌شد- درمی‌گذریم» سوره احقاف، آیه ۱۶.
  177. «و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب‌کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  178. «جز آن کسان که شکیبایی ورزیده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند؛ آنانند که آمرزش و پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره هود، آیه ۱۱.
  179. «پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
  180. «و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱۱.
  181. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۱۰۳.
  182. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۷۰.
  183. «پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمی‌برند سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.
  184. «و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.
  185. «و چون (از حق) بگشتند خدا دل‌هایشان را بگردانید و خداوند قوم نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره صف، آیه ۵.
  186. «آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌ها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۸.
  187. «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
  188. «و اما آنکه تنگ‌چشمی کند و بی‌نیازی نشان دهد * و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد * زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۸-۱۰.
  189. «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰.
  190. «زشتی‌های آنچه کرده بودند به آنان رسید و آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره نحل، آیه ۳۴.
  191. «و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  192. «این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.
  193. «خداوند و لعنت‌کنندگان، آنان را لعنت می‌کنند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.
  194. «هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.
  195. «بی‌گمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند» سوره زخرف، آیه ۷۴.
  196. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۱۰۹.
  197. «آیا با شهوت به جای زنان به مردان رو می‌آورید؟ بلکه شما قومی هستید که نادانی می‌ورزید» سوره نمل، آیه ۵۵.
  198. «دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  199. «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
  200. «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.
  201. «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  202. «و گفتند: دل‌هامان برای آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی در پوشش‌هاست و در گوش‌هامان سنگینی است و میان ما و تو پرده‌ای (افتاده) است پس هر چه می‌خواهی بکن که ما نیز می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۵.
  203. «باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی‌گرایید چونان سنگ‌ها بلکه سخت‌تر» سوره بقره، آیه ۷۴.
  204. «باز می‌گفتند ما را تنها چشم‌بندی کرده‌اند بلکه ما گروهی جادو شده‌ایم» سوره حجر، آیه ۱۵.
  205. «و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.
  206. «و مشرکان گفتند: اگر خداوند می‌خواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمی‌پرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمی‌شمردیم» سوره نحل، آیه ۳۵.
  207. «و چون به مردم بخشایشی بچشانیم بدان شادمان می‌گردند و اگر برای کارهایی که کرده‌اند بلایی به آنان برسد ناگاه نومید می‌گردند» سوره روم، آیه ۳۶.
  208. «و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  209. «و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند» سوره هود، آیه ۵۹.
  210. «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
  211. «و هرگز از کسانی مباش که آیات خداوند را دروغ شمردند که از زیانکاران خواهی شد» سوره یونس، آیه ۹۵.
  212. «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.
  213. «برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند» سوره توبه، آیه ۳۲.
  214. «گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.
  215. «پس آیا این گفتار را سرسری می‌گیرید؟» سوره واقعه، آیه ۸۱.
  216. «و بی‌گمان بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.
  217. «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز است» سوره غافر، آیه ۳۵.
  218. «به یقین ما برای شما حقّ را آوردیم اما بیشتر شما حقّ را نمی‌پسندید» سوره زخرف، آیه ۷۸.
  219. «این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.
  220. «آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟» سوره بقره، آیه ۸۵.
  221. «و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.
  222. «آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.
  223. «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی می‌کردند» سوره قصص، آیه ۵۸.
  224. «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.
  225. «بی‌گمان اینان این جهان شتابان را دوست دارند و روزی سنگین را که در پیش روی خویش دارند وا می‌نهند» سوره انسان، آیه ۲۷.
  226. «و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید» سوره فصلت، آیه ۵۱.
  227. «و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۵.
  228. «بدان که از خواهش‌ها (ی نفس) شان پیروی می‌کنند و گمراه‌تر از آنکه بی‌رهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.
  229. «و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
  230. «و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است، ایمان آورید، می‌گویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان می‌آوریم؛ و جز آن را انکار می‌کنند با آنکه آن (قرآن)، راستین است و کتابی را که آنان دارند، راست می‌شمارد» سوره بقره، آیه ۹۱.
  231. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.
  232. «و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.
  233. «چه شما را به دوزخ درآورد؟ *... و با پریشانگویان، پریشانگویی می‌کردیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۵.
  234. «و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن» سوره احزاب، آیه ۱.
  235. «(به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلشان جایگیر شد» سوره بقره، آیه ۹۳.
  236. «آنان، همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود و عذاب را به (بهای) آمرزش خریدند، و بر آتش چه شکیبایند!» سوره بقره، آیه ۱۷۵.
  237. «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
  238. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۱۱۲.