تقیه در فقه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع ==')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شیعه}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پاسداری از دین]]''' است. "'''تقیه'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = تقیه
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]]</div>
| عنوان مدخل = تقیه
| مداخل مرتبط = [[تقیه در لغت]] - [[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در حدیث]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]] - [[تقیه در معارف و سیره امام حسن عسکری]] - [[تقیه از دیدگاه اهل سنت]] - [[تقیه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[تقیّه]] در لغت عبارت است از نگاه داشتن، [[پرهیز]] کردن و پنهان نمودن و در اصطلاح [[شرع]]، صیانت خویش از صدمه دیگری با ابراز [[همسویی]] با او در گفتار یا [[رفتار]] مخالف [[حق]]؛<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۳۷؛ لسان العرب، واژه «وقی»</ref> و به تعبیر برخی، پنهان کردن [[حق]] و پوشاندن [[اعتقاد]] به آن در برابر [[مخالفان]] به منظور تحفّظ از زیان [[دینی]] و [[دنیایی]]. <ref>تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص:۱۳۷</ref>
[[تقیّه]] در لغت عبارت است از نگاه داشتن، [[پرهیز]] کردن و پنهان نمودن و در اصطلاح [[شرع]]، صیانت خویش از صدمه دیگری با ابراز [[همسویی]] با او در گفتار یا [[رفتار]] مخالف [[حق]]؛<ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۳۷؛ لسان العرب، واژه «وقی»</ref> و به تعبیر برخی، پنهان کردن [[حق]] و پوشاندن [[اعتقاد]] به آن در برابر [[مخالفان]] به منظور تحفّظ از زیان [[دینی]] و [[دنیایی]]. <ref>تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص:۱۳۷</ref>


خط ۱۰: خط ۱۳:
[[تبعید]]، [[قتل]] و [[محرومیت]] از [[حقوق]] قانونی است و از سوی دیگر، عامل [[حفظ وحدت]] و مانع پراکندگی [[مؤمنان]] است. <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص:۸۹۲</ref>
[[تبعید]]، [[قتل]] و [[محرومیت]] از [[حقوق]] قانونی است و از سوی دیگر، عامل [[حفظ وحدت]] و مانع پراکندگی [[مؤمنان]] است. <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص:۸۹۲</ref>


لفظ تقیّه بدین صورت در [[قرآن]] به کار نرفته، امّا آیاتی چند متعرّض مفهوم آن شده است: {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>
لفظ تقیّه بدین صورت در [[قرآن]] به کار نرفته، امّا آیاتی چند متعرّض مفهوم آن شده است: {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>


در [[روایات]] نیز اصطلاح تقیّه کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن مطرح شده است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۰۳ ـ ۲۳۷</ref>
در [[روایات]] نیز اصطلاح تقیّه کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن مطرح شده است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۰۳ ـ ۲۳۷</ref>
خط ۱۶: خط ۱۹:
در کتاب‌های مربوط به [[قواعد]] [[فقهی]] از تقیّه به عنوان یک قاعده نام برده شده و برخی [[فقها]] رساله‏‌ای مستقل تحت عنوان «التقیّه» تألیف کرده‏‌اند. علاوه بر آن از تقیّه در باب‌هایی نظیر [[طهارت]]، [[صوم]] و [[حج]] به مناسبت سخن رفته است.
در کتاب‌های مربوط به [[قواعد]] [[فقهی]] از تقیّه به عنوان یک قاعده نام برده شده و برخی [[فقها]] رساله‏‌ای مستقل تحت عنوان «التقیّه» تألیف کرده‏‌اند. علاوه بر آن از تقیّه در باب‌هایی نظیر [[طهارت]]، [[صوم]] و [[حج]] به مناسبت سخن رفته است.


==تقسیمات==
== تقسیمات ==
برای تقیّه از جهات گوناگون، تقسیماتی ذکر شده است، از جمله:
برای تقیّه از جهات گوناگون، تقسیماتی ذکر شده است، از جمله:
===تقسیم به لحاظ حکم تقیّه===
=== تقسیم به لحاظ حکم تقیّه ===
برخی، تقیّه را به سه قسم: [[واجب]]، [[حرام]] و [[مستحب]] <ref>اوائل المقالات، ص:۱۱۸</ref> و برخی دیگر به پنج قسم به اضافه [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کرده‏‌اند. <ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۳۹ ـ ۴۰</ref> بعضی گفته‌‏اند: مصلحتی که به تقیّه [[حفظ]] می‏‌شود اگر صیانت آن [[واجب]] و تضییعش [[حرام]] باشد، [[تقیّه]] واجب است و اگر مساوی با [[مصلحت]] ترک تقیّه باشد، [[مباح]] و چنانچه مصلحت یکی از دو طرف بر طرف دیگر رجحان داشته باشد، [[حکم]] تقیّه تابع آن است و در فرضی که تقیّه موجب [[فساد]] در [[دین]] شود ـ مانند [[بدعت]] گذاردن، کشتن [[امام]] و [[تحکیم]] مبانی و پایه‌‏های [[کفر]] و تضییع آنچه از نظر [[شارع]]، [[حفظ]] آن مهم‏تر از [[حفظ جان]] و [[مال]] و [[آبرو]] است ـ تقیّه حرام خواهد بود. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۱۱ و ۴۱۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۰۵ ـ ۴۰۶</ref>
برخی، تقیّه را به سه قسم: [[واجب]]، [[حرام]] و [[مستحب]] <ref>اوائل المقالات، ص:۱۱۸</ref> و برخی دیگر به پنج قسم به اضافه [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کرده‏‌اند. <ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۳۹ ـ ۴۰</ref> بعضی گفته‌‏اند: مصلحتی که به تقیّه [[حفظ]] می‏‌شود اگر صیانت آن [[واجب]] و تضییعش [[حرام]] باشد، [[تقیّه]] واجب است و اگر مساوی با [[مصلحت]] ترک تقیّه باشد، [[مباح]] و چنانچه مصلحت یکی از دو طرف بر طرف دیگر رجحان داشته باشد، [[حکم]] تقیّه تابع آن است و در فرضی که تقیّه موجب [[فساد]] در [[دین]] شود ـ مانند [[بدعت]] گذاردن، کشتن [[امام]] و [[تحکیم]] مبانی و پایه‌‏های [[کفر]] و تضییع آنچه از نظر [[شارع]]، [[حفظ]] آن مهم‏تر از [[حفظ جان]] و [[مال]] و [[آبرو]] است ـ تقیّه حرام خواهد بود. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۱۱ و ۴۱۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۰۵ ـ ۴۰۶</ref>


===تقسیم به لحاظ باعث و منشأ آن===
=== تقسیم به لحاظ باعث و منشأ آن ===
برخی، تقیّه را به لحاظ یادشده به اقسام ذیل تقسیم کرده‏اند. <ref>المکاسب المحرمة (امام خمینی)، ج۲، ص:۲۳۶؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۳۹۵</ref>
برخی، تقیّه را به لحاظ یادشده به اقسام ذیل تقسیم کرده‏اند. <ref>المکاسب المحرمة (امام خمینی)، ج۲، ص:۲۳۶؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۳۹۵</ref>
# تقیّه اکراهی؛
# تقیّه اکراهی؛
خط ۲۸: خط ۳۱:
# تقیه مداراتی.
# تقیه مداراتی.


==مورد تقیّه==
== مورد تقیّه ==
در هر موردی که [[مؤمن]] برای حفظ جان، مال یا [[عِرض]] خود یا مؤمنی دیگر ناگزیر از پنهان داشتن [[حقیقت]] و اظهار گفتار یا [[رفتار]] مخالف [[حق]] باشد، به اندازه‌‏ای که دفع ضرر گردد تقیّه واجب است. موارد زیر از این [[حکم]] استثنا شده است:
در هر موردی که [[مؤمن]] برای حفظ جان، مال یا [[عِرض]] خود یا مؤمنی دیگر ناگزیر از پنهان داشتن [[حقیقت]] و اظهار گفتار یا [[رفتار]] مخالف [[حق]] باشد، به اندازه‌‏ای که دفع ضرر گردد تقیّه واجب است. موارد زیر از این [[حکم]] استثنا شده است:
#مورد [[افساد]] در دین. تقیّه در این مورد حرام است چنان‏که گذشت.
# مورد [[افساد]] در دین. تقیّه در این مورد حرام است چنان‏که گذشت.
#کشتن مؤمن ([[خون ریزی]]). در این مورد نیز تقیّه جایز نیست. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۱۵ ـ ۴۱۹</ref>
# کشتن مؤمن ([[خون ریزی]]). در این مورد نیز تقیّه جایز نیست. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۱۵ ـ ۴۱۹</ref>
#در روایاتی از تقیّه در بعضی امور مانند [[شرب خمر]] و آب‏جو، مسح بر [[کفش]] در [[وضو]] و [[متعه حج]] [[نهی]] شده است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۱۴ ـ ۲۱۶</ref> برای این دسته از [[روایات]] تأویل‌هایی بیان شده است، از جمله: حمل آنها بر [[غالب]]؛ بدین معنا که در موارد یادشده غالباً نیازی به تقیّه نیست و این امور تخصّصاً از موضوع تقیّه خارج است و چنانچه [[ضرورت]] اقتضا کند، تقیّه در این موارد نیز جایز، بلکه واجب خواهد بود. <ref>المکاسب المحرمة (امام ‏خمینی)، ج۲، ص:۲۳۷ ـ ۲۳۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۲۰ ـ ۴۲۴</ref>
# در روایاتی از تقیّه در بعضی امور مانند [[شرب خمر]] و آب‏جو، مسح بر [[کفش]] در [[وضو]] و [[متعه حج]] [[نهی]] شده است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۱۴ ـ ۲۱۶</ref> برای این دسته از [[روایات]] تأویل‌هایی بیان شده است، از جمله: حمل آنها بر غالب؛ بدین معنا که در موارد یادشده غالباً نیازی به تقیّه نیست و این امور تخصّصاً از موضوع تقیّه خارج است و چنانچه [[ضرورت]] اقتضا کند، تقیّه در این موارد نیز جایز، بلکه واجب خواهد بود. <ref>المکاسب المحرمة (امام ‏خمینی)، ج۲، ص:۲۳۷ ـ ۲۳۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۲۰ ـ ۴۲۴</ref>
#غیر حال ضرورت. [[تقیّه]] در غیر حال [[ضرورت]] [[حرام]] است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۱۴</ref> خروج این مورد از [[حکم]] تقیّه، خروج موضوعی و تخصصی است. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۲۴</ref>
# غیر حال ضرورت. [[تقیّه]] در غیر حال [[ضرورت]] [[حرام]] است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۱۴</ref> خروج این مورد از [[حکم]] تقیّه، خروج موضوعی و تخصصی است. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۲۴</ref>


از موارد تقیّه [[مستحب]]، حسن [[همزیستی]] با [[مخالفان]] به حضور یافتن در اجتماعات آنان ـ همچون [[نماز جماعت]]، [[تشییع جنازه]]، [[عیادت]] [[بیمار]] و مانند آن ـ برشمرده شده است. برخی گفته‏‌اند: در تقیّه مستحب، اقتصار بر مورد [[نصّ]]، [[واجب]] و تعدّی از آن حرام است. <ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۱</ref> در مقابل، برخی دیگر گفته‌‏اند: خصوصیتی از این جهت برای مورد نصّ نیست؛ مورد نصّ نیز مندرج در قاعده اهمّ و مهم است و در همه موارد، اخذ به اهمّ ترجیح دارد. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۳۹ ـ ۴۴۰</ref>
از موارد تقیّه [[مستحب]]، حسن [[همزیستی]] با [[مخالفان]] به حضور یافتن در اجتماعات آنان ـ همچون [[نماز جماعت]]، [[تشییع جنازه]]، [[عیادت]] [[بیمار]] و مانند آن ـ برشمرده شده است. برخی گفته‏‌اند: در تقیّه مستحب، اقتصار بر مورد [[نصّ]]، [[واجب]] و تعدّی از آن حرام است. <ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۱</ref> در مقابل، برخی دیگر گفته‌‏اند: خصوصیتی از این جهت برای مورد نصّ نیست؛ مورد نصّ نیز مندرج در قاعده اهمّ و مهم است و در همه موارد، اخذ به اهمّ ترجیح دارد. <ref>القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۳۹ ـ ۴۴۰</ref>


==اظهار کلمه [[کفر]] و [[برائت]]==
== اظهار کلمه [[کفر]] و [[برائت]] ==
در موارد توقّف [[حفظ جان]] [[مؤمن]] بر اظهار کفر و برائت زبانی از [[دین]] یا [[معصوم]]{{ع}} با [[اعتقاد قلبی]] به آن، تقیّه [[مشروع]] است ولی واجب نیست. در رجحان تقیّه یا ترک آن در موارد یاد شده [[اختلاف]] است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۲۵؛ القواعد و الفوائد، ج۲، ص:۱۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج ۱، ص:۴۲۶</ref>
در موارد توقّف [[حفظ جان]] [[مؤمن]] بر اظهار کفر و برائت زبانی از [[دین]] یا [[معصوم]] {{ع}} با [[اعتقاد قلبی]] به آن، تقیّه [[مشروع]] است ولی واجب نیست. در رجحان تقیّه یا ترک آن در موارد یاد شده [[اختلاف]] است. <ref>وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۲۵؛ القواعد و الفوائد، ج۲، ص:۱۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج ۱، ص:۴۲۶</ref>


==[[حکم وضعی]]==
== [[حکم وضعی]] ==
تقیّه یا در [[فتوا]] و بیان حکم است و یا در [[مقام]] [[امتثال]].
تقیّه یا در [[فتوا]] و بیان حکم است و یا در [[مقام]] [[امتثال]].


خط ۵۵: خط ۵۸:
نسبت به سایر آثار وضعیِ فعل تقیّه‏‌ای ـ خواه در [[عبادات]] باشد، مانند وضوی تقیّه‌‏ای یا در [[معاملات]]، مانند معامله‏‌ای که از روی تقیّه صورت گرفته است ـ آیا از همه آثار صحّت برخوردار است تا پس از رفع تقیّه، [[حکم]] به بقای آن آثار گردد یا چنین نیست؟ مسئله اختلافی است. <ref>مصباح الفقیه، ج۲، ص:۴۴۹ ـ ۴۵۵؛ العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص:۳۹۵</ref>
نسبت به سایر آثار وضعیِ فعل تقیّه‏‌ای ـ خواه در [[عبادات]] باشد، مانند وضوی تقیّه‌‏ای یا در [[معاملات]]، مانند معامله‏‌ای که از روی تقیّه صورت گرفته است ـ آیا از همه آثار صحّت برخوردار است تا پس از رفع تقیّه، [[حکم]] به بقای آن آثار گردد یا چنین نیست؟ مسئله اختلافی است. <ref>مصباح الفقیه، ج۲، ص:۴۴۹ ـ ۴۵۵؛ العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص:۳۹۵</ref>


==اعتبار مندوحه==
== اعتبار مندوحه ==
آیا صحّت عمل تقیّه‏‌ای منوط به عدم مندوحه است؛ یعنی مکلّف در هیچ شرایطی توان انجام دادن عمل به طور صحیح ـ مثل به‏ جا آوردن آن با [[حفظ]] شرایط در مکان یا زمانی دیگر ـ را نداشته باشد یا چنین قیدی شرط نیست؟ این مسئله نیز اختلافی است. بعضی عدم وجود مندوحه را مطلقاً شرط دانسته و بعضی مطلقا شرط ندانسته‌‏اند. برخی بین موارد وجود دلیل خاص بر تقیّه و بین موارد عدم وجود دلیل، تفصیل داده، در اوّلی مندوحه را شرط ندانسته‏‌اند.
آیا صحّت عمل تقیّه‏‌ای منوط به عدم مندوحه است؛ یعنی مکلّف در هیچ شرایطی توان انجام دادن عمل به طور صحیح ـ مثل به‏ جا آوردن آن با [[حفظ]] شرایط در مکان یا زمانی دیگر ـ را نداشته باشد یا چنین قیدی شرط نیست؟ این مسئله نیز اختلافی است. بعضی عدم وجود مندوحه را مطلقاً شرط دانسته و بعضی مطلقا شرط ندانسته‌‏اند. برخی بین موارد وجود دلیل خاص بر تقیّه و بین موارد عدم وجود دلیل، تفصیل داده، در اوّلی مندوحه را شرط ندانسته‏‌اند.


بعضی دیگر بین مندوحه عَرْضی و طولی تفصیل داده و اوّلی را معتبر دانسته‏‌اند. مراد از مندوحه عرضی، [[توانایی]] انجام دادن عمل به‏ گونه صحیح در مکان و [[زمان]] تقیّه است، مانند خواندن قرائت به طور آهسته برای کسی که در [[نماز جماعت]] [[مخالفان]] شرکت کرده است و مراد از طولی، توانایی انجام دادن عمل با شرایط در غیر مکان یا زمان تقیّه است. <ref>فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۳۶ ـ ۴۳۷؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص:۶۶ ـ ۶۷؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۷۱ ـ ۴۷۲</ref>
بعضی دیگر بین مندوحه عَرْضی و طولی تفصیل داده و اوّلی را معتبر دانسته‏‌اند. مراد از مندوحه عرضی، [[توانایی]] انجام دادن عمل به‏ گونه صحیح در مکان و [[زمان]] تقیّه است، مانند خواندن قرائت به طور آهسته برای کسی که در [[نماز جماعت]] [[مخالفان]] شرکت کرده است و مراد از طولی، توانایی انجام دادن عمل با شرایط در غیر مکان یا زمان تقیّه است. <ref>فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۳۶ ـ ۴۳۷؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص:۶۶ ـ ۶۷؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۷۱ ـ ۴۷۲</ref>


اگر تقیّه به جهت [[اختلاف]] در موضوع [[حکم شرعی]] با [[وحدت]] نظر در [[حکم]] باشد، مانند [[اختلاف]] در اوّل شوّال یا اوّل ذیحجّه ـ که اوّلی در [[افطار]] و عدم افطار و دومی در برگزاری [[مناسک حج]] تأثیرگذار است ـ آیا عمل به مقتضای [[تقیّه]] مجزی است و پس از بر طرف شدن موضوع تقیّه، قضای آن [[واجب]] نیست؟ برخی به کفایت عمل انجام شده تصریح کرده‏‌اند؛ <ref>جواهر الکلام، ج۱۹، ص:۳۲؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۲۷ ـ ۴۲۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۶</ref> لیکن در خصوص افطار [[روزه]] روزی که به عنوان [[عید فطر]] معرفی شده از روی تقیّه، [[فتوا]] به قضای آن داده شده است؛ زیرا ترک عمل از سوی مکلّف موجب [[سقوط]] قضای آن نمی‏‌شود. <ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص:۲۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۶ ـ ۴۶۹</ref>
اگر تقیّه به جهت [[اختلاف]] در موضوع [[حکم شرعی]] با [[وحدت]] نظر در [[حکم]] باشد، مانند [[اختلاف]] در اوّل شوّال یا اوّل ذیحجّه ـ که اوّلی در [[افطار]] و عدم افطار و دومی در برگزاری [[مناسک حج]] تأثیرگذار است ـ آیا عمل به مقتضای [[تقیّه]] مجزی است و پس از بر طرف شدن موضوع تقیّه، قضای آن [[واجب]] نیست؟ برخی به کفایت عمل انجام شده تصریح کرده‏‌اند؛ <ref>جواهر الکلام، ج۱۹، ص:۳۲؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۲۷ ـ ۴۲۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۶</ref> لکن در خصوص افطار [[روزه]] روزی که به عنوان [[عید فطر]] معرفی شده از روی تقیّه، [[فتوا]] به قضای آن داده شده است؛ زیرا ترک عمل از سوی مکلّف موجب [[سقوط]] قضای آن نمی‏‌شود. <ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص:۲۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۶ ـ ۴۶۹</ref>


==تقیّه در برابر غیر مخالف==
== تقیّه در برابر غیر مخالف ==
[[مشروعیت]] تقیّه اختصاص به تقیّه در برابر [[مخالفان]] ندارد؛ بلکه در صورت تحقق موضوع آن، تقیّه در برابر [[کافران]] و [[حاکمان ستمگر]] از [[شیعه]] نیز [[مشروع]] و جایز است. <ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۵؛ فقه‏ الصادق، ج۱۱، ص:۴۴۳؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۵۹.</ref>.<ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۲، صفحه ۵۸۴-۵۸۸.</ref>
[[مشروعیت]] تقیّه اختصاص به تقیّه در برابر [[مخالفان]] ندارد؛ بلکه در صورت تحقق موضوع آن، تقیّه در برابر [[کافران]] و [[حاکمان ستمگر]] از [[شیعه]] نیز [[مشروع]] و جایز است. <ref>التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۵؛ فقه‏ الصادق، ج۱۱، ص:۴۴۳؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۵۹.</ref>.<ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۲، صفحه ۵۸۴-۵۸۸.</ref>
==تقیه==
سپهر تحقق [[احکام]] تقیه در [[فقه شیعه]]، غالباً نظام‌های [[جائر]] است. با وجود اینکه زمینه بحث ما [[نظام اسلامی]] است، به دلیل وجود نظام‌های [[مسلمان]] جائر در [[تاریخ اسلام]] و [[تمسک]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} و [[شیعیان]] به سازوکار مهم تقیه در تأمین [[امنیت سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اعتقادی]] شیعیان و در نتیجه نقش پررنگ آن در بسیاری از [[احکام فقهی]] شیعه، موضوع تقیه را به عنوان یکی از سازوکارهای تأمین امنیت سیاسی در [[جامعه اسلامی]] یا غیر [[اسلامی]] بررسی می‌کنیم.
تقیه در [[ادبیات]] [[فقهی]] شیعه دارای مفهوم گسترده‌ای است؛ چراکه این مفهوم شامل مواردی چون [[کتمان]] [[اعتقادات]]، کتمان تقیدات فقهی و مذهبی یا [[تظاهر]] به اعتقادات و تقیدات دیگر، پنهان کردن [[اسرار]] [[فعالیت‌های سیاسی]]، اجتماعی و [[فرهنگی]] است. [[اهل بیت]]{{عم}} چون [[پیروان]] خود را به سبب تقیدات مذهبی و [[اعتقادی]] خاص با [[کشتار]] و [[سرکوب]] و تعقیب روبرو می‌دیدند، [[تقیه]] را وضع کردند.
از واژه تقیه، تعاریف گوناگونی بیان شده است؛ چنان که [[شهید]] اول می‌گوید: «تقیه [[همراهی]] و هم [[کلامی]] با [[مردم]] در آنچه [[عقیده]] دارند و ترک آنچه منکرند، برای دوری از [[شرور]] آنهاست»<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۵.</ref>؛ همچنین [[شیخ انصاری]] تقیه را «[[خودنگهداری]] از ضرر دیگران با موافقت در گفتار یا [[کردار]] [[مخالفین]] [[حق]] می‌داند»<ref>مرتضی انصاری، القضا و الشهادات، ص۳۲۰.</ref>.
شایان ذکر است که تقیه حکمی ثانوی است که با کنار زدن [[حکم اولی]] وارد می‌شود؛ بنابراین می‌توان [[احکام خمسه]] تکلیفیه را برای تقیه عنوان کرد. برای [[تقیه در قرآن]] و [[روایات]] مستندات بسیاری آورده‌اند؛ از جمله می‌توان به [[آیات]] زیر اشاره کرد:
{{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>.
{{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>.
روایات بسیاری نیز در [[استدلال]] برای تقیه ذکر شده است؛ مانند [[روایت]] ابی [[یعفور]] از [[امام صادق]]{{ع}} که فرمود: {{متن حدیث|التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۵، حدیث ۷.</ref>: «[[تقیه]] سپر [[مؤمن]] و [[محافظ]] مؤمن است و کسی که تقیه نکند [[ایمان]] ندارد».
در روایتی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که فرمود: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ عَلَى دِينِكُمْ وَ احْجُبُوا بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۵، حدیث ۸.</ref>: «[[دین]] خود را نگاه دارید و آن را با تقیه کردن زنده بدارید که هر کس به اصل تقیه عمل نکند، [[ایمانی]] برایش نخواهد ماند». [[امام علی]]{{ع}} تقیه را [[افضل]] [[اعمال]] مؤمن می‌داند که با آن، خود و برادرانش را از [[فجار]] مصون می‌دارد<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۲۲.</ref>.
[[غایت]] و [[هدف]] از تقیه ممکن است [[حفظ جان]] خود یا یکی از [[نزدیکان]] یا [[ولی خدا]] و یا هر نفس محترمی باشد و ممکن است [[حفظ]] [[دولت اسلامی]] یا [[کیان اسلامی]] یا [[مصلحت]] مهم دیگری باشد که پنهان داشتن [[عقیده]] یا اظهار خلاف آن می‌تواند مصلحتی مهم‌تر از اظهار عقیده را به همراه داشته باشد. از مصادیق تقیه، اظهار به [[کفر]] [[عمار یاسر]] بود که [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: اظهار به کفر [[عمار]] در حالی بیان شد که [[قلب]] او لبریز از ایمان بود<ref>{{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، همچنین است تقیه [[علی بن یقطین]] [[صحابی]] [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} که [[وزیر]] [[هارون]] بود و تقیه‌اش پوششی در [[دفاع از جان خود]] و [[شیعیان]] دیگر بود.
در [[حقیقت]] تقیه [[سازش]] با [[ظلم و ستم]] نیست؛ بلکه [[مبارزه]] [[تغییر]] شکل یافته است؛ زیرا گاه شرایط زمانی و مکانی چنین اقتضا دارد که شکل مبارزه مخفیانه باشد: «[[مقتضیات زمان]] در شکل مبارزه می‌تواند تأثیر بگذارد. هیچ وقت مقتضیات زمان در این جهت نمی‌تواند تأثیر داشته باشد که در یک [[زمان]] [[سازش با ظالم]] جایز نباشد؛ ولی در زمان دیگر سازش با ظالم جایز باشد. خیر، [[سازش]] با [[ظلم]] هیچ زمانی و در هیچ مکانی و به هیچ شکلی جایز نیست؛ اما شکل مبارزه ممکن است فرق کند؛ ممکن است مبارزه علنی باشد، ممکن است مخفیانه و زیر پرده و در [[استتار]] باشد»<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۹۷.</ref>.
به همین دلیل است که [[اهل بیت]]{{عم}} [[پیروان]] خود را به [[گوشه‌نشینی]] و [[عزلت]] در مراکز دور از دسترس [[حاکمان ستمگر]] سفارش نمی‌کردند؛ چراکه [[شیعیان]] به عنوان [[جماعت]] [[صالحان]] بار [[مسئولیت]] [[حفظ]] [[سلامت]] [[نظام اسلامی]] و [[امت اسلام]] را بر دوش داشتند و انجام این مسئولیت خطیر توسط آنان، جز با [[همزیستی]] با [[مسلمانان]] دیگر و حضور در اجتماعات آنان ممکن نبود تا بتوانند بدین ترتیب نقش پیشگامانه و مهم خود را ایفا کنند و از طریق ارائه الگوی مناسب، [[بیدارگری]] و در پیش گرفتن مواضع [[جهادی]] هوشیارانه، در [[جامعه اسلامی]] تأثیرگذار باشند<ref>سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۸.</ref>.
از سوی دیگر در شرایط [[خفقان]] و [[استبداد]] ضد [[شیعی]]، مبارزه آشکار علیه [[حکام جور]] نیز جز نابودی کامل [[مذهب اهل بیت]]{{عم}} و پیروان آنان، ثمری در پی نداشت؛ لذا در این فضای [[سیاسی]] - مذهبی به [[مدارا]]، [[تقیه]] و پنهان کردن جزئیات [[عقیدتی]] دست یازیدند تا [[هویت]] سیاسی آنان افشا نشود و از واکنش‌های [[خشونت‌بار]] [[متعصبان]] [[کور]] در [[امان]] باشند. در این راستا به متناسب کردن نوع و نحوه اقامه [[شعائر اسلامی]] پرداختند؛ به گونه‌ای که هم اصل [[شعائر]] حفظ شود و هم به صورت عام با باورهای دیگر مسلمانان منافاتی نداشته باشد.
در این باره می‌توان به روایاتی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} اشاره کرد؛ از جمله می‌فرمایند: «کسانی که خواهان [[امنیت]] هستند، پس باید مراقب آنچه بر زبانشان جاری می‌شود، باشند و باید از آنچه در [[دل]] دارند، [[حراست]] کنند»<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۷۸.</ref>؛ «[زیرا] [[نجات]] [[مؤمن]] در [[حفظ زبان]] اوست»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۹۰.</ref> و «[[انسان]] با [[حفظ]] زبانش در امنیت قرار می‌گیرد»<ref>حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۰.</ref>.
همچنین در [[روایت]] است: «[[خداوند تبارک و تعالی]] گروه و ملتی را به خاطر فاش کردن [[اسرار]] در [[قرآن]] [[سرزنش]] کرده است، آنجا که می‌فرماید: هنگامی که از نقاط قوت [[امنیتی]] یا نقطه [[ضعف]] موجب [[ترس]] و [[خوف]] باخبر می‌شدند، آن را پخش می‌کردند<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۰۷.</ref>». حتی [[امام صادق]]{{ع}} [[کتمان سر]] را [[جهاد در راه خدا]] می‌داند: {{متن حدیث|كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۷۰.</ref>.
در واقع [[تقیه]] یک [[خط فکری]] و [[سیاسی]] است که [[اهل بیت]]{{عم}} آن را برای مصونیت‌بخشی به [[جماعت]] [[صالحان]] در راه تحقق اهداف بزرگ [[اسلامی]] وضع کرده‌اند<ref>سیدمحمدباقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۷.</ref>. امعان نظر در روایاتی که ائمه اطهار{{عم}} [[شیعیان]] را به تقیه سفارش می‌کند، نشان می‌دهد چون آن حضرات شیعیان خود را با [[روحیه]] [[ظلم‌ستیزی]] و [[صبر]]، [[پایداری]] و [[ایثار]] در راه تحقق [[حق]] و [[حقیقت]] و [[تحمل]] انواع [[شکنجه‌ها]] و [[سختی‌ها]] در راه اصول و [[عقاید]] و پایداری بر میثاق‌ها [[تربیت]] کرده بودند، در احاطه بر نتایج عملی این [[تربیت الهی]] و کنترل رفتارهای [[پیروان]] خود به گونه‌ای که با فرایند [[سازندگی]] و پذیرش مسئولیت‌های بزرگ در برابر [[اسلام]]، کیان سیاسی و [[امت اسلامی]] هماهنگ باشد، با مشکلی [[واقعی]] روبرو شده بودند و بر آنان بود که تربیت [[عقیدتی]]، اصولی و سیاسی دیگری نیز برای آنان [[تدارک]] ببینند که به موازات تربیت یاد شده بوده و در کنار داشتن روحیه بالا در [[فداکاری]] و ایثار، [[توازن]] و [[تعادل]] را در [[رفتار]] آنان به وجود آورد.
بنابراین [[تقیه]] در عین اینکه یک خط [[امنیتی]] برای [[حفظ]] و [[حراست]] [[جماعت]] [[صالح]] از دشمنی‌های [[دشمنان]] به شمار می‌آمد، مضمونی [[تربیتی]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] نیز بود که [[توازن]] [[روحی]] افراد [[تشکل]] [[صالحان]] را در برخورد با رویدادهای گوناگون تأمین می‌نمود و [[فرصت]] مشارکت در فرایند [[سازندگی]] و [[تحول]] اجتماعی را به آنان عطا می‌کرد<ref>سیدمحمدباقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۸.</ref>.
[[فقهای شیعه]] در ابواب مختلف توجه خاصی به مسئله تقیه داشته‌اند. [[صاحب جواهر]] [[معتقد]] است اگر [[حاکم]] جانری به محرماتی چون [[ظلم]] به غیر وادار کرد، فرد از باب تقیه مجاز است به آن عمل کند: {{عربی|الخامسة و هي إذا أكرهه الجائر على الولاية جاز له الدخول و العمل بما يأمره من المحرمات، كظلم الغير و نحوه مقتصرا على مقدار ما تندفع به الضرورة}}<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۶۵.</ref>: «مسئله پنجم اینکه اگر [[حاکم جائر]] فردی را بر [[ولایتی]] وادار کند، جایز است ورود و قبول آن و عمل بر اساس آنچه از [[محرمات]] امر کرده است مانند ظلم بر دیگری و مانند آن، [البته] به اندازه‌ای که [[ضرورت]] دارد».
البته [[اهل بیت]]{{عم}} در مورد تقیه، [[اجازه]] و [[رخصت]] کامل و مطلق نداده‌اند، بلکه برای استفاده از آن، حد و حدودی تعیین کرده‌اند. جواز تقیه محدود به [[زیان]] نداشتن برای [[مؤمنان]] دیگر یا ریخته شدن [[خون]] آنها و در معرض خطر قرار دادن آنان است. در [[حدیثی]]، [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸۳، حدیث ۱.</ref>: «تقیه تنها برای حفظ خون مؤمنان وضع شد و اگر به حدی برسد که تقیه یک [[مؤمن]] به قیمت خون مؤمن دیگر تمام شود، دیگر تقیه نخواهد بود». [[امام صادق]]{{ع}} نیز در روایتی می‌فرماید: «اگر تقیه به آنجا رسید که موجب ریخته شدن خونی شد، دیگر تقیه کردن جایز نیست»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸۳، حدیث ۲.</ref>.
بر همان مبناست که [[فقها]] نیز به طور مطلق [[اجازه]] [[تقیه]] نداده‌اند: {{عربی|و لو اضطره السلطان إلى إقامة الحدود جاز حينئذ إجابته ما لم يكن قتلا ظلما فإنه لا تقية في الدماء}}<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.</ref>: «اگر [[سلطان جائر]]، شیعه‌ای را به [[اجرای حدود]] مجبور کرد، پذیرش [[حکم]] او جایز است؛ مگر اینکه موجب [[قتل]] ظالمانه‌ای شود؛ چراکه درباره [[خون]]، تقیه جایز نیست». [[صاحب جواهر]] در این حکم، مدعی عدم [[اختلاف]] بین [[فقهای شیعه]] شده است<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۱.</ref>. همچنین تقیه نباید در مواردی به کار گرفته شود که انجام آن موجب وهن و [[سستی]] در [[یاری]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] شود؛ به بیان دیگر، محتوای [[امنیتی]] و [[اخلاقی]] تقیه جلوگیری از ضرر تباه‌کننده [[دین]] است<ref>سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۴۰-۴۱.</ref>؛ بلکه همان طور که [[روایات]] دلالت می‌کنند، بر [[انسان]] [[واجب]] است برای [[حفظ دین]] خود متحمل ضرر، [[سختی]] و [[مشقت]] شود و [[جان]] و [[مال]] خود را در راه حفظ دین نثار کند<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۳۹، حدیث ۲ و ص۴۵۱، حدیث ۲.</ref>. به طور کلی می‌توان گفت [[مرز]] و معیار [[حرمت]] تقیه، [[فساد]] در دین و ارکان و [[شعائر]] آن و [[حفظ جان]] [[مسلمان]] است؛ یعنی در این صورت تقیه نه تنها واجب نیست؛ بلکه [[حرام]] است<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۱.</ref>.
امعان نظر در روایات بیانگر آن است که تقیه تنها یک شیوه امنیتی با کاربرد محدود است که در دایره [[مصالح]] والای اسلام و با [[هدف]] [[محافظت]] از [[جماعت]] [[صالحان]] به کار گرفته می‌شود و مجوزی برای [[گریز]] از [[واقعیت]] و [[فرار]] از مقابل [[دشمن]] نیست<ref>سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۴۲.</ref>.<ref>[[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|فقه و امنیت]] ص ۲۴۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368945.jpg|22px]] [[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|'''فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت''']]
# [[پرونده:1368945.jpg|22px]] [[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|'''فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت''']]
# [[پرونده:IM010643.jpg|22px]] [[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|'''فقه و امنیت''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۷۳: خط ۱۰۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:تقیه]]
[[رده:تقیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۶

مقدمه

تقیّه در لغت عبارت است از نگاه داشتن، پرهیز کردن و پنهان نمودن و در اصطلاح شرع، صیانت خویش از صدمه دیگری با ابراز همسویی با او در گفتار یا رفتار مخالف حق؛[۱] و به تعبیر برخی، پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به آن در برابر مخالفان به منظور تحفّظ از زیان دینی و دنیایی. [۲]

در تقیّه بر خلاف نفاق ـ که موضوع آن پنهان کردن شرک و باطل و تظاهر به حق است ـ مؤمن به دلیل بیم از رسیدن ضرر به او از اظهار حقیقت خودداری می‏‌کند. تقیّه در حقیقت از یک سو، سپر دفاعی برای مؤمن جهت مصون ماندن از تعرّض دشمن و تحفّظ از خطرهایی همچون حبس،

تبعید، قتل و محرومیت از حقوق قانونی است و از سوی دیگر، عامل حفظ وحدت و مانع پراکندگی مؤمنان است. [۳]

لفظ تقیّه بدین صورت در قرآن به کار نرفته، امّا آیاتی چند متعرّض مفهوم آن شده است: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۴]، ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵]، ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۶]

در روایات نیز اصطلاح تقیّه کاربرد رایجی داشته و مفهوم و شرایط و آثار آن مطرح شده است. [۷]

در کتاب‌های مربوط به قواعد فقهی از تقیّه به عنوان یک قاعده نام برده شده و برخی فقها رساله‏‌ای مستقل تحت عنوان «التقیّه» تألیف کرده‏‌اند. علاوه بر آن از تقیّه در باب‌هایی نظیر طهارت، صوم و حج به مناسبت سخن رفته است.

تقسیمات

برای تقیّه از جهات گوناگون، تقسیماتی ذکر شده است، از جمله:

تقسیم به لحاظ حکم تقیّه

برخی، تقیّه را به سه قسم: واجب، حرام و مستحب [۸] و برخی دیگر به پنج قسم به اضافه مکروه و مباح تقسیم کرده‏‌اند. [۹] بعضی گفته‌‏اند: مصلحتی که به تقیّه حفظ می‏‌شود اگر صیانت آن واجب و تضییعش حرام باشد، تقیّه واجب است و اگر مساوی با مصلحت ترک تقیّه باشد، مباح و چنانچه مصلحت یکی از دو طرف بر طرف دیگر رجحان داشته باشد، حکم تقیّه تابع آن است و در فرضی که تقیّه موجب فساد در دین شود ـ مانند بدعت گذاردن، کشتن امام و تحکیم مبانی و پایه‌‏های کفر و تضییع آنچه از نظر شارع، حفظ آن مهم‏تر از حفظ جان و مال و آبرو است ـ تقیّه حرام خواهد بود. [۱۰]

تقسیم به لحاظ باعث و منشأ آن

برخی، تقیّه را به لحاظ یادشده به اقسام ذیل تقسیم کرده‏اند. [۱۱]

  1. تقیّه اکراهی؛
  2. تقیه خوفی؛
  3. تقیه کتمانی؛
  4. تقیه مداراتی.

مورد تقیّه

در هر موردی که مؤمن برای حفظ جان، مال یا عِرض خود یا مؤمنی دیگر ناگزیر از پنهان داشتن حقیقت و اظهار گفتار یا رفتار مخالف حق باشد، به اندازه‌‏ای که دفع ضرر گردد تقیّه واجب است. موارد زیر از این حکم استثنا شده است:

  1. مورد افساد در دین. تقیّه در این مورد حرام است چنان‏که گذشت.
  2. کشتن مؤمن (خون ریزی). در این مورد نیز تقیّه جایز نیست. [۱۲]
  3. در روایاتی از تقیّه در بعضی امور مانند شرب خمر و آب‏جو، مسح بر کفش در وضو و متعه حج نهی شده است. [۱۳] برای این دسته از روایات تأویل‌هایی بیان شده است، از جمله: حمل آنها بر غالب؛ بدین معنا که در موارد یادشده غالباً نیازی به تقیّه نیست و این امور تخصّصاً از موضوع تقیّه خارج است و چنانچه ضرورت اقتضا کند، تقیّه در این موارد نیز جایز، بلکه واجب خواهد بود. [۱۴]
  4. غیر حال ضرورت. تقیّه در غیر حال ضرورت حرام است. [۱۵] خروج این مورد از حکم تقیّه، خروج موضوعی و تخصصی است. [۱۶]

از موارد تقیّه مستحب، حسن همزیستی با مخالفان به حضور یافتن در اجتماعات آنان ـ همچون نماز جماعت، تشییع جنازه، عیادت بیمار و مانند آن ـ برشمرده شده است. برخی گفته‏‌اند: در تقیّه مستحب، اقتصار بر مورد نصّ، واجب و تعدّی از آن حرام است. [۱۷] در مقابل، برخی دیگر گفته‌‏اند: خصوصیتی از این جهت برای مورد نصّ نیست؛ مورد نصّ نیز مندرج در قاعده اهمّ و مهم است و در همه موارد، اخذ به اهمّ ترجیح دارد. [۱۸]

اظهار کلمه کفر و برائت

در موارد توقّف حفظ جان مؤمن بر اظهار کفر و برائت زبانی از دین یا معصوم (ع) با اعتقاد قلبی به آن، تقیّه مشروع است ولی واجب نیست. در رجحان تقیّه یا ترک آن در موارد یاد شده اختلاف است. [۱۹]

حکم وضعی

تقیّه یا در فتوا و بیان حکم است و یا در مقام امتثال.

در بیان حکم: حکمی که از روی تقیّه صادر شده است با احراز تقیّه‌‏ای بودن آن، عمل بدان جایز نیست و با عدم احراز، آیا پس از انکشاف خلاف، عمل انجام شده کفایت می‏‌کند یا نه؟ مسئله محل بحث است [۲۰].

در مقام امتثال: تقیّه در مقام امتثال یا در ترک است و یا در فعل. تقیّه در فعل یا به جهت اختلاف در حکم شرعی است، مانند مسح بر کفش، متعه حج و تکتّف

در نماز و یا اختلاف در موضوع حکم شرعی، مانند اختلاف در روز عید فطر.

تقیّه در ترک واجب مثل نماز، موجب اعاده یا قضا نیست. [۲۱]

تقیّه به جهت اختلاف در حکم یا در عمل عبادی صورت گرفته است، مانند نمازی که با تکتّف خوانده شده و یا در عمل غیر عبادی. در فرض اوّل آیا پس از برطرف شدن تقیّه، اعاده یا قضای آن واجب است؟ فقها در این فرض عمل انجام شده را مجزی دانسته و اعاده یا قضا را لازم نمی‌‏دانند. [۲۲]

نسبت به سایر آثار وضعیِ فعل تقیّه‏‌ای ـ خواه در عبادات باشد، مانند وضوی تقیّه‌‏ای یا در معاملات، مانند معامله‏‌ای که از روی تقیّه صورت گرفته است ـ آیا از همه آثار صحّت برخوردار است تا پس از رفع تقیّه، حکم به بقای آن آثار گردد یا چنین نیست؟ مسئله اختلافی است. [۲۳]

اعتبار مندوحه

آیا صحّت عمل تقیّه‏‌ای منوط به عدم مندوحه است؛ یعنی مکلّف در هیچ شرایطی توان انجام دادن عمل به طور صحیح ـ مثل به‏ جا آوردن آن با حفظ شرایط در مکان یا زمانی دیگر ـ را نداشته باشد یا چنین قیدی شرط نیست؟ این مسئله نیز اختلافی است. بعضی عدم وجود مندوحه را مطلقاً شرط دانسته و بعضی مطلقا شرط ندانسته‌‏اند. برخی بین موارد وجود دلیل خاص بر تقیّه و بین موارد عدم وجود دلیل، تفصیل داده، در اوّلی مندوحه را شرط ندانسته‏‌اند.

بعضی دیگر بین مندوحه عَرْضی و طولی تفصیل داده و اوّلی را معتبر دانسته‏‌اند. مراد از مندوحه عرضی، توانایی انجام دادن عمل به‏ گونه صحیح در مکان و زمان تقیّه است، مانند خواندن قرائت به طور آهسته برای کسی که در نماز جماعت مخالفان شرکت کرده است و مراد از طولی، توانایی انجام دادن عمل با شرایط در غیر مکان یا زمان تقیّه است. [۲۴]

اگر تقیّه به جهت اختلاف در موضوع حکم شرعی با وحدت نظر در حکم باشد، مانند اختلاف در اوّل شوّال یا اوّل ذیحجّه ـ که اوّلی در افطار و عدم افطار و دومی در برگزاری مناسک حج تأثیرگذار است ـ آیا عمل به مقتضای تقیّه مجزی است و پس از بر طرف شدن موضوع تقیّه، قضای آن واجب نیست؟ برخی به کفایت عمل انجام شده تصریح کرده‏‌اند؛ [۲۵] لکن در خصوص افطار روزه روزی که به عنوان عید فطر معرفی شده از روی تقیّه، فتوا به قضای آن داده شده است؛ زیرا ترک عمل از سوی مکلّف موجب سقوط قضای آن نمی‏‌شود. [۲۶]

تقیّه در برابر غیر مخالف

مشروعیت تقیّه اختصاص به تقیّه در برابر مخالفان ندارد؛ بلکه در صورت تحقق موضوع آن، تقیّه در برابر کافران و حاکمان ستمگر از شیعه نیز مشروع و جایز است. [۲۷].[۲۸]

تقیه

سپهر تحقق احکام تقیه در فقه شیعه، غالباً نظام‌های جائر است. با وجود اینکه زمینه بحث ما نظام اسلامی است، به دلیل وجود نظام‌های مسلمان جائر در تاریخ اسلام و تمسک ائمه اطهار(ع) و شیعیان به سازوکار مهم تقیه در تأمین امنیت سیاسی، اجتماعی و اعتقادی شیعیان و در نتیجه نقش پررنگ آن در بسیاری از احکام فقهی شیعه، موضوع تقیه را به عنوان یکی از سازوکارهای تأمین امنیت سیاسی در جامعه اسلامی یا غیر اسلامی بررسی می‌کنیم. تقیه در ادبیات فقهی شیعه دارای مفهوم گسترده‌ای است؛ چراکه این مفهوم شامل مواردی چون کتمان اعتقادات، کتمان تقیدات فقهی و مذهبی یا تظاهر به اعتقادات و تقیدات دیگر، پنهان کردن اسرار فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. اهل بیت(ع) چون پیروان خود را به سبب تقیدات مذهبی و اعتقادی خاص با کشتار و سرکوب و تعقیب روبرو می‌دیدند، تقیه را وضع کردند. از واژه تقیه، تعاریف گوناگونی بیان شده است؛ چنان که شهید اول می‌گوید: «تقیه همراهی و هم کلامی با مردم در آنچه عقیده دارند و ترک آنچه منکرند، برای دوری از شرور آنهاست»[۲۹]؛ همچنین شیخ انصاری تقیه را «خودنگهداری از ضرر دیگران با موافقت در گفتار یا کردار مخالفین حق می‌داند»[۳۰].

شایان ذکر است که تقیه حکمی ثانوی است که با کنار زدن حکم اولی وارد می‌شود؛ بنابراین می‌توان احکام خمسه تکلیفیه را برای تقیه عنوان کرد. برای تقیه در قرآن و روایات مستندات بسیاری آورده‌اند؛ از جمله می‌توان به آیات زیر اشاره کرد: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۳۱]. ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳۲].

روایات بسیاری نیز در استدلال برای تقیه ذکر شده است؛ مانند روایت ابی یعفور از امام صادق(ع) که فرمود: «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ»[۳۳]: «تقیه سپر مؤمن و محافظ مؤمن است و کسی که تقیه نکند ایمان ندارد». در روایتی دیگر از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ عَلَى دِينِكُمْ وَ احْجُبُوا بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌»[۳۴]: «دین خود را نگاه دارید و آن را با تقیه کردن زنده بدارید که هر کس به اصل تقیه عمل نکند، ایمانی برایش نخواهد ماند». امام علی(ع) تقیه را افضل اعمال مؤمن می‌داند که با آن، خود و برادرانش را از فجار مصون می‌دارد[۳۵]. غایت و هدف از تقیه ممکن است حفظ جان خود یا یکی از نزدیکان یا ولی خدا و یا هر نفس محترمی باشد و ممکن است حفظ دولت اسلامی یا کیان اسلامی یا مصلحت مهم دیگری باشد که پنهان داشتن عقیده یا اظهار خلاف آن می‌تواند مصلحتی مهم‌تر از اظهار عقیده را به همراه داشته باشد. از مصادیق تقیه، اظهار به کفر عمار یاسر بود که قرآن در این باره می‌فرماید: اظهار به کفر عمار در حالی بیان شد که قلب او لبریز از ایمان بود[۳۶]، همچنین است تقیه علی بن یقطین صحابی امام موسی کاظم(ع) که وزیر هارون بود و تقیه‌اش پوششی در دفاع از جان خود و شیعیان دیگر بود.

در حقیقت تقیه سازش با ظلم و ستم نیست؛ بلکه مبارزه تغییر شکل یافته است؛ زیرا گاه شرایط زمانی و مکانی چنین اقتضا دارد که شکل مبارزه مخفیانه باشد: «مقتضیات زمان در شکل مبارزه می‌تواند تأثیر بگذارد. هیچ وقت مقتضیات زمان در این جهت نمی‌تواند تأثیر داشته باشد که در یک زمان سازش با ظالم جایز نباشد؛ ولی در زمان دیگر سازش با ظالم جایز باشد. خیر، سازش با ظلم هیچ زمانی و در هیچ مکانی و به هیچ شکلی جایز نیست؛ اما شکل مبارزه ممکن است فرق کند؛ ممکن است مبارزه علنی باشد، ممکن است مخفیانه و زیر پرده و در استتار باشد»[۳۷]. به همین دلیل است که اهل بیت(ع) پیروان خود را به گوشه‌نشینی و عزلت در مراکز دور از دسترس حاکمان ستمگر سفارش نمی‌کردند؛ چراکه شیعیان به عنوان جماعت صالحان بار مسئولیت حفظ سلامت نظام اسلامی و امت اسلام را بر دوش داشتند و انجام این مسئولیت خطیر توسط آنان، جز با همزیستی با مسلمانان دیگر و حضور در اجتماعات آنان ممکن نبود تا بتوانند بدین ترتیب نقش پیشگامانه و مهم خود را ایفا کنند و از طریق ارائه الگوی مناسب، بیدارگری و در پیش گرفتن مواضع جهادی هوشیارانه، در جامعه اسلامی تأثیرگذار باشند[۳۸].

از سوی دیگر در شرایط خفقان و استبداد ضد شیعی، مبارزه آشکار علیه حکام جور نیز جز نابودی کامل مذهب اهل بیت(ع) و پیروان آنان، ثمری در پی نداشت؛ لذا در این فضای سیاسی - مذهبی به مدارا، تقیه و پنهان کردن جزئیات عقیدتی دست یازیدند تا هویت سیاسی آنان افشا نشود و از واکنش‌های خشونت‌بار متعصبان کور در امان باشند. در این راستا به متناسب کردن نوع و نحوه اقامه شعائر اسلامی پرداختند؛ به گونه‌ای که هم اصل شعائر حفظ شود و هم به صورت عام با باورهای دیگر مسلمانان منافاتی نداشته باشد. در این باره می‌توان به روایاتی از ائمه اطهار(ع) اشاره کرد؛ از جمله می‌فرمایند: «کسانی که خواهان امنیت هستند، پس باید مراقب آنچه بر زبانشان جاری می‌شود، باشند و باید از آنچه در دل دارند، حراست کنند»[۳۹]؛ «[زیرا] نجات مؤمن در حفظ زبان اوست»[۴۰] و «انسان با حفظ زبانش در امنیت قرار می‌گیرد»[۴۱]. همچنین در روایت است: «خداوند تبارک و تعالی گروه و ملتی را به خاطر فاش کردن اسرار در قرآن سرزنش کرده است، آنجا که می‌فرماید: هنگامی که از نقاط قوت امنیتی یا نقطه ضعف موجب ترس و خوف باخبر می‌شدند، آن را پخش می‌کردند[۴۲]». حتی امام صادق(ع) کتمان سر را جهاد در راه خدا می‌داند: «كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۴۳].

در واقع تقیه یک خط فکری و سیاسی است که اهل بیت(ع) آن را برای مصونیت‌بخشی به جماعت صالحان در راه تحقق اهداف بزرگ اسلامی وضع کرده‌اند[۴۴]. امعان نظر در روایاتی که ائمه اطهار(ع) شیعیان را به تقیه سفارش می‌کند، نشان می‌دهد چون آن حضرات شیعیان خود را با روحیه ظلم‌ستیزی و صبر، پایداری و ایثار در راه تحقق حق و حقیقت و تحمل انواع شکنجه‌ها و سختی‌ها در راه اصول و عقاید و پایداری بر میثاق‌ها تربیت کرده بودند، در احاطه بر نتایج عملی این تربیت الهی و کنترل رفتارهای پیروان خود به گونه‌ای که با فرایند سازندگی و پذیرش مسئولیت‌های بزرگ در برابر اسلام، کیان سیاسی و امت اسلامی هماهنگ باشد، با مشکلی واقعی روبرو شده بودند و بر آنان بود که تربیت عقیدتی، اصولی و سیاسی دیگری نیز برای آنان تدارک ببینند که به موازات تربیت یاد شده بوده و در کنار داشتن روحیه بالا در فداکاری و ایثار، توازن و تعادل را در رفتار آنان به وجود آورد. بنابراین تقیه در عین اینکه یک خط امنیتی برای حفظ و حراست جماعت صالح از دشمنی‌های دشمنان به شمار می‌آمد، مضمونی تربیتی اجتماعی و سیاسی نیز بود که توازن روحی افراد تشکل صالحان را در برخورد با رویدادهای گوناگون تأمین می‌نمود و فرصت مشارکت در فرایند سازندگی و تحول اجتماعی را به آنان عطا می‌کرد[۴۵].

فقهای شیعه در ابواب مختلف توجه خاصی به مسئله تقیه داشته‌اند. صاحب جواهر معتقد است اگر حاکم جانری به محرماتی چون ظلم به غیر وادار کرد، فرد از باب تقیه مجاز است به آن عمل کند: الخامسة و هي إذا أكرهه الجائر على الولاية جاز له الدخول و العمل بما يأمره من المحرمات، كظلم الغير و نحوه مقتصرا على مقدار ما تندفع به الضرورة[۴۶]: «مسئله پنجم اینکه اگر حاکم جائر فردی را بر ولایتی وادار کند، جایز است ورود و قبول آن و عمل بر اساس آنچه از محرمات امر کرده است مانند ظلم بر دیگری و مانند آن، [البته] به اندازه‌ای که ضرورت دارد». البته اهل بیت(ع) در مورد تقیه، اجازه و رخصت کامل و مطلق نداده‌اند، بلکه برای استفاده از آن، حد و حدودی تعیین کرده‌اند. جواز تقیه محدود به زیان نداشتن برای مؤمنان دیگر یا ریخته شدن خون آنها و در معرض خطر قرار دادن آنان است. در حدیثی، امام باقر(ع) می‌فرماید: «إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ»[۴۷]: «تقیه تنها برای حفظ خون مؤمنان وضع شد و اگر به حدی برسد که تقیه یک مؤمن به قیمت خون مؤمن دیگر تمام شود، دیگر تقیه نخواهد بود». امام صادق(ع) نیز در روایتی می‌فرماید: «اگر تقیه به آنجا رسید که موجب ریخته شدن خونی شد، دیگر تقیه کردن جایز نیست»[۴۸].

بر همان مبناست که فقها نیز به طور مطلق اجازه تقیه نداده‌اند: و لو اضطره السلطان إلى إقامة الحدود جاز حينئذ إجابته ما لم يكن قتلا ظلما فإنه لا تقية في الدماء[۴۹]: «اگر سلطان جائر، شیعه‌ای را به اجرای حدود مجبور کرد، پذیرش حکم او جایز است؛ مگر اینکه موجب قتل ظالمانه‌ای شود؛ چراکه درباره خون، تقیه جایز نیست». صاحب جواهر در این حکم، مدعی عدم اختلاف بین فقهای شیعه شده است[۵۰]. همچنین تقیه نباید در مواردی به کار گرفته شود که انجام آن موجب وهن و سستی در یاری اسلام و مسلمانان شود؛ به بیان دیگر، محتوای امنیتی و اخلاقی تقیه جلوگیری از ضرر تباه‌کننده دین است[۵۱]؛ بلکه همان طور که روایات دلالت می‌کنند، بر انسان واجب است برای حفظ دین خود متحمل ضرر، سختی و مشقت شود و جان و مال خود را در راه حفظ دین نثار کند[۵۲]. به طور کلی می‌توان گفت مرز و معیار حرمت تقیه، فساد در دین و ارکان و شعائر آن و حفظ جان مسلمان است؛ یعنی در این صورت تقیه نه تنها واجب نیست؛ بلکه حرام است[۵۳].

امعان نظر در روایات بیانگر آن است که تقیه تنها یک شیوه امنیتی با کاربرد محدود است که در دایره مصالح والای اسلام و با هدف محافظت از جماعت صالحان به کار گرفته می‌شود و مجوزی برای گریز از واقعیت و فرار از مقابل دشمن نیست[۵۴].[۵۵]

منابع

پانویس

  1. التقیة (شیخ انصاری)، ص:۳۷؛ لسان العرب، واژه «وقی»
  2. تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص:۱۳۷
  3. دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص:۸۹۲
  4. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  5. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  6. «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  7. وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۰۳ ـ ۲۳۷
  8. اوائل المقالات، ص:۱۱۸
  9. التقیة (شیخ انصاری)، ص:۳۹ ـ ۴۰
  10. القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۱۱ و ۴۱۵؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۰۵ ـ ۴۰۶
  11. المکاسب المحرمة (امام خمینی)، ج۲، ص:۲۳۶؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۳۹۵
  12. القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۱۵ ـ ۴۱۹
  13. وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۱۴ ـ ۲۱۶
  14. المکاسب المحرمة (امام ‏خمینی)، ج۲، ص:۲۳۷ ـ ۲۳۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۲۰ ـ ۴۲۴
  15. وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۱۴
  16. القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۲۴
  17. التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۱
  18. القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۳۹ ـ ۴۴۰
  19. وسائل الشیعة، ج۱۶، ص:۲۲۵؛ القواعد و الفوائد، ج۲، ص:۱۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج ۱، ص:۴۲۶
  20. فقه الصادق، ج:۱۱، ص:۴۲۵
  21. القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۹
  22. التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۳؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص:۵۵؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۵۰؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۳۰
  23. مصباح الفقیه، ج۲، ص:۴۴۹ ـ ۴۵۵؛ العروة الوثقی (و حواشی)، ج۱، ص:۳۹۵
  24. فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۳۶ ـ ۴۳۷؛ القواعد الفقهیة (بجنوردی)، ج۵، ص:۶۶ ـ ۶۷؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۷۱ ـ ۴۷۲
  25. جواهر الکلام، ج۱۹، ص:۳۲؛ فقه الصادق، ج۱۱، ص:۴۲۷ ـ ۴۲۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۶
  26. جواهر الکلام، ج۱۶، ص:۲۵۸؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۶۶ ـ ۴۶۹
  27. التقیة (شیخ انصاری)، ص:۴۵؛ فقه‏ الصادق، ج۱۱، ص:۴۴۳؛ القواعد الفقهیة (مکارم)، ج۱، ص:۴۵۹.
  28. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۲، صفحه ۵۸۴-۵۸۸.
  29. شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۵.
  30. مرتضی انصاری، القضا و الشهادات، ص۳۲۰.
  31. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  32. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  33. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۵، حدیث ۷.
  34. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۵، حدیث ۸.
  35. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۲۲.
  36. ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  37. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۹۷.
  38. سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت(ع) در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۸.
  39. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۷۸.
  40. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۹۰.
  41. حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۰.
  42. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۰۷.
  43. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۷۰.
  44. سیدمحمدباقر حکیم، نقش اهل بیت(ع) در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۷.
  45. سیدمحمدباقر حکیم، نقش اهل بیت(ع) در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۸.
  46. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۶۵.
  47. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸۳، حدیث ۱.
  48. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸۳، حدیث ۲.
  49. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.
  50. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۱.
  51. سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت(ع) در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۴۰-۴۱.
  52. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۳۹، حدیث ۲ و ص۴۵۱، حدیث ۲.
  53. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۱.
  54. سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت(ع) در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۴۲.
  55. نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۲۴۳.